مشروح سخنان خواندنی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در دیدار اساتید با رهبری:

برجام اساساً مبتنی بر حقوق بین‌الملل نیست، بلکه موجد یک رژیم حقوقی جدید «مختص ایران» است/ این توافق تنها دستاورد سیاست خارجی امریکا از ۱۱ سپتامبر تاکنون است

رهبر معظم انقلاب اسلامی روز ۲۰ خرداد ماه در دیدار صدها نفر از اساتید، اعضای هیئت‌های علمی و پژوهشگران دانشگاهها و مراکز علمی، تأکید کردند: مسائل و مشکلات کشور باید عالمانه حل شود و استفاده از توانایی ها و ظرفیت های دانشگاهها و اساتید و دستان توانا و مستعد جوانان پر تلاش و پر انگیزه در این مسیر، بسیار اساسی و مهم است.
 گروه سیاسی-رجانیوز: رهبر معظم انقلاب اسلامی  روز ۲۰ خرداد ماه در دیدار صدها نفر از اساتید، اعضای هیئت‌های علمی و پژوهشگران دانشگاهها و مراکز علمی،  تأکید کردند: مسائل و مشکلات کشور باید عالمانه حل شود و استفاده از توانایی ها و ظرفیت های دانشگاهها و اساتید و دستان توانا و مستعد جوانان پر تلاش و پر انگیزه در این مسیر، بسیار اساسی و مهم است.
در ابتدای این دیدار ۱۳ نفر از اساتید و اعضای هیأت‌های علمی حدود دو ساعت به بیان مطالب و دغدغه های خود پرداختند. متن زیر مشروح سخنرانی «دکتر محمد جمشیدی» استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در دیدار با رهبری است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در طی سال‌های اخیر برجام به مهم‌ترین مسئله سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. مردم نیز امید داشتند پس از سالها مذاکرات هسته‌ای، توافق برجام، آنطور که دولت محترم وعده می‌داد منجر به لغو تحریم‌ها، رونق اقتصادی و همچنین در رویکرد راهبردی غرب نسبت به ایران شود. اگرچه برجام توانست از فشارها بر ایران به‌طور مقطعی بکاهد، ولی پس از سه سال از حصول توافق به نقطه‌ای رسیده‌ایم که نه‌تنها انتظارات اقتصادی مردم از برجام محقق نشده، بلکه سیاست‌های خصمانه و فشارهای اقتصادی امریکا علیه ایران نیز به‌شدت رشد کرده است. اکنون زمان درس گرفتن و فهم این تجربه است. در سطح راهبردی پرچم مذاکره هیچ‌وقت از دست جمهوری اسلامی ایران نیفتاده است، اما الگوی فکری که برجام را پدید آورد بر این باور است که مشکلات ایران و امریکا ناشی از سوءبرداشت است و لذا راه حل بر تعامل با امریکاست. عاقبت برجام بیانگر ابطال الگوی تعامل با امریکاست. در حالی‌که رهبر انقلاب توافق را برای دفع شر معرفی کردند، دیگران توافق را سکویی برای ادغام بیشتر در نظم مطلوب امریکا می‌خواستند. از سوی دیگر آنچه که در کشور از برجام تبلیغ می‌شد با ظرفیت‌های واقعی برجام سازگار نبود. مشکل از آنجا شروع شد که برخی با ارائه تصویرهای غیر واقعی در باره برجام، امریکا و توانمندی‌های کشور در جامعه، این توافق را تنها راه‌حل مشکلات اقتصادی کشور معرفی کردند. انتظارات عمومی را افزایش دادند، امریکا را به اوباما تقلیل دادند، کمااینکه اکنون قائل به تفکیک امریکا از ترامپ هستند. در حالی‌که امریکا از طریق برجام به‌دنبال مهار قدرت ایران بود، آن را به‌عنوان ابزار شناسایی قدرت معرفی کردند. در حالی‌که امریکا به‌دنبال ضربه‌زدن به ایران در قالب مدل شوروی بود، برخی افراد شاخص آن را به در قالب مدل چین در دهه ۱۹۷۰ به جامعه عرضه کردند. بنابراین حتی اگر برجام به‌طور کامل اجرا می‌شد، نمی‌توانست مشکلات اقتصادی کشور را حل کند، چرا که هدف و ماهیت برجام در نگاه غربی‌ها اساساً چیز متفاوتی است. اول اینکه براساس متن برجام، تحریم‌های اساسی و مؤثر بر اقتصاد کشور، یعنی تحریم‌های ثانویه امریکا لغو نمی‌شدند، بلکه فقط اجرای برخی از آنها به‌صورت موقت متوقف گردید. به‌عبارت دیگر برجام مکانیسمی برای حفظ و نهادینه کردن ساختار فشار مؤثر بر ایران بوده است. دوم اینکه در حالی‌که در داخل کشور برجام به‌عنوان مسیر گشایش اقتصادی و عادی شدن روابط با غرب تفسیر می‌شد، اما در غرب آن را به‌عنوان یک مقوله امنیتی و در قالب معاهدات کنترل تسلیحات می‌دیدند که تحریم بخشی از معامله نبود که باید برداشته شود، بلکه تحریم ضمانت اجرای پایبندی ایران به تعهدات خود و وادارسازی مجدد ایران به تداوم این مسیر قلمداد می‌شود. و لذا در نگاه غرب تحریم‌ها اساساً نباید برداشته می‌شدند.

