آیا منع ازدواج دختران زیر ۱۸ سال، مبارزه با عرف نیست؟

ادعای موافقان طرح منع ازدواج دختران زیر ۱۸ سال این است که این دختران مجبور به ازدواج با مردان مسن می‌شوند و این ادعا بر خلاف آمارهای رسمی کشور است. آیا برای حل یک مشکل نادر، نیازی به وضع قانون کلی است؟

گروه جامعه خبرگزاری فارس، مدتی است موضوع ممنوعیت ازدواج دختران زیر ۱۸ سال به طرق مختلف و توسط نهادهای گوناگون پیگیری می‌شود. از آذرماه ۱۳۹۵ کمیته‌ای در فراکسیون زنان مجلس برای پیگیری این طرح به وجود آمد و تلاش‌هایی برای اصلاح ماده ۱۰۴۲ قانون مدنی در رابطه با سن ازدواج انجام شد. سیده فاطمه ذوالقدر، نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی گفت: «نمایندگان در تلاش‌اند ازدواج در سن کمتر از ۱۳ سال ممنوع و سن ۱۵ تا ۱۸ با اذن پدر و دادگاه و سن ۱۸ سالگی به‌عنوان سن قانونی ازدواج اعلام شود.»

 هم‌چنین در اسفند ۱۳۹۵ لایحه‌ای توسط معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری تحت عنوان «لایحه جامع تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» تدوین و برای بررسی‌های حقوقی به قوه قضاییه تحویل داده شد تا در صورت تائید، در مجلس به رأی گذاشته شود. به گفته شهیندخت مولاوردی، دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور حقوق شهروندی این لایحه بعد از سه سال بازنویسی، اکنون برای تصویب در اختیار مجلس قرارگرفته است. در ماده ۴ قسمت هـ و ماده ۵ قسمت ۱ این لایحه ازدواج دختران زیر ۱۸ ممنوع و مصداق خشونت علیه زنان معرفی‌شده و بسته به شرایط برای آن مجازات ۶ ماه تا ۵ سال حبس در نظر گرفته شده است.

یکی از اهداف اصلی تدوین‌کنندگان طرح ممنوعیت ازدواج دختران زیر ۱۸ سال، جلوگیری از ازدواج دختران جوان با مردان مسن است که عمدتاً به اجبار و به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی رخ می‌دهد و غالباً موجب ظلم به دختر می‌شود. هم‌چنین مدافعان این طرح ادعا می‌کنند اکثر ازدواج‌های دختران زیر ۱۸ سال از همین قبیل است. طیبه سیاوشی، عضو فراکسیون زنان مجلس گفت: «ازدواج دختری نوجوان با پیرمردی ۶۰ ساله از نظر قانون چه معنایی دارد؟ جز این است که خانواده به خاطر فقر راضی به ازدواج دخترشان می‌شوند؟ تمام تلاش ما این است که جلوی چنین ازدواج‌هایی را بگیریم. در کنار این‌گونه ازدواج‌ها، هستند کسانی که در شرایطی کاملاً ایده آل دختر خود را در سن ۱۵ سالگی به عقد پسری ۲۰ ساله درمی‌آورند و دخترشان در رفاه و آسایش کامل ادامه تحصیل هم می‌دهد، این‌گونه ازدواج‌ها را می‌توان به‌عنوان یک استثنا پذیرفت.»

بررسی آماری ازدواج‌های دختران زیر ۱۸ سال

حال لازم است بررسی شود که آیا واقعاً اکثر دختران زیر ۱۸ سال با مردان مسن ازدواج می‌کنند و ازدواج با مردان در گروه سنی متناسب با خودشان استثناء محسوب می‌شود یا واقعیت چیز دیگری است؟ بر اساس آمار های رسمی کشور دررابطه با سن ازدواج دختران از سال ۸۳ تاکنون ازدواج دختران ۱۵ تا ۱۹ سال با پسران ۲۰ تا ۲۴ سال بین گروه‌های سنی مختلف ازدواج، بیشترین تعداد را داشته است. درواقع ازدواج در این سن برای دختران یک الگوی رایج عرفی در جامعه ایرانی است.

از طرفی تعداد ازدواج‌های دختران زیر ۱۹ سال با مردان بالای ۴۰ سال بسیار محدود است و طبق جدول ۱، درصد بسیار کمی از کل ازدواج‌های دختران زیر ۱۹ سال را تشکیل می‌دهد. برای مثال در ۹ماه اول سال ۹۵، تنها ۰٫۲۴ درصد از ازدواج‌های
دختران زیر ۱۹ سال با مردان بالای ۴۰ سال بوده است.

جدول ۱ – آمار ازدواج‌های دختران زیر ۱۹ سال (منبع: دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال)

سال ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵
تعداد ازدواج دختران ۱۵ تا ۱۹ سال با پسران ۲۰ تا ۲۴ سال ۱۷۶۵۷۴ ۱۶۶۵۶۲ ۱۷۴۸۹۴ ۱۸۰۴۵۰ ۱۷۲۷۳۹ ۱۶۹۰۶۸ ۱۶۰۱۰۸ ۱۴۸۶۶۷ ۱۲۹۷۸۰ ۱۱۴۴۵۹ ۱۰۲۰۳۶ ۷۶۲۴۳
تعداد ازدواج دختران زیر ۱۹ سال با مردان بالای ۴۰ سال ۱۴۸۵ ۱۱۱۷ ۱۳۱۷ ۱۱۴۸ ۱۴۰۲ ۱۹۰۰ ۱۰۰۰ ۶۹۷ ۵۶۳ ۵۲۳ ۵۰۰ ۴۴۱
تعداد کل ازدواج دختران زیر ۱۹ سال ۳۳۶۶۶۱ ۳۱۷۷۷۹ ۳۳۴۳۱۸ ۳۵۱۵۶۰ ۳۴۱۸۵۵ ۳۴۲۰۸۴ ۳۲۱۵۷۸ ۳۰۵۷۷۰ ۲۷۶۴۱۳ ۲۵۴۴۹۰ ۲۳۳۷۰۹ ۱۸۱۳۵۱
تعداد کل ازدواج‌ها ۷۸۷۸۱۸ ۷۷۸۲۹۱ ۸۴۱۱۰۷ ۸۸۱۵۹۲ ۸۹۰۲۰۸ ۸۹۱۶۲۷ ۸۷۴۷۹۲ ۸۲۹۹۶۸ ۷۷۴۵۳۱ ۷۲۴۳۲۴ ۶۸۵۳۵۲ ۵۳۷۳۸۰
درصد ازدواج دختران زیر ۱۹ سال با مردان بالای ۴۰ سال ۰٫۴۴۱۱ ۰٫۳۵۱۵ ۰٫۳۹۳۹ ۰٫۳۲۶۵ ۰٫۴۱۰۱ ۰٫۵۵۵۴ ۰٫۳۱۱ ۰٫۲۲۷۹ ۰٫۲۰۳۷ ۰٫۲۰۵۵ ۰٫۲۱۳۹ ۰٫۲۴۳۲

برای حل یک مشکل بسیار نادر نباید قانون کلی وضع کرد!

منطق حکم می‌کند قوانین طوری طراحی شود که مصالح طیف گسترده‌ای از افراد جامعه را تأمین کند. نباید یک مشکل نادر (ازدواج دختران جوان با مردان مسن) را به‌کل جامعه تعمیم داد و برای جلوگیری از آن قانونی برای کل جامعه تصویب کرد. درواقع وضع قانون برای منع ازدواج دختران زیر ۱۸ سال، برای تعداد زیادی از افراد جامعه (دختران ۱۵ تا ۱۸ سال و پسران ۲۰ تا ۲۴ سال) که طبق یک الگوی رایج عرفی اقدام به ازدواج می‌کنند، محدودیت ایجاد می‌کند و درعین‌حال، مشخص نیست چقدر بتواند از معدود ازدواج‌های دختران زیر ۱۸ سال با مردان مسن جلوگیری کند؛ چون در صورت منع قانونی، بازهم ممکن است این ازدواج‌ها به‌صورت غیررسمی صورت بگیرد و تنها پیامد آن محرومیت دختر از حقوق قانونی خود (مثل مهریه، نفقه، حق طلاق در صورت نقض شروط ضمن عقد و…) باشد.

در پایان باید پرسید چرا موافقان طرح منع ازدواج زیر ۱۸ سال سعی دارند با بزرگنمایی آمار ازدواج دختران جوان با مردان مسن، وضع این قانون را موجه و مفید جلوه دهند؟ آیا به پیامدهای وضع چنین قانونی که مخالف با عرف جامعه است و برای عده بسیار زیادی از دختران و پسران در سن ازدواج محدودیت ایجاد می‌کند، فکر شده است؟

آیا زنان مقدس قرآنی با حجاب بودند؟

میتوان به جرات اعلام کرد همین قوم یهود و مسیح، که خود را مدعی آزادی دانسته وحجاب مسلمین را مورد هجوم قرار میدهند و افراد با حجاب را مورد بی مهری قرار داده، امل و تند رو معرفی میکنند و حتی از فعالیت های اجتماعی منع میکنند؛ در متون دینی ایشان به شدت به این امر سختگیری شده است و اسلام، این دین تعدیل و مسامحه، آمده است تا قوانین دشوار و طاقت فرسای این ادیان را تسهیل کند!!!!

به گزارش مشرق، در این نوشتار سعی بر آن داریم با توجه اجمالی به کتاب هایی چون تورات، انجیل و متون تاریخی به اثبات محجبه بودن زنان مقدس در ادیان توحیدی بپردازیم.

همه ی ما بر این امر اذعان داریم که؛ کلیه ی ادیان الهی دعوتگر انسانها به سوی توحید و یکتا پرستی هستند لذا در بسیاری از دستورات دینی آنها اشتراکات فراوانی هست که از نظر اصول بسیار به هم نزدیک بوده و مشترک اند. از جمله ی این امور عفت، حیا و پوشش است.

شاید جالب باشد بدانیم:

در دین مسیح بیشتر از یهود و در دین یهود بیشتر از اسلام به حفظ حجاب توسط زنان و حتی مردان سخت گیری شده است !!!!! این در حالی است که پیروان این دو دین در چند دهه ی اخیر به طرز عجیبی اسلام را برای این امر مورد نکوهش قرار می دهند!!!!

آیا زنان مقدس قر آنی با حجاب بودند؟

بر طبق مستندات تاریخی و روایی می توان به این نکته پی برد که برعکس آنچه عموم مردم تصور می کنند، اسلام نه تنها اولین قانون گذار حجاب در طول تاریخ نبوده است !
لذا می توان به جرات اعلام کرد همین قوم یهود و مسیح، که خود را مدعی آزادی دانسته وحجاب مسلمین را اینگونه مورد هجوم قرار می دهند و افراد با حجاب را مورد بی مهری قرار داده، امل و تند رو معرفی می کنند و حتی از فعالیت های اجتماعی منع می کنند؛ در متون دینی ایشان به شدت به این امر سختگیری شده است و اسلام، این دین تعدیل و مسامحه، آمده است تا قوانین دشوار و طاقت فرسای این ادیان را تسهیل کند!!!!

 آیا زنان مقدس قرآنی با حجاب بودند؟

حدود حجاب مشخص شده در تورات:

در تورات از چادر، برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشاندند به طور صریح نام برده شده است؛ تا جایی که حتی وجه و کفین (صورت و دست ها) هم پوشیده می شد حتی گاهی سخن از پنهان کردن زنها در جامعه مطرح می شده است!!!!
در کتاب تورات به کسانی که به این حکم عمل نکنند وعده ی عذاب داده شده است:” و خداوند میگوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و…… پس خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و عورت ایشان را برهنه خواهد نمود و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بند ها و هلال ها را دور خواهد کرد و …..و واقع می شود که به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود…..”

آیا زنان مقدس قر آنی با حجاب بودند؟

حدود حجاب در انجیل:

در انجیل نیز بسیار سختگیرانه تر با این امر برخورد کرده و در آیاتی صراحتا به بیان لزوم عفت و خانه نشینی، آراستگی زن به حیا، پرهیز از آرایش با زیور آلات و بافتن مو و پوشاندن سر خصوصا در مراسم عبادی، سکوت در کلیسا و داشتن وقار سخن به میان آمده است.

در دائره المعارف لاروس نیز آمده است؛ ” در میان مسیحیان اروپا خمار( پوششی چادر مانند) در کوچه و بازار و وقت عبادت رواج داشته است، آستین خمار زن را می پوشاند و قد آن تقریبا به زمین می رسید و دکتر حکیم الهی عقاید دو مرجع بزرگ مسیحیت” کلمنت” و “ترتولیان” را درباره ی حجاب چنین بیان میکند:

” زن باید کاملا در حجاب پوشیده باشد، الا آنکه در خانه ی خود باشد؛ زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مومن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آلات آرسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی شود؛ زیرا برای بینندگان خطرناک است!!!
این در حالی است که اسلام پوشاندن وجه و کفین را امری اختیاری دانسته و آن را جزء امور واجب بر نمی شمرد و زنان را در این امر آزاد گذاشته است.

