واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم/ تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!/ اصلی ترین علت آسیبها: دشمن ناشناسی/ مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!
گروه سیاسی- رجانیوز: رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در دیدار با تحریریه هفته نامه ۹دی اظهار داشت: باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد.
به گزارش رجانیوز، مشروح سخنان علامه مصباح یزدی در دیدار تحریریه هفته نامه ۹دی در ادامه آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
«محمّد رسول الله والذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجَّداً»؛ امشب (شب بیست و هشتم صفر) یکی از بزرگ ترین شبهای سوگواری مسلمانان و اهل بیت علیهم السلام و دوستداران اهل بیت است و مناسب است که هرکس بنا به موقعیت خود و شرایطی که برایش فراهم می شود در کنار عزاداری و عرض ارادت به پیشگاه پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) و سبط اکبر ایشان (علیهما السلام) تلاش کند که قدمی در راه پیشبرد اهداف و منویات آن بزرگواران بردارد.
اول تبرّی، بعد تولّی
آیه ای که در ابتدا تلاوت کردم و همه شما بارها شنیده اید و چه بسا در اطرافش هم بحث و گفتگو کردید در شأن پیغمبر اکرم و یاران آن حضرت است. برای یاران پیغمبر اکرم دو ویژگی ذکر می فرماید که با این تعبیر در جای دیگری سراغ نداریم. آن دو ویژگی این است: «اشداء علی الکفار»، «رحماء بینهم» خداوند می فرماید پیروان پیغمبر اعظم نسبت به کافران و معاندان خیلی سرسخت اند اما در میان خودشان با هم بسیار مهربانند. اگر بخواهیم با ادبیات خودمان صبحت کنیم باید بگوییم این آیه از بهترین آیاتی است که دلیلی است بر تبرّی و تولّی است و نشان می دهد ما غیر از انجام وظایف عینی و رفتارهای خارجی یک وظیفه قلبی هم داریم. در روایات زیادی روی این دو موضوع بیش از حتی نماز تکیه شده است. زیارتهایی که ما می خوانیم – مخصوصا زیارت سیدالشهدا صلوات الله علیه – پر است از مضامینی که دلالت بر تولی و تبری دارد؛ مانند «برئت الی الله عزّ و جلّ من اعدائکم» «اتولّی بولایتکم» و امثال این تعبیرات فراوان است. در آن روایت معروف هم به سند معتبر و با مضامین مشابه این مضمون تکرار شده؛ می فرماید اسلام بر پنچ پایه بنا شده است «بُنی الاسلام علی خمس»، نماز، روزه، زکات، حج و پنجمی هم ولایت؛ بعد می فرماید «و ما نودیَ احد بِشَیء کَما نودی بالولایه» به هیچ امری به اندازه ای که درباره ولایت تاکید شده تاکید نشده است! اما نکته ای که در این آیه شریفه یک مقداری جلب توجه می کند این است که اول، تبرّی را ذکر می کند بعد تولّی را، نمی فرماید «رحماء بینهم اشداء علی الکفار»! اول می فرماید «اشدّاء علی الکفّار» بعد می فرماید «رحماء بینهم». یعنی از یک جهت شبیه همین کلمه توحید است: «لااله الّا الله» اول، نفی طواغیت است بعد اثبات توحید؛ یا آن آیه شریفه که خدای متعال می فرماید ما هر پیغمبری را فرستادیم سفارش کردیم که «اجتنبوا الطاغوت»؛ اجتناب از طاغوت جزو اولین شعارهای همه پیغمبران بود. این جای تامل دارد؛ قاعدتا باید بفرماید اول در میان خودشان با هم مهربانند و تولی دارند بعد بفرماید نسبت به کفار چه موضعی دارند. به هرحال اگر بر هیچ چیز دیگری این تعبیر دلالت نداشته باشد، اهمیت تبرّی را به هرحال اثبات می کند که البته مسئله مهمی است.
واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم
در روایتی است – که البته من یک روایت را یادم مانده و ظن قوی دارم که مضامینش مکرر در روایات دیگر آمده – که می فرماید چند علم و معرفت است که بر همه واجب است آنها را تحصیل کنند؛ معمولاً سه چیز را در روایات می فرمایند: اول اینکه خدا را بشناسد و بدانند که راه رسیدن به قرب خدا و اطاعت خدا چیست؛ دوم، راه عصیان و گناهانی که موجب دور شدن از خداست را بداند؛ اما در این روایت داریم چهارمین علمی که بر همه واجب است که بیاموزند، این است: «ما یُخرِجک عن دینِک»، یعنی غیر از اینکه باید یاد بگیرید که چه چیز واجب است و چه حرام؛ غیر از اینها واجب است هر فردی بداند که چه چیز باعث خروج او از دین می شود.