سوم اینکه برجام اساساً مبتنی بر حقوق بین‌الملل نیست، بلکه موجد یک رژیم حقوقی جدید مختص ایران است. هدف این رژیم آن است که تعهدات شدید فراتر از NPT علیه ایران اعمال شود بدون اینکه امکان دادرسی بیرونی داشته باشد.

چهارم اینکه ابتکار عمل در دست طرف مقابل بود، در عرصه فنی مهم‌ترین اشکال پذیرش مفهوم گریز هسته‌ای یا nuclear break out هست، این مفهوم اساساً مفهومی غیرحقوقی، بی‌ریشه و به‌اصطلاح ساختگی است. این مفهوم هم تلاش ایران برای دستیابی به بمب را مفروض می‌گیرد که برخلاف برآوردهای جامعه اطلاعاتی خود امریکاست که قائل به این است که ایران نه سلاح اتمی دارد و نه تصمیمی برای ساخت آن گرفته است و از طرف دیگر از آنجا که براساس این مفهوم مبنا را یک عدد بمب قرار می‌دهد، یک عدد بمب در مطالعات استراتژیک قابلیت ضربه دوم را ندارد و اساساً امری بی‌معنی است. در عرصه اقتصادی هم اگرچه مهم‌ترین دستاورد اقتصادی برجام افزایش فروش نفت بوده است، ولی با باقی‌ماندن تحریم‌های حوزه مالی و بانکی پول فروش نفت همچون گذشته فقط در معدود بانک‌های خارجی سابق وصول می‌شود و با محدودیت انتقال مواجه است. تیم اقتصادی مذاکره‌کننده ضعیف بود که باعث شد بخشی از تحریم‌های هسته‌ای نظیر دستور ۱۳۵۹۹ باقی بماند. در یک کلام برجام بزرگ‌نمایی شد، دشمنی دشمن کوچک‌نمایی شد.

اما پیامدهای راهبردی برجام این بود که از نظر امریکا برجام به‌معنای آن است که سیاست فشار و تحریم، سیاستی کم‌هزینه و موفق است، لذا نباید آن را کنار گذاشت. برجام موجب محوریت یافتن سیاست اجبار در راهبرد ضد ایران شد. نوع عملکرد دولت در فرایند مذاکرات هسته‌ای و دوره پسابرجام این برآورد را تقویت کرد. از سوی دیگر برجام تنها دستاورد سیاست خارجی امریکا در طی ۱۵ سال پس از ۱۱ سپتامبر است و پس از حصول توافق استراتژی امریکا تمام نشد، بلکه ادام پیدا کرد. به‌دنبال آن مدیریت تغییر داخلی در ایران تشدید تقابل منطقه‌ای در سطح متعارف و مدیریت دوران گذار در منطقه از طریق ترویج تروریسم و ناامنی بوده‌اند. جمع‌بندی اینکه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فراتر از برجام است. اگر به شروط رهبری و به‌ خطوط قرمز ایشان در باره برجام به‌خصوص انجام متناظر و مرحله تعهدات عمل می‌شد، امروز به چنین نقطه‌ای نمی‌رسیدیم؟