حجاب زنان مقدس قرآنی:

تا اینجا مشخص شد که در هیچ یک از ادیان توحیدی اجازه ی نشو نما و خود آرایی زنان در جامعه داده نشده است لذا از این امر به این نتیجه می رسیم که زنان مقدس در هر کدام از این ادیان خود مبلغ حجاب بوده اند و آن را امری واجب دانسته و به آن عمل می کرده اند.

آیا زنان مقدس قر آنی با حجاب بودند؟

پوشش “مریم مقدس” سردمدار و الگوی تمام زنان مسیحی:

تصاویر حضرت مریم پیش از رنسانس، وی را زنی نشان می دهد که گویی از سنخ زنان معمولی کوچه و بازار نیست! حجب و حیا در چهره ی او به راحتی ملموس است. نقاش برای نشان دادن هر چه بیشتر عفاف این بزرگ بانو او را در پوششی چادروار مستور ساخته است!

آیا زنان مقدس قرآنی با حجاب بودند؟

آیا زنان مقدس قر آنی با حجاب بودند؟

بنابراین حجاب در ادیان پیشین به نوعی بوده است‌، ولی گذر زمان و انحراف‌های جامعه‌ها و دوری آن‌ها از مسائل معنوی باعث شد تا عملاً بیشتر مردم زیر بار چنین قانونی نروند.
در قرآن از زنان زیادی سخن به میان آمده است که برخی مقدس و برخی منفور هستند.

صفورا یکی از الگوهای برجسته برای زنان یهود:

از جمله زنان مقدس که از ایشان به نیکی یاد شده است صفورا همسر حضرت موسی و خواهرش است که طی آیاتی ایشان را الگوی زنان عصر خویش معرفی کرده و این دو را مظهر حیا و عفت می نامد “تمشی علی الاستحیاء…. راه می رفت با حیا وبا وقار”

زن عمران مادر حضرت مریم و آسیه همسر فرعون:

که در قرآن صراحتا از ایشان به نیکی یاد شده و نام ایشان تحت عنوان مثالی برای الگو پذیری زنان مومن آورده شده است ” ضرب الله مثلا للذین آمنو امرات فرعون… و مریم ابنت عمران….”

دیگر زنان مقدس مذکور در قرآن:

در قرآن کریم از زنانی چون حوا، هاجر، ساره، بلقیس، همسر ایوب، مادر وخواهر حضرت موسی و حضرت فاطمه زهرا سلام الله سخن به میان آمده است که از برخی صراحتا نام برده و از برخی به طور غیر صریح سخن به میان آمده است که از همگی تحت عنوان الگو برای زنان مسلمان و مومن یاد شده است.

نتیجه گیری:

از تعمق در آیات و روایات و کتب تاریخی به این نتیجه می رسیم که در جایی که خداوند در آیاتی صراحتا زنان را به پوشش خاص و حجاب دعوت می کند و از زنانی که از این قانون پیروی می کنند با عنوان مومنان و صالحان یاد می کند؛ و نیز با توجه به محتوای کتب الهی که به طرز بسیار روشن امر به حجاب شده است باید گفت؛

” تمامی زنان مقدس که در قرآن از آنها تحت عنوان عفیفه و مومنه یاد شده است به طریق اولی طرفدار حجاب وعامل به این امر بوده اند چرا که در جایی که ایشان تحت عنوان الگوی زنان در تمامی اعصار معرفی شده اند خود باید قائل به پوشش مذکور بوده باشند”.
حرف در این باره بسیار است و منبع و مطلب در این مهم فراوان،  لذا برای جلوگیری از اطاله ی کلام شما را به مطالعه ی بیشتر در این امر توصیه می کنیم.

نگاهی به مفهوم مردم سالاری دینی

مشروعیت جمهوری اسلامی به حکم ولی فقیه است/ جمهوری اسلامی یعنی «تصمیم و انتخاب مردم» در مسیر «آرمان و اهداف اسلام»/ اسلام «روح و محتوا» و جمهوری «شکل و قالب» است/ مراجعه به رأی و اراده و خواست مردم «در آن‌جایی که این مراجعه لازم است» نظر اسلام است

«جمهوری اسلامی» یا «مردم سالاری دینی» بعنوان نظام حکومتی برآمده از انقلاب اسلامی، همواره محل بحث و تبادل نظر فعالان و اندیشمندان سیاسی بوده است. در این میان گاها دیده شده است که این مفهوم ناب که به فرموده رهبر انقلاب «حرف نوی انقلاب اسلامی» در حکومت‌داری است، دچار کج‌فهمی‌ها و تحریفات شکلی و محتوایی شده است. در این نوشتار سعی بر آن بوده است که با مراجعه به آرای رهبر انقلاب در این زمینه، تبیینی از این مفهوم متعالی صورت گیرد و بابی برای توجه بیشتر به این مساله باشد.

رجانیوز- گروه سیاسی: «جمهوری اسلامی» یا «مردم سالاری دینی» بعنوان نظام حکومتی برآمده از انقلاب اسلامی، همواره محل بحث و تبادل نظر فعالان و اندیشمندان سیاسی بوده است. در این میان گاها دیده شده است که این مفهوم ناب که به فرموده رهبر انقلاب «حرف نوی انقلاب اسلامی» در حکومت‌داری است، دچار کج‌فهمی‌ها و تحریفات شکلی و محتوایی شده است. در این نوشتار سعی بر آن بوده است که با مراجعه به آرای رهبر انقلاب در این زمینه، تبیینی از این مفهوم متعالی صورت گیرد و بابی برای توجه بیشتر به این مساله باشد.

مشروعیت جمهوری اسلامی به حکم ولی فقیه است

اصل نظام جمهوری اسلامی مشروعیتش، به عنوان یک حکم از طرف ولی فقیه است. این ولی فقیه است که نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک نظام،برای جامعه اسلامی به وجود می آورد و جعل می کند و لازم الاتّباع می کند و مخالفت با این نظام «حرام» می شود و جزء گناهان کبیره می شود و مبارزه با مخالفین این نظام واجب می شود. چرا؟ برای خاطر اینکه این نظام، نظامی است که ولی فقیه، یعنی آن مقامِ مسئولِ مأذون از طرف پروردگار، برای مردم به وجود آورده است. این شأن ولایت فقیه است. ولایت و حکومت،بخش جریان ولایت در دوران غیبت،ص ۲۶۹

دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که «امام» اصل نظام برآمده‌ی از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۸۵/۰۳/۱۴

معنای دقیق جمهوری اسلامی: «تصمیم و انتخاب مردم» در مسیر «آرمان و اهداف اسلام»

جمهوری اسلامی دو جزء دارد: جمهوری است، یعنی مردمی است؛ اسلامی است، یعنی بر پایه‌ی ارزشهای الهی و شریعت الهی است. مردمی است، یعنی مردم در «تشکیل» این نظام، در «بر روی کار آوردن مسئولان» این نظام نقش دارند… اسلامی است، یعنی همه‌ی آنچه که گفتیم، «پشتوانه‌ی معنوی» پیدا میکند. حکومتهای دموکراسی سکولار، بیگانه‌ی از دین، جدای از دین، و در مواردی ضد دین، میروند کنار. بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر۱۳۸۸/۰۷/۱۵

جمهوری، یعنی مردم‌سالاری؛ اسلامی، یعنی دینی. جمهوری اسلامی یعنی مردم‌سالاری دینی. حقیقت مردم‌سالاری دینی این است که یک نظام باید با «هدایت الهی» و «اراده‌ی مردمی» اداره شود و پیش برود. بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل‌۱۳۸۰/۰۸/۲۰

دو چیز معتبر است: یکی این‌که باید مردم «تصمیم بگیرند و انتخاب کنند و حرکت کنند»؛ این جمهوری است. یکی این‌که «هدفها و آرمانهای این انتخاب و این حرکت» را اسلام باید برای ما ترسیم کند. بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان همدان۱۳۸۳/۰۴/۱۷

مراجعه به رأی و اراده و خواست مردم «در آن‌جایی که این مراجعه لازم است» نظر اسلام است

مردم‌سالاری در نظام اسلامی، مردم‌سالاری دینی است؛ یعنی به نظر اسلام متکی است؛ فقط یک قرارداد عرفی نیست. مراجعه به رأی و اراده و خواست مردم، «در آن‌جایی که این مراجعه لازم است» ، نظر اسلام است؛ لذا تعهد اسلامی به وجود می‌آورد. مثل کشورهای دمکراتیک غربی نیست که یک قرارداد عرفی باشد تا بتوانند به‌راحتی آن را نقض کنند. در نظام جمهوری اسلامی، مردم‌سالاری یک وظیفه‌ی دینی است. مسؤولان برای حفظ این خصوصیت، تعهد دینی دارند و پیش خدا باید جواب دهند. این یک اصل بزرگ از اصول امام بزرگوار ماست. بیانات در مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۸۱/۰۳/۱۴

جمهوریت برآمده از شریعت اسلام است

افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربی گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمی‌بود و از شریعت اسلامى استفاده نمی‌شد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این [مردم سالاری دینی] جزو دین است. بیانات در مراسم بیست‌ و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۹۳/۰۳/۱۴

مردم‌سالاری دینی دو چیز نیست؛ این‌طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه‌ی کامل داشته باشیم؛ نه. خود این مردم‌سالاری هم متعلق به دین است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام۱۳۷۹/۰۹/۱۲

در مکتب سیاسی امام، مردم‌سالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفته‌ایم. بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۸۵/۰۳/۱۴

در این کشور و در این نظام، اسلام با جمهوریت همراه است. جمهوریت ما از اسلام گرفته شده و اسلام ما اجازه نمی‌دهد در این کشور مردم‌سالاری نباشد. ما نخواستیم جمهوریت را از کسی یاد بگیریم؛ اسلام این را به ما تعلیم داد و املاء کرد. این ملت، متمسک به اسلام و معتقد به جمهوریت است. در ذهن این ملت و در این نظام، خدا و مردم در طول هم قرار دارند و خدای متعال این توفیق را داده است که مردم این راه را طی کنند. بیانات در خطبه‌های نمازجمعه۱۳۸۲/۱۱/۲۴

مبنای مردم‌سالاری دینی با مبنای دمکراسی غربی متفاوت است. مردم‌سالاری دینی – که مبنای انتخابات ماست و برخاسته‌ی از «حق و تکلیف الهی» انسان است – صرفا یک قرارداد نیست. همه‌ی انسان‌ها حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت دارند؛ این است که انتخابات را در کشور و نظام جمهوری اسلامی معنا می‌کند. این، بسیار پیشرفته‌تر و معنادارتر و ریشه‌دارتر از چیزی است که امروز در لیبرال دمکراسی غربی وجود دارد؛ این از افتخارات ماست؛ این را باید حفظ کرد. بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۸۴/۰۳/۱۴

مسأله‌ی اساسی‌ای که بنده بارها بر آن تأکید کرده‌ام، این است که اسلام‌گرایی در نظام اسلامی، از مردم‌گرایی جدا نیست. مردم‌گرایی در نظام اسلامی، ریشه‌ی اسلامی دارد. وقتی ما می‌گوییم «نظام اسلامی»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساس حق مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردم‌سالاری ما – که مردم‌سالاری دینی است – دارای فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأی دهند؟ چرا باید رأی مردم دارای اعتبار باشد؟ این متکی بر احساسات توخالی و پوچ و مبتنی بر اعتبارات نیست؛ متکی بر یک مبنای بسیار مستحکم اسلامی است. بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۸۰/۰۳/۱۴

اسلام «روح و محتوا» و جمهوری «شکل و قالب» است

شریعت اسلامى چهارچوب است. امام بزرگوار ما شریعت اسلامى را که روح جمهورى اسلامى است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم‌سالارى دینى را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده است. بیانات در مراسم بیست‌ و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)۱۳۹۳/۰۳/۱۴

اسلام لُب و محتوا و ماده‌ی اصلی حرکت نظام ماست، شکل هم شکل مردم‌سالاری است؛ از هم جدا نیستند. یعنی این مردم‌سالاری هم باز از خود اسلام سرچشمه گرفته است. اینکه گفته بشود ما مردم‌سالاری را از غربی‌ها یاد گرفتیم، خطاست. صورت ظاهر، یکی است؛ اما مردم‌سالاری ما ریشه در یک معرفت دینی دیگر و یک جهان‌بینی دیگری دارد، تا آنچه که آنها میگویند. ما برای انسانها کرامت قائلیم، برای رأی آنها ارزش قائلیم و حضور آنها را «وسیله‌ای» میدانیم برای اینکه «اهداف الهی» تحقق پیدا کند و بدون آن امکان‌پذیر نیست. «شکل کار، قالب کار، روش مدیریت»،  مردم‌سالاری است. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۹۰/۱۲/۱۸

ایدئولوژی مانع جمهوریت نیست؛ همه جا دموکراسی چهارچوب دارد

در همه‌ی آنچه که در دنیا به نام دمکراسی و مردم‌سالاری شناخته می‌شود، «چارچوب» وجود دارد. در دمکراسیهای غربی، چارچوب عبارت است از منافع و خواست صاحبان ثروت و سرمایه داران حاکم بر سرنوشت جامعه. یک چارچوب محکم و ناشکننده بر همه‌ی این خواستها و دمکراسیها حاکم است. در کشورهای سوسیالیستی سابق – که آنها هم خودشان را کشورهای دمکراتیک می‌نامیدند – این چارچوب، حزب حاکم بود. در خارج از چارچوب تمایلات و سیاستها و انگیزه‌های حزب حاکم، رأی مردم هیچ توانایی و کاربردی نداشت. به‌هرحال چارچوب وجود دارد. امتیاز نظام اسلامی در این است که این چارچوب، «احکام مقدس الهی و قوانین قرآنی و نور هدایت الهی» است که بر دل و عمل و ذهن مردم پرتو افشانی و آنها را هدایت می‌کند. در نظام اسلامی – یعنی مردم‌سالاری دینی – مردم انتخاب می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و سرنوشت اداره‌ی کشور را به وسیله‌ی منتخبان خودشان در اختیار دارند؛ اما این خواست و انتخاب و اراده در سایه‌ی هدایت الهی، هرگز به بیرون جاده‌ی صلاح و فلاح راه نمی‌برد و از صراط مستقیم خارج نمی‌شود. نکته‌ی اصلی در مردم‌سالاری دینی این است. بیانات در مراسم تنفیذ ریاست‌جمهوری‌ سال ۸۰۱۳۸۰/۰۵/۱۱

دلباختگان آزادی با طعم غربی، گوشی برای شنیدن پیام وندی شلیت آمریکایی دارند؟!

