راز عتاب های صریح رهبری به خط استحاله / ایران بدون روحیه ی انقلابی؛ غایت اهداف استحاله
گروه سیاسی- رجانیوز: در حالی که سومین دههی انقلاب اسلامی رو به پایان است؛ بررسی کلی نهیب ها و هشدارهای رهبری در خصوص خطر تحریف مبانی انقلاب و تفکرات امام و روحیه ی انقلابی گری جمهوری اسلامی ، بیانگر آن است که آنچه که حیات انقلابی و سیاسی جمهوری اسلامی را تهدید میکند ، «استحاله ی جمهوری اسلامی» است .
به گزارش رجانیوز، هشدارهای رهبری و انذارهای ایشان در مواجهه با تلاش میدان داران استحالهی فکری نظام اکنون لحنی صریحتر به خود گرفته و مصداقی تر شده است. امری که خود به خوبی بیانگر درجه ی اهمیت این موضوع است .این تلاش برای استحاله و دفن کردن اصول انقلابی پروسهای طولانی را شامل میشود که به صراحت و با عنایت به بررسی های تطبیقی میتوان «هاشمی رفسنجانی» را لیدر آن دانست . از جعل خاطرات در جهت پیش بردن اهداف سیاسی در مقاطع حساس تحقیر توان نظامی را همگی در راستای این خط میتوان تحلیل کرد که وی آگاهانه در تلاش است تا قطار انقلاب اسلامی را به تدریج از ریل انقلابی گری و تفکرات اصیل خارج ، و به ریل سازشکاری و محافظهکاری و عافیت طلبی اندازد.
پروسه ای که ابزارهای متعددی – مثل سخنرانی های هاشمی و جریانسازی متعاقب آن در رسانه های مجازی و نشریات مکتوب– پیش برنده ی اهداف آن هستند. حتی اگر دفتر هاشمی رفسنجانی ناشیانه حساب های کاربریاش را پش از نهیب رهبرانقلاب تکذیب کند بازهم نمیتوان منکر «جریان رسانهای-سیاسی» پیشبرنده استحاله و تحریف اصول انقلاب شد که یک سر نخش همیشه در دستان هاشمی است.
بررسی کلی و گذرای صحبت های هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی مصادیقی از تلاش برای استحاله ی فکری نظام را به دست می دهد که بررسی تطبیقی آنان شایان توجهه است .
انزوای جریان ارزشی و دلسوزان نظام !
یکی از مصادیق تلاش برای استحاله ی نظام فکری جمهوری اسلامی را میتوان ادبیات سیاسی نامناسب مقامات دولتی و اتهامات پیاپی آنان به دلسوزان کشور و جوانان حزب الهی دانست . روندی که دولت با اتهام تندروی به جوانان حزب اللهی آغاز کرد کوشید تا با بدل کردن این اتهام به اهرم فشار ، جوانان حزب الهی را از میدان به درکند.فاز تکمیلی این اقدامات هم بها دادن به جریان های غربزده و شبه روشنفکری در عرصههای فرهنگی و به کارگیری جریانها و چهرههای بدسابقه سیاسی در سطوح مختلف مدیریتی بود.
روندی که به شدت و بارها مورد خطاب و عتاب رهبری قرار گرفت و حتی در مقطعی مکمل پروژه ی نفوذ نامیده شد. نادیده گرفتن دشمن خارجی و تقسیمبندی جریان ارزشی داخلی با القاب تندرو و افراطی به رویه ثابت گفتمان اعتدال و پدرخوانده اصلی اش-هاشمی رفسنجانی- تبدیل شده بود.
پیامد نهایی این بخش از پروژه ی استحاله ی فکری نظام را در واقع میتوان عوضکردن مرزهای دوست و دشمن دانست . دولت به طور آهسته و آرامی در پی عوض کردن مرزهای اصلی انقلابی است . مرزهایی که نظام اسلامی میان دوست و دشمن کشیده بود ، اکنون توسط دولت در حال عوض شدن است . قطب نمای گفتمان انقلاب اسلامی که روزگاری استکبار شرق و غرب را به عنوان دشمن نشان میداد ، اکنون توسط دولت در حال نشان دادن منتقدین دولت و جوانان حزب اللهی به عنوان دشمن هستند . پروژه ای که نهایتا به حذف کامل دلسوزان انقلاب از صحنه های اجرایی نظام و روی کار آمدن بی اعتقادان به نظام و نتیجتا سست شدن پایه های انقلاب را به دنبال دارد .
اما رهبر انقلاب استفاده از ادبیات تندرو و میانه رو را ادبیات سیاسی دشمن نامیدند و استفاده از این ادبیات را به شدت تقبیح کرده و مذموم دانستند و فرمودند :« از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، بدخواهان این تعبیر را بهکار بردند و منظور آنها از تندرو کسانی است که نسبت به انقلاب اسلامی و تفکر و اصول امام پایبندتر و مصممتر هستند و مقصود آنها از میانهرو کسانی هستند که در مقابل بیگانگان، تسلیم و سازشپذیرتر هستند. .کسانی که در داخل این تعابیر را بهکار میبرند باید معارف اسلامی را بهدقت مطالعه کنند زیرا در اسلام، چنین تقسیمبندی وجود ندارد و میانه و وسط، به معنای «راه مستقیم» است، بنابراین در مقابل راه میانه، تندروی قرار ندارد بلکه منحرفین از صراط مستقیم قرار دارند. ایشان افزودند: در مسیر مستقیم ممکن است عده ای تندتر بروند و عده ای هم کندتر، که این اشکالی ندارد.
در ادبیات سیاسی بیگانه، به داعش نیز تندرو میگویند در حالیکه داعش منحرف از اسلام، قرآن و صراط مستقیم است..
کسانی که در بیرون مرزها تعبیر تندرو را بهکار میبرند، مقصودشان جریان وفادار به انقلاب و حزباللهیها است، بنابراین در داخل باید مراقبت شود که با تکرار این تعابیر، هدف دشمن تأمین نشود.»
مذاکرهی امام !
یکی دیگر از مصادیق تلاش برای استحاله ی انقلاب را میتوان در دو بخش تحریف تاریخ اسلام و تحریف فکری امام راحل تعریف کرد . استحاله کنندگان در تلاش اند تا خلاء های فکری و عقیدتی خود را با توسل به تاریخ صدر اسلام و تحریف مبانی ناب انقلاب پر کنند.
وقتی یک اقدام و یا یک رویکرد غلط مسالهساز میشود، آنها ناگزیرند برای توجیه افکار عمومی دست به دامان تفسیرهای مندرآوردی از تاریخ اسلام شوند. شاید بارزترین مصداق را برای این بخش بتوان تاکید درس مذاکره بودن کربلا دانست . روحانی طی سخنانی جنجال برانگیز مدعی شد:« امام حسین(ع) خیمهای برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود؛ امامی که آگاه است که فردا او و یارانش توسط همین عمر بن سعد و یاران نادانش به شهادت خواهند رسید، اما خواست که با دنیا اتمام حجت کند و از همینرو در آن شب، ساعتها با عمر سعد مذاکره کرد، تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود..
این به معنای آن نیست که امام حسین(ع) از شهادت میترسید، بلکه امام حسین(ع) از شهادت استقبال هم میکرد اما با این حرکت خود به ما یاد داد که حتی با دشمن خود باید به گونهای رفتار کنیم که دنیا منطق ما را در صحنه مذاکره پیروز بداند.»
کمتر از یک سال بعد رهبرانقلاب در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۱۵ مهر ۹۴ با اشاره به طرح برخی مسائل از جانب افراد سهل اندیش و سهل انگار درخصوص مذاکره با آمریکا، گفتند: «این افراد می گویند چگونه است که حضرت علی علیه السلام و حضرت امام حسین علیه السلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت می شود؟»
ایشان در پاسخ به این شبهه افزودند: «چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت ساده اندیشی است زیرا حضرت علی علیه السلام با زبیر و حضرت امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.»
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: «متأسفانه عده ای برای توجیه مذاکره جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامه ها، سخنرانی ها و فضای مجازی مطرح می کنند، که کاملاً اشتباه است.»
نکته ای که رهبر معظم انقلاب نیز روی آن تاکید نمودند توسل به تحریف تاریخ برای مشروعیت زایی موهوم برای اقدامات خود بود. در واقهع ستحاله کنندگان با طرح این مباحث و تحریفات گسترده فکری و تاریخی در تلاش اند تا برای قبح شکنی های ناموجهه خود مشروعیت زایی کنند .
استحاله کنندگان در واقع در تلاش اند تا مواجهه و مقابله ی جمهوری اسلامی با آمریکا را که برخاسته از اختلافات عمیق ایدیولوژیک-به عنوان نمایندگان جبهه حق و باطل- است را به اختلافات سیاسی دو دولت ایران و آمریکا تقلیل دهند.
یکی دیگر از مصادیق استحاله، «تحریف امام» است . استحاله کنندگان در تلاش اند تا با توسل به مقبولیت و مشروعیت امام و تحریف آن ، برای اقدامات خود مقبولیت تولید کنند. در حالی که رویکرد کنارآمدن با استکبار و به طور خاص آمریکا و دست کشیدن از مبارزه، همیشه به کوتاه آمدن از آرمانهای امام تفسیر میشود؛ تحریفگران میکوشند برای توجیه خود؛ امام را نیز تحریف کنند.
بنابراین امامی که توسط آنها ترسیم میشود امامی است که آشکارا فریاد مبارزه با آمریکا سر میدهد ولی در خلوت خواهان حذف شعار مرگ بر آمریکا است. امامی که به تعبیر رهبرمعظم انقلاب تنها «یک شخصیت محترم تاریخی» است و همه جوره قال تفسیر است و هیچ شاخص فکری و سیاسی ندارد.
تلاش های مکرر مقامات دولتی و وابستگان به آنها برای بازتولید مفهوم نامانوسی به نام برجام ۲ نیز در همین راستا تبیین و تحلیل میشود که این مدل فکری نیز در بیانات رهبر معظم انقلاب در حرم رضوی مورد نقد جدی قرار گرفت و ایشان در همین راستا فرمودند :« یا ما مشکلات دیگری داریم، اختلافات زیادی با آمریکا داریم، این اختلافات را باید حل کنیم، این اختلافات بایستی تمام بشود؛ حالا در حلّ این اختلافات، فرض بفرمایید که ملّت ایران مجبور باشد از اصول خود صرفنظر کند، از خطّ قرمزهای خود هم صرفنظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزشهای خود تنازل نمیکند لکن اگر لازم شد، ما باید تنازل کنیم تا مشکلات را برطرف کنیم؛ تا در نتیجه کشور بتواند از ظرفیتهای خود استفاده کند و مثلاً به یک اقتصاد برجستهای مبدّل بشود. حرفشان این است. بنابراین در قضیهی هستهای توافق شد و اسم این را گذاشتیم «برجام»؛ برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الیغیرذلک بایستی بهوجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند. معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسیای که به حکم اسلام و به حکم برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرفِنظر کند»
درحالی این مدل در حال القا به افکار عمومی از سوی دولت بود و مورد نقد رهبری قرار گرفت که به باور بسیاری آنچیزی که بیش از همه در این تئوری مدنظر قرار گرفته است نه خود برجام؛ بلکه «مدل برجام» است. به این معنا که مدل رویارویی جمهوری اسلامی با معضلات و مشکلات که تا پیش از این پایداری و مقاومت بود جای خود را به وعدههای نسیه بدهد.
در واقع با قرار دادن افکار عمومی بر سر دوراهی هایی مانند آن چه که در مذاکرات هسته ای رخ داد ، مانند دوراهیی جنگ یا برجام ، افکار عمومی را اقناع کنند که تنها راه عاقب اندیشانه و عافیت طلبانه برای حل مشکلات فراروی نظام ، نه مقاومت و پایداری که پیاده کردن برجامی دیگر است . در واقع در تلاش اند تا پتانسیل های انقلابی کشور را در عرصه های دیگر با قیود برجام های دیگر محدود کنند.
مدلی که در در اولین امتحان خود نیز بنا به پیش بینی ها مردود شد چه رسد به پیاده کردن آن در حوزههای دیگری مثل مسایل سیاست خارجی و حوزه ی دفاعی کشور . با عنایت به بیان این خطرات و هدف های پیش روی استحاله کنندگان و بنیان های خطرناک فکری آنها ، بدیهیست که اگر این پروژه به نتیجه برسد از جمهوری اسلامی چیزی جز پوسته ای ظاهری ؛ خالی از تفکرات و روحیه ی اصیل باقی نخواهد ماند . پاسخگویی های صریح و مقابله های بی واهمه ی رهبری مقابل این تفکرات و صحبت ها نیز در همین راستا تبیین و تحلیل میشود .
دیدگاه خود را ثبت کنید