گفت‌وگو با دکتر ندا ملکی مجری برنامه های معارف رسانه ملی:

از ابتدا علاقه ای به مجری گری در رسانه نداشتم اما وقتی استقبال مردم و اثر کارم را دیدم به فعالیت ام ادامه دادم/ وقتی چادر را انتخاب کردم بسیاری از دوستانم هم به چادر علاقه مند شدند .

وقتی وارد رسانه ملی و عرصه اجرا شدم، برخی مرا تحسین می‌کردند، چرا که حجاب و نحوه پوشش من در رسانه با خارج از فضای کاری تفاوتی نداشت یعنی بیرون هم مرا با همان حجاب می‌دیدند تا جایی که حتی در زندگی شخصی، از جلوی دوربین هم حجاب کامل‌تر و بیشتری دارم البته برخی افراد نیز این نوع پوشش را دوست نداشتند و می‌گفتند چرا با این حجاب جلوی دوربین می‌آیی؟ کم‌کم که پیش رفتم بسیاری از مخالفان این نوع پوشش به جمع موافقان پیوستند.

گروه فرهنگی – رجانیوز: دکتر ندا ملکی، مجری تلویزیون، سال ۵۹ در اردبیل در خانواده‌ای فرهنگی و متدین به دنیا آمد. وی از دوران کودکی به فعالیت‌های دینی علاقه‌مند بود و بیشتر اوقات همراه با مادربزرگش به یادگیری قرآن کریم می‌پرداخت. مادربزرگش با وجود اینکه سواد خواندن قرآن داشت اما نمی‌توانست معانی آیات الهی را بخواند به همین جهت ندا پس از مدرسه به خانه مادربزرگش می‌رفت و معانی قرآن را از پارسی به گویش آذری ترجمه می‌کرد. مادربزرگش نیز به او نماز را می‌آموخت.

حضور در ویژه‌برنامه نوروز ۷۹ شبکه قرآن سیما به‌عنوان «جوان موفق» به دلیل کسب رتبه سوم مسابقات قرائت قرآن دانشجویان سراسر کشور، سبب راهیابی وی به عرصه اجرا و حضور در رسانه ملی شد‌‌.

خانم ملکی در کارنامه فعالیت‌های خود اجرا در برنامه‌هایی همچون آیین‌ زندگی، تا نیایش، اشراق، صبح عالی بخیر، مصیر، روشنا، اشاره، آفتاب شرقی و… را دارد.

وی ابتدا به کار در رسانه ملی علاقه‌مند نبود و زمانی که پیشنهاد اجرای یک برنامه‌ را با او در میان گذاشتند، نپذیرفت اما پس از مشورت و تایید پدرش و همچنین علاقه به تاثیرگذاری در عرصه معارف، وارد رسانه ملی شد.
به گزارش رجانیوز آن چه را که در ادامه میخوانید مشروح مصاحبه«وطن امروز» با این مجری محبوب و محجوب سیماست.

 

خانم ملکی! درباره خود و دوران کودکی‌تان بگویید.

بسم‌الله‌الرحمن الرحیم. پیش از هر چیز شهادت ۵ هزار نفر از حجاج بویژه حدود ۵۰۰ تن از حاجیان ایرانی بیت‌الله الحرام در فاجعه منا را که تعدادی از همکاران بنده هم در میان این شهدای مظلوم بودند، خدمت امام زمان حضرت مهدی موعود(عج)، نایب آن حضرت رهبر حکیم و بزرگوار انقلاب اسلامی، خانواده آن عزیزان و همه ملت سوگوار ایران تسلیت می‌گویم و علو درجات را برای آن شهدا از خدای متعال مسالت می‌کنم. در دوران کودکی خاطراتی تکرارناپذیر برای همه رقم می‌خورد. اگر ماجراجو هم باشیم این دوران جذاب‌تر و شیرین‌تر می‌شود. پرتحرک و ماجراجو بودم و به مطالعه علاقه زیادی داشتم طوری که در دوران مدرسه تمام کتاب‌های کتابخانه را خوانده بودم حتی برخی کتاب‌ها را چند بار می‌خواندم. علاقه زیادی به داستان‌های «ژول ورن» داشتم و ادبیات هم از حوزه‌های مورد علاقه من برای مطالعه بود. وقتی از کتاب‌های کتابخانه مدرسه خسته می‌شدم، سراغ کتابخانه پدرم می‌رفتم و کتاب‌های تفسیر قرآن، مجموعه آثار آیت‌الله شهید مطهری و برخی کتاب‌های دیگر را که مطالب‌شان را اصلا متوجه نمی‌شدم، مطالعه می‌کردم البته بعدها در دوران دانشگاه تازه متوجه معنای آنچه در گذشته خوانده بودم شدم. خلاصه! در کودکی‌ام قدری ادای انسان‌های فرهیخته را درمی‌آوردم!
خانواده‌ چقدر در حضور شما در عرصه‌های قرآنی و دینی مؤثر بود؟

