سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی در مصلای قم با سخنرانی حجتالاسلام صدوق
تشریح راهکار «کوتاهمدت» در عرصههای مختلف جامعه برای خروج انقلاب اسلامی از ناهنجاریهای برآمده از ساختارهای تمدن مُدرن
۱٫ مدیریت حضرت امام و مقام معظم رهبری در سیوهفت سال گذشته، مورد هجمهی فرهنگ مدرنیته قرار گرفته است زیرا این دو فرهنگ دارای دو جهتگیری متضاد هستند و آنچه فرهنگ مدرنیته همگان را به سوی آن دعوت میکند، «دنیا» است اما فرهنگ انقلاب اسلامی، بشریت را به «آخرت» دعوت مینماید. این دعوت معنوی ریشه در دعوت انبیاء الهی دارد و نمود آن، افشای مظالم کفر و استکبار در پایمالکردن حقوق انسانها و نجات بشر از غل و زنجیرهای مادّی و ضلالتهای نوین است. بنابراین سختافزارها و نرمافزارهای ناشی از فرهنگ مدرنیته که قبل از انقلاب در جامعهی ایران رسوخ کرده بود، به آرمانها و شعارهای اسلامیِ نظام فشار وارد میکند و بمثابه ظرفی است که تناسبی با مظروف خود ندارد. در واقع فرهنگ مدرنیته با تولید نیاز مادّی، بشریت را به سجده بر خود وا میدارد و همهی کشورها را به همکاری در این راستا دعوت میکند که این همکاری از طریق حضور در یکی از سطوحِ سهگانهی «مونتاژ مدل، مهندسی معکوسِ مدل، مشارکت در تولید مدل و بهینهی آن» تحقق مییابد اما حضرت امام (ره) این دعوت مادّی را نپذیرفتند و به آن «نه» گفتند. این مبنا باعث شد تا ایشان به ایجاد تغییراتی در این ظرف اقدام کنند تا زمینه برای جاریشدنِ محتوای الهی در آن فراهم شود و در نتیجه، مدیریت جدیدی پدید آمد که بر «نهادسازی» در سه عرصهی «سیاسی، امنیتی و دفاعی» استوار بود. گرچه این روند، تأثیراتی در عرصهی فرهنگ و اقتصاد نیز برجای گذاشت اما در دههی اول انقلاب، فضا و شرایطی مناسب برای نهادسازی فرهنگی و اقتصادی بر مبنای ادبیات انقلاب فراهم نشد و به تعبیری نوبت به این کار نرسید. پس از پایان جنگ تحمیلی، توصیههای کارشناسی نه تنها از سرایت این روند به صحنهی فرهنگ و اقتصاد ممانعت کرد بلکه باعث ادغام برخی از نهادهای انقلابی در ساختارهای کلاسیک شد و نهادهای باقیمانده نیز در معرض خطر انحلال در فرهنگ مادّی مدرنیته قرار گرفتهاند.
۲٫ به همین دلیل است که امروزه برخی مسائل ارزشی ـ که در ابتدای انقلاب کاملاً مورد توجه بود ـ در جامعه کمرنگ شده است. البته این بدان معنا نیست که فرهنگ و ادبیات و شعارهای انقلاب اسلامی کمفروغ شده باشد بلکه هوشیاری و پیگیری و حضور مردم در عرصههایی مانند انتخابات، راهپیماییها، مسألهی برجام و… نشان میدهد که انقلاب زنده است و حتی به تعبیر مقام معظم رهبری قویتر از گذشته به راه خود ادامه میدهد زیرا انقلاب اسلامی امروز در حال مقاومت در عرصههای عقلانی و روحی است که هجمههای دشمن در آنها نامحسوس است و شرایط کنونی، همانند دههی اول انقلاب نیست که خاک کشور تصرف شده باشد و شخصیتهای طراز نظام ترور فیزیکی شوند. به عبارت دیگر، انقلابهای مادّی به دنبال یک زندگی نوین و متفاوت هستند و لذا پس از پیروزی، برای دستیابی به این زندگی با قدرتهای مسلط سازش میکنند اما حضرت امام با شعار «نه شرقی؛ نه غربی» مردم را به زندگی معنوی دعوت کردند و در صحنهی میدانی به مقاومت در برابر حملات دو قدرت مادّی در شرق و غرب پرداختند. امروز نیز نظام جمهوری اسلامی در کلّیت خود، همچنان در حال درگیری و مواجهه با کفر در صحنههای مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است و مردم هم به دلیل علاقه به اسلام از این مبارزه حمایت میکنند و لذا انقلاب زنده است.