مخاطب اصلی وندی شلیت در این نامه مدعیان آزادی زنان در ایران و سردمداران کمپین های یواشکی و علنی، سفید و سیاه و… هستند که گاه بیگاه دایه مهربان تر از مادر برای زنان ایرانی می شوند!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس – سمیرا خطیب زاده، نامه وندی شلیت آمریکایی به زنان ایرانی در چند روز اخیر در شبکه های اجتماعی بازتاب های زیادی داشته است. نامه ای که خواندن تک تک جملاتش را به زنان ایرانی توصیه میکنم تا با آگاهی و شناخت بیشتری نسبت به حوادث پیرامون خودبخصوص در زمینه عفاف و حجاب بنگرند.

این نامه اعترافی از یک زن آمریکایی اهل ایالت ویسکانسین آمریکا در مورد وضعیت تاسف بار زنان آمریکایی است زنی که خود نویسنده چندین عنوان کتاب و مقالات متعدد در زمینه عفاف و حجاب در آمریکا و  فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه ویلیامز است.

او در این نامه آمار تاسف باری از تجاوزات جنسی به زنان و دختران آمریکایی را به عنوان شاهدی بر مدعای خویش می آورد و از بی‌اشتهایی عصبی تا تجاوز توسط دوست پسر، عدم امنیت محض در خیابان‌ها تا مزاحمت‌های وقت و بی‌وقت در اماکن عمومی، دختران نوجوانی که به گونه‌ای اسف‌بار خود را باردار می‌یابند سخن می گوید و در یک کلام فرهنگ آمریکایی را فرهنگی می نامد که علی رغم ادعا با زنان مهربان نبوده است!

او در این نامه اعتراف می کند که طبق آمار ۴۱ درصد زنان ۱۶ تا ۳۰ ساله آمریکایی از این‌که مورد تجاوز قرار بگیرند، همیشه نگرانند! و بیش از ۱۱ درصد از زنان آمریکایی معتقدند که به هر حال یک روزی از سال مورد تجاوز قرار خواهند گرفت!

خوب است بدانیم که در یکی از ایلات آمریکا هزاران دلار از بودجه دولتی صرف رساندن پیام حفظ خویشتن داری به جوانان در کلاس‌های آموزشی می شود و میلیون‌ها دلار در اختیار مؤسسات مذهبی آمریکا قرار می گیرد تا با آموزش‌های خود، از دختران نوجوان تعهد بگیرند که عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند.

از همه این ها که بگذریم مخاطب اصلی وندی شلیت در این نامه مدعیان آزادی زنان در ایران و سردمداران کمپین های یواشکی و علنی، سفید و سیاه و… هستند که گاه بیگاه دایه مهربان تر از مادر برای زنان ایرانی می شوند. آن جا که میگوید: « من خانم مسیح علینژاد که به تازگی به آمریکا آمده را نمی‌شناسم و او را درک نمی‌کنم. من او را در یک برنامه تلویزیونی دیدم که خطاب به مردم ایران می‌گفت این‌جا نهایت امنیت و آزادی است. من او را دیدم که با یک دوربین در خیابان‌های آمریکا راه می‌رفت و زنان ایرانی را تشویق به ترک حجاب و شبیه شدن به زنان آمریکایی می‌کرد. او را نمی‌شناسم و نمی‌دانم در چه شرایطی قرار گرفته که این کار را انجام می‌دهد. اما این را می‌دانم که او یا آمریکا را نمی‌شناسد یا می‌خواهد از زنان کشورش انتقام بگیرد!»

همین جملات کافی است برای کسی که می خواهد تعقل کند و بداند به تعبیر دیگر «در خانه اگر کس است یک حرف بس است.»

صنعت سرگردان مد و لباس نیازمند تشکیلات نظام‌مند

نمایندگان مجلس معتقدند صنعت مغفول مانده مد و لباس زمانی می‌تواند به رونق اقتصادی و فرهنگ ایرانی- اسلامی منجر شود که از سرگردانی میان وزارتخانه‌ها رهایی یابد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،  از اهمیت و ضرورت توجه به البسه ایرانی و اسلامی و طرحان و تولیدکنندگان این عرصه سخن بسیار رفته است چراکه به گفته کارشناسان این مهم علاوه بر اینکه می‌تواند موجب رونق و زنده نگه داشتن فرهنگ ایرانی- اسلامی شود، اشتغال و درآمد پایدار را برای کشور به همراه دارد اما مشکلاتی متعددی بر سر راه “صنعت مد و لباس” در کشور وجود دارد که پیش از همه آن‌ها، نبود ساختار و تشکیلات مشخص و نظام‌مند برای مد و لباس و سرگردانی آن میان وزارتخانه‌های فرهنگ و صنعت جلوگر شده است لذا مسئولان باید در قدم اول ساختار و تشکیلات منسجمی برای این مهم مدنظر قرار دهند.

همچنین رونق صنعت نابود شده نساجی، حمایت از بخش خصوصی، جلوگیری از ورود لباس‌های چینی و ترکی، فرهنگسازی برای استفاده از تولیدات داخلی، افزایش فروشگاه‌های عرضه‌کننده لباس‌های برگرفته از طراح‌های سنتی، توجه به تنوع و پوشش اکثر سلیقه‌ها، و… از جمله مواردی است که باید به آن‌ها توجه داشت اما علی‌رغم شعارها قدم قابل ملاحظه‌ای برای تحقق اقتصاد مقاومتی برداشته نشده است.

بنابراین گزارش نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس این مسئله را مورد بررسی قرار داده‌اند.

طیبه سیاوشی شاه‌عنایتی در گفت‌وگو با خانه ملت با اشاره به برگزاری نمایشگاه مد و لباس در مصلی تهران نسبت به ضرورت توجه به فرهنگ ایرانی اسلامی در این حوزه تاکید کرد و گفت: دستگاهی در حوزه مد و لباس با ساختاری نظام‌مند و قوی در کشور وجود ندارد و این مهم میان وزارتخانه‌های فرهنگ و ارشاد اسلامی و صنایع و معادن سرگردان است، البته از آنجا که صنایع نساجی ایران به شدت آسیب دیده است به تبع آن صنایع لباس و مسائل پیرامون آن همچون طراحی‌ها نیز دچار آسیب شده‌اند.

نماینده مردم تهران، ری، شمرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه مهمترین نمود فرهنگ ایرانی -اسلامی بر روی لباس‌های بانوان است لذا باید به این مسئله توجه کرد، ادامه داد: تنوع مدل‌ها و طرح‌های ایرانی – اسلامی و استفاده از رنگ‌ها، به فرهنگسازی استفاده از این نوع لباس‌ها و رونق اقتصادی کمک خواهد کرد.

وی درحالی که معتقد است مد و لباس در ایران نظام‌مند نیست، افزود: با وجود آنکه صنعت مد و لباس می‌تواند بازار و شرایط شغلی و اقتصادی جامعه را تغییر دهد اما تاکنون برنامه‌ریزی خاصی برای ساماندهی آن نشده است و تلاش‌های مقطعی نیز به نتیجه نرسیده است.

این نماینده به استقبال فوق‌العاده از بخش حجاب و عفاف نمایشگاه قرآن اشاره کرد و افزود: اگر تنوع لباس‌های مناسب ایرانی -اسلامی با تکیه براصل کیفیت و جذابیت افزایش یاید به‌یقین این استقبال بیشتر نیز خواهد شد.

سیاوشی شاه‌عنایتی همچنین با تاکید بر اینکه صنعت پوشاک زیرساخت‌های لازم برای رسیدن به پویایی را در کشور دارد اما این مهم منوط به رونق صنعت نساجی است، اضافه کرد: طراحان خوبی در کشور وجود دارد که به دلیل عدم حمایت نتوانسته‌اند طرح‌های خود را به چرخ تولید برسانند و بازار پوشاک نتوانسته است فراتر از نیاز روزمره خود حرکت کند.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به ضرورت حمایت دولت از بخش خصوصی برای رونق پوشاک داخلی تاکید کرد و افزود: در صورت هدایت تولید داخلی، لباس‌های ترکی و چینی در کشور رنگ می‌بازند.

مسعودی: فروشگاه‌های عرضه کننده لباس با طرح‌های ایرانی اسلامی به سختی پیدا می‌شود

همچنین اصغر مسعودی دراین خصوص به خانه ملت گفت: مسئله مد و لباس را باید از منظر فرهنگی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد چراکه با توجه به گرایش بسیاری از مردم به لباس‎‌های برند خارجی و غیرایرانی، علاقه‌مند کردن آن‌‎ها به لباس‌های مناسب داخلی نیازمند فرهنگسازی است؛ همچنین واردات، تولید ملی و اشتغال‌زایی را تحت الشعاع قرار داده است.

نماینده مردم نیریز و استهبان در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در دل منافع ملی تولید ملی نهفته است که به استقلال اقتصادی کشور کمک کرده و بنگاه‌های تولیدی را از رکود خارج می‌کند اما علی‌رغم شعارها قدم قابل ملاحظه‌ای برای جلوگیری از لباس‌های وارداتی صورت نمی‌گیرد و این به معنای فاصله عمیق از اقتصاد مقاومتی است.

وی با بیان اینکه تجربه نشان داده مردم از طرح‌های ایرانی در صورت عرضه با کیفیت و مناسب استقبال می‌کنند، اضافه کرد: تنوع، جذابیت و پوشش اکثر سلیقه‌ها می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد اما متاسفانه خوراک کافی به جامعه ارائه نمی‌شود و بازار مملو از اجناس ترکی و چینی است و حتی فروشگاه‌های عرضه کننده لباس با طرح‌های ایرانی اسلامی به سختی پیدا می‌شود.

مسعودی تاکید کرد: دستیابی به بازار پوشاک مبتنی فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی نیازمند اولویت داشتن این مهم برای مسئولان است.

نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس همچنین با بیان اینکه حوزه لباس در حیطه مسائل فرهنگی می‌گنجد بنابراین  از طریق این صنعت می‌توان فرهنگ ایرانی – اسلامی را در کشور بسط داد، گفت: به عنوان مثال موسسات خصوصی ایرانی که در این عرصه فعال هستند می‌توانند با تدبیر سهمی از بازار جهانی را به خود اختصاص دهند.

احد آزادی‌خواه نیز دراین رابطه به  خانه ملت، گفت: توجه به نوع طراحی لباس‌ها از جمله ملزومات ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی و اصلاح سبک زندگی است چراکه نفوذ فرهنگ غرب در ایران به دلیل رهاسازی این مهم و نبود طراحی‌های جذاب و سیستم تولید مدون آن‍‌ها است.

نماینده مردم ملایر در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر دستگاه‌های مربوطه باید با وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اقتصادی وارد مذاکره شده تا بتوان علاوه بر ترویج فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی در راستای اهداف اقتصاد مقاومتی، اشتغال‌زایی و تولید ملی حرکت کنیم.

وی معتقد است تعداد افراد فعال در تولید لباس ایرانی به دلیل عدم حمایت بسیار انگشت‌شمار است و البته بسیاری از آن‌ها در نیمه راه با رها کردن طراحی و تولید داخلی به سمت واردات لباس ترکی و چینی می‌روند تا خود را از ورشکستگی نجات دهند.

آزادی‌خواه با تاکید بر ضرورت حمایت سازمان‌های مرتبط و ورود جدی شورای عالی انقلاب فرهنگی به این موضوع، گفت: مسئولان ارشد نظام باید برای تغییر نگاه مردم و علاقه‌مند کردن آن‌ها به لباس‌های دارای طراحی داخلی، برنامه‌ریزی طولانی مدت تدوین کنند.

سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه پوشش در کشور ایران اسیر واردات چینی و ترکی شده است، افزود: تجربه نشان داده مردم از طرح‌های ایرانی در صورت عرضه با کیفیت و مناسب استقبال می‌کنند و تنوع، جذابیت و پوشش اکثر سلیقه‌ها می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد.

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

سلسله نشست‌های «سبک زندگی» با سخنرانی مرحوم استاد حجت‌الاسلام صدوق

جایگاه «مدیریت شهری» در سبک زندگی غربی و تحلیل آن در سه سطح «خُرد، کلان، توسعه»/ آشنایی با مدیریت و حکومت در سبک زندگی مدرن امری کاملاً ضروری است .

نظم‌هایی که در سبک زندگی غربی مبنای عمل تمامی شهروندان قرار می‌گیرند، برخی را دچار این توهم کرده که کشورهای غربی در حال عمل به اسلام و تبعیت از دستورهای آن در مورد نظم و انتظام امور هستند و در مقابل، این مسلمانان هستند که بویی از فرهنگ اسلام نبرده‌اند! غافل از آن‌که چنین رویکردهایی می‌تواند مصداق کاملی برای این آیه شریفه باشد که: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا.

گروه معارف – رجانیوز: طرح مقوله «سبک زندگی اسلامی» به عنوان بُعد نرم‌افزاری تمدن اسلامی توسط مقام معظم رهبری، تفاوتی ماهوی با تعریف سبک زندگی بر اساس رفتارهای فردی و خانوادگی را نشان می‌دهد. توجه به رواج سبک زندگی مهاجم و مخربِ غربی در دنیا و غلبه‌ی آن بر همه کشورها در مقیاس جهانی نشان‌گر آن است که مسأله سبک زندگی در رابطه‌ای مستقیم با یک تمدن همه‌جانبه قرار گرفته و به بزرگترین مانع در برابر تحقق سبک زندگی اسلامی تبدیل شده است.

ازاین‌رو، در بخش اول از این مباحث، ابتدائاً «سبک زندگی غربی» به عنوان پدیده‌ای برخاسته از تمدن مدرن تحلیل می‌شود و با اشاره به مجموعه‌ای از آمار عینی و تجارب میدانی، شکست مدرنیته در رفع نیازهای اولیه انسانی در مقیاس جهانی روشن می‌گردد و اثبات می‌شود «تئوری تولید ثروت»، «تئوری تولید قدرت» و «تئوری تولید اطلاع» به عنوان ابعاد سه گانه‌ی «سبک زندگی غربی»، شکلی جدید و مدرن از آیین دنیاپرستی را بر بشریت تحمیل می‌کند. در بخش دوم، مبانی عقلی و دینیِ طراحی سه تئوری الهی در تولید ثروت، قدرت، اطلاع تبیین می‌گردد و در بخش سوم، با تکیه به مبانی پیش‌گفته، ابتدائاً نمایی کلی از سه تئوری «تولید ثروت، قدرت و اطلاعِ سبک زندگی اسلامی» در «وضع مطلوب» ارائه می‌شود تا نقطه آرمانی که نظام اسلامی در طول صد سال آینده باید به سمت آن حرکت کند و از طریق آن، تحقق تمدن اسلامی را رقم بزند، روشن گردد. اما ناگفته پیداست که تحقق وضع مطلوب و دستیابی به تمدن نوین اسلامی پیش از هر چیز وابسته به طراحی نقشه‌ای دقیق، همه‌جانبه و قاعده‌مند برای خروج از وضع موجود و شکستن ساختارهای سبک زندگی غربی است. از این‌رو بخش بزرگی از بخش سوم، به طراحی تئوری تولید قدرت، ثروت و اطلاع در «دوران گذار» می‌پردازد.
قابل ذکر است این سلسله مباحث پس از دعوت مدیریت محترم مصلای قدس شهر مقدس قم از عالم مجاهد و اندیشمند انقلاب فرهنگی مرحوم استاد حجه‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ مسعود صدوق در ایام عزاداری سید و سالار شهیدان (پاییز ۱۳۹۵)، مطرح شده است. آن استاد معزز در آخرین روزهای حیات پربرکت خود تصریح کرد که در این سلسله بحث، «مانیفست اداره نظام اسلامی» را بیان کرده تا بر این اساس، ابهام‌های علمیِ مدیران انقلابی برای تغییر جهتِ حاکم بر ساختارهای غربی از بین برود و از طریق هماهنگ‌شدن ساختارها با جهت‌گیری‌های الهیِ حضرت امام و مقام معظم رهبری، ضربه‌های جدیدی که انقلاب اسلامی در روند توسعه و تکامل خود باید بر پیکره‌ی بت‌پرستی مدرن وارد نماید، روشن شود.
***

۱٫ ضرورت بررسی مدیریت شهرهای مدرن در سه سطح «خُرد، کلان، توسعه»

در مبحث گذشته، به تعریف شهر و شهرنشینی در دوران قبل از رنسانس و تفاوت‌های اساسی آن با شهر و شهرنشینی در سبک زندگی غربی که پس از رنسانس پدید آمده، پرداخته شد. در همین راستا، تحلیل از «کارخانه» و ابعاد و الزامات مختلف این پدیده، باعث شد تا سطوحی از نحوه شکل‌گیری شهر و شهرنشینی مدرن تبیین شود. در ادامه بحث پیرامون شهر در سبک زندگی غربی، باید به بررسی مقوله «مدیریت» و تأثیر آن در پدید آمدن شهرها و تمرکز جمعیت در آنها پرداخته شود.

باید توجه داشت که مدیریت سرمایه‌داران بر شهرها پس از انقلاب صنعتی، براساس بوروکراسی یا آنچه که از آن به‌عنوان کاغذبازی‌های اداری تعبیر می‌شود، شکل گرفته بود. یعنی از آنجا که در تمدن غربی، نرم‌افزارها همواره متأثر از سخت‌افزارهاست، نرم‌افزارِ مدیریت غربی در ابتدا برگرفته از صنعت مکانیک بوده اما پس از تسخیر مولکول و اتم و الکترون، نحوه مدیریت نیز از بوروکراسی و کاغذبازی فاصله گرفته و سرعت تکنولوژی، باعث تحول اساسی در روندهای اداری و مدیریت نرم‌افزارها شده و مدیریت نوین در سه سطحِ «خُرد»، «کلان» و «توسعه» پدید آمده است. مدیریت خُرد، متکفل «نظم»هاست و مدیریت کلان، مسؤولیت «توازن»ها را به‌عهده دارد و مدیریت توسعه، زمینه «تغییر مقیاس» در «ظرفیت جامعه» و ارتقای آن را فراهم می‌کند. شکل‌گیری این سطوح پیچیده برای مدیریت شهرها و ضرورت تحلیل از این سطوح مدیریتی در بحث سبک زندگی، از این نکته ناشی می‌شود که براساس جامعه‌شناسی غربی، شهر یک موجود زنده است. در واقع با نفی استبداد و برچیده‌شدن بساط سلطنت‌ها از عرصه سیاسی جهان، مشارکت عمومی به رسمیت شناخته شده و در نتیجه، شهرها به‌جای آن‌که به محل زندگی سلاطین تعریف شود، به محل وابستگی اراده‌های مردم به یکدیگر و پدید آمدن خِرد جمعی تبدیل شده و لذا حیات و ارتقای ظرفیت برای آن مطرح می‌شود که این نوع از حیات و ارتقای ظرفیت، بدون یک نظام مدیریتی پیچیده و همه‌جانبه امکان‌پذیر نیست.

۲٫ تبیین تمثیلی از «مدیریت خُرد» (نظم‌ها) در شهرهای مدرن و مقایسه آن با نظم در زندگی فردی

ابتدائاً می‌توان به این مثال توجه کرد که نظم کاریِ یک شخص وابسته به آن است که شب‌ها در زمان مناسب بخوابد و صبح‌ها به موقع بیدار شود و پس از انجام ورزش و خوردن صبحانه، خود را به سرویس اداره برساند یا اتومبیل شخصی‌اش را آماده کند و در وقت مقرّر، در محل کار خود حاضر شود. در واقع هنگامی که یک فرد همه کارهای خود را به موقع انجام دهد و هیچ‌یک از وظایف محوله را رها نکند و به تمامی آنها رسیدگی نماید؛ به‌عنوان یک شهروند منظم شناخته می‌شود. همین مطلب را می‌توان بر شهر نیز تطبیق داد؛ یعنی ارائه مناسب و سریع خدماتی از قبیل صدور شناسنامه، گواهینامه، گذرنامه و… باعث خواهد شد که یک شهر به‌عنوان شهری منظم و زنده و فعال محسوب شود.

به‌عنوان مثال، محل تولد نوزادی که پدر و مادر او در یک شهر زندگی می‌کنند، بیمارستان است و لذا نمی‌توان بدون رعایت هیچ نظم و قاعده‌ای، برای آوردن نوزاد به خانه اقدام کرد بلکه این کار تنها زمانی ممکن است که برگه ترخیص توسط بخش اداری بیمارستان صادر شود. همچنین اخذ شناسنامه از اداره ثبت برای نوزاد ضرورت دارد و الا او از سوی جامعه به‌عنوان فردی بی‌هویت تلقی شده و برای بهره‌مندی از انواع خدمات اجتماعی دچار مشکل خواهد شد. پس از سن بلوغ اجتماعی (۱۸ سال) نیز اشخاصی که از اداره راهنمایی و رانندگی، گواهینامه اخذ نکنند، اجازه رانندگی اتومبیل نخواهند یافت و کسانی که به خدمت سربازی نرفتند، از دستیابی به خدمات اجتماعی مانند پروانه کسب و بسیاری امور دیگر محروم خواهند شد و افرادی که گذرنامه دریافت نکنند، نمی‌توانند از کشور خارج شوند.

این نوع نظم‌ها در عرصه اقتصادی نیز وجود دارد. به‌عنوان مثال برای راه‌اندازی یک واحد توزیعی یا خدماتی، اخذ پروانه کسب از صنف مربوطه، شهرداری و… لازم است یا برای کار و فعالیت تولیدی، ثبت شرکت امری ضروری محسوب می‌شود و در غیر این‌صورت، بانک‌ها در جهت تأمین نقدینگی برای آن واحد تولیدی، اعتباری اختصاص نخواهند داد. همچنان‌که برای وارد کردن مواد اولیه مورد نیاز یک کارخانه، اخذ کارت بازرگانی ضرورت دارد. پس نظم‌های خاصی بر هر بخش اقتصادی اعم از تولید و توزیع و مصرف، حاکم است. در بخش فرهنگی، همگان حتی کودکان نابغه ملزم هستند تا سن هفت‌سالگی برای ورود به مدرسه صبر کنند و اخذ مدرک در مقطع ابتدایی تنها با رعایت این نظم امکان‌پذیر است. از نظر زمانی نیز کسی نمی‌تواند تحصیل خود را از فروردین ماه آغاز کند و یا در تابستان به مدرسه برود بلکه سال تحصیلی در ابتدای پاییز آغاز شده و در انتهای فصل بهار به پایان می‌رسد. همچنین کودکان باید رأس ساعت ۷:۳۰ یا ۸ صبح خود را به محل تحصیل برسانند و الا در صورت تأخیر، به‌عنوان یک دانش‌آموز بی‌انضباط شناخته می‌شوند و از سایر هم‌کلاسی‌های خود در دروس عقب خواهند افتاد و سن پایین کودکان و ضرورت ملاطفت با آنها باعث نمی‌شود تا نظم‌ها و قانون‌های فوق کنار گذاشته شوند. یا در بخش مسکن، شهرداری به تعیین عرض و طول خاصی برای خانه‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌ها مبادرت می‌کند تا امکان عبور و مرور وسایل نقلیه فراهم شود و لذا توافق اهالی یک کوچه برای تغییر اندازه آن، ملاک عمل قرار نمی‌گیرد.

پس این روند در تمامی ابعاد زندگی جاری است؛ یعنی هیچ شأنی از شئون حیات که در زندگی شهری موضوعیت دارد، پیدا نمی‌شود که نظم خاصی بر آن حاکم نباشد. این نظم‌ها به نحوی گسترده و فراگیر هستند و در کشورهای پیشرفته، مبنای عمل تمامی شهروندان قرار می‌گیرند که برخی را دچار این توهم کرده که کشورهای غربی در حال عمل به اسلام و تبعیت از دستورهای آن در مورد نظم و انتظام امور هستند و در مقابل، این مسلمانان هستند که بویی از فرهنگ اسلام نبرده‌اند! غافل از آن‌که چنین رویکردهایی می‌تواند مصداق کاملی برای این آیه شریفه باشد که: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا»[۱]

۳٫ تبیین تمثیلی از «مدیریت کلان» (توازن‌ها یا تعادل‌ها) در شهرهای مدرن و مقایسه آن با تعادل در زندگی فردی

اما یک فرد تنها زمانی می‌تواند تمامی فعالیت‌های خود را به‌صورت منظم انجام دهد که سه قوه «جسمی، فکری و روحی» او در حالت تعادل قرار داشته باشد. یعنی اگر شخصی به بیماری گرفتار شود یا از تغذیه مناسب برخوردار نباشد و یا به دلایلی در عملکرد سیستم گوارشی، تنفسی، شنوایی، بینایی و… مشکلی پدید آید و به‌طور خلاصه در تعادل جسمی او اختلالی رخ دهد، نمی‌تواند نظمی را که برای کارهای روزمره خود پیش گرفته بود، محقق کند. همچنان‌که اگر کسی از نظر فکری، قدرت سنجش و محاسبه خود را از دست بدهد یا از نظر روحی فاقد اراده مستحکم برای پی‌گیری امور باشد، توانایی برای انجام امور زندگی خود را نخواهد داشت. پس نظم رفتاری در یک انسان فقط در هنگامی ممکن است که هر سه سیستم جسمی، فکری و روحی او متعادل باشد و به خوبی کار کند و تحقق هر گونه نظمی، وابستگی تام به عملکرد متوازن این سه قوه دارد.

