عدالت-min

بررسی رابطه عدالت و ولایت

عدالت طلبی منهای ولایت، مصداق عدالت طلبی در زمین شیطان است/ تشخیص اولویت ها و مصلحت ها با امام جامعه اسلامی است

بر اساس تعریف حضرت امیر(ع)، شخص عدالت طلب شخصی خواهد بود که در پی آن است تا هرچیزی در محل و شان مناسب خود قرار بگیرد. حال اگر شخصی به بهانه و نام عدالت طلبی به حکومت اسلامی، ولایت و ده ها مبنای قطعی دیگر اسلامی و انقلابی حمله کند و تئوری های پیشنهادی بی مبنا ارائه نماید و کلمات به اصطلاح عدالتخواهانه اش دائما تیتر یک رسانه های ضد انقلاب باشد، اساسا عدالت طلب نیست چرا که عملکردی عکس تعریف فوق از عدالت داشته است.

گروه معارف – رجانیوز: یکی از مسائل مهمی که امروزه در سطح جامعه خصوصا در فضای رسانه ای کشور درخور توجه بیشتر است، ارجاع مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی به مبانی و ارائه تحلیل بر همین مبنا است چرا که عدم توجه به مبانی اصیل دینی و انقلابی و عدم تحلیل مسائل حادث جامعه برآن مبنا، باعث سطحی نگری و چه بسا ایجاد انحراف و انشقاق از آن مبانی گردد.

 

در این میان عدالت طلبی که یکی از اساسی و مقدس ترین مفاهیم دینی و انقلابی بوده است و از طرفی  این روز ها به ابزاری تبدیل شده است تا برخی گروه ها و جناح های خاص سیاسی با استفاده از نقاب آن بتوانند بیشتر و بهتر اهداف خود را دنبال کنند، بیش از پیش نیاز به واکاوی و بررسی مبنایی دارد. در این نوشتار به بررسی اجمالی رابطه عدالت و ولایت خواهیم پرداخت.

 

اساسا عدالت و ولایت دو مفهوم درهم پیچیده اند که هر کدام منهای دیگری هیچ معنا و مفهومی نمی یابند. تا جایی که خداوند در قرآن کریم یکی از اصلی ترین فلسفه های ارسال رسل را اقامه ی قسط و عدل در جامعه می داند.

 

و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط

 

از طرف دیگر سیره ی اهل بیت (ع) هم دقیقا این معنا را اثبات می کند. امیرالمومنین(ع) در خطبه ۳ نهج البلاغه علت پذیرش حکومت اسلامی را پس از ۲۵ سال غصب خلافت و ظلم به آن حضرت در دو اصل بسیار مهم از جمله اجرای عدالت خلاصه می فرمایند.

«لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على کِظّهِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم لألقَیتُ حَبلَها على غارِبها و لسقیتُ آخرها بکأس اوّلها و لألفیتُم دنیاکم هذه أزهَدَ عندى من عَفطَهِ عَنْز :  اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمى‏شد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن مى‏انداختم و با همان ظرفى که درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب مى‏دادم و خود به خوبى درک مى‏کردید که این دنیاى شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بى اعتبارتر از آبى است که به هنگام عطسه کردن از بینى بزغاله بیرون مى‏آید.

 

اینکه یکی از ارکان مشروعیت حکومت اسلامی اقامه قسط و عدل است مسلم بوده و مکرر در بیان ائمه معصومین(ع) و امامین انقلاب تاکید شده است اما مسئله مهم تر بررسی عکس موضوع فوق است که اتفاقا منطبق بر حال و روز برخی جناح های سیاسی است.

 

عدالت طلبی منهای ولایت اساسا مسئله ای مضحک و بی معناست و هرگز نام مقدس عدالت طلبی بر آن بار نخواهد شد. علما در بیان معنا و مفهوم عدالت دو تعریف ارائه نموده اند:
۱- اعطاء کل ذی حق حقه : یعنی عدالت مفهومی است که هر صاحب حقی را به حق خود می رساند.

 

۲- وضع کل شی فی موضعه : هر چیزی را در جای خود قرار دادن تعرف دیگری از عدالت است . به نظر می رسد این تعریف به دو جهت کامل تر است. اولا آن که به جهت اعم بودن ، تعریف اولی را هم دربر می گیرد و دوما این تعریف دقیقا برگرفته از تعریف امیرالمومنین(ع) در حکمت ۴۲۹ نهج البلاغه است که فرمودند العدل یضع الامور مواضعها می باشد.

 

بر اساس تعریف حضرت امیر(ع)، شخص عدالت طلب شخصی خواهد بود که در پی آن است تا هرچیزی در محل و شان مناسب خود قرار بگیرد. حال اگر شخصی به بهانه و نام عدالت طلبی به حکومت اسلامی، ولایت و ده ها مبنای قطعی دیگر اسلامی و انقلابی حمله کند و تئوری های پیشنهادی بی مبنا ارائه نماید و کلمات به اصطلاح عدالتخواهانه اش دائما تیتر یک رسانه های ضد انقلاب باشد،  اساسا عدالت طلب نیست چرا که عملکردی عکس تعریف فوق از عدالت داشته است.

 

از طرف دیگر عدالت طلبی با حذف ولایت نه تنها ارزش  محسوب نمی شود بلکه دقیقا مفهومی به عکس دارد. درروایتی از امام صادق (ع) نقل شده است:

 

لو ان رجلا قام لیله و صام نهاره، و تصدق لجمیع ماله و حج جمیع دهره، و لم یعرف ولایه ولی الله فیو الیه، ما کان له علی الله حق فی ثوابه و لا کان من اهل الایمان؛  اگر کسی شب‌ها به نماز و عبادت بپردازد و روزها روزه باشد، همه اموال خود را صدقه دهد و هر سال حج به جا آورد، اما ولایت ولی الله را نشناسد و نپذیرد ، هیچ گونه حقی بر خداوند در گرفتن پاداش عمل خود ندارد و اهل ایمان محسوب نمی‌شود.(الکافی، ج ۲، ص ۱۹، حدیث ۵)

 

خداوند در آیه ۲۵۷ سوره بقره ولایت در عالم را در دو گانه ی ولایت الهی و ولایت طاغوت محدود کرده است و طبیعتا کسی که منکر و حذف کننده  ولایت الهی و یا سلسله والیانی که او تعیین نموده است باشد طبعا به ولایت طاغوت وارد خواهد شد و عدالت طلبی منهای ولایت مصداق عدالت طلبی در سیطره ولایت طاغوت و شیطان است.

 

اساسا طرح مسئله ای چون عدالت طلبی بدون ولایت و تشکیل حکومت اسلامی به عنوان بستر و عامل فراهم آورنده ی تحقق ارزش ها امکان پذیر نخواهد بود.

 

در حدیث شریف بنی الاسلام علی خمس که امام باقر علیه السلام ولایت را با فضیت و با اهمیت تر از نماز و روزه و حج و زکات دانستند وقتی راوی علت را جویا شد حضرت فرمودند: لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن ؛ ایشان فرمودند ولایت از همه انها برتر است چرا که ولایت است که کلید و راهنمای سایر احکام و ارزش های دینی است. امام و ولایت است که بستر اجرای احکام الهی اعم از عدالت را در جامعه فراهم می آورد. این امام جامعه اسلامی است که بستر تحقق ارزش های اسلامی را فراهم  آورده و تشخیص اولویت ها و مصلحت ها را بر عهده دارد.  حال حذف  و حمله به این اصل و بستر بسیار مهم با نام عدالت طلبی، تنها پارادوکسی مضحک ایجاد می نماید که هیچ توجیهی ندارد.

 

لذا به طور کلی همانطور که ولایت بدون عدالت بی معنا است ، عدالت طلبی بدون ولایت هم هیچ معنا و مفهومی ندارد عدالت طلبی حقیقی زمانی محقق خواهد شد تا طبق تعریف امیرالمومنین(ع) از عدالت، همه چیز در جای خود قرار گیرد و عدالت طلبی هم مانند سایر ارزش ها و مبانی اسلامی و انقلابی با تمام قوت اما ذیل اصل اصیل  ولایت تعریف و انجام پذیرد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>