البته برخی مدّعی هستند که واقعیتهای جامعه نشان میدهد انقلاب اسلامی رو به افول است اما برای اثبات این ادعا باید روشن شود که نحوهی جمعبندی از آمار و ارقام ـ که وضعیت میدانی را تعیین میکنند ـ چگونه انجام میشود؟ آیا این کار بر مبنای ادبیات حوزه انجام میشود یا بر اساس شاخصههای مادّی ادبیات دانشگاه؟ یا باید برای بررسی آثار انقلاب در جامعه، منطق و دستگاه محاسباتی دیگری به کار برد؟ به عنوان نمونه، در سال ۱۳۵۵ مبارزین با مشیهای مختلف شکست خورده و به بنبست رسیده بودند و متدیّنین در ناامیدی به سر میبردند و شاه توانسته بود فرهنگ غرب را به نحوی در جامعه و در میان جوانان ترویج کند که فجایعی مانند جشن هنر شیراز در ماه مبارک رمضان برگزار شود. یعنی رژیم بر مبنای محاسبات مادّی از وضعیت جامعه، نسبت به ادامه و تعمیق رفتار کفرآمیز خود احساس امنیت میکرد و تهدیدی در برابر خود نمیدید. اما حضرت امام در چنین شرایطی نیز جمعبندی متفاوتی از اوضاع داشت و به مردم امیدوار بود زیرا میدانست در عمق فرهنگ مردم ایران، ارادت به اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین و فقهای عظام شیعه هنوز جریان دارد و با تکیه به همین پتانسیل، انقلاب را به پیروزی رساند که تفصیل آن قبلاً در بحث «تحلیل مردمشناسی از مردم ایران» ذکر شد.
پس گرچه ممکن است فشار فرهنگ مدرنیته بر انقلاب اسلامی افزایش پیدا کند و ناهنجاریها تعمیق شود اما این روند نمیتواند ایمان مردم را که با تعلّق به آستان مقدّس ائمّهی هدی گره خورده، از بین ببرد بلکه این سرمایهی ایمانی باعث خواهد شد تا مأموریتهای تاریخی این ملّت که با تدبیر خدای متعال و وعدهی پیامبر اکرم بر دوش آنان قرار گرفته، به تحقق بپیوندد. لذا برخلاف تلقّی رایج در حوزهها که جوانان را لاابالی و ازدسترفته میپندارد، رهبری تصریح میکنند که علیرغم تهدیدها و خطرات موجود، بهترین جوانان دنیا، جوانان ایران هستند و حتی از جوانان متدیّن در ابتدای انقلاب، انقلابیترند. یعنی مقام معظم رهبری در جمعبندی از شرایط میدانی رویکرد متفاوتی دارند و به نمونههایی از قبیل اعتکاف گستردهی جوانان در ماه رجب، احیاء شبهای قدر، شرکت در راهپیمایی روز قدس در گرما و با زبان روزه اشاره میکنند که برای تبیین علمی و دفاع از این جمعبندی آماری، یک دستگاه منطقی و عقلانی نوین ضرورت دارد.