این حقیقت در شهرها و در هر موجود زنده دیگری نیز جریان دارد و نظم شهری و مدیریت نظم در شهرهای مدرن، منوط به تعادل و توازن در سیستم‌های کلان آن شهر است. بنابراین پس از مدیریت بر نظم‌های پیش‌گفته، «مدیریت کلان» نیز مطرح می‌شود که ناظر به موازنه و تعادل در بخش‌ها است اما معمولاً در سطح فرهنگ عمومی، درک دقیقی از این مدیریت وجود ندارد. لذا می‌توان برای تبیین این سطح از مدیریت به مثال‌های ذیل توجه کرد: گرچه مدیریت نظم در عبور و مرور، با توجه به علائم و تابلوهای راهنمایی و رانندگی و رعایت قوانین آن انجام می‌شود اما کنترل ترافیک در شهر فقط با تکیه به این علائم میسر نیست. زیرا إعمال این نظم‌ها و مدیریت بر آن، دارای تفاوت ماهوی با مدیریت حجم ترافیک در شهر و ایجاد توازن و تعادل در آن است که نه تنها از طریق دوربین‌های نظارتی و اعلام پیام‌های ترافیکی در رسانه‌ها کنترل می‌شود بلکه در ساخت خیابان‌ها و اتوبان‌های جدید و انتقال جمعیت به شهرک‌های حاشیه‌ی شهر و سایر تدابیر دیگر منعکس می‌گردد. لذا شهرداری‌ها و ادارات راهنمایی و رانندگی برای مدیریت ترافیک باید به این مسأله متوجه باشند که آیا وضعیت فعلی شهر، می‌تواند پاسخگوی تعداد ماشین‌هایی که پلاک دریافت کرده‌اند، باشد یا خیر؟ یعنی توازن و تعادل در موضوع ترافیک و عبور و مرور در شهر، به‌معنای ملاحظه نسبت بین حجم ماشین‌های پلاک‌شده با تعداد خیابان‌های شهر و میزان عرض و طول آنهاست و صرفاً اکتفا به رعایت علائم راهنمایی و رانندگی توسط شهروندان نمی‌تواند مساله ترافیک را کنترل کند.

همچنان‌که رعایت نظم خاص در نوبت‌دهی و ارائه مدارک برای دریافت و پرداخت پول در بانک‌ها، تفاوت بسیاری با جمع‌بندی نموداری از عملکرد بانک‌ها در عرصه‌هایی همچون پرداخت وام، فروش ارز و… دارد. و الا برای ارائه خدماتی ساده مانند دریافت و پرداخت پول به مشتریان شعب بانک‌ها، تحصیلاتی در سطح دیپلم یا فوق‌دیپلم کفایت می‌کند. اما پس از اتمام فعالیت روزانه‌ی بانک‌ها، رئیس شعبه و معاون او به بررسی حجم پول ورودی و خروجی، تعداد تسهیلات و وام‌های ارائه‌شده، میزان فروش ارز و… می‌پردازند و با نسبت‌سنجی بین حجم کمّی فعالیت‌ها، برای تمامی این سرفصل‌ها «نمودار»ها و منحنی‌هایی ترسیم می‌کنند که عملکرد این شعبه را نشان می‌دهد.

این گزارش‌های نموداری در تمامی شعب تهیه شده و از طریق بانک‌های مختلف به بانک مرکزی ارائه می‌شود تا براساس محاسبات پیچیده و دقیق، نمودارهایی برای عملکرد کل شبکه بانکی ترسیم شود و حجم فشاری که به بخش وام و تسهیلات، بخش گشایش اعتبار و… وارد شده معین گردد و تعادل در شبکه بانکی، توسط بانک مرکزی کنترل شود.

مثال دیگر در این زمینه، نوع برخورد پزشکان با بیماران است که ابتدا از پرسش‌هایی درباره نظم بدن و عملکردهای متداول آن آغاز می‌شود. سپس پزشک با جمع‌بندی از پاسخ‌های بیمار، وضعیت تعادل در سیستم‌های مختلف بدن را تخمین می‌زند و بر این اساس، از او می‌خواهد تا آزمایش‌های خاصی را انجام دهد. البته افراد عادی متوجه نمی‌شوند که چگونه پزشک با این پرسش‌ها به نوشتن چنان آزمایش‌هایی مبادرت کرده، اما پزشک کسی است که تعادل سیستم‌های بدن و شاخصه‌های کیفی و کمّی آن را به‌صورت تخصصی آموخته و با اطلاع از نظم عادی بدن، به عملکرد سیستم‌ها و تعادل آن‌ها منتقل می‌شود و تشخیص خود را از از طریق آزمایش، عکس و… کنترل می‌کند و با تعیین داروی مناسب، بدن را به حالت اولیه باز می‌گرداند. همچنین در موضوع آشپزی، هنگامی که براساس قواعد این حرفه ‌، نحوه و زمان ترکیب مواد غذایی با یکدیگر مطرح می‌شود، «نظم در غذا و تغذیه» مورد توجه واقع شده، اما زمانی که افراد میزان استفاده خود از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را به نحوی تنظیم می‌کنند که احساس کسالت و سنگینی نکنند و در طول روز بتوانند با سبکی و راحتی به کارهای خود بپردازند، در واقع به دنبال «تعادل در موضوع غذا و تغذیه» بوده‌اند.

۴٫ نقش پایان‌نامه‌های علوم کاربردی انسانی و اجتماعی دانشگاه‌ها و دستگاه کارشناسی در مدیریت کلان (مهندسی تعادل‌ها و توازن‌ها)

پس همان‌طور که نظم‌هایی بر تمامی شئون زندگی شهری حاکم است، تعادل‌ها و توازن‌هایی در همه بخش‌های شهر و شهرنشینی وجود دارد که نظم‌های پیش‌گفته را مدیریت می‌کند. به‌عبارت دیگر، هر نظم یا بی‌نظمی که در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… دیده می‌شود، وابسته به تعادل و یا عدم تعادل بخش‌ها است که بر آنها حاکم است؛ زیرا مجموعه‌ها دارای حرکت هستند و حرکت نیز یا دارای تعادل و یا فاقد آن است. اساساً کلیه علوم و تخصص‌هایی که در سطوح بالای دانشگاهی تدریس می‌شود، برای پرورش نیروی انسانی ماهری است که بتواند این تعادل‌ها و توازن‌ها را کنترل و مدیریت کند. پس مدیریت کلان، ناظر به کنترل توازنِ بخش‌های مختلف شهر است و به علم مدیریت و سایر تخصص‌های علوم انسانی دانشگاهی نیاز دارد.

از این‌رو، همان‌گونه که برای مدیریت نظم شهری، احکامی (بایدها و نبایدهایی) وجود دارد، مدیریت کلان نیز دارای احکامی و شرح وظایف بسیار پیچیده‌ای است که موجب حفظ تعادل و نظام موازنه شده و براساس آنها تعادل‌های مختلف در بخش‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی معین می‌شود. سپس با مطالعه وضعیت موجود از طریق نمودارها، مشکلات هر بخش اعم از کمبود بودجه، فقدان نیروی انسانی متخصص و… مشخص می‌گردد و راه‌حل متناسب ارائه می‌شود که نتیجه این روند را می‌توان در «الگوی تخصیص» جستجو کرد. الگوی تخصیص نیز برگرفته از معادله‌های پیچیده‌ای است که در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی تولید می‌شود. یعنی رئیس‌جمهور یا رئیس بانک مرکزی یا وزرا یا نمایندگان مجلس، این معادله‌ها را براساس تحصیلاتی که انجام داده‌اند، آموخته و در مدیریت خود بکار می‌گیرند اما تولید این معادله‌ها به دست دانشمندانی است که در پروژه‌ها و تحقیقات سازمانی، مشغول پژوهش‌های علمی هستند در واقع محاسبات دقیق تنها منحصر به علوم پایه همانند فیزیک و ریاضی نیست بلکه معادلات مربوط به علوم انسانی نیز بسیار پیچیده است و برآوردها در این عرصه با سختی و تلاش زیادی به دست می‌آید.

به‌عنوان مثال، هنگامی که نمودارها نشان‌دهنده تراکم غیرمعمول نیروی کار در یک بخش خاص است، از طریق استفاده از ابزارها و احکام مربوط به مدیریت کلان، عموم مردم به بخش‌های دیگری هدایت می‌شوند. لذا مدیریت کلان براساس فعالیت‌های دستگاه کارشناسی کشورها شکل می‌گیرد و جایگاه آن در حکومت‌های امروزین، قوه مقننه با همکاری دستگاه کارشناسیِ سازمان برنامه و بودجه است که به ریل‌گذاری برای حرکت کشور مبادرت می‌کند؛ همان‌گونه که قوه مجریه و وزارت‌خانه‌ها به گردش عملیات، سازماندهی و مدیریت نظم‌ها می‌پردازد.

۵٫ نقش ریاضیات در «مدیریت کلان» شهرها و تحول در نرم‌افزارهای مدیریتی شهرها

همه این تلاش‌ها و بررسی‌های کارشناسی که در قالب نمودارها و منحنی‌ها ظاهر می‌شود، به این دلیل است که ادبیات نموداری برای مدیری که مسؤولیت توازن و تعادل را بر عهده گرفته، کاملاً معنادار است. یعنی اگر در گذشته، مشافهات یا مکتوبات سلاطین باعث به حرکت‌درآمدن کل دربار برای اطاعت و امتثال در برابر اوامر آنها بوده، امروزه نمودارها و منحنی‌هاست که در بخش مدیریت، جایگزین کلام و نوشتار شده و دارای تفاوتی ماهوی با ادبیات شفاهی و ادبیات کتبی در زندگی‌های پیش از رنسانس است؛ زیرا تعادل یا عدم تعادل در بخش‌ها و صنف‌های مختلف را گزارش می‌کند و در نهایت، زمینه را برای مطالعه پیچیده و چندبُعدی نسبت به وضعیت جامعه در مرکزی به نام «سازمان برنامه و بودجه» فراهم می‌نماید. این سازمان نیز براساس همین نمودارها به تدوین برنامه سال، برنامه‌های پنج‌ساله، سیاست‌های کلی و چشم‌انداز می‌پردازد؛ مفاهیمی که مدیریت جوامع امروز وابسته به آنهاست اما در دوران حاکمیت فرهنگ استبداد و سلطنت، اثری از آنها به چشم نمی‌خورد. حتی سلسله‌های پادشاهی بزرگی که در آن دوران، بیش از نیمی از کره زمین را تصرف کرده بودند، از این مفاهیم بیگانه بودند و تنها بر اوامر و نواهی پادشاهان تکیه داشتند؛ یعنی نگاه‌ها به مقوله مدیریت در آن زمان، همانند نگاهی بود که در علم فیزیک قدیم وجود داشت. پس از رنسانس بود که رویکرد به مدیریت تغییر یافت و همانند فیزیک جدید یعنی فیزیک مولکولی شد و لذا امروز با اصطلاحاتی همچون استراتژی، راهبرد، چشم‌انداز، آمایش سرزمین و امثال آن مواجهیم.

۶٫ جریان «تصمیم‌گیری، تصمیم‌سازی و اجرا» در علم مدیریت شهری از طریق ساختارهای اداری، صنفی، نهادهای عمومی

روند فوق‌الذکر بدان معناست که تعادل‌ها و توازن‌های جاری در جوامع و شهرها، از قبیل امور فطری و جبری و طبیعی نیستند بلکه توسط وزارت‌خانه‌ها و سایر مراکز مدیریتی کنترل می‌شوند و این کنترل‌ها از طریق «الگوی تخصیص» صورت می‌پذیرد. الگوی تخصیص ابتدائاً در بودجه‌های سالانه منعکس می‌شود و ردیف‌های معینی برای تعادل در بخش‌های مختلف جامعه اختصاص می‌یابد. اما بودجه منحصر به نهادهای مدیریتی نیست بلکه اتحادیه‌ها و اصناف و مشاغل مختلف نیز سهمی در تخصیص‌ها دارند و در روند تصمیم‌گیری مشارکت می‌کنند و مدیران نمی‌توانند بدون مشورت آنها مدیریت موفقی را إعمال نمایند. زیرا بانک مرکزی ــ به‌مثابه بت بزرگ در عصر جاهلیت مدرن و قلب تپنده برای سبک زندگی غربی ــ با تهیه آمار و ارقام مربوط به فعالیت صنوف و مشاغل و تبدیل آنها به نمودار، مسیر آینده بازارها را مشخص می‌کند و این اطلاعات را در اختیار دستگاه‌ها قرار می‌دهد.