پدر و مادرم فرهنگی هستند و در عرصه‌های اجتماعی بسیار فعال و من زمان زیادی را با مادربزرگم سپری می‌کردم. مادربزرگی داشتم که می‌توانم بگویم عاشقش بودم. ایشان توانایی خواندن قرآن را داشت و همواره با کلام خدا مأنوس بود. مادربزرگم به زبان فارسی صحبت نمی‌کرد و نمی‌توانست ترجمه فارسی قرآن را بخواند. یک روز از من خواست پس از مدرسه به خانه آنها بروم و ترجمه قرآن را از فارسی به گویش آذری برایش بگویم. از آن به بعد، من هر روز بعد از مدرسه ترجمه قرآن را می‌خواندم و از فارسی به آذری برمی‌گرداندم. مادربزرگم هم به من نماز خواندن یاد می‌داد.
یادم هست بسیاری از نمازهای مستحبی را با اینکه سخت بود به اتفاق ایشان می‌خواندم و گویی این یک توفیق الهی بود که چراغ عشق به قرآن در وجود بنده به فضل الهی روشن شود و امیدوارم تا آخر عمر هم روشن بماند.
بعد از آن انس من با قرآن و اعتماد به نفسم بیشتر شد تا جایی که از دوم ابتدایی در مسابقات قرآن شرکت می‌کردم تا اینکه سال ۷۶ نفر اول مسابقات قرآن دانش‌آموزی استان اردبیل شدم.
برای پیشرفت در امور قرآنی هم، یا کتاب می‌خواندم یا به نوارهای قرآن گوش می‌دادم. البته به یاد دارم تهیه نوار قرآن خیلی سخت بود و امکانات آموزشی مثل الان نبود اما پشتکار زیادی داشتم. ضمن اینکه برای تلاوت بهتر ورزش هم می‌کردم و این امر نشاط بنده را بیشتر می‌کرد. همانطور که می‌دانید ورزش به بحث نفسگیری در تلاوت قرآن بسیار کمک می‌کند.
چه عواملی موجب شد در مسیر یادگیری علوم قرآن و حدیث قدم بگذارید؟

چند مؤلفه در این موضوع تاثیرگذار بود. بخش زیادی به رفتارهای خانواده مربوط می‌شد. اینکه خانواده‌ای بتواند نه با زبان ظاهری که در عمل، به فرزندانش دین را آموزش بدهد خیلی در تربیت فرزند و تصمیم‌گیری او در انتخاب مسیر زندگی مهم و موثر است.
یادم نمی‌آید تا حدود نوجوانی خانواده‌ام درباره دین با من حرف زده باشند اما در رفتارشان نماز خواندن بویژه نماز اول وقت، دروغ نگفتن و خیلی از مسائل دینداری را یاد گرفتم.
پدرم صداقت زیادی داشته و دارند و مهربانی و خوش‌خلقی‌ای که در مادرم می‌دیدم، بی‌نظیر بود. هر دو در عین حال که نماز می‌خواندند رفتارهای صحیحی داشتند و من از آنها کلام دروغی نشنیدم، همین امر باعث شد کم‌کم من هم به خواندن نماز علاقه‌مند شدم و صدق گفتار از همان زمان در من نهادینه شد.

 

آنها به شما برای رعایت حجاب تذکر هم می‌دادند؟
هیچ‌گاه به یاد ندارم خانواده‌ام به زبان مرا تشویق به اعمال نیکو کرده باشند. هیچ‌وقت پدر یا مادرم به من نگفتند حجابت را رعایت کن یا درس بخوان. من طبق آنچه در زندگی دیدم رفتار می‌کردم یعنی پدر و مادرم الگوی عملی افعال نیکو بودند.
به یادگیری قرآن از طریق گوش دادن به نوارهای قرآن اشاره کردید. آیا اولین نوار قرآنی که گوش دادید، به یاد دارید؟

بله! تلاوت سوره مبارکه «کهف» با صدای مرحوم استاد «عبدالباسط» بود که شاید بیش از ۲۰۰ بار آن نوار را گوش داده باشم و این نوار قرآن را مادرم از یکی از سفرهای زیارتی که داشتند به‌عنوان سوغات برایم خریده بودند.
شما در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته علوم قرآن و حدیث تحصیل کردید؛ دلیل‌تان برای انتخاب این رشته چه بود؟ البته خبر داریم برای دوره دکترای رشته تحصیلی‌تان را تغییر داده‌اید.

در دوران مدرسه معدلم بسیار بالا و خوب بود به همین دلیل والدین و اطرافیان توقع داشتند حتما در رشته‌ پزشکی تحصیل کنم اما بعد از کنکور و کسب رتبه خوب و با وجود اینکه رشته‌ام علوم تجربی بود، اولویت رشته‌ها را کارشناسی علوم قرآنی که یکی از رشته‌های نیمه‌متمرکز بود، زدم. پس از قبولی در رشته کارشناسی علوم قرآنی دانشکده علوم قرآنی تهران، برخی نزدیکان‌مان ناراحت شدند و می‌گفتند تو باید پزشکی بخوانی اما من تصمیمم را گرفته بودم. در مصاحبه هم بین ۸۰ نفر، چهارم شدم.
پس از قبولی در رشته کارشناسی علوم قرآنی والدین‌تان چه عکس‌العملی داشتند؟
آنها هم چندان راضی نبودند اما به مرور زمان وقتی علاقه من به کسب دانش در این رشته را دیدند، متقاعد شدند. آنها به من قدرت عمل و استقلال می‌دادند و مرا برای پیشرفت همراهی می‌کردند.
والدین شما معلم بودند. آنها در دوران تحصیل هم به شما کمک می‌کردند؟
تا حدودی! البته بدترین خاطره تحصیلم زمانی بود که مادرم معلمم شدند! آن زمان کلاس دوم بودم و دوست داشتم مادرم به‌عنوان معلم به من توجه بیشتری کنند اما برعکس شد. ایشان به من کم‌محلی می‌کردند و برخوردشان در کلاس با من طوری بود که مجبور شوم درس‌ها را در همان کلاس یاد بگیرم البته این روش باعث شد در یادگیری پیشرفت بهتری داشته باشم. ضمن اینکه در منزل با مهر بی‌پایان مادری جبران می‌کردند.
در دوران مدرسه به انشا هم خیلی علاقه‌مند بودم طوری که مسؤول نوشتن انشاهای اعضای خانواده هم شده بودم(!) به یاد دارم در دوره‌ای یکی از اقوام ما معلم خواهرم بود و می‌دانست من به انشا علاقه زیادی دارم به همین جهت وقتی برای خواهرم انشا می‌نوشتم، نمره ۲۰ به او می‌داد و در پایین برگه می‌نوشت: «آفرین ندا»!
چه شد که به تحصیل و یادگیری امور قرآنی علاقه‌مند شدید؟
دوران کودکی خیلی وقت‌ها صبح‌ها با نوای تلاوت قرآن پدرم از خواب بیدار می‌شدم و در خانواده به امور دینی توجه زیادی می‌شد به همین جهت از همان زمان انس با قرآن در وجودم نقش بسته بود. به نظر من هر چیزی اگر در دوران کودکی در ذهن افراد نقش ببندد، در بزرگسالی هم دنبال خواهد شد. مهر قرآن به دلم افتاده بود و هر کسی هر چه می‌کرد نمی‌توانست مرا از آیات الهی دور کند.  مادربزرگم بهانه‌ای شد تا بتوانم با قرآن انس بگیرم و برای اینکه برای او معنای قرآن را بگویم، خودم هم با آیات الهی و معانی آنها آشنا شدم. همواره در خانواده‌ها بهتر است علاوه بر پدر و مادر نفر سومی که شخصیت ایشان محبوب کودک است و رفتارهایش با معیارهای آن خانواده همخوانی دارد، در کنار او باشد. چون معمولا بچه‌ها حرف‌شنوی‌شان از آن نفر سوم بهتر است.