۳٫ بیان شد که راهکار کوتاهمدّت با توجه به چالش بین «محتوای الهی» و «سختافزارها و نرم افزارهای مادّی»، پیشنهاد تعمیم نهادسازی انقلابی به تمامی عرصههای ادارهی کشور را مطرح میکند. در نتیجه، دو شیوهی مدیریتی در نظام اسلامی جریان مییابد که وجود هر دو ضرورت دارد اما باید تحت یک قرارگاه مشترک اداره شده و به هماهنگی برسند. یعنی به دلیل مقابلهی انقلاب اسلامی با نرم افزارهای مادّی، مدیریت بخشهای نرمافزاری به نهادهای انقلابی سپرده میشود اما از آنجا که بخش سختافزاری در زندگی مردم و ساختارهای نظام حضور پیدا کرده است، مدیریت آن به عناصر و ساختارهای کلاسیک واگذار میشود.[۱] در واقع با توجه به هشدارها و مطالبات مقام معظم رهبری پیرامون فتنه ۸۸، ناتوی فرهنگی و اقتصاد مقاومتی میتوان این مطلب را استنباط کرد که ایجاد سه قرارگاه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر مبنای تجربهی مدیریتیِ حضرت امام (نهادسازی) ضروری است. بر همین اساس، پیشنهاد اولیهای ـ که نیازمند تکمیل است ـ برای تعمیم نهادسازی به تمامی ابعاد ادارهی کشور (قوای مجریه، مقنّنه، قضائیه) ذکر میشود.
در قوّهی مجریه، دو بخش قابل طرح است: «ریاستجمهوری و وزارتخانهها» که مسئولیت ساختارهای کلاسیک را بر عهده خواهد گرفت و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» که بمثابه مرکز مدیریت و فرماندهی نهادهای انقلابی در قوّهی مجریه عمل خواهد کرد.[۲] این دو باید در یک ستاد مشترک و توسط رهبری هماهنگ شوند که در این صورت به جای آن که جایگاه رهبری در حل و فصل اختلافات و نزاعها و بحرانها خلاصه شود، نقشی اثباتی برای منزلت ولایت فقیه پدید خواهد آمد. در قوّهی مقنّنه، «مجلس شورای اسلامی» بمثابه نهاد انقلابی خواهد بود که به دست انقلابیون سپرده میشود و «شوراها» به عنوان نهاد کلاسیک در اختیار فرهنگ مدرنیته قرار میگیرد. در قوّهی قضائیه نیز لازم است تا دادگاههای انقلاب به عنوان نهاد انقلابی در این قوّه احیا شوند. در نیروهای مسلّح، تفکیک مدّنظر بین ارتش و سپاه انجام شده اما در راهکار میانمدّت و درازمدّت، تغییرات لازم در دکترین سپاه پاسداران باید اعمال شود. در امنیت داخلی، وظائف کلاسیک به نیروی انتظامی و مأموریتهای انقلابی به بسیج سپرده میشود.
در مورد روستاها، جهاد سازندگی بمثابه نهاد انقلابی و وزارت کشاورزی به عنوان نهاد کلاسیک عمل خواهند کرد. در موضوع شهرها، مساجد و مدیریت معنوی شهر به ائمّهی جمعه واگذار میشود و مدیریت شهرداریها به فرهنگ مدرنیته سپرده خواهد شد. در رسانه، بخش کلاسیک عهدهدار تلویزیون و بخش انقلابی مسئول رادیو خواهند شد. در موضوع هنر، بخش هنرهای مدرن در اختیار وزارت ارشاد قرار میگیرد و بخش مربوط به کتاب و داستان و مطبوعات به نهاد انقلابی تفویض میشود. در امر دیپلماسی، وزارت خارجه و دیپلماسی اقتصادی و امور اداری آن به مدیریت کلاسیک واگذار میشود و موضوع حجّ و بیداری اسلامی را بعثهی مقام معظم رهبری عهدهدار میشود. البته در وضعیت فعلی، مأموریتهای انقلابیِ مرتبط با بیداری اسلامی برای این نهاد معیّن نشده و بیشتر فعالیتهای آن، به برگزاری حجّ به عنوان یک واجب فقهی و تلاش برای انجام صحیح اعمال توسط حجّاج و رفاه حال آنان معطوف شده است. در موضوعات مربوط به وزارت کشور، دو نهاد موازی یعنی استانداریها و دفاتر ائمّهی جمعه وجود دارد اما نمازهای جمعه باید از طریق نرمافزارهای پیشگفته و با مأموریت اجرای امر به معروف و نهی از منکر، در سراسر کشور احیاء شوند. در موضوع مسکن، بنیاد مسکن به مأموریتهای انقلابی با محوریت محرومین خواهد پرداخت و وزارت مسکن، مدیریت بخش مدرن را بر عهده خواهد داشت. همچنان که وضعیت محرومین به کمیتهی امداد امام خمینی و امور معلولین به بهزیستی سپرده میشود. در آموزش و پرورش، مدیریت انواع مدارس از قبیل غیرانتفاعی، تیزهوشان، نمونهی دولتی و… به بخش کلاسیک سپرده خواهد شد و تأسیس و مدیریت مدارس انقلابی و قرآنی به بخش انقلابی واگذار میشود و معاونت پرورشی عهدهدار این امر میگردد. در آموزش عالی و آموزش پزشکی، دانشگاههای آزاد و پیام نور و… با مدیریت وزارت علوم و بخش خصوصی و با محوریت تکنولوژی و فنّآوری اداره خواهند شد اما مدیریت دانشگاههای دولتی و تأسیس دانشگاههای اسلامی بر عهدهی انقلابیون است.
