پاسخ آیت الله رجبی، عضو جامعه مدرسین به حسن روحانی
کسی که مشروعیت و اعتبار ولایت و حاکمیت بر مردم را به رأی مردم وابسته می داند به سکولاریزم پناه برده است/ امام خمینی(ره) فرمودند رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد غیر مشروع است و وقتی غیر مشروع شد طاغوت است.
اما آنچه در چنین گزارههایی که مورد استناد این افراد می باشد ناظر به «مقبولیت» است؛ روشن است کسی که اعتبار حاکمیت خود را از سوی خداوند دارد، اگر مردم جامعه آمادگی پذیرش او را به هیچ وجه نداشته (به تعبیر دیگر لیاقت و شایستگی حاکمیت او را نداشته باشند) و پذیرای حاکمیت او نباشند، یا حاکمان غیر الهی مانع حاکمیت او شوند و یا به هر دلیل دیگر امکان حاکمیت برای او نباشد؛ تکلیف از آن حاکم مشروع برداشته میشود. زیرا تکلیفی فوق طاعت میشود.
گروه سیاسی-رجانیوز:سخنان اخیر حسن روحانی در ضیافت افطار اساتید دانشگاه در رابطه با مبنای ولایت از دیدگاه امیرالمومنین واکنش بسیاری از کارشناسان را به دنبال داشته است.
به گزارش رجانیوز در همین راستا آیت الله محمد رجبی عضو جامعه مدرسین در یادداشتی در این باره گفت:
ولی فقیه تنها حاکم مشروع در زمان غیبت
علمای برجسته شیعه در طول تاریخ فقه، همواره بر تئوری «ولایت فقیه در حاکمیت» تاکید داشتهاند و شخصیتی مانند «صاحب جواهر» میفرمایند: «کسى که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین(ع) را نفهمیده است» (جواهر الکلام، ج ۲، ص ۳۹۸٫)
و آیات فراوان قرآن و بسیاری از روایات بر این حقیقت تاکید و تصریح دارند که حق حاکمیت اصالتاً برای خداست و این حق را خداوند به پیامبر اسلام(ص) و پس از آن حضرت، به امامان معصوم(ع) و در زمان عدم دسترسی به امام معصوم و در زمان غیبت، طبق دلالتهای پنهان آیات و دلالت های آشکار روایات به ولی فقیه داده است و تنها کسی که حق حاکمیت و مشروعیت دارد ولی فقیه است و حق حاکمیت همه مسئولان دیگر با نصب و در طول ولی فقیه مشروعیت دارد.
البته این حقیقتی که در آیات و روایات آمده است همراه با تبیین و تحلیل ذکر شده و دارای استدلال میباشد. استدلالاتی که با روش و «متد عقلی متقن» هم قابل اثبات است. (ر.ک: «ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت» نوشته آیت الله جوادی آملی و «حکیمانه ترین حکومت» نوشته آیت الله مصباح یزدی)
از جمله آیاتی که بیانگر این حقیقت است آیاتی است که دوگانه «حکومت الله» و «حکومت طاغوت» را مطرح می کند این آیات دلالت بر آن دارد که حکومت ها از منظر قرآن به دودسته حکومت الله و حکومت طاغوت تقسیم می شوند و هر حکومتی که حکومت الهی و از سوی خدا نباشد و «تفویض الهی» نداشته باشد حکومت طاغوت است و دسته سومی ندارد.
از جمله روایاتی که بر این حقیقت دلالت دارد روایت مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق(ع) است که می فرماید: «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ» (کافی، ج۱، ص۱۱۲)
طبق این روایت هم، هر حکم و حاکمیتی که از غیر ولی فقیه و در برابر نظر ولی فقیه باشد در حد شرک به خداوند است و آن حکم و حاکمیت طاغوت است.
به همین دلیل حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به عنوان یک متخصص متبحر در فهم دیدگاه اسلام می فرماید: «ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.» (۱۲/۷/۱۳۵۸)
اظهار نظرهای غیر روشمند و به ظاهر علمی کسانی که مشروعیت و اعتبار «حق ولایت و حاکمیت بر مردم» را به رأی مردم (اکثریت) وابسته می داند و بر آن مبتنی میسازند و می گویند: «امیرالمؤمنین(ع) مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم می داند» در منطق دین آگاهانه یا ناخودآگاه به «سکولاریزم» پناه برده اند؛ علاوه بر آنکه نظریه آنان به لحاظ علمی فاقد اعتبار است. زیرا به برخی گزاره های دینی بدون در نظر گرفتن «فضای آن سخن»، «بافت و سیاق»، «دلالت های آشکار و پنهان» آن و نیز «دیگر بیانات قرآنی و روایی» و مبانی و مسلمات دینی، استناد میکنند. این افراد چنین سخنی غیرکارشناسانه، غیر روشمند و غیرعلمی را در قالبی به «ظاهر علمی» عرض می کنند که متخصصان کارشناس برای آن هیچ ارزش علمی قائل نیستند.
غیرمتخصصان هم وقتی از اظهار نظرهای متخصصانی مانند فقهای عظام جهان تشیع، در طول تاریخ فقه به ویژه شخصیتهای علمیای مانند حضرت امام (ره) و شاگردان برجسته ایشان آگاه شوند نادرستی، بی اعتباری و «شبه علم بودن» آن را در میابند.
مشروعیت از سوی خداست و جز با نصب خاص و عام الهی هیچ حاکمیتی مشروع قانونی و دارای اعتبار نیست
مقبولیت شرط تحقق حاکمیت
اما آنچه در چنین گزارههایی که مورد استناد این افراد می باشد ناظر به «مقبولیت» است؛ روشن است کسی که اعتبار حاکمیت خود را از سوی خداوند دارد، اگر مردم جامعه آمادگی پذیرش او را به هیچ وجه نداشته (به تعبیر دیگر لیاقت و شایستگی حاکمیت او را نداشته باشند) و پذیرای حاکمیت او نباشند، یا حاکمان غیر الهی مانع حاکمیت او شوند و یا به هر دلیل دیگر امکان حاکمیت برای او نباشد؛ تکلیف از آن حاکم مشروع برداشته میشود. زیرا تکلیفی فوق طاعت میشود.
علاوه بر اینکه حاکمیت در چنین شرایطی موفق نخواهد بود و موجب «اختلاف» و «از هم گسیختگی» جامعه و امت اسلامی میشود و دشمنان اسلام از آن برای ضربه زدن به اسلام سوء استفاده خواهند کرد. به همین دلیل با آن که در طول تاریخ تشیع همه فقها به ولایت فقیه معتقد بوده اند ولی چون شرایط فراهم نبود یا اقدام نکردند و یا چون شرائط در حد نصب پادشاه به عنوان «وکیل» خود فراهم بود پادشاه را وکیل خود کردند.
در نهایت باید گفت مشروعیت همواره از سوی خداست و جز با اجازه و نصب خاص یا عام الهی هیچ حاکمیتی مشروع قانونی و دارای اعتبار نیست.
دیدگاه خود را ثبت کنید