 

چگونه وارد صداوسیما و عرصه اجرا در رسانه ملی شدید؟
یک سال در دوران مدرسه جهشی خوانده بودم به همین دلیل وقتی ۱۷ ساله بودم وارد دانشگاه شدم. پس از ورود به دانشگاه همواره در مسابقات قرآن شرکت می‌کردم به طوری که سال ۷۸ موفق به کسب رتبه سوم مسابقات کشوری قرآن دانشجویی شدم و از همان زمان زندگی‌ام وارد مسیر جدیدی شد. البته سال ۷۶ هم رتبه اول را در سطح استان اردبیل در مسابقات قرآن دانش‌آموزی کسب کرده بودم.
پس از این موفقیت، در زمان آقای مهندس فرهمند، مدیر وقت شبکه قرآن به‌عنوان «جوان موفق» در یکی از برنامه‌های این شبکه حضور یافتم. بعد از گذشت ۱۵ روز از پخش این برنامه، تهیه‌کننده برنامه با من تماس گرفت و گفت: «می‌توانید برنامه تخصصی قرآنی را اداره کنید؟»
من در آن زمان فکر می‌کردم رسانه جایی برای فعالیت‌های مذهبی و قرآنی نیست و شاید به دلیل روحیات خاصی که دارم برای رسانه و اجرای برنامه تخصصی گزینه مناسبی نباشم.
با این وجود با پدرم مشورت کردم و ایشان با این امر موافقت کردند و من به دلیل تایید پدرم پذیرفتم و فکر کردم اگر از اجرای این برنامه خوشم نیاید، دیگر نمی‌روم. موافقتم را اعلام کردم و قرار شد از من تست بگیرند. در آزمونی که گرفتند باید ۲۰ دقیقه به صورت تخصصی درباره موضوعات قرآنی صحبت می‌کردم. ۱۹ سال داشتم که پیشنهاد حضور در رسانه ملی را پذیرفتم. در آن زمان فضای حاکم متفاوت بود و مثل حالا فوران اطلاعات نبود اما من به پشتوانه مطالعات گذشته و رشته تحصیلی‌ام، وارد عرصه اجرای برنامه‌های تلویزیونی شدم.
برای یک دختر جوان قرار گرفتن در این موقعیت کمی سخت بود و من هم به گویندگی علاقه چندانی نداشتم اما بعد از مدتی که اقبال فراوان مخاطبان را دیدم، متوجه شدم کاری که انجام می‌دهم، کاری قرآنی در رسانه است و می‌تواند اثرگذاری خوبی داشته باشد و همین امر باعث علاقه‌مندی من به اجرا شد.
در آن دوران در کنار اجراهای زنده تلویزیونی، با وجود مشکلات، امکانات کم و… برنامه‌های تولیدی را هم اجرا می‌کردم. بعد، اجرای برنامه‌های آیین زندگی و تا نیایش شبکه تهران را برعهده گرفتم.
پس از گذشت چند سال از اجرای تلویزیونی، سال ۸۲ آزمون گویندگی در سازمان صداوسیما برگزار شد و من موفق به قبول شدن در این آزمون شدم و پس از آن به‌عنوان گوینده رسمی شبکه یک سیما وارد برنامه آفتاب شرقی شدم و از همان زمان کار خود را به صورت رسمی آغاز کردم که تاکنون هم به لطف خدا ادامه دارد.
اولین اجرای تلویزیونی خودتان را به یاد دارید؟ چه حسی داشتید؟
وارد استودیو شده و متن بلندی آماده کرده بودم. وقتی اولین بخش برنامه تمام شد، آقای کلانتری کارگردان برنامه با خوشحالی پایش را زمین کوبید و گفت: «خیلی عالی بود». بعد از ۱۵ سال سابقه اجرا هنوز هم استرس روز اول را برای اجرا دارم که البته فکر می‌کنم این استرس از لوازم کار اجرای تلویزیونی است و باعث بهتر شدن کیفیت اجرا می‌شود.
نظر خانواده درباره اجرای شما چه بود؟
هیچ‌‌وقت ندیدم پدرم درباره برنامه من نظر دهند. ایشان فرد درون‌گرایی هستند و سکوتشان دلالت بر رضایت از کارم دارد البته پدرم در جمع هم از من حرفی نمی‌زنند که مبادا من به خودم مغرور شوم و نتوانم پیشرفت بیشتری کنم. در کنار این رفتار در بیشتر مواقع با من مشورت می‌کنند که این امر برایم بسیار ارزشمند است و باعث می‌شود من بیشتر به مطالعه و کسب دانش روز بپردازم. ضمن اینکه ایشان علاقه فراوانی به پیشرفت بنده در عرصه‌های دانش مانند نوشتن مقاله‌های علمی- پژوهشی یا تدریس در دانشگاه‌های معتبر و… دارند.
در مقابل مادرم خیلی وقت‌ها درباره اجراهایم نظر می‌دهند و می‌گویند: «تو بهترینی» (احتمالا این حس مادرانه است) و همواره از من تعریف می‌کنند که این امر مایه دلگرمی‌ام است.

