گروه زنان و خانواده-رجانیوز: امروزه در کشورهای مختلف تلاش میکنند نشان دهند که تمرکز خانمها بر کار خارج از منزل به جای حفظ خانواده، مسیر اصلی پیشرفت آنان است. در همین خصوص رجانیوز با سرکار خانم مرضیه هاشمی خبرنگار و مستندساز شبکۀ پرستیوی گفت و گو کرده است. خانم هاشمی در این خصوص معتقد است مسئولیت اقتصادی در نگاه اسلامی بر دوش مرد است و خانمها هیچگاه نباید مجبور باشند که سرکار بروند. این نوعی ظلم به زن است که نه از سوی همسر خود حمایت مالی شود، و نه جامعه تفاوت زنان و مردان را درک کند.
متن زیر گفت و گوی کامل رجانیوز با سرکار خانم هاشمی میباشد:
خانم هاشمی عزیز از نگاه شما به عنوان یک بانوی آمریکایی مقیم ایران، بزرگترین سرمایۀ بانوان ایرانی چیست؟
به نظر من بزرگترین سرمایۀ زنان ایرانی، داشتن خانواده است. حفظ گرمای محیط خانواده بسیار مهم است. امروزه در کشورهای مختلف تلاش میکنند نشان دهند که تمرکز خانمها بر کار خارج از منزل به جای حفظ خانواده، مسیر اصلی پیشرفت آنان است. خیلی سال پیش در کشور خودم آمریکا، اکثر خانمها در خانه بودند و سلامت خانوادهها و جامعه بیشتر از امروز بود که غالباً بانوان بیرون خانه کار میکنند. البته خانمها میتوانند فعالیتهای فرهنگی هم انجام دهند که به نظر من این هم نباید مهمتر از تربیت فرزند تلقی شود.
من سالهای بسیاری را خارج از منزل کار کردهام و مادر سه فرزند نیز هستم و جمع بین این فعالیتها کاری بسیار سخت است. هیچ کاری برای من به اندازۀ مادر بودن ارزشمند نیست. زمانی که همسرم در قید حیات بودند، من خارج از منزل یا کار نمیکردم و یا نیمهوقت کار میکردم. از دیدگاه خودم من آن زمان مادر بهتری بودم. اما بعد از فوت ایشان، من باید تمام وقت کار میکردم. خانمهای ایرانی سرمایهای دارند که برای بسیاری از خانمها در کشورهای غربی خوشایند و مطلوب است و آن سرمایه، داشتن همسری است که بتوانند به او تکیه کنند و نگران مسائل اقتصادی نباشند.
امیدوارم بانوان ما بدانند مهمترین سرمایهای که دارند، خانواده، ایمان به خداوند و اهداف خدایی است و ان شاءالله قدر این سرمایه را بدانند.
شما در سالهای زندگی در ایران، ارتباط و مراودۀ زیادی با خانمهای ایرانی داشتید. تصور آنان نسبت به جامعۀ آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
من یک زن ایرانی نیستم؛ اما با زنان ایرانی مراوده و ارتباط دارم و میدانم که برخی خانمها فکر میکنند زنان آمریکایی وضعیت ایدهآلی در کشورشان دارند و همسرانشان دائماً به آنان کمک میکنند و خانمها را درک میکنند! این تصور برای من خیلی جالب و حتی گاهی خندهدار است! من اگر درمورد تجربۀ خودم بخواهم بگویم، این است که اتفاقاً برعکس است! البته ذکر کنم که خوب و بد در همه جا هست. اما من میبینم اکثر مردان ایرانی در بچهداری به زنان خود کمک میکنند که مردان آمریکایی غالباً تا این میزان همراهی نمیکنند. در فیلمهای آمریکایی طوری وانمود میشود که آقایان درک بالایی دارند و در همۀ امور به همسر خود کمک میکنند! من نمیگویم چنین مردانی در آمریکا وجود ندارند؛ اما اصلاً عمومیت ندارد. اتفاقاً در آمریکا وقتی دو نفر با یکدیگر ازدواج میکنند، مرد میگوید خانم هم دقیقاً مثل یک آقا باید کار کند. اصلاً مفهوم ندارد که زن میتواند در خانه باشد. حتی زمانی که خانم باردار است و زایمان میکند، باز هم این قاعده وجود دارد. برخی خانمها بعد از زایمان فقط سه ماه مرخصی دارند و بعد از آن باید نوزاد سه ماهۀ خود را به مدت هشت تا ده ساعت در مهدکودک بگذارند و بعد از آن هم با خستگیِ ناشی از کار، به دنبال فرزند خود بروند و به خانه برگردند. یک زن چقدر میتواند هم به فرزندان خود برسد و هم تمام وقت کار کند؟! واقعاً ظلمی بالاتر از این سراغ ندارم که یک زن از تربیت فرزند خود محروم شود.
میتوان گفت یکی از بزرگترین مزایای زندگی در در ایران آن است که همچنان خانواده اصل است و به عنوان مثال اگر مسألهای برای اقتصاد یک خانواده ایجاد شود، غالباً افرادی از فامیل هستند که به کمک این خانواده بیایند. اما معمولاً شرایط در خارج از ایران اینگونه نیست و خانواده باید به تنهایی از پس مشکلات خود بربیاید و این خیلی سخت است. ما نباید فکر کنیم تصور ما از وضعیت آمریکا که غالباً ناشی از دیدن فیلمهای هالیوودی است، عین واقعیت است.
فکر میکنید اصلیترین حق بانوان که عموماً در جوامع امروزی پایمال میشود چیست؟
مسئولیت اقتصادی در نگاه اسلامی بر دوش مرد است. به نظر من خانمها هیچگاه نباید مجبور باشند که سرکار بروند. خیلی برای من سنگین است که یک زن احساس کند هیچ پشتیبان اقتصادی ندارد و باید هر کاری انجام دهد تا درآمدی کسب کند.
میتوانم بگویم من دلم برای زنان آمریکایی میسوزد! به آنان از بچگی گفته شده که زن و مرد برابرند. من دو سال پیش برای دیدن خانوادهام به آمریکا سفر کردم. آن زمان تعطیلات کریسمس بود. در فرودگاه دیدم خانمی ۶۰،۶۵ ساله باید چمدان مسافران را بلند میکرد و در ماشین قرار میداد و آنان را به مقصد میرساند. من با خودم فکر میکردم این خانمی که سنی از او گذشته است، در شب عید کریسمس که بزرگترین عید آنان است، پیش خانوادۀ خود نیست و بسیار سنگین کار میکند. هیچ کس حتی مردان جوان آمریکایی هم دلشان برای او نمیسوخت و کمکی در جابجایی وسایل به او نمیکردند؛ چراکه عقیده دارند آن خانم دارد دستمزد دریافت میکند و باید خودش کارش را انجام دهد. تفاوت خاصی در انجام کار سنگین بین زن و مرد در آمریکا ندیدهام. این یک نوع ظلم به زن است. حدود چهل درصد زنان آمریکا باید کار کنند و هیچ کسی را ندارند که از آنان پشتیبانی مالی کند. شصت درصد زنان آمریکایی نیز باید به صورت نیمهوقت کار کنند. این آمار مربوط به دوران قبل از کرونا است و اکنون وضعیت بدتر هم هست. این نوعی ظلم به زن است که نه از سوی همسر خود حمایت مالی شود، و نه جامعه تفاوت زنان و مردان را درک کند.
به نظر شما چرا گاهی مشاهده میکنیم مسائلی در حوزۀ زنان و خانواده بهعنوان مسألۀ اصلی معرفی میشوند که چه بسا اولویت هم ندارند؟
در پاسخ به این سؤال میتوانم بگویم روش رسانههای غربی آن است که توجه مردم را به مسائل فرعی و نه اصلی جلب کنند. جریانسازی رسانهها میتواند افکار عمومی را هم به دنبال خود بکشاند. اینها یک بازی رسانهای است که خودشان ابتدا جریانی را ایجاد کنند و خودشان هم جهتدهیکنند. مشکل اینجاست که خیلی از ما انتظار داریم رسانهها مثل برخی سازمانهای خیریه، فقط برای رضای خدا و با رویکردی منصفانه اخبار را به سمع و نظر افکار عمومی برسانند! اما واقعیت آن است که هر رسانهای منابع مالی خاص خود را دارد و به همین خاطر هم نوع خبر و هم نوع پوشش خبری آن، به منافع منابع مالی همان رسانه کمک میکند. به عنوان مثال برای بعضی رسانهها مهم است که به تقویت خانوادۀ ایرانی که هستۀ اصلی مرکز مقاومت است، کمک شود. این رسانهها اولویت کار خود را بر اساس نیاز افراد خانواده تنظیم میکنند. بعضی رسانهها نیز از منابعی تغذیه میکنند که به دنبال نابودی خانوادههای ایرانی و به تبع آن نابودی هستۀ اصلی مرکز مقاومتند. این رسانهها هم تلاش میکنند تا با ترویج خواستههای نامشروع و فردگرایی، بین اعضای خانواده جدایی اندازند و با نابودی بنیان خانوادهها، مقاومت آن کشور را در برابر دشمنان در هم بشکنند.
اگر مردم اطلاعات صحیح و کامل نداشته باشند، به راحتی ادعای رسانههای غربی را باور میکنند. رسانههای داخلی نیز باید مؤثرتر عمل کنند تا بتوانند افکار عمومی را به درستی هدایت کنند. البته این نکته را بگویم که غربیها سالهای بسیاری است که از شیوۀ پروپاگاندا استفاده میکنند و تجربۀ زیادی دارند. برخی از جوانهای ایرانی در رسانههای ما بسیار خوب عمل میکنند و طبیعتاً مدتی زمان نیاز است تا تجربۀ کافی را کسب کنند.
امروزه میبینیم برخی بانوان تمایل دارند به اشتغال تماموقت بیرون از منزل بپردازند. آیا به نظر شما فعالیتهای خانوادگی و اشتغال بانوان با یکدیگر قابل جمع است؟
در حال حاضر به خاطر شرایط اقتصادی جامعه، خانمهایی هستند که در منزل کار میکنند و تولیدات و صنایع دستی خود را به فروش میرسانند و از این راه به امرار معاش خانواده کمک میکنند یا برخی خانمها ناچارند بیرون از منزل شاغل باشند. اما ما نباید فراموش کنیم که بار اقتصادی نباید بر دوش یک زن باشد.
گروه دیگری از بانوان هم هستند که نه از روی ناچاری، بلکه بهخاطر سرگرمی و علاقۀ شخصی به اشتغال تماموقت بیرون از منزل میپردازند. در این صورت ما باید قبول کنیم که در طول روز زمان محدودی داریم و نمیتوانیم چند کار را به طور همزمان و به نحو احسن انجام دهیم. رسیدگی به خود، رسیدگی به همسر و فرزندان، اشتغال بیرون از منزل و … با هم جمع نمیشوند و در نهایت بخشی از کار آسیب میبیند که متأسفانه آن بخش معمولاً مربوط به امور خانه و خانواده است؛ چرا که در محیطهای کاری اجازۀ کمکاری به افراد داده نمیشود. وقتی فرد سرکار میرود، مسئولیتها و درگیریهایی در محیط کار دارد. رفتوآمد و شلوغی شهرها نیز به خستگی افراد شاغل دامن میزند. این فرد وقتی به خانه برمیگردد، فقط میخواهد استراحت کند و غالباً حوصله و زمان کافی برای معاشرت با خانواده و فرزندان خود را ندارد و واقعاً حیف است تربیت یک انسان به خاطر کسب درآمد بیشتر از دست برود.
البته بگویم من کاملاً درک میکنم که یک خانم، به خصوص خانمی که تحصیلکرده است، میخواهد فعالیتی انجام دهد و مؤثر باشد. مسلماً خانمی که در راستای رشد خود تلاش بیشتری کرده، در تربیت فرزند نیز موفق بیشتری به دست میآورد. اما این مهم است که شغلهایی که خانمها به انجام آن میپردازند، در شأن آنان و در محیطی امن باشد. متأسفانه با وجود این همه بانوانی که علاقمند به کارند، هنوز بانوان ما در پیدا کردن متخصص زن در مسائل پزشکی و سایر مسائلی که مورد نیاز آنهاست، به مشکل برمیخورند و این ناراحتکننده است که در یک جامعۀ اسلامی، زن برای پاسخ به برخی نیازها از خیاط گرفته تا مربی تا پزشک، مجبور باشد به مرد نامحرم مراجعه کند. در حالیکه الحمدلله تعداد خانمهای تحصیلکرده زیاد است و اگر هدایت درست دانشجویان به سمت رفع نیازهای جامعه در راستای استعدادشان انجام شود، بقیۀ افراد جامعه نیز میتوانند از سلامت و آرامش بیشتری برخوردار باشند. اما در غیر این صورت، واقعاً چرا باید خانواده و امنیت خانه را رها کرد و صرفاً برای کسب درآمد بیشتر به اشتغال تمام وقت بیرون از منزل پرداخت؟
شما چگونه توانستید هم به تربیت سه فرزند بپردازید و هم خارج از منزل فعالیت کنید؟
همسر من بسیار با من همراه بودند و همکاری میکردند که به صورت نیمهوقت خارج از منزل فعالیت کنم. به نظرم کار نیمهوقت در آن زمان آسیبی به فرزندان من نمیزد و آنان نزد پدرشان بودند نه افرادی غریبه. الان خانمهای بسیاری هستند که میتوانند از همکاری همسر یا مادر یا نزدیکان خود برای نگهداری فرزندشان به صورت نیمهوقت بهرهمند باشند.
اما بعد از فوت همسرم، من باید دو یا سه جا کار میکردم تا بتوانم مخارج فرزندانم را تأمین کنم. اگر خانمی همسرش فوت میکند، بهتر است نزدیکانش بتوانند در امرار معاش خانواده به او کمک کنند. من فکر میکنم دولتها وظیفه دارند و میتوانند امکانی را فراهم کنند که یک خانم بیوه که مادر هم هست، مورد حمایت قرار گیرد تا لازم نباشد فرزندان خود را رها کند و به محل کار برود. در این شرایط بچهها آسیب زیادی میبینند؛ چون پدر خود را از دست دادهاند و مادرشان نیز ناچار است سرکار برود و نزد فرزندانش نباشد.
مهمترین اصولی که برای تربیت فرزندانتان به کار بردهاید چه بود؟
ما تلاش کردیم فرزندانمان را طبق اصول اسلامی پرورش دهیم. من نمیخواستم فرهنگ آمریکایی یا صرفاً فرهنگ ایرانی را به بچهها منتقل کنم و به دنبال تربیت فرزندان در چارچوب فرهنگ اسلامی بودم. به این ترتیب اختلاف فرهنگی بین من و همسرم که یک مرد مسلمان ایرانی بود، کمتر شد. البته کار سادهای نبود. زمانی که در آمریکا زندگی میکردیم، آمریکاییها عید کریسمس را بسیار باشکوه برگزار میکردند. از طرف دیگر من هم سعی میکردم اعیاد اسلامی مثل عید قربان، عید غدیر و … را مفصل برگزار کنم؛ به عنوان مثال بچهها را گردش میبردیم، هدیه برای آنان میگرفتیم و … . من فکر میکنم این اقدامات مؤثر بود و بچهها احساس کمبود نمیکردند که چرا ما عید کریسمس نداریم و اتفاقاً خیلی افتخار میکردند که مسلمانیم و اعیاد خود را داریم.
از طرف دیگر مخصوصاً بعد از آنکه مادر شدم، ارتباطم با خانوادهام را کمتر کردم؛ چون برایم خیلی مهم بود که فرزندانم هویتی اسلامی داشته باشند. خانوادۀ من هم مسیحی بودند و میخواستم تا زمانی که هویت فرزندانم هنوز شکل نگرفته است، رفتوآمد مستمر با خانواده نداشته باشم. به همین خاطر در ایالت دیگری ساکن شدم و سالی دو یا سه بار به ملاقات آنان میرفتم.
تربیت سه فرزند چه تأثیری بر نگرش شما به زندگی داشت؟
هر فردی بعد از اینکه صاحب فرزندی میشود، نسبت به زمانی که فرزندی ندارد، تغییرات زیادی میکند. من هم در خانوادهام بسیار عزیز بودم و بعد ازدواج کردم و زمانی که بچهدار شدیم، تمرکزمان دیگر روی بچهها بود. سختیهایی در مسیر تربیت فرزند وجود داشت و آن موقع بود که یاد گرفتیم زندگی سیاه و سفید مطلق نیست و باید آموخت که اتفاقات گوناگون را چگونه مدیریت کرد. من فکر میکنم بزرگ کردن بچه تجربهای متفاوت و لازم برای رشد افراد و به تبع آن رشد جامعه است.
در زمانی که روز به روز جمعیت ایران به سمت پیری پیش میرود، مهمترین مانع فرزندآوری را چه میدانید؟
در مسألۀ فرزندآوری، شاید توکل بسیاری از ما به خداوند کمرنگ شده است و یادمان رفته که خداوند قول داده که رزق و روزی فرزند را میرساند. عدهای از مردم به دلیل شرایط اقتصادی از فرزندآوری ممانعت میکنند. عدۀ دیگری هم هستند که نه به خاطر بحث اقتصادی، بلکه به زعم خودشان به خاطر رسیدن به اوج شکوفایی خود، که من نمیدانم دقیقاً منظورشان از اوج شکوفایی چیست، فرزندی به دنیا نمیآورند. باید ببینیم اسلام اوج شکوفایی برای یک خانواده را چگونه تعریف کرده است. به عقیدۀ من مادر بودن، حفظ خانواده و به تبع آن حفظ جامعه، قلۀ کمال یک بانو است. من نمیدانم چرا از این زاویه به موضوع نگاه نمیکنیم که مادران و زنانی داشتیم که فرزندانی شایسته تربیت کردند و آن فرزندان دست به اقدامات بسیار بزرگی زدند؛ مثل مادر امام خمینی (ره)، مادر رهبر ما و بسیاری از مادران دیگر. چه قلهای بالاتر از این؟! به نظر من کمی خودخواهی است که به خاطر خودمان فرزند نیاوریم و اتفاقاً اشتباه هم هست و اگر ما واقعاً بخواهیم به خودمان فکر کنیم، چه بسا باید نقش مادری را تجربه کنیم. البته اشتباهاتی هم در سالهای گذشته اتفاق افتاد و دیدیم که داشتن فرزندان کمتر را تبلیغ میکردند و من فکر میکنم حتی این اشتباه نیز در ارتباط با برخی سازمانهای بینالمللی رخ داد که روی جمعیت کشورهای مختلف تمرکز میکنند و قطعاً نفع آنان در جمعیت کمتر ایران است. دقیقاً نمیدانم در آینده که جامعه به سمت پیری پیش رود، چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ ایران در منطقهای حساس قرار دارد و اطراف ما کشورهایی هستند که با آمریکا همدست هستند. میدانید که مهمترین سرمایۀ یک ملت، سرمایۀ انسانی آن ملت است و وقتی فرزندآوری کم شود و تمرکز از تربیت فرزند برداشته شود، این سرمایه از دست خواهد رفت. من به شخصه فعالیتهای بسیاری در زندگی انجام دادم که هیچ یک به اندازۀ بزرگ کردن فرزندانم برایم لذتبخش نبود. انشاءالله که جوانان ما بتوانند نگاه دقیقتری نسبت به این موضوع داشته باشند.
با وجود تمام نقاط مثبت و منفی زندگی در ایران، میخواهید همینجا زندگی کنید؟
از آن زمان که دین اسلام را پذیرفتم و به جبهۀ مقاومت و انقلاب اسلامی علاقمند شدم، ایران را با همۀ نقاط مثبت و منفی آن دوست داشتم و دارم و نمیخواهم جای دیگری باشم. چرا که فکر میکنم وظیفهای در جبهۀ مقاومت دارم و ایران را مرکز این جبهه میدانم. مردم ایران با تمام سختیهایی که در زندگی دارند و گلایههایی که میکنند، مردم بسیار محکم و مقاومی هستند و من حقیقتاً ملتی را ندیدم که اینگونه باشد. اگر این شرایط اقتصادی در آمریکا ایجاد میشد، مردم آمریکا به یکدیگر هم رحم نمیکردند و هیچگونه نظمی برقرار نمیماند.
رسالت اصلی که در زندگی برای خود تعریف کردهاید چیست؟
اصلی ترین رسالتی که در زندگی برای خود در نظر گرفتهام، البته به جز رسالت مادری و حفظ خانواده، طرفدار حق و مستضعفین بودن است و تلاش میکنم با پوشش خبر از مظلومین مخصوصاً مظلومین مسلمان، از آنان تا جایی که میتوانم دفاع کنم. اکنون هم که در رسانه فعالیت میکنم و باید بیشتر در این راستا تلاش کنم. به یاد دارم زمانی که جنگ آمریکا و عراق آغاز شد، من در آمریکا زندگی میکردم و آن زمان به دنبال شبکهای از جمله شبکههای ایرانی بودم که تحلیلی از این جنگ ارائه دهند و چنین شبکهای وجود نداشت. به همین خاطر زمانی که شبکۀ پرستیوی تأسیس شد، بسیار خوشحال بودم و وظیفهای برای خود قائل بودم که به سهم خودم، در انتشار حقیقت نقشی ایفا کنم. البته ما باید تلاش کنیم کیفیت این شبکه را ارتقاء دهیم و تحلیل درستی از شرایط جوامع غربی و به خصوص آمریکایی ارائه دهیم.
از نگاه شما مهمترین نقشی که بانوان ایرانی میتوانند در استقرار تمدن نوین اسلامی ایفا کنند چیست؟
بانوان ایرانی به عنوان حافظان خانواده و با تربیت صحیح فرزندان خود میتوانند نقش مهمی در تمدن اسلامی-ایرانی ایفا کنند. ما خانمها میتوانیم در زمینههای گوناگون اطلاعات صحیح و جامعی کسب کنیم تا هم خودمان را حفظ کنیم و هم این اطلاعات را به فرزندان خود منتقل کنیم و در تربیت درست آنان تأثیرگذار باشیم. همچنین در کارهای فرهنگی نیز میتوانیم مشارکت کنیم؛ اما به عقیدۀ من اصل بر همان تربیت فرزندان است. جمع خانوادههای سالم در کنار یکدیگر میتواند یک جامعۀ سالم ایجاد کند.