چه باید کرد؟

اول اینکه باید عمق سیاست امریکا را درک کرد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: ارم ببصرک افصل القوم: کنه سپاه دشمن را باید ضربه زد. قدرت نظامی امریکا به‌دلیل ظهور دو باره قدرت‌های بزرگ و همچنین عدم تناسب قدرت نظامی امریکا با تهدیدهای نوظهور فروملی و نامتقارن با فرسایش مواجه شده است و گزینه راهبردی امریکا در مواجهه با حریفانش نظامی‌گری نیست، اما تحریم سیاست ماندگار امریکا علیه ایران است و با توجه به برتری امریکا در نظام اقتصادی و بخصوص مالی بین‌المللی، تحریم هسته اصلی راهبرد امریکا در قبال ایران محسوب می‌شود. به‌عبارت دیگر رویکرد ژئو اکونومیک یعنی استفاده از ابزار اقتصادی برای دستیابی به اهداف ژئوپلتیک بر سیاست خارجی امریکا سایه افکنده است. با آمدن اوباما نیز دکترین کارتر که معطوف به توسل به ابزار نظامی در مواجهه با جمهوری اسلامی بود، پس از ۳۰ سال شکست خورد و کنار گذاشته شد و دکترین اوباما تقابل اقتصادی با ایران را مبنا قرار داد. این رویکرد در دولت ترامپ هم دنبال می‌شود. لذا اگر کسی مدعی شد که با دیپلماسی یا هر نوع مذاکره می‌تواند این نوع سیاست راهبردی را تغییر دهد، هم امریکا را نشناخته و هم ظرفیت کشور را هدر داده می‌دهد. در عوض بهترین استراتژی حمله به استراتژی دشمن است. محور اصلی سیاست کشور باید خنثی‌کردن یا غیر مؤثرکردن تحریم‌های امریکا باشد. شرایط کنونی جهانی برای این امر کاملاً مهیاست. به‌صورت ایجابی نیز باید به‌دنبال شرکای جدید در جهان گشت. آینده قدرت و ثروت در جهان در حال انتقال از غرب به شرق عالم است و غرب زودتر از همه به‌دنبال چرخش به‌سوی آسیاست. استراتژی چرخش به آسیا توسط دولت اوباما مطرح شد. این شرق ایدئولوژیک نیست، بلکه شرق اقتصادی است. آنچنان که خان زارات از معماران تحریم می‌نویسد، وزارت خزانه‌داری امریکا تنها وزارت دارایی جهان است که نهاد اطلاعاتی هم هست. آنها با داشتن اختیارات کامل هم اعمال تحریم می‌کنند و هم جریمه می‌کنند، هم با بخش خصوصی دنیا مذاکره می‌کنند و هم رصد و کار اطلاعاتی می‌کنند. ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی ما، صرفاً هماهنگ‌کننده است. در جنگ اقتصادی اطلاعاتی کنونی پذیرش مکانیسم‌های شفاف‌سازی مثل FATF بیانگر نشناختن دنیا و بازی در زمین حریف است. دوم اینکه با خروج امریکا از توافق هسته‌ای برجام عملاً تمام شد؛ چرا که مهم‌ترین تعهد طرف مقابل یعنی رفع تحریم‌های ثانویه نقض شده است. برجام با رفتن یکی از مهم‌ترین اکنافش دیگر وجود خارجی ندارد، ادامه‌دادن برجام در قالب برجام اروپایی نیز بسیار خطرناک است. انجام تعهدات برجامی دیگر وظیفه ما نیست. غرب به‌دنبال خرید زمان است تا با ایجاد اختلال در نظام تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی ایران قدرت پاسخ کشور را بگیرد. اروپا در دوره‌ای که پوپولیست‌ها و راست‌گرایان در شرق آن، برگزیت در غرب آن، تهدیدهای اقتصادی و امنیتی امریکای ترامپ بر سر آن و تهدید نظامی روسیه در درون آن قرار دارد، ایران را قربانی منافع خود خواهد کرد. همین الان هم اروپا به‌صراحت بیان می‌دارد که به تعهدات نهایی برجام پایبند نخواهد بود. برجام توافقی بی‌آینده است و نمی‌توان به امید برخی وعده‌های برجامی برای چند سال آینده معطل شد. همین الان اروپا اعلام می‌کند که قطعنامه‌های شورای امنیت را نهایتاً لغو نخواهد کرد و پایانی برای برجام قبول ندارد. عجیب‌تر اینکه ایران در حال تهدید امنیت اروپا یعنی تروریسم تکفیری را رفع کرده است، به‌دنبال فشار و تحریم بر ما هستند.

الگوی رفتاری ترامپ در قبال ایران و مکانیسم تغییر محاسبه دقیقاً مانند اوباماست. تحریم شدید علیه مردم با هدف ایجاد آشوب تا نظام در امور راهبردی عقب‌نشینی کند. امریکا از برجام خارج شد تا با ایجاد فشار حداکثری ایران را وادار به پذیرش برجام بزرگ‌تر و ابدی کند. هدف خواسته‌های دوازده‌گانه امریکا از بین بردن قدرت بازدارندگی ایران است و اصل بدیهی روابط بین‌الملل آن است که هر ملتی بازدارندگی خود را ازدست داد جنگ بر سر آن آوار می‌شود. لذا این پذیرش خواسته‌های امریکاست که موجب جنگ می‌شود و نه حفظ توان بازدارندگی خود. آن هم در جهانی که دارای این همه فرصت است. حوزه امنیت ملی عرصه آزمون و خطا نیست، در هر دو جنگ جهانی ایران موضع بی‌طرفی اتخاذ کرد و نهایتاً اشغال شد. این تجربه نشان می‌دهد که نه رویکرد انزواگرایانه تأمین‌کننده منافع ملی ماست و نه اتکا به طرف‌های ثابت موجد امنیت برای این سرزمین است. دیپلماسی کشور باید متناسب با قدرت کشور باشد و خود را به پای آن رساند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.