چرا پس از اجرای اول همچنان به حضور در این عرصه علاقه نشان دادید؟ پوشش شما چه تاثیری بر این انتخاب داشت؟

بعد از اولین باری که اجرا داشتم و حتی تا چند برنامه دیگر، هنوز برای اینکه بخواهم رسماً مجری شوم تردید داشتم اما هر‌چه برنامه بیشتر پیش رفت، استقبال مردم مرا به ادامه کار بیشتر تشویق می‌کرد. گویی مردم در حوزه اجرای برنامه‌های دینی روی رفتار بیرونی مجری بسیار حساس هستند و توقع دارند مجری برنامه‌های معارفی گفتار و رفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد. در هر صورت این علاقه در من بتدریج ایجاد شد و احساس کردم نه به‌عنوان مجری بلکه به فضل الهی به‌عنوان مبلّغ دین خدا و پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت(ع) وظیفه‌ای برای ادامه کار برعهده دارم. البته گاهی هنوز این تردید همراه من است و از خودم می‌پرسم آیا ورودم به این کار درست بود یا نه؟ به هر حال کار بسیار دشواری است و باید در سرای آخرت نسبت به تک‌تک لحظه‌هایی که درست عمل نکردیم پاسخگو باشیم. همه آنهایی که در حوزه تبلیغ دین فعال هستند باید پاسخگو باشند چون ممکن است به خاطر عملکرد نادرست ایشان، شخصی تا آخر عمر نماز نخواند یا سراغ قرآن نرود. چون بسیاری از مواقع اتفاق می‌افتد که رفتار ناصواب افراد به‌ظاهر دیندار موجب دلزدگی انسان‌های تشنه دینداری و خداپرستی می‌شود.
آیا می‌خواهید همچنان به اجرا ادامه دهید و علاقه‌ای به تجربه عرصه‌های دیگر برنامه‌سازی ندارید؟
ترجیح می‌دهم تا آنجا که اجرایم دچار روزمرگی نشود، پشتوانه علمی یاریگرم در اجرا باشد و سخنانم برای مخاطب تازگی و طراوت خود را از دست ندهد، همچنان به اجرا ادامه دهم؛ ضمن اینکه ادامه اجرای یک شخص در همه حوزه‌ها در رسانه به سیاست‌گذاری‌های سازمان و شیوه مدیریتی مدیران و نوع نگاه رسانه به انتخاب مجری در برنامه‌های مختلف و بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد و تا وقتی این زمینه مهیاست، تلاش می‌کنم مجری باقی بمانم. البته بعد از این همه سال علاقه فراوانی به طراحی برنامه‌های معارفی در رسانه دارم که هم‌اکنون چند برنامه با طراحی بنده در حال ساخت است.
رشته تحصیلی شما تا چه حد توانسته در رشد و توانمندی اجرای‌تان تاثیر‌گذار باشد؟
تسلط مجری بر موضوع و محتوای برنامه، یکی از مؤلفه‌های مهم برای یک اجرای خوب و موفق به‌ شمار می‌آید. این مساله خطاهای احتمالی را کاهش می‌دهد و باعث می‌شود یک مجری بتواند به شیوه‌ای مطلوب اجرای یک برنامه را برعهده بگیرد. البته آشنا بودن با فن گویندگی، نوع پوشش، نحوه اجرا و همچنین داشتن اطلاعات عمومی و البته تخصصی در برنامه‌ای که اجرای آن را بر‌عهده دارد، از مولفه‌های ضروری برای ساخت برنامه به‌شمار می‌آید.
درباره تلاش خود برای موفقیت در مصاحبه و آزمون بگویید.
دغدغه من رسمی شدن در سازمان صداوسیما نبود بلکه هدفم از اجرا و حضور در رسانه، تبلیغ فرهنگ اسلامی و قرآنی و ارائه کاری برای رضای خداوند متعال بود به همین جهت فقط به توسعه برنامه‌های قرآنی و تفهیم آیات الهی در جامعه از طریق رسانه ملی که مخاطبان بسیاری داشت، فکر می‌کردم.
وقتی در آزمون موفق شدم، برای مصاحبه رفتم. وارد اتاقی شدم که چند نفر نشسته بودند. اول خیلی ترسیدم تا جایی که فکر می‌کردم قبول نمی‌شوم. اولین سوالی که پرسیدند این بود که از در اتاق تا اینجا که آمدی را به صورت ادبی توصیف کن. بعد باید یک برنامه صبحگاهی برای آنها اجرا می‌کردم. حتی متن عربی بدون اعراب به من دادند تا درست بخوانم. بعد به من گفتند: «فکر کن در مجلسی هستی که رسول جعفریان میهمان آن است، چگونه اجرا می‌کنی؟» من می‌دانستم ایشان روحانی و استاد تاریخ است اما عنوان حجت‌الاسلام را چون دچار اضطراب شده بودم فراموش کردم البته اساتیدی که آنجا بودند این مساله را متوجه شدند. در نهایت آنها از جرأت من خوششان آمد و من هم متوجه شدم مصاحبه خوبی داشتم. وقتی جواب مصاحبه آمد بسیار خوشحال شدم چرا که توانسته بودم سربلند از آزمون بیرون بیایم.