بزرگان توضیح داده اند که اهمیت این مسئله کمتر از بقیه نیست؛ برای اینکه اگر آمار بگیریم و تاریخ را بررسی کنیم، غالبا انحرافات در این بخش پیدا شده است! در اصل پرستش خدا خیلی مشکلی وجود نداشته؛ در قرآن هم به زحمت می شود آیه ای پیدا کرد که در مقام اثبات وجود خدا باشد. مرحوم آقای طباطبایی (رضوان الله علیه) می فرمودند که تلقی قرآن این است که وجود خدا بدیهی است و اصلاً احتیاجی به اثبات ندارد؛ به هر حال انحرافاتی که پیدا شده عمدتا در اثر این بوده که افراد در این امر که چه چیزی با دین نمی سازد مسامحه کردند. آنها خود دین را می شناختند؛ واجب و حرام را می شناختنداما اینکه چه چیز باعث می شود آدم بی دین شود؟ «ما یخرجک عن دینک»، این را نمی شناختند. اگر بخواهیم یک تعبیر عرفی بکنیم باید بگوییم این (بخش از روایت) جنبه دفاعی دین است. همانطور که هر فردی علاوه بر اینکه باید سلامتی خودش را بداند، این را هم باید بداند که چه چیز موجب بیماری و یا باعث مرگش می شود تا خودش را حفظ کند، باید بداند چه چیزهایی زهر است کشنده است تا از آنها اجتناب کند. این در زندگی فردی است، در زندگی اجتماعی هم آدم غیر از اینکه دوستان خود را می شناسد و با آنها ارتباط برقرار می کند، مهم ترش این است که بداند چه کسانی دشمن اند و می خواهند او را از بین ببرند. اگر این گونه نباشد هر چقدر هم انسان دوستانش را بشناسد، در امان نیست. دوستان که خطری برای آدم ایجاد نمی کنند؛ این دشمن است که خطر ایجاد می کند ما باید مواظب باشیم دشمن را بشناسیم تا در دام او نیفتیم.
اینجاست که اهمیت دارد ما دشمنی را که می شناسیم در مقابلش موضع محکم داشته باشیم. «اشدّاء» (جمع) شدید؛ یعنی خیلی محکم، سخت و نفوذ ناپذیر و به تعبیر ادبیات امروزِ سیاسی، یعنی مقاوم! در مقابل دشمن باید مقاوم بود. با دوستان هم باید مهربان بود. غفلت از این نکته و همین طور آن نکته دیگر که باید «ما یخرجک عن دینک» را شناخت، برای خیلی ها اتفاق می افتد و همین باعث می شود در این جهات مسامحه کنند و یک وقت ناخودآگاه از دین خارج شوند.
تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!
از بارزترین فتنه هایی که در صدر اسلام اتفاق افتاد و همه عالم آن را می دانند، داستان کربلاست. کسانی که تا دیروز در رکاب امیرالمومنین علیه السلام با معاویه می جنگیدند آمدند سیدالشهدا علیه السلام را به شهادت رساندند! توجه نداشتند این کار اصلا از دین خارجشان می کند؛ اتفاقاً نماز هم می خواندند؛ صبح روز عاشورا عمر سعد اول، نماز جماعت خواند؛ شاید ده هزار نفر به او اقتدا کردند! یک نماز جماعت ده هزار نفری! یک چنین نماز جماعتی اقامه کردند بعد هم در تعقیبش رفتند تا امام حسین علیه السلام را بکشند که زودتر بروند بهشت! به هر حال این مسئله مهمی است که خیلی ها آن را مورد غفلت قرار می دهند یا ذکری از آن نمی کنند یا از این سخن می گویند که اسلام دین رحمت است و ما با همه دوستیم، برای همه مهربانیم، با کسی دشمنی نداریم و با همه آشتی می کنیم، در اینجا غفلت می کنند و در دام دشمنان می افتد و اصل دینشان را از دست می دهند. شاید به همین مناسبت باشد که در این آیه شریفه، اول روی این نکته تکیه شده که «اشدّاء علی الکفار» باید دشمن را بشناسیم و نسبت به او موضع سخت داشته باشید، بعد نوبت می رسد به مهربانی و دوستی با خودی ها؛ آن یکی مهم تر است.
اصلی ترین علت آسیبها: دشمن ناشناسی
در زمان خودمان هم اگر دقت کنیم از آن وقتی که – بیشتر از پنجاه سال قبل – امام نهضت را شروع کردند تا پیروزی انقلاب و در طول سی و شش سالی که از انقلاب می گذرد، آفت هایی که برای انقلاب واقع شده، اگر نگوییم همه اش، اکثر آن برای این بوده که عده ای در دام دشمن افتادند. شاید از همان روز اول پیروزی انقلاب و مسئله انتخابات ریاست جمهوری در دام دشمن افتادیم. مرم کسی را با اکثریت قابل توجهی انتخاب کردند که خود امام فرمود من به او رأی ندادم، اما یکی از بهترین مبلغین آن فرد از بیت خود امام بود. بچه های خود امام، دخترهای خود امام، دامادهای خود امام. خب، امام هم مصلحت نمی دیدند مخالفت کنند و بنابراین نبود که شخصاً در این کارها دخالت کنند، اگر می خواستند اقدام کنند آفات زیادی داشت؛ امام این همه آزادی به همه داد اما به دیکتاتوری متهم اش کردند! اگر در این کارها هم دخالت می کرد که دیگر حساب روشن بود. پس قدم اول ریاست جمهوری ما پایه اش سست بود و بالاخره طولی نکشید که آن فرد بعد از آن فسادها و خیانتهایی که انجام گرفت با لباس زنانه فرار کرد. در دوره های بعد هم کم و بیش ضعف هایی وجود داشته که البته حالا ما در مقام قضاوت نیستیم و بحث ما هم بحث تاریخی و تحلیل تاریخ نیست؛ اما اگر بررسی کنیم که چرا ما ضربه خورده ایم، شاید به همین نتیجه برسیم که به دلیل دشمن ناشناسی بوده است. دشمن را درست نشناختیم.
اگر یادتان باشد اوایل انقلاب بعضی افراد از بیت امام با رهبر مجاهدین عکس می گرفتند و عکس شان منتشر می شد و چنان وانمود می شد که مثلاً فرزند امام یا بعضی از بستگان امام همراه با طرفداران مجاهدین هستند. یا حتی بعضی از بزرگانی که سابقه انقلابی داشتند و واقعاً هم زحمت هایی برای انقلاب کشیده بودند و صادقانه هم زحمت کشیده بودند، به اشتباه مجاهدین را می گفتند اینها فرزندان ما هستند، نور چشمان ما هستند! در حالی که از ناحیه اینها (منافقین) چه آفت هایی از همان اول که نظام هنوز سامانی نگرفته بود ایجاد شد و اینها چه ضربه هایی به اسلام زدند و چه کسانی را از ما گرفتند؛ کسانی مثل مرحوم آقای مطهری، آقای مفتح و دیگران. همین ها (منافقین) فرزندان عزیز این بزرگان بودند. و تا امروز وقتی شما حساب کنید، هرجا ما ضربه خورده ایم در راستای همین عامل بوده است که بنا به دلایلی توده مردم، دشمن را درست نشناخته اند و علت نشناختن شان هم بعضی خواص بوده اند که کار را مشتبه می کردند.
اگر دشمنان در لباس دوست را می شناختیم ….
بنابراین با درس گرفتن از این آیه شریفه و با الهام گرفتن از روح رسول الله (صلی الله علیه و آله)، ما باید به این مسئله اهمیت کافی بدهیم. باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد. تعبیری که در روایات وارد شده این است: «یَلبسون مُسوک الکِباش و قلوبُهم قلوبُ الذِّئاب» لباس میش می پوشند اما قلبشان قلب گرگ است. شناختن اینها واجب تر از شناختن دشمنانی است که با شمشیر برهنه به جنگ می آیند یا می گویند با بمب اتمی نابودتان می کنیم. آنهایی که در ظاهر، لباس دوست تنشان است و اظهار محبت و همراهی می کنند اما باطنشان خراب است را باید شناخت و به صورت صحیحی نیز کسانی که آنها را می شناسند باید به دیگران معرفیشان کنند؛ البته نه به صورتی که دشمنان بتوانند بهره برداری کنند. اگر این کار از صدر اسلام بوسیله خواص اصحاب انجام گرفته بود، ما امروز روزگاری دیگر داشتیم. در انقلاب هم اگر ما از روز اول دشمنان را خوب شناخته بودیم خیلی ضربه ها را نمی خوردیم. شهادت آقای مطهری و آقای بهشتی برای جامعه ما مسأله کمی نبود، هنوز هم ما ارزش اینگونه شخصیت ها را آنطور که باید و شاید نشناخته ایم، ولی آنها را براحتی از دستمان گرفتند. و همچنین بزرگان دیگری که در همان سالهای اول انقلاب در کوچه و خیابان به شهادتشان رساندند؛ اخیرا هم همان بلاها را بر سر دانشمندان هسته ای و دیگران می آورند.
راحت طلبی، علت عدم موضع گیری در برابر دشمن
در زیارت عاشورا که همه ما هم بلد هستیم و می خوانیم، اول، لعن است بعد سلام؛ این هم تطبیق می کند بر همان آیه قرآن که اول «اشداء علی الکفار» را بیان کرده، بعد «رحماء بینهم»، یا کلمه تحید که اول «لا اله» آمده، بعد «الّا الله».
خب؛ این نکته را همه ما می گوییم و هر عقلی هم می فهمد که همینطور است اما در عمل می بینیم که کوتاه می آییم؛ علی رغم اینکه قبول داریم باید این کار را انجام داد اما در عمل آنطور که باید و شاید به دشمن شناسی و موضع گیری در مقابل دشمن اهمیت نمی دهیم. این امر، دلایل زیادی دارد؛ اصولا اینطور موضع گیریهایی که – به تعبیر آقایون – خشونت در آن باشد با طبع آدمیزاد نمی سازد. انسان دلش می خواهد راحت و آرام و با همه دوست و صمیمی باشد؛ اینکه با کسی اخم کند و تند حرف بزند، بر خلاف خواسته اولیه آدم است. علاوه بر این، اینگونه اخمکردنها یک تبعاتی هم به دنبال دارد؛ فقط یک اخم کردن نیست؛ بعدش بالاخره زد و خورد و کتککاری دارد؛ تهمت شنیدن دارد؛ عوامل نفوذیای هستند که محرومیتهایی و مشکلاتی ایجاد می کنند و دردسر درست می کنند و طبع آدمیزاد به گونه ای است که دنبال دردسر نمی رود؛ آدم دلش می خواهد آرام باشد؛ حتی اگر دشمن هم باشد او دنبال کار خودش باشد ما هم پی کار خودمان؛ درگیریای نباشد. پس اینکه آدم بخواهد فکر کند که دشمنان را بشناسد و بفهمد چگونه در مقابلشان موضع گیری کند و عملاً رفتارها و برنامهای برای مبارزه با آنها داشته باشد، به این راحتی انجام نمی گیرد.
مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!
یکی از مواردی که قرآن درباره اهمیت دادن به این مسأله به ما یاد می دهد، داستان مسجدی است که بعد از مسجد قبا عدهای در مدینه ساختند؛ کسانی به نام اینکه بالاخره در شهر مدینه یک مسجد، کافی نیست و کسانی هستند که راهشان دور است و به نماز نمی رسند، باید یک جایی باشد که به محلشان نزدیک تر باشد تا بتوانند نمازشان را اول وقت بخوانند، پیشنهاد کردند در آن طرف شهر مسجدی بسازیم تا مردم به نمازشان زودتر برسند و از نماز جماعت محروم نشوند. قرآن در این باره می فرماید اول، باید این مسجد را خراب بکنید؛ نمی گوید ابتدا نروید در مسجد، می گوید اصلاً مسجد را خراب کنید. و نه فقط خراب، بلکه بالاتر از این، آنجا را مزبله کنید! جایی که مسجد ساختند را شما باید مزبله کنید. اسم این مسجد را قرآن میگذارد مسجد ضرار؛ می گوید این مسجد را درست کرده اند برای اینکه «صدّ عن سبیل الله» کنند! اسمش مسجد است، ولی راه خدا را می خواهند ببندند. یعنی از همان اول به ما یاد می دهد حواستان جمع باشد. گاهی برای نابودی اسلام مسجد هم می سازند. نظایرش هم در تاریخ زیاد است؛ در همین دوران انقلاب ما چیزهایی داشتیم که حالا من دوست ندارم با یادآوری آنها خاطر شما را تلخ کنم. راجع به یک موضوعی بود بارها امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود آن آقا را نجاتش دهید، دولت (رژیم پهلوی) دارد فریبش می دهد و همینطور هم شد آخرش. ظاهرش آنقدر ظاهر فریبنده ای بود که یکی از بزرگان بسیار باتقوای متدین می گفت آخر آنجا شراب خانه که نیست چرا امام اینقدر حساسیت دارد؟! امام می گفت نگذارید این کار بشود اما علمای بزرگی – که بسیار باتقوا بودند و واقعا از افراد نمونه بودند در تقوا وحسن نیت و اخلاص و ارادت به امام – می گفتند چرا امام راجع این موضوع اینقدر حساسیت نشان می دهد؟! تعبیرشان این بود: آخَر شراب خانه که نیست! چرا امام مخالفت می کند؟ اما امام همینطور می فرمود که این آقا را نجاتش دهید، دربار دارد اینها را فریب می دهد.
