گروه معارف – رجانیوز: فاطمه زهرا(س) وجود مبارکی است که شیعه و سنی در اعتقاد به فضیلت های عظیم این شخصیت نورانی متفق اند. وجود مبارکی که در زمان حیات رسول گرامی اسلام(ص)، طبق حدیث نبوی پاره تن رسول خدا نام گذاری شد و اذیت کردنش همانند آزار و اذیت رسول گرامی اسلام (ص). وقتی پیرامون شخصیت و ابعاد گوناگون زندگی آن وجود نورانی و حجت الهی ، اندک سیری می کنیم، او و سیره نورانی اش را الگویی جامع و مانع برای حیات طیبه مادی و معنوی چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی می یابیم. از آنجا که علم به سیره حضرات معصومین(ع) لازمه اتباع از آن هاست، ایام شهادت فاطمه زهرا(س) فرصت مناسبی است تا مجددا به مطالعه و تامل در سیره ی ژرف آن حضرت بپردازیم. در همین راستا خبرنگار حوزه معارف رجانیوز با دکتر طوبی کرمانی به گفت و گو نشسته است. در ادامه با ارائه بخشی از رزومه دکتر کرمانی به معرفی اجمالی ایشان خواهیم پرداخت.
دکتر طوبی کرمانی استاد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران است. او دارای مدرک دکتری فلسفه و کلام اسلامی از دانشگاه تهران و مدرک فوق دکترای فلسفهی تطبیقی و کلام از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا است. وی اولین زن دکترای فلسفه در ایران و همچنین اولین زن رایزن فرهنگی ایران در یونان به مدت ۴ سال بوده است. از دیگر فعالیت های وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
عضو هیت علمی معاونت امور بین الملل بعثه مقام معظم رهبری، ۱۳۸۱/۰۴/۰۵، ۱۳۹۰/۱۱/۲۴، ایران، تهران
عضو هیت علمی و دبیر همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور و دبیر همایش زنان، ۱۳۸۱/۱۱/۲۰، ۱۳۹۰/۰۸/۲۰، عربستان سعودی، مکه
عضو مجمع عمومی شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۳/۰۵/۲۴، ۱۳۹۰/۱۱/۲۶، ایران، تهران
مشاور دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۴/۱۱/۰۵، ۱۳۹۰/۱۱/۲۴، ایران، تهران
سر دبیر وجله علمی پژوهشی “کتاب زنان” شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۳۹۱/۰۴/۰۱، ایران، تهران
سردبیر کتاب زنان شورای فرهنگی اجتماعی زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۳۹۱/۰۴/۲۳، ۱۳۹۲/۱۱/۰۵، ایران، تهران
عضو هیأت تحریریه مجله علمی پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۱/۰۹/۱۸، ایران، تهران
عضو هیأت تحریریه مجله علمی پژوهشی زن و خانواده. دانشگاه الزهرا، ۱۳۹۲/۱۱/۲۰، ایران، تهران
مرکز مطالعات زنان، ۱۳۹۲/۱۲/۲۸، ایران، تهران
سردبیر مجله علمی فلسفه و کودک، ۱۳۹۳/۰۲/۱۹، ایران، تهران
مشاور بین الملل دانشکده الهیات دانشگاه تهران، ۱۳۹۳/۰۲/۲۰، ایران، تهران
برخی از کتاب های تالیفی وی:
کرمانی ، طوبی . “فلسفه؛ بافته خیال و وهم یا حاصل اندیشه بشر.” تهران: موسسه فرهنگی الحورائ، ۱۳۷۶٫
کرمانی ، طوبی . “جشن آواز.” تهران: شباویز، ۱۳۸۱٫
کرمانی ، طوبی . “شهید و شهادت.” تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۱٫
کرمانی ، طوبی . “فلسفه خلقت (تبعیض، تفاوت، دیروز، امروز، فردا).” تهران: بین المللی الهدی، ۱۳۸۳٫
کرمانی ، طوبی . “فلسفه راز و نیاز.” تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ۱۳۸۴٫
کرمانی ، طوبی . “شهید و شهادت.” تهران: کانون اندیشه جوان، ۱۳۸۷٫
کرمانی ، طوبی . “درآمدی بر تطورات فلسفی فرق کلامی اسلامی و انحرافات وهابیت.” تهران: انتشارات بنیاد حکمت اسلامی، ۱۳۹۳٫
کرمانی ، طوبی . “مردم سالاری دینی و اخلاق و معنویت.” تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۹۴٫
Kermani, Toba. “Holy presence.” Tehran: Al Hoda International Publishers and Distributors, 1999
Kermani, Toba. “Mulla Sadra and His Philosophy of Transcendence.” Athens: Iran University Press, 2009
Kermani, Toba. “Mulla Sadra and Transcendent Philosophy.” Tehran: Al Hoda International Pub., 2011
—————————————————————————
فاطمه زهرا(س)؛ الگوی جامع
سوال؛ آیا حضرت زهرا(س) الگوی جامعی است؟
با عرض سلام و احترام و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س) نکاتی را در این باره عرض می کنم:
الگوی جامع یعنی آن نمونه و الگویی که بتواند ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر ابعاد یک فرد را پاسخگو باشد. وقتی الگویی این ویژگی ها را داشت او دیگر مخاطبش نه زن است و نه مرد بلکه مخاطب حیات انسانی است. لذا حضرت زهرا(س) الگوی جامعی برای حیات انسانی هستند.
وقتی می گویم حیات انسانی یعنی ؛ دیگر نه زن مطرح است و نه مرد، نه زمان گذشته مطرح است نه آینده و حال چرا که وقتی الگویی حیات انسانی را پاسخ داد پس آن الگو فرا زمانی، فرامکانی و همگانی است.
اما ممکن است این سوال برای مخاطبان پیش آید که چرا ما ادعا می نماییم که حضرت زهرا(س) الگویی جامع برای حیات انسانی است ؟
باید دید در یک احصاء اجمالی، ما ابعاد وجودی حیات انسانی را چطور می توانیم تقسیم بندی نماییم:
حیات فردی، حیات اجتماعی، حیات خاصی که ما را در حیطه تعلیم و تربیت قرار می دهد و ابعاد دیگر… . در بعد حیات اجتماعی می توان روابط و مسائل مختلف را به عنوان مصادیقش بیان کرد مثلا رابطه من با همسایه ام، من و حکومتم، من و جامعه ام و همانطور می شود برای این موضوع مصداق شمارش کرد.
حضرت زهرا(س) در عین جوانی موجودی بسیار خودساخته بوده است. یک موجودی که در عین جوانی غم خوار پدر است و اینقدر در سطح بالا این وظیفه را انجام می دهد تا ام ابیها نام می گیرد. ام ابیها خیلی واژه عجیبی است. در عین جوانی به مقامی می رسد که نه برای فرزندانش بلکه برای پدرش هم مادری می کند. شاید همین جا بشود به آن صلوات مبارک اشاره کرد . اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها ، دقیقا انگاری فاطمه زهرا(س) به عنوان محور مطرح شده است.
سعه وجودی این انسان آنقدر بالاست که آنقدر نماز می خواندند تا رگ های پاهای مبارکشان متورم می شد ؛ این یک نمایی از اوج ارتباط انسان با خالق و معبود خود است که البته در این ارتباط سعه وجودی فردی مطرح نبوده است بلکه اساسا طرح سعه وجودی فردی برای این است که پس از رشد، شکوفا و بالنده شدن به سعه وجودی در عرصه اجتماعی تبدیل شود لذا حیات عبادی فردی ما بر خلاف نگاه غلطی که وجود دارد و می گوید دین یعنی رابطه شخصی من با خدا به عرصه های دیگری مثل عرصه های اجتماعی منتهی می شود و اینکه بگوییم دین یعنی رابطه شخصی با خدا ، این بی معناست. این ارتباط فردی با لایتنهی و خالق برای این است که انسان را آماده کند برای ابعاد دیگر حیات او ، و ما این را در زهرای مرضیه(س) در اوج و قله مشاهده می کنیم.
حضرت زهرا (س) ابتدا به پدرشان یا ابتاه نمی گفتند و یا رسول الله صدا می زدند در صورتیکه رسول الله خود فرموده بودند فاطمه جان تو که به من پدر می گویی جان من صفا می گیرد اما ایشان هدف دارند از این قضیه و می خواهند به دیگران ادب ارتباط با رسول خدا(ص) را یاد بدهند. و همین انسان به درجه ای می رسد که اولین مدافع حریم ولایت می شود.
دفاع ایشان دفاع تمام قد از حریم ولایت بود ؛ نه حریم همسر و خانواده و این مطلب نباید اشتباه بیان شود.درک ولایت و درک انحراف از آن ،درک بسیار مهمی است که ایشان به این جایگاه رسیده اند و خود را مدافع حریم ولایت معرفی نموده اند.
ما مثال هایی بیان کردیم که هر کدام یک منشور است. منشور ارتباط با خدا، منشور ارتباط با پدر، منشور دفاع از ولایت و ده ها و صد ها منشور دیگر که می توان ذکر نمود.
شما به همین جمله حضرت که فرمودند الجار ثم الدار فکر نمایید. آیا این نمی تواند منشور حیات ارتباطی و اجتماعی ما باشد؟ منشوری بالاتر از این کجا یافت می شود؟
یا در مثال دیگری؛ شما در حدیث کساء جواب سلام یک مادر را به فرزندانش ببینید. خیلی عالمانه و عارفانه است. السلام علیک یا ولدی و یا قره عینی و یا ثمره فوادی ؛ من بسیار کتب روانشناسی را مطالعه کرده ام اما این کلام را به جرات می توان منشور تربیتی نامید. کدام فرزند را می یابید که در واکنش به این نوع رفتارهای فوق العاده مادر، خاک پای مادر نشود، که گفتند آبروی اهل دل از خاک پای مادر است.
تمام حیات حضرت زهرا(س) مملو است از منشور های اخلاقی، تربیتی، انسانی در ساحت های فردی و اجتماعی لذا به جرات می توان فاطمه زهرا(س) را الگوی جامعی برای حیات طیبه انسانی و اسلامی معرفی نمود.
یک دختر جوانی از من سوال کرد که ، دوستانِ همکلاسی من از من سوال می کنند که چرا زهرای ۱۴۰۰ سال پیش برای شما مطلوب، مراد و الگو است؟
من به آن دختر جوان عرض کردم که شما با پرسش هایی پاسخ آن دوستان خود را بدهید. از آنها بپرسید آیا شما وفاداری را دوست دارید؟ صفا ویکرنگی و صداقت را دوست دارید؟ حق مداری و حق طلبی را دوست دارید؟ غم خوارا دیگران بودن را دوست دارید؟ به دیگران اندیشیدن را دوست دارید؟ و می شود اینگونه سوالات را همینطور ادامه داد. قطعا آن ها جواب خواهند داد که پاسخ پرسشها مثبت است. بعد شما بفرمایید که شما اگر توانستید کسی را برای من معرفی نمایید تا در عین جوانی و در آن برهه جهل و ظلمت جامع جمیع این ویژگی های زیبا مثل عفاف، پاکدامنی، صداقت و … باشد؛ من اورا به عنوان الگو می پذیرم.
سوال؛ فرمودید حضرت زهرا(س) الگویی جامع برای حیات انسانی است. برخی حیات و اخلاق انسانی را مقابل دین قرار می دهند و آن را برتر از دین معرفی می کنند. حیات انسانی چیست و رابطه اش با دین چگونه است؟
وقتی حیات انسانی می گوییم، طبیعی است که برخی از مکاتب ،حکومت ها و دولت هایی که بر فلسفه های خاصی بنا شده اند مانند فلسفه نیچه که یک مشاوری داشت که به او گفته بود روزی چند بار به من یادآوری کن که تو گرگی و دیگران میش و گفته بود تا وقتی من زنده ام کسی از این شعار مطلع نشود لذا برخی از مکاتب و حکومت ها، فلسفه وجودی شان بر همچنین تئوری و فلسفه هایی بنا شده است. طبیعی است که چنین فلسفه هایی برآنند تا آن جایی که می شود انسان را از آن حقیقت خودش تهی کنند و به او فقط یک بعد مادی بدهند و وقتی انسانی به اینجا ختم شود دیگر هرکاری که دلشان بخواهد می توانند با او انجام دهند اما در اصل این کار قطعا شدنی نیست؛ چرا ؟ من مثالی برایتان می زنم.
به بیان آقای تافلر در کتاب موج سوم ، می گوید امروز در آمریکا دوران کشاورزی و صنعت به اتمام رسیده است و دوران الکترونیک شروع شده است اما جالبه است که به اعتراف آمار خودشان در آمریکا بیشترین مصرف قرص های ضد عصبی و استرس و قرص های آرامش بخش ثبت شده است؛ چرا؟
این را بگذارید کنار تجربه ای که به شما می گویم. من زمانی که آمریکا تحصیل می کردم ، آنها رسیده بودند به اینجا که همه پریشان اند، علیرغم اینکه آسایش برایشان فراهم است. خب اولا معلوم می شود که آسایش با آرامش متفاوت است. آرامش محل و خواستگاهش جای دیگری است. آمریکایی ها آمده بودند و چندین کانال تاسیس کرده بودند و کشیش های زبر دستی را که مانند بلبل سخن می گفتند را در جمعیت های هزاران نفری برای سخنرانی و انجام یکسری اعمال آورده بودند.