 

  چرا چادر را برای پوشش انتخاب کردید؟

اردبیل پایتخت حسینی ایران است و فرزندان این خطه از ایران اسلامی با مهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل‌العباس علیهما‌ سلام رشد می‌کنند و مادران پاکدامن‌شان همواره از صبوری و صلابت، حیا و عفاف حضرت زینب سلام‌الله علیها در گوش‌شان زمزمه می‌کنند. من تا پایان دوره ابتدایی جثه کوچکی داشتم اما وقتی به دوره راهنمایی رفتم به سرعت رشد کردم و قد کشیدم. همان زمان بود که احساس کردم شیوه رفتارم باید تغییر کند. به همین جهت به مادرم گفتم می‌خواهم چادری شوم. مادرم هم برایم چادر مشکی گلداری خرید و من نیز از همان موقع چادری شدم. در حقیقت حیا و یک عفاف درونی انتخاب این پوشش را برایم رقم زد، ضمن اینکه شخصیت اسوه‌های دینی به قدری برایم جذاب و دوست‌داشتنی بود که حاضر بودم سختی بعضی از رفتارها را به خاطر جلب رضایت ایشان، با کمال رغبت بپذیرم.
رفتار خانواده چقدر در انتخاب حجاب شما مؤثر بود؟
من چادر را خودم انتخاب کردم و هیچ اجباری در کار نبود البته والدین هم در انتخابم مرا تشویق و حمایت کردند. به نظر من رفتار خانواده در رفتارهای افراد اثرگذاری بسیاری دارد. والدین من به صورت غیرمستقیم ما را تربیت می‌کردند و آموزش‌های دینی و مذهبی می‌دادند. من به یاد ندارم که پدرم بگوید تو باید این کار را انجام دهی یا اینکه برای من ممانعتی برای انجام کاری در نظر بگیرد.  البته باید بگویم در آن دوران همه دوست داشتند چادر سرشان کنند. وقتی من چادری شدم بسیاری از اطرافیان و دوستانم هم به چادر علاقه‌مند شدند تا جایی که حتی خواهرانم نیز از من الگو گرفتند.

 

به نظر شما رفتار خانواده برای رعایت حجاب اهمیت بسیاری دارد. هم‌اکنون بسیاری از والدین رفتاری دینی دارند و حتی مادران این سرزمین چادری هستند اما فرزندان آنها به رعایت حجاب کم‌توجهی می‌کنند، دلیل این امر چیست؟
فکر می‌کنم الان فرصت مناسبی است که ما درباره برخی نکات مهم تربیتی صحبت کنیم. ببینید! ما زمانی که می‌خواهیم به یک مسافرت کوتاه‌مدت برویم، از قبل سعی می‌کنیم آمادگی‌های لازم را به واسطه آگاهی‌هایی که درباره مقصد کسب می‌کنیم، به دست بیاوریم تا هنگام ورود به آنجا دچار مشکل نشویم یا مثلا درباره سفر حج واجب بیشتر از ۴۸ ساعت آموزش می‌بینیم تا در سرزمین وحی اعمال را به صورت صحیح انجام دهیم. حال شما تصور بفرمایید درباره تشکیل خانواده یا فرزنددار شدن بدون اینکه حتی یک ساعت کتاب بخوانیم یا در محضر استادی قرار بگیریم، تصمیم به این کار گرفته و بدون مجهز شدن به دانش همسرداری یا تربیت فرزند وارد عرصه‌ای به نام خانواده ‌شویم که قرار است آنجا محل آدم‌سازی و مکان پرورش موجودی باشد که غایت او بندگی خدا و رسیدن به لقای الهی است، بنابراین با چنین پیش‌فرضی نگاه ما به تربیت فرزند بسیار جدی و موضع ما فعال است.

همه پدر و مادرها دوست دارند فرزندان صالحی داشته باشند اما آیا در مرحله اول خودشان صالح هستند؟ آیا پیش از تصمیم‌گیری به فرزنددار شدن از پاک بودن اموالشان اطمینان دارند؟ آیا از پیچیدگی‌های شخصیت آدمی و از توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و استعدادهای آدمی باخبرند و می‌دانند در فراز و نشیب‌های عالم ماده باید چگونه مواظب سلامت روح او باشند که رنگ دنیا نگیرد و مهم‌تر از همه آیا انگیزه ایشان از تربیت فرزند صالح، حقیقتا جلب رضایت الهی و بنده واقعی پرورش دادن است یا نه، نگران موقعیت خانوادگی و اجتماعی و قضاوت‌های دیگران هستند؟
و در مرحله دوم آیا کودکان خود را به فرموده امیرمومنان حضرت علی بن ابیطالب علیه آلاف التحیه و الثناء، فرزند زمان خویش تربیت می‌کنند؟ به‌عنوان مثال در کشور ما خانواده بر اثر مواجه شدن با دنیای مدرن دچار دگرگونی‌هایی شده و در بعضی موارد به دلیل این تحولات آسیب‌هایی دیده است و دلیل این آسیب‌ها آماده نبودن ما و نداشتن مهارت‌های لازم برای مواجه شدن با ویژگی‌های مدرنیته است. دین اسلام یک اصول مهم تربیتی دارد که بهره‌مندی از آنها در اعصار مختلف کاملا ممکن است و جامعیت دین درباره ارائه راهکارهای تربیتی مشهود وموثر است.
من بیشتر دوران کودکی‌ام را با مادربزرگم سپری کردم. ما در کنار خواندن قرآن و معانی آیات الهی، تفریح هم می‌کردیم، گل می‌کاشتیم، به گردش می‌رفتیم و گاهی هم دیوان شهریار را با هم می‌خواندیم. مرحوم مادربزرگم که شخصیتی قرآنی بودند، در کنار توجه به قرآن و مفاتیح، روزها هم نان می‌پختند، خیاطی و آشپزی هم می‌کردند یعنی فردی تک‌بعدی نبودند و دین بخشی از زندگی ما بود تا جایی که می‌توانم بگویم دین و قرآن در لحظه‌لحظه زندگی ما جریان داشت و ریشه اصلی دیدگاه و تفکرات قرآنی، همنشینی با مادربزرگم بود چرا که مادرم شاغل بود و من بیشتر با مادربزرگم بودم.
هم‌اکنون هم زمانی که نماز می‌خوانم یا آیاتی از قرآن کریم را تلاوت می‌کنم، ثواب آن را به روح مادربزرگم هدیه می‌کنم، چرا که ایشان اصلی‌ترین معلم و مشوق من برای فعالیت‌های قرآنی بودند و اگر مادربزرگم نبودند، شاید تا این حد قرآن و دین در زندگی من جاری نبود.
من همیشه از مصاحبت و همراهی با مادربزرگم لذت می‌بردم تا جایی که دین و قرآن را با ایشان آموختم و هر وقت اسم دین می‌آید، به یاد مادربزرگم می‌افتم و ناخودآگاه لبخندی بر لبانم نقش می‌بندد و برای شادی روحش دعا می‌کنم و فاتحه‌ای می‌خوانم.
بنابراین یادگیری هنر استفاده از شاخص‌های تربیت دینی به عهده ماست. به‌عنوان نمونه روی مقوله‌ای به نام خویشتنداری در اسلام عزیز تاکید شده است. ما از دوران کودکی درباره آموزش خویشتنداری غفلت می‌ورزیم و در دوران جوانی انتظار داریم فرزند ما عفیف و پاکدامن باشد. در صورتی که نتیجه تحقیقات غربی نشان می‌دهد اگر کودکی یاد بگیرد در مواقعی برای رسیدن به خواسته‌هایش قدری تامل کند و به قوانین مشخص شده از سوی والدین عمل کند در آینده موفق‌تر خواهد بود. یعنی تعمیق باورها از دوران کودکی باید سرفصل اصول تربیتی ما قرار بگیرد. بنابراین فرزند از کودکی باید یاد بگیرد که با انتخاب درست و گذر از امیال سطحی و زودگذر می‌تواند به اهداف عالی دست یابد. درباره دختران این سرزمین نیز باید این اتفاق بیفتد و فرهنگ و هویت اسلامی- ایرانی باید در بین زنان این سرزمین احیا شود تا آنها از بند نیازهای دانی و پست رها شده و به نیازهایی با سطح بالا فکر کنند.  از سوی دیگر باید زنان به‌عنوان منبع رویش و زایش و به‌عنوان نماینده صفات جمال خداوند متعال، تکریم شوند. زمانی که زن در خانواده و محیط‌های آموزشی حضور فعالی داشته باشد و افراد با او رفتار صحیح، اسلامی، انسانی و کریمانه‌ای داشته باشند، زن به جایگاه اصلی خود بازمی‌گردد.

ما باید اسلام و حقوق زن را به صورت جامع به بانوان عرضه کنیم و آنها را در معرض انتخاب صحیح قرار دهیم تا آنها نیز با دل و جان، احکام و آموزه‌های دینی را بپذیرند و به آنها عمل کنند، چرا که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های رشد نظام مقدس اسلامی، توجه به حضور بانوان در جامعه و تلاش در جهت تکریم آنهاست و این امر در سیره پیامبر اعظم(ص) و جانشینان برحق ایشان کاملا مشهود است. ما باید برای لحظه‌لحظه بانوان ایرانی برنامه‌ریزی کنیم و آنها را با جایگاه اصلی و واقعی خودشان در عالم هستی آشنا کنیم یعنی ابتدا باید بانوان عظمت خود را به‌عنوان یک انسان دریابند سپس احیای این عظمت را در سایه ارتباط با حضرت رب‌العالمین بدانند. فکر می‌کنم دلیل انتخابم را با توضیحات بالا متوجه شدید.

 

برخی تصور می‌کنند اجرای برنامه تلویزیونی با پوششی همچون چادر نه‌تنها برای مخاطب جذاب نیست بلکه برای خود مجری نیز سخت است. نظر شما در این باره چیست؟

وقتی وارد رسانه ملی و عرصه اجرا شدم، برخی مرا تحسین می‌کردند، چرا که حجاب و نحوه پوشش من در رسانه با خارج از فضای کاری تفاوتی نداشت یعنی بیرون هم مرا با همان حجاب می‌دیدند تا جایی که حتی در زندگی شخصی، از جلوی دوربین هم حجاب کامل‌تر و بیشتری دارم البته برخی افراد نیز این نوع پوشش را دوست نداشتند و می‌گفتند چرا با این حجاب جلوی دوربین می‌آیی؟ کم‌کم که پیش رفتم بسیاری از مخالفان این نوع پوشش به جمع موافقان پیوستند.
فکر می‌کنم کیفیت اجرا در بسیاری از مواقع حاشیه‌ها را از بین می‌برد و باعث ترویج یک نوع رفتار و نگرش می‌شود.  درباره سختی کار اجرا با چادر هم باید بگویم تاکنون نوع حجاب و چادرم هیچ‌گونه سختی‌ای در اجرای تلویزیونی برایم نداشته؛ این حرف، شعار و دروغ نیست بلکه یک واقعیت انکارناپذیر است. چادر مرا در یک حصار امنیتی قرار داده که حین اجرا و حضور در رسانه ملی از هویت و شخصیت من محافظت می‌کند.
براساس آیات الهی حجاب برای زن‌ها واجب شده تا آنها با اندیشه‌های پاکشان شناخته شوند، در حقیقت فلسفه تشریع حکم حجاب برای زنان، کمک به حضور اجتماعی زن و آسیب‌ناپذیری آنهاست. بر همین اساس شخصیت واقعی زن باید جدای جذابیت ظاهری او دیده شود.

شما مجری برنامه‌های معارفی هستید. نظرتان درباره کیفیت این نوع برنامه‌ها در رسانه ملی چیست؟
ما همیشه باید وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب بسنجیم. در حال حاضر وضعیت برنامه‌های معارفی سازمان با وضعیت مطلوب فاصله دارد و باید با هم‌اندیشی نخبگان کیفیت برنامه‌های معارفی ارتقا یابد البته لازمه‌اش این است که این امر به صورت یک دغدغه در سازمان مورد توجه قرار گیرد.  یکی از بدترین خاطراتم در اجرای برنامه‌ها زمانی است که مخاطب حین برنامه پیامک ارسال می‌کند و از ما کمک فکری می‌خواهد اما من نمی‌توانم برایش کاری کنم، چرا که در حد بضاعتم نیست. اینها نشان می‌دهد چقدر مردم ما نیازمند و تشنه معارف اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله هستند اما متاسفانه برای پاسخگویی و سیراب کردن آنها از معارف دینی به درستی برنامه‌ریزی صورت نگرفته و همین امر باعث نفوذ فرهنگ بیگانه می‌شود.
این برنامه‌‌ها در ارتقای فرهنگ دینی مردم چقدر مؤثر است؟
من تاکنون چندین بار اهمیت و تأثیر برنامه‌های مذهبی را حس کرده‌ام. یک بار همراه با خانواده به مشهد مقدس می‌رفتیم. دخترم مسافرت با قطار را دوست داشت و چون تا حالا با قطار سفر نکرده بودیم برای اینکه او را خوشحال کنیم با قطار عازم مشهد بودیم. برای رفتن به راه‌آهن آژانس گرفتیم، راننده از شوق دخترم برای سفر آن‌ هم با قطار فهمیده بود ما عازم مشهد هستیم به همین جهت قطعه‌ای از تصنیف بسیار زیبای «آمدم ای شاه پناهم بده» را گذاشت و خطاب به من گفت: «خانم ملکی! یک عمر شما در برنامه‌های تلویزیونی دل ما را به سمت خدا هدایت و دل‌بسته ائمه(ع) کردید، حالا من می‌خواهم دینم را ادا کنم به همین دلیل این قطعه که خیلی هم آن را دوست دارم، می‌گذارم تا شما هم آماده رفتن به زیارت ثامن‌الائمه امام رضا(ع) شوید». بعد از آن ‌هم از ما خواست برای حاجت مهمی که دارد ۲ رکعت نماز زیارت به نیابتش بخوانیم. این خاطره برایم بسیار جالب بود، چرا که حس کردم مردم برنامه آفتاب شرقی را می‌بینند و از آن تأثیر می‌پذیرند که همین امر باعث دلگرمی‌ام شد و مرا ترغیب به ادامه فعالیت و ارتباط صمیمانه با مردم کرد.
به نظر شما هم‌اکنون برنامه‌های تلویزیونی چقدر مردم را به تحقق فرهنگ اسلامی و نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب تشویق می‌کنند و چرا پخش این برنامه‌ها منجر به تحقق سبک زندگی اسلامی نمی‌شود؟
اساس فطرت انسان بر‌ مبنای دوستی خدا و رفتن به ‌سمت او بنا شده اما اینکه چرا آدمی که دوست دارد به سمت خدا برود، دین‌گریز و دین‌زده می‌شود، یک بخش آن بازمی‌گردد به اینکه برخی از آنهایی که متولی تبلیغ دین هستند، نتوانسته‌اند دین را به‌خوبی معرفی کنند. همین باعث شده دین با وجود جذابیت، برای مخاطبان به‌گونه‌ای دیگر جلوه داده شود. مردم دین را دوست دارند، خدا را دوست دارند، پس چه شده که برخی به‌ظاهر دین‌گریز شده و به احکام دین پایبند نیستند؟! قطعا اشکال کار در کوتاهی‌هایی است که در عرصه تبلیغ بوده و بخشی از این تبلیغ بر‌عهده رسانه است. ما اگر امکانات لازم برای خوب ارائه دادن یک برنامه دینی را به‌کار نبریم، قطعا در آینده با دین‌گریزی بیشتری مواجه خواهیم شد.

درباره زندگی شخصی خودتان بگویید، چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
پس از پایان تحصیلات دوره کارشناسی ازدواج کردم.

همسرتان چقدر با قرآن مأنوس است؟ معیارهای شما برای انتخاب همسر چه بود؟
مهم‌ترین معیار بنده برای انتخاب همسر کفویت در باورها، نگرش‌ها و ارزش‌ها بود چون نگرش، مقدمه عملکرد انسان است. البته اگر نگرش انسان با تکیه بر شاخصه‌های دینداری به شکل صحیحی شکل بگیرد، عمل مطلوب نیز از او سر خواهد زد. ضمن اینکه تحصیلات ایشان نیز برایم اهمیت داشت  البته در کنار اینها از همسرم سوال کردم اگر یک هفته خواهرتان را نبینید، دلتان برایش تنگ می‌شود؟ اما نپرسیدم کارتان چیست یا چقدر پس‌انداز دارید؟ چون تربیت عاطفی برایم مهم بود. البته تربیت عاطفی در روانشناسی دایره بسیارگسترده‌تری دارد. درباره انس با قرآن هم باید بگویم هر قدر رفتار آدم‌ها شبیه به معانی و مفاهیم آیات الهی باشد به همان اندازه با قرآن انس دارند.

 فرزندتان هم چادری است، در انتخاب پوشش او اجباری در کار بود؟

«فاطمه‌حورا» ۹ ساله است و به سن تکلیف رسیده. در حال حاضر چادر را برای پوشش انتخاب کرده است. اگر شخصیت پدر و مادر برای فرزند محبوب باشد، فرزند حتی در پوشیدن لباس هم از آنها تقلید می‌کند. البته فراهم کردن محیطی پاک برای تحصیل او هم بسیار موثر و خیلی مهم است.
چگونه او را تشویق به فعالیت‌های دینی می‌کنید؟ به نظر شما چرا او چادر را برای پوشش انتخاب کرد؟
بنده معتقدم دین باید در متن زندگی ما جریان داشته باشد یعنی فرزند من در کنار اینکه نماز و قرآن خواندن مرا می‌بیند، باید به همان اندازه خوش‌خلقی، نظم، نظافت، صبوری و مردمداری و… را نیز در رفتارهای من مشاهده کند و این چندبعدی بودن جامعیت دین را برای او ترسیم می‌کند و می‌تواند به دیندار بودنش ببالد. من سعی کردم برای فرزندم قصه‌های قرآنی بگویم و حتی از دوران کودکی او را تشویق به حضور در برنامه‌های دینی می‌کردم حتی بسیاری مواقع شب‌ها او را با خودم مسجد می‌بردم تا با فضای مسجد آشنا شود. برخی اوقات نیز داستان پیامبران و امامان را برایش تعریف می‌کردم. در کنار این موارد ما با هم شاهنامه هم می‌خوانیم. حتی درباره وقایع ورزشی روز هم صحبت می‌کنیم و گاهی وقت‌ها با هم آشپزی می‌کنیم.
گاهی اوقات در خانه نوای آسمانی قرآن می‌گذارم و بسیاری مواقع نیز خودم قرآن می‌خوانم به همین جهت فاطمه‌حورا با قرآن مأنوس شده و رشد کرده است. وقتی به میهمانی می‌رویم کافی است به ما بگویند اول ناهار یا شام بخوریم بعد نماز بخوانیم. در همان لحظه فاطمه‌ حورا اعتراض می‌کند و به همه می‌گوید مامان من در برنامه‌ها همه را به نماز اول وقت سفارش می‌کند پس از او نخواهید نمازش را برا‌ی خوردن غذا کنار بگذارد. در رعایت حجاب هم بدون اینکه من به او بگویم الگوبرداری می‌کند. دقت فاطمه‌حورا در صحبت‌هایی که مقابل دوربین می‌گویم سبب شده بیشتر مراقب حرف‌هایم باشم. به ‌نظر من یکی از مشکلات مادران شاغل، کم وقت گذاشتن برای فرزندانشان است در حالی که دوران کودکی مهم‌ترین دوره زندگی است به همین جهت سعی می‌کنم برنامه‌ام را طوری تنظیم کنم که هنگام برگشت فاطمه‌حورا از مدرسه، حتما در منزل باشم و وقت بیشتری برای بودن در کنار دخترم بگذارم.
چه توصیه‌ای به افرادی که می‌خواهند وارد عرصه اجرا شوند، دارید؟
مجریان افسران جنگ نرم و در خط مقدم جبهه فرهنگی هستند بنابراین باید با ارتقای دانش و قدرت انتقال مفاهیم اسلامی، اهدافی را که در اتاق فکر سازمان‌ برنامه‌ریزی می‌شود دنبال کنند و به مخاطب نیز انتقال دهند که این امر با جدی گرفته شدن مجریان امکان‌پذیر است. افرادی که می‌خواهند وارد عرصه اجرا در رسانه ملی شوند، اول باید هدف از ورود به این عرصه را مشخص کنند و ببینند آیا اگر در این مسیر قرار بگیرند، به خداوند نزدیک‌تر می‌شوند یا اینکه با هدف شهرت پا به این عرصه می‌گذارند. اگر با هدف قرب الهی باشد موفق می‌شوند در غیر این صورت عمرشان برکت نخواهد داشت.
برای موفقیت نیز مطالعه، نقش مهمی در اجرای خوب دارد البته نقد منصفانه نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است و زمینه رشد افراد را فراهم می‌کند. انسان باید خود را در معرض نقد افراد متخصص و منصف قرار دهد.
بزرگ‌ترین آرزوی شما چیست؟
ظهور حضرت مهدی موعود(عج)، تحقق حکومت جهانی مهدوی و تکامل عقول بشر در سایه زمامداری منجی عالم بشریت.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید؛ در انتها اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
من هم از شما ممنونم و امیدوارم وطن‌امروز بهترین مبلغ و اشاعه‌دهنده فرهنگ و هویت اسلامی و ملی‌مان باشد.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.