واقع بینی حضرت امام در مقابل خوشبینی لیبرال های وطنی/ پاسخ به اظهارات بی اساس نماینده اصلاح طلب مجلس از نگاه امام خمینی
چگونه میشود معتقد بود که در جهان سیاست واقعبینی حاکم است و با این استدلال به طرف مذاکره با سردمدار جبهه باطل یعنی امریکا رفت و بعد توقع سازش و موفقیت هم داشت؟ مگر سازش جز بر منافع مشترک تحقق میپذیرد؟ و مگر نظام عبودیت الهی با نظام طغیان و عصیان علیه خداوند، میتواند منافع مشترک داشته باشد که بر اساس آن سازش ممکن گردد؟ و مگر تصور اشتراک منافع در دنیایی که همه چیزش در قبضه حاکمیت حاکمان کفر است جز به معنای پذیرش محرومیت خویش و سکوت برای تأمین منافع کفر میتواند باشد.
محمدجواد کتابی/ رجانیوز: در پی شکست ایده برجام و عدم توانایی دولت برای کنترل وضعیت آشفته اقتصاد دوباره شاهد بیان حرف ها و شبهاتی هستیم که اصلاح طلبان بازهم از کمد تاریخی خود بیرون آورده و با دستاویز کردن آن به دنبال فرار رو به جلو هستند. این که جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب با نگاه منفی با دنیا مواجه شد و این نگاه منفی چه در روابط داخلی و چه خارجی موجب تنش و روابط حذف گرایانه شد همان شبهه نخ نما شده ی اصلاح طلبان در طول تاریخ انقلاب اسلامی بوده که دوباره توسط نماینده لیست امید در مجلس بازتولید شده است.
مشکل اصلی بیان این شبهه ها در عدم واقع بینی و خوشبینی مفرط به جامعه جهانی و مناسبات و قوانین ظاهری آن است. فارغ از نگاه آرمانی وقوع انقلاب اسلامی که اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمانی چون فوکو از آن به انقلاب اخلاقی و معنوی یاد می کنند، اصل انقلاب اسلامی بر پایه واقع بینی نسبت به جهان مدرن و مناسبات واقعی آن شکل گرفته است. برخلاف آنچه به ظاهر روشنفکران غربگرا و پادوهای فکری آن ها امروز در مجلس و دولت ادعا می کنند، واقعیت جهان آنچیزی نیست که آن ها می بینند بلکه واقعیت دنیای امروز را حضرت امام خمینی به درستی در طول زمان حیاتشان بارها ترسیم کرده اند. امام جهانی را میدید که مردم در آن به دو دسته تقسیم شده بودند: ظالم و مظلوم.
به گفته امام خمینی:«در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزهگرد و فاسدند.»
جهانی که خمینی میدید جهان مستکبران زورمداری بود که لحظه به لحظه از عمرشان، تداوم دردهای مظلومان و مستضعفانی است که خمینی آنان را نه تنها صاحبان اصلی انقلابش، که مصداق «عِبادِی الصَّالِحون» میدانست که روزی بر دنیا حکومت خواهند کرد.
و در مقابل به اصطلاح روشنفکران و لیبرالهای وطنی باخوشبینی مکرر این گزاره را تکرار کرده و میکنند که:« در سیاست خارجی خوشبینی و بد بینی نداریم و باید واقع بین باشیم»
و با بیان این گذاره از ابتدا مخالفت انقلاب اسلامی با غرب و امریکا را عامل بدبختی امروز می دانند.
این درحالی است که حضرت امام واقعیت نظام جهانی و امریکا را جز امپریالیسم و غارتگری نمیدانست. همانطور که در اینباره بیان میکنند:
«فریاد برائت ما، فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنههایی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را، زراندوزان و دزدان بین المللی به یغما بردهاند و حریصانه از خون دل ملتهای فقیر و کشاورزان و کارگران و زحمتکشان، به اسم سرمایه داری و سوسیالیزم و کمونیزم مکیده و شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند دادهاند و مردم جهان را از رسیدن به کمترین حقوق حقه خود محروم نمودهاند.»
و در جایی دیگر در ترسیم واقعیت سیاست جهان میفرمایند:
«به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی الهیمان نمیشناسند. و به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما بر نمیدارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند. و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبمان را لکه دار نمایند.»