مثلا یکسری انسان هایی را آنجا آورده بودند تا کارهایی خارق العاده انجام دهند گرچه بعد ها معلوم شد که دروغ بود اما این قبیل کار ها را انجام می دادند؛ مثلا کشیش به یک کوری می گفت عینکت را بردار و او بینا می شد و یا به یک معلولی می گفت بلند شو و راه برو و او راه می رفت.
نه اینکه آنها دائم به مردم گفته بودند که فقط این دنیا وجود دارد و عالم دیگر و خدایی نیست، مشکلات فراوانی برای مردم ایجاد شده بود که می خواستند با این کارها قدری از آن مشکلات را مرتفع کنند. بالاخره به این هم رسیده بودند که انسان ها باید از حیث حیات روحانی هم اقناع شوند و تغذیه شوند.
باتوجه به اینکه خودشان به این نیاز بشر و به این ابعاد مهم بشر دست پیدا کردند اما مایل نیستند چیزی به نام دین مطرح شود چرا که دین بیداری می دهد – نگاه کنید به حضرت زهرا(س) به عنوان یک الگوی دینی که چگونه با خطبه فدک و کارهای دیگر روشنگری می کردند و بیدار باش می زدند و حق طلبی و دفاع از ولایت را می آموختند- چون حاضر نبودند دین را وارد کنند و از طرفی به آن نیاز های انسانی رسیده بودند بنابر این آمدند چیزی به اسم اخلاق را مطرح کردند.
اما سوال اینجاست، کدام اخلاق ؟ اخلاقی که منِ انسان عادی آن را تاسیس و تدوین می کنم؟ خب آن که معلوم است ساختار و چهارچوبش چگونه است و تا چه حیطه هایی جواب می دهد. لذا اگر واقعا کسی بخواهد خاستگاه اخلاق را بیابد باید سراغ دین و الگو های دینی مجسم برود.
زنِ مسلمانِ فاطمی
سوال؛چه اتفاقی افتاد که فاطمه زهرا که الگوی حجاب و عفاف است برای مبارزه کف میدان آمد و هر کاری را برای دفاع از حق و ولایت انجام داد؟ ارتباط این مبارزه مجاهدانه با وجوب رعایت عفاف و حجاب برای زن مسلمان چیست؟
این که چه اتفاقی افتاد یک مطلب است اما اینکه محور و رکن و بنیان اندیشه من چه باشد و اگر در اجتماع مردم و حکومت با این بنیان های اصیل فکری زاویه بگیرند چه باید بکنیم مطلب دیگری است. وقتی بنای فکری من این است که باید محور خدا و حق باشد آن وقت ستیز دائمی علیه ظلم و انحراف لازم و واجب می شود. کسی که چنین بنیان فکری دارد طبیعی است که وقتی جامعه را نسبت به حق منحرف و زاویه دار احساس می کند رسالتی را برای خودش می بیند.
لذا این رسالت است که دختر پیامبر را در میدان مبارزه و مجاهده می کشاند. نه فقط فاطمه زهرا(س) بلکه این مشی را بر زینب کبری(س) و بر امام حسین(ع) و همه ائمه(ع) آموزش داده است و بر رگ هایشان خون مبارزه و ایستادگی دمیده است. تا جایی که زینب کبری آنگونه در دربار یزید مقاومت و ایستادگی می کند و می فرماید ما رایت الا جمیلا … ؛ این جملات یعنی چه؟ برای کسی که صحنه های صحرای کربلا را دیده است بیان این جملات به چه معناست؟ او چه چیزی را می بیند که من نمیبینم و او چه می فهمد که من نمی فهمم؟ چه می یابد که من نمی یابم؟
وقتی امام حسین (ع) می فرماید إن کان دین محمّد لمیستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی این ها به چه معناست ؟ این همان رسالتی است که بر همه چیز مقدم است.
اما پاسخ نکته بعدی سوال شما. حضرت زهرا(س) وصیت می کنند که وقتی من از دنیا رفتم مرا در تابوت های چوبی گذارید تا حتی پستی ها و بلندی های بدنم دیده نشود این تنها یک نمونه از تقید و توجه بسیار بالای اهل بیت(ع) به بحث حجاب و عفاف است اما این به این معنا نیست که با مردان سخن نمی گفتند. همه نقل کردند که حضرت زهرا(س) روزی غروب از منزل بیرون آمدند و در پی چیزی بودند که سلمان سوال کرد که یا بنت رسول الله دنبال چه هستید ؟ ایشان فرمودند من دنبال علی ام . من می دانم که علی که ثروتمند مدینه بود بازهم هرچه درآمد داشته است انفاق کرده است و دست خالی برخواهد گشت و من ایستاده ام تا به او بگویم علی جان من تو را همین جوری می خواهم. پس حضرت زهرا(س) گاها صحبت می کردند با نامحرمان منتها حریم صحبت با نامحرم را رعایت می کردند.
متاسفانه امروزه جوانان و نوجوانان ما یک اشتباه بزرگ می کنند و آن این است که فکر می کنند با دوستشان، با همکلاسی شان و … وقتی می خواهند بگویند که صمیمی اند حریم هارا رعایت نمی کنند و سبک برخورد می کنند – همان چیزی که غربی ها می گویند- و این چه اشتباه بزرگی است که حریم صمیمیت با حریم احترام خلط شود. می توانیم در صورت لزوم خاصی، رابطه برقرار کنیم اما در چهارچوب اما محترم.
لذا حریم باید حفظ شود اما در کنار آن، زن باید در صحنه باشد. حضرت زینب (س) خطبه می خوانند. فاطمه زهرا(س) خطبه می خوانند و احتجاج می کنند. وقتی ضرورتی وجود دارد، رسالتی وجود دارد مانند دفاع از حق و ولایت باید در صحنه باشیم اما با رعایت حریم و حدود.
فاطمه زهرا(س)؛ دفاع تمام قد از ولایت
سوال؛ اگر بخواهید دفاع از ولایت زینب کبری(س) که اتفاقا از مادرش فاطمه زهرا (س) آموخته بود را در یک جمله خلاصه کنید چه می گویید؟
وقتی امام حسین(ع) می خواستند بروند به جنگ با دشمنان به زینب کبری(س) فرمودند که لا تشکی ؛ مبادا شکایت کنید ، شکایت یعنی ضعف . لذا زینب کبری هیچ جایی از خود ضعف نشان نداد. در تمامی صحنه های کربلا چه آنجایی که برادر و برادر زاده ها و فرزند را راهی می کنند یعنی دفاع از ولایت ، چه آنجا که در تل زینبیه شاهد واقعه بودند و چه آنجا که در دربار یزید غوغا به پا کردند همه این ها یعنی دفاع از ولایت. ما رایت الا جمیلا یعنی خط برادرم حق است و خط خداست و در این راه ایستادگی کرده و به شهادت رسیده است و بنابر این چیزی جز زیبایی نیست. این ها همه یعنی دفاع از ولایت.
همین موضوع در مورد حضرت زهرا(س) چگونه است؟
دقیقا همین طور، فرقی ندارد. با تمام وجود پای حق و ولایت و مبارزه با انحراف ایستادند و مبارزه کردند. اتفاقا بگویم زن ها و خانم های جامعه ما هم در برهه های مختلف بعد از انقلاب همینطور ظاهر شده اند. همانطور که در فتنه ها دیده اید، نگاهشان به نگاه ولی بود. نگاهشان به زبان و کلام ولی بود. او هرچه بگوید این ها بگویند و عمل کنند و هر چه ببیند آن ها هم ببینند. این یعنی ولایتمداری و دفاع از ولایت.
سیره فاطمی؛ منطق مستحکم اسلام در نفی سکولاریسم
سوال؛ سیره فاطمی چه رابطه ای با نفی سکولاریسم دارد؟
آنجایی که عرض کردم حضرت زهرا(س) با گفتار و عملکردشان تمام قد مبارزه و مجاهده می کنند که غیر از این هم اصلا نباید می بود به سوال شما پاسخ دادم . ایشان یک محور داشتند و آن هم خدا محوری بود. می خواهند انسان هایی مادی بدون اعتنا به دین و یا انسان هایی مادی اگر چه در اندیشه دینی اما در عمل سکولار بسازند و این را القا کنند .آن چه که در جدایی دین و سیاست ، دین و عقل و علم، دین و خدا مطرح است آن است که در این مدل ها ماده را جای خدا نشانده اند و رسیده اند به اینجا که باید چاره ای کنند وگرنه انسان ها در این عالم فقط مادی پژمرده می شوند و می میرند.
اما حضرت زهرا(س) اینچنین عمل نمی کند، او دین را جامع می داند و در عرصه های مختلف زندگی وارد می شود حتی اگر عرصه سیاسی دین باشد که اگر زهرای مرضیه(س) غیر از این عمل می کرد جای سوال بود.
انحراف و ارتجاع، خط قرمز فاطمه زهرا(س)
سول؛ ما در سیره حضرت زهرا(س) میبینیم که ایشان نسبت به انحراف حساس است و برای مبارزه با آن تمام قد وارد شده است. امام خمینی (ره) لفظ اسلام ناب را به کار می بردند؛ انگاری که فاطمه زهرا(س) عدول و انحراف از اسلام ناب را نمی پذیرد؛ نظرتان در این باره چیست؟
اولا حق نمی تواند بیش از یکی باشد و اساسا حق ها معنایی ندارد. بنابر این اسلام هم بماهو اسلام و فی ذاته ناب است. اینکه امام می فرمودند اسلام ناب به این خاطر بود که بدل هایی مقابل آن اسلام ناب را بازگو می کردند. مثلا اسلام آمریکایی که می فرمودند و یا اسلام و تشیع انگلیسی که مقام معظم رهبری می فرمایند بدل هایی مقابل اسلام ناب اند. این اسلام انگلیسی چقدر خطرناک تر است چرا که اسلام علیه اسلام است و مدل نظامی همین تشیع و اسلام انگلیسی همان داعش است. داعش دقیقا همان اسلام آمریکایی و اسلام انگلیسی است منتها در بعد نظامی . تشیع انگلیسی در بعد اندیشه ای است و داعش ترجمان همان الگو در بعد نظامی است.
ملاصدرا جمله زیبایی دارد و می گوید حق یکی بیشتر نیست منتها ما لباس های مختلف تن آن می کنیم . اگر این لباس ها را بکنیم یک حقیقت بیشتر نمی بینیم.
فاطمه زهرا(س) به انحراف از اسلام ناب حساس بودند و این دلیل دارد. در معارف اسلامی داریم که نزدیک شبهات نشوید، آنجا که کار کاری شبهه ناک است انجام ندهید چرا ؟ زیرا که اگر من امروز کار شبهه ناکی انجام دادم ، کم کم عادت خواهم کرد که خطا و معصیت و گناه را هم انجام دهم لذا می فرمایند که اساسا نزدیک به شبهات نشوید. لذا وقتی انحراف یک درجه شد آنجا شما باید احتمال دهید که اگر این انحراف یک درجه ای را مسدود نکنید به دو و سه و نود و صد تبدیل خواهد شد. و اتفاقا اگر مقابل انحراف نایستیم به صورت تصاعد هندسی این انحراف افزایش خواهد یافت.
فاطمی شده ایم؟
سوال؛ امروز جامعه ما ، دختران و پسران ما و همه قشر های جامعه ما چقدر الگوی فاطمی را در سیره زندگی خود انتخاب کرده اند؟
سوال خوبی است. در همین راستا مدتی است بنده نشست های علمی تحت عنوان معاصر سازی الگو های دینی می گذارم از جمله الگوی فاطمی؛ چرا؟
زیرا که دختر و پسر و جوان و پیر جامعه ما، اقشار مختلف جامعه ما ، از هرکسی از آن ها بپرسید که حضرت زهرا را دوست دارید خواهند گفت عاشقانه دوستش داریم. اما حضرت زهرا(س) آن طور که باید در زندگی های ما ظهور و بروز ندارد. البته در قشر زیادی از ما ظهور و بروز دارد که نمی خواهیم در آن باره صحبت کنیم و این انقلاب را همین قشر نگه داشته اند.
یکی از مشکلاتی که در برخی از اقشار جامعه ما سیره فاطمی ظهور و بروز ندارد این است که متولیان فرهنگی ما این الگو های مجسم دینی را دیدنی و خواستنی عرضه نکرده اند. یکجوری القا شده انگاری که فاطمه(س) آسمانی است و جوان های ما زمینی و اگر اینگونه شد فکر خواهند کرد که منِ زمینی چگونه به آن نور آسمانی خواهم رسید؛ درصورتیکه فاطمه زهرا(س) از همین زمین و با اراده خودش به سمت آسمان و آسمانی شدن حرکت کرده است.