انجمن همبستگی دختران

قرار نبوده حال و هوای شهر اینگونه باشد…

قرار نبوده حال و هوای شهر اینگونه باشد…

قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم…
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،خنده های مصنوعی، آواز های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی …

هر چه فکر می کنم می بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم…
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم…
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود…
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند…
قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم، که مبادا مثل کلوخ آب شویم.
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی، ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی …
هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم.
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم. بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود.
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند.
قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا.
قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد. بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده …
تا به حال بیل زده‌اید؟
باغچه هرس کرده‌اید؟
آلبالو و انار چیده‌اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان، برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه ‌زنده بودن مان.
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم …
قرار نبود وقتی صدای اذان شنیدیم، نشنیده بگیریم و فراموش کنیم این صدا از سوی کیست و برای رسیدن به ما بهترین ها کشته شدند.
قرار نبود وقتی خدا گفت حکم طلایی روزه برای سلامتی شما نسخه مصنوعی پزشک را برای توجیه معده خود بیاوریم.
قرار نبود وقتی کسی کشته شود برای دیدن حکم قصاصش از هر گوشه شهر به هر قیمتی به تماشای لذت بخش آن بشتابیم.
قرار نبود وقتی برای اندیشیدن به خود یا خدای خود کنار نگذاریم و ساعت ها با هر نگاهی به هر کسی اندیشه ای در سر داشته باشیم.

قرار نبود دیگر کسی بدون فهمیدن عربی با خدا صحبتی نداشته باشد و شبها با او راز و نیاز قلبی نکند.
قرار نبود به جای مهر و محبت و موفقیت دیگران حرص و حسادت و محکومیت دیگران در دل ما خانه کند.
قرار نبود به جای اینکه کنار هم دایره باشیم هر کدام یک نقطه باشیم….
قرار نبود به جای اینکه یک خط باشیم برای نجات خود یا دیگران اکنون هفت خط باشیم…
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده!
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا …؟؟؟.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.