بنابر گفتههای حضرت امام که امروز راستی و درستی صحبتهایش برای ما قابل کتمان نیست واقعیت دنیا جدال حق و باطل است و در این جدال هر جبهه به دنبال نابودی جبههی دیگریست.در واقع در نظام اجتماعی، جز این واقعیت وجود ندارد که هر نظامی چون هست و میخواهد تداوم داشتهباشد، پس بالاجبار باید به دنبال رشد و گسترش خود باشد؛ گسترشی که محدودهای ندارد و باید در این راه تمام موانع را کنار بزند تا هر چه بیشتر بر نفوذ و گسترش خود بیافزاید. هر دو نظام حق و باطل، این گسترش را طالب است. نظام حق حاکمیت خداوند را بر همه چیز و همه جا میخواهد و نظام باطل حاکمیت ماده و ماده پرستان را و هر دو مجموعه کفر و ایمان به مثابه دو نیروی متناقض با یکدیگر، به میزانی به حیات خود ادامه میدهند که دیگری را به همان نسبت از هستی ساقط کرده باشند. مگر هدفی که کفر به دنبال آن است جز با برکندن نظام ایمان حاصل میشود و بالعکس مگر حاکمیت ایمان و حکومت صالحان جز با نابودی کفر و طغیان و مستکبرین امکانپذیر است. پس تداوم حیات اسلام و ملل مسلمان تنها و تنها در گرو مبارزه با کفر حاکم بر جهان و پیروزی و تسلط بر مجموعههای متشکل از شرک و نفاق جهانی ممکن و میسر است.
پس چگونه میشود معتقد بود که در جهان سیاست واقعبینی(خوشبینانه) حاکم است و با این استدلال به طرف مذاکره با سردمدار جبهه باطل یعنی امریکا رفت و بعد توقع سازش و موفقیت هم داشت؟ مگر سازش جز بر منافع مشترک تحقق میپذیرد؟ و مگر نظام عبودیت الهی با نظام طغیان و عصیان علیه خداوند، میتواند منافع مشترک داشته باشد که بر اساس آن سازش ممکن گردد؟ و مگر تصور اشتراک منافع در دنیایی که همه چیزش در قبضه حاکمیت حاکمان کفر است جز به معنای پذیرش محرومیت خویش و سکوت برای تأمین منافع کفر میتواند باشد.
انقلاب اسلامی از ابتدا با جهان نه از دَرِ «واقع بینی» لیبرال هایی که در اصل «خوشبینی» مفرط است، که واقع بینی درست و منطبق بر تجربه های تاریخی ملت های مستضعف وارد تعامل شد؛ اما هر گاه که سیاست های روشنفکران لیبرال ماب در سیاست خارجه کشور پیاده سازی شد، شاهد بیشترین ضررها و هدر رفتن بیشترین منابع و سرمایه ها بوده ایم.
مگر نطفه برجام با ایده سازش با دنیا و واقع بینی نسبت به قوانین بین الملل بسته نشده بود، و مگر امریکا که قرار بود در چارچوب قوانین بین الملل عمل کند، به راحتی از برجام خارج نشد و هیچ هزینه ای هم نپرداخت؟ امروز حسن روحانی و مروجان ایده سازش و تعامل با دنیا باید پاسخگوی دلار پانزده هزار تومنی باشند! خوش بینی افراطی آنها در پشت واژهی واقع بینی سیاسی امروز کاری دست ملت داده که در طول چهل سالگی انقلاب کمتر سابقه داشته است. این ناکارآمدی نتیجهی آن ایدهایست که سالها قبل امام هشدارش را داده بود و در این ۵ سال توسط دلسوزان انقلاب اسلامی بیان شده بود، اما هیچگاه در گوش لیبرالها نرفت.
در دوران احمدی نژاد با همه ی اشکالاتی که به آن وارد است، در اوج دعواهای سیاسی با امریکا و در اوج تحریم های بی سابقه ی تاریخی دلار افزایش دوبرابری داشت اما در دوران سازش و تعامل، کشور با افزایش ۴ برابری دلار مواجه شده است. مگر قرار نبود که واقعیت دنیا به ما روی خوشش را نشان دهد؟
این مسئله و این تجربه تاریخی تنها محدود به زمان برجام نیست و در دوران خاتمی نیز ما با واقعیت جهان همانگونه که حضرت امام فرموده بودند، روبه رو بودیم. خاتمی ایده گفتگوی تمدن ها و سازش و صلح با دنیا را سرلوحه کار خود در سیاست خارجه قرار داد و در سازمان ملل پیشنهاد نام گذاری سال را به سال گفتگوی تمدن ها داد، اما پایش به ایران نرسیده، ایران توسط امریکایی ها وارد محور شرارت ها شد. واقعیت دنیا همان زمان هم برای روشنفکران لیبرال وطنی مشخص شده بود، اما آنها که تنفسشان در هوای وابستگی نسبت به غرب است هیچ زمان به روی خودشان نخواهند آورد.
دیدگاه خود را ثبت کنید