رهبر انقلاب بصیرت را وارد ادبیات انقلاب کردند
درک کردن اینطور چیزها بسیار لطیف و پیچیده است و هر کسی براحتی درک نمی کند. خطر هم از همین جاها ناشی می شود. اینکه مقام معظم رهبری اینقدر کلمه بصیرت را بکار می برند و روی آن تکیه می کنند و به اشخاصی که به ایشان گاهی بیادبی هایی می کنند می گویند شما مشکلتان همین نداشتن بصیرت است، به همین دلیل است. و این در ادبیات ما قبل از این مطرح نبود؛ کسی که این را وارد ادبیات انقلابی کرد مقام معظم رهبری بودند و حالا مکرر روی آن تکیه می کنند. بزرگان از علمایی که واقعاً ما از عمق دل به اینها عشق میورزیدیم، نه تنها پشت سرشان نماز می خواندیم بلکه به آنها تبرک هم می جستیم، آنها می گفتند که امام چرا اینقدر مخالفت می کنند با این موضوع؟ آن آقا که شراب خانه درست نکرده، چرا امام مخالفت می کنند؟ اما امام می دانست این یک بذری است که بعدها چیزهای دیگری از درونش در می آید. از همینجا باید در نطفه خفه اش کرد و جلوی رشدش را گرفت هر چند ظاهرش ظاهر مطلوب و دینی است.
سیاستمداری که ۴۰ سال است اشتباه نکرده!
قصدم این بود اشاره کنم که این موارد منحصر به زمان پیغمبر یا قضیه مسجد ضرار نبود؛ امروز هم می تواند مصداق داشته باشد. در این مسیر ما باید سعی کنیم از خدا بخواهیم، عقلمان را هم به کار ببریم، از تجربیات هم استفاده کنیم و بالاتر از همه از رهنمودهای مقام معظم رهبری بخصوص بهره بگیریم و فرمایشات ایشان قطب نمای ما باشد. ببینیم انگشت اشاره ایشان به کدام طرف حرکت می کند. ما کسی که بهتر از ایشان دارای بصیرت باشد، نمی شناسیم؛ نه این که یک ادعا باشد، زندگی چهل ساله ایشان این را نشان می دهد. شما تاریخ چهل ساله زندگی یک سیاست مدار را در نظر بگیرید، چند تا نقطه ضعف درونش پیدا می کنید؟ کجا کسی را پیدا می کنید که در طول چهل سال در مهمترین پست های کشور و در حساسترین دقایق تاریخ اشتباه نکرده باشد؟ دیگران اشتباه کرده اند اما ایشان اشتباه نکرده است؛ چند نفر اینطوری سراغ دارید؟ واقعاً این چه نعمتی است خدا به ما داده؟! حالا (درست است) ما چشممان را ببندیم و بگوییم خب بالاخره معصوم که نیست اشتباه هم دارد؟! خب، پزشک هم معصوم نیست، وقتی چندتا پزشک یا پزشک حاذقی نسخه ای می دهد و می گوید این دارو برای شما کشنده است و از این نباید استفاده کنید، آنجا هم می گوییم پزشک که معصوم نیست! من اگر دلم بخواهد می خورم!! آیا از یک پزشک کمتر است کسی که چهل سال یک چنین تجربه ای دارد؟
ما کمک های الهی و غیبی را هم بگذاریم کنار، «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه» (را درنظر نگیریم)؛ قرآن تصریح می کند کسانی که در راه خدا فداکاری کنند و مطیع امر خداوند باشد، خداوند «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه»؛ این تعبیری است که درباره حضرت عیسی آمده است، می گوید مومنینی که به درستی اطاعت پیغمبر کنند و در مقام بندگی باشند، خداوند اینها را با روح خاصی تایید می کند. همینطور روایات متعددی که با سندهای معتبر در اصول کافی و کتابهای دیگر آمده، با این مضمون که اگر کسی مقید باشد به دستورات خدا و واجبات و نوافلش را انجام دهد خداوند می فرماید: «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» من می شوم چشم و گوشش، خدا این را می فرماید. نمی گوید بینایی به او می دهم، یا نگهش می دارم تا اشتباه نکند، می گوید اصلا خودم می شوم گوشش، «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» خود من می شوم دست او، حرکتی که او می کند حرکت دست من است. حال اگر از همه این ها هم صرف نظر کنیم، شما چهل سال زندگی یک فردی را ببینید چند اشتباه داشته است؟ کجا موضعی بوده که شما می توانید اثبات کنید اینجا او اشتباه کرده است؟ در حالی که در کنارش و دوستانش را ببینید؛ هر روز سخاوتمندانه اشتباه می کنند! به روی مبارکشان هم نمی آورند! امروز یک کاری می کنند بعد فردا ضدش را انجام می دهند؛ یک حرفی را امروز می زنند، فردا انکارش می کنند؛ انگار نه انگار که کسی حرفی زده، نه خانی آمده و نه خانی رفته!
کسی که در طول چهل سال در حساس ترین پست های دوران انقلاب، یک جا را نمی شود نشان داد که اینجا حتماً ایشان اشتباه کرده، این شخص را مقایسه کنید با کسانیکه عرض کردم هر روز اشتباه می کنند؛ اشتباهاتی که همه دنیا هم می فهمند حالا آنها روی مبارکشان به گونه ای است که به روی خودشان هم نمی آوردند آن یک حرف دیگری است، ولی همه دنیا می فهمند این کار تناقض یا اشتباه بوده است.
صدقه هر روزه برای شکر نعمت وجود رهبر انقلاب
به هر حال این درسی است که ما باید از این آیه شریفه بگیریم در این شب و فکر می کنم آن چیزی که قلب مقدس پیغمبر اکرم را شاد می کند این است که این درس را درست فرا بگیریم. به برکت پیغمبر اکرم است که فرزندشان، امروز راهگشای جامعه ماست و خدا به برکت او بلاها را از ما دور می کند، آبروی ما را حفظ می کند، اصلا کیان جامعه ما بستگی به این شخص پیدا کرده است. قدر این نعمت را بدانیم، هر روز برایش دعا کنیم، صدقه بدهیم، الحمدالله مردم ما واقعا قدردان هستند، مردم ما که می گویم یعنی همین توده های متدین؛ در همین قم کسانی هستند از قشر متوسط و ضعیف که هر ماه برای سلامتی مقام معظم رهبری یک شتر قربانی می کنند.
ما هم سعی کنیم که به سهم خودمان شکر این نعمت را بجا بیاوریم و این نصیحت را – که بصیرت در دین داشته باشیم و برای کسب این بصیرت از رهنمودهای ایشان استفاده کنیم – فراموش نکنیم، این مسئله ای حیاتی است.
کسانی هستند به احتمال قوی هیچ غرضی هم ندارند، صرف اشتباه است، اما بذری را می کارند که نتایج بسیار بدی به بار خواهد آورد خدا شرشان را کم کند و آفتشان را به خودشان برگرداند و مردم را از آفاتشان حفظ کند. و سعی کنیم دشمن را در قیافه های مختلف بهتر بشناسیم، گول قیافه های ظاهری را نخوریم. گول سوابق گذشته را نخوریم، خب شما همه تان می دانید کسانیکه در تغییر مسیر حکومت اسلامی از روز رحلت پیغمبر نقش داشتند جزو اولین کسانی بودند که ایمان آوردند جزو هشت یا دوازده نفری بودند که قبل از همه ایمان آورده بودند به پیامبر. شمر بن ذی الجوشن از کسانی بود که در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام با معاویه می جنگید و امثال او کسان دیگری هم بودند. ما باید افراد را بهتر بشناسیم، انحرافات را بهتر بشناسیم و سعی کنیم خودمان مبتلا نشویم و دیگران را هم تا آنجا که می توانیم از این انحرافات بر حذر بداریم و روشنگری کنیم. وفّقنا الله و ایاکم ان شاءالله، والسلام علیکم و رحمه الله.
دیدگاه خود را ثبت کنید