در بخش بانکی، موسسات قرضالحسنه توسط انقلابیون اداره میشود و بانکها به صورت کلاسیک مدیریت خواهند شد همچنان که اخذ مالیات تولید به بخش کلاسیک و اخذ خمس و زکات و عوارض شهرداری و… به بخش انقلابی سپرده میشود. در صنعت و معدن، بخش کلاسیک عهدهدار تکنولوژی برتر و بخش انقلابی، متکفل تکنولوژی متوسط و خرد خواهند شد. در موضوع بازرگانی، مسئولیّت الگوی مصرف دولتی و صنفی به بخش کلاسیک و مسئولیت الگوی مصرف عمومی به انقلابیون واگذار میشود. همچنان که در بخش کار و رفاه و تأمین اجتماعی، بیمه و تأمین اجتماعی و امور مربوطه توسط نهادهای کلاسیک اداره شده و اوقاف و امور خیریه و یارانهها به بخش انقلابی تفویض میشود. در موضوع ورزش، ورزشهای قهرمانی و مدرن از طریق بخش کلاسیک مدیریت میشود اما ورزشهای رزمی، ورزش پهلوانی، شنا و تیراندازی به وسیلهی انقلابیون اداره خواهد شد. در موضوع ارتباطات و مخابرات، مدیریت پست و تلفن و موبایل در اختیار نهاد انقلابی قرار میگیرد و مدیریت اینترنت و شبکهی مجازی به عهدهی بخش کلاسیک خواهد بود. در موضوع نفت و گاز، بخشهایی که به تکنولوژی خُرد و متوسط وابستهاند به انقلابیون واگذار شده و بخش مربوط به تکنولوژی برتر با مدیریت کلاسیک اداره میشود. در بخش آب و برق، انقلابیون مسئول مصرف خانوادگی و کشاورزی خواهند بود و مصرف صنعتی و خصوصی به صورت کلاسیک مدیریت خواهد شد. در بخش ترابری، حملونقل زمینی اعمّ از جاده و ریل قطار به نهاد انقلابی واگذار شده و حملونقل هوایی و دریایی به ساختار کلاسیک سپرده میشود. همچنین برنامه و بودجه بر عهدهی بخش کلاسیک قرار داده میشود و نهاد انقلابی، متکفّل منابع انسانی و امور استخدامی خواهد شد. محیطزیست در شهرها به صورت کلاسیک حفاظت خواهد شد اما حفاظت از محیطزیست در روستاها و جنگلها و مراتع توسط انقلابیون انجام میشود. در معاونت زنان، امور مربوط به زن و اشتغال توسط ساختار کلاسیک و امور مربوط به زن و خانواده توسط نهاد انقلابی اداره خواهد شد همچنان که در معاونت پارلمانی، ارتباط با مجلس به نهاد انقلابی و ارتباط با شوراها به نهاد کلاسیک سپرده میشود.
البته عناوین فوق در برنامههای توسعهی کشور وجود دارد و حتی در بخش فرهنگی بر «محوریت اندیشهی امام خمینی و ترویج آن در میان عموم» تأکید شده اما از آنجا که این بندها و تبصرهها به مبنایی برای نهادسازی انقلابی و تعیین مأموریت انقلابی تبدیل نشده است، در مقابل فرهنگ توسعه دچار انزوا خواهد شد. البته این چالش به صورت عمدی اتفاق نمیافتد بلکه کارشناسان و نظام کارشناسی کشور به صورت طبیعی، بر اساس علوم مادّی و متداول به ارائهی طرح میپردازند و لذا بودجه و نیروی انسانی کشور نیز در همان موضوعات صرف خواهد شد. در واقع بخشهایی که وابسته به تکنولوژی پیچیده و برتر است و با فرهنگ مدرنیته قرابت بیشتری دارد، به ساختارهای کلاسیک واگذار میشود و بخشهایی که با تکنولوژی ساده یا متوسط قابل اداره است و تناسب بیشتری با فرهنگ مذهب دارد، بر عهدهی انقلابیون گذاشته میشود. در نتیجهی تعمیم نهادهای انقلابی، دو نهاد مدیریتی در هر یک از قوای مجریه و مقنّنه و قضائیه شکل میگیرد که در سه ستاد مشترک سازماندهی شده و از طریق مدیریت رهبری در این ستادها، هماهنگ خواهند شد. البته به نظر میرسد برای تحقق راهکار کوتاهمدّت، بازنگری در قانون اساسی ضرورت پیدا کند چرا که تعمیم نهادهای انقلابی و ایجاد دو مدیریت در هر یک از قوای سهگانه، نیازمند جایگاهی حقوقی در قانون اساسی است.
۴٫ البته این تفکیک صرفاً به دلیل اشراف کمترِ انقلابیون نسبت به مسائل سختافزاری نیست بلکه با تبیین راهکار میانمدّت و درازمدّت روشن خواهد شد که در طول زمان و با کاستن از تمرکز تکنولوژی و کاهش پیچیدگی در نیازهای مادّی، قدرت اصلی به دست نهادهای انقلابی خواهد افتاد. اما اگر راهکار میانمدّت و درازمدّت طراحی نشود و یک تحلیل علمی بر همهی این راهکارها حاکم نباشد، تعمیم نهادسازی انقلابی گرچه آثار و برکاتی در پی دارد اما در طول زمان با موانع جدّی مواجه خواهد شد؛ همچنان که در پایان دوران دفاع مقدس چنین مشکلی پدید آمد. در واقع به دلیل پیچیدگی جنگ در دنیای امروز و کثرت موضوعات آن، یک دستگاه محاسباتی پیچیده برای ادارهی جنگ لازم است و اگر این دستگاه محاسباتی بر اساس فرهنگ مذهب نباشد، استفاده از نسخههای متداول و دستگاههای محاسباتی موجود اجتنابناپذیر است. همین مسأله بود که موجب شد حضرت امام ناچار به قبول قطعنامه شود زیرا مسئولان نظامی، سیاسی و اقتصادی بر اساس محاسبات متداول، به این نتیجهی کارشناسی رسیدند که کمبود ادوات نظامی و کمبود پول و بودجه، امکان ادامهی جنگ را از بین برده و همین بررسی کارشناسی را به حضرت امام منتقل کردند و ایشان نیز به تعبیر خود، جام زهر را نوشیدند. اما اگر دکترین نرمافزارها و سختافزارهای نظامی بر اساس ادبیات انقلاب تغییر میکرد و تفاوت وضعیت زندگی در جبهه و زندگی در پشت جبهه از بین میرفت، سرنوشت جنگ به گونهی دیگری رقم میخورد.[۳] همچنان که نهادسازی بدون تغییر سختافزارها و نرمافزارهای ادارهی کشور باعث شده تا مقام معظم رهبری علیرغم بدبینی به نتیجهبخش بودنِ مذاکره با امریکا، برجام را تجربه کنند و در صورتی که راه نوینی برای ادارهی کشور بر مبنای دین و انقلاب ارائه نشود، برجامهای دیگری نیز به ایشان تحمیل خواهد شد.
در واقع انقلاب اسلامی برای عبور از عقبههای سخت و حفظ و تداوم خود، به «بکارگیری اسلامیِ» سختافزارها و نرمافزارهای موجود اقدام کرده اما تحلیلی تخصصی از این عملکرد درخشان خود ندارد. لذا امروزه گرچه در عرصههایی مانند سوریه و عراق و یمن و لبنان، از تجربهی دفاع مقدس در عملیات زمینی استفاده میشود اما آنچه در دکترین دفاعی نظام مورد توجه قرار گرفته، توسعهی موشکهای دوربرد و بالستیک است که امکان استفاده از آنها در کشورهای فوق وجود ندارد. حتی حزبالله لبنان نیز که از قدرت موشکی قابل توجهی برخوردار است، تنها زمانی میتواند از این سلاح استفاده کند که ابتدائاً یک درگیری زمینی با دشمن صهیونیستی روی دهد. اما در دکترین جنگ متداول، توان موشکی تنها برای ترساندن دشمن استفاده نمیشود بلکه همانطور که قبلا بیان شد، متغیر اصلی در جنگ مدرن «نسلکشی» و «تخریب زیرساختها» است و پس از این دو برخورد جنایتآمیز است که نوبت به «نابودی ماشین جنگیِ» طرف مقابل میرسد. این دکترین باعث میشود حتی برخی کشورهای توسعهیافته مانند ژاپن، تا دهها سال اساساً به فکر توان نظامی خود و صرف بودجه برای تقویت آن نباشند زیرا جنگ در دنیای امروز به معنای تخریب زیرساختهای توسعه است که هزینههای سنگین و سرسامآوری برای احداث آن انجام شده و در نتیجه، کشورها بر اساس محاسبات اقتصادی ترجیح میدهند مقولهای به نام دشمن را از قاموس سیاسی و دفاعی خود حذف نمایند و در برابر تمامی مظالم قدرتهای بزرگ سکوت کنند تا با دوری از قرارگرفتن در معرض تهدید ابرقدرتها، دچار هزینههای غیرعقلائی نشوند. اما حضرت امام در مقابل تمامی این رویههای فاسد ایستاد و مبنای حرکت خود را بر اسلام و معنویت و اخلاق و ارزشهای انسانی استوار کرد. پس با کمی دقت روشن خواهد شد که در نهادسازی انقلابی به عنوان راهکار کوتاهمدّت، حرکتهای علمی و برنامهمحور کمرنگ است و آنچه مورد تأکید قرار گرفته، تعیین مأموریتهای ویژه و مدیریت جهادی و فتح عرصههای جدید است که این حرکت تا مدّتی موجب رشد و تقویت فرهنگ انقلابی در کشور خواهد شد.
—————————————
[۱]. البته در نهادسازیهای انجامشده، تعریف سختافزارها در صحنهی عینی ـ و نه در عرصهی تئوریک ـ تغییر پیدا کرده است.
[۲]. البته سپاه پاسداران در شرایط کنونی، بیشتر صبغهی نظامی و امنیتی پیدا کرده، اما مقام معظم رهبری در تعریف خود از این نهاد انقلابی، این انحصار را نمیپذیرند و مأموریت آن را به تمامی عرصهها تعمیم میدهند.
[۳]. پیشنهاد تغییر سختافزارهای و نرمافزارهای جنگی و مشابهسازی وضعیت پشت جبهه با جبهه، از سوی مرحوم علامه سیدمنیرالدین حسینیالهاشمی بنیانگذار فقید فرهنگستان علوم اسلامی به مسئولان کشور ارائه شد، اما موانعی باعث شد که این پیشنهاد در دستور کار نظام قرار نگیرد؛ گرچه پس از پایان جنگ، رؤسای قوای مقنّنه و مجریهی وقت، اعلام کردند که تفاوت وضعیت زندگی در پشت جبههها با وضعیت جبههها یک اشتباه بود. البته در مباحث گذشته، جایگاه «آزمون و خطا» در حرکت پرچمداران توحید در عصر غیبت و تفاوت ابعاد مدیریت الهی غیرمعصومین با مدیریت الهی معصومین بیان شده که میتواند مبنای تحلیل این اشتباه قرار بگیرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید