پاسخ تاریخی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی به منتظری در سال ۷۶: ولایت فقیه را تحت تأثیر افکار دیگران و در اثر غرضهای شخصی لوث نکنید/ کسی که ولایت فقیه را قبول نکند طعم فقه را نچشیده است
بهترین فردی که امروز میتواند در جامعه ما این پرچم را به دست گیرد مقام معظم رهبری است و اگر این مسئله در ابتدا مورد سئوال بوده امروز نیست و پس از گذشت چند سال و تجربهای که این مرد بزرگوار یعنی حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی از خود نشان داده و عملکردی را که در انجام این وظیفه سنگین ارائه دادهاند دیگر جای هیچ سئوال و استفهامی برای دشمنان تا چه رسد به دوستان نیست.
گروه تاریخ-رجانیوز: سخنرانی مرحوم منتظری در ۲۳ آبان سال ۷۶، که در ارتباط با موضوع سواد فقهی و اجتهادی رهبر معظم انقلاب اسلامی بود، واکنشهای مختلف و متعددی را به همراه داشت. از جمله کسانی که به این شبهه افکنیهای منتظری پاسخ دادند، آیتالله هاشمی شاهرودی بود که در درس خارج فقهاش که در تاریخ ۲۸ همان ماه برگزار شد، به طور مفصل، درباره اجتهاد مقام معظم رهبری صحبت میکند.
به گزارش رجانیوز، متن پیش رو، مکتوب سخنان آیتالله شاهرودی در واکنش به سخنان منتظری است که در بهمن ماه سال ۷۶، در نشریه ارزشها منتشر شد.
لازم به ذکر است که رجانیوز بمناسبت درگذشت این فقیه عالیقدر به بازخوانی سخنان منتشره ایشان در نشریه ارزشها پرداخته است.
«از فقهای بزرگواری که بلافاصله پس از سخنرانی آقای منتظری، به دفاع از مقام عظمای ولایت برخاست و از مقام فقهی و مرجعیت ایشان سخن گفت، آیتالله سیدمحمود هاشمیشاهرودی از شاگردان مبرّز شهید سیدمحمدباقر صدر و عضو فقهای شورای نگهبان بود. ایشان در سخنان خود هم از اصل ولایت فقیه دفاع کردند و هم از جایگاه فقهی و علمی مقام معظم رهبری سخن گفتند که چون بسیار مفید است. بخش عمده آن را میآوریم. این سخنرانی در تاریخ ۲۸/۸/۷۶ در جلسه درس خارج فقه ایشان ایراد شد.
بسماللهالرحمنالرحیم
والصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین
بحث درباره نصب قاضی بود. در بخش دوم این بحث وارد شدیم و آن این که در روایات آیا نصب عامی برای فقها، ما شده است یا خیر؟ از روایت مقبوله و روایات ابی خدیجه و اخیراً از روایت مکاتبه اسحاقبن یعقوب ما این نصب را استفاده کردیم به مناسبت این بحث، چون تعرضی هم به مکاتبه شد هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، چون این مکاتبه، مفادش بیش از مسئله قضاوت است و ارجاع مطلق امور است و در حقیقت مکاتبه شریفه که از امام زمان (عجالله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا لتراب مقدمه لمقدمه فداه) صادر شده است مفاد آن ارجاع پیروان آن حضرت و شیعیان به روایت احادیث در کلیه حوادث و امور است و در حقیقت این یکی از ادله ولایت فقیه است، به این مناسبت، ما مناسب دیدیم تبرکاً به این مکاتبه شریفه که از نظر سند و دلالت مورد بحث قرارگرفته صحبتی در باب ولایت فقیه داشته باشیم و این اصل مهم و دستاورد عظیم فقه شیعه و دستاور مهم امام راحل (قدس سره) را، مقداری مورد توجه قرار دهیم مخصوصاً به مناسبت مسائلی که اخیراً در کشور مطرح شده و بالاخص صحبتهائی که متأسفانه در حوزه از سوی دوستان جاهل و ناآگاه یا از سوی مغرضان مطرح میشود که بعضی از آنها را که من دیدم واقعاً خیلی جای تعجب و دارای نکات منفی زیادی است و در حقیقت یک نوع هتاکی است، مخصوصاً در شرایط امروز که خیلی حساس است خیلی بیانصافی و بیوجدانی است که اشخاصی به اصل مهم و این سنگ بنای عزت و شرف و شروکت جهانی این ملت را به جهت غرضها و مرضها و منافع شخصی و بیارزش آماج و نشانه تیرهای خود بگیرند و مورد تشکیک یا اهانت قرار دهند من یقین دارم که اگر امام بزرگوار زنده بودند این مسئله به هیچوجه قابل تحمل برای ایشان نبود چون صحبتهای بسیار کمرنگتر و بیرنگتر در رابطه با ولایت فقیه در زمان امام وقتی مطرح میشد، ایشان به تندی جواب میگفتند و از هر مقامی صادر میشد او را مورد نکوهش قرار میدادند و کمترین مطلبی را که میگفتند این بود که شما ولایت فقیه را نفهمیدید چنان که همه آقایانی که آن زمان بودند و دنبال میکردند مطالب و سخنان امام را میدانند و یادشان هست حمایت از این اصل امروز بر همه یک واجب و فرض دینی است برای روشن شدن این که این قبیل صحبتها مرضی خدا و امام زمان و ارواح شهدا و روح بلند امام راحل نیست کافی است ببینیم که معمولاً آنچه در خارج از طرف دشمنان اسلام صحبت میشود برای ضربه زدن بر پیکراسلام، معمولاً ولایت فقیه را نشانه میگیرند که این خودش مهمترین دلیل است که بزرگترین اصل نظام و آن بنائی که همه دشمنان را بیتاب کرده است این اصل است.
رمز موفقیت و پایداری انقلاب اسلامی
رمز موفقیت و پایداری انقلاب هم همین اصل بوده و استمرار این نظام و سلامت و در امان بودن آن از هر نوع انحراف براساس همین اصل است. حالا من بحثهای سیاسی را نمیخواهم وارد شوم که آنهم بسیار مهم است و جای خود را دارد فقط در موضوع ولایت فقیه یکی دو نکته به نظر میآید که باید بحث علمی شود.
مقدمتاً بحثی صغروی دارم که باید عرض کنم والا ممکن است نوعی کتمان شهادت باشد و یک بحث کبروی در باره ولایت فقیه و مرجعیت.
در مورد صغرای ولایت فقیه گمان نمیکنم کسی شک کند که، بهترین فردی که امروز میتواند در جامعه ما این پرچم را به دست گیرد مقام معظم رهبری است و اگر این مسئله در ابتدا مورد سئوال بوده امروز نیست و پس از گذشت چند سال و تجربهای که این مرد بزرگوار یعنی حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی از خود نشان داده و عملکردی را که در انجام این وظیفه سنگین ارائه دادهاند دیگر جای هیچ سئوال و استفهامی برای دشمنان تا چه رسد به دوستان نیست.
از هرجهت ایشان ثابت کردند که شایستهترین فرد و صالحترین رهبر این جامعه هستند. خصلتهائی در رهبری شرط است رهبری یک جامعه مخصوصاً در دنیای امروز که کل دنیا در مقابل انقلاب بسیج شده و بلکه حتی جهان اسلام را هم در مقابل جمهوری اسلامی تحریک کردهاند، شروط بسیار دقیق و ویژهای را لازم دارد که بحدالله بخوبی در ایشان جمع است، از نظر درک و فهم امور اجتماعی و فهم فرهنگ دنیا و از آن طرف فهم روح اسلام و فهم درست و صحیح آرمانها و اهداف اصلی اسلام و مدیریت در این بخش و سابقه خدمت در این هدف بزرگ که برپائی یک نظام اسلامی است و سالها زحمت کشیدن و فکرکردن و طرح دادن و مبارزه کردن، اینها خیلی دخیل است در این که یک شخص دارای چه بینشی شود اینها خیلی مهم و مؤثر در مدیریت صحیح و سالم و رهبریست و اینها شرائطی است که در کسان دیگر به این درجه از کمال دیده نمیشود.
مسئله اجتهاد رهبری
اضافه بر این آنچه بیشتر در بحث صغروی مورد نظر من بود مسئله اجتهاد ایشان است که در همین هتاکیها و حرفهای مغرضانه مورد اسائه ادب واقع شده بود، بنده مدتهاست در خدم مقام معظم رهبری در بحثهای فقهی مفصل و بسیار سختی که در مسائل مستحدثه و محل ابتلای نظام انجام میگیرد، حاضر بودهام معمولاً در این مسائل مستحدثه که فقهاء هم بحثی را ارائه ندادهاند، یا کمتر ارائه دادهاند.
آن قابلیتها و ویژگیهای اجتهادی یک مجتهد مطلق مشخص و نمایان میشود و الا بحثهائی را که همه مطرح کردهاند و در جواهر، عروه و شروح عروه و کتابهای دیگر هست هرکسی میتواند مطالعه کرده و تقریر کند.
بنظر من اجتهاد و فقاهت در آن موارد خیلی جلوهگر نیست و دقت نظر و فقاهت یک فقیه آنجا بیشتر مشخص میشود که خودش مسئلهای را بررسی کند که گذشتگان خیلی بحث نکرده باشند، خودش برود منابع را پیدا کند قواعد لازم فقهی را پیدا کند و بر آن مسئله تطبیق دهد و اشکالات وارده را جواب دهد من شاهد بودم و فضلاء و بزرگان دیگری هم شاهد بودند و از آنها هم شنیدم که در بعضی از نوشتارها شهادتهائی را دادهاند ایشان در آن جلسه واقعاً مانند یک مجتهد مطلق وارد مسئله میشوند. در تنظیم مسئله در مبانی که باید به آن استناد شود، در نوع ادلهای که در مسئله بایستی به آنها استناد شود، متقدم و متأثر از این ادله تعیین شود، کیفیت جمع بین ادله روشن شود و خلاصه هیچ کمّی و کاستی از ایشان دیده نمیشود. مثلر یک مجتهد مطلق وارد میشوند. هرگونه تشکیلات در این مسئله ناشی از جهل یا غرض یا مرض است و غیر از ضربه زدن به اسلام چیز دیگری نیست. و آرزوهائی را که خداوند بعد از سالها برآورده کرده که یک نظام اسلامی در این مملکت شکل گرفته که آرزوی دیرینه انبیاء، ائمه، علما و فقهاء بوده است حال انسان اینها را کنار بگذارد و به دنبال هوی و هوسهای شخصی خود برود؟
مقام معظم رهبری، مجتهد مطلق
بالاخره از نظر مجتهد مطلق بودن مقام معظم رهبری جای شکی نیست الحمدالله اخیراً چندتا از بحثهای ایشان هم در این مجله فقه اهل بیت علیهمالسلام چاپ شده و بعضی دیگر در شرف چاپ است که تسلط کامل ایشان را ثابت میکند. اضافه بر تسلط بر مبانی اجتهادی که هر فقیه و مجتهدی بایستی بر آنها مسلط باشد دارای ویژگیهای علمی و فقهی خاص خودشان هستند که من به یکی دوتا از آنها اشاره میکنم.
یکی این که در مسائل رجالی دارای معلومات بسیار خوبی هستند و در رجال واقعاً کار کردهاند و جزء مجتهدینی هستند که به مسائل رجالی اهمیت میدهند. مسائلی را قبول کردهاند، اشکالات وارد را رفع کردهاند و تفوق چشمگیری در مسائل رجالی دارند که این خود یکی از موجبات اعلمیت یک فقیه است و اطلاع رجالی ایشان بحمداله خیلی گسترده و وسیع است.
امتیاز دیگر ایشان فهم سالم و ذوق مستقیمی است که در فهم آیات و روایات دارند مسأله استظهار و استفاده از ادله لفظی در استنباط بسیار مهم است بلکه اساسی فقاهت است و معمولاً یکی از اموری که به بعضی از فقهاء اشکال گرفتهاند، مخصوصاً فقهایی که کمتر با حوزههای عربی سرو کار داشتند همین اشکال بوده که بعضی از استظهارات آنها دقیق و درست نیست من در این مدت دیدهام که ایشان بسیار جالب استظهار میکنند نکات ادبی را خوب بررسی و حلاجی میکنند و از آنها دلالتهای جالبی را بدست میآورند.
در حرفهای مغرضانه اخیر، اجتهاد مقام معظم رهبری مورد اسائه ادب واقع شد. بنده مدتها است در خدمت مقام معظم رهبری در بحثهای فقهی مفصل و بسیار سختی که در مسائل مستحدثه و محل ابتلای نظام انجام میگیرد، حاضر بودهام. معمولاً در این مسائل مستحدثه که فقهای دیگر بحثی را ارائه ندادهاند یا کمتر ارائه دادهاند، آن قابلیتها و ویژگیهای اجتهادی یک مجتهد مطلق مشخص میشود. من شاهد بودهام و بزرگان دیگری هم شهادت دادهاند که ایشان در این مسائل، مانند یک مجتهد مطق وارد میشوند و بحث میکنند.
همچنین ویژگی دیگر ایشان نظم منطقی و دقیق ذهنی ایشان است که معمولاً در تدوین و تنقیح بحثهای پیچیده علمی بسیار مهم و کارساز است. بنابراین در این قسمت هیچگونه شک و شبههای نیست و ایرادهایی که اخیراً در این صحبتها شده همهاش بیاساس است.
اما آنچه در رابطه با کبرای ولایت فقیه و همچنین کبرای مرجعیت مهم است، آنست که مرجعیت به این شکل امروزیاش بخشی از ولایت فقیه است و در حقیقت بخشی است که در تاریخ قبل از انقلاب یا در حکومتهای دیگر ممکن بوده و فقهاء آن را اعمال کردهاند.
در بقیهاش که خود حکومت بود فقهاء مبسوط الید نبودند و برای آنان ممکن نبود و میسور نبود، تا اعمال کنند تا این که خداوند این توفیق را به امام راحل «قدسسره» داد و او بود که توانست این کار بزرگ و عظیم را انجام دهد و مراجع، فقها و فضلای حوزه و مردم باید بدانند این دستاورد بسیار عظیمی است این همان مرجعیت مطلقه است که حاکمیت اسلام است. حاکمیت فقه است و قدر و ارزش این را باید بدانند این چیزی است که فقهاء دنبالش بودهاند ولی بیش از آن مرجعیتی که شده بود برای آنها در آن زمانها ممکن نبود. این، آن شکل ایدهآل و کامل مرجعیت است که عبارت است از برپایی دین در کل جامعه.
چنین نیست که فقیه در مسائل بسیار جزئی مثل اموال ایتام و مجهولالمالک و حقوق شرعی، در فقه احساس کند که شارع راضی نیست متولی نداشته باشد، بعد استظهار کند که ولی او فقیه است و فقیه مرجع است. بعد اصل حکومت، اصل حاکمیت اسلام و بقیه احکام عظیم اسلام را در صورتی که بتواند در اختیار فقیه قرار گیرد بگوید نه اینجا کشف نمیکنیم رضای شارع را و ولایت فقیه را، این ذوق بسیار معوجی است در فقه. چگونه میشود در چند تومان یک یتیم گفته شود شارع راضی نیست اموال اینها بی ولی باشد یا مقداری مال مجهول یا مقداری از حقوق شرعی را بگوئیم شارع اجاره داده و ولایت برای فقیه جامعالشرایط قرارداده ولی اصل نظام و حکومت وقتی در اختیار یک فقیه قراربگیرد و کل احکام اسلام قابل اجرا باشد، اینجا بگوئیم این باید در اختیار کفار یا مثلاً در اختیار غیرفقیه قرارگیرد این چنین چیزی اصلاً از نظر فقهی قابل قبول نیست این چیزی است که صاحب جواهر در جایی از جواهر میگوید: کسی که ولایت فقیه را قبول نکند طعم فقه را نچشیده و ذوق نکرده است پس اصل ولایت فقیه یک اصل بسیار روشنی از نظر فقهی باید باشد.
شبهات فقهی
شبهات موجود در فقه بیشتر ناشی از در اختیار نبودن و دور بودن و محل ابتلاء فقهاء نبودن است اینقدر مسأله دور بوده که خیال میشده این اصل ممکن نیست که حکومت در اختیار فقهاء قرار گیرد پس امروز این مبنا مبنای بسیار روشنی است در فقه، هم آن را از ادله لفظیه مثل مکاتبه و روایات دیگر میتوان استفاده کرد و هم مقتضای عقل است و هم از کل روح فقه و ذوق فقهی و سلیقه فقهی که اینها همه در جای خود ادله هستند میتوان بدست آورد و ما خیلی از مسائل را در فقه مجبوریم از همین روح و ذوق فقهی ثابت کنیم.
از همین ذوق فقهی صاحب جواهر خیلی جاها استفاده میکند و فتوی میدهد براساس آن، این یکی از آنهاست همین بحث قضاوت را که بحث کردیم این را آقایان معمولاً آنهایی که در سند مقبوله و روایت ابیخدیجه اشکال میکنند در سدش یا در دلالتش باز میگویند اینها هم اگر تمام نشود ما از راه دلیل حسبه و علم به رضای شارع قدر متیقنگیری میکنیم و یقین داریم که شارع راضی نیست در یک جامعه شیعی، قاضی شیعه نباشد پس ولایت بر قضاوت را قهراً کشف میکنیم که مشروع است و نصب هست در اینجا این نصب هم قدر متیقنش فقیه جامعالشرایط است خوب اگر در مسئله مرافعه در دین و میراث ما احتمال ندهیم شارع ما را بدون ولی گذاشته باشد این مسئله در اصل اقامه حکومت اسلامی روشنتر است زیرا که اگر ممکن باشد چطور شارع راضی است که این مسئله بدون متولی باشد یا ولیاش دیگران باشند.
پس این مسئله خیلی روشن است بحثها هم باید بحثهای روشنی باشد امروز پس از ۱۸ سال برپائی این نظام و بعد از روشنگریها و استدلالها و بحثهائی که حضرت امام در باره ولایت فقیه در نجف و قم فرمودهاند دیگر جای اشکالی باقی نگذاشته است این یک موضوع.
موضوع دیگر این که ولایت فقیه جزئی از ولایت ائمه و دنباله ولایت آنهاست. در اینها نباید کسی تشکیک کند اگر بنا باشد امروز ما ولایت فقیه را بکشیم به مسئله این که ولی فقیه اختیاراتش را از انتخاب میگیرد از کی و کی میگیرد. این درست نقطه مقابل با تمام آن برنامه اسلامی و استدلال فقهی در مسئله ولایت فقیه است. چون اصل ولایت و حاکمیت از آیات و روایات متعدد استفاده میشود که این مربوط به خداوند متعال و بعد پیامبراکرم (ص) و بعد ائمه (ص) و بعد من ینصبه الائمه علیهمالسلام است اینطور نیست که به غیر اختیار داده شده باشد روایاتی که صادر شده در این مورد از ائمه خیلی روشن است همین روایات قضا وقتی میخواهد راجع به قاضی حرف بزند نمیگوید شما بروید برای خود یک قاضی انتخاب کنید میگوید من برای شما قاضی قراردادم میگوید (الراد علیهم کالراد علینا) مسئله این که بنشینید برای خودتان انتخاب کنید نیست.
البته معنای دیگری از انتخاب را در فقه شیعه میتوان یافت که انتخاب در آن بیشتر به معنای شناخت و معرفی از طرف مردم و یا اهل خبره میباشد که با معنای غربی انتخاب فرقهای زیادی دارد همچنین جایگاه مردم و مسئولیت و رسالت مهم آنان در پاسداری از اسلام و نظارت بر دستگاه حاکمیت از نظر فقهی قابل اثبات است که ما در اینجا وارد آن بحث نمیشویم و در جای خودش مفصل بحث کردهایم شاید خداوند توفیق دهد بار دیگر این مسأله فقهی سیاسی اسلام را دوباره مورد بررسی و بحث قرار دهیم و با آنچه امروز در فقه سیاسی دنیا مطرح است مقایسه کنیم.
حالا کسی بخواهد اصل مترقی ولایت فقیه را که اصلی است منصوب یعنی به شکلی که در فقه ما مطرح است جزئی از امامت است را به انتخاب برگرداند که مردم هرقدر بخواهند اختیار بدهند و هرقدر بخواهند اختیار ندهند هرکه را میتوانند انتخاب کنند هرکه را نخواهند انتخاب نکنند این که فاتحه خواندن در اصل ولایت فقیه است.
تحریف ولایت فقیه است اینجا جا دارد علماء و فضلای حوزه این مسایل را بحث کنند و با دقت مطالعه کنند تحت تأثیر این گفتههائی که اینجا و آنجا گفته میشود قرار نگیرند و لوث نکنند این بنای بسیار عظیم و بسیار مهم را که از مختصات اسلام است و حقیقتاً در مقابل فرهنگ دنیا و فرهنگ غرب است این را خلط نکنند و آن مسائی را که در مورد ولایت فقیه هست تحت تأثیر افکار دیگران و یا خدای ناکرده در اثر غرضهای شخصی که غالباً خیلری وقتها این مسائل سبب برگشتها میشود و سبب سقوطها میشود لوث نکنند.»
دیدگاه خود را ثبت کنید