سلسله دروس کتاب آموزش عقائد علامه مصباح

اعتقاد به اصول دین تقلیدی نیست / علت اختلاف ظاهری ادیان الهی و اصول آن ها / تفاوت جهان بینی الهی و مادی در چیست؟

تصحیح عقائد و نوع بینش ها و نگرش ها ، مسئله ی بسیار مهمی است؛ چرا که همواره عقائد و نوع نگاه افراد ، هرچیزی که باشد همان تبدیل به عمل و رفتار در روابط دینی ، فردی و اجتماعی و … خواهد شد . اساسا آموزش عقائد به همین دلیل و به این جهت که گامی است در راستای مطالعه و انتخاب تحقیقی دین حقه ی اسلام و اصول حقه ی تشیع از اهمیت بالایی برخوردار است . از قدیم فقها فرموده اند بر خلاف فروع دین و احکام اسلامی که می تواند تقلیدی عمل شود ، اعتقاد تقلیدی به اصول دین پذیرفته نیست و هر کس باید برای اصول دین و اعتقاداتش در حد فهم و درکش ولو بسیار اندک استدلال داشته باشد . لذا انتشار سلسله مباحث کتاب آموزش عقائد حضرت آیت الله مصباح گامی در راستای نکات مذکور است .

گروه معارف – رجانیوز : تصحیح عقائد و نوع بینش ها و نگرش ها ، مسئله ی بسیار مهمی است؛ چرا که همواره عقائد و نوع نگاه افراد ، هرچیزی که باشد همان تبدیل به عمل و رفتار در روابط دینی ، فردی و اجتماعی و … خواهد شد . اساسا آموزش عقائد به همین دلیل و به این جهت که گامی است در راستای مطالعه و انتخاب تحقیقی دین حقه ی  اسلام و اصول حقه ی تشیع از اهمیت بالایی برخوردار است . از قدیم فقها فرموده اند بر خلاف فروع دین و احکام اسلامی که می تواند تقلیدی عمل شود ، اعتقاد تقلیدی به اصول دین  پذیرفته نیست و هر کس باید برای اصول دین و اعتقاداتش در حد فهم و درکش ولو بسیار اندک استدلال داشته باشد . لذا انتشار سلسله مباحث کتاب آموزش عقائد حضرت آیت الله مصباح گامی در راستای نکات مذکور است .

 

 

درس اول : 

 

مفهوم دین

 

هدف این کتاب، تبیین عقاید اسلامى است که اصطلاحاً «اصول دین» نامیده مى‌شود. از اینروى، لازم است قبل از هر چیز، توضیح مختصرى پیرامون واژه «دین» و واژه هاى مناسب با آن بدهیم زیرا چنانکه در علم منطق، بیان شده، جایگاه «مبادى تصوّرى» (= تعریفات) قبل از سایر مطالب است.

دین واژه‌اى است عربى که در لغت به معناى اطاعت و جزاء و… آمده، و اصطلاحاً به معناى اعتقاد به آفریننده‌اى براى جهان و انسان، و دستورات علمى متناسب با این عقاید مى‌باشد. از اینروى، کسانى که مطلقاً معتقد به آفریننده‌اى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مى‌دانند «بى دین» نامیده مى‌شوند. اما کسانى که معتقد به آفریننده‌اى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دین» شمرده مى‌شوند. و بر این اساس، ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم مى‌شوند، و دین حق عبارتست از: آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند.

اصول و فروع دین

 

با توجه به توضیحى که درباره مفهوم اصطلاحىِ دین، داده شد روشن گردید که هر دینى دست کم از دو بخش، تشکیل مى‌گردد: ۱ عقیده یا عقایدى که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. ۲ دستورات عملى که متناسب با آن پایه یا پایه هاى عقیدتى و برخاسته از آنها باشد. بنابراین، کاملا بجاست که بخش عقاید در هر دینى «اصول»، و بخش احکام عملى «فروع» آن دین نامیده شود چنانکه دانشمندان اسلامى، این دو اصطلاح را در مورد عقاید و احکام اسلامى بکار برده اند.

جهان بینى و ایدئولوژى

 

واژه هاى جهان بینى و ایدئولوژى، به معناى کمابیش مشابهى بکار مى‌رود، از جمله معانى جهان بینى این است: «یک سلسله اعتقادات و بینشهاى کلى هماهنگ درباره جهان و انسان، و بطور کلى درباره هستى». و از جمله معانى ایدئولوژى اینست: «یک سلسله آراء کلّى هماهنگ درباره رفتارهاى انسان».

طبق این دو معنى مى‌توان سیستم عقیدتى و اصولى هر دین را جهان بینى آن دین، و سیستم کلى احکام عملى آن را ایدئولوژى آن به حساب آورد و آنها را بر اصول و فروع دین، تطبیق کرد. ولى باید توجه داشت که اصطلاح ایدئولوژى، شامل احکام جزئى نمى‌شود چنانکه جهان بینى نیز شامل اعتقادات جزئى نمى‌گردد.

نکته دیگر آنکه: گاهى کلمه ایدئولوژى به معناى عامى بکار مى‌رود که شامل جهان بینى هم مى‌شود.

جهان بینى الهى و مادى

 

در میان انسانها انواعى از جهان بینى، وجود داشته و دارد، ولى همگى آنها را مى‌توان براساس پذیرفتن ماوراء طبیعت و انکار آن، به دو بخش کلى تقسیم کرد: جهان بینى الهى، و جهان بینى مادى.

پیرو جهان بینى مادى، در زمان سابق بنام «طبیعى» و «دهرى» و احیاناً «زندیق» و «ملحد» نامیده مى‌شد و در زمان ما «مادى» و «ماتریالیست» نامیده مى‌شود.

مادى گرى، نحله هاى مختلفى دارد و مشهورترین آنها در عصر ما «ماتریالیسم دیالکتیک» است که بخش فلسفى مارکسیسم را تشکیل مى‌دهد.

ضمناً روشن شد که دایره کاربرد «جهان بینى» وسیعتر از عقاید دینى است زیرا شامل عقاید الحادى و ماده گرایانه نیز مى‌شود، چنانکه واژه ایدئولوژى نیز اختصاص به مجموعه احکامى دینى ندارد.

ادیان آسمانى و اصول آنها

 

درباره کیفیت پیدایش ادیان مختلف، در میان دانشمندان تاریخ ادیان و جامعه‌شناسى و مردم شناسى، اختلافاتى وجود دارد. ولى براساس آنچه از مدارک اسلامى بدست مى‌آید باید گفت: تاریخ پیدایش دین، همزمان با پیدایش انسان است و اولین فرد انسان (حضرت آدم«ع») پیامبر خدا و منادى توحید و یگانه پرستى بوده، و ادیان شرک آمیز همگى در اثر تحریفات و اعمال سلیقه ها و اغراض فردى و گروهى پدید آمده است.

ادیان توحیدى که همان ادیان آسمانى و حقیقى هستند داراى سه اصل کلى مشترک مى‌باشند: اعتقاد به خداى یگانه، اعتقاد به زندگى ابدى براى هر فردى از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالى که در این جهان انجام داده است، و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خداى متعال براى هدایت بشر بسوى کمال نهائى و سعادت دنیا و آخرت.

این اصول سه گانه، در واقع، پاسخهایى است به اساسى ترین سؤالاتى که براى هر انسان آگاهى مطرح مى‌شود: مبدأ هستى کیست؟ پایان زندگى چیست؟ از چه راهى مى‌توان بهترین برنامه زیستن را شناخت؟ و اما متن برنامه‌اى که از راه تضمین شده وحى، شناخته مى‌شود همان ایدئولوژى دینى است که برخاسته از جهان بینى الهى مى‌باشد.

عقاید اصلى، لوازم و ملزومات و توابع و تفاصیلى دارد که مجموعاً سیستم عقیدتى دین را تشکیل مى‌دهد و اختلاف در اینگونه اعتقادات، موجب پیدایش ادیان و فرقه ها و نحله هاى مذهبى مختلف شده است. چنانکه اختلاف در نبوت بعضى از انبیاء الهى و تعیین کتاب آسمانى معتبر، عامل اصلى اختلاف بین ادیان یهودى و مسیحى و اسلام شده و اختلافات دیگرى را در عقاید و اعمال، بدنبال آورده است که بعضاً با اعتقادات اصلى، سازگار نیست، مانند اعتقاد به تثلیث مسیحى که با توحید، وفق نمى‌دهد هر چند مسیحیان در صدد توجیه آن برآمده اند. همچنین اختلاف در کیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید از طرف خدا، یا از طرف مردم تعیین شود عامل اصلى اختلاف بین شیعه و سنى در اسلام شده است.

حاصل آنکه: توحید و نبوت و معاد، اساسى ترین عقاید در همه ادیان آسمانى است ولى مى‌توان عقاید دیگرى را که یا از تحلیل آنها بدست مى‌آید، یا از توابع آنها مى‌باشد طبق اصطلاح خاصى جزء عقاید اصلى بحساب آورد، مثلاً مى‌توان اعتقاد به وجود خدا را یک اصل، و اعتقاد به وحدت او را اصل دوم شمرد، یا اعتقاد به نبوت پیغمبر خاتم(ص) را اصل دیگرى از اصول دین اسلام شمرد. چنانکه بعضى از دانشمندان شیعه «عدل» را که یکى از عقاید فرعى توحید است اصل مستقلى شمرده‌اند و «امامت» را که از توابع نبوت است اصل دیگرى محسوب داشته اند. در حقیقت، استعمال واژه «اصل» در مورد اینگونه اعتقادات، تابع اصطلاح و قرارداد است و جاى بحث و مناقشه ندارد.

بنابراین، واژه «اصول دین» را مى‌توان به دو معناى عام و خاص بکار برد: اصطلاح عام آن در برابر «فروع دین» و بخش احکام بکار مى‌رود و شامل همه عقاید معتبر مى‌شود، و اصطلاح خاص آن، به اساسى ترین عقاید، اختصاص مى‌یابد. نیز مى‌توان تعدادى از عقاید مشترک بین همه ادیان آسمانى مانند اصول سه گانه (توحید، نبوت، معاد) را «اصول دین» بطور مطلق و آنها را با اضافه یک یا چند اصل دیگر «اصول دین خاص» و یا با اضافه کردن یک یا چند اعتقادى که مشخصات مذهب و فرقه خاصى است «اصول دین و مذهب» یا «اصول عقاید یک مذهب» بحساب آورد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.