در نتیجه، مدیریت‌های امروزین کاملاً فنی و ریاضی و بسیار پیچیده هستند؛ به نحوی که شهروندان غربی پس از انتخاب رییس‌جمهور و نمایندگان مجلس، هر نوع مطالبه‌ای از آنها ندارند بلکه با تکیه به ارتکازی که از تحصیلات دانشگاهی به دست آورده‌اند، می‌دانند که رفتار مدیران وابسته به قواعد علمی و نرم‌افزارهایی دقیق و چندبُعدی است و روند تصمیم‌گیری به راحتی قابلیت تغییر ندارد. به بیان دیگر، اداره جوامع و شهرها با انطباق کلیات بر مصادیق پیش نمی‌رود بلکه برای دستیابی به تعادل بخش‌های مختلف و مدیریت توازن بین آنها، مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی به تولید «معادله» از طریق پایان‌نامه‌های دکتری مشغول‌اند و به‌صورت روزانه و نوبه‌نو، مدیران را با راهکارها و راهبردهای جدید و نسخه‌های به‌روز، تجهیز و پشتیبانی می‌کنند و الا مدیریت شهر و کشور، در عالَم واقعیت و عینیت ممتنع خواهد شد. البته سطح بعدی مدیریت در سبک زندگی غربی، «مدیریت توسعه» است که در ادامه مباحث به بحث و بررسی پیرامون آن پرداخته می‌شود.

۷٫ ضرورت مقایسه فهم از مدیریت در فرهنگ مذهب با فرهنگ مدرنیته و تفاوت هر دو با مدیریت معصومین(ع)

ضرورت تأمل در سطوح مدیریت نوین از آنجا ناشی می‌شود که درک متدینین و مؤمنین نسبت به ولایت و امامت ارتقا پیدا کند و ائمه معصومین (ع) و نواب عام آنان را همانند سلطانی تصور نکنند که بر تختی نشسته و مقولاتی را اعتبار کرده و اوامری را صادر می‌کند. در واقع امر ولایت و مدیریت و حکومت دارای پیچیدگی‌های بسیاری است که آشنایی با آن، زمینه را برای ارتقای سطح موجود از شناخت و معرفت نسبت به مقام اولیای الهی فراهم می‌کند. لذا توجه و دقت پیرامون این مبحث و مباحثی که در کتاب «گفتمان انقلاب اسلامی» پیرامون مدل اداره کشورها مطرح شد، امری کاملاً ضروری و حیاتی در جهت فهم از رفتار حضرت امام و مقام معظم رهبری و کمک و یاری شایسته به این بزرگواران است. اما «فرهنگ مولویت» تناسبی با این ابعاد پیچیده از مدیریت ندارد و در مقابل، ادبیات دانشگاه با تسلط بر این مدیریت‌ها و علوم مرتبط با آن، دین‌داران را مورد انتقاد و اشکال قرار می‌دهد. البته همین مباحث پیرامون سطوح مدیریت نیز ناشی از عقلانیت غیرمعصوم و ظرفیت منطقی و فلسفی و ریاضی آن است؛ در حالی‌که مدیریت نبی‌اکرم (ص) و فرزندان مطهر ایشان مبتنی بر علم الهی است که قابل مقایسه با ادراکات تدریجی‌الحصولِ غیرمعصومین و ظرفیت عقلانی آنان نیست.

—————————————–

[۱]. سوره نسا، آیه ۵۱: «ندیدی آنان که بهره‌ای از کتاب آسمانی داشتند چگونه به جبت و طاغوت می‌گروند و درباره کافران مشرک می‌گویند که راه آنان به صواب نزدیکتر از طریقه اهل ایمان است؟!».

چرا زنان به داعش می‌پیوندند؟ / نقش زنان در ساختار تروریستی داعش

دو خواهر لبنانی به تازگی به زندان رومیه لبنان راه یافته‌اند و مصاحبه‌هایی با عناصر تکفیری گروه تروریستی داعش داشته‌اند. مصاحبه‌هایی دشوار که زیر نگاه پرتردید و پرسوءظن زندانیان و زندان‌بانان انجام شده است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، دو مددکار اجتماعی در بازدید از زندان رومیه لبنان که زندانی بدنام در این کشور است، به یافته‌های عجیبی در مورد نقش زنان در سازمان داعش رسیدند. نقشی که فراتر از همسری است. دو خواهر مددکار اجتماعی به نام‌های مایا و نانسی یاموت، به تازگی به بلوک B   زندان رومیه دسترسی پیدا کردند. این زندان ویژه بازداشت عناصر تکفیری‌ است که دست به عملیات‌های وسیع انتحاری دست زده‌اند. این دو خواهر لبنانی به تازگی به این زندان راه یافته‌اند و مصاحبه‌هایی با عناصر تکفیری گروه تروریستی داعش داشته‌اند. مصاحبه‌هایی دشوار که زیر نگاه پرتردید و پرسوءظن زندانیان و زندان‌بانان انجام شده است.

یک کار دانشگاهی روی زمینه‌های تروریسم

مصاحبه‌های آنان ابتدا یک پروژه دانشگاهی مددکاری اجتماعی بود که بعد با حمایت‌های مستمر وزیر دادگستری لبنان تداوم یافت. انجام این پروژه برای دو زن جوان حتی اگر بسیار حرفه‌ای هم باشند، کاری بی‌سابقه به نظر می‌رسید. دو خواهر مددکار اجتماعی بودند و در کار خود شهامت بی‌نظیری از خود نشان می‌دادند؛ اما تاکنون تنها در حوزه‌های قضایی عمومی و مسائل مربوط به حوزه بزهکاری نوجوانان، یا حتی حضانت فرزند کار کرده بودند و حضور آنها برای خود نیروهای نظامی داخل زندان هم عجیب بود. مایا می‌گوید: «به ما می‌گفتند شما را چه به این موضوعات؟ کار دیگری ندارید؟» به همین خاطر نیروهای زندان هیچ همکاری با آنان نکردند.

اما بعد از ۷ سال و به ویژه پس از دفاع از پایان‌نامه کارشناسی ارشد که سر و صدای زیادی به پا کرد و برای مایا و نانسی اعتبار و شهرت آورد، رفت‌وآمد این دو خواهر به زندان طبیعی شد. به جز وکلا و خانواده زندانیان، تنها مایا و نانسی می‌توانستند به بلوکB  رفت‌وآمد کنند. آنها با بیش از ۷۰ نفر از داعشی با ملیت‌های مختلف مصاحبه کردند. زندا‌ن‌ها معمولاً بسترهایی برای جذب اعضای جدید برای گروه‌های تکفیری هستند، در نتیجه دو خواهر در معرض خشونت و افراط‌گرایی قرار داشتند.

جلب اعتماد خشن‌ترین مردان جهان

برای دو زن که در اواخر دهه دوم زندگی خود هستند، جلب اعتماد داعشی‌ها کار ساده‌ای نبود، به ویژه که زندانیانی که داوطلب گفتگو می‌شدند، از سوی سایرین به خیانت متهم می‌شدند و در معرض انتقام قرار می‌گرفتند. اما مایا و نانسی بر مبنای تکنیک‌های خود مبلغان داعشی در استخدام نیرو از این مهم برآمدند: «اعتماد، احترام و همدلی». در حقیقت، جنسیت آنها نیز یک مزیت به شمار می‌رفت. نانسی می‌گوید: «آنها با دیدن ما به یاد خواهران و مادران خودشان می‌افتادند.»

دو خواهر به جای سیگار، برای زندانیان، آجیل، بیسکویت و شیرینی می‌بردند. نانسی می‌گوید: «سیگار، یادآور مبارزه، زندان و بازجویی است. در نتیجه در مقابل سخن گفتن مقاوم می‌کند. اما بوی شیرینی، زندانی را به یاد زندگی و خانواده‌اش می‌اندازد». مایا و نانسی با گفتگو با ۷۰ تکفیری به یافته‌های ارزشمندی در مورد نقش زنان در تبیین و تبلیغ ایدئولوژی داعش رسیدند. نانسی می‌گوید: «زنان نقشی کلیدی در حفظ و تقویت ایدئولوژی داعش دارند، اگرچه معمولاً در تبلیغات به این مسئله پرداخته نمی‌شود.»

از تیراندازی تا تدارکات

تصور عمومی از نقش زنان در سازمان داعش، علاوه بر همسری مردان داعشی، به یگان الخنساء و مهارت‌های آنان مانند تک‌تیراندازی یا سخت بمب‌های دست‌ساز محدود شده است، حال آنکه زنان نقش‌های مهم تری به ویژه در تدارکات، جابجایی اموال و قاچاق کالا دارند که به هیچ عنوان نمی‌توان آنها را انکار کرد. برای نمونه باید به «جمنه همید»، تنها زنی که مایا و نانسی توانستند با او دو سال تمام گفتگو کنند، اشاره کرد. او به دلیل وارد کردن خودروهای بمب‌گذاری شده به لبنان زندانی شده بود و در نهایت، در سال ۲۰۱۵ در جریان یک مبادله زندانیان، آزاد شد. البته بر اساس تحقیقات دو خواهر، انگیزه او از پیوستن به داعش تنها مسائل مالی بود.

«رافائلو پانتوچی»، مدیر مطالعات بین‌المللی مؤسسه اتحاد سلطنتی لندن (RUSI) هدف زنان از پیوستن به سازمان‌های تکفیری را این موضوع می‌داند که آنها تصور می‌کنند می‌توانند مؤثر باشند: «آنها خود را بخشی از یک جنبش اجتماعی می‌دانند. آنها خود را وقف این سازمان‌ها می‌کنند و واقعاً به اهداف و آرمان‌های این سازمان‌ها اعتقاد دارند.» او در این باره از «ماریکا سالوت» نام می‌برد که از طریق وب‌سایتی به نام «منبر الجهاد» به عضوگیری از میان زنان و دختران افغانی مشغول بوده است. اما زنان از جنسیت خود تنها برای جذب زنان استفاده نمی‌کردند، بلکه مردان را نیز در یک وضعیت روانی قرار می‌دادند که آنها پیوستن به داعش را نوعی مردانگی بدانند و از نپیوستن به این سازمان که در واقع مترادف با تحمل شرایط موجود قلمداد می‌شد، احساس شرمندگی کنند.

سوءاستفاده از قدرت عاطفی زنان 

هیچ برآورد رسمی و دقیقی از تعداد زنانی که در سال‌های اخیر به داعش یا القاعده پیوسته‌اند، وجود ندارد؛ اما به گفته «دالیا غانم یازبک»، مؤلف کتابی با عنوان «چهره زنانه جهادگرایی» تاکنون تنها ۵۵۰ زن از کشورهای غربی به داعش پیوسته‌اند، اگرچه این رقم در مورد زنان خاورمیانه و شمال آفریقا به بیش از هزاران نفر می‌رسد: «تنها از تونس ۷۰۰ زن به داعش پیوسته‌اند، در حالی که فرانسه و بریتانیا در صدر کشورهای اروپایی از حیث جذب زنان به داعش هستند.»

زنان به عنوان همسران، مادران و خواهران عناصر تکفیری در توسعه و گسترش ایدئولوژی داعش نقشی جدی دارند. مردان داعشی نیز این موضوع را به خوبی دریافته‌اند و از این رو، راه‌اندازی جنگ و کشتار را در نظر آنان باشکوه و ارزشمند جلوه می‌دهند. «ام عبیده» از این گونه زنان غربی است که براساس گزارش نیویورک تایمز، در منبج لیبی به تحریک و ترغیب زنان برای پیوستن داعش مشغول بوده و به شکل آنلاین در مورد چگونگی مسافرت به سوریه و ملحق شدن به نیروهای تکفیری به زنان مشورت می‌داده است.

دکتر یازبک تصریح می‌کند در حالی که نقش زنان در تبلیغ و عضوگیری همچنان ادامه دارد، آنها به تازگی در کارهای جنگی نیز مشارکت بیشتری می‌کنند. همچنان که در سرت لیبی و موصل عراق زنان تک‌تیرانداز مشاهده شده‌اند و در حمله تروریستی سال گذشته در پاریس نیز یک تک‌تیرانداز زن حضور داشت.

عضویت در داعش به دلیل بیکاری و بی‌هویتی

«آیمن دِن»، مبلغ سابق القاعده که اکنون به سرویس اطلاعات بریتانیا پیوسته است، معتقد است با توجه به شکست‌های نظامی داعش در موصل، اکنون تکفیری‌ها به دنبال جذب زنان پزشک و پرستار هستند تا بتوانند نیروهای خود را درمان کرده و قلمرو خود را تثبیت کنند. او همچنین به شیوه‌های جدید عضوگیری از جمله انتشار ویدئو روی فیس‌بوک و توئیتر و واتس‌آپ اشاره می‌کند و تصریح می‌کند تکنولوژی اکنون به کمک خشونت و افراط‌گرایی آمده است. نانسی یاموت از مبلغان داعش با تعبیر «ماهی‌گیر» نام می‌برد و می‌گوید: «مبلغان داعش فوق‌العاده باهوش هستند» و روی گروه‌های مختلفی نفوذ دارند و از این رو، مقابله با حرکت‌های تبلیغی آنان بسیار دشوار است. گروه‌های تکفیری، اکنون جایگزین فرصت‌های شغلی شده‌اند. البته پول، تمام ماجرا نیست. گروه‌های تکفیری با دادن اسلحه، نوعی از قدرت و با ایدئولوژی یک هویت و تعلق جدید عرضه می‌کنند و این برای طبقات اجتماعی مختلف، موضوعی تعیین‌کننده است.

انگیزه زندانیانی که با مایا و نانسی گفتگو کردند، در چهار گروه دسته‌بندی می‌شود: روان‌شناسانه، دلایل قومی و جغرافیایی، سیاسی و انتقام‌گیری. مایا بر این باور است که بهبود فکری زندانیان از ترس تکفیری‌های متعصب با کندی و اختلال روبروست. در نتیجه لازم است تکفیری‌ها پس از آزادی، نیز تحت توجه قرار گیرند و در یک فرایند درمانی با مددکاران اجتماعی به گفتگو بنشینند. یازبک می‌گوید تجربه مددکاری این دو خواهر نشان می‌دهد می‌توان به بازگشت تکفیری‌ها به جامعه امیدوار بود. از نظر او باید بازگشت آنان به جامعه را طبیعی نشان داد و تلاش کرد ارتباط میان آنان با دیگر گروه‌ها و اقشار جامعه را نیز تسریع کرد. در این راه باید نوعی از آرمان‌گرایی و یک نوع تعلق هویت‌بخش استفاده نمود. دو خواهر مددکار بر مبنای همین دیدگاه‌ها، برای مقابله با افراط‌گرایی و پیشگیری از جنایت، یک مؤسسه غیردولتی به نام «مرا نجات بده!» () تأسیس کرده‌اند که به صورت ویژه روی کودکان و نوجوانان تمرکز کرده است.

سند ۲۰۳۰ چگونه استقلال ایران را نشانه می‌رود

یک پژوهشگر تعلیم‌وتربیت با اشاره به اینکه برخی مفاد سند آموزش ۲۰۳۰ استقلال کشور را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، گفت: تحت‌الشعاع قرار گرفتن آموزش و پرورش به‌عنوان امر حاکمیتی از مباحث مهمی است که در مواجهه با سند ۲۰۳۰ باید حتماً مدنظر قرار بگیرد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، در سپتامبر ۲۰۱۵ (شهریور ۹۴)، اهداف دستور کار مبانی توسعه پایدار ۲۰۳۰ که ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف فرعی دارد جهت اقدام عملی همه کشورها برای تحقق حکومت یک‌پارچه در سازمان ملل ارائه شد. ایران نیز از کشورهای شرکت کننده در این اجلاس بود که متعهد به اجرای این سند شد و پس از آن سند ملی آموزش ۲۰۳۰ جمهوری اسلامی ایران با مدیریت و برنامه‌­ریزی دفتر یونسکو در ایران با تشکیل ۳۰ کارگروه تخصصی تدوین و آماده و در تاریخ ۲۰ آذر ۹۵ رونمایی شد.

رهبران کشورهای عضو سازمان ملل، در سپتامبر ۲۰۱۵ در اجلاس عالی‌رتبه سازمان ملل تعهد کردند دستور کار جهانی توسعۀ پایدار ۲۰۳۰ را در سیاستگذاری‌های کلان خود در سطح ملی از اول ژانویه سال ۲۰۱۶ اجرایی کنند، براین‌اساس در بخش اهداف آموزشی موضوع آموزش و یادگیری مادام‌العمر باکیفیت، ‌برابر و فراگیر برای همه با محوریت یونسکو تعیین شده که ایران نیز متعهد به اجرای آن است. مؤلفه‌های کلیدی در برنامه آموزش ۲۰۳۰ عبارتند از: برابری و فراگیر بودن، دسترسی برابر، عادلانه و باکیفیت، برابری جنسیتی، کیفیت آموزش و یادگیری مادام العمر.

در چارچوب عمل ۲۰۳۰ به واژه‌هایی همچون شهروند جهانی و برابری جنسیتی اشاره شده است که این مباحث از سوی برخی صاحب‌نظران و کارشناسان به‌ویژه در شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد نقد است و حتی برخی معتقدند که تصویب و اجرای این سند دگرگونی‌های بسیاری را در آموزش کشور ایجاد خواهد کرد.

هرچند در سند ۲۰۳۰ در بخش آموزش پیش‌دبستانی و ابتدایی مشخصاً ذکر شده است که اغلب شاخص‌های سند ملی آموزش ۲۰۳۰ همان شاخص‌هایی است که در اسناد فرادستی نظام آموزشی کشور ایران از قبل تعیین شده‌اند، حال سؤال این است که؛ با وجود داشتن سند تحول بنیادین چرا تلاش‌ها معطوف بر اجرای آن نیست؟

رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرهنگیان به‌مناسبت هفته معلم با اشاره به سند آموزش ۲۰۳۰ اشاره کردند: جمهوری اسلامی ایران تسلیم سندهایی مانند ۲۰۳۰ یونسکو نخواهد شد. به‌چه‌مناسبت یک مجموعه به‌اصطلاح بین‌المللی که قطعاً تحت نفوذ قدرت‌های دنیاست این حق را داشته باشد که برای ملت‌های دنیا تکلیف مشخص کند؟ اصل کار غلط است اینکه سندی را امضا کنیم و بعد بیاییم بی‌سروصدا آن را اجرا کنیم، نخیر، مطلقاً مجاز نیست.

رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۷ خرداد ۹۶ نیز در دیدار با دانشجویان مسئله «استقلال» را بسیار مهم، و موضوع سند ۲۰۳۰ را در همین چارچوب قابل ارزیابی دانستند و خاطرنشان کردند: برخی می‌گویند “ما در این خصوص تحفظ داده‌ایم و گفته‌ایم فلان بخش آن را قبول نداریم”، در حالی که حتی اگر هیچ مورد واضحِ خلاف اسلام در آن وجود نداشت، باز هم نظام آموزشی نباید در بیرون از کشور نوشته شود، حال آنکه موارد خلاف اسلام نیز در آن سند وجود دارد و برداشت افرادی که خیال می‌کنند ما در این موضوع گزارشهای درستی نگرفته‌ایم، برداشت درستی نیست.

حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: اینجا ایران و جمهوری اسلامی است و این ملت، ملت بزرگی است، چرا باید چند نفر در یونسکو یا سازمان ملل، نظام آموزشی ما را بنویسند؟

در همین رابطه با مجتبی همتی‌فر پژوهشگر مسائل تعلیم و تربیت به گفت‌وگو نشستیم.

* مدافعان سند ۲۰۳۰ مواجهه خوشبینانه‌ای دارند

همتی با اشاره به اینکه عمده‌ نقدهایی که تا کنون از سوی صاحب‌نظران و دغدغه‌مندان به مجموعه اسناد ۲۰۳۰ مطرح شد (دستورکار ۲۰۳۰ و سند آموزش ۲۰۳۰ و همچنین برنامه اقدام ملی در بخش آموزش)، محتوایی بوده است، به تسنیم گفت: برخی مفاهیم این سند ابهام دارد و تفسیرپذیری آنها می‌تواند به تعارض با مبانی و ارزش‌های اسلامی بینجامد.

وی افزود: در این نقدها کمتر به منظر اعمال سلطه بین‌المللی و مسئله حفظ استقلال کشور توجه شده است. بخشی از این نقد به این برمی‌گردد که منتقدان و حتی مدافعان به‌صورت جزئی به بررسی این اسناد پرداخته‌اند و با جزء‌نگری‌های مفهومی یا حقوقی سعی داشتند که به رد یا تأیید ۲۰۳۰ بپردازند، این در حالی است که چنین منظری به‌تنهایی برای بررسی این اسناد و اسناد مشابه آن کفایت نمی‌کند و باید نگاه کل‌نگرانه را هم توأمان مورد توجه قرار داد، چه‌بسا این منظر اهمیت و اولویت بیشتری داشته باشد چرا که نوع مواجهه ما را تعیین می‌کند، اینکه خوشبینانه و مثبت به‌سراغ تحلیل و اجرای مفاد این سند برویم یا محتاطانه و حتی بدبینانه.

همتی گفت: بر همین اساس می‌شود تحلیل کرد که عمده مدافعان دستورکار ۲۰۳۰ و سند آموزش ۲۰۳۰، مواجهه خوشبینانه‌ای به آن دارند و با اغماض از ابهامات مفهومی، رویکردها و سازوکارهای اجرایی آن می‌گذرند، در حالی که در برخورد محتاطانه با این اسناد، زوایایی روشن می‌شود که در غیر این، ممکن نیست.

* استقلال یا وابستگی؟

این پژوهشگر تعلیم و تربیت ادامه داد:‌ یکی از مسائل اصلی که در نگاه کل‌نگرانه به آن می‌رسیم، همین مسئله «استقلال یا وابستگی» است. این مسئله محدود به حوزه آموزش هم نمی‌شود، زیرا ۲۰۳۰ حوزه‌های مختلف زیست‌محیطی، کشاورزی، امنیت غذایی و اجتماعی را بر می‌گیرد بنابراین حتی در بررسی کل‌نگرانه نباید محدود به یک حوزه خاص شویم و از توجه به سایر حوزه‌ها بازبمانیم.

وی ابراز کرد: به‌دلیل اهمیت حوزه فرهنگ و تخصص بیشتر بنده در این رابطه، تلاش می‌کنم تا بیشتر بر بخش آموزش تمرکز کنیم. یکی از نکاتی که صاحب‌نظران و روشنفکران مختلف از بدو ورود مدارس جدید به نظام آموزشی ما مطرح کرده‌اند، تقلیدی و وارداتی بودن آن است، به‌ویژه در بخش فلسفه تربیتی که نظام آموزشی جدید بر اساس آن طراحی شده است. بعد از انقلاب اسلامی هم امام خمینی(ره) و پس از ایشان مقام معظم رهبری بر این نکته تأکید داشتند که نظام آموزش و پرورش باید متحول شود که بحث «انقلاب فرهنگی» هم در همین راستا قابل تحلیل است.

همتی‌فر تأکید کرد:‌ تا پیش از آن به‌دلیل اینکه ساختارها، سازوکارها و حتی برنامه درسی نیز به‌صورت وارداتی وارد نظام آموزشی ما شد، با چالش‌هایی مواجه بوده و هستیم، به‌عنوان مثال در دوره‌ای نظام آموزشی ما متأثر از فرانسه بوده است و در دوره‌ پهلوی، تأثیر ایالات متحده بارزتر شد، جالب این است که به‌دلیل همین تأثیرپذیری می‌بینیم که تغییراتی در نظام آموزشی ما به وجود می‌آید که مشخص نیست با چه مبنایی. یکی از تغییرات همین تغییر ترکیب ساختاری مقاطع تحصیلی است که در دوره‌ای به‌صورت ۳ــ۳ــ۶ بوده است، در دوره‌ای ۳ــ۴ــ۵ و در دوره‌ای ۱ـ۳ـ۳ــ۵ و اکنون نیز در طرح تحول بنیادین نیز ۳ــ۳ــ۶٫

وی ادامه داد: جالب‌تر اینکه در عمده‌ این تغییرات به‌جای توجه به اقتضائاتی مثل «الگوی رشد کودک ایرانی و بضاعت و امکانات دولت»، الگوی رایج در کشورهای دیگر ملاک قرار گرفته است. چنین به نظر می‌رسد که گویا برنامه‌ریزان آموزشی کشور فکر می‌کنند با تقلید از ساختار مقاطع تحصیلی، می‌توانیم به موفقیت‌های آموزشی آنها دست پیدا کنیم.

* تقلیدی‌بودن مبانی و فلسفه تربیتی کشور

این پژوهشگر تعلیم و تربیت تصریح کرد:‌ به‌اذعان صاحب‌نظران که به تحلیل عمیق نظام آموزشی کشور پرداخته‌اند، به‌دلیل تقلیدی بودن مبانی و فلسفه تربیتی کشور، هر تغییر در روبناها چندان تحولی را در خروجی‌های نظام آموزشی به وجود نمی‌آورد. وقتی که سازوکارها به‌نحوی تعریف شده که خروجی نظام آموزشی ویژگی‌های خاصی را دارا می‌شوند، نمی‌توان با اضافه یا کم کردن برخی از اجزا خروجی را تغییر داد.

* هوشمندسازی مدارس نمونه‌ای از تقلید حاکم بر آموزش‌وپرورش ایران

همتی‌فر گفت:‌ نمونه بارز این مسئله را در حال حاضر می‌بینیم. ما از یک سو به‌تقلید، ساختار تفکیک رشته‌های نظری و فنی را در کشور داریم و در خروجی از بی‌مهارتی دیپلمه‌های نظری و ضعف نظری فنی‌ها ابراز نگرانی می‌کنیم. مشابه این مسئله را در نوع مواجهه با برنامه‌های پرورشی و تربیت دینی می‌توانیم رصد کنیم. وجه تقلیدی دیگری که این روزها نیز به‌طور جدی در وزارت آموزش و پرورش تکرار می‌شود طرح موسوم به «هوشمندسازی مدارس» است. گویا در نگاه طراحان طرح مذکور این ایده وجود داشته است که مدارس موسوم به «اسمارت اسکول» با وارد کردن تجهیزات الکترونیکی مثل کامپیوتر، تخته هوشمند و ویدئوپروژکتور نظام آموزشی ما دچار تغییر اساسی خواهد شد، اما واقعیت چیز دیگری است. در کشورهایی که در چارچوب فکری خود نظام آموزشی موفقی دارند و در عین حال از پیشروان فناوری‌های کامپیوتری به حساب می‌آیند، لزوماً همه مدارس به این شدت از تجهیزات کامپیوتری استفاده نمی‌کنند.

* نسخه تحول آموزش‌وپرورش را در دست دیگران نبینیم

وی در ادامه با تذکر اینکه “مسئله این است که تا وقتی که نسخه تحولی برای نظام آموزش و پرورش و فرهنگمان را در دست دیگران ببینیم، به‌ویژه در سطح روبنایی، توقع چندانی نباید داشته باشیم”، افزود: ما دو راه بیشتر پیشِ‌رو نداریم؛ یا باید فلسفه تربیتی حاکم بر یک نظام آموزشی را بپذیریم و تماماً به آن پایبند باشیم یا فلسفه تربیتی خودمان را محور قرار بدهیم و به طراحی اجزای نظام آموزشی متناسب با آن بپردازیم. راه میانه و ترکیب‌های ناسازوار عملاً ما را با چالش‌هایی مواجه می‌کند که «از آن مانده و از این رانده» می‌شویم.

این پژوهشگر تعلیم و تربیت عنوان کرد: البته باید تأکید کنم که تعاملات بین‌المللی اگر فعال باشد و استفاده از تجربیات سایر کشورها اگر با مبانی ما سازگاری داشته باشد، امری پسندیده است، اما در واقعیت کمتر شاهد چنین نوع مواجهه‌ای هستیم.

همتی‌فر بیان کرد:‌ اگر قرار است که انسانی با مختصات مدنظر سند تحول بنیادین در نظام آموزشی تربیت شود، یعنی انسان «مؤمن، جهادگر، کارآفرین و ماهر، بانشاط و باعزت به نفس و تلاشگر در جهت تحقق عدل جهانی»، طبیعتاً این را باید در محتوای کتاب‌های درسی و همه فعالیت‌های آموزشی و پرورشی تسری بدهیم و از روحیه و نحوه مواجهه کادر مدرسه و معلمان در این باره نباید غفلت کنیم. اما اگر بخواهیم سراغ تربیت انسانی در تراز «شهروند جهانی» برویم، با معنایی که در اسناد بین‌المللی است، عملاً مسیر تا حد زیادی متفاوت خواهد بود.

وی عنوان کرد: این نگاه، «پی‌روی» و «پی‌گیری» مجموعه اسناد ۲۰۳۰ در عین اینکه نوعی از خودباختگی و دست‌کم گرفتن اسناد بومی را تداعی می‌کند، ما را به مقصودی که می‌خواهیم نمی‌رساند. حتی اهداف جزئی به‌ظاهر خوب این سند در بخش آموزش همچون «گسترش آموزش پیش‌دبستانی، آموزش رایگان و آموزش مهارت‌های فنی و حرفه‌ای» فارغ از جهت‌گیری‌های ارزشی آن نباید مورد توجه قرار گیرد و باید پرسید؛ اجباری کردن و توسعه آموزش رایگان برای تربیت کدام انسان؟

* برخی مفاد سند ۲۰۳۰ استقلال کشور را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد

این پژوهشگر تعلیم و تربیت با اشاره به اینکه برخی از مفاد سند ۲۰۳۰ به‌نحوی بحث استقلال کشور را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد که تربیت معلم در فضای بین‌المللی یکی از آنهاست، خاطرنشان کرد: طبیعتاً معلمی که در فضای فکری و فرهنگی ناهمسازی با فلسفه تربیت اسلامی ــ ایرانی تربیت شده باشد، عنصر وابسته است و انسان وابسته را تربیت می‌کند.

همتی‌فر اظهار کرد: علاوه بر این باید اشاره کنم که مسئله تحت‌الشعاع قرار گرفتن آموزش و پرورش به‌عنوان امر حاکمیتی هم از مباحث کلانی است که در مواجهه با سند ۲۰۳۰ باید حتماً مدنظر قرار گیرد. در صورت عدم توجه به این اصل، خطر ایجاد وابستگی فرهنگی و حتی به خطر افتادن استقلال در سایر عرصه‌ها چندان دور از ذهن نیست، زیرا مأموریت آموزش و پرورش به‌معنای اعم آن که همه دستگاه‌ها و وزارتخانه‌های فرهنگی ــ آموزشی کشور را در بر می‌گیرد، ساختن نسل آینده است. وقتی نسل آینده به‌لحاظ فرهنگی وابسته باشد و ارزش‌های دیگری در او نهادینه شده باشد، طبیعتاً نمی‌تواند استقلال کشور در اقتصاد، کشاورزی و سیاسی و … را حفظ کند.

وی در پایان یادآور شد: بر اساس نکاتی که گفتم، باید چنین جمع‌بندی کنم که در مواجهه با سند ۲۰۳۰ و مجموعه اسناد و اقدامات مربوط به آن باید به‌طور جدی به خطر وابستگی توجه کرد. بی‌توجهی یا مسامحه در این امر، آسیب‌های جبران‌ناپذیری برای کشور دارد و کشور را به‌صورت نرم ذیل سلطه می‌برد.

رشد ازدواج طبق معیارهای اسلامی در روسیه

سالانه تعداد زوج‌هایی که تمایل دارند جشن ازدواج خود را طبق معیارهای اسلامی برگزار کنند، افزایش می‌یابد و این به نوبه خود موجب رشد صنعت «ازدواج حلال» در روسیه شده است
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در شماره ۸۱ هفته‌نامه «جامعه و فرهنگ روسیه امروز» رایزنی فرهنگی ایران در مسکو آمده است: تمایل به برگزاری جشن ازدواج طبق شریعت اسلامی در روسیه یکی از رایج‌ترین موضوعات در بین مسلمانان این کشور است.
یافتن لباس و محلی مناسب برای برگزاری مراسم جشن ازدواج طبق شریعت اسلامی یکی از موضوعات بسیار مهمی است که جوانان و خویشاوندان آنها با آن روبرو هستند. لذا این سؤال مطرح می شود که چشم انداز صنعت ازدواج حلال در روسیه چگونه است؟
باید خاطرنشان ساخت که در تمامی شهرها و جمهوری‌هایی که مسلمانان در آنجا زندگی می‌کنند، سازمان‌ها و نهادهایی هستند که در زمینه برگزاری جشن ازدواج طبق شریعت اسلام و تدارک برنامه‌هایی مفید بر اساس آداب و رسوم ملی و رعایت اصول اخلاقی فعالیت می‌کنند.
محل برگزاری مراسم ضیافت عروسی و ازدواج جوانان با توجه به سلایق و میزان درآمد و دارایی آنها گوناگون است. عده‌ای ترجیح می‌دهند در خانه‌ای محقر با حضور بستگان و خویشاوندان و با پذیرایی غذای ملی جشن ازدواج خود را برگزار کنند و برخی نیز ضیافت ازدواج را در کافه رستوران‌ها و سالن‌های پیرامون مساجد برگزار می‌کنند. اما اغلب زوج‌های جوان مراسم ازدواج خود را در رستوران‌های حلال سنتی شرقی برگزار می‌کنند.
مسجد «یاردم» در خیابان سیروا یکی از محبوب‌ترین محل‌ها در شهر قازان است که مراسم جشن ازدواج در آنجا برگزار می‌شود و جالب است که بدانید این مسجد را «مرکز نکاح شهر قازان» می‌نامند.
همچنین برخی از مسلمانان قازان سالن ضیافت «بال» در نزدیکی مسجد «المرجانی» را برای برگزاری مراسم‌های خود ترجیح می‌دهند. در شهر مسکو نیز رستوران‌هایی نظیر «مائده» و «شیخ پالاس» محبوب مسلمانان این شهر هستند.
در خصوص لباس عروسی نیز باید گفت که در حال حاضر بازار روسیه در راستای ترویج موضوع «ازدواج حلال» مدل‌های بسیار متنوعی از لباس‌های عروس را برای دختران مسلمان این کشور عرضه داشته است. طراحان لباس سالانه مجموعه‌های جدیدی از مدل‌های لباس عروس را به بازار عرضه می‌کنند.
بنا به گفته کارشناسان سالانه تعداد زوج‌هایی که تمایل دارند جشن ازدواج خود را طبق معیارهای اسلامی برگزار کنند، افزایش می‌یابد و این به نوبه خود موجب رشد و گسترش صنعت ازدواج حلال در روسیه می‌شود.

امروز الگوی تحریف شده از دین در جامعه آغاز شده/ لزوم اجرایی شدن الگوی فاطمه زهرا(س) در جامعه برای زنان

کبری خزعلی گفت: زنان امروز باید الگوی خود را حضرت فاطمه زهرا انتخاب کرده و مسیر ایشان را در جامعه اجرایی کنند لذا نباید در این زمینه هیچگونه کوتاهی صورت گیرد.

به گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری فارس، هفتمین جلسه نشست تخصصی الگوی سوم زن با حضور فرهیختگان ایرانی و غیر ایرانی در سازمان بسیج شهرداری تهران برگزار شد.

در این نشست کبری خزعلی گفت: حضرت فاطمه زهرا اولین تغییر مسیر و الگوی اصلی زن را برای بشر در جامعه نشان داده‌اند.

وی افزود: زنی که شخصیت والای انسانی دارد در قرآن به صراحت آرمان الگوی زن معرفی شده که براساس نص صریح قرآن، الگوی زن خوب حضرت مریم و حضرت آسیه و الگوی زن بد زن حضرت نوح و زن حضرت لوط به عنوان ۲ پیغمبر معرفی شده‌اند.

خزعلی تصریح کرد: حضرت مریم و حضرت آسیه از اول عمرشان لحظه ای شرک نورزیدند و حضرت فاطمه زهرا (س) هم به عنوان الگوی سومین زن چنان خوش درخشیده‌اند که الگوی مناسبی برای زنان جهان به حساب می‌آیند ضمن اینکه عمر ایشان در لحظات خوشی و لحظات غم الگوی همه ماست.

وی گفت: با توجه به اینکه حضرت فاطمه زهرا (س) زمین‌های بسیاری داشتند اما با این‌حال طبق یکی از آیات سوره انسان ایشان در شرایط سختی زندگی می‌کردند به طوریکه با گرفتن روزه چیزی برای افطار نداشتند اما ۳ روز افطاری خود را به یکی از مسکین‌ها که به منزل ایشان مراجعه کرده بود هدیه دادند.

خزغلی اظهارداشت: زنان امروز باید الگوی خود را حضرت فاطمه زهرا انتخاب کرده و در جامعه آن را اجرایی کنند لذا نباید در این زمینه کوتاهی صورت گیرد.

خزعلی گفت: اگر ما می‌خواهیم فاطمه باشیم نباید جلساتمان سکولار و ضد انقلاب باشد در حالیکه در همان جلسات گریه می‌کنیم ضمن اینکه باید بدانیم دین از سیاست و سیاست از دین در تمامی ابعاد زندگیی و جلسات مختلف مذهبی و غیرمذهبی جدا از یکدیگر نیست.

خزعلی با اشاره به بیانات حضرت فاطمه زهرا درباره نفوذ فرهنگی تصریح کرد: یک گروه در جامعه متعهد به قرآن و سنت پیغمبر با تمام جزئیات آن هستند و گروه دوم به نام اسلام هرجا که دین را به نفع خود بدانند آن را اجرایی کرده و هرجا آن را به نفع خود ندانند اجرا نخواهند کرد که در این زمینه می‌توان گفت که امویان و عباسیان اینگونه هستند.

وی با بیان اینکه امروز الگوی تحریف در دین آغاز شده و نفوذی‌ها در جامعه و فرهنگ رخنه کرده‌اند، افزود: طرح توسعه پایدار و متوازن همان طرح سکولار کردن جهان است که هم‌اکنون به دست برخی افراد و گاهاً از سوی مسلمانان اجرایی شده است. براساس این طرح تلاش می‌شود که رفتارهای جوامع اسلامی تغییر پیدا کند.

خزعلی در پایان گفت: متأسفانه برخی احکام توسط برخی افراد امضاء شده که برخلاف اصول ۱۵۳ و ۵۷ قانون اساسی است و این در حالی است که مسئولین حق ندارند هیچگونه مصوبه‌ای را برخلاف نظر مجلس و قانون اساسی امضاء کنند و اگر هم این کار صورت گرفت باید بلافاصله امضای خود را پس بگیرند.