آب و هوای دل
خشکسالی ، تنها در سرزمین ها و آبادی ها نیست که پیدا می شود و طراوت زندگی را از بین می برد و غبار اندوه بر چهره ها می پاشد .
دل هم گاهی قحطی زده می شود .
گاهی آسمان دل هم ، بی ابر و باران می شود ،
قنات چشم می خشکد ،
چشمه ی احساس و عاطفه و معنویّت ، خشک می شود ،
بر ساقه ی وجود ، برگ و باری نمی روید و از شاخه ی زندگی ، جوانه ی عشق و محبّتی سر نمی زند .
زمستان زودرس ، گاهی بسیاری از امید ها و آرزو ها را می خشکاند .
پس از سپری شدن زمستان هم ، صدای پای بهار نمی تواند بعضی دلها را بیدار کند .
استمرار پاییز ، همچنان زندگی ها را غمرنگ می کند .
راستی … هیچ شده است که آسمان دلتان بگیرد و چشمانتان ببارد و هوای درونتان پس از یک فصل اشک ریختن ، صاف و شفّاف شود
و رنگین کمان نیایش و عاطفه و صداقت ، در افق احساستان جلوه گری و هنرنمایی کند؟
وقتی گرد و غبار شایعات بلند می شود ، ” افق حقیقت ” هم در هاله ای از ” ابهام ” قرار می گیرد .
وقتی ” دید ” نباشد ، یا حرکت انجام نمی گیرد ، یا خطر تصادف و سقوط در پیش است .
شایعات ، مانند یک بیماری مسری و واگیر همه جا را می گیرد و قدرت انتخاب و تصمیم را از خیلی ها سلب می کند .
چراغی که در جاده ی مه آلود و فضای دود گرفته ، ” راه ” را برای ما روشن می سازد ، ” بصیرت ” و ” بینش ” است .
چنین نیست که هر که میبیند ” بینا ” است !…
تا هوای دل و جان ، صاف و زلال نباشد ، بصیرت هم در آن انعکاس نمی یابد …
تا غبار های پراکنده ی ” شبهات ” فرو ننشیند ، ” انگیزه ” برای ادامه را پیدا نمی شود .
حتّی تحرّکات سیاسی و مبارزه ی فرهنگی هم در همین جوّ روشن ، سالم خواهد بود .
اگر آب و هوای دل مساعد نباشد ،
“باور ” و ” معرفت ” ، مجال و زمینه ی ماندگاری نمی یابد و ” حقیقت ” ، گرفتار خشکسالی می شود .
و … چه قحطی دشوار و خطرناکی !
کتاب ” از همدلی تا همراهی ” / نویسنده : جواد محدثی
دیدگاه خود را ثبت کنید