روایت زنانه از تسخیر

در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم” بهجت مرتضوی” که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت می‌کردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمع‌آوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم.

ساعت ۱۰  و ۳۰ دقیقه صبح روز ۱۳ آبان ۵۸ حدود ۴۰۰ نفر از دانشجویان که از یک چهارراه قبل از سفارت آمریکا به سوی دانشگاه تهران در حال حرکت بودند، مسیر خود را به سمت سفارت آمریکا تغییر داده و به داخل سفارت رفتند و این ساختمان در تهران به تصرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) درآمد.

به گزارش مهرخانه، در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت، در سرتاسر کشور، حرکت‌هایی برای ملتهب کردن جو سیاسی جامعه انجام می‌شد. بعدها معلوم شد که مرکز تمامی ‌این فتنه‌ها و جریانات ضدانقلابی سفارت آمریکا در تهران است؛ در حالی‌که موضع منافقانه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی‌ مانع از روشن شدن چهره واقعی آمریکا در میان مردم گردیده بود.

در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند. دانشجویان از دانشگاه‌های تهران، پلی‌تکنیک، صنعتی شریف، شهید بهشتی و … گرد هم آمدند و طی یک راهپیمایی تا سفارت آمریکا، از دیوارهای سفارت بالا رفته و علی‌رغم مقاومت محافظین و آمریکایی‌ها، سفارت را به تصرف کامل درآوردند. در هنگام تسخیر سفارت، آمریکایی‌ها، به سرعت مشغول نابود کردن بسیاری از اسناد دخالت‌ها و تجاوزارت و غارت‌های خود شدند، ولی پس از تسخیر سفارت از نابودی باقی‌مانده اسناد جلوگیری شد و بعدها اسنادی که از لانه جاسوسی آمریکا به دست آمده بود چاپ شده و در اختیار همگان قرار گرفت. به محض انتشار این خبر، مردم بسیاری با خشم و انزجار مقابل لانه جاسوسی تجمع کرده و از حرکت دانشجویان حمایت کردند. امام خمینی (ره) نیز در پیامی ‌این حرکت را انقلاب دوم و بزرگ‌تر از انقلاب اول نامیدند و بی‌شک نقش زنان و دختران دانشجو نیز در این پیروزی بسیار چشم‌گیر و پرمعنا بوده است.

خانم‌ها مسئولیت حمل تجهیزات را بر عهده داشتند
فروز رجایی‌فر که اکنون دانشجوی دکترای علوم سیاسی است، در سال ۵۸ یکی از دانشجویان فعال پلی تکنیک در جریان تسخیر لانه جاسوسی بود. وی در بخشی از مصاحبه خود با یکی از رسانه‌ها گفته است که خانم‌ها مسئولیت حمل تجهیزات را بر عهده داشتند؛ یعنی یک‌سری تجهیزات اولیه را که برای این کار پیش‌بینی شده بود به خانم‌های چادری سپرده بودند؛ مثل قیچی آهن‌بر و چوب‌های تراشیده‌ای که برای زمان درگیری در نظر گرفته شده بود.

نگهداری از گروگان‌های زن نیز از وظایف زنان بود
وی ادامه می‌دهد: این خانم‌ها در صف‌های عقبی و نزدیک پسرها قرار گرفته بودند که تجهیزات را به آنها برسانند. غیر از حمل تجهیزات خانم‌هایی هم در صف‌های جلویی قرار داشتند که این باعث می‌شد گارد محافظ سفارت تصور حرکت خاصی را نداشته باشد.

رجایی‌فر می‌افزاید: خانم‌ها مسئولیت‌های متفاوت داشتند؛ مثلاً نگهداری از گروگان‌های زن به آنها سپرده می‌شد.

به خاطر آشنایی به زبان انگلیسی برای مصاحبه با شبکه‌های خارجی انتخاب شدم
وی بیان داشت: البته من بیشتر به خاطر آشنایی به زبان انگلیسی برای مصاحبه با شبکه‌های خارجی و صحبت کردن با گروگان‌ها و خواندن و ترجمه اسنادی که به دست می‌آمد، انتخاب می‌شدم.

یک‌بار آنقدر کار زیاد شده بود ۷۰ ساعت نتوانستم بخوابم
رجایی‌فر با اشاره به این که جریان لانه بیشتر از یک سال طول کشید، درباره عمده فعالیت دختران در این مدت گفت: فعالیت ما در این مدت یک کار تمام‌وقت شبانه‌روزی بود. بعد از تسخیر در جریان کار که قرار گرفتیم کارهای متفاوتی داشتیم؛ مثلاً پاس دادن یکی از کارهایی بود که باید روزی ۲ بار انجام می‌دادیم. خواندن اسناد و ترجمه آنها، صحبت با خبرگزاری‌ها و مراکزی که از خارج از کشور تماس می‌گرفتند، عمده فعالیت‌های من بودم. یادم می‌آید یک‌بار آنقدر کار زیاد شده بود که من ۷۰ ساعت نتوانستم بخوابم؛ یعنی تا می‌آمدم استراحت کنم زنگ می‌زدند که بیا از فلان جا تماس گرفته‌اند.

به محض شنیدن این خبر سریع با شورای مرکزی انجمن اسلامی‌دانشگاه خودمان تماس گرفتم
دکتر فائزه مصلحی نیز یکی از صدها دانشجویی بود که فتح لانه جاسوسی آمریکا را به نام ملت ایران به ثبت رساندند، او در گفتگو با مهرخانه به بیان خاطراتش می‌پردازد و می‌گوید: سال ۵۸ در رشته الهیات دانشکده دماوند که امروزه به ساختمان مرکزی داتشگاه پیام‌نور تبدیل شده، پذیرفته شدم. دانشکده دماوند دانشکده مجزایی بود که برای فرحناز پهلوی ساخته شده و زبان رسمی ‌این دانشکده هم انگلیسی بود.

وی ادامه داد: قضیه لانه جاسوسی درست در همان اوایلی که من وارد دانشگاه شدم، شکل گرفت و من هم چون عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی‌ دانشکده بودم به عنوان نماینده انجمن در لانه جاسوسی فعالیت می‌کردم.

مصلحی اضافه کرد: من در جریان اینکه چه اتفاقی قرار است در روز ۱۳ آبان بیفتد، نبودم و به دلیل بیماری دو روز بعد از شنیدن خبر تسخیر لانه جاسوسی به آنجا رفتم، ولی به محض شنیدن این خبر سریع با شورای مرکزی انجمن اسلامی ‌دانشگاه خودمان تماس گرفتم و موضوع را به آنها اطلاع دادم و بعد با صداوسیما تماس گرفتم و گفتم که انجمن اسلامی‌ دانشکده ما از این حرکت حمایت می‌‌کند.

در واحد تبلیغات لانه مشغول به کار شدم
وی با اشاره به فعالیت‌های خود در تسخیر لانه جاسوسی اظهار داشت: معرفی‌نامه‌ای را از طرف انجمن اسلامی‌ دانشگاه به لانه جاسوسی بردم و تحویل شورای هماهنگی دادم و قرار شد در واحد تبلیغات لانه فعالیت کنم. خارج سفارت سمت خیابان طالقانی چادری برپا شد که محل ارتباط مردم با مجموعه داخل سفارت بود که علاوه بر من آقای جواد ترک‌آبادی که بعدها سفیر ایران در امارات شد، در آن حضور داشتند.

حدوداً ۴ تا ۵ ماه در این چادر فعالیت داشتم
وی تصریح کرد: حدوداً ۴ تا ۵ ماه در این چادر فعالیت داشتیم و سؤالات مردم که در مورد مسائل مختلف بود را تا حدی که می‌دانستیم پاسخ می‌دادیم، سؤالاتی هم که نمی‌دانستیم کسب اطلاع می‌کردیم و به مردم جواب می‌دادیم. پخش تراکت و پوسترهایی که از طرف خود دانشجوها چاپ شده بود، از دیگر فعالیت‌های ما بود. به یاد دارم پوستر بزرگی چاپ شده بود که در ارتباط با تحویل شاه به ایران با این مضمون که “ما شاه جنایتکار را می‌خواهیم” با پیش‌زمینه‌ آبی در تیراژهای خیلی بالا در اختیار مردم قرار می‌گرفت. ارگان‌ها، نهادها، و خصوصاً آموزش و پرورش از این پوسترها می‌بردند و این چادر، محل پخش لوازم فرهنگی و تبلیغی هم بود.

ارتباطات کلامی ‌ما با گروگان‌ها بسیار محدود بود
وی در خصوص ارتباط دانشجویان پیرو خط امام (ره) با زنان گروگان گرفته‌شده بیان داشت: ارتباطات کلامی ‌ما با آنها در حد بسیار محدود بود؛ بچه‌هایی که به زبان انگلیسی تسلط داشتند در برخی مواقع با آنها صحبت می‌کردند. یک روز دیدم خانمی ‌از گروگان‌ها در ماست شکر می‌ریزد. من قیافه‌ام را به حالتی کردم که نشان می‌داد از این کار بدم آمده است و او به انگلیسی به من گفت: خوشمزه است.

دانش‌آموز بودم و برای جمع‌آوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم
زهرا امی ‌یکی دیگر از زنانی است که اگرچه نامش برای هیچ‌یک از ما آشنا نیست، ولی در جریان چسباندن اسناد پاره شده لانه جاسوسی توسط آمریکایی‌ها، نقش بزرگی از خود به جای گذاشته است.

وی در این خصوص به مهرخانه می‌گوید: در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم” بهجت مرتضوی” که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت می‌کردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمع‌آوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم.

امی ‌تصریح کرد: هر روز پس از پایان مدرسه به ساختمانی که در ضلع شمالی لانه قرار داشت و فکر می‌کنم محل زندگی کارمندان سفارت بود، می‌رفتیم.

از روی حرف‌ها، فاصله‌ها و علائم رشته بعدی را با آن هماهنگ می‌کردیم
این دانشجوی دکترای فلسفه اظهار می‌دارد: خانم مرتضوی می‌گفت که بازسازی اسناد را باید به افراد مطمئن سپرد و از این‌رو چند نفر برای این کار انتخاب شدند. آنها رشته کاغذهای اسناد خردشده را برای ما می‌آوردند و ما با احتیاط آنها را برمی‌داشتیم و روی تخته‌ای که به اندازه کاغذ  A4بود گذاشته و این رشته‌های کاغذ را داخل کشی که به این تخته وصل شده بود قرار می‌دادیم.

وی ادامه داد: یک کش بالای تخته بود و یک کش در پایین و ما یک سر رشته کاغذ را زیر کش می‌گذاشتیم و رشته بعدی را نگاه می‌کردیم و از روی حرف‌ها، فاصله‌ها و علائم، رشته بعدی را با آن هماهنگ می‌کردیم.

گاهی اوقات برخی اسناد فاقد چند رشته بود
امی ‌خاطرنشان کرد: گاهی اوقات که یک سند درست می‌شد، فاقد چند رشته بود، ولی تقریباً اکثر اسناد به درستی تنظیم می‌شد.

وی اضافه کرد: چون آمریکایی‌ها خیلی از این اسناد را با عجله پاره کردند، برخی از رشته‌های آنها به صورت پشت سر هم قرار داشت و اگر با احتیاط از رو این رشته‌ها را برمی‌داشتیم، سایر رشته‌ها را پیدا می‌کردیم.

اسناد پس از جمع‌آوری برای ترجمه در اختیار دانشجویان قرار می‌گرفت
امی‌ افزود: یادم می‌آید در آن روزها یک‌بار رجوی، سرکرده گروهگ منافقین، در ورزشگاه شهید شیرودی که نزدیک لانه جاسوسی بود، سخنرانی داشت؛ افراد زیادی جمع شده بودند و تیراندازی شد، ولی ما با کمال آرامش در ساختمان لانه جاسوسی به کار خود ادامه می‌دادیم و توجهی به این سر و صداها نکردیم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.