photo_2016-04-16_17-08-12

جلسه‌ای شیرین با چهل تکه‌ای قشنگ!/ رودخانه‌های کوچک و بزرگی که باید به اقیانوس انقلاب بریزند/ انقلاب باید نشان بدهد که می‌تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند

همین روزها قرار است هر دو چشمش را عمل کنند؛ چشمهایی که در دفاع از حریم اسلام و اهل‌بیت(ع) در عملیات آزادسازی نبل و الزهراء داده تا برای روزی که همه چشمها به زیر هستند، این چشمها او را سربلند کنند؛ و حالا آمده اینجا تا با کورسویی که مانده، آقا را ببیند؛ به آقا می‌گوید شما خیلی دوست داشتید نبل و الزهراء آزاد شود؛ آقا با لبخند تأیید و برای سیّدحسن جانباز دعا می‌کنند که بینایی‌اش را دوباره به دست آورَد

گروه سیاسی – رجانیوز: مدیر روابط عمومی دفتر رهبری حاشیه‌نگاری دیدار منتشر نشده ۲۴/۱/۱۳۹۵ جمعی از مدیران نظام با رهبر معظم انقلاب را در صفحه کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد:

 

:سه‌شنبه گذشته (۲۴/۱/۹۵) جمعی از مسئولان فعلی و قبلی کشور در سطوح مختلف، با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند؛ جلسه­ای صمیمی و شیرین بود و آقا بحثهای مهمّی مطرح کردند که مخاطب آنها فقط حاضران در جلسه نبودند؛ با توجه به اینکه گزارش رسمی از این دیدار منتشر نشد و یکی از روزنامه‌ها نیز روایت ناقص و کوتاهی از دیدار را منتشر کرد، به نظرم آمد که از فرصت حضور در جلسه استفاده و در قالب یک حاشیه‌نگاری، روایت این دیدار را که قابل استفاده عمومی است، منتشر کنم:

انگشتری که قبل از مراسم هدیه شد

همین روزها قرار است هر دو چشمش را عمل کنند؛ چشمهایی که در دفاع از حریم اسلام و اهل‌بیت(ع) در عملیات آزادسازی نبل و الزهراء داده تا برای روزی که همه چشمها به زیر هستند، این چشمها او را سربلند کنند؛ و حالا آمده اینجا تا با کورسویی که مانده، آقا را ببیند؛ به آقا می‌گوید شما خیلی دوست داشتید نبل و الزهراء آزاد شود؛ آقا با لبخند تأیید و برای سیّدحسن جانباز دعا می‌کنند که بینایی‌اش را دوباره به دست آورَد. سیّدحسن هم از آقا می‌خواهد که انگشترشان را تبرّکاً بعد از مراسم به او هدیه دهند؛ این همه‌ی درخواست جانباز مدافع حرم از آقاست؛ اما آقا منتظرش نمی‌گذارند: «چرا بعد از مراسم؟ همین حالا» آقا انگشترشان را می‌دهند و نقش انگشتری را برای سیّدحسن می‌خوانند: «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»

مهمانها به صف ایستاده‌اند؛ آماده‌اند تا نماز را با آقا بخوانند. این سومین مراسم عیدانه­ای است که در سال جدید تعدادی از مسئولان سابق و لاحق با آقا دیدار می‌کنند. نماز که تمام می‌شود، آقا هنوز مشغول تعقیبات هستند که مهمانها هر کدام جایی برای نشستن‌شان دست و پا می‌کنند؛ آقا پس از تعقیبات روی صندلی می‌نشینند و نظر به نظر با مهمانها سلام‌علیکی می‌کنند؛ اینجور سلام و تحیت‌گویی، سیره همیشگی آقاست در دیدارهایی با جمعیت نسبتاً محدود؛ بعد یک صلوات از جمع می‌گیرند و می‌گویند: «بسم الله الرحمن الرحیم، عیدتان مبارک!» لبخند به لب همه می‌نشیند و عید مبارکی آقا را جواب می‌دهند؛ آقا رشته سخن را با تبریک اعیاد به دست می‌گیرند: «هم عید سعید نوروز، هم عید ولادت صدیقه‌ی کبری سلام‌اللّه علیها، هم عید ورود ماه رجب که در واقع عید پرهیزگاران و بندگان صالح و اولیاءاللّه است. ان‌شاءاللّه که همه‌تان در این عناوین داخل باشید و از این ماه رجب حداکثر استفاده را ببرید، این حقیر را هم دعا کنید، ما هم دعا می‌کنیم ان‌شاءاللّه به همه‌تان.»

تحکیم “خاکریز ما می‌توانیم”؛ بحمدالله در قحط نخبگان نیستیم

جلسه گرمتر هم می‌شود وقتی که آقا می‌گویند این جلسه، جلسه شیرینی است، چون جزء معدود جلساتی است که تقریباً همه حضّار را می‌شناسند و با بسیاری از آنها در سالهای متمادی، همکاری و همفکری داشته‌‌اند.

اما این، همه‌ی آن چیزی نیست که جلسه را از نظر آقا مطلوب کرده؛ آقا در توصیف مهمانها می‌گویند: «عموماً جزو نخبگان جامعه‌ی ما هستید، مدیران خوب، برجستگان، مجرّبین در دستگاه‌های مختلف، دستگاه‌های اقتصادی، دستگاه‌های فرهنگی، دستگاه‌های فنّی، دستگاه‌های خدماتی، دستگاه‌های فکری. عموماً دوستانی که اینجا تشریف دارید، جزو نخبگان هستید، و خدا را شکر می‌کنیم از اینکه بحمداللّه ما در قحط نخبگان نیستیم در کشور. من آن روزی که مسئولین قوه‌‌یِ مجریه و مقنّنه و قضائیه اینجا تشریف آورده بودند برای اظهار محبت عید،‌ به آنها گفتم، گفتم ما بحمداللّه کمبود مدیر خوب نداریم، خیلی داریم. حالا ممکن است مثلاً بنده یکی را نشناسم، لکن مدیر خوب کم نداریم، ما در کشور خیلی مدیر داریم. هیچ احتیاجی نیست به اینکه انسان آرزو کند که کاش مثلاً فرض کنید که فلان‌جور می‌شد تا می‌توانستیم دستگاه‌هایمان را مدیریت کنیم.»

اعتماد به نفس؛ همان سنگر مهمی است که آقا روز اول سال در حرم مطهر رضوی علیه‌السلام توضیحش را دادند؛ در رژیم طاغوت سنگر «ما نمی‌توانیم» بنا شده بود که بستر سلطه و استعمار باشد؛ انقلاب آمد و این سنگر را خراب کرد و جایش سنگری زد به‌نام «می‌شود و می‌توانیم». انقلاب و رهبری در این سالها محکم ایستاده‌اند که کسی نتواند سنگر سلطه‌گریِ «بی‌اعتمادی به خود» را برگرداند.

آقا برای جا افتادن بحث خاطره‌ای از ۱۵، ۱۶ سال قبل می‌گویند؛ روزی که مسئول یکی از بخشهای کشور از کمبود مدیریت کلان در آن بخش گزارش داد: «من خب گزارشهایی داشتم. گفتم این گزارش‌ها هست اینها و ایشان گفت نه، این گزارش‌ها خیلی معتبر نیست. ما نداریم مدیرِ به قدر لازم. بعد از این حرف و بعد از آن سال در همان بخش که بنده حالا نمی‌خواهم خصوصیاتش را بگویم، مدیران قدَر و فعّالی بحمداللّه آمدند، کارهای خوبی انجام دادند، کارهای بزرگی انجام دادند که جلو چشم مردم است، الان جلوی چشم مردم است در سرتاسر کشور؛ جای هیچ تردیدی نیست.»

آقا می‌گویند: «بله، بعضی از کشورها هستند پول دارند، آدم ندارند؛ ما آدم داریم، در مواردی پول نداریم.» لبخند دوباره به لبها می‌آید و آقا ادامه می‌دهند: «این یک واقعیتی است. یک مقداری از لحاظ پولی دچار مشکلیم، اما آدم الحمداللّه زیاد [داریم]. عرض می‌کنم در همان بخشی که آن آقای مأیوس آمده بود به من می‌گفت که ما مدیر نداریم، در همان بخش اتفاقاً بعدها کارهای برجسته‌ای که اگر من الان بگویم، همه‌تان تصدیق می‌کنید، یعنی جزو چیزهایی نیست که محل تردید باشد. همه تصدیق می‌کنید که واقعاً در این بخش کارهای بزرگی انجام گرفت. به هر حال این هم یکی از خصوصیات این جلسه است که بحمداللّه می‌بینم شماها را، جزو مدیران، جزو صاحبان فکر، صاحبان خط و ربط علمی و فنی و کاری هستید، خدا را شکر. از این جهت هم بنابراین جلسه، جلسه‌ی مطلوبی است برای من.»

تعبیر “آقای مأیوس” هم در نوع خود جالب است؛ “امید” رمز حرکت است و هیچ‌کس به اندازه آقا در این سالها به ملت و جوانانش امید نداده؛ “امید واقع‌بینانه و حرکت‌آفرین”.

جلسه‌ای شیرین با چهل تکه‌ای قشنگ

آقا هنوز پرونده ویژگی‌های این جلسه را نبسته‌اند: «یک جنبه‌ِی دیگر این جلسه این است که این جلسه مشتمل بر افکار و نگاه‌ها و گرایشهای مختلف سیاسی است. انواع و اقسام اینجا من دارم جلو چشم…» جمله آقا تمام نشده همراه با لبخند آقا، صدای خنده از جمع بلند می‌شود. وقتی آقا در توصیف جمع می‌گویند: «یک چهل تکه‌ی قشنگی است. از همه‌جور الحمداللّه هستند.» صدای خنده بلندتر هم می‌شود و یکی از آن عقب می‌گوید خدا شما را بین اینها حفظ کند و آقا با همان لبخند جواب می‌دهند: «زنده باشید»

سمت راست آقا، عارف و چمران نشسته‌اند و سمت چپشان سیف و بهمنی؛ از دولتی‌های قدیمی میرسلیم و سیدکاظم اکرمی و قاسمی و متکی؛ در جناح راست مجلس، ابراهیمی و مصباحی مقدم از جامعه روحانیت؛ آقایان اعرافی و اختری و جواد اژه‌ای هم همان حول و حوش نشسته‌اند؛ روبروی آقا در سه جهت رؤسای سه دوره دانشگاه آزاد جاسبی، دانشجو و میرزاده هستند؛ آن‌طرف‌تر شریعتمداریِ کیهان و دعاییِ اطلاعات؛ نیکزاد، تقی‌پور، فریدون عباسی و ابوالقاسم طالبی؛ صفدر حسینی، صادق خرازی، تابش و افشین علاء؛ آقاتهرانی، زاکانی و فدایی؛ چند نفر از خانمها هم هستند.

واقعاً چهل‌تکّه است؛ اما این تنوع به نظر آقا چیز مطلوبی است: «این تنوّع -این را شما بدانید این نظر قطعی من است، حالا دوستانی که با من کار کردند سالها از نزدیک می‌دانند این نظر را- این تنوّع چیز مطلوبی است، چیز نامطلوبی نیست.»

اما آقا با همان ظرافتهای همیشگی‌شان که موضوع را مطلق رها نمی‌کنند، شرط مطلوبیت را هم می‌گویند: «البته مشروط بر اینکه سادگی و ساده‌لوحی به خرج ندهیم، بچگی به خرج ندهیم و مثل بعضی از کشورهای دیگر که آدم می‌بیند سرِ یک چیزهای کوچک، اختلاف سلیقه‌ها تبدیل می‌شود به یک دعواهای بزرگ، گاهی بنیانی، می‌افتند به جان هم. به جان هم افتادن هم از زبان شروع می‌شود، لکن به زبان ختم نمی‌شود، خیلی اوقات به اسلحه ختم می‌شود.»

آقا شاهد مثالش را از لیبی می‌آورند آن هم به نقل از رئیس‌جمهور قزاقستان که دوشنبه به ملاقاتشان آمده و گفته بود: خب بله، آن قذافی آدم خوبی نبود، اما وضع لیبی زمان قذافی بهتر از حالا بود. این چه وضعی است؟ دخالت کردند حضرات، این‌جور مردم را به جان هم انداختند، اصلاً هیچ کسی امنیت ندارد از خانه‌اش بیاید بیرون.

«عقل و حلم»؛ شرط اول آقا برای مفید بودن تنوعهای فکری است: «اگر در یک چنین تنوع فکری، عقل حاکم باشد و حِلم حاکم باشد، طبعاً چیز خیلی خوبی خواهد بود، چیز خوبی است. لذا در دعاها «اللّهم ارْزُقنی العلم و الحلم» حلم یعنی ظرفیت، آدم ظرفیت دیدن مخالف و شنیدن حرف غیر از عقیده‌ی خود را داشته باشد.»

رودخانه‌های کوچک و بزرگی که باید به اقیانوس انقلاب بریزند

سر گفتن دومین خاطره آقا در این دیدار همین‌جا باز می‌شود: «یک وقتی اینجا چند سال قبل از این، انواع روزنامه‌نگارهای مختلف، جور واجور آمده بودند اینجا، و در میانشان افرادِ [مختلف بودند] آن‌وقت تازه این تعبیر «دگراندیش» باب شده بود، من گفتم من اصلاً قبول ندارم این تعبیر را. دگراندیش، خب دگراندیش، دگراندیشی یک جرم که نیست، خب اندیشه است؛ شما یک‌جور فکر می‌کنید، رفیقت یک‌جور دیگر فکر می‌کند در مسایل مختلف، ایرادی ندارد. منتها یک شرط دارد. غیر از این شرطی که عرض کردیم که چنگال به هم نزنند و اینها، شرط دیگر این است که همه متوجه به انقلاب باشد. مسئله‌ی انقلاب جدّی گرفته بشود. این مهم است. این رودخانه‌های کوچک و بزرگ از جوانب مختلف، همه به این اقیانوس انقلاب بریزد، به نفع انقلاب تمام بشود. این خوب است.»

«انقلاب»؛ کلیدواژه پر تکرار در سخنان آقا به‌ویژه در ماههای اخیر است؛ رهبر انقلاب بیش از هر چیز دغدغه انقلاب را دارد؛ آن‌قدر که از «تنوع و دگراندیشی» هم فایده‌ای برای انقلاب می‌جوید. دو روز قبل از انتخابات ۷ اسفند ۹۴ هم که شاید خیلی از سیاسیون دغدغه جناح و گروه سیاسی خود را داشتند، آقا تأکید کردند دو قطبی واقعی، دو قطبی «انقلاب- استکبار» است؛ و امروز در این جلسه آن نقشه راه را کامل می‌کنند که در هر سلیقه فکری که باشی، اگر نتیجه و خروجی عملت به نفع انقلاب و به سوی اقیانوس انقلاب است، انقلابی هستی.

آقا «مسیر انحرافی» را هم معرفی می‌کنند: «اگر جریان و جهت از انقلاب منحرف شد، منصرف شد، نه دیگر، این ایجاد خطر می‌کند، اشکال درست می‌کند. البته در آن صورت هم می‌توان دعوا درست نکرد. یعنی هیچ اشکالی ندارد. ما از اول انقلاب تا حالا افرادی داشتیم ضد انقلاب بودند، یعنی هیچ مشکلی هم با اینها به خاطر ضد انقلاب بودن نداشتیم. مخالف بودند با انقلاب… هیچکس کاری با اینها [ندارد]. خب می‌بینید دیگر، از اول انقلاب چه کسی را به جرم اینکه شما غیر از فکر امام فکر می‌کنید یا غیر از فکر نظام فکر می‌کنید یا غیر از فکر انقلاب فکر می‌کنید، چه کسی را تا حالا مورد تعرّض قرار دادند به خاطر این چیزها؟ چنین چیزی نیست. لکن خب اگر چنانچه این جریانات مختلف به سمت این اقیانوس عظیمی که انقلاب است و مکتب امام است و هویّت و شخصیت امام رضوان الله علیه هست، اگر به این طرف سرازیر نشود، فایده‌ی خودش را از دست خواهد داد، کم‌اثر خواهد شد،‌ گاهی اوقات اثر معکوس خواهد داشت. این را باید رعایت کرد. این شرط مهم و اصلی‌ای است، که آن وقت از این تنوّع انسان بهره‌مند می‌شود.»

اینها همه علاج دارد و انقلاب باید نشان دهد می‌تواند مشکلات اقتصادی را حل کند

بیان خصوصیّات جلسه تمام شده؛ آقا حرف مهمشان را هم به مناسبت ترکیب متنوّع جلسه زده‌اند، اما انگار حرف اصلیشان مانده؛ حرف اصلی درباره مسئله اصلی؛ «اقتصاد»؛ همان که باید با مقاوم کردن آن، کشور را مصون کنیم تا حربه تحریم و کینه‌توزی دشمن با این ملت بی‌اثر شود و چشم ما هم از دست دشمن برداشته شود که کی فلان تحریم را بر می‌دارد؟

آقا حرف اصلی را این‌طور شروع می‌کنند: «یک خواهش هم من دارم از همه»

و ادامه می‌دهند: « امسال که گفتیم اقدام و عمل در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معنایش این نیست که تا حالا هیچ اقدامی نشده، خب چرا، دارند کار می‌کنند آقایان، مشغولند،‌ کارهایی انجام می‌گیرد. منتها کافی نیست. مسأله بزرگتر از این حرفهاست. موضوع، اهمّ از این حرفهاست. اقتصاد مقاومتی یک کلّ فراگیر است که از عرصه‌ی علمی تا عرصه‌ی فعالیتهای فنّی، تا عرصه‌ی خدمات، تا عرصه‌ی بازرگانی و صادرات و واردات، تا عرصه‌ی آموزش در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها، همه را شامل می‌شود.»

آن قدر که آقا روی مسئله اقتصاد و معیشت و گشایش امور مردم تمرکز کرده‌اند، گویا از هیچ فرصتی برای مطالبه و ایجاد انگیزه و حرکت در مسئولان و مردم دریغ نمی‌کنند؛ و در این فرصتهای تبیین و مطالبه نیز هم راهکار می‌دهند، هم مسیرهای انحرافی را تذکر: «الان مثلا فرض بفرمایید گزارش می‌آید، حالا من نمی‌دانم، فلان دستگاه را یا فلان ابزار را یا فلان قطعه را که خیلی هم مهم است و کاربرد زیادی دارد، فرض کنید فلان دستگاه فنّی ما دارد می‌سازد، خوبش هم می‌سازد، مپنا، آقای علی‌آبادی اینجا نشسته، من‌باب مثال؛ بعد همین را ما وارد کنیم. خب این بد است. این ضدِّ آن جهت‌گیری اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی این چیزها را نفی می‌کند. اقتصاد مقاومتی اثباتی دارد و نفی‌ای. اثباتش همین است که ما یاد بگیریم که به سمت تولید داخلی رو بیاوریم. عمده تولید است. این هم یک کلمه است. تولید داخلی یک کلمه و حرف است، منتها در زیر این یک کلمه، یک دنیا معنا وجود دارد. تولید داخلی چه جوری رونق می‌گیرد؟ کمبود اعتبارات را چه کار کنیم که علاج بشود؟ اینها همه علاج دارد. من به مسئولین محترم بارها گفته‌ام.‌ گفتم شما یکی از کارهایی که می‌کنید بنشینید این انتقادهایی که اقتصاددان‌ها می‌کنند در روزنامه‌ها، از جناح‌های مختلف،‌ موافق دولت،‌ مخالف دولت،‌ اینها را جمع کنید، در یک مجمع صاحب‌فکری، اینها را بررسی کنید. اینها قابل بررسی است. بایدهایش اینهاست. نبایدهایش مهمتر است. نبایدهای اقتصاد مقاومتی مهمتر است. یک کارهایی را نباید کرد. شناسایی این نبایدها خیلی مهم است. بعد جرأت اقدام این نبایدها خیلی مهم است. در زمینه‌ی بازرگانی نمونه‌های مهمش هست،‌ در زمینه‌های صنعتی و فنّی همین‌جور، در زمینه‌ی آموزش دانشگاه‌ها همین‌جور.»

حالا آقا می‌خواهند نسبت انقلاب اسلامی و اقتصاد مقاومتی را بگویند تا معلوم شود این دو موجود مهم چه ربطی به هم دارند: «اقتصاد مقاومتی معنایش این است که انقلاب نشان بدهد که هویّت درونی این کشور و این ملت قادر است خود را اداره کند و رشد بدهد و تعالی بدهد. این معنای اقتصاد مقاومتی [است]. این باید تحقق پیدا کند. ما در بعضی از بخش‌ها پیشرفت‌های خیلی خوبی داشتیم. در اقتصاد این پیشرفت‌ها را نداشتیم.‌ این مشکلات، مشکلات اقتصادی وجود دارد.»

شاید کلیدی‌ترین و شوق‌انگیزترین فرازهای سخنان آقا همین‌جا باشد که می‌گویند: «انقلاب باید نشان بدهد که می‌تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، حل کند، و آن رشد لازم اقتصادی، فقط هم رشد نیست، توسعه به معنای وسیعش، پیشرفت، آنکه ما ترجمه می‌کنیم او را به پیشرفت، این پیشرفت باید در زمینه‌های گوناگون اقتصادی مشاهده بشود.»

سفارش مؤکد: کمک همه به دولت در اقتصاد مقاومتی

انقلاب اسلامی باید بتواند و به فضل الهی می‌تواند اما انقلاب اسلامی در اقتصاد که اسمش شده اقتصاد مقاومتی الزاماتی دارد که آقا در این چند سال، بارها درباره آن نکاتی گفته‌اند؛ یکی از آن الزامات که از اول امسال تأکید ویژه‌تری بر آن دارند، کمک به دولت است؛ دولت یعنی بازوی اجرایی انقلاب اسلامی بر سر کار است تا کفایت انقلاب را در حل مشکلات اقتصادی مردم نشان دهد؛ پس همه باید به دولت کمک کنند؛ یک وجه مهمّ حمایتهای رهبری از تمام دولتها نیز همین است؛ حمایت و هدایت برای حلّ مشکلات مردم و پیشرفت کشور. همین ۱۰ روز قبل هم آقا مجدداً تأکید کردند از هر اقدام لازم و مفید در جهت منافع ملی و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و گشایش امور مردم جدّاً دفاع و حمایت خواهند کرد. در این دیدار هم آقا دوباره بحث کمک به دولت را پیش می‌کشند: «این احتیاج به کمک دارد. یعنی همه باید کمک کنند دولت را برای این کار. من سفارش مؤکد کردم، هم در جلسات خصوصی، هم در جلسه‌ی عمومی که دوستان همه اینجا بودند که این کار را دنبال بکنند. شماها می‌توانید همه کمک کنید. واقعاً هرکدام در بخشهای مختلف که هستید کمک کنید، هم در زیر مجموعه‌های خودتان، هم آنها که، هم در حوزه‌ی نفوذ خودتان. فرض کنید نماینده‌ی مجلس در مجلس،‌ مسئول فلان نهاد در آن نهاد، مسئولان گوناگون در بخشهای مختلف، بخشهای آموزشی، بخشهای علمی و غیره.»

استکبارستیزی آن روی سکّه اقتصاد مقاومتی/ بدون این نمی‌شود

آقا حالا انذار می‌دهند تا مشخص شود اگر این راه اساسی دنبال نشود، چه سرنوشتی مقابل کشور قرار می‌گیرد: «این اساس کار است. اگر این نشد، یعنی اگرچنانچه ما به این توان داخلی و درونی خودمان تکیه نکردیم و آن گنجینه‌ را استخراج نکردیم، این معدن را، که یک معدن عظیمی است، اگر این معدن را استخراج نکردیم یا آنچه که استخراج شده را گذاشتیم خراب بشود و فرو بریزد، آن وقت محتاج بیرون خواهیم بود. احتیاج به بیرون هم چیز خیلی خطرناکی است. به مجرّد اینکه احساس کردند شما محتاج هستید، یک ملتی محتاج است، فشار می‌آورند،‌ فشار را زیاد می‌کنند،‌ لگد می‌زنند، تحقیر می‌کنند. این‌جور نیست که شما مثلاً به فلان دولت مستکبر بگویید خیلی خب، ما دیگر با شما کاری نداریم، شما هم با ما کار نداشته باش. قضیه این‌جوری تمام نمی‌شود. ما به شما کار نداریم، این حرف در مسائل جهانی و بین‌المللی و معارضه‌ی قدرتها و صف‌آرایی جبهه‌های قدرت اصلا معنی ندارد. باید جلویش را بگیریم. باید مانعش بشوید، وَ الّا می‌آید جلو. حرف این است. بنده عرضم این است. این که ما راجع به مسایل خارجی و سیاست خارجی و استکبار و نمی‌دانم از این حرفها هی مکرر می‌گوییم، تکرار می‌کنیم در حرفهای عمومی، در حرفهای خصوصی، این بخاطر این است. نه اینکه ما با ارتباط با فلان کشور – حالا کشور اروپایی، کشور آسیایی، آفریقایی- مخالفیم، نه، آنهایی که با بنده کار کردند می‌دانند. بنده هیچ مخالفت که ندارم بلکه از اول مشوّق این‌جور ارتباطات بودم، الان هم هستم. الان هم مسئولین دولتی را دایماً تشویق می‌کنم به افزایش ارتباطات. منتها ارتباطات با چه کسی؟‌ ارتباط با چه کسی؟‌ آن کسی که می‌خواهیم با او ارتباط بگیریم چه انگیزه‌ای دارد؟ ما در مقابل انگیزه‌ی او چه توانی داریم، اینها باید محاسبه بشود، بدون محاسبه که نمی‌شود. حرف این است، اقتصاد مقاومتی در واقع این است. بحث مقابله‌ی با استکبار در ماهیّت و هویّت خودش غیر از اقتصاد مقاومتی، در بخش اقتصاد حالا، هیچی دیگر نیست. استقلال فرهنگی هم که من همیشه سالها روی آن تکیه کردم هم جزو همین چیزهاست. اما حالا بحث اقتصاد است. این سالها مسأله‌ی اقتصاد برای ما مسأله‌ی اول است. این بحث استکبارستیزی و دعوای با کسانی که در خلاف این جهت حرکت می‌کنند، نهیب زدن به آمریکا و دیگران، این درواقع آن روی سکه‌ی اقتصاد مقاومتی است. بخواهید شما اقتصاد مقاومتی تحقق پیدا کند، بدون این نمی‌شود، بدون این نمی‌شود.»

آقا دو بار تکرار می‌کنند: «بدون این نمی‌شود» این یعنی استکبارستیزی فقط در حرف نیست، اقدام و عمل هم می‌خواهد؛ اقدام و عملش در اقتصاد می‌شود اقتصاد مقاومتی؛ هر دو روی این سکّه باید باشد.

نه دشمن را دست کم می‌گیریم نه خودمان را

جلسه رو به آخر است؛ اما کسانی که با سخنان آقا انس دارند، می‌دانند که پایان‌بندی این سبک سخنان آقا معمولاً باید تقویت همان امید و “ما می‌توانیم” باشد؛ آنهم از نگاهی واقع‌بینانه. جانباز مدافع حرمی که در جلسه نشسته، مبشّر همین قدرت و امید است.

آقا سخنان خود را اینطور جمع‌بندی می‌کنند: «طرف، ابزارهای قدرتش زیاد است، توانایی‌های زیادی دارد، به هیچ وجه ما دشمن را دست کم نمی‌گیریم و می‌دانیم دشمن که هست و چه هست و چه قدر توانایی دارد، اما از توانایی‌ خودمان هم نمی‌توانیم غفلت کنیم، ما هم توانایی‌های زیادی داریم. ممکن است از نوع دیگری باشد اما توانایی است. دلیل توانایی اینکه اینها به خون امام بزرگوار و به خون این انقلاب تشنه بودند از روز اول. الان سی و هفت سال است این انقلاب روزبه‌روز دارد رشد می‌کند، پس ما تواناییم که توانستیم رشد کنیم. اگر توانایی نبود که رشد نمی‌شد. پس این توانایی است. این بهترین دلیل بر امکان شئ، بر احتمال وقوع شئ،‌ وقوع خود آن شئ است.‌ واقع شده دیگر.‌ ما الان سی و هفت سال است داریم حرکت می‌کنیم، پیش می‌رویم، کار می‌کنیم، ایستادگی می‌کنیم. بنده حرفم این است. این را دنبال کنید. این هر دو روی سکه را دنبال کنید، هم در مجلس دنبال کنید هم در دولت دنبال کنید، هم در بخش‌های مختلف نهادها دنبال کنید،‌ ارتباطات دارید، آشنا هستید، می‌شناسید مسئولین را، سالها در مسئولیت بودید، با هم بودید، هم در دانشگاه‌ها به خصوص دنبال کنید،‌ در محیط‌های فرهنگی دنبال کنید. این عرض ماست. اگر این بشود آن وقت ان‌شاءالله عید، مبارکِ به معنای واقعی خواهد بود. این که عرض کردیم به شما که خدا مبارک کند، درواقع همه‌ی این حرفها در این «مبارک» هست،‌ از همه‌تان متشکرم. والسّلام علیکم و رحمهاللّه.»

آقا گفته بودند “نوروز یعنی روز نو، کار نو، ابتکار نو”؛ کار و ابتکار امسال باید اقتصاد مقاومتی باشد که مردم و رهبر توقّع آن را دارند؛ در یک کلام همان جمله طلایی: «انقلاب باید نشان بدهد که می‌تواند مشکلات اقتصادی را حل کند و در زمینه‌های گوناگون اقتصادی پیشرفت مشاهده شود.»

مناظره داغ درباره مفهوم «اسلام رحمانی»

مهدوی زادگان: ریشه طرح «اسلام رحمانی» در مبانی معرفتی لیبرالیسم است/ میری: قبول دارم کسانی که از اسلام رحمانی حرف می زنند ظاهر و باطن شان یکی نیست!

مهدوی زادگان افزود: این اسلام رحمانی که امروزه از ناحیه بعضی از افراد مطرح می‌شود به نحو ابزاری و دقیقاً واکنشی در مقابل رویکرد جامع‌نگر به آموزه‌های قرآنی است./ انقلاب اسلامی دقیقا آمد که این حرف را بزند و سخن اصلی‌اش این بود که باید اسلام را در همه جوانبش ببینیم، در همه چیز آن باید ببینیم و اسلام را هم در رحیمیت خدا و هم در رحمانیت خدا و هم در ذوالانتقام بودن خداوند باید دید و باید نگاه جامعی داشته باشیم
گروه اندیشه- رجانیوز: نشستی با عنوان بررسی ابعاد مفهوم اسلام رحمانی با حضور دو چهره دانشگاهی حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زاده عضو گروه اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین دکتر سید جواد میری عضو گروه علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز دوشنبه در کانون اندیشه جوان برگزار گردید. 
 
به گزارش رجانیوز، مجری در آغاز جلسه عنوان داشت: در جلسه‌ای در خدمتتان هستیم که به همت کانون اندیشه جوان با مشارکت هیئت حمایت از کرسی‌های آزاداندیشی و نقد و مناظره قرار است جلسه‌ای را در خدمتتان باشیم که با عنوان «اسلام رحمانی» است، موضوعی که در این روزگار و در این احوالی که جهان از تروریسمی که تحت عنوان اسلام و البته در پوشش اسلام در دنیا رعب و هراس می‌انگیزد و هرکسی که در پی فهم حقیقت اسلام هست با این قرائت از اسلام می‌تواند مشکل داشته باشد و دارد و بنا بر همین موضوع، ما امروزه با پدیده‌ای به عنوان اسلام هراسی روبه‌رو هستیم که در مقابل این موضوع اتفاق افتاده است، پدیده اسلام هراسی، آنتی اسلامیز پدیده‌ایست که سعی می‌شود به واسطه‌ آن مسلمانان را آن‌گونه که گروه‌های تروریستی ظاهر می‌کنند نشان دهد و مسلمانان را به عنوان یک خطر بالقوه‌ امروز جهان نشان دهد، البته در مقابل تلاشی را از برخی روشن‌بینان دینی و روشنفکران دینی با گرایشات لیبرالیستی می‌بینیم که این را با عنوان اسلام رحمانی ترویج می‌کنند، البته خود پدیده اسلام رحمانی هم با اینکه عنوان جالبی دارد اما به نظر می‌آید با قرائت‌های مختلفی که از آن می‌شود نوعاً ما و اذهان مخاطبین را دچار تشویش‌هایی کند. از این رو در این نشست به این موضوع عمیق‌تر و اندیشه‌ای‌تر بپردازیم، با حضور دو چهره بزرگواری که هردو از چهره‌های دانشگاهی ما هم هستند جناب حجت الاسلام آقای دکتر داوود مهدوی زاده عضو گروه اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین دکتر سید جواد میری که که عضو گروه علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستند و در خدمت این دو بزرگوار به بررسی و کندوکاو پیرامون چگونگی، چرایی و چیستی پدیده اسلام رحمانی بپردازیم و ان شاالله در پایان جلسه گفت‌وگو هم بتوانیم ضمن تبیین زوایای مختلف این موضوع پرسش و پاسخی هم اگر اقتضای جلسه بود در خدمت شما عزیزان باشیم.
از دکتر مهدوی‌زادگان دعوت می‌کنیم که در خدمتشان باشیم و جلسه گفت‌وگو را با ایشان آغاز کنیم، مقدمه ابتدایی را در خدمت دوستانی که در این جلسه در خدمتشان هستیم ارائه کردید که با این عنوان که یکی از وجوهی که به خصوص در دقایق اکنونی می‌توان از آن صحبت کرد چون جهان امروز به واسطه هجمه‌های رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی یک فضای بسیار کوچک شده را تجربه می‌کند و برای همین دقیقه اکنون شاید بی‌وجه نباشد این است که وقتی از اسلام‌هراسی صحبت می‌کنیم گویا به مقوله‌هایی مثل خشونت و از طرف دیگر عطوفت و رحمانیت هم توجه داریم و به نظر می‌رسد از دل توجه به همین بستر و گفتمان هست که پدیده‌ای مثل اسلام‌هراسی ظهور و بروز دارد. به ویژه در چهار دهه اخیر یعنی از انقلاب ۱۹۷۹ که در ایران عزیز اتفاق افتاد و ما یک نوع از اسلام انقلابی یا اگر بخواهیم به تعبیر قائد کبیر انقلاب را استفاده کنیم انقلاب اسلام ناب محمدی را در مقابل اسلام آمریکایی اسلام روادار تسامح و تساهل فرهنگی را شاهد هستیم. اما آنچه را که به عنوان اسلام رحمانی از آن نام می‌بریم به نظر می‌رسد مولود چهار دهه اخیری هست که برخی دایه‌دار آن هستند، اگر موافق باشید ابتدا برای تقریر محل صحبتمان بگوییم اگر اسلام رحمانی بخواهد تبارشناسی شود و اصطلاح‌شناسی شود و جریان‌شناسی مفهومش را بخواهیم فهم کنیم چه بستر تاریخی را باید برایش در نظر گرفت؟
مهدوی‌زادگان در صحبت‌های خود درباره موضوع جلسه بیان داشت: بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع اسلام رحمانی که مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی‌های اخیر در دیدار با دانشجویان مطرح کردند تعبیر جالب و مطلوبی هست، هم اسلام و هم رحمانی قشنگ است اما در واقع با این حرف، حضرت آقا می‌خواهند این را بفرمایند که این تعبیر، تعبیر رحمانی هست اسلام رحمانی جزو آموزه‌های اصلی تفکر انقلابی هست اما اینکه می‌بینیم این تعبیر در یک مقطع خاصی مطرح می‌شود و از ناحیه دیدگاه‌های خاصی مطرح می‌شود و عمیق‌تر که می‌شویم و پرسش می‌کنیم اسلام رحمانی به چه معناست و دقیقتر می‌شویم متوجه می‌شویم این اسلام رحمانی که توضیح داده می‌شود با اسلام رحمانی که در نهاد اسلام هست نیست و شاهد آن نیستیم، اما قبل از آن نکته‌ای را عرض کنم تا به این فضا برویم و به عنوان مقدمه بگویم.
در تاریخ اسلام در ۱۴۰۰ سال درباره مفاهیم اساسی دین مبین اسلام رویکردهای مختلفی را شاهدیم، به نظرم می‌رسد لااقل سه رویکرد را می‌توانیم گزارش کنیم یک رویکرد را رویکرد جامع‌نگر نام می‌گذارم به این معنا هست که در رویکرد جامع‌نگر می‌گوییم باید تمام آموزه‌های اسلام را باهم ببینیم و همه را تجربه کنیم و هیچ آموزه‌ای از آموزه‌های قرآنی را نباید کنار بگذاریم و همه را در کنار همدیگر ببینیم. این دیدگاه، یک تفسیر خاصی هم دارد و اینکه فهم قرآن کریم و فهم اسلام و فهم درست و واقعی آن فقط به این شکل معنا پیدا می‌کند یعنی همه مفاهیم اصیل و مبانی را باید در کنار هم قرار دهیم تا بفهمیم، آن موقع شما می‌توانید بگویید اسلام واقعی را فهمیدید اما اینکه بخواهید جزوی را نگاه کنید و جزو دیگری را کنار بگذارید به یک فهم ناقص می‌رسد.
رویکرد دوم دقیقاً مقابل رویکرد اول است و از آن به عنوان رویکرد جزءنگر یاد می‌کنم یعنی رویکردی هست که به اندازه دارایی خود جزئی از آموزه‌های قرآنی و اسلامی را بزرگ می‌کند و همان را معرفی و ترویج می‌کند مثلاً فرض بگیرید فقط مسئله رحمانیت خدا را می‌بیند یا یکی غضب خدا را می‌بیند و یا چیزهای دیگر از قرآن کریم را بزرگ می‌کند، این رویکرد جزءنگر هست اما رویکرد سوم را سراغ داریم و آن رویکرد ابزاری و غرض‌ورزانه هست و این رویکرد اساساً دنبال استفاده و فهم آموزه‌های دینی نیست بلکه به دنبال استفاده از کارکردهای آموزه‌های دینی است یعنی این آموزه دینی مثلا رحمانیت، چه استفاده‌ای برای من دارد و در کجای برنامه کاری من را می‌تواند تعمیم کند، از این استفاده می‌کنیم یعنی به شکل ابزاری از این مفاهیم دینی بهره‌برداری می‌کنیم، اگر بخواهم یک نمونه در تاریخ اسلام مثال بزنم همین جمله‌ای بود که خوارج در زمان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بعد از جنگ صفین مطرح می‌کردند و بحث حکمیّت که مطرح شد خوارج مسئله لاحکم الّا لله را مطرح نمودند که هیچ حکمی جز حکم خداوند مشروع نیست، حضرت در پاسخ فرمودند این جمله خوبیست و واقعاً هم هیچ حکمی غیر از حکم خداوند نیست ولی آن چیزی که دارند از آن استفاده می‌کنند آن چیزی نیست که خداوند می‌خواهد، یک امر باطلی را می‌خواهند استفاده کنند.
من خواستم این مورد را عرض کنم که رویکرد سوم به لحاظ تاریخی یکی از برجسته‌ترین و بارزترین نمونه‌هایش همین مورد است یا در خود زمان پیامبر عظیم الشان صلوات الله علیه و آله برای مسجد ضرار هم می‌توانیم مثال بزنیم که گفتند داریم مسجد می‌سازیم و نمی‌رسیم مسجد پیامبر بیاییم و همین‌جا نمازمان را می‌خوانیم، پیامبر می‌دانستند که اینها چه قصدی از این کار دارند دستور تخریب این مسجد را دادند. می‌خواهم این را عرض کنم که ما آن رویکرد دوم را که رویکرد جزءنگر هست در تاریخ اسلام بیشتر این را تجربه کردیم یعنی مسلمان‌ها بیشتر تجربه‌ای که داشتند تجربه جزءنگر بوده یعنی یک آموزه‌ از قرآن کریم و اسلام را گرفتند و بزرگ کردند و بیشتر روی همان پرداختند امّا این تجربه رویکرد اوّل یا سوم را در اوقات خاصی شاهد بودیم، تجربه اول را باید در تاریخ نگاه کرد که در چه مقاطعی اتفاق افتاده است، من فکر می‌کنم تجربه رویکرد جامع‌نگر با انقلاب اسلامی اتفاق افتاد یعنی به صورت برجسته در انقلاب اسلامی شاهد بودیم و انقلاب اسلامی دقیقا آمد که این حرف را بزند و سخن اصلی‌اش این بود که باید اسلام را در همه جوانبش ببینیم، در همه چیز آن باید ببینیم و اسلام را هم در رحیمیت خدا و هم در رحمانیت خدا و هم در ذوالانتقام بودن خداوند باید دید و باید نگاه جامعی داشته باشیم. انقلاب اسلامی با چنین رویکرد جامع‌نگر وارد صحنه شد و این رویکرد را تبلیغ می‌کند.
رویکرد دوم طبیعتاً مخالفتی با رویکرد اول که رویکرد جامع‌نگر است نمی‌تواند داشته باشد و عملاً هم که نگاه کنیم ادبیاتی که مربوط به رویکرد دوم یعنی رویکرد جزءنگر هست مخالفتی با رویکرد جامع‌نگر ندارد اما در مقابل می‌بینیم رویکرد سوم که رویکرد ابزاری هست در مقابل این رویکرد جامع‌نگر شکل گرفته و بازتاب پیدا کرده است یعنی می‌خواهم عرض کنم چه بسا اگر این نگاه رویکرد جامع‌نگر که با انقلاب اسلامی اتفاق افتاد روی کار آمد اگر این نبود هیچوقت هم این نگاه ابزاری هم که امروزه یک نمونه‌اش اسلام رحمانی هست پدید نمی‌آمد، بنابراین اجمالاً می‌خواهم عرض کنم این اسلام رحمانی که امروزه از ناحیه بعضی از افراد مطرح می‌شود به نحو ابزاری مطرح می‌شود و دقیقاً عکس‌العمل و واکنشی در مقابل رویکرد جامع‌نگر به آموزه‌های قرآنی هست و باید در این رابطه دید.
مجری برنامه در ادامه گفت: از جناب مهدوی‌زادگان سپاسگزارم و عرض سلام مجدّد خدمت همه بزرگوارانی دارم که به ما پیوستند به ویژه اصحاب رسانه‌ای که در خدمتشان هستیم و البته جناب آقای دکتر سید جواد میری عضو محترم هیئت علمی علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که مهمان بزرگوار دیگر ما بودند که در نشست اسلام رحمانی در خدمتشان هستیم و سپاسگزاری ویژه برای حضورشان در این نشست را دارم. جناب دکتر مهدوی‌زادگان موضوع را یک ایضاح مفهومی کردند و سه دیدگاه جامع‌نگر و جزئی‌نگر و ابزاری‌نگر که بنده تلقی خودم این بود که شما اسلام رحمانی را ذیل نگاه ابزاری توجه می‌کنید نه نگاه جزئی.
من قبل از اینکه در خدمت جناب آقای دکتر میری باشم این تفتن را خدمت شما بزرگواران بدهم که وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم اگر بخواهیم بگوییم که از چه صحبت می‌کنیم اسلام رحمانی بر مبنای لفظی و لغوی جنبه‌ای از اسلام است که جلوه جمالی اسلام و جلوه رحمانیت و رئوفیتی که یک دین می‌تواند داشته باشد و البته که دارد چنان که پیامبرش حضرت مهربانیست و رحمه للعالمین است آنکس که فرو فرستاده‌است از جانب خداوند برای بشارت و انذار این دین؛ از این معنا اسلام رحمانی برای همگان قابل فهم است، اسلامی که سرشار از مهربانیست و این مهربانی را حتی در رویکردهای نوین به این دین هم می‌توانید ببینید به مثال اینکه مثلاً در حوزه محیط زیست وقتی توجه می‌کنید به روایاتی که منقول است شخص پیامبر و بزرگواران دین و ائمه علیه‌السلام و بسیاری از درک و دریافت‌هایی که علمای ما دارند در طول تاریخ تفسیری که از اسلام ارائه شده و همه اینها یک درک و تلقی از رحمانیت و رئوفیت یک دین به ما ارائه می‌کنند کمااینکه بعضاً دین‌پژوهان هم به این اشاره می‌کنند که وقتی به آیین یهود نگاه می‌کنیم دین یهود را با تصلب‌های فقهی و حتّی ترسیم چهره خاصی از خداوند در متون مقدس عبرانی مشاهده می‌کنیم امّا وقتی از اسلام رحمانی به معنای متاخر آن صحبت می‌کنیم همانطور که در ابتدای عرایضم راجع به آن صحبت داشتیم ما یک اصطلاح را کار داریم، اصطلاحی که برخی از روشنفکران معاصر و برخی از دگراندیشان از آن نام می‌برند و اسلامی را مدنظر قرار دادند که دیگر نگاه جامع‌نگر از اسلام سلب شده و فقط با تکیه بر یکسری از عناصر توجه به این دارند که این دینی هست که صرفاً جنبه رحمانی دارد و لاغیر، در نتیجه هرآنچه که از آن استشمام خشونت و استشمام استقلال شود و تحت هر عنوانی باشد می‌توان مغایر با این اسلام رحمانی باشد، من فکر می‌کنم این نوعی گرته‌برداری مسیحیت هم هست همانطور که در انجیل متی می‌گوید که شما اگر به طرف راست صورتتان تپانچه‌ای زده شد طرف چپ صورتتان را هم به سمت آن زننده بگیرید تا سیلی دیگری بر آن بزند برای اینکه سراسر مهربانی و صلح و رحمتیم امّا بر این مبنا می‌بینیم دیدگاه جامع‌نگر در اسلام چنین قرائتی به ما نمی‌دهد، قرائتی که در مقابل دشمن نایستیم و برای عزت و استقلال خودمان تا پای جان هزینه بدهیم و بسیاری از مسائلی که در اثنای گفتگو به آن خواهیم پرداخت. این نکته را لازم دانستم که به آن اذعان داشته باشیم، اما در خدمت آقای دکتر سید جواد میری هستیم. آقای دکتر، اگر موافق باشید ابتدای سخن شما را هم با بررسی جریان‌شناسانه این مفهوم از زعم شما جویا شویم، اینکه به نظر شما اسلام رحمانی در پارادایم انقلاب اسلامی و قرائت‌هایی که از اسلام می‌شود چه جایگاهی دارد و شما چه درکی از این مفهوم دارید و فکر می‌کنید این درک درست یا نادرست است.
سیدجواد میری بحث خود را با توضیحاتی درباره صحبتهای آقای مهدوی‌زادگان شروع کرد و گفت: سیاق بحث را باید از گونه دیگری دید یعنی وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم بحث، یک بحث تئولوژیکال نیست و اتفاقاً در بستر خاصی این مفهوم زاییده شده و دلایلی هم دارد که چرا این بحث در ایران و در این برهه مطرح شده و چرا به عنوان مثال صحبت از اسلام رحمانی می‌شود، بعد هم فکر می‌کنم بحث به معنای دقیق کلمه سیاست‌محور است. کسانی که درباره اسلام رحمانی صحبت می‌کنند یک بحث حداقلی و حداکثری در حوزه سیاست دارند و دنبال این نیستند و اگر به فقه هم نگاه می‌کنند و به منابع قرآن و منابع اسلامی نگاه می‌کنند دغدغه اصلی‌شان دغدغه تئولوژیکال نیست و باید به این توجه کنیم.
نکته دیگر این است که یک صحبت خوبی را آقای مهدوی‌زادگان داشتند که اینجا یادداشت کردم: در گذشته این رویکرد جامع‌نگر نبوده و با انقلاب اسلامی این رویکرد جامع‌نگر ایجاد شده است. این سوال را در ذهنمان ایجاد می‌کند که چرا با انقلاب ایران ایجاد شد؟ یعنی قبل از این بالاخره افراد بزرگی مثل ابوعلی‌سینا و فارابی بودند و تالی آنها در تمدن و فرهنگ اسلامی نیست چطور آنها نتوانستند نگاه جامع‌نگر داشته باشند و ما امروز توانستیم چنین نگاه جامع‌نگری داشته باشیم؟ این قبل از اینکه به حراست و درک عمیق ما از مسئله و یا از منابع اسلامی و دینی برگردد به جوهر و ذات زمانی برمی‌گردد که در آن زندگی می‌کنیم، اینجا بحث ۱۵۰ ساله‌ای که در مورد سنت و تجدد بحث می‌کنیم و این امکانی که تجدد ایجاد کرده که قرائت‌های دیگرگونه‌ای را هم از اسلام داشته باشیم و از دین و دیانت داشته باشیم، اصلا لفظ دیانت را چطور بفهمیم و چطور بازخوانی کنیم یا همانطور که اقبال لاهوری از آن یاد می‌کند ؟ یعنی تفکر اسلامی و تفکر دینی را در دنیای مدرن به گونه‌ای بازخوانی کنیم.
نکته دیگر به آن بحث خیلی کلیدی برمی‌گردد که در نگاه به دین به صورت کلی هست که امام موسی صدر از آن به این عنوان یاد می‌کند که ما دو رویکرد عمده و کلی در نگاه به ادیان می‌توانیم داشته باشیم، یک موقع می‌گوییم دین در خدمت انسان است یا ادیان در خدمت انسان هستند در نگاه دیگر می‌گوییم انسان و آدمها هستند که در خدمت دین و ادیان هستند که فکر می‌کنم این به همان قرائتی برمی‌گردد که در جامعه‌شناسی هم از آن یاد می‌کنند که نگاه اقتدارگرایانه به دین و نگاه انسان‌محور به دین است، باز اینجا در بحث‌های سیاسی این مطرح می‌شود که مسئله اسلام رحمانی به عنوان یک الگو مطرح می‌شود که در برابر الگوهای دیگر است و آن اینکه ما نقش‌ مردم را نه در کهکشان و کون و مکان نسبت به خداوند بلکه نسبت به نهاد جدیدی که در ساحت انسانی و یا در ساحت اجتماعی متولد شده و به نام دولت و حکومت و حاکمیت است، نسبت انسانها و مردم و شهروندان با این چیست؟ آیا به عنوان مثال این حاکمیت و دولت است که برای انسانها انتخاب می‌کند یا انسانها و مردم هستند که انتخاب می‌کنند.
وی افزود: ممکن است بین نگاهها تنوع باشد، اینجا دو نگاه کلان را می‌گویم یکی نقش مردم را در مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی نقش تزئینی می‌بیند و در نگاه دیگر مردم را در نقش تقنیمی می‌بیند یعنی به این معنا که خود مردم باید در وسط کار و در وسط معرکه حضور داشته باشند و آنها هستند که فقط در حوزه سیاست شرکت نمی‌کنند بلکه مشارکت هم می‌کنند، فرق مشارکت و شرکت را هم در این می‌بینم که در شرکت عده‌ای را انتخاب می‌کنیم و چهارسال هستند اما در مشارکت مردم سعی می‌کنند انجمن و جامعه مدنی تشکیل بدهند و حاکمیت و دولت را مورد بازخواست قرار دهند، وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم قرائت‌ها این است که نقش و رل انسان را محور قرار می‌دهد یعنی انسانها می‌توانند انتخاب بکنند و می‌توانند اختیار داشته باشند نه اختیار به معنای تئولوژیکال آن که در کون و مکان حق اختیار دارد یا مجبور است، خیر، در سیستم سیاسی آیا انسان حق انتخاب این را دارد که عملکرد حاکمیت را مورد بازخواست قرار دهد و آن را مسئول بداند و مورد پرسش قرار دهد؟ آن هم نه فقط به صورت تئوریک، که شما در ذهنتان می‌توانید حاکمیت را مورد سوال و پرسش قرار دهید، خیر، زیرساخت‌هایش وجود داشته باشد و چارچوب‌های جامعه مدنی وجود داشته باشد و بعد، بین حاکمیت و مردم چون امروز دیگر طایفه و ایل و تبار که وجود ندارد یعنی نهایتاً متعلق به خانواده هستید و ایل و تبار ندارید ولی حاکمیت تمامی قدرت فورس در دست اوست و وقتی می‌خواهد به عنوان مثال به شما ضربه‌ای بزند باید بین حاکمیت و مردم که به صورت شهروند هستند یک سپرهایی را که جامعه مدنی هستند جامعه مدنی بتواند ارگانایز بکند و بازخواست و سازماندهی کند، مثلا اگر درآمد نفت شما ۱۴۰ دلار بود چرا اینطور نشد؟ اگر مثلا در حوزه سیاست خارجی این همه نقش‌‌‌آفرینی یا سرمایه‌گذاری کردید نتیجه‌اش چه بود؟ یعنی این جامعه مدنی بتواند از حاکمیت سوال کند. این بحث اسلام رحمانی اگر اشتباه برداشت نکرده باشم بحث تئولوژیکال نیست .
در ادامه مجری برنامه گفت: آقای دکتر، قبل از ورود شما این بحث را داشتیم که اگر با پدیده آنتی اسلامیز نگاه داشته باشید و به اسلام‌هراسی در جهان جدید توجه داشته باشید در مقابل این یکسری واکنش‌هایی را جهان اسلام داشت از جمله بحث اسلام رحمانی که بگویند این روحیه خشونت‌طلب و تفسیری که دنیا به عنوان خشونت ادیان سراغ می‌گیرد و آن چهره‌ای که از اسلام نشان داده می‌شود متعلق به اسلام نیست برای اینکه اسلام چنین روحیه‌ای هم دارد، بر این مبنا به نظر می‌آید ناگزیریم یک مبنای تئولوژیکال داشته باشیم و وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم گریزی از این نداریم که مباحث حتی متافیزیکی را هم در آن دخیل بدانیم. آقای دکتر مهدوی‌زادگان نظر شما چقدر همسو با قرائت‌های دکتر میری هست که مفهوم اسلام رحمانی را یک مفهوم متفاوت از مقوله‌ای که حتی برخی از دگراندیشان به آن اشاره می‌کنند، مورد توجه قرار می‌دهند؟ در واقع به ویژه خود ایشان هم در ابتدا اشاره کردند که با رویکرد پولیتیکال مفهوم اسلام رحمانی را بازشناسی کردند.
مهدوی‌زادگان عمیقتر وارد بحث شد و گفت: من تقسیم‌بندی که از رویکردها کردم برای همین قضیه بود که ابتدا بحثمان را خوب شفاف کنیم، اتفاقا می‌خواهم عرض کنم که دقیقاً اینکه آقای دکتر میری می‌فرمایند و این طرح ایده اسلام رحمانی دقیقا یک طرح سیاسی هست و یک طرح تئوریک نیست و همین را می‌خواهم عرض کنم، آن رویکرد جزئی‌نگر یا جامع‌نگر در آنها نگاه تئوریک هست و لذا اگر اسلام رحمانی از سوی رویکرد جزءنگر مطرح می‌شد آنجا باید برای مباحثه با چنین رویکرد سراغ مبانی می‌رفتیم، اما در رویکرد سوم یا رویکرد ابزاری که دقیقا سیاسی هست دیگر با این نمی‌توان بحث مبانی کرد چون اصلاً مبانی‌اش متفاوت است و مبانی‌اش را از مبانی اسلامی نگرفته است یعنی کسی که اسلام رحمانی را به لحاظ پولیتیکال می‌خواهد به نحو سیاسی و ابزاری صحبت کند نمی‌توان با مبانی متافیزیکی‌اش وارد گفتگو شویم.
مجری پرسید: چرا؟
مهدوی‌زادگان پاسخ داد: به خاطر اینکه آن بر مبنای اسلام نیست و مبانی اسلامی را ندارد که بخواهد بحث کند.
مجری گفت: پس مطلقا اعتقاد دارید که وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم چیزی را از بیرون بر اسلام بار می‌کنیم که در ذات اسلام هیچ اجازه‌ این قرائت را به ما نمی‌دهد.
مهدوی‌زادگان در پاسخ ابراز داشت: این اسلام رحمانی که اگر آقای دکتر هم همین منظورشان هست سیاسی هست و به نحو ابزاری بحث می‌کند اساساً این اسلام رحمانی مبانی‌اش اسلامی نیست کما اینکه مقام معظم رهبری هم در کلامشان همین را فرمودند که باید ببینیم این به کجا برمی‌گردد، اگر این مبانی را از اسلام می‌گیرد یک بحث داریم و اگر مبانی‌اش را از جای دیگر می‌گیرد مثلا از لیبرالیسم و اومانیسم می‌گیرد کما اینکه در گفته‌های آقای دکتر هم مشهود بود نگاه اومانیستی را مطرح می‌کردند، این مبانی که اسلامی نیست که بحث را در ساحت متافیزیک و مبانی ببریم و بحث کنیم.
لذا باید در ساحت سیاسی بحث کنیم. بنابراین من هم می‌خواهم این را عرض کنم که این اسلام رحمانی همین اسلام سیاسی هست نه اسلام مکتبی و اسلامی که مورد توجه ماست. اما مطلب دوم که مطرح هست، اینکه بحث سیاسی بودن این اسلام رحمانی را بیشتر باعث می‌کند این است که الان می‌بینیم دو دیدگاه بحث اسلام رحمانی کردند، آن اسلام جامع‌نگر اسلام رحمانی را می‌کند و می‌گوید اسلام رحمانی را باید با سایر اسلام‌ها باید ببینیم پس در رویکرد جامع‌نگر که عرض کردیم با انقلاب اسلامی روی کار آمد در آن اسلام رحمانی هست، الان با یک اسلام رحمانی مواجه شدیم که به فرمایش آقای دکتر یک اسلام سیاسی هست و یک سوال این است که این اسلام رحمانی سیاسی حرف‌های قشنگی می‌زند امّا سخن در این است که در کجای این تاریخ ولو این تاریخ کوتاه دو سه دهه‌ای توانستند این حرفها را پیاده کنند؟ یعنی به ما نشان بدهند که کجاها بوده که اینها این اسلام رحمانی را به ما نشان دهند؟ خب اسلام جامع‌نگر که با انقلاب اسلامی وارد صحنه شد در این ۴۰ سال به همه حرفهایش عمل کرده است، ممکن است در برخی موارد کامل نبوده اما نشان داده است، مسئله نقش مردم را نشان داده و مردم را وارد صحنه کرده است.
اتفاقاً همین انقلاب اسلامی گفت که مردم یک امر تزئینی نیستند و باید نقش داشته باشند و عملاً هم همین را نشان داد، من الان در خاطرم هست که در انتخابات سال ۷۶ در بحث انتخاب وزرا که در مجلس مطرح بود یکی از آقایان روشنفکر در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود من ۹ ساعت تمام رادیو بیخ گوشم بود که بدانم وزیر پیشنهادی فرهنگ رای می‌آورد یا خیر، این یعنی حضور مردم و یعنی جدی بودن حضور مردم. وگرنه اگر مردم حضور جدی نداشتند که رادیو بیخ گوشش بگذارد که ببیند رای می‌آورد یا خیر، چون می‌داند از قبل تعیین شده و معلوم است چه کسی رای می‌آورد و اصلاً بحث نمی‌کند. از اسلام رحمانی انقلابی در تمام این سه چهار دهه نمونه‌های زیادی دیدیم، علاوه بر اینکه از ناحیه همین اسلام رحمانی سیاسی که آقای دکتر می‌فرمایند بیشتر خشونت دیدیم تا رحمانیت. یعنی مثلاً در اول انقلاب بسیاری از بزرگان ما به دست همین اسلام رحمانی به شهادت رسیدند از استاد مطهری گرفته تا استاد مفتح و هفتاد و تن و بزرگ شهدای هفتاد و دو تن شهید بهشتی و شهدای محراب یا همین جنگ تحمیلی که به دست چه کسی به راه افتاد؟ الان چه کسانی و چه نهادها و قدرت‌هایی دارند از این اسلام رحمانی دفاع می‌کنند؟
همان قدرت‌هایی دارند از اسلام رحمانی دفاع می‌کنند که جنگ تحمیلی را ایجاد کردند و ۱۷۰۰۰ نفر از مردم ما را در همین کوچه بازارها و خیابانها به شهادت رساندند، یا همین مسئله جامعه مدنی و انتخابات و نقش مردم، همین بلندگوها هم قبل از انقلاب که قدرت دستشان بود کی این مسئله جامعه مدنی را به راه انداختند؟ کی به قدرت حاکمه گفتند که رای مردم تزئینی نیست و سهیم هستند و باید مردم را دخالت دهیم؟ اصلاً بحث جامعه مدنی بحثی هست که با انقلاب اسلامی شکل گرفت. در قبل از انقلاب که این مسئله نبود، این است که سوال اساسی‌ام این است که این اسلام رحمانی انقلابی هم در نظر و هم در عمل ثابت کرد که واقعاً اسلام رحمانی است اما این بلندگو و این رویکرد سیاسی به اسلام رحمانی را می‌بینید که فقط حرفش را می‌زند و حرفهای قشنگی هم می‌زنند که رای مردم تزئینی نیست و حق دارند و باید حاکمیت را نقد کرد و خیلی مسائل. اما ما نمی‌بینیم که این اسلام رحمانی سیاسی در مقام عمل به یکی از رفتارهایش عمل کرده باشد چه در خود انقلاب اسلامی و چه پیش از انقلاب اسلامی که این بلندگوها و قدرت دستشان بود، لذا اگر بخواهیم فقط در ساحت مفاهیم بحث را پیش ببریم به نظر نمی‌رسد که کار به جایی کشیده شود. سوال این است که این اسلام رحمانی سیاسی به ما نشان بدهد در عمل کجا به این رحمانیت اسلام وفادار بوده و عمل کرده است؟ مثلا همین مسئله اسلام رحمانی بعد از واقعه فتنه ۸۸ بیشتر شایع شد، فتنه ۸۸ که اتفاق افتاد مسئله چه بود؟
مسئله انتخابات مردم بود که به یک گروه و یک کاندیدایی رای دادند، همین اسلام رحمانی علیه همین انتخاب مردم قیام کرد! دست به شورش زد و حرکت‌های مبارزاتی خیابانی راه انداخت. اگر اسلام رحمانی این است مردم تزئین نیستند چرا در فتنه این را اینطور نشان ندادید؟ اگر قانون ارزش دارد چرا از مجاری قانونی اقدام نکردید؟ پس وقتی این کار را نکردید تفاوت نظر و عمل ما را به سیاسی بودن اسلام رحمانی نزدیک می‌کند و بیشتر ما را به این معطوف و متوجه می‌کند. وقتی هم اسلام رحمانی سیاسی باشد دیگر ارزش پیدا نمی‌کند چون اساساً رویکرد ابزاری نمی‌تواند ارزش داشته باشد چون برای هیچ‌چیزی اصالت قائل نیست یعنی نه برای مردم ارزش قائل است و نه برای قانون ارزش قائل است و نه برای انتخابات، فقط برای قدرت خودش ارزش قائل است. آن چیزی که برایش ارزش دارد این است من به قدرت هستم، همین و بس.
سپس مجری گفت: سپاسگزارم. دکتر میری آقای مهدوی‌زادگان صراحتاً دو تلقی را از اسلام رحمانی ارائه داشتند که یکی اسلام رحمانی سیاسی است که حداقل برداشتم از فرمایش ایشان این بود که این اسلام رحمانی سیاسی رویه‌ای زیبا دارد اما باطنی که عملا نه تنها به ظهور نرسیده بلکه بر ضد آرمانهای خودش عمل کرده است، در مقابل یک اسلام رحمانی انقلابی هم داریم که می‌توانیم تحقق و تبلور آن را در انقلاب ایران ببینیم، آنچه که به نوعی همان اسلام ناب است. یک، شما این دو تلقّی را قبول دارید؟ هم از منظر معرفتی و هم واقع. آیا در عرصه عمل هم این به وقوع پیوسته است؟
میری در پاسخ به سوالات ایشان بیان داشت: آقای دکتر صحبت از فتنه کرد، اینجا در مقام سیاست‌مدار نیستیم، مفهوم فتنه یک کانستراکشن است و یک برساختی هست که کسانی که در حوزه سیاست کار می‌کنند به یک مفهومی رسیدند به عنوان مثال می‌گویند نیروهایی که با خودشان موافق نیستند از ساحت سیاست می‌خواهند کنار بزنند و از این مفهوم استفاده کردند. من اینجا بیایم و یا شما بیایید و اینجا از این مفهوم استفاده کنیم و بعد نتیجه بگیریم که نیروهایی که همگام با این قرائت نبودند و یا همگام با آن یکی قرائت بودند اهل فتنه بودند از بحث علمی به دور است و بیشتر بحث سیاسی است. فکر می‌کنم یک فرقی که بین سیاستمدار و فیلسوف و یا جامعه‌شناس یا اصحاب علوم انسانی هست این است که سیاستمدار در حوزه فعالیتهای سیاسی سیاست‌گذاری می‌کند و کسی که فیلسوف یا جامعه‌شناس است و اهل نظر است کار سیاسی نمی‌کند.
اگر می‌خواهیم درباره اختلافاتی که در سال ۸۸ اتفاق افتاد صحبت کنیم اگر بخواهیم از منظر سیاستمداران نگاه کنیم یک بحث پیش می‌آید، اگر بخواهیم از منظر اهل نظر نگاه کنیم بحث به گونه دیگر می‌شود. من فکر می‌کنم فضا را باید بازتر کنیم به این معنا، اگر در ایران به صحنه سیاسی نگاه کنیم تقریبا به سه گروه عمده تقسیم‌بندی می‌شود، یک گروه هستند که می‌توانیم به آنها راست بگوییم که در مقدار راست اصولگرا و تقسیم‌بندی‌هایی دارند، یک قسمت چپ هستند، یک قسمت هم تازه تازه دارد درست می‌شود و نامش سنتر است یا مرکز، هرکدام اینها یک تعبیر از ساختار قدرت دارند و سعی می‌کنند یک ایدئولوژی یا گفتمانی را تولید کنند و بر اساس آن گفتمان در صحنه اجتماع یارگیری کنند، به عنوان مثال اینکه از کدام منظر می‌خواهیم به ساختار نگاه کنیم مثلا یک بحث درباره اسلام سیاسی کردیم، حقیقتاً پنج دهه یا شش دهه مسئله و گفتمانی به نام اسلام گرایی یا اسلام سیاسی داریم که من حداقل در ۵ گروه مختلف می‌توانم تقسیم‌بندی کنم و برای هرکدام شاخص یا یک فرد شاخص را می‌توانیم در نظر بگیریم مثلاً اسلام‌گرایی با قرائت فقاهتی داریم که سردمدار و نماینده آن است خود امام خمینی است، یک نگاه دیگر به اسلام‌گرایی یا اسلام سیاسی اقبال دارد ولی یک نگاه لیبرالی به آن دارد که مهندس بازرگان را می‌توانیم به عنوان مثال کسی را که در این حوزه هست قرار دهیم، یک اسلام‌گرایی داریم که تقریباً با قرائت سوسیالیزمی هم‌خوانی دارد که دکتر شریعتی را می‌توانیم در آنجا نام ببریم، یک نگاه دیگر از اسلام‌گرایی داریم که با قرائت دموکراسی است که تقریباً در اینجا طالقانی را قرار می‌دهم و یک نگاه دیگر در اسلام‌گرایی داریم که تقریباً نمی‌توان گفت در ایران نماینده شاخصی دارد و آن هم نگاه سلفی هست که مثلاً به عنوان مثال شیخ بن باز را می‌توان یکی از نماینده‌های شاخص آن قرار دهیم و اگر بخواهیم پیش‌تر برویم رشید رضا را می‌توانیم در این گروه قرار دهیم.
هر گروه از اینها اسلامیت را برای خودشان تعابیری کردند، صحنه سیاسی ایران را هم اگر نگاه کنید تقریبا بیشتر گروهها غیر از نگاه فقاهتی را که در بدنه اصلی خودش نگه داشته ولی در این بدنه باز تقسیم‌بندی‌هایی بین خودشان پیدا کرده است، کسانی که در این بستر صحبت از اسلام رحمانی می‌کنند کسانی هستند که در مرکز و یا چپ هستند و حس می‌کنند قاطبه مردم یا به عنوان مثال بیشتر مردم به اینها اقبال دارند و منظور از مردم کسانی که بیشتر در شهرهای بزرگ هستند و طبقه متوسط رو به بالا هستند و تحصیلات عالیه و درآمد نسبتا خوبی دارند، حس می‌کنند با اینها نزدیکترند ولی ساختارهای قدرت و منابع قدرت در دست راست است، برای این مفهومی را ابداع کردند به این معنا: اسلام رحمانی. چرا؟ شما اگر به این ساختاری بیایید که ساختار فقاهتی هست صحبت از لیبرالیسم بکنید یعنی می‌خواهید آشکارا با قدرت مبارزه کنید، می‌گویید ما از اسلام رحمانی صحبت می‌کنیم که در این دیدگاه یعنی انتخاب مردم باید بیشتر باشد و مشارکت مردم و جامعه مدنی، بحث را به این صورت می‌بینم و بر اساس حق و باطل نمی‌بینم. بحثی که آقای مهدوی‌زادگان مطرح کردند که قبل از انقلاب هم اینها تریبون داشتند نمی‌دانم چه کسانی قبل از انقلاب تریبون داشتند که اسلام رحمانی را …
مهدوی‌زادگان در اثنای بحث گفت: همین لیبرالیسم که می‌گویید طبقه مرفه و متوسط و …
میری اضافه داشت: آقای بازرگان زندان رفت، محکوم شد، آن را نمی‌توان گفت کسانی بودند که هیچ‌کاری نتوانستند بکنند.
مهدوی‌زادگان گفت: آقای بازرگان که فقط لیبرال نبود، غیر از بازرگان هم کسانی دیگر لیبرال بودند که اینها هم در قدرت بودند.
میری اضافه کرد: آقای بازرگان که در قدرت نبود.
مهدوی‌زادگان جواب داد: می‌گویم فقط آقای بازرگان که لیبرال نبود.
میری در ادامه گفت: روحانیون دیگر را می‌گویید؟ مثلا آیت‌الله شریعتمداری و …؟
مهدوی‌زادگان گفت: لیبرال‌های دیگر بسیار بودند که در قدرت هم بودند.
میری جواب داد: بالاخره سازماندهی سیاست در قبل از انقلاب چیز دیگری بود.
مهدوی‌زادگان بیان داشت: شما از لیبرال‌ها می‌گویید. لیبرال‌ها که فقط آقای بازرگان نبود، بله بازرگان در زندان بود اما دیگران هم لیبرال بودند.
مجری اشاره داشت: جناب دکتر میری با برداشتی که از فرمایشات دکتر مهدوی‌زادگان داشتم ایشان اسلام رحمانی را با خاستگاه و زادگاه لیبرالیستی باز می‌شناسند امّا شما عملا در این ۵ گانه برای اسلام رحمانی خاستگاه خاصی قائل نیستید، درست است؟
میری در پاسخ به این سوال گفت: می‌توانم بگویم در بستر امروز ایران اتفاقاً در چارچوب نگاه‌های فقاهتی تعریف می‌شود مثلا آیت‌الله صانعی به عنوان مثال فقیه است و از هاروارد و آکسفورد که فارغ‌التحصیل نشده است، نگاهش نگاه فقاهتی است، آقای منتظری نگاه فقاهتی دارد و از داخل چارچوب فقه به مسائل نگاه می‌کند و نمی‌توانیم بگوییم ایشان تفکر هابرماسی دارد، ممکن است از تئوری هابر مثلا استفاده می‌کند ولی در ساحت سیستم سیاسی ایران عملاً اتفاقی که افتاده این بوده که کسانی که خارج از این چارچوب اگر صحبت کنند در داخل نظام اصلاً نمی‌توانند صحبت کنند، یا باید آن طرف مرز بروند یا در حاشیه باشند که عملاً هم به عنوان مثال مجتهد شبستری یک دوره نگاه فقاهتی داشته سال ۱۹۶۱ ایشان در آلمان در مسجد هامبورگ صحبتی می‌کند و عنوان سخنرانی‌اش این بود: اسلام برای تمامی مشکلات بشری راه‌حل دارد، ۳۱-۳۰ صفحه هم مقاله‌اش است. سال ۱۹۹۱ یعنی درست ۳۰ سال بعد همین آدم می‌گوید اصلاً اسلام برای هیچ‌چیزی برنامه ندارد و برنامه ما هم آخرت است، یک چرخش معرفتی.
مجری برنامه توضیحاتی داد و گفت: آقای مهدوی‌زادگان هم پاسخی به جناب آقای میری باشد چون پرسششان صریحاً این بود که این اسلام رحمانی در ساختاری که شما می‌گویید جا نمی‌گیرد و هم اینکه به نظرم اگر روی آدمها هم زوم نکنیم بد نیست، بیشتر به جریان‌شناسی خود موضوع بر حسب اندیشه‌ها بپردازیم، اینکه واقعا اگر بخواهیم سبقه اسلام رحمانی را بگیریم، چون شما در ابتدا موضعتان را مشخص کردید و گفتید دو دسته هست، گونه‌ای که ظاهر خوبی دارد و باطنی که می‌دانیم عملا باعث ابتلا به خشونت در جامعه شده است و اسلام رحمانی انقلابی و اصیلی که ما داریم، حالا اگر بخواهید همین را در عین پاسخ به تعریض‌های جناب میری تبیین کنید در خدمتتان هستیم.
مهدوی‌زادگان در پاسخ افزود: آقای دکتر فرمودند که بحث فیلسوفانه کنیم نه سیاستمدارانه، خب ما هم از ابتدا داشتیم بحث فیلسوفانه می‌کردیم و خواستیم بحث علمی کنیم. اگر بخواهیم بحث علمی هم کنیم نمی‌توان روی هوا حرف زد و باید اوبژه‌ها را از واقعیت علمی درآورد و به آن اشاره کرد. بحث عینی است و لذا وقتی بحث‌ عینی هست نمی‌توانیم اوبژه‌هایی خودساخته در ذهنمان درست کنیم و بعد بگوییم فلانی این کار را کرد، خیر، من باید از واقعیت‌های خارجی مثال بزنم فلذا وقتی مثال زدم مثال عینی زدم و اگر بخواهیم بحث عینی کنیم به این معنا نیست که پس من سیاستمدار شدم و آقای دکتر که نمی‌خواهد بحث عینی کند مثالهایی که زدید بحث عینی بود.
میری بیان داشت: مفهوم فتنه که گفتید یعنی پیش از اینکه بررسی کنید …
مهدوی‌زادگان گفت: شما می‌توانید فتنه را از من نپذیرید، مسئله‌ای نیست روی آن تاکید نکنید اما مثال‌ها و مصداق‌های خارجی گفتم. در مثال‌های خارجی نشان دادم و گفتم اسلام رحمانی که گفته می‌شود ما در باطن آن اسلام رحمانی نمی‌بینیم همانطور که کلام آقای دکتر هم معترض به همین مطلب بودند و گفتند یک رویکرد از این ۵ تا رویکرد لیبرال است و این رویکرد چون نمی‌تواند چون نمی‌تواند مستقیماً حرفش را بزند چون اگر مستقیم لیبرالی حرفش را بزند با حاکمیت در می‌افتد و لذا از طریق اسلام رحمانی حرف زده است. ما هم همین را می‌گوییم که اسلام رحمانی سیاسی که مطرح است باطن آن رحمانیتی نیست و در باطن این اسلام رحمانی رحمانیت ندیدیم جز شقاوت، خودخواهی، خشونت و ترور. چیز دیگری ندیدیم.
مثال‌هایش را عرض کردم، لذا اگر آقای دکتر می‌فرماید بحثم درباره بحث حق و باطل نیست ما بحث حق و باطل نمی‌کنیم. من هم بحث حق و باطل نخواستم کنم و فعلا خواستم یک تحلیل جامعه‌شناختی بدهم، در این تحلیل جامعه‌شناختی همین بود که گفتم این اسلام رحمانی واقع نما نیست و واقعیت را نمی‌گوید لذا باید باطنش را ببینیم. آقای دکتر اشاره کردند و گفتند این اسلام رحمانی در حاکمیت جایی ندارد، خب مسلم است که جایی ندارد و در هیچ حکومت و حاکمیتی چنین قرائتی جا ندارد، قرائتی که دارد یک چیز را می‌گوید ولی در باطن چیز دیگری را اراده می‌کند در هیچ حاکمیتی حتی حاکمیت‌های مدرن هم جایگاه ندارد. حتی حاکمیت‌های مدرن می‌گویند تو ایدئولوژی‌ات چیست و باید پایبند به این ایدئولوژی باشی و در عمل هم باید به همین معتقد باشی. اگر یک حاکمیتی ببیند که یک حزب و جریان و گروهی یک شعاری را می‌دهد که در مقام عمل چیز دیگری را می‌گوید مدرن‌ترین و دمکرات‌ترین حکومت هم که روی کار باشد هیچوقت حق ورود چنین جریانی به قدرت را نمی‌دهد چون می‌گوید نمی‌توان روی این برنامه‌ریزی کرد و با آن قرارداد بست و وارد گفتگو شد چون داری با او سر یک چیزی حرف می‌زنی اما در مقام عمل می‌بینی کار دیگری انجام می‌دهد لذا اینکه می‌فرمایید این نوع قرائت اسلام رحمانی جایگاهی ندارد به نظرم مسلم است و نه تنها در حکومت اسلامی جایی ندارد بلکه در حکومت‌های سکولار هم جایگاهی ندارد.
مجری به ویژگی‌های اسلام رحمانی پرداخت و در این رابطه پرسید: آقای دکتر، با این توصیف به نظر می‌رسد که خیلی خوب باشد که اصلاً ما محل نزاع کنیم که آنچه که شما اسلام رحمانی می‌خوانید چیست و چه ویژگی‌هایی دارد که از آنها عدول کرده و ضد خودش شده و در نتیجه در حاکمیت هم نمی‌تواند جایگاهی داشته باشد؟
مهدوی‌زادگان در پاسخ گفت: اسلام رحمانی که مطرح شده اساساً یک تابلو است، تابلویی که باطن آن چیزی دیگری هست یعنی اسلام رحمانی یک تاکتیک سیاسی است و همانطور که آقای دکتر هم معترف بودند که اسلام رحمانی یک پدیده و عمل سیاسی است. اسلام رحمانی یک تاکتیک است یعنی به اقتضای وضعیت‌های خاص سیاسی و اجتماعی این قرائت را انتخاب کرده یعنی اگر در وضعیت دیگری به سر می‌بردیم چه بسا ضد همین اسلام رحمانی را انتخاب می‌کنیم اینطور نیست که در همه حالات و همه وضعیت‌ها اسلام رحمانی را انتخاب کنیم و همه را دعوت به رحمانیت و بخشندگی و خضوع و مهربانی کنیم. من معتقدم اساساً همانطور که آقای دکتر هم اشاره کردند که این تابلوی رویکرد لیبرال هست، رویکرد لیبرال در عمل سیاسی یک رفتارهای حداکثری و یک رفتارهای حداقلی دارد، رفتارهای حداکثری آن وقتی اتفاق می‌افتد که خودش در قدرت قرار بگیرد و حاکمیت را به دست آورده باشد، آن وقت به شدت یک حرکت مقتدرانه را انجام می‌دهد و به شدت انحصارطلب است و قرائت‌های متفاوت را نمی‌پذیرد و با هرگونه رقیبی مقابله می‌کند و حرکت‌های سرکوب‌گرایانه را از خودش نشان می‌دهد یعنی در حالتهای حداکثری کاملا اقتدارگرا و سرکوبگر می‌شود و به شدت هم خشونت طلب می‌شود. نمونه آن را در دوره پهلوی داریم و این نگاه لیبرال که آقای دکتر مثال زدند آقای بازرگان یعنی به نظرم یک حرف انحرافی است که بگوییم نماد لیبرالیسم دوره پهلوی آقای بازرگان بوده است، اصلاً چنین چیزی نبوده است.
میری گفت: آقای دکتر، اسلام‌گرایی با قرائت لیبرالیستی گفتم.
مهدوی‌زادگان در ادامه بیان داشت: فرقی نمی‌کند. شما لیبرالیسم را می‌گویید. بحثمان سر این است که این رویکرد لیبرال که در دوره پهلوی حاکم بود دیدیم که به شدت خشونت‌طلب و سرکوبگر بود و اقتدارگرا و انحصارطلب بود و رای مردم برایش تضمینی بود و کسی حق تنفس جامعه مدنی را نداشت تا چه برسد بخواهد این مفاهیمی که اسلام رحمانی امروز مطرح می‌کند را بگوید، ما چنین چیزی را ندیدیم و شاهدش نبودیم. بله، وقتی که این رویکرد لیبرال از قدرت کنار زده می‌شود و حاکمیت را یا به دست مردم یا رقیب از دست می‌دهد و در حاشیه قدرت قرار می‌گیرد این نگاه لیبرال مجبوراً رویکرد حداقلی را انتخاب می‌کند یعنی مقتضای شرایط سیاسی و اجتماعی این نیست که دیگر بخواهد شرایط رویکرد حداکثری را انتخاب کند چون قدرتش دست آن نیست و بنابراین مجبور است که رویکرد حداقلی را انتخاب کند و این رویکرد حداقلی را هم که انتخاب می‌کند امروزه شاهدیم که در قالب مفهوم اسلام رحمانی مطرح می‌شود و تابلویی که به نام اسلام رحمانی که لیبرال‌ها مطرحش می‌کنند تاکتیک حداقلی لیبرالیست هست وگرنه اگر بخواهیم در محتوای اسلام رحمانی بخواهیم جستجو کنیم هیچ چیزی از اسلام و رحمانیت در آن دیده نمی‌شود. الان چون قدرت دست او نیست، بحث اسلام رحمانی را می‌کند، همین که قدرت به دست این لیبرال‌ها بیفتد می‌بینید که به شدت حداکثری می‌شوند و به شدت اسلام رحمانی را زیر پا می‌گذارند کما اینکه بعد از انقلاب اسلامی کاملاً این را تجربه کردیم که جاهایی که قدرت به دستشان رسید به شدت این کار سرکوب را کردند، بنابراین اگر بخواهید دنبال محتوای اسلام رحمانی باشید اسلام رحمانی به نحوی که رویکرد جزءنگر از اسلام رحمانی تلقی می‌کند چیزی نخواهید یافت، یعنی محتوا ندارد و چیزی پیدا نمی‌کنید یعنی معارف دینی اسلامی از آن در نمی‌آید اما اگر بخواهید این را به عنوان یک تابلو از تاکتیک نگاه کنید عرض کردم که محتوایش همین است که عرض شد.
مجری بیان داشت: متشکرم. آقای میری شما این اسلام رحمانی را چه تعریف می‌کنید؟ برای اینکه دقیقا چیستی آن را جویا شویم و احصا کنیم، اختصاصی‌تر بفرمایید.
میری توضیحات بیشتری در این خصوص داد و گفت: آقای دکتر نکته خوبی را گفتند اما تعمیمش ندادند. نکته این بود که فرمودند اسلام رحمانی واقع‌نما نیست، اصولاً معتقدم هیچ قرائت سیاسی از اسلام واقع‌نما نیست، بلکه اینها یک نوع بازیگری سیاسی معطوف به قدرت است و اگر فکر کنیم به عنوان مثال کسانی که صحبت از اسلام رحمانی می‌کنند واقع‌نما نیستند و باطنشان با ظاهرشان یکی نیست اصلاً اساساً در عرصه قدرت و سیاست همه بازیگرند به این معنا که معطوف به قدرت است تا بتوانند قدرت را در دست داشته باشند و برای اهداف خودشان چه آن اهداف از نظر من خوب باشد یا از نظر دیگری بد باشد به این صورت است اما یک نکته‌ای که فکر می‌کنم باید به آن توجه کنیم مفهوم اسلام رحمانی یک موقع در بستر ایران درباره‌اش صحبت می‌کنیم یکسری مسائل اینگونه باید مطرح شود، ولی یک اتفاق خاصی هم در منطقه ما و در جهان ما اتفاق افتاده است و نمی‌توانیم چشممان را به روی این واقعیت ببندیم، مرزهای شرقی خودمان را که نگاه کنیم یک دولت به نام طالبان مدتی درست شد و بالاخره حرکاتی انجام داد و اشتراکات لفظی هم زیاد داشتیم، آنها هم می‌گفتند حکومت اسلامی درست کردیم و حدود الهی را جاری می‌کنیم و اسلام را پیاده می‌کنیم.
این طرف را می‌بینیم که داعش و … مدتیست که درست شده و جبهه النصره و … هم از این مفاهیم استفاده می‌کنند اجماع و فتوا و سنت پیغمبر و راه و رسم؛ ممکن است برای منی که در ایران نشستم و می‌گویم من شیعه‌ام و مسلمانم معلوم است اینها از هم متفاوت است ولی باور کنید وقتی پایتان را از منطقه اسلام و جهان اسلام بیرون بگذارید و در جهان اروپا و کره و آمریکای لاتین بروید همه اینها به عنوان جهان اسلام دیده می‌شود، اینجا یکی از تاکتیک‌هایی که بگوییم جمهوری اسلامی توانسته از آن استفاده کند این است که ما اسلام رحمانی هستیم و با دیوانه‌بازی‌های داعش هیچ نسبتی نداریم و اصلاً اینطور فکر نمی‌کنیم و نقش زنان را مخفی نمی‌دانیم و در عرصه سیاست نقش زنان و حضورشان را فعال می‌دانیم و به اقلیت‌ها نگاه منفی نداریم و از آنها جزیه نمی‌گیریم و به آنها تحمیل نمی‌کنیم لباس دیگری بپوشند و به خدا از این کارها نمی‌کنیم، فکر می‌کنم این هم یک جنبه مسئله است که منطقه‌ای و بین‌المللی هست.
مهدوی‌زادگان گفت: اسلام ولایی که این کارها را نکرده است.
میری پاسخ داد: اوایل انقلاب را اگر نگاه کنید زورکی می‌خواستند حجاب سر مردم کنند، اگر کسی مویش بیرون بود مویش را کوتاه می‌کردند.
مهدوی‌زادگان اضافه کرد: اینها قرائت نظام بود.
میری جواب داد: این اتفاقات می‌افتد، یک موقع من و شما در شهر نشستیم و داریم در خیابان راه می‌رویم، مثلا یکهو نگاه می‌کنیم این کوچه اینطور است و آن کوچه آنطور؛ یک مقدار که سوار هواپیما می‌شویم کل تهران یک نقطه می‌شود و از آن منظر نگاه می‌کنیم. وقتی شما بیرون از جهان اسلام می‌روید طرف دیگر نمی‌فهمد و شیعه و سنی دیگر برایش مهم نیست و داعش و غیرداعش برایش مطرح نیست و می‌گوید این هم الله اکبر می‌گوید این هم الله اکبر می‌گوید من از کجا بدانم این الله اکبر انسانی است و آن یکی غیرانسانی.
مجری گفت: آقای دکتر، اینجا به یک تعبیر معناشناسی اسلام رحمانی متفاوت می‌شود.
میری بیان داشت: یک نکته دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که بر خلاف آقای مهدوی‌زادگان که به عنوان مثال گفتند برخی از قرائت‌ها در حاکمیت جا ندارند اتفاقا فکر می‌کنم برعکس است و حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده تعریف حاکمیت یک تعریف یک دست نیست و مجموعه قرائت‌ها در ذیل همان نگاه فقاهتی است، به عنوان مثال برخی معتقدند بازار باید نقش داشته باشد، برخی معتقدند دولت باید نقش بیشتری داشته باشد، برخی معتقدند دولت باید نقش تصدی‌گری داشته باشد، برخی می‌گویند دولت باید دستش را کنار بکشد و شرکت‌های خصوصی… اینها همه نگاه‌هایی هست که در ذیل نگاه فقاهتی هم در آن لیبرالی هست و هم سوسیالیستی و دمکراتی و گاهی هم برخی از حرکتهای ما بوی سلفی می‌دهد به عنوان مثال ما در کشوری زندگی می‌کنیم که هم اهل تسنن و هم مسیحی و یهودی و زرتشتی و … در آن هست و مذاهب مختلفی وجود دارد ولی مثلا در دهه فاطمیه حرف‌هایی را در تلویزیون خودمان نشان می‌دهیم، خب این تلویزیون جمهوری اسلامی که در تهران پخش می‌شود در سنندج و ترکمن صحرا هم دیده می‌شود، پس کمی دوزش را پایینتر بیاور و یک جای دیگر این کارها را بکن. منظورم این است که در داخل حاکمیت تمامی این قرائت‌ها وجود دارد و فقط یک قرائت نیست یعنی من اینطور تصور می‌کنم که شما تصور می‌کنید یک نگاه در حاکمیت هست و حاکمیت می‌گوید این نگاه باشد و دیگری خیر. اتفاقاً در حاکمیت جمهوری اسلامی در این ۴ دهه شاید یکی از دلایل موفقیت همین بوده که برآیند همه این نگاه‌ها بوده است و آنجا هم که آمده انحصارگرایانه برخورد کند برخلاف آنچه که شما فتنه ۸۸ می‌گویید من اینطور می‌بینیم، آنجا این بوده که آمده شائبه این بوده که خواسته یکدست بکند و گروه‌‌های دیگر که در داخل حاکمیتند گفتند این می‌خواهد قاعده بازی را به هم بزند، ما جور دیگر بازی می‌کنیم.
مهدوی‌زادگان گفت: قاعده بازی عمل به قانون است نه رفتن به خیابان.
مجری افزود: از بحث دور نشویم، اگرچه در ذات سیاسی هست. آقای دکتر مهدوی‌زادگان یک معناشناسی دیگری هم برای اسلام رحمانی قائل شدید که ابتدای عرایضم به آن اشاره داشتم و گفتم اسلام هراسی که در جهان شکل گرفته نماهای زیادی هم از آن می‌بینیم، در مقابلش جبهه‌ای به نام اسلام رحمانی ایجاد شده است. آیا شما بین این جبهه با این اسلام رحمانی که شما از آن نام بردید و گفتید در داخل کشور یک نگاه معطوف به قدرت بسیار بسته است که فقط تاکتیک سیاسی محسوب می‌شود اینجا شما اینها را هم‌نام و هم‌تبار می‌دانید یا اصلاً منفک می‌کنید؟
مهدوی‌زادگان در جواب گفت: اوّل خیلی خوشحالم که بحث‌های آخری آقای دکتر مؤید ما شدند، در ابتدای صحبتشان گفتند قرائت لیبرال هیچ جایی در حاکمیت ندارد ولی در سخن پایانی فرمودند اسلام فقاهتی است که تحمّل قرائت‌های مختلف را در حاکمیّت خودش دارد و این را پذیرفتند که در اسلام سیاسی فقاهتی در عرصه‌های مختلف حضور داشتند، پس موید این گفتار ما هست. اما نکته‌ای که من گفتم که جا ندارد عرض کردم که یک قاعده است و قاعده هم پذیرفته شده در تمام حاکمیت‌ها است و اختصاص به حاکمیت اسلامی ندارد و به طور کلی هیچ حاکمیتی نمی‌پذیرد که نمایندگان سیاسی، احزاب، گروه‌ها علامت راست بدهند ولی چپ بپیچند یا علامت بدهند و راست بپیچند، هر حکومتی می‌گوید موضع خودت را مشخص کن. آیا جامعه مدنی را قبول داری یا نداری؟ آیا رحمانیت را قبول داری یا نداری؟ در عمل هم از آن می‌خواهند که همین را نشان دهد. هیچ حاکمیتی در اصطلاح دینی ما نفاق را نمی‌پذیرد و اختصاص به حکومت اسلامی ندارد اما آقای دکتر اشاره کردند و فرمودند از معنای اسلام رحمانی سیاسی عبور کردید و کلامتان این بود که وارد یک معنای جدید شدید و می‌گویید من یک معنای جدید از اسلام رحمانی را دارم و می‌خواهم آن را بگویم.
اینکه در جهان رفتارهای خشونت‌باری را می‌بینیم مثل طالبان و داعش و … و بعد اسلام رحمانی را مطرح کنیم، خب من هم این را قبول دارم ولی به این معنا اسلام رحمانی سیاسی نیست و همین اسلام رحمانیست که در خود آموزه‌های دینی قرار دارد اما حرف ما این است که مگر تا به حال جمهوری اسلامی غیر از این اسلام رحمانی را داشت معرفی می‌کرد؟ ما از ابتدای انقلاب اسلامی وحدت اسلامی را گفتیم و امام خمینی دعوت به وحدت اسلامی کردند و برای نشان دادن رحمانیت و اینکه فرقی بین شیعه و سنی نمی‌گذاریم از مردم فلسطین دفاع کردیم و روز قدس را تعیین کردیم و خیلی کارها و خدمات را کردیم و همین خدمات را الان هم انجام می‌دهیم. بنابراین می‌گویم اگر می‌گویید چنین اسلام رحمانی را راه بیندازیم می‌گویم خب مگر تا الان راه نینداخته‌ایم که راه بیندازیم؟ تا الان همین اسلام رحمانی که نشان دهنده رحمانیت و بخشندگی خداوند هست و اینکه مقابل خشونت بایستیم را مطرح کردیم، مگر غیر از این بوده است؟ الان شما بفرمایید غیر از جمهوری اسلامی در جهان اسلام چه کسی این اسلام رحمانی را مطرح کرده است؟
اما مسئله اساسی که داریم بحث می‌کنیم اگر بخواهیم یک نسبت بین اسلام رحمانی دومی که شما گفتید با اسلام رحمانی سیاسی برقرار کنید اینجا مسئله هست اگر بخواهید اسلام رحمانی دوم را به سمت همان اسلام رحمانی اول شیب بدهید آن موقع این سوال برایمان پیش می‌آید که اگر این اسلام رحمانی که اول داریم چرا همین اسلام رحمانی که توسط قدرت‌های بزرگ از آن حمایت می‌شود چرا علیه داعش و طالبان و این جریانهای خشونت‌طلب در جهان اسلام، هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد؟ چرا این اسلام رحمانی به جای اینکه نوک پیکانش به طرف اسلام خشونت و داعش و … باشد طرف انقلاب اسلامی است که از اول انقلاب شعار رحمانیت و دوستی و محبت و اخوت بین مسلمانان را می‌داد؟ پس بنابراین اگر بخواهیم اسلام رحمانی دوم را همان اسلام رحمانی اول بدانیم که تا حالا بحثش را گرفتیم و همان اسلام سیاسی باشد این سؤالات برای ما مطرح هست که این اگر چنین اسلامی باشد این اسلام رحمانی واقعی نیست اما اگر معنای دومش را می‌گویید به نظرم جمهوری اسلامی هیچ مخالفتی با این نداشته و جزو طرفداران این نوع اسلام هست. علاوه بر اینکه فرمودید بیرون از جهان اسلام اینطور نگاه می‌کنند به نظرم اول باید تکلیفمان را درباره جهان اسلام روشن کنیم بیرون از جهان اسلام هم مهم است نه اینکه مهم نباشد امّا آن را باید در مرحله دیگر بررسی کنیم، این در مسائل امروز ما نیست. فعلاً باید تکلیفمان را با اسلام رحمانی لیبرالی که در باطن خودش انحصارطلبی، اقتدارطلبی و خشونت وجود دارد و روی دیگر داعش که اسلام خشونت و اسلام‌هراسی هست روشن کنیم و تا این را روشن نکنیم در مسائل بیرون از اسلام پرداختن به آن بیهوده است. البته در کلام آقای دکتر پیدا بود که ایشان از آن معنای اول عبور کردند.
مجری گفت: آقای دکتر معنای دومش هم مهم است به این معنا که الان ما و هر مسلمانی و هر جامعه مسلمانی یک زیست جهانی هم دارد و معناشناسی اسلام رحمانی در وجه دومین خیلی مهم است، یک گریز به فرمایشات اخیر آقا می‌زنم که در جمع دانشجویان گفتند اسلام رحمانی که مورد قبول ما هست امّا اینجا پرسش از مرزهای رحمانیت چیست؟ آیا این بدان معناست که آنجا که باید نگاه خشونت‌آمیز داشته باشیم و اینجا از حکمت قدیم اسلامی وام می‌کنند قوۀ غضبیه ما حاکم باشد آنجا هم آیا باید رحمت به خرج دهیم؟ به یک تسامح بی‌حد؟ یا به عبارت دیگر، مرزهای رواداری در اسلام رحمانی در معناشناسی بازپسین کجاست؟ آقای دکتر نظر شما چیست؟
میری جواب داد: یک نکته را آقای مهدوی‌زادگان گفتند که نکته خوبی هست که برخی اوقات چپ می‌زنند ولی به راست می‌روند و به راست می‌زنند ولی به چپ می‌روند. فکر می‌کنم قبل از اینکه اشکال را به کسانی که این کار را می‌کنند بگیریم باید اشکال را به ساختارهای خودمان بگیریم. چرا که در ساختارهای ما نبود احزاب به معنای واقعی کلمه که در جامعه مدنی و جامعه مدرن وجود دارد باعث شده نتوانیم یک مرام‌نامه و چارچوب درست و یک ساختار درستی داشته باشیم. به جای اینکه چپ می‌زنند و راست می‌زنند را بگوییم باید بگوییم چرا در ساختار ما بعد از ۴ دهه هنوز با مسئله تحزب به معنای واقعی کلمه مشکل داریم؟ و نکته دیگر، که آقای مهدوی‌زادگان اشاره کردند که من این را گفتم و اذعان کردم که این نگاه فقاهتی توانسته تمام این نگاه‌ها را در خودش جا دهد پس نشان از تساهل و تسامح فقه دارد، فکر می‌کنم این هم باید از منظر دیگری تعبیر کرد. تا زمانی که به عنوان مثال و الگو و چارچوب در یک حجره یا دانشگاه به عنوان یک مسئله نظری تدریس می‌شد یک وظایف و کارکردی می‌توانستی از آن بخواهی یک موقع فقه وسط جامعه ایستاده و می‌خواهد کشورداری کند، اینجا مسئله پراگماتیزم مطرح می‌شود که مصلحت چیست و چه کارهایی را می‌توانیم بکنیم یا تا چه حد می‌توانیم کنشگر باشیم. بعضی اوقات وارد فضایی می‌شوید که یکسری چیزها را تحمیل می‌کنید و مجبور می‌شوید یک جاهایی تساهل و تسامح بکنید. فکر نمی‌کنم این فقط به قدرت ذاتی مسئله فقه به معنی یک چارچوب و پارادایم برگردد، این یک مسئله مصلحت پراگماتیزمی بودن است. سوالتان چه بود؟
مجری پرسید: مرزهای رواداری در معنای اخیر اسلام رحمانی به نظرتان کجاست؟
میری در پاسخ بیان داشت: این را گفتم، اسلام رحمانی آنطور که در فضای ایران می‌فهمم به این برمی‌گردد که در ساختار قدرت باید به عنوان مثال مردم نقش بیشتری داشته باشند و نقششان نه فقط تزئینی باشد و نه حتی شرکت باشد بلکه مشارکت باشد یعنی فعالانه باشد.
مجری گفت: به این اشاره شد، در معنای اخیر به این معنا که اگر بخواهیم برای جهانیان یک چهره از رحمانیت اسلام داشته باشیم، اسلامی که وجه خشونتی که به ادیان نسبت می‌دهند را دیگر نمی‌توان به آن نسبت داد.
میری جواب داد: من فکر می‌کنم این بحث یک بحث انحرافی می‌شود، می‌دانید چرا؟ ما اینطور در ذهنمان داریم فرض می‌کنیم که ما در جهان نماینده اسلامیم.
مجری افزود: بالاخره بخشی از این نمایندگی به عهده ایران هست.
میری این مطلب را رد کرد و گفت: خیر، بحث ایدئولوژیک است. ایران به عنوان یک کشور یک ساختاری برای خودش درست کرده و در داخل این ساختار سعی می‌کند در جهان اموراتش را بگذراند. این لفظ که ما به عنوان یک کشور و یک سیستم کجا باید رحمانیت و غضب نشان دهیم این بحث را خیلی تقلیل می‌دهد کانّه این سیستم یک شخص است.
مهدوی‌زادگان گفت: سوالمان اتفاقا از اسلام رحمانی همین بود.
میری توضیحات بیشتری داد و گفت: هر کشوری برای خودش یکسری مصالح و منافع دارد، براساس آن مصالح و منافع همانگونه که خودش تعریف کرده و من نمی‌خواهم بگویم کدامش درست و کدامش نادرست است حرکت‌هایی می‌کند مثلاً شما ده سرباز آمریکایی را گرفتید، اینجا سیستم باید چه کند؟ باید رحمانیت نشان دهد؟ خب اگر گردن اینها را بزند در وضعیت موجود چه اتفاقی می‌افتد؟ نگاه می‌کند و مدارا می‌کند و سیاست به خرج می‌دهد و بر اساس سیاست و مصلحت کارش را انجام می‌دهد، بحث بیشتر جنبه فردیت دارد که کجا من به عنوان یک انسان باید رحیم باشم یا …؛ عملاً سیستم‌ها نمی‌توانند رحیم باشند.
مجری گفت: خیر، جناب دکتر واقعاً پرسشم به این معنا اینقدر جزئی‌انگار نبود و نسبت به این مقوله اینطور فکر نمی‌کنم و فکر می‌کنم جامعه مخاطبین هم اینطور فکر نمی‌کنند از این باب که وقتی مقام رهبری می‌گویند وقتی از اسلام رحمانی صحبت می‌شود به این معنا نیست که ما بیاییم و هرچه را که فرهنگ غربی به ما بگوید باور کنیم، در واقع یک نگاه اقلّی به فرهنگ اسلامی داشته باشیم و یک نوع غرب مرجع انگاری داشته باشیم. اگر به این زاویه بخواهیم نگاه کنیم.
میری ادامه داد: باز شما تقلیل دادید، کانّه غرب یک آدم است و به ما می‌گوید این کار را بکن و این کار را نکن. غرب یک فرهنگ با هزاران تفاوت است، مثلا اریک فروم هم برای آن فرهنگ است و آبراهام مازلو هم برای آن فرهنگ است و هیتلر هم برای آن فرهنگ است. فاصله هیتلر تا اریک فروم چقدر است؟ همه اینها فرهنگ غرب است.
مجری گفت: ولی یک برآیندی دارد.
میری اضافه داشت: ببینید، این چیزی که امروز با آن روبرو هستیم یک سیستم به نام نظام سرمایه‌داری است و این نظام شاخصه‌هایی دارد و ما هم در آن شاخصه‌ها خودمان را تعریف کردیم و اتفاقا ما الان از درون و برون بسیار سرمایه‌دار شده‌ایم یعنی نظام اقتصادی ما اسلامی، فقاهتی و … که نیست.
مجری پرسید: این ضعف است یا خیر؟
میری در جواب گفت: این را شما می‌توانید بگویید، حاج آقا می‌تواند بگوید ضعف است یا قدرت است. از نظر من این یک واقعیت است که داریم با آن زندگی می‌کنیم.
مجری سوال کرد: این توصیف است، ارزش داوری‌اش چه؟
میری پاسخ داد: تقریبا می‌توان گفت ۴ دهه و کمی قبلتر از آن اگر به زمان سیدجمال و اقبال و … برسیم حدود ۱۲۰ سال است که داریم از این صحبت می‌کنیم که می‌خواهیم یک طرح نو بیندازیم، این طرح نوی شما چه شد؟ عملاً چیزی از آن ندیدیم. نهایتش این شد که ما قدرت سیاسی را در ایران حداقل توانستیم بگیریم و یک چارچوبی را تعریف کردیم و در این چارچوب، شما سرگذشت انقلابیون ایران را نگاه بکن، بیوگرافی‌شان را نگاه کن، مثلا در این ۶۰-۵۰ سال چه تحولاتی داشتند؟ زمانی که بیرون بودند و داشتند به عنوان یک انقلابی و یک اکتویست انجام می‌دادند یک بحث داشتند و وقتی وارد مناسبات قدرت شدند و وارد مقتضیات زمان و مکان شدند دیدند یکسری چیزها هم به آنها تحمیل می‌شود، آرام آرام خودشان را تطبیق دادند و یک جاهایی تا آنجا که به حوزه اخلاقیات فردی برمی‌گشته یا نمونه‌های بارز آن که توانستیم موفق عمل کنیم مثلاً در حوزه سینما یک سینمایی درست کردیم که حداقل در این سینما ظاهرش این را نشان می‌دهد که این سینما سبک خاص خودش را دارد یا مثلاً بحث‌هایی را در حوزه انسان‌شناسی و فلسفه مطرح کردیم به خاطر عقبه قوی که داشتیم و توانستیم در جهان یک حرفی بزنیم که واقعاً یک حرف متفاوتی هست، خب اینکه انسان چیست؟ انسان چگونه می‌تواند زندگی کند؟ جامعه مطلوب چیست؟ ولی اینکه چقدر توانستیم جامعه کنونی خودمان را به جامعه مطلوب آنگونه که می‌اندیشیم و می‌پنداریم برسانیم یک بحث دیگر است و عملاً می‌توانم بگویم نمره ما از ۱ تا ۱۰۰ مثلا ۲۰ بوده است، این است که اگر در چارچوب کلان بخواهیم نگاه کنیم بحثی که شما درباره غرب می‌کنید کانّه غرب یک جوهر خاصی دارد و در برابر این جوهر خاص باید یک جوهر دیگری بیافرینیم و جنگ هویتی داشته باشیم.
مجری گفت: خیر، جنگ هویتی که خیر. چون اگر غرب یک هویت واحد پیرامون ما دارد، که دارد…
میری پاسخ داد: ندارد.
مجری برنامه سوال کرد: در مقابل آنچه که پدیده غرب است نمی‌توانیم یک هویت قائل شویم؟
میری مثالی در این رابطه زد و افزود: یک روزی دوستی داشتم که اسپانیایی بود و به او می‌گفتم شما همه اروپاییها همینطورید، برآشفت و گفت یعنی چه همه اروپایی‌ها؟ من اسپانیایی هستم و خیلی هم با انگلیسی‌ها تفاوت دارم، من را اگر مثل انگلیسی بپنداری از شما خیلی هم دلگیر می‌شوم. در بین آنها آداب و رسوم و زبان مختلف هست و حتی نگاهشان به دین متفاوت است، مثلا نگاهی که جامعه انگلستان به دین دارد با نگاهی که جامعه پرتغالی‌ها و اسپانیا به دین دارد خیلی متفاوت است و نمی‌توان یکی دانست یا حتّی در خود بریتانیا شما به ایرلندی‌ها نگاه کن و بعد به انگلیسی‌ها نگاه کن، خیلی متفاوت است. ولی چیزی که باعث شده در جهان اتفاقاتی بیفتد و شباهت‌هایی باشد این است که نظام سرمایه‌داری در تمام جهان خودش را دیکته کرده است و روابط ما با همدیگر پولی شده است و این است که اتفاقاً رفتارهای ما تا حدودی با رفتارهای کسی که در آمریکاست یا در انگلیس است خیلی شباهت دارد، وقتی می‌خواهیم برای کسی یک سرویسی انجام دهیم نمی‌گوییم فی سبیل الله؛ اول می‌گوییم پولش را بریز، وقتی ریختی انجام می‌دهم. ۲۰۰ سال قبل یا ۸۰-۷۰ سال قبل در رساله‌های عملیّه در باب اینکه آیا پزشک باید از بیمار پول بگیرد، بحث بوده است که آیا از نظر فقهی درست است یا خیر؟ حالا شما در بیمارستان ایران یا سوئد بروید این غیرانسانی بودن را نمی‌بینید، اگر پول نداشته باشید عمل نمی‌کنند.
مجری گفت: برای اینکه از بحث خارج نشویم، آقای دکتر نظر شما نسبت به این بحث که این مرزهای رواداری رحمانیت در اسلام رحمانی چیست صحبت کنید.
مهدوی‌زادگان پاسخ داد: اگر بخواهید بحث‌های اسلام رحمانی را بررسی کنید اگر همین اسلام ناب و همین اسلامی که مدنظر است منظور باشد باید در ساحت مبانی و درسهای متافیزیکی و آموزه‌های قرآنی پیش بکشیم و بر اساس آن صحبت کنیم، اگر این باشد که دیگر از آن اسلام رحمانی خارج شدیم. نمی‌دانم آقای دکتر مایل هستند به این ساحت برویم یا خیر، چون وقتی که به این ساحت برویم ایشان فرمودند نمی‌خواهم بحث متافیزیکی کنم و اسلام رحمانی سیاسی بحث متافیزیکی در خودش ندارد بنابراین فکر می‌کنم در این بخش ابتدا باید تکلیفمان را روشن کنیم اگر پذیرفتیم که این اسلام رحمانی سیاسی هست در باطنش اسلام نیست چه برسد به اینکه رحمانی باشد، این را کنار بگذارید. الان می‌خواهیم بدانیم مرزهای اسلام رحمانی چیست که در اینجا طبیعتاً وارد کتاب و سنت شویم و آموزه‌های قرآنی را بررسی کنیم و از سنت نبوی بگوییم.
مجری پرسید: چند فکت را بفرمایید.
مهدوی‌زادگان توضیح داد و گفت: مثلا در قرآن کریم داریم که می‌فرماید: محمد رسول الله و الذین معه اشدّاء علی الکفار و رحماء بینهم؛ خب این دارد مرز تعیین می‌کند که مومنین باید با هم به شدت در رحمانیت به سر ببرند امّا وقتی پای دشمن و کافر وسط می‌آید باید شداد به خرج دهند، نحوه این شداد چه هست بحث‌های فقهی مطرح می‌شود، یعنی به این معنا که هر کافری را پیدا کردیم باید به او بتازیم؟ یا اینکه مسائلی دارد؟ خب اینها در فقه مطرح می‌شود و باید در فقه به آن بپردازیم و جایی غیر از فقه به این موضوع پرداخته نمی‌شود.
مجری سوال کرد: بحث اخلاق چطور؟ یعنی این بیشتر در حوزه اخلاق نمی‌گنجد تا فقه؟
مهدوی‌زادگان گفت: وقتی در ساحت سیاست و حکومت می‌خواهیم بحث کنیم چاره‌ای جز فقه نداریم یعنی فقه یک اقدام تضمینی هست و یک اقدام متاخر است، می‌خواهم اینطور عرض کنم که ما در اداره حکومت به نحو فقاهتی می‌توانیم حکومت کنیم نه به نحو اخلاقی. البته این بحثی هست که باید در جای خود به آن پرداخت.
مجری گفت: ولی خب اخلاق سیاست و اخلاق فقه را می‌توانیم داشته باشیم.
مهدوی‌زادگان در پاسخ بیان داشت: بله. اینکه منشا این اخلاق از کجا در می‌آید، از فقه در می‌آید یک بحث دیگر است. به هرحال می‌خواهم بگویم اخلاق نمی‌تواند پایه بنیاد یک حکومت را داشته باشد، فرض کنید یک حاکم به اتباع خود بگوید خوب است که این کار را نکنید، خوب است که از چراغ قرمز عبور نکنید، بد است که از چراغ قرمز عبور کنید، با این حرفها و ادبیات نمی‌توان حکومت کرد پس بنابراین باید فقهی حکومت کرد. می‌خواهم بگویم وقتی بحث از مرزهای اسلام رحمانی می‌شود چاره‌ای از این نداریم که سراغ کتاب و سنت برویم و آن هم باید در جای دیگر بحث شود امّا یکی دو فرمایشی که آقای دکتر در رابطه با فقه داشتند، یک مطلبی عرض کنم. ایشان فرمودند که فقه این استعداد ذاتی را ندارد و مصالح هست، اما می‌خواهم عرض کنم که اینکه در تجربه حکومت اسلامی در ایران این از ذاتیات فقه اسلامی تشیع هست که هیچوقت به سمت مصلحت‌گرایی و ابزاری عمل کردن نمی‌رود. چند سال پیش یک اشکالی مطرح کردیم به همین دوستانی که مسئله عرفی شدن فقه شیعه را مطرح می‌کردند و می‌گفتند که فقه به شدت عرفی و مصلحت گرا می‌شود آن موقع در ۱۵-۱۰ سال پیش یک اشکالی مطرح کردیم و گفتیم خب شما که طرفدار عرفی‌گرایی و مصلحت‌گرایی هستید و از این طرف می‌گویید ولایت‌فقیه به شدت عرفی ‌کننده هست سوالمان این بود که اگر ولایت‌فقیه عرفی‌کننده است شما باید طرفدار ولایت فقیه باشید نه اینکه مقابل آن قرار بگیرید، اینکه در مقابل ولایت فقیه قرار می‌گیرید دلیلش چیست؟ آیا به این معناست که شما فقاهت را نشناختید؟ یا اینکه واقعاً ولایت فقیه ضد این معنای عرفی شدن هست و ضد اقتدارطلبی و انحصارطلبی هست؟ هنوز که هنوز است پاسخی از جانب این افراد که این نظریه را مطرح کردند نداریم اما یک مطلب دیگر که فرمودید ما نماینده اسلام نیستیم، این حرف غلط است و اینطور نیست که بگوییم اسلام نماینده ندارد.
بله اسلام یک نماینده‌های ذاتی و بالاصاله دارد که در درجه اول روح مقدس پیامبر مقدس عظیم الشان و بعد معصومین علیهم‌السلام هستند که نماینده‌های اصلی اسلام هستند امّا در کنار اینها اسلام نماینده‌های بالواسطه دارد و نماینده‌های بالواسطه‌اش را به نحو کلی معرفی کرده است و در قرآن کریم نشانه‌هایی دارد و وقتی می‌فرماید: واسئلوا علی اهل الذکر؛ خب این اهل الذکر در درجه اول پیامبر و معصومین هستند ولی اینها امتداد دارد و شاخص‌هایی دارد که بر اساس آن شاخص‌ها می‌توانید تطبیق بدهید یا مثلا این افراد می‌توانند نماینده اسلام باشند. البته ممکن است در گفتارشان خطا بکنند اما این بدان معنا نیست که بگوییم در اسلام اساساً نماینده نداریم، این حرف به نظرم پذیرفتنی نیست، البته بعضی بحث‌های دیگر را فکر می‌کنم که از این بحث خارج است.
مجری گفت: پرسشی از شما هست، که بعد از این پرسش هم باید در جمع‌بندی در خدمت شما باشیم. چند تا از گفتگو از شما در خبرگزاری‌ها دیدم که درباره مرحوم دکتر آیینه‌وند بود که جا دارد یادی هم از این استاد فقید کنیم که رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و چهره ماندگار تاریخ و فرهنگ ایران هستند، شما در اندیشه ایشان اشاره به اسلام فتوحات و اسلام رحمانی کرده بودید. این آخرین پرسش من از شماست و بعد جمع‌بندی هست. مرحوم آیینه‌وند چگونه به این جنبه از اسلام می‌پرداخت؟
میری پاسخ داد: ایشان معتقد بود که از همان ابتدا و تولد اسلام دو حرکت در جغرافیای سیاسی اسلام می‌توان دید. یکی حرکتی هست که به صورتی از یمن و … وارد ایران می‌شود و یکی هم حرکتی هست که از سمت نجد و … است و می‌گفت در آن اسلام فتوحات معمولاً شمشیر محور بوده و در این اسلام رحمت و عرفانی عقل و تعقل و … محور است، این حرف مرا به صحبتی که آقای دکتر مهدوی‌زادگان رهنمود می‌کند که ایشان می‌فرماید اسلام نمایندگانی دارد و نماینده‌اش پیامبر و معصومین هستند؛ آقای مهدوی‌زادگان صحبت من این است که سیستم حکومتی نمی‌تواند نماینده اسلام باشد، اگر از من بپرسند نماینده اسلام کیست من می‌گویم سهروردی و علامه حلّی می‌تواند نماینده اسلام باشد، مرجع تقلید می‌تواند نماینده اسلام باشد ولی وقتی در داخل سیستم حکومتی قرار می‌گیریم چون منافع و مصالح آن مملکت مطرح است و مسائل ژئوپولیتیکی مطرح است و هزاران مسئله‌ کسانی که دارند حکومت را می‌گردانند بهتر از ما هم ممکن است بدانند و به این مسائل واقف باشند با مسائل روزمره درگیرند و مثلا می‌گویم آیا شلوغ کردن گفتگوی خصوصی افراد جایز هست یا نیست؟ اگر به عنوان مثال از یک مرجع تقلید بپرسید که به مسائل اخلاق و … می‌گوید من چه‌کار دارم فضولی کنم ولی وقتی می‌خواهید یک کشور را بگردانید به عنوان مثال باید وزارت اطلاعات داشته باشید و خیلی هم دقیق به تمامی چیزها اشراف داشته باشد آن هم در این منطقه که مثل ماست و هزاران مشکل و مسئله هست، اما وقتی از نماینده می‌گوییم با نماینده بالذات کاری نداریم من که به نماینده بالذات دسترسی ندارم، شما هم ندارید، ما به آن چیزی که کار داریم …
مهدوی‌زادگان گفت: به اقوال و …
میری افزود: اقوالش را شما می‌خوانید مثلاً شاه نعمت الله ولی هم اقوال پیامبر را می‌خواند و یک تعبیری از آن دارد، آیت الله سید محسن حکیم هم می‌خواند و یک تعبیری دارد، من هم می‌خوانم و یک تعبیری دارم و شما هم می‌خوانید و یک تعبیری دارید و آنهایی که در عربستان نشستند هم می‌گویند ما کلّا لب مطلب را فهمیدیم، امّا واقعیت امر این است که مسائل وقتی وارد سیستم حکومتی می‌شود بحث‌های دیگری مطرح می‌شود و من از این منظر می‌گویم. این هم اگر به طور خلاصه بخواهم بگویم که اسلام رحمانی؛ همانطور که گفتم این بحث‌ها را در داخل جمهوری اسلامی از منظر سیاسی تحلیل می‌کنم اما اگر بخواهیم به عنوان مثال از نگاه تئولوژیکال بخواهیم نگاه کنیم به نظر می‌آید یک قرابت‌هایی وجود دارد که نقش انسان را در فهم امور بیشتر دخیل می‌داند تا اینکه بگوید مثلا حکومت این را می‌گوید یا مثلاً چارچوب‌های متقن این را می‌گوید و انسان هیچ نوع اختیاری ندارد و در خدمت ادیان باشد. مثلاً وقتی نگاه امام موسی صدر را نگاه می‌کنید خطابی با عنوان ادیان در خدمت انسان دارد که مطلبی در مورد کلّ ادیان مطرح می‌کند نه فقط دین اسلام؛ و می‌گوید این چیزی که به اسم ادیان داریم از آنجا نشات گرفته که انسانها و کسانی که خودشان را متولّی دین در جهان معرّفی کرده بودند به جای اینکه به دنبال این باشند که برای آلام بشریت درمان پیدا کنند برای خودشان دکّان زدند و خودشان را مطرح کردند و تلقی و خودخواهی خودشان را از اینکه واقعیّت چیست مطرح کردند، و آنجاست که اختلاف بین ادیان شروع شد و چیزی که این وسط فراموش شده آن آلام بشر است، مثلا در قرن ۲۱-۲۱ مطرح است و در جامعه‌شناسی و فلسفه هم مطرح است که به عنوان مثال چرا آدم از خودش بیگانه می‌شود؟ این را هیچ حکومتی نمی‌تواند برای شما تعبیر کند. ما از حکومت و سیاستمداران نمی‌توانیم این انتظار را داشته باشیم که به ما بگویند چرا انسان از خودش بیگانه است، چرا انسان حس می‌کند در این جهان پرت شده است، چرا هبوط اتفاق افتاده است، این را نمی‌توانم از یک سیاستمدار بجویم. دنبال این رفتن که حکومت بخواهد برای من این مشکلات را حل کند یک خطای فاحش استراتژیک است، کاری که آدم می‌تواند از حکومت بخواهد این است که حکومت بتواند امنیت و رفاه فراهم کند و بیکاری را حل کند و بتواند در وضعیت موجود که وضعیت بسیار پیچیده‌ای هست نه فقط در ایران و منطقه ما، در جهان بتواند ما را به ساحل امن‌تری برساند، بقیه کارها را باید بگذارد تا علما و عرفا و فیلسوفان و دانشمندان و اهل تحقیق دنبالش بروند.
مجری بیان داشت: سپاسگزارم، به نوعی جمع‌بندی شما از بحث اسلام رحمانی بود. آقای دکتر مهدوی‌زادگان کوتاه جمع‌بندی خودتان را از بحث اسلام رحمانی در دو نوع از واژه‌شناسی و اصطلاح‌شناسی که مطرح شد بیان کنید.
مهدوی‌زادگان گفت: باز فکر می‌کنم آقای دکتر به معنای اول اسلام رحمانی بازگشتند. بحث آقای دکتر که می‌فرمایند همه قرائت‌ها قدرت را برای خودشان می‌خواهند و دنبال منافع خودشان هستند؛ می‌گویم اگر اینطور هست و معتقد باشید که هیچ موردی نیست که بخواهد الهی فکر کند و واقعاً بخواهد به مردم فکر کند چه جای این دارد که بخواهم از آن دفاع کنم؟ و از قرائتی دفاع کنم و دیگری را رد کنم؟ این که معنا ندارد، پس برای چه دفاع می‌کنید؟ اینکه گروه یا حزبی که دنبال منافع خودش است و همه را می‌گوییم که این‌طور است معنا ندارد که از یک قرائت دفاع کنم، مبنایی از این دفاع کردن‌ها نمی‌بینم امّا یک تفاوت اصلی بین اسلام رحمانی انقلابی و اسلام رحمانی لیبرالی وجود دارد که در کلام آقای دکتر هم وجود داشت و آن مسئله حکومت دینی و حکومت اسلامی بود و برداشت‌هایی که از حکومت داشتند. آقای دکتر با یک پیش‌فرض‌هایی دیدگاه خودشان را مطرح کردند و پیش‌فرض ایشان این است که در اسلام حکومت نداریم، چیزی به نام حاکمیت در اسلام وجود ندارد و ایشان با این مبنا و فرض وارد بحث شدند و خیلی چیزها را از حکومت سلب کردند و اساساً حکومت را یک امر عرفی دانستند. ما تمام بحثمان در همین است که اسلام رحمانی انقلابی قائل و معتقد به این حکومت است و معتقد است که بسیاری از مشکلات و خشونت‌ها و انحصارطلبی‌ها و قلدری‌ها از همین حکومت‌ها ناشی می‌شود، از فساد درون حکومتها ناشی می‌شود، از اینکه حکومت دینی برپا نیست، اگر حکومت دینی برپا شود خیلی از این مسائلی که داریم کاسته می‌شود.
به نظرم تجربه این را در غرب هم شاهد بودیم که این نوع تفکری که معتقد است دین حکومت ندارد معتقد است حکومت یک امر عرفی است، از وقتی این به صورت آشکار و محض گفته شد که حکومت یک امر عرفی هست و نمی‌تواند ماهیت قدسی داشته باشد و این رسمیت پیدا کرد در این ۲۰۰ سال اخیر می‌بینیم ظلمی که به بشر شده هزاران برابر شده است یعنی ظلمی که در ۲۰۰ سال اخیر شاهد آن هستیم و ظلم‌های بسیاری در درون خودش نهفته هست بشر در گذشته تجربه نکرده و برای همین است که یک قرائت عرفی را بر حکومت حاکم کردیم و گفتیم حکومت کاملاً یک امر عرفی و بشری هست و هیچ ارتباطی با دین ندارد لذا تجربه‌اش را هم پیدا کردیم و در این ۲—سال اخیر تجربه کردیم که این قرائت کاملا ضد بشری است یعنی علی‌رغم اینکه معتقد است و می‌گوید انسانیت باید حاکم شود و قرائت‌های بشریت باید حاکم شود به شدت ضد بشری است، بارزترین مثالش این است که در عرض ۵۰ سال دو جنگ جهانی به راه افتاد که به اندازه طول تاریخ بشر آدم کشته شدند. بنابراین این مفروض آقای دکتر از نگاه اسلام رحمانی انقلابی کاملاً مردود است و در اسلام رحمانی انقلابی حکومت یکی از بحث‌های اصلی‌اش هست و معتقد است منشا بسیاری از فسادها در همین حکومت است و تا مسئله فساد حکومت حل نشود بشریت در امان نیست. اینکه آقای دکتر اشاره کردند از امام موسی صدر دو قرائت هست اسلام در خدمت انسان یا انسان در خدمت اسلام؛ جوابش کاملاً مشخص هست یعنی انسان باید در خدمت دین باشد و این اصلاً یک امر بدیهی است نمی‌دانم و دقیق بحث امام موسی صدر را مطالعه نکردم که ببینم چه نظریه‌ای را مطرح می‌کنند، از نظر عقلی هم نامعقول است که بگوییم خداوند یک موجود را خلق کند و بعد بگوید از حالا به بعد من در خدمت تو هستم، این حرف نامربوطی هست. اسلام رحمانی انقلابی تجربه خود را در این ۴ دهه نشان داده و اگرچه کاستی‌ها و نواقصی داشته ولی صداقت خودش را نشان داده است که به راستی دنبال رحمانیت، مهربانی، عطوفت و دیدن مردم هست بر خلاف آن اسلام رحمانی سیاسی که آقای دکتر اشاره کردند که ما تا به حال هیچ نشانی از رحمانیت نه در سیره و نه در عمل آن شاهد نبودیم.
مجری در پایان برنامه ابراز داشت: از دکتر مهدوی‌زادگان و همچنین آقای دکتر میری و همچنین شما بزرگواران سپاسگزارم.
3

سخنان مهم رهبر انقلاب در دیدار مهمانان کنفرانس اسلامی

امت اسلامی تمدن نوین اسلامی را پایه‌ریزی کند/ اظهارات امریکاییها در موافقت با سنی و مخالفت با شیعه دروغ است/ چرا دنیای اسلام در قبال فاجعه آفرینی در مورد شیخ مصلح تقریبی و مؤمن در نیجریه ساکت است؟/رئیس‌جمهور: ۹دی روز دفاع ملت از قانون و ولایت فقیه بود

رهبر انقلاب اسلامی، اظهارات مقامات فعلی امریکا مبنی بر موافقت با اسلام را خلاف واقع و نشانه نفاق آنها دانستند و گفتند: مقامات فعلی امریکا با اصل اسلام مخالف و برخلاف اظهاراتی که می کنند، بدنبال ایجاد اختلاف میان مسلمانان هستند و نمونه آن هم ایجاد فرقه هایی تروریستی همچون داعش و فرقه های دیگر است که با پول وابستگان به امریکا و کمک های سیاسی آنان بوجود آمده و فجایع کنونی را در دنیای اسلام به بار آورده اند.
گروه سیاسی-رجانیوز:  همزمان با هفدهم ربیع الاول، خجسته سالروز میلاد پیامبر اعظم حضرت محمد (ص) و حضرت امام صادق (ع)، مسئولان نظام، میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت اسلامی، سفرای کشورهای  اسلامی و جمعی از قشرهای مختلف مردم، صبح امروز با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار ضمن تبریک سالروز میلاد پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و حضرت امام صادق(ع) با اشاره به دمیده شدن روح زندگی و معنویت واقعی و احیای دنیای مرده و آفت زده جاهلیت با ظهور اسلام و ولادت و بعثت پیامبر(ص)، مهمترین وظیفه امروز دنیای اسلام بویژه علماء و روشنفکران راستین را «تلاش مجدانه و مجاهدانه» برای دمیدن روح واقعی اسلام و معنویت در دنیای پر از ظلم و تبعیض و قساوت کنونی دانستند و تأکید کردند: امروز نوبت دنیای اسلام است که با استفاده از دانش و ابزارهای جهانی و همچنین عقل و خردمندی و تدبر و بصیرت، در جهت برپایی «تمدن نوین اسلامی» حرکت کند.
حضرت آیت الله خامنه ای گرامیداشت میلاد پیامبر(ص) را در مقابل وظیفه مورد انتظار از دنیای اسلام، بسیار کوچک برشمردند و گفتند: امروز وظیفه امت اسلامی، فقط گرامیداشت میلاد یا بعثت پیامبر اسلام (ص) نیست بلکه دنیای اسلام باید اهتمام خود را رسیدن به تمدن نوین اسلامی قرار دهد.
ایشان افزودند: تمدن نوین اسلامی به معنای تجاوز به سرزمین ها، پایمال کردن حقوق انسانها و تحمیل کردن اخلاق و فرهنگ خود به ملتها نظیر آنچیزی نیست که تمدن غربی انجام داد بلکه به معنای هدیه کردن فضیلت الهی به بشریت و ایجاد زمینه برای تشخیص مسیر صحیح بوسیله خود انسانها است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به استفاده غرب از دانش و فلسفه دنیای اسلام برای پایه ریزی تمدن خود، خاطرنشان کردند: این تمدن اگرچه جلوه های زیبایی از فناوری، سرعت، سهولت و ابزارهای مختلف زندگی ارائه کرد اما برای بشریت خوشبختی، سعادت و عدالت به ارمغان نیاورد و در درون خود نیز دچار تضاد شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: تمدن غرب با ظاهر پر زرق و برق خود، اکنون از لحاظ اخلاقی فاسد و از لحاظ معنوی پوک شده است به گونه ای که خود غربی ها به این واقعیت اذعان می کنند.
ایشان با تأکید بر اینکه اکنون نوبت دنیای اسلام است تا در جهت پایه ریزی شالوده تمدن نوین اسلامی گام بردارد، گفتند: برای رسیدن به این هدف، امیدی به سیاستمداران دنیای اسلام نیست و باید علمای دین و روشنفکران راستین که قبله آنها غرب نیست، اقدام به روشنگری در میان امت اسلامی کنند و بدانند که برپایی این تمدن، امکان پذیر است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ظرفیت ها و توانایی های دنیای اسلام از جمله سرزمین های خوب، موقعیت جغرافیایی ممتاز، منابع طبیعی فراوان، و نیروی انسانی با استعداد، خاطرنشان کردند: اگر این ظرفیت ها با تعالیم واقعی اسلام درهم آمیخته شوند، امت اسلامی می تواند آفرینش های هنرمندانه خود را در عرصه های علم و سیاست و فناوری و همچنین عرصه های اجتماعی به ظهور برساند.
حضرت آیت الله خامنه ای نظام جمهوری اسلامی ایران را یک نمونه از امکان رسیدن به این اهداف بزرگ برشمردند و افزودند: ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از لحاظ علمی، سیاسی و اجتماعی، عقب افتاده و از لحاظ سیاسی، منزوی و از لحاظ شئونات کشور کاملاً وابسته بود اما امروز به برکت اسلام، ملت ایران هویت و شخصیت خود را نشان داده و کشور به پیشرفتهای مهمی در علم و فناوری و دانش های نوین رسیده و جزو چند کشور برتر در این عرصه ها است.
ایشان این نمونه را قابل تعمیم برای همه دنیای اسلام دانستند و تأکید کردند: رسیدن به این جایگاه شرط دارد و شرط آن نیز، کوتاه شدن سایه سنگین ابرقدرتها از ملتها است که البته هزینه هم دارد زیرا رسیدن به اهداف بزرگ بدون دادن هزینه امکان پذیر نیست.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در تمدن اسلامی بر خلاف تمدن غرب، هیچ کشوری با زور تحت سلطه  قرار نمی گیرد، افزودند: در پایه ریزی تمدن نوین اسلامی نباید نگاهمان به غربی ها باشد و نباید به لبخند و اخم آنها توجه کنیم بلکه باید با اتکاء به تواناییها و ظرفیت های خود، در مسیر صحیح حرکت کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای یکی از ابزارهای دشمنان برای جلوگیری از برپایی تمدن نوین اسلامی را ایجاد تفرقه میان مسلمانان دانستند و گفتند: از هنگامیکه موضوع شیعه و سنی در ادبیات مقامات و سیاستمداران امریکایی مطرح شد، اهل فهم و اهل نظر نگران شدند زیرا مشخص بود آنها بدنبال یک توطئه جدید و خطرناک تر از قبل هستند.
ایشان با تاکید بر اینکه امریکاییها با اصل اسلام مخالف هستند و نباید فریب اظهارات آنها را در حمایت از برخی فرقه ها، خورد خاطرنشان کردند: اظهارات رئیس جمهور قبلی امریکا بعد از ماجرای یازده سپتامبر که سخن از جنگ صلیبی بر زبان آورد، در واقع نشان دهنده جنگ دنیای استکبار با اسلام است.
رهبر انقلاب اسلامی، اظهارات مقامات فعلی امریکا مبنی بر موافقت با اسلام را خلاف واقع و نشانه نفاق آنها دانستند و گفتند: مقامات فعلی امریکا با اصل اسلام مخالف و برخلاف اظهاراتی که می کنند، بدنبال ایجاد اختلاف میان مسلمانان هستند و نمونه آن هم ایجاد فرقه هایی تروریستی همچون داعش و فرقه های دیگر است که با پول وابستگان به امریکا و کمک های سیاسی آنان بوجود آمده و فجایع کنونی را در دنیای اسلام به بار آورده اند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه اظهارات مقامات امریکایی مبنی بر موافقت با سنی و مخالفت با شیعه، دروغ است افزودند: مگر مردم غزه که آنگونه مورد تهاجم و تعرض قرار گرفتند، سنی نبودند و یا مردم کرانه باختری که اینگونه تحت فشار هستند سنی نیستند.
ایشان با اشاره به اظهارات یک سیاستمدار امریکایی مبنی بر اینکه «دشمن امریکا، اسلام گرایی است» تأکید کردند: برای امریکاییها شیعه و سنی تفاوتی ندارند، آنها با هر مسلمانی که بخواهد براساس احکام و قوانین اسلامی زندگی و برای آن مجاهدت کند، مخالف هستند.
رهبر انقلاب اسلامی مشکل اصلی امریکاییها با مسلمانان را، پایبندی و تقید به احکام و دستورات اسلام و تلاش برای پایه ریزی تمدن اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: به همین دلیل است، هنگامی که بیداری اسلامی آغاز شد، آنها سراسیمه و نگران شدند و تلاش کردند آن را مهار کنند که در برخی کشورها نیز موفق شدند اما بیداری اسلامی نابود شدنی نیست و به لطف الهی، به اهداف خود خواهد رسید.
حضرت آیت الله خامنه ای هدف اصلی جبهه استکبار را ایجاد جنگ داخلی میان مسلمانان و نابودی زیر ساخت های کشورهای اسلامی همچون سوریه، یمن و لیبی دانستند و گفتند: نباید در مقابل این توطئه ساکت نشست و تسلیم شد بلکه باید با کسب بصیرت و حفظ استقامت در مقابل توطئه ها ایستاد.
ایشان با انتقاد از سکوت دنیای اسلام در قبال استمرار فشار بر مسلمانان بحرین و همچنین نزدیک به یک سال بمباران شبانه روزی یمن، و اوضاع سوریه و عراق، به قضایای اخیر نیجریه اشاره کردند و افزودند: چرا باید در مورد شیخِ مصلحِ تقریبی و مؤمن اینگونه فاجعه آفرینی شود و حدود یک هزار نفر کشته شوند و فرزندان او به شهادت برسند و دنیای اسلام ساکت بماند؟
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اهداف دشمنان اسلام بسیار خطرناک است و وظیفه همه ، بصیرت و بیداری است و در این میان وظیفه علمای اسلام و روشنفکران راستین است که با مردم و سیاستمداران دارای وجدان بیدار صحبت و واقعیت ها را بیان کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: هنگامی که دنیای زر و زور با همه توان به دنبال طراحی های خطرناک برای دنیای اسلام است، کسی حق ندارد به خواب برود و متوجه واقعیت ها نباشد.
پیش از بیانات رهبر انقلاب اسلامی، آقای روحانی رییس جمهور با تبریک میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و حضرت امام صادق (ع)، پیامبر اسلام را اسوه اخلاق و پاکدامنی خواند و افزود: حضرت محمد (ص) درس وحدت، اتحاد و برادری را برای جهان به ارمغان آورد.
رییس جمهور با بیان اینکه امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند پیروی ازنبی مکرم اسلام هستیم، گفت: با وحدت ملت و هدایت رهبر بزرگمان در برابر قدرتهای جهان به پیروزی رسیدیم و راه این پیروزی ادامه خواهد داشت.
وی با اشاره به در پیش بودن دو انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، این انتخابات‌ها را آزمون عظمت جهانی کشور دانست و افزود: همه باید به فکر پیروزی نظام اسلامی و کشور در این انتخابات باشیم.
آقای روحانی به حماسه ایرانیان در ۹ دی سال ۸۸ نیز اشاره و تاکید کرد: ۹ دی ، روز دفاع ملت ایران از خاندان رسالت، دفاع از نظام، قانون و دفاع از ولایت فقیه و ولی فقیه بود.
رییس جمهور گفت: امنیت امروز جمهوری اسلامی ایران در سایه برنامه ها و تدابیر رهبر معظم انقلاب تامین شده است و شکر این نعمت با وحدت بیشتر و کمک به دنیای اسلام برای نجات کشورها از تروریسم و دخالت بیگانگان میسر خواهد بود.
آقای روحانی با بیان اینکه دشمنان، جهان اسلام را به جان یکدیگر انداخته اند، گفت: اگر کشورهای بزرگ اسلامی در کنار یکدیگر به فکر مسائل عامه مسلمین بودند،به راحتی مشکلات منطقه حل و فصل می شد.
وی با بیان اینکه برخی کشورهای اسلامی به جای تعامل فرهنگی و اقتصادی با یکدیگر ، با قدرتهای بیرون منطقه تعامل می کنند، افزود: جای تاسف است که کشوری از پیروزی یک ملت در عرصه سیاسی ناراحت باشد و سرمایه سیاسی جهان اسلام را به ثمن بخس در اختیار قدرتهای بیگانه قرار دهد.
رییس جمهور اضافه کرد: کشوری که بیشترین نقش را در کاهش قیمت نفت داشت، اکنون بودجه سال آینده خود را با کسری صد میلیارد دلاری بسته که این نشان می دهد، کسی که چاه برای دیگران می کَند اول خود در آن خواهد افتاد.
در پایان این مراسم جمعی از میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت اسلامی ، از نزدیک با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
IMAGE634949838832656250 (1)

واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم/ تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!/ اصلی ترین علت آسیبها:‌ دشمن ناشناسی/ مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!

صبح روز عاشورا عمر سعد اول، نماز جماعت خواند؛ شاید ده هزار نفر به او اقتدا کردند! یک نماز جماعت ده هزار نفری! یک چنین نماز جماعتی اقامه کردند بعد هم در تعقیبش رفتند تا امام حسین علیه السلام را بکشند که زودتر بروند بهشت!

گروه سیاسی- رجانیوز: رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در دیدار با تحریریه هفته نامه ۹دی اظهار داشت: باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد.

به گزارش رجانیوز، مشروح سخنان علامه مصباح یزدی در دیدار تحریریه هفته نامه ۹دی در ادامه آمده است.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین

«محمّد رسول الله والذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجَّداً»؛ امشب (شب بیست و هشتم صفر) یکی از بزرگ ترین شبهای سوگواری مسلمانان و اهل بیت علیهم السلام و دوستداران اهل بیت است و مناسب است  که هرکس بنا به موقعیت خود و شرایطی که برایش فراهم می شود در کنار عزاداری و عرض ارادت به پیشگاه پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) و سبط اکبر ایشان (علیهما السلام) تلاش کند که قدمی در راه پیشبرد اهداف و منویات آن بزرگواران بردارد.

اول تبرّی، بعد تولّی

آیه ای که در ابتدا تلاوت کردم و همه شما بارها شنیده اید و چه بسا در اطرافش هم بحث و گفتگو کردید در شأن پیغمبر اکرم و یاران آن حضرت است. برای یاران پیغمبر اکرم دو ویژگی ذکر می فرماید که با این تعبیر در جای دیگری سراغ نداریم. آن دو ویژگی این است: «اشداء علی الکفار»، «رحماء بینهم» خداوند می فرماید پیروان پیغمبر اعظم نسبت به کافران و معاندان خیلی سرسخت اند اما در میان خودشان با هم بسیار مهربانند. اگر بخواهیم با ادبیات خودمان صبحت کنیم باید بگوییم این آیه از بهترین آیاتی است که دلیلی است بر تبرّی و تولّی است و نشان می دهد ما غیر از انجام وظایف عینی و رفتارهای خارجی یک وظیفه قلبی هم داریم. در روایات زیادی روی این دو موضوع بیش از حتی نماز تکیه شده است. زیارتهایی که ما می خوانیم – مخصوصا زیارت سیدالشهدا صلوات الله علیه – پر است از مضامینی که دلالت بر تولی و تبری دارد؛ مانند «برئت الی الله عزّ و جلّ من اعدائکم» «اتولّی بولایتکم» و امثال این تعبیرات فراوان است. در آن روایت معروف هم به سند معتبر و با مضامین مشابه این مضمون تکرار شده؛ می فرماید اسلام بر پنچ پایه بنا شده است «بُنی الاسلام علی خمس»، نماز، روزه، زکات، حج و پنجمی هم ولایت؛ بعد می فرماید «و ما نودیَ احد بِشَیء کَما نودی بالولایه» به هیچ امری به اندازه ای که درباره ولایت تاکید شده تاکید نشده است!  اما نکته ای که در این آیه شریفه یک مقداری جلب توجه می کند این است که اول، تبرّی را ذکر می کند بعد تولّی را، نمی فرماید «رحماء بینهم اشداء علی الکفار»! اول می فرماید «اشدّاء علی الکفّار» بعد می فرماید «رحماء بینهم». یعنی از یک جهت شبیه همین کلمه توحید است: «لااله الّا الله» اول، نفی طواغیت است بعد اثبات توحید؛ یا آن آیه شریفه که خدای متعال می فرماید ما هر پیغمبری را فرستادیم سفارش کردیم که «اجتنبوا الطاغوت»؛ اجتناب از طاغوت جزو اولین شعارهای همه پیغمبران بود. این جای تامل دارد؛ قاعدتا باید بفرماید اول در میان خودشان با هم مهربانند و تولی دارند بعد بفرماید نسبت به کفار چه موضعی دارند. به هرحال اگر بر هیچ چیز دیگری این تعبیر دلالت نداشته باشد، اهمیت تبرّی را به هرحال اثبات می کند که البته مسئله مهمی است.

واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم

در روایتی است – که البته من یک روایت را یادم مانده و ظن قوی دارم که مضامینش مکرر در روایات دیگر آمده – که می فرماید چند علم و معرفت است که بر همه واجب است آنها را تحصیل کنند؛ معمولاً سه چیز را در روایات می فرمایند: اول اینکه خدا را بشناسد و بدانند که راه رسیدن به قرب خدا و اطاعت خدا چیست؛ دوم، راه عصیان و گناهانی که موجب دور شدن از خداست را بداند؛ اما در این روایت داریم چهارمین علمی که بر همه واجب است که بیاموزند، این است: «ما یُخرِجک عن دینِک»، یعنی غیر از اینکه باید یاد بگیرید که چه چیز واجب است و چه حرام؛ غیر از اینها واجب است هر فردی بداند که چه چیز باعث خروج او از دین می شود.

بزرگان توضیح داده اند که اهمیت این مسئله کمتر از بقیه نیست؛ برای اینکه اگر آمار بگیریم و تاریخ را بررسی کنیم، غالبا انحرافات در این بخش پیدا شده است! در اصل پرستش خدا خیلی مشکلی وجود نداشته؛ در قرآن هم به زحمت می شود آیه ای پیدا کرد که در مقام اثبات وجود خدا باشد. مرحوم آقای طباطبایی (رضوان الله علیه) می فرمودند که تلقی قرآن این است که وجود خدا بدیهی است و اصلاً احتیاجی به اثبات ندارد؛ به هر حال انحرافاتی که پیدا شده عمدتا در اثر این بوده که افراد در این امر که چه چیزی با دین نمی سازد مسامحه کردند. آنها خود دین را می شناختند؛ واجب و حرام را می شناختنداما اینکه چه چیز باعث می شود آدم بی دین شود؟ «ما یخرجک عن دینک»، این را نمی شناختند. اگر بخواهیم یک تعبیر عرفی بکنیم باید بگوییم این (بخش از روایت) جنبه دفاعی دین است. همانطور که هر فردی علاوه بر اینکه باید سلامتی خودش را بداند، این را هم باید بداند که چه چیز موجب بیماری و یا باعث مرگش می شود تا خودش را حفظ کند، باید بداند چه چیزهایی زهر است کشنده است تا از آنها اجتناب کند. این در زندگی فردی است، در زندگی اجتماعی هم آدم غیر از اینکه دوستان خود را می شناسد و با آنها ارتباط برقرار می کند، مهم ترش این است که بداند چه کسانی  دشمن اند و می خواهند او را از بین ببرند. اگر این گونه نباشد هر چقدر هم انسان دوستانش را بشناسد، در امان نیست. دوستان که خطری برای آدم ایجاد نمی کنند؛ این دشمن است که خطر ایجاد می کند ما باید مواظب باشیم دشمن را بشناسیم تا در دام او نیفتیم.

اینجاست که اهمیت دارد ما دشمنی را که می شناسیم در مقابلش موضع محکم داشته باشیم. «اشدّاء» (جمع) شدید؛ یعنی خیلی محکم، سخت و نفوذ ناپذیر و به تعبیر ادبیات امروزِ سیاسی، یعنی مقاوم! در مقابل دشمن باید مقاوم بود. با دوستان هم باید مهربان بود. غفلت از این نکته و همین طور آن نکته دیگر که باید «ما یخرجک عن دینک» را شناخت، برای خیلی ها اتفاق می افتد و همین باعث می شود در این جهات مسامحه کنند و یک وقت ناخودآگاه از دین خارج شوند.

تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!

از بارزترین فتنه هایی که در صدر اسلام اتفاق افتاد و همه عالم آن را می دانند، داستان کربلاست. کسانی که تا دیروز در رکاب امیرالمومنین علیه السلام با معاویه می جنگیدند آمدند سیدالشهدا علیه السلام را به شهادت رساندند! توجه نداشتند این کار اصلا از دین خارجشان می کند؛ اتفاقاً نماز هم می خواندند؛ صبح روز عاشورا عمر سعد اول، نماز جماعت خواند؛ شاید ده هزار نفر به او اقتدا کردند! یک نماز جماعت ده هزار نفری! یک چنین نماز جماعتی اقامه کردند بعد هم در تعقیبش رفتند تا امام حسین علیه السلام را بکشند که زودتر بروند بهشت! به هر حال این مسئله مهمی است که خیلی ها آن را مورد غفلت قرار می دهند یا ذکری از آن نمی کنند یا از این سخن می گویند که اسلام دین رحمت است و ما با همه دوستیم، برای همه مهربانیم، با کسی دشمنی نداریم و با همه آشتی می کنیم، در اینجا غفلت می کنند و در دام دشمنان می افتد و اصل دینشان را از دست می دهند. شاید به همین مناسبت باشد که در این آیه شریفه، اول روی این نکته تکیه شده که «اشدّاء علی الکفار» باید دشمن را بشناسیم و نسبت به او موضع سخت داشته باشید، بعد نوبت می رسد به مهربانی و دوستی با خودی ها؛ آن یکی مهم تر است.

اصلی ترین علت آسیبها: دشمن ناشناسی

در زمان خودمان هم اگر دقت کنیم از آن وقتی که – بیشتر از پنجاه سال قبل – امام نهضت را شروع کردند تا پیروزی انقلاب و در طول سی و شش سالی که از انقلاب می گذرد، آفت هایی که برای انقلاب واقع شده، اگر نگوییم همه اش، اکثر آن برای این بوده که عده ای در دام دشمن افتادند. شاید از همان روز اول پیروزی انقلاب و مسئله انتخابات ریاست جمهوری در دام دشمن افتادیم. مرم کسی را با اکثریت قابل توجهی انتخاب کردند که خود امام فرمود من به او رأی ندادم، اما یکی از بهترین مبلغین آن فرد از بیت خود امام بود. بچه های خود امام، دخترهای خود امام، دامادهای خود امام. خب، امام هم مصلحت نمی دیدند مخالفت کنند و بنابراین نبود که شخصاً در این کارها دخالت کنند، اگر می خواستند اقدام کنند آفات زیادی داشت؛ امام این همه آزادی به همه داد اما به دیکتاتوری متهم اش کردند! اگر در این کارها هم دخالت می کرد که دیگر حساب روشن بود. پس قدم اول ریاست جمهوری ما پایه اش سست بود و بالاخره طولی نکشید که آن فرد بعد از آن فسادها و خیانتهایی که انجام گرفت با لباس زنانه فرار کرد. در دوره های بعد هم کم و بیش ضعف هایی وجود داشته که البته حالا ما در مقام قضاوت نیستیم و بحث ما هم بحث تاریخی و تحلیل تاریخ نیست؛ اما اگر بررسی کنیم که چرا ما ضربه خورده ایم، شاید به همین نتیجه برسیم که به دلیل دشمن ناشناسی بوده است. دشمن را درست نشناختیم.

اگر یادتان باشد اوایل انقلاب بعضی افراد از بیت امام با رهبر مجاهدین عکس می گرفتند و عکس شان منتشر می شد و چنان وانمود می شد که مثلاً فرزند امام یا بعضی از بستگان امام همراه با طرفداران مجاهدین هستند. یا حتی بعضی از بزرگانی که سابقه انقلابی داشتند و واقعاً هم زحمت هایی برای انقلاب کشیده بودند و صادقانه هم زحمت کشیده بودند، به اشتباه مجاهدین را می گفتند اینها فرزندان ما هستند، نور  چشمان ما هستند! در حالی که از ناحیه اینها (منافقین) چه آفت هایی از همان اول که نظام هنوز سامانی نگرفته بود ایجاد شد و اینها چه ضربه هایی به اسلام زدند و چه کسانی را از ما گرفتند؛ کسانی مثل مرحوم آقای مطهری، آقای مفتح و دیگران. همین ها (منافقین) فرزندان عزیز این بزرگان بودند. و تا امروز وقتی شما حساب کنید، هرجا ما ضربه خورده ایم در راستای همین عامل بوده است که بنا به دلایلی توده مردم، دشمن را درست نشناخته اند و علت نشناختن شان هم بعضی خواص بوده اند که کار را مشتبه می کردند.

اگر دشمنان در لباس دوست را می شناختیم ….

بنابراین با درس گرفتن از این آیه شریفه و با الهام گرفتن از روح رسول الله (صلی الله علیه و آله)، ما باید به این مسئله اهمیت کافی بدهیم. باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد. تعبیری که در روایات وارد شده این است: «یَلبسون مُسوک الکِباش و قلوبُهم قلوبُ الذِّئاب» لباس میش می پوشند اما قلبشان قلب گرگ است. شناختن اینها واجب تر از شناختن دشمنانی است که با شمشیر برهنه به جنگ می آیند یا می گویند با بمب اتمی نابودتان می کنیم. آنهایی که در ظاهر، لباس دوست تنشان است و اظهار محبت و همراهی می کنند اما باطنشان خراب است را باید شناخت و به صورت صحیحی نیز کسانی که آنها را می شناسند باید به دیگران معرفیشان کنند؛ البته نه به صورتی که دشمنان بتوانند بهره برداری کنند. اگر این کار از صدر اسلام بوسیله خواص اصحاب انجام گرفته بود، ما امروز روزگاری دیگر داشتیم. در انقلاب هم اگر ما از روز اول دشمنان را خوب شناخته بودیم خیلی ضربه ها را نمی خوردیم. شهادت آقای مطهری و آقای بهشتی برای جامعه ما مسأله کمی نبود، هنوز هم ما ارزش اینگونه شخصیت ها را آنطور که باید و شاید نشناخته ایم، ولی آنها را براحتی از دستمان گرفتند. و همچنین بزرگان دیگری که در همان سالهای اول انقلاب در کوچه و خیابان به شهادتشان رساندند؛ اخیرا هم همان بلاها را بر سر دانشمندان هسته ای و دیگران می آورند.

راحت طلبی، علت عدم موضع گیری در برابر دشمن

در زیارت عاشورا که همه ما هم بلد هستیم و می خوانیم، اول، لعن است بعد سلام؛ این هم تطبیق می کند بر همان آیه قرآن که اول «اشداء علی الکفار» را بیان کرده، بعد «رحماء بینهم»، یا کلمه تحید که اول «لا اله» آمده، بعد «الّا الله».

خب؛ این نکته را همه ما می گوییم و هر عقلی هم می فهمد که همینطور است اما در عمل می بینیم که کوتاه می آییم؛ علی رغم اینکه قبول داریم باید این کار را انجام داد اما در عمل آنطور که باید و شاید به دشمن شناسی و موضع گیری در مقابل دشمن اهمیت نمی دهیم. این امر، دلایل زیادی دارد؛ اصولا اینطور موضع گیریهایی که – به تعبیر آقایون – خشونت در آن باشد با طبع آدمیزاد نمی سازد. انسان دلش می خواهد راحت و آرام و با همه دوست و صمیمی باشد؛ اینکه با کسی اخم کند و تند حرف بزند، بر خلاف خواسته اولیه آدم است. علاوه بر این، اینگونه اخمکردنها یک تبعاتی هم به دنبال دارد؛ فقط یک اخم کردن نیست؛ بعدش بالاخره زد و خورد و کتککاری دارد؛ تهمت شنیدن دارد؛ عوامل نفوذیای هستند که محرومیتهایی و مشکلاتی ایجاد می کنند و دردسر درست می کنند و طبع آدمیزاد به گونه ای است که دنبال دردسر نمی رود؛ آدم دلش می خواهد آرام باشد؛ حتی اگر دشمن هم باشد او دنبال کار خودش باشد ما هم پی کار خودمان؛ درگیریای نباشد. پس اینکه آدم بخواهد فکر کند که دشمنان را بشناسد و بفهمد چگونه در مقابلشان موضع گیری کند و عملاً رفتارها و برنامهای برای مبارزه با آنها داشته باشد، به این راحتی انجام نمی گیرد.

مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!

یکی از مواردی که قرآن درباره اهمیت دادن به این مسأله به ما یاد می دهد، داستان مسجدی است که بعد از مسجد قبا عدهای در مدینه ساختند؛ کسانی به نام اینکه بالاخره در شهر مدینه یک مسجد، کافی نیست و کسانی هستند که راهشان دور است و به نماز نمی رسند، باید یک جایی باشد که به محلشان نزدیک تر باشد تا بتوانند نمازشان را اول وقت بخوانند، پیشنهاد کردند در آن طرف شهر مسجدی بسازیم تا مردم به نمازشان زودتر برسند و از نماز جماعت محروم نشوند. قرآن در این باره می فرماید اول، باید این مسجد را خراب بکنید؛ نمی گوید ابتدا نروید در مسجد، می گوید اصلاً مسجد را خراب کنید. و نه فقط خراب، بلکه بالاتر از این، آنجا را مزبله کنید! جایی که مسجد ساختند را شما باید مزبله کنید. اسم این مسجد را قرآن میگذارد مسجد ضرار؛ می گوید این مسجد را درست کرده اند برای اینکه «صدّ عن سبیل الله» کنند! اسمش مسجد است، ولی راه خدا را می خواهند ببندند. یعنی از همان اول به ما یاد می دهد حواستان جمع باشد. گاهی برای نابودی اسلام مسجد هم می سازند. نظایرش هم در تاریخ زیاد است؛ در همین دوران انقلاب ما چیزهایی داشتیم که حالا من دوست ندارم با یادآوری آنها خاطر شما را تلخ کنم. راجع به یک موضوعی بود بارها امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود آن آقا را نجاتش دهید، دولت (رژیم پهلوی) دارد فریبش می دهد و همینطور هم شد آخرش. ظاهرش آنقدر ظاهر فریبنده ای بود که یکی از بزرگان بسیار باتقوای متدین می گفت آخر آنجا شراب خانه که نیست چرا امام اینقدر حساسیت دارد؟! امام می گفت نگذارید این کار بشود اما علمای بزرگی – که بسیار باتقوا بودند و واقعا از افراد نمونه بودند در تقوا وحسن نیت و اخلاص و ارادت به امام – می گفتند چرا امام راجع این موضوع اینقدر حساسیت نشان می دهد؟! تعبیرشان این بود: آخَر شراب خانه که نیست! چرا امام مخالفت می کند؟ اما امام همینطور می فرمود که این آقا را نجاتش دهید، دربار دارد اینها را فریب می دهد.

رهبر انقلاب بصیرت را وارد ادبیات انقلاب کردند

درک کردن اینطور چیزها بسیار لطیف و پیچیده است و هر کسی براحتی درک نمی کند. خطر هم از همین جاها ناشی می شود. اینکه مقام معظم رهبری اینقدر کلمه بصیرت را بکار می برند و روی آن تکیه می کنند و به اشخاصی که به ایشان گاهی بیادبی هایی می کنند می گویند شما مشکلتان همین نداشتن بصیرت است، به همین دلیل است. و این در ادبیات ما قبل از این مطرح نبود؛ کسی که این را وارد ادبیات انقلابی کرد مقام معظم رهبری بودند و حالا مکرر روی آن تکیه می کنند. بزرگان از علمایی که واقعاً ما از عمق دل به اینها عشق میورزیدیم، نه تنها پشت سرشان نماز می خواندیم بلکه به آنها تبرک هم می جستیم، آنها می گفتند که امام چرا اینقدر مخالفت می کنند با این موضوع؟ آن آقا که شراب خانه درست نکرده، چرا امام مخالفت می کنند؟ اما امام می دانست این یک بذری است که بعدها چیزهای دیگری از درونش در می آید. از همینجا باید در نطفه خفه اش کرد و جلوی رشدش را گرفت هر چند  ظاهرش ظاهر مطلوب و دینی است.

سیاستمداری که ۴۰ سال است اشتباه نکرده!

قصدم این بود اشاره کنم که این موارد منحصر به زمان پیغمبر یا قضیه مسجد ضرار نبود؛ امروز هم می تواند مصداق داشته باشد. در این مسیر ما باید سعی کنیم از خدا بخواهیم، عقلمان را هم به کار ببریم، از تجربیات هم استفاده کنیم و بالاتر از همه از رهنمودهای مقام معظم رهبری بخصوص بهره بگیریم و فرمایشات ایشان قطب نمای ما باشد. ببینیم انگشت اشاره ایشان به کدام طرف حرکت می کند. ما کسی که بهتر از ایشان دارای بصیرت باشد، نمی شناسیم؛ نه این که یک ادعا باشد، زندگی چهل ساله ایشان این را نشان می دهد. شما تاریخ چهل ساله زندگی یک سیاست مدار را در نظر بگیرید، چند تا نقطه ضعف درونش پیدا می کنید؟ کجا کسی را پیدا می کنید که در طول چهل سال در مهمترین پست های کشور و در حساسترین دقایق تاریخ اشتباه نکرده باشد؟ دیگران اشتباه کرده اند اما ایشان اشتباه نکرده است؛ چند نفر  اینطوری سراغ دارید؟ واقعاً این چه نعمتی است خدا به ما داده؟! حالا (درست است) ما چشممان را ببندیم و بگوییم خب بالاخره معصوم که نیست اشتباه هم دارد؟! خب، پزشک هم معصوم نیست، وقتی چندتا پزشک یا پزشک حاذقی نسخه ای می دهد و می گوید این دارو برای شما کشنده است و از این نباید استفاده کنید، آنجا هم می گوییم پزشک که معصوم نیست! من اگر دلم بخواهد می خورم!! آیا از یک پزشک کمتر است کسی که چهل سال یک چنین تجربه ای دارد؟

ما کمک های الهی و غیبی را هم بگذاریم کنار، «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه» (را درنظر نگیریم)؛ قرآن تصریح می کند کسانی که در راه خدا فداکاری کنند و مطیع امر خداوند باشد، خداوند «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه»؛ این تعبیری است که درباره حضرت عیسی آمده است، می گوید مومنینی که به درستی اطاعت پیغمبر کنند و در مقام بندگی باشند، خداوند اینها را با روح خاصی تایید می کند. همینطور روایات متعددی که با سندهای معتبر در اصول کافی و کتابهای دیگر آمده، با این مضمون که اگر کسی مقید باشد به دستورات خدا و واجبات و نوافلش را انجام دهد خداوند می فرماید: «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» من می شوم چشم و گوشش، خدا این را می فرماید. نمی گوید بینایی به او می دهم، یا نگهش می دارم تا اشتباه نکند، می گوید اصلا خودم می شوم گوشش، «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» خود من می شوم دست او، حرکتی که او می کند حرکت دست من است. حال اگر از همه این ها هم صرف نظر کنیم، شما چهل سال زندگی یک فردی را ببینید چند اشتباه داشته است؟ کجا موضعی بوده که شما می توانید اثبات کنید اینجا او اشتباه کرده است؟ در حالی که در کنارش و دوستانش را ببینید؛ هر روز سخاوتمندانه اشتباه می کنند! به روی مبارکشان هم نمی آورند! امروز یک کاری می کنند بعد فردا ضدش را انجام می دهند؛ یک حرفی را امروز می زنند، فردا انکارش می کنند؛ انگار نه انگار که کسی حرفی زده، نه خانی آمده و نه خانی رفته!

کسی که در طول چهل سال در حساس ترین پست های دوران انقلاب، یک جا را نمی شود نشان داد که اینجا حتماً ایشان اشتباه کرده، این شخص را مقایسه کنید با کسانیکه عرض کردم هر روز اشتباه می کنند؛ اشتباهاتی که همه دنیا هم می فهمند حالا آنها روی مبارکشان به گونه ای است که به روی خودشان هم نمی آوردند آن یک حرف دیگری است، ولی همه دنیا می فهمند این کار تناقض یا اشتباه بوده است.

صدقه هر روزه برای شکر نعمت وجود رهبر انقلاب

به هر حال این درسی است که ما باید از این آیه شریفه بگیریم در این شب و فکر می کنم آن چیزی که قلب مقدس پیغمبر اکرم را شاد می کند این است که این درس را درست فرا بگیریم. به برکت پیغمبر اکرم است که فرزندشان، امروز راهگشای جامعه ماست و خدا به برکت او بلاها را از ما دور می کند، آبروی ما را حفظ می کند، اصلا کیان جامعه ما بستگی به این شخص پیدا کرده است. قدر این نعمت را بدانیم، هر روز برایش دعا کنیم، صدقه بدهیم، الحمدالله مردم ما واقعا قدردان هستند، مردم ما که می گویم یعنی همین توده های متدین؛ در همین قم کسانی هستند از قشر متوسط و ضعیف که هر ماه برای سلامتی مقام معظم رهبری یک شتر قربانی می کنند.

 ما هم سعی کنیم که به سهم خودمان شکر این نعمت را بجا بیاوریم و این نصیحت را – که بصیرت در دین داشته باشیم و برای کسب این بصیرت از رهنمودهای ایشان استفاده کنیم –  فراموش نکنیم، این مسئله ای حیاتی است.

کسانی هستند به احتمال قوی هیچ غرضی هم ندارند، صرف اشتباه است، اما بذری را می کارند که نتایج بسیار بدی به بار خواهد آورد خدا شرشان را کم کند و آفتشان را به خودشان برگرداند و مردم را از آفاتشان حفظ کند. و سعی کنیم دشمن را در قیافه های مختلف بهتر بشناسیم، گول قیافه های ظاهری را نخوریم.  گول سوابق گذشته را نخوریم، خب شما همه تان می دانید کسانیکه در تغییر مسیر حکومت اسلامی از روز رحلت پیغمبر نقش داشتند جزو اولین کسانی بودند که ایمان آوردند جزو هشت یا دوازده نفری بودند که قبل از همه ایمان آورده بودند به پیامبر. شمر بن ذی الجوشن از کسانی بود که در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام با معاویه می جنگید و امثال او کسان دیگری هم بودند. ما باید افراد را بهتر بشناسیم، انحرافات را بهتر بشناسیم و سعی کنیم خودمان مبتلا نشویم و دیگران را هم تا آنجا که می توانیم از این انحرافات بر حذر بداریم و روشنگری کنیم. وفّقنا الله و ایاکم ان شاءالله، والسلام علیکم و رحمه الله.

زکزاکي

گفت‌وگو با دانشجوی نیجریه‌ای که به واسطه آیت الله زکزکی شیعه شد

روایت خواندنی یک شاهد عینی از تلاش سی ساله «شیخ زکزکی» برای ترویج «اسلام ناب محمدی » در نیجریه/ ما شیعیان برای خودمان مدرسه، بیمارستان، بنیاد شهید و نشریه داریم / شیعیان خوشنام ترین افراد در نیجریه هستند/ برای برگزاری مراسم روز قدس هر سال شهید داده ایم

حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده.
گروه بین‌الملل رجانیوز – حنیف‌رضا جابری‌پور: بیش از سه سال پیش زمانی که در مالزی دانشجو بودم، با جوانی برخورد کردم که او نیز در یکی از دانشگاه‌‌‌های کوالالامپور تحصیل می‌‌‌کرد. یک روز در نماز جماعت کنار یکدیگر قرار گرفتیم و هر دو متوجه شدیم که نحوه ایستادن و قرار دادن دستهایمان شبیه یکدیگر است. بعد از نماز با هم دست دادیم و مشغول گفتگو شدیم. بعد از چند دقیقه متوجه شدم که از ماجرایی حرف می‌‌‌زند که من هیچ اطلاعی از آن ندارم. صفای باطن و صداقت گفتارش جذبم کرد و موجب شد تا از او درخواست کنم که گفتگوی مفصل تری داشته باشیم و من آن را ضبط کنم. متن زیر پیاده شده ترجمه این گفتگو است که اکنون پس از بیش از سه سال مرا به خود فراخوانده و شرایط امروز نیجریه مرا بر آن داشت تا برای انتشار آن قدمی بردارم.
معمولا اینگونه است که ما جذب گفتگوهایی می شویم که مصاحبه شونده یا فردی سرشناس باشد یا تحلیل گری متخصص. متن زیر گفتگویی است با یک دانشجوی گمنام که در فن تحلیل صاحب تخصص نیست. او یکی از تازه شیعه های نیجریه است که آنچه که در آن دیار گذشته را با گوشت و پوست لمس کرده. این ویژگی باعث می شود تا او موضوع را از زاویه ای شرح دهد که احتمالا تحلیل گران مسایل آفریقا آن را اینگونه ندیده اند. بیان او ساده و بی آلایش و خالی از ملاحظات و ظرایف و پیچیدگی های سیاستمداران است. لذا کل گفتگو را بدون هرگونه دخل و تصرف و تغییر پیاده و ترجمه کرده‌ام.
امروز نمی‌‌‌دانم مختار کجاست و چه می‌‌‌کند. اگر سالم و در قید حیات است برایش آرزوی طول عمر و عزتمندی دارم و اگر همراه صدها هموطنش بر خاک افتاده از خداوند می‌‌‌خواهم با سالار شهیدان همنشینش بفرماید. (آذرماه ۹۴)
بسم‌الله الرحمن الرحیم، خوشحالم که امکان این گفتگو فراهم شد و از تو ممنونم که به اینجا آمدی و این زمان را اختصاص دادی. من در مورد سه موضوع اصلی کنجکاوم که از تو بشنوم. یکی شخص یا جریانی که عامل اصلی حرکت شیعی در نیجریه بوده و دیگری داستان گرایش خودت به این مذهب و دیگری چالش ها و برخورد هایی که با دوستان قدیمی، خانواده و دیگر افراد اهل سنت داشتی و داری. خواهش می کنم از هر جا که مناسب می‌‌‌دانی شروع کن، من هر جا سوالی داشتم می پرسم.
مختار: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد، شخصی که می خواهم درباره او صحبت کنم ابراهیم یعقوب زکزاکی است. همزمان با انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ او دانشجوی رشته اقتصاد در یکی از دانشگاه‌های نیجریه و رئیس انجمن دانشجویان مسلمان آنجا بود. در آن زمان هر دانشگاهی یک انجمن دانشجویان مسلمان داشته که تمامی آن انجمن ها با یکدیگر مرتبط بودند و زکزاکی رئیس گروه مرکزی و به عبارتی منتخب تمامی آن انجمن ها بود و در حقیقت رهبر تمام آن گروه ها بود. در آن زمان اخبار انقلاب ایران در تمام دنیا پخش می شد و همه خبردار شده بودند که یک انقلاب به نام اسلام در ایران در حال وقوع است.
در اینجا بود که نمایندگان انجمن دانشجویان مسلمان به این فکر افتادند که ما باید یک نماینده داشته باشیم که به ایران برود و از طرف دانشجویان مسلمان نیجریه شاهد این انقلاب باشد. دانشجویان از میان خودشان پول جمع کردند و ابراهیم یعقوب زکزاکی را به نمایندگی از جامعه اسلامی نیجریه به ایران فرستادند. در خلال این سفر بود که او با تشیع آشنا شد و با علما و محققان شیعی گفتگوکرد و تمامی اطلاعات لازم در مورد تشیع را کسب کرد و با حقایقی تازه از باورهای شیعی روبرو شد. اودر حالی به نیجریه برگشت که آدم جدیدی بود با اهداف جدید و باورهایی جدید. او با تعداد بسیار زیادی از پوستر های آیت الله خمینی به نیجریه برگشت و آنها را میان مردم توزیع کرد. در آن زمان بسیاری از مردم از آنچه که در جریان انقلاب ایران اتفاق افتاده بود خوشحال بودند و فکر می کردند از این راه است که همه دنیا می تواند تغییر کند. در آن زمان افکار زکزاکی به حدی سریع میان مسلمانان در حال پخش شدن بود که وارد هر خانه‌ای که می شدی از او صحبت بود و نشانه‌اش هم تصویری بود از آیت‌الله خمینی.
همزمان با این گسترش، دولت عربستان فعال شد. آنها به محض اینکه متوجه شدند زکزاکی طرفدار پیدا کرده و مورد توجه جامعه مسلمانان نیجریه قرار گرفته، در رسانه ها به او حمله کردند، از گروهی از دانشجویان برای تحصیل در وهابیت حمایت مالی کردند. آنها به سرعت کتاب هایی با مضامین حمله به تشیع منتشر کردند. برای مثال شایع کردند که شیعیان معتقدند که جبرئیل [امین] خیانت کرده و به جای وحی به علی(ع) به محمد(ص) وحی کرده است. آنها حکم بر کافر بودن شیعیان می‌‌‌دادند و ادعا می‌‌‌کردند که شیعیان به کامل بودن قرآن اعتقاد ندارند. آنها تعداد زیادی کتاب، مجله، نوارهای صوتی و تصویری منتشر کردند تا عموم مردم را نسبت به تشیع بدبین کنند. همه اینها در حالی بود که زکزاکی در بدو بازگشت از ایران، در معرفی باورهای جدید خود نامی از تشیع نمی برد و همه حرف ها و دعوت هایش را تحت عنوان “برادری اسلامی”  مطرح می‌‌‌کرد.
“برادری اسلامی” به سرعت در میان مسلمانان ریشه دواند و پرطرفدار شد. دولت نظامی نیجریه از همان دهه هشتاد (میلادی) بارها او را دستگیر کرد. او دو سال دستگیر بود، آزاد شد، مجدد دستگیر شد، یک سال زندانی بود، آزاد شد، دوباره به مدت سه سال دستگیر شد… در زندان شکنجه می شد تا حرف-های پیشین خود را نقض کند. هوادارانش که برای آزادی او تظاهرات می کردند به راحتی توسط نیروهای نظامی و پلیس کشته می‌‌‌شدند. در اینجا اعلام هوشمندانه آخرین جمعه ماه رمضان توسط آیت‌الله خمینی به عنوان روز قدس خیلی موثر واقع شد. این راهپیمایی که تا همین امسال هر ساله در نیجریه برگزار شده، در آن زمان بسیار جدی توسط هواداران زکزاکی برگزار می‌‌‌شد و البته هر بار توسط نیروهای نظامی سرکوب می شد. آنها مقابل مردم می‌ایستادند و شلیک می‌‌‌کردند. پیروان زکزاکی که می‌‌‌دانستند راه پیروزی همین است ادامه می دادند.
جریان دیگری که در این میان پیش آمد از این قرار بود که به مرور زمان توجه افراد به این نکته جلب شد که عناصر تبلیغی زکزاکی عمدتا معارف شیعی است و فقط تحت نام برادری اسلامی مطرح می شود. در این زمان سران گروه های برداری اسلامی گرد هم جمع شدند و صراحتا از زکزاکی پرسیدند که آیا تو مبلغ تشیع هستی و خودت را شیعه می دانی؟ در این زمان بود که او علنا تصدیق کرد که خود شیعه است و آنچه را تبلیغ می کند تشیع است و اعلام کرد که او تشیع را به عنوان باور راستینی می شناسد که پایه اش را پیامبر (ص) گذاشته اند و توسط امام علی (ع) ادامه پیدا کرده است.
- پس از چند سال از بازگشت او به نیجریه این اتفاق افتاد؟
تقریبا ده سال بعد از بازگشتن به نیجریه.
این یادآور دعوت علنی پیامبر (ص) پس از سه سال دعوت در خفی است.
درست است. در این زمان هواداران او دو دسته شدند. گروهی گفتند که این مرد مروج تشیع است و ما هرگز از او پیروی نخواهیم کرد و او دیگر نمی‌تواند رهبر ما باشد. این باعث شد که برادران اسلامی به دو دسته تقسیم بشوند. گروهی جدا شدند و گروهی به حمایت از او ادامه دادند. گروهی که از او جدا شدند مورد حمایت عربستان سعودی قرار گرفتند و از آن پس به شدت به حمله به او پرداختند. از آن به بعد اگر تو شیعه بودی دیگر نمی توانستی شغل دولتی داشته باشی. تمام کسانی که شغل دولتی داشتند از کار خود کنار گذاشته شدند. زندگی برایشان سخت شد و درآمدشان کاهش پیدا کرد. بعضی از آنها به کسب و کار پرداختند و بعضی برای ادامه زندگی مجبور به کارگری شدند. چه می‌‌‌شد کرد! حکومت نظامی بود و تمام قدرت را در دست داشت و با مخالفانش هر چه می‌‌‌خواست می‌‌‌کرد. اما به خاطر آگاهی‌‌‌ای که به وجود آمده بود، تشیع به رشد خود در نیجریه ادامه داد.
در ادامه گروهی از پیروان زکزاکی دست به تحقیق زدند. آنها می‌‌‌گفتند اگر هر آنچه که او می گوید درست است و عقاید شیعی را می توان حتی از کتاب های اهل سنت استخراج کرد، چرا نرویم و با چشم خود نبینیم؟ علاوه بر آن اگر واقعا اینطور باشد، چه حجتی از این قاطع تر در گفتگو با سنی ها؟ حال گروه های مختلفی مشغول به مطالعه و تحقیق و بررسی ریشه های تشیع شدند و حتی گروهی از آنان به ایران سفر کردند و معارف شیعی را در آنجا مستقیما فراگرفتند. به نیجریه بازگشتند و اعلام کردند که این مرد (زکزاکی) درست می گوید. تشیع دین دیگری نیست و عین اسلام است و اسناد عقاید شیعه در کتاب‌های اهل سنت موجود است، خصوصاً “صحاح سته”  که مجموعه ایست از مهم ترین کتاب های اهل سنت.
با بازگشت این گروه قدرت تبلیغی شیعیان نیجریه افزایش پیدا کرد، اما دولت تا به امروز به آنها اجازه داشتن حتی یک رسانه خصوصی مستقل را نداده است. البته خوشبختانه آنها اجازه‌‌‌ی انتشار یک مجله را داده اند. اگر در اینترنت جستجو کنی می توانی نامش را پیدا کنی: “المیزان” . این مجله سهم زیادی در اگاهی بخشی به شیعیان نیجریه داشت. اما همین مجله هم در بعضی از دوران تحمل نمی‌‌‌شد. در زمان یکی از رئیس جمهورهای نیجریه به نام “ژنرال ثانی آباچا”  مجله المیزان زیر ذره بین قرار گرفت. او می خواست بداند که این مجله کجا منتشر می شود. قصدش ویران کردن آن مکان و حتی از بین بردن متولیان انتشار و توزیع آن بود. او همه نیجریه را جستجو کرد، اما محل نشر را پیدا نکرد، چراکه در آن زمان تمام کارهای مربوط به چاپ و نشر المیزان در یک خانه معمولی بدون هیچ نشان و اثری انجام می شد. اهالی آن خانه در یک اتاق زندگی می کردند و مابقی خانه پر بود از ماشین های چاپ. همچنین در میان نیروهای نظامی کسانی بودند که عقاید شیعی داشتند. آنها نیز کمک می‌‌‌کردند و برای مدتی مجله را مخفیانه در یکی از چاپخانه های ارتش چاپ می کردند! البته این پیش از این بود که شیعیان ماشین‌های چاپ خود را داشته باشند.
در سال ۱۹۹۸ ثانی آباچا فوت کرد و قدرت در نیجریه جابجا شد و این مقدمه ای بود برای اینکه زکزاکی بعد از نه سال –که زمان واقعا زیادی بود- از زندان آزاد شود. از سال ۱۹۹۹ تا کنون او دیگر دستگیر نشده و به کار خود ادامه داده است. او الان به عنوان رهبر تمامی شیعیان بخشهای غربی آفریقا شناخته می‌شود. تمامی شیعیان نیجر، غنا، کامرون و چاد او را رهبر خود می‌دانند. این مختصری بود در مورد مردی که تشیع را به نیجریه آورد. او در این راه چالش‌‌‌های فراوانی را از سر گذراند. مشکلاتی که عمدتا برای او از طرف عربستان سعودی و حتی از طرف آمریکا ایجاد می شدند.
می‌شود یک نمونه را بازگو کنید؟
یک بار از او دعوت شد تا برای چند سخنرانی به آمریکا برود. محافظانش او را تا در هواپیما همراهی کردند، اما به محض اینکه وارد هواپیما شد توسط ماموران “سی آی ای” و ماموران امنیتی نیجریه “اس اس” مستقیما به زندان برده شد. این در حالی بود که پیروان او تصور می کردند او در انگلستان است. بعد از گذشت دو هفته دیدند که هیچ خبری از او منتشر نمی‌‌‌شود و گویا مفقود شده است. آنها تماس‌‌‌هایی با انگلستان برقرار کردند و متوجه شدند که او در آنجا نیست. بعد از جستجوی فراوان به زندانی بودن او پی بردند. این را می گویم تا بدانی که او برای آنچه که ما امروز داریم خیلی سختی کشیده است. اما امروز شکر خدا ما میلیون‌ها شیعه در نیجریه داریم.
میلیون‌ها شیعه در سی سال؟
دقیقاً. در کمتر از سی سال. او الآن یک دانشمند و عالم بسیار مطرح است. حتی توسط مسیحیان بسیار مورد احترام است. حتی افراد غیر مذهبی نیز او را محترم می‌‌‌دانند چرا که او با افراد یکسان برخورد می‌‌‌کند و حقوق همه –حتی وهابی‌ها – را محترم می شمارد. او گروه‌‌‌های مختلف، از وهابی گرفته تا فرقه های صوفیه چون قادریه و تیجانیه، را برای گفتگو و تبادل نظر دعوت می‌‌‌کرد، آنها دعوت او می پذیرفتند و متقابلاً از او دعوت می‌‌‌کردند. او از فرصت هفته وحدت بهترین استفاده را برا ی ایجاد این نوع ارتباط ها می‌‌‌کند. او افرادی از مذاهب و ادیان و نژادهای مختلف دعوت می‌‌‌کند و گرد هم می آورد. او مسیحی و صوفی و وهابی و سلفی و شیعه را دعوت می‌‌‌کند و به همه فرصت می دهد تا در مورد وحدت با هم صحبت کنند. این سنت هر ساله اوست و آخرین آن همین سال گذشته بود که با موفقیت انجام شد.
همچنین راهپیمایی روز قدس – در اخرین جمعه ماه رمضان- هر سال در پانزده شهر نیجریه با شرکت میلیونی شیعیان برگزار می شود. حتی در پایتخت نیجریه! به جز پایتخت شهری دیگری هست در نیجریه به نام کانو  که حدود دوازده میلیون نفر جمعیت دارد و شهر بسیار مهمی است. ما سالهای اخیر در آنجا هم راهپیمایی روز قدس داشتیم. در این راهپیمایی‌‌‌ها شما می توانید پرچم های ایران، فلسطین و حزب الله لبنان را ببینید. آمریکا اصلاً این اتفاقات را دوست ندارد. از طرف دیگر دولت نیجریه کاملاً متمایل و وابسته به آمریکاست. حتی تعدادی از نیروهای پلیس نیجریه در اسرائیل تعلیم دیده اند. دموکراسی نیجریه خیلی مورد پسند آمریکاست!
بگذریم، تعداد پیروان شیخ زکزاکی در حال حاضر آنقدر زیاد شده که او نیجریه را به بخش های مختلفی تقسیم کرده و برای هر بخش یک نماینده تعیین کرده تا به امور شیعیان آن منطقه رسیدگی کند. شیعیان در هر کدام از این بخش‌‌‌ها بیمارستان و حتی مدارس خاص خود را دارند. شیعیان و در راس آنها شیخ زکزاکی زمان طولانی ای را صرف کرده اند تا شیعیان به منزلت مناسب شأن خود در نیجریه برسند. پیش از این اگر شما پیرو تشیع بودید، دیگران نه تنها با شما ازدواج نمی‌‌‌کردند و هیچ کمکی به شما نمی‌‌‌دادند بلکه حتی جواب سلام شما را هم نمی‌‌‌دادند. اما امروز به خاطر پایداری و ایمان قوی شیعیان اوضاع تغییر کرده است. در آن روزها شیعیان بسیار با هم متحد بودند. به محض اینکه یکی از آنها با مشکلی مواجه می شد، دیگران با هم همکاری می کردند، پول جمع می‌‌‌کردند تا مشکل او را حل کنند. نمونه‌‌‌ی دیگر در مورد سرپرستی خانواده‌‌‌ی کسانی بود که در راهپیمایی های گوناگون (مثل روز قدس، عاشورا، میلاد پیامبر) کشته می‌‌‌شدند. همسر و فرزندان کسی که در راهپیمایی کشته می شد، همان روز تحت تکفل شخص دیگری از شیعیان قرار می گرفتند. این تکفل شامل تمام نیازها از خوراک و پوشاک و مسکن گرفته تا تحصیل و سایر نیازها می‌‌‌شد. این عمل دقیقاً از روی عمل اصحاب پیامبر الگو برداری شده است. سنت دیگری که ما داریم این است هر مسلمان شیعی خود را موظف میداند تا در ماه دست کم یک نایرا (واحد پول نیجریه که هر ۱۶۰ NGN با یک دلار مبادله می‌شود) برای امور شیعیان کمک کند. تصور کن که به این ترتیب در ماه میلیون‌ها نایرا جمع می‌شود. البته بعضی هستند که خیلی بیش از این کمک می کنند، یک نفر صد نایرا کمک میکند و دیگری دویست نایرا و حتی بعضی تا هزار نایرا! علت این هم‌‌‌ بستگی شاید این است که حکومت هیچ کمکی به شیعیان نمی کند. به هیچ وجه. البته ما هم برای کمک گرفتن به حکومت مراجعه نمی کنیم. چون هنگامی که حکومت به تو کمک کند و تو محتاج او باشی، او می تواند تو را کنترل کند.
وجه دیگر این خودکفایی شیعیان، مدارس خانوادگی ما هستند. معلمین این مدارس عموماً از افراد داوطلب هستند. من خود معلم داوطلب یکی از این مدارس بودم و بر اساس برنامه هفتگی مدونی به بچه ها ریاضی و کامپیوتر درس می دادم. پایه دیگر این استقلال، گروه “عصمت” است. در این گروه پزشک ها، پرستارها و سایر داوطلبین واجد شرایط با یکدیگر برای حل مسایل پزشکی برادران اسلامی همکاری می کنند. اهمیت کار این گروه بسیار بالا بوده و هست. تصور کن وقتی که مثلاً در یک راهپیمایی شخصی توسط نیروهای حکومتی مجروح می‌‌‌شده، نمی توانستند او را به بیمارستان یا مراکز پزشکی دولتی ببرند. چون اولاً او را پیدا می‌‌‌کردند ثانیا به راحتی در پایان یا حتی اواسط مداوا او را دستگیر می‌‌‌گردند و چه بسا از بین می بردند. به همین دلیل ما بیمارستان های خودمان را با تمام تجهیزات پزشکی لازم داریم. فکر می‌کنم همین حد در مورد نهضت شیخ ابراهیم زکزاکی کافی باشد.
بار قبلی که صحبت می کردیم در مورد اطمینانی که در جامعه نسبت به شیعیان به وجود آمده می‌‌‌گفتی.
درست است. البته! مسئله باور و ایمان ما به حدیثی است از امام جعفر صادق (ع) که می فرمایند اگر در اطراف شما کسی پیدا شود که در اعمال و اخلاق و رفتار خود از تو بهتر عمل کند و به مردم مهربان‌‌‌تر باشد، تو یک شیعه واقعی نیستی. در حالی که اطراف ما اهل سنت فراوانند و بسیاری از آنها انسان‌‌‌های خوبی هستند، ما، برای اینکه یک شیعه واقعی بمانیم، وظیفه داریم از همه آنها بهتر باشیم. به همین دلیل الآن وضع طوری شده که هنگامی که افراد (عموم مردم) متوجه می شوند شما شیعه هستید، با احترام بسیار با شما رفتار می کنند. همه می‌‌‌دانند که مثلا شیعیان محال است دزدی کنند، یا دروغ بگویند یا هر جور خلافی از ایشان سر بزند.
اجازه بدهید در این مورد داستانی جالب و واقعی برایت نقل کنم: مردی که عرقچین بر سر داشته (عرقچین قرمز یا سیاه در نیجریه نشانه ای از شیعه بودن است) وارد خانه ای می‌‌‌شود و از آنجا یک بز دزدی می‌‌‌کند. مردم او را دستگیر می‌‌‌کنند و تحویل پلیس می‌‌‌دهند. هنگام بازجویی پلیس، آن مرد با آگاهی از احترام اجتماعی‌‌‌ای که شیعیان دارند، اعلام می‌‌‌کند که شیعه است. آنها که به سختی باور می‌‌‌کردند او شیعه باشد، دوباره و چندباره از او می‌‌‌پرسند و او هر بار تأکید می‌‌‌کند که شیعه است. نهایتا پلیس می‌‌‌گوید که چون تو شیعه هستی ما نمی‌‌‌توانیم به این پرونده رسیدگی کنیم و باید تو را به “امیر” بخش خودتان (نماینده شیخ زکزاکی) ارجاع دهیم. ما تو را نزد امیرتان می‌‌‌بریم و به او خواهیم گفت که یکی از پیروان شما یک بز دزدیده است.
یک نفر از ایستگاه پلیس نزد امیر آن بخش رفت و ماجرا را برای او شرح داد. او گفته بود غیر ممکن است که یک شیعه دزدی کند. شیعیان حتی اگر از گرسنگی در حال مرگ باشند دزدی نمی‌‌‌کنند. اما چون او ادعا می کند که شیعه است من همراه شما به ایستگاه پلیس می‌‌‌آیم تا مشکل را حل کنیم. در ایستگاه پلیس از او پرسید که آیا تو از مایی؟ تو از شیعیان هستی؟ مرد جواب مثبت داد. 
امیر بلافاصله گفت: بسیار خوب. قانون ما قانون اسلام است. بر اساس قوانین اسلامی مجازات کسی مثل تو قطع دست است.
مرد که دید اگر سر و کارش با پلیس‌‌‌ها باشد به نفعش است و حداکثر جریمه نقدی یا چند روزی زندان در انتظارش است، حقیقیت را گفت و حرفش را پس گرفت. اما حالا دیگر امیر اصرار می کرد که چون تو گفتی شیعه هستی باید بیایی و قطع ید شوی. مرد به گریه افتاد و التماس کرد و به خدا قسم خود که شیعه نیست. امیر او را رها کرد و بازگشت.
واقعاً اینگونه است. در حال حاضر، شیعیان در میان مردم نیجریه بسیار خوش نام هستند. هر جا که افراد با یک شیعه روبرو هستند می‌‌‌دانند که می‌‌‌توانند کاملاً به او اعتماد کنند. می‌‌‌دانند که دروغ، دزدی یا کار خلاف قانون برای آنها تعریف نشده است. جالب اینجاست که حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده. اکثر آنها توسط وهابیان عربستان شستشوی مغزی شده اند که شیعیان آدم‌‌‌های درستی نیستند، مسلمان واقعی نیستند، به قرآن باور ندارند. همین تلقین ها آرام آرام ذهنیت آنها چنان خراب کرده که وقتی با ما روبرو می‌‌‌شوند به سختی باور می‌‌‌کنند که ما مسلمانیم و آدم های خوبی هستیم.
این خوش‌‌‌نامی و دقت در رفتار رابطه‌‌‌ای با در اقلیت بودن شما دارد؟
طبیعی است. وقتی شما در اقلیت باشید، باید با هم متحد باشید، باید بهتر رفتار کنید، لازم است به تمام معنی شیعه باشید تا به مرور خود را به جامعه بشناسانید. توجه داشته باش که این خوش‌‌‌نامی در شرایطی است که شیعیان اصلاً رابطه خوبی با حکومت نیجریه ندارند. مردم نیجریه می‌‌‌دانند که شیعیان قابل اعتمادترین افرادند و آدم های بسیار با ایمانی هستند. آنها دیده اند که شیعیان برای حفظ ایمان و باور خود به راحتی از جانشان می‌‌‌گذرند. آنها دیده اند که جوانان شیعه چه طور از فدا کردن جانشان در راهپیمایی‌‌‌ها خوشحال‌‌‌اند. همه دیده‌‌‌اند که آنها در مقابل لوله تفنگ سربازان حکومتی چه طور بی پروا می-ایستند.
علت این ثابت قدمی این است که شیعیان عقیده دارند که حکومت نیجریه حکومت فاسدی است و مبانی و ساختارش غیر اسلامی است و الگوبرداری شده از جوامع غربی است. شیعیان اعلام کرده اند که بر اساس “لا حکم الا لله” حکومتی که اساسی‌ترین رکن اش الله نباشد حکومت فاسدی است. طبعاً حکومت نیجریه شیعیان را کسانی می داند که با او در جنگند. ما حتی در رویدادهای دموکراتیکی که در نیجریه وجود دارد شرکت نمی‌‌‌کنیم. چرا که به نظر ما این سیستم فاسد است، بنابراین کسی که با این سیستم همکاری کند یا وارد آن شود نیز فاسد می‌‌‌شود. ما نه نامزد انتخابات می‌‌‌شویم و نه رای می‌‌‌دهیم. کسی که به یک مجلس فاسد وارد شود، خود به زودی به فساد کشیده می شود.
پس شما هیچ نماینده ای در پارلمان ندارید.
نه! ما نماینده نداریم. اگر هم در انتخابات شرکت می‌‌‌کردیم نمی‌‌‌توانستیم به مجلس راه پیدا کنیم. چون ما در اقلیتیم و در عمل اهل سنت به ما رای نمی دهند. فکر می‌کنم وضعیت شیعیان را به خوبی شرح داده باشم!
بله، ممنون. امکانش هست حالا در مورد روند شیعه شدن خودت برایم توضیح بدهی؟
بله، منشأ تشرف من به تشیع برادر کوچکم محمد جمیل بود. او چند سالی بود که شیعه شده بود، من هم می‌‌‌دانستم اما در این مورد با او صحبت نمی‌‌‌کردم و از او سوالی نمی پرسیدم. ما در خانه پیش از این همگی مالکی بودیم و در واقع به نوعی پیرو تصوف بودیم.
معذرت می خواهم حرفت را قطع می کنم. به نظر می‌‌‌رسد که اهل تصوف در مقایسه با اهل سنت وخصوصا وهابی ها انسانهای متعادلی هستند. به نظر تو این تعادل کمکی به بررسی تشیع بدون پیش قضاوت و تعصب کرده است؟
همینطور است، اما در سال ۱۹۹۹ که من به دانشگاه رفتم، تحت تاثیر دوستهای وهابی زیادی که در آنجا پیدا کردم تصوف را به کلی کنار گذاشتم. خصوصاً یکی از دوستانم که از عربستان آمده بود و در مدینه درس خوانده بود به شدت ما را تحت تاثیر خود قرار داد و مرا به وهابیت جذب کرد و من سلفی  شدم. الآن هم بسیاری از دوستان من کماکان وهابی هستند.
از زمانی که این دوست وهابی به ما اضافه شد، ما مرتب در جلسات مطالعه و توضیح “صحیح بخاری” او شرکت می‌‌‌کردیم. یک روز صحبت از این بود که چرا حضرا فاطمه(س) برای مطالبه حق خود نزد ابوبکر رفتند؟ می‌‌‌گفتند که این توهین به خلیفه بوده است. می گفتند که این از حرص و آز ایشان بوده که اینطور باغ فدک را مطالبه و پیگیری می‌‌‌کردند. اینجا نقطه‌‌‌ای بود که من شروع به تفکر کردم که چه‌‌‌طور می‌‌‌شود که اینها به این راحتی به دختر پیامبر حرص و طمع نسبت می‌‌‌دهند! عجیب است! کسانی که باغ را غصب کردند طمع‌‌‌کار نیستند اما او که اقدام به مطالبه حقش کرده طمع‌‌‌کار و حریص است؟
موضوع دیگر صحبت از اهل بیت پیامبر بود. او می‌‌‌گفت که اهل بیت واقعی پیامبر همسران ایشان بوده اند. او توضیح می‌‌‌داد که بعضی خانواده امام علی(ع) را اهل بیت می‌دانند، بعضی آل جعفر را و برخی آل عباس را و گروهی آل عقیل را. سپس در این میان تأکید می کرد شیعیان که اعتقاد دارند خانواده علی (ع) اهل بیت هستند اشتباه می‌‌‌کنند. من دوباره به فکررفتم که چرا او کاری با عقاید شافعی‌‌‌ها یا مالکی‌‌‌ها ندارد و فقط در هر موضوعی روی عقاید شیعیان تکیه می کند و آنها را غلط می‌شمارد؟
از همین‌جا بود که من شروع به مطالعه کردم. از آن به بعد شخصاً تمام کتاب‌هایی که آن دوست وهابی از انها صحبت کرده بود را خواندم و هم‌‌‌زمان تحقیقاتم را در مورد تشیع بیشتر کردم. البته از برادرم نمی‌‌‌پرسیدم، چون با خودم فکر می کردم که او شیعه است و فقط بهترین و بی نقص‌‌‌ترین عقاید تشیع را به من خواهد گفت. معمولاً این‌‌‌گونه است که وقتی شما پیرو آیینی هستید بهترین و جذاب ترین نکات آن را برای دیگران بازگو می‌‌‌کنید. همیشه دوستانم در حضور من به برادرم حمله می‌‌‌کردند و می‌‌‌گفتند او در حقیقت کافر است. او دائماً از علمای ما انتقاد می‌‌‌کند و نظرات آنها را رد می کند. من همیشه به آنها می‌‌‌گفتم چرا به من می‌‌‌گویید؟ چرا با خود او وارد بحث نمی‌‌‌شوید؟ این هم برایم جای سوال داشت و عجیب بود. من برادرم را می‌‌‌شناختم. ما هیچ بدی‌‌‌ای از او ندیده بودیم. همواره وقتی که دوستانم از کار برادرم یا حرف او به من شکایت می‌‌‌کردند، من نزد او می‌‌‌رفتم و از او توضیح می‌‌‌خواستم. توضیح او همیشه برایم قانع کننده بود.
تحقیقم را در مورد اهل بیت ادامه دادم. چون به زبان عربی چندان مسلط نیستم، تعدادی کتاب به زبان انگلیسی پیدا کردم. نویسنده یکی از آن کتاب‌‌‌ها دکتر تیجانی السماوی بود که خود مذهبش را از تسنن به تشیع تغییر داده است. در کتاب “آنگاه که هدایت شدم” او شرح می‌‌‌دهد که روابطش با تعدادی از شیعیان چگونه بوده و علت شیعه شدنش چه بوده. از اینجا بود که من شروع کردم به مقایسه آنچه که او به نام تشیع می‌‌‌گفت با کتاب‌‌‌های صحاح سته. عجیب بود! چون می‌‌‌دیدم که هر چه آنها می‌‌‌گویند در کتاب‌‌‌های حدیث ما هم وجود دارد. همین ها باعث می‌‌‌شد که من جدی تر و علاقه مند بشوم و به این نقطه برسم که لازم است تحقیق بیشتری در مورد تشیع انجام بدهم. لازم بود که قدم به قدم جلو بروم و مطمئن شوم که این (تشیع) آن راهی است که باید رفت.
در مورد دوازده امام، فهمیدم که در حالی که اهل سنت عقیده دارند که پس از پیامبر(ص) تنها چهار خلیفه یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) بوده‌اند، شیعیان به دوازده امام اعتقاد دارند که یکی پس از دیگری از زمان وفات پیامبر(ص) آمده اند. من در صحیح بخاری حدیثی پیدا کردم که از قول پیامبر (ص) نقل می کرد که اسلام کامل نمی‌‌‌شود مگر اینکه دوازده امیر پس از من بیایند. در حدیث دیگری دیدم که هم ایشان فرمایش مشابهی داشتند با این تفاوت که تاکید کرده بودند که آنها همگی از قریش هستند. این در حالی بود که در منابع اهل سنت هیچ حدیث مشابهی با تاکید بر چهار نفر بودن خلفاء ذکر نشده است. جالب بود! از آنها پرسیدم که پس شما چرا اینقدر روی چهار خلیفه تاکید دارید؟
دوباره روی اهل بیت پیامبر متمرکز شدم تا اینکه در کتاب “صحیح مسلم” حدیثی را پیدا کردم که شیعیان به ان حدیث کساء می‌‌‌گویند. در این حدیث جریان کاملاً روشن است. فاطمه (س) به پیامبر وارد می‌‌‌شود، پیامبر او را به نشستن زیر عبای خود دعوت می‌‌‌کنند، همین اتفاق برای حسنین (ع) و امام علی (ع) می‌‌‌افتد. در اینجا ام سلمه، همسر پیامبر (ص)، می‌‌‌پرسد که ای رسول خدا آیا من هم می‌‌‌توانم وارد شوم، پیامبر می‌‌‌فرماید “مکانکِ، مکانکِ” یعنی در جای خودت بمان! بعد می‌‌‌فرماید: پروردگارا، اینها اهل بیت من هستند. من تفسیرهای گوناگونی از اهل سنت دیدم که همگی این حدیث را نقل کرده اند. اما آنها این [حدیث را] نادیده می‌‌‌گیرند. نمی دانم چرا! واقعاً نمی‌‌‌فهمم چرا!
به نظر من وقتی کسی بخواهد راه هدایت را پیدا کند و حق را پیدا کند و بپذیرد، آن را پیدا خواهد کرد و حق خودش را به او نشان خواهد داد. اما نمی‌‌‌دانم چرا برخی مردم اینجا و آنجا، نمی‌‌‌خواهند ببینند. در عوض تبلیغات زیادی می‌‌‌کنند و به مردم هشدار می‌‌‌دهند که با شیعیان هم‌‌‌نشین نشوید، گمراهتان می‌‌‌کنند، آنها خیلی باهوشند و بلدند چه‌‌‌طور صحبت کنند. یعنی چه بلدند چه طور صحبت کنند؟ به نظر من حقیقت حقیقت است، هر طور که از آن صحبت کنی آدم ها را جذب می‌‌‌کند. برای همین است که آنها می‌‌‌گویند هرگز با ما حتی صحبت نکنند، هرگز!
کار تحقیقی بعدی من روی موضوع کربلا بود. بازدر کتاب‌‌‌های اهل سنت روایتی را پیدا کردم که مطابق آن جبرئیل به پیامبر(ص) خبر می‌‌‌دهد که نوه‌‌‌ ایشان حسین (ع) به دست مردم خودشان کشته خواهد شد و پیامبر (ص) هم این جریان را برای ام سلمه تعریف می کنند. جالب اینجاست که همه اینها در کتابهای اهل سنت وجود دارند.
با یافتن و روبرو شدن با اینگونه حقایق بود که من به مرور معتقد به تشیع شدم و رسماً شیعه شدم و تمامی اعمالم را مطابق فقه شیعه انجام دادم. از این زمان مرحله‌‌‌ی جدیدی از ارتباط‌های من با دوستانم شروع شد. یک روز مشغول وضو گرفتن بودم که یکی از دوستان وهابی‌‌‌ام آمد و از من پرسید که چرا اینطور وضو می‌‌‌گیرم و فقط مسح می‌‌‌کشم. من در جوابش توضیح دادم که خیلی ساده است برای اینکه اگر به قرآن رجوع کنی خواهی دید که قرآن در مورد وضو گرفتن به مسح کردن فرمان داده است. لزومی ندارد که شما به این طرف و آن طرف مراجعه کنید و بگویید که فلان حدیث و بهمان حدیث به ما می‌‌‌گویند که باید دست و پایمان را بشوییم. پیامبر فرموده که هرگاه گفتاری از من شنیدید که با قرآن تطبیق نمی‌‌‌کرد، آن گفتار من نیست. این روش شستن پا با قرآن در تناقض است، پس نمی‌‌‌تواند گفتار پیامبر باشد. دوستم خیره به من ماند و رفت.
من حتی کسانی را می‌‌‌شناسم که این حرف‌‌‌ها را پذیرفتند و بدون اینکه اعلام کنند، در خفا مطابق احکام تشیع زندگی می‌‌‌کنند. به این علت اعلام نمی‌‌‌کنند که می‌‌‌دانند که توسط اطرافیان و حتی خانواده‌‌‌شان تحت فشار قرار می‌‌‌گیرند و منزوی می‌‌‌شوند. [در نیجریه] تبلیغات فراوانی می‌‌‌کنند که اگر کسی شیعه شود باعث دردسر و در خطر افتادن خانواده می‌‌‌شود. البته در حال حاضر وضع بهتر شده، الآن تعداد بیشتری از شیعیان نیجریه برای تحصیل و تحقیق در مورد تشیع به ایران می‌‌‌روند و این خود باعث شناخت بیشتر تشیع در نیجریه می‌‌‌شود. نتیجه آن کم شدن بغض نسبت به تشیع میان مردم نیجریه است.
عنصر دیگری که به گرایش مردم نیجریه به تشیع کمک کرده این است که اکثر مسلمانان نیجریه مالکی  هستند. احکام مالکی‌‌‌ها بسیار به شیعیان جعفری نزدیک است: به عنوان مثال آنها هنگام نماز دستانشان را نمی‌‌‌بندند، مانند وهابی‌‌‌ها در نماز جماعت اصرار ندارند که انگشتان پاهای مأمومین به یکدیگر بچسبند و برای سجده مقید هستند که یا بر روی زمین یا بر روی فرشی سجده کنند که با الیاف طبیعی بافته شده باشد. نکته دیگردر مورد آنان این است که بیشتر مالکی‌‌‌ها صوفی هستند اصولاً صوفی‌‌‌ها با تشیع مشکلی ندارند.
گفتی که بیشتر مسلمانان نیجریه مالکی هستند، در این صورت بدنه حکومت چه مذهبی دارند؟
حکومت در دست سلفی‌‌‌هاست و آنها با آمریکا و عربستان متحد هستند.
عجیب است! در بسیاری از کشورهای اسلامی همین مشکل را داریم، گروهی که در اقلیت مذهبی قرار دارند، بر کل کشور حکومت می‌‌‌کنند.
بله، آنها می‌‌‌دانند کشورها را چطور اداره کنند. برای اینکه حکومت کنند ابایی از کشتن یا هر کار دیگری ندارند. ما این چیزها را دیده ایم! آنها هر کس را که لازم باشد می‌‌‌کشند تا خود بمانند. حمله می‌‌‌کنند، وارد خانه‌‌‌ها می‌‌‌شوند، دستگیر می‌‌‌کنند. آنها به حکومت حریص‌‌‌اند… بگذریم…
رابطه‌‌‌ات با خانواده‌‌‌ات چگونه است؟
در حال حاضر رابطه‌‌‌ام با خانواده بسیار خوب است. آنها می‌‌‌دانند من و برادرم شیعه هستیم و برادر کوچک‌ترمان که دانشجوست هم اخیراً شیعه شده است. مادربزرگمان هم سال گذشته، در حالی که شیعه بود فوت کرد. ما برای او روایت‌‌‌هایی از شهادت حضرت فاطمه (س) و عاشورا و زندگی امامان تعریف می‌‌‌کردیم و همین باعث گرایش او به تشیع شد. او روز عاشورا بیرون می‌‌‌آمد و مردمی که مشغول عزاداری بودند را تماشا می‌‌‌کرد. همین اتفاق برای دیگر مسلمانان نیز می‌‌‌افتد. آنها با کنجکاوی به خیابان می‌‌‌آیند و مراسم بزرگداشت عاشورا و میلاد پیامبر (ص) و روز قدس را تماشا می‌‌‌کنند و از ما در مورد جزئیات کارهایی که می‌‌‌کنیم می‌‌‌پرسند. مثلاً در روز عاشورا می‌‌‌پرسند چرا سیاه پوشیدید؟ چرا این کارها را می‌‌‌کنید؟ اینها چه هستند که بلند کرده اید؟ ما هم البته برای آنها توضیح می‌‌‌دهیم، پوسترها و برگه‌‌‌هایی را چاپ می‌‌‌کنیم و میان آنها توزیع می‌‌‌کنیم. نتیجه این است که الآن اکثر مسلمانان نیجریه در مورد واقعه کربلا آگاهند و بسیاری از آنها حتی به آنچه که در کربلا واقع شده، باور دارند. در حال حاضر در هر شهر بزرگ و کوچکی که بروی لااقل نشانه ای از عزاداری عاشورا خواهی دید.
چند سال پیش یکی از علمای اهل سنت در شهر ما به همراه گروهی از شاگردانش مشغول تماشا کردن مراسم عزاداری ما بودند. ما صحنه وقایع عاشورا را با اسب‌‌‌ها و مردان جنگی و شمشیرها (مانند تعزیه‌‌‌ی ایرانی) بازسازی کرده بودیم. یکی از شاگردان از استاد خود پرسیده بود که آیا واقعیت دارد که مسلمانان نوه‌‌‌ی پیامبرمان را در این روز این‌‌‌گونه کشته‌‌‌اند؟ استاد به گریه می‌‌‌افتد و تایید می‌‌‌کند. شاگرد با تعجب می‌‌‌پرسد: یعنی اینها درست می‌‌‌گویند؟ استاد دوباره تصدیق می‌‌‌کند. شاگرد می‌‌‌پرسد: پس چرا ما به آنها ملحق نمی‌‌‌شویم؟ چرا ما همراهشان عزاداری نمی‌‌‌کنیم؟! استاد جواب نمی‌‌‌دهد و سکوت می‌‌‌کند. یکی دیگر از علمای اهل سنت را می‌‌‌شناسم که مالکی و صوفی است. او حتی خود ماجرای واقعه عاشورا را برای شاگردان و مستمعینش می‌‌‌خواند و تعریف و تفسیر می‌‌‌کند. وهابی‌‌‌ها و سلفی‌‌‌ها چندان دل خوشی از او ندارند و پشت سرش نماز نمی‌‌‌خوانند. سلفی‌‌‌های مسجد خود را دارند و پشت سر صوفی‌‌‌ها نماز نمی‌‌‌خوانند. آنها صوفی‌‌‌ها را کافر می‌‌‌دانند. شیعیان را کافر می‌‌‌دانند. خلاصه اگر عقاید آنها را باور نداشته باشی کافری!
رابطه‌‌‌ شیعیان نیجریه با امام مهدی (عج) چگونه است؟
شیعیان نیجریه در این مورد مانند همه شیعیان دیگر نقاط جهان اعتقاد دارند و رفتار می‌‌‌کنند. ما همه باور داریم که امام پس از غیبت کوتاه اولیه، الآن در غیبت بلند خود هستند. ما هر روز بعد از تمامی پنج نمازمان، در سجده شکر برای آمدن امام مهدی دعا می‌‌‌کنیم.
چه دعایی است؟ به عربی می‌‌‌خوانید؟
دعایی است که در مفاتیح آمده و به زبان عربی است. اما من آن را حفظ نیستم. گفته‌‌‌اند که می‌‌‌توانیم به زبان خودمان نیز بخوانیمش. همچنین در صلواتمان می‌‌‌گوییم “اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم” که این هم دعایی است برای امدن امام مهدی. ما غدیر را نیز جشن می‌‌‌گیریم. لباس نو می‌‌‌خریم. جمع می‌‌‌شویم. اطعام می‌‌‌کنیم. نماز می‌‌‌خوانیم. به دیدار هم می‌‌‌رویم، به هم تبریک می‌‌‌گوییم و برای هم دعا می‌‌‌کنیم و یکدیگر را برادر و خواهر صدا می‌‌‌زنیم. جالبه در آن روز هیچکس اسم دیگری را صدا نمی زند و همه یکدیگر را برادر و خواهر خطاب می‌‌‌کنند.
شما به خاطر اینکه خودتان شیعه شده‌‌‌اید و به خاطر شرایط و سختی‌‌‌هایی که از سر گذرانده‌‌‌اید، احتمالاً بیش از هر کسی قدر نعمتی که در اختیارتان هست را می‌‌‌دانید. برای شکر این نعمت و تداوم آن چه کارهایی می‌‌‌کنید؟
ما شیعیان نیجریه فعالیت‌‌‌های متنوعی را برای تداوم تشیع‌‌‌مان انجام می‌‌‌دهیم. مثلاً شنبه‌‌‌ی هر هفته ما جلسه‌‌‌ای به نام “تعلیم” داریم. در این “تعلیم” یاد می‌‌‌گیریم که چگونه عبادت کنیم و چگونه وظایفمان را به عنوان شیعه انجام دهیم. معمولاً محتوای این جلسات کلی و برای عموم است. اگر کسی بخواهد جزئیات بیشتر یاد بگیرد به “مدرسه” می‌‌‌رود یا اینکه شخصا از شیخ می‌‌‌پرسد. اما اصل موضوع این است که در هر شهر شیعیان یک مسجد اصلی دارند که روزهای شنبه همگی در آن جمع می‌‌‌شوند و از احکام و تکالیف خود و حتی از تحلیل شرایط جهانی آگاه می‌‌‌شوند و در آنجا یکدیگر را می-بینند. این باعث شده که تک تک شیعیان نیجریه کاملاً در جریان آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد هستند، از فلسطین و ایران گرفته تا عربستان و افغانستان و پاکستان. بدون خبر داشتن از دنیا نمی‌‌‌توانیم به درستی بفهمیم که تکلیف‌‌‌‌‌‌مان چیست. ببین! همین که ما پایمان را از کشورمان بیرون گذاشتیم چه‌‌‌قدر دیدمان نسبت اسلام و تشیع وسعت پیدا کرده‌‌‌ است.
برای ما زنده‌‌‌ترین بخش جامعه شیعیان و آنچه که باعث ادامه حیات تشیع می‌‌‌شود جوانان هستند. به نظر من در نیجریه و ایران باید برای جوان‌‌‌ها کار کرد. ما تشکل‌‌‌هایی داریم که همگی به صورت داوطلب تنها برای خدمت به دین‌‌‌مان در آنها عضو هستیم. جوان‌‌‌ها در ایران هم ‌‌‌می‌‌‌توانند جدا از کارهایی که دولت برای آنها می‌‌‌کند، گروه‌‌‌های داوطلبی تشکیل دهند و با مایه گذاشتن از خودشان در راه خدا، به مردم و جامعه در مورد آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد و حقایقی که در حال اتفاق افتادن است آگاهی دهند. به این ترتیب مردم با حقایق تشیع و چالش‌‌‌هایی که پیش روی او هست، آشنا می‌‌‌شوند. تنها با قربانی کردن و فداکاری است که می‌‌‌توان پیام تشیع را گسترش داد.
برای من عجیب است که در حالی که ما در کشورمان داریم به مردم آنچه که از ایران یاد گرفتیم را تعلیم می‌‌‌دهیم و معارف شیعه را با ارجاع به ایران تبلیغ می‌‌‌کنیم، بعضی ایرانی‌‌‌ها را اینجا می‌‌‌بینیم و برایمان سوال پیش می‌‌‌آید که آیا اینها مسلمانند! خانم‌‌‌هایی که حجاب ندارند و شرایطی که خودت بهتر از من می‌‌‌دانی. حالا فکرش را بکن که کسانی باشند که به او بگوید که مسلمانان و شیعیانی هستند که به تو به عنوان یک ایرانی شیعه نگاه می‌‌‌کنند و می‌‌‌خواهند از ایرانی‌‌‌ها الگو بگیرند. پس تو مسئولی! اگر تو درست باشی، آنها نیز با الگو قرار دادن تو درست می‌‌‌شوند. البته من می‌‌‌فهمم که در هر کشوری کسانی هستند که طور دیگری رفتار می‌‌‌کنند و فکر می‌‌‌کنند. آنها چون در ایران به خاطر قوانین نمی‌‌‌توانند بعضی کارها را بکنند سعی می‌‌‌کنند از کشورخارج شوند تا آن کارها را بکنند! روشن است که آنها تحت تاثیر انگلیسی‌‌‌ها، آمریکایی‌‌‌ها و دیگر غربی‌‌‌ها هستند. علیرغم اینها اگر یک گروه جوانان داوطلب خالص و بی-چشم‌‌‌داشت وجود داشته باشد به نظر من آنها می توانند تاثیرگذار باشند. آنها باید مهربان و بدون پیش قضاوت باشند.
خود تو اینجا در مالزی، چه‌‌‌گونه با افرادی با مذاهب و ادیان متفاوت ارتباط برقرار می‌‌‌کنی؟
مختار: من در ارتباط با افراد، هنگامی که با کسی گفتگو می‌‌‌کنم بعد از چند دقیقه می‌‌‌توانم بفهمم که احتمالاً علایق و عقایدش چگونه است. اگر احساس کنم که ذهنش مشغول است و آماده پذیرش نیست، با او وارد گفتگو و صحبت از عقایدم نمی‌‌‌شوم. چون احساس می‌‌‌کنم تاثیر خاصی ندارد. گاهی اوقات می‌‌‌بینم که آنها شروع می‌‌‌کنند به محکوم کردن شیعه و بد گفتن از تشیع. با آنها وارد گفتگو نمی‌‌‌شوم. چون آنها از قبل تصمیم‌‌‌شان را گرفته‌‌‌اند و قضاوت‌‌‌شان را کرده‌‌‌اند. اما موقعیتی پیش می‌‌‌آید که شما می‌‌‌آیی و از من سوالی می‌‌‌پرسی. من با اشتیاق جواب می‌‌‌دهم. چون می‌‌‌دانم که دغدغه دانستن داری. می‌خواهی بشنوی.
یک روز در مسجد دانشگاه یکی آمد و از من پرسید چرا روی دستم سجده می‌‌‌کنم. من برایش توضیح دادم که ما باید بر خاک سجده کنیم، اگر خاک نبود بر چیزهایی که از خاک درست شده‌‌‌اند یا بر زیرانداز بافته شده از الیاف طبیعی. در هر مرحله از او تایید می‌‌‌گرفتم که اینکه حرف من از سنت پیامبر (ص) است، را قبول دارد. او تایید می‌‌‌کرد. او می‌‌‌گفت این فرش‌‌‌ها هم از کتان است. گفتم از کتان نیست، الیاف این فرش‌‌‌ها مصنوعی است! کاشی و موزائیک هم همینطور. درست است که اصلشان خاک است اما فرآیندی که روی آنها انجام شده و حرارتی که دیده‌‌‌اند دیگر آنها را از حالت طبیعی‌‌‌شان خارج کرده است. اما در عوض دست من بخشی از بدنم است و من فرزند آدم (ع) هستم که خداوند او را از خاک آفرید. پس وقتی سرم را روی دستم می‌‌‌گذارم مثل این است که بر خاک سجده کرده‌‌‌ام. او در جواب گفت که موافق است که بر خاک باید سجده کرد ولی نمی‌‌‌تواند بپذیرد که می‌‌‌شود بر دست نیز سجده کرد. می‌‌‌گفت اگر این‌‌‌طور است بنشین و دستت را بگذار روی پیشانی‌‌‌ات. گفتم برای سجده باید بدن را حرکت دهیم، این حالتی که تو می‌‌‌گویی که اصلاًسجده نیست.
خلاصه بیشتر از نیم ساعت با هم گفتگو کردیم. او از من پرسید که پیرو چه مذهبی هستم. من در جوابش گفتم مذهب جعفری. او نمی‌‌‌دانست جعفری چیست (و این باعث شد که مقاومتش در مقابل شیعه، مانع شنوایی اش نشود) به او گفتم برو تحقیق کن ببین مذهب جعفری چیست. می‌‌‌دانستم اگر بگویم شیعه هستم می‌‌‌خواهