با پرخاشگری کودکم چه کنم؟
خشم حالتی عاطفی و یکی از هیجانات طبیعی بدن است که از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر میکند. همه ما انسانها این احساس را بارها تجربه کردهایم. هر وضعیتی که ما را ناکام کند، میتواند باعث ایجاد احساس خشم شود. این احساس مانند سایر عواطف با تغییرات فیزیولوژیک همراه است؛ بدینگونه که وقتی انسان عصبانی میشود، ضربان قلب و فشارخون او بالا میرود و سطح هورمونهایی مثل آدرنالین افزایش مییابد. این احساس در عین طبیعیبودن، زمانیکه از کنترل خارج شود، چهرهای مخرب به خود میگیرد و برای انسان دردسرساز میشود. به بیانی دیگر هنگامیکه خشم با پرخاشگری همراه شود، مشکلاتی را در پی خواهد داشت که هم برای خود فرد و هم برای اطرافیان زیانآور است.
پرخاشگری و خشونت نهتنها در بزرگسالها، بلکه در کودکان هم تبدیل به معضلی شده است که باید مورد بررسی قرار گیرد.کمتر مادری را پیدا میکنیم که این موضوع، مسئله فرزندش نباشد. این امر نشان میدهد که پرخاشگری در کودکان در حال افزایش است. ورودیهای اطلاعات همچون اینترنت، بازیهای کامپیوتری، فیلمها یا موزیکهایی با مضامین خشن و….. مواردی هستند که که زندگی ما را فراگرفتهاند و به کودکان ما آسیب میرسانند. فرزندان ما در معرض این منابع، به طور ناخودآگاه یاد میگیرند که خشونت و پرخاشگری تنها شیوهای است که به واسطه آن میتوانند مشکلاتشان را حل کنند.
ازاینرو لازم است مهارتهایی را برای کنترل این هیجان آموخت و از طریق بهکاربردن شیوههایی ساده و عملی، تمرین کرد تا به واسطه آنها به کودکانمان بیاموزیم که راههای مثبت و مناسبتری برای ابراز احساساتشان وجود دارد که با بهکاربستن آنها میتوان زندگی سالمتر و آرامتری داشت.
البته همه میدانیم که ما بهعنوان بزرگسالهایی در نقش پدر یا مادر، نخست باید خود مهارتهای کنترل خشم را بیاموزیم و اجرا کنیم و سپس به کودکانمان یاد دهیم.
مؤثرترین و عملیترین راه برای اینکه به کودک یاد دهیم چگونه با احساس عصبانیت خود رفتار کند، رفتار ما والدین است که بهترین الگو در مقابل دیدگانش هستیم. همانطور که میدانیم بچهها با دیدن میآموزند نه با شنیدن.
بیایید از مثالهای روزمره زندگی استفاده کنیم. فرض کنید پدری در کنار فرزندش مشغول انجام کارهایش است. ناگهان تلفن او زنگ میخورد و خبری ناخوشایند به او میدهند که او را خشمگین میکند. کودک در حال نگاهکردن است و حالات و رفتار پدرش را زیر نظر دارد. دراینحال، پدر اگر هوشیار باشد به اینکه فرزندش نظارهگر اوست و تمام رفتارهایش را ضبط میکند، از این فرصت استفاده میکند تا بهترین عملکرد را داشته باشد؛ بدینصورت که به فرزندش با لحنی آرام بگوید در حال حاضر من به دلیل مشکلی که در کارم پیشآمده عصبانی هستم و به همین سبب برای اینکه آرام شوم تا بتوانم راهحل مناسبی پیدا کنم، نیاز دارم تا کمی پیادهروی کنم و بر احساس عصبانیتم مسلط شوم.
نحوه عکسالعمل ما در چنین موقعیتهای روزمره زندگی، بهترین راه برای آموزش کنترل خشم به کودکان است؛ چراکه کودکان لحظهبهلحظه در حال کپیبرداری از رفتار والدین هستند.
یکی دیگر از راهبردهای کنترل خشم در کودکان در زمانهایی کاربرد دارد که کودک نسبت به والدین خشمگین شده و پرخاشگری او در ارتباط با والدین است. این لحظات از سختترین زمانهای تربیت و پرورش کودک است. در این موقعیتها ما باید بسیار هوشیار باشیم؛ چراکه اگر دقت نکنیم، پرخاشگری کودک به هیجانات ما دامن میزند و بدون اینکه متوجه شویم، خشم او به ما هم سرایت میکند. حواسمان باشد داد و فریادکردن و پرخاشگری مسری است و اگر به این موضوع واقف نباشیم، ما هم ادامهدهنده رفتار او میشویم. در چنین حالتهایی بهترین راهحل، پیشگیری است؛ یعنی میتوان با وضع قوانینی اندک، از بروز این اوضاع تا حدی جلوگیری کرد.
بهعنوان مثال در اوقاتی که کودک آرام است، میتوانیم در مورد وضع قرارهایی در خانه با هم صحبت کنیم و به توافق برسیم؛ قرارهایی که هم پدر و مادر و هم فرزندان به آن پایبند باشند. مثلاً میتوانیم با هم قرار بگذاریم هنگام عصبانیت در مورد مشکلمان صحبت نکنیم. بگذاریم کمی آرام شویم و احساس خشم در ما فروکش کند، سپس بنشینیم در مورد موضوعی که ما را عصبانی کرده است، صحبت کنیم. اگر در مواردی کودک به این قرارها توجهی نکرد، بعد از یادآوری قوانین او را تنها میگذاریم و به سروصدای او واکنشی نشان نمیدهیم تا زمانیکه آرام شود و بعد با او صحبت میکنیم. بهمرور کودک یاد میگیرد برای حل مشکلش باید بهجای دادکشیدن و فریادزدن صحبت کند.
گاهی کودکان ما به سبب اینکه یاد نگرفتهاند چگونه خشم خود را ابراز کنند، پرخاشگری میکنند. ممکن است فرزند ما برای ابراز احساسات خود واژهها را نشناسد. بنابراین میتوانیم به شناخت و دریافت کودک در این زمینه کمک رسانیم. مثلاً میتوانیم به او بگوییم بیا با هم بنشینیم و در مورد واژههایی که میتوان برای بیان احساس استفاده کرد، فکر کنیم. سپس با هم آنها را فهرست کنیم و به دیواری بچسبانیم. مثلاً واژههایی همچون عصبانیت، ناراحتی، خستگی، ناامیدی، آشفتگی، ترس…..
بنابراین هنگامیکه کودک پرخاشگری میکند، میتوانیم با کاربرد این واژهها او را در شناخت احساساتش یاری کنیم. مثلاً به او بگوییم: به نظر میرسد تو خستهای، یا فکر میکنم ناراحتی، یا چه چیزی تو را کلافه کرده، و….
کمکم کودک هم به احساسات خود شناخت پیدا میکند و هم کاربرد واژهها را یاد میگیرد و میتواند حس خود را به درستی در قالب کلمات بر زبان بیاورد.
بعد از اینکه کودک به این درک و فهم رسید، میتوان راههای عملی کنترل خشم را به او آموزش داد و به او یاد داد هنگام عصبانیت بهجای پرخاش و فریادزدن میتوان کارهایی انجام داد تا به نحو شایستهای عصبانیت را تخلیه کرد و تحت کنترل درآورد. کارهایی مثل توپ شوتکردن، نقاشیکشیدن روی کاغذ، آوازخواندن، موسیقی گوشکردن و انواع کارهایی که میتوان برای کنترل خشم کشف کرد و به کار برد. هروقت کودک هریک از این کارها را انجام داد، او را تشویق و تحسین کنیم.
همچنین میتوان با کودک در مورد برخی تغییراتی که همراه با حس خشم در بدن انسان روی میدهد، صحبت کرد. بدینگونهکه برای او توضیح دهیم این تغییرات نشانههایی هستند برای ما که از طریق آنها به احساس خشم خود زودتر آگاه میشویم. علامتهایی همچون بلندشدن صدا هنگام صحبتکردن، مشتکردن دستها، تندشدن ضربان قلب، خشکشدن دهان، برافروختهشدن چهره، سریع نفسکشیدن و….. اگر کودک به این نشانهها شناخت داشته باشد، در مواقعیکه عصبانی میشود، بهتر میتواند خشم خود را کنترل کند؛ چون با دانستن این علامتها در زمان خشم، آنها را به خود یادآور میشود و همین خودآگاهی در تسلط بیشتر او بر خود اثر بالایی دارد. حال با چنین شناختی میتوانیم راههای رسیدن به آرامش را به او یاد دهیم. مثلاً میگوییم هر زمان که نشانههای عصبانیت را در وجودت حس کردی، اولین و بهترین راه برای مهار آن، نفسهای عمیقکشیدن است؛ راهی بسیار مؤثر برای کنترل خشم. البته باید به صورت عملی و صحیح، عمیق نفسکشیدن را به کودک آموزش دهیم. سپس از او میخواهیم به آرامی از یک تا ده بشمارد تا بهتدریج این هیجان فروکش کند.
آموزش این مهارتها به کودکان، کار آسانی نیست؛ بهخصوص که یاد گرفته باشند با پرخاشگری احساس خود را نشان دهند، اما طبق تجربه، یادگیری رفتارهای جدید با تمرین و ممارست حاصل میشود. یادگیری یک جریان مستمر است که ممکن است یک یا چند ماه طول بکشد، بنابراین بهتر است روی یادگیری یک مهارت کارکرد و با تکرار روزانه در حد چند دقیقه، آن را تثبیت کرد. در این حالت یک مهارت ویژه به خوبی یاد گرفته و درونی میشود. سپس میتوان به سراغ مهارتهای دیگر رفت و در نهایت باید بدانیم در طی هر مسیری صبر و حوصله پیشنیازی است برای رسیدن به هدف و نتیجه مطلوب.
سیده طاهره جعفری
دیدگاه خود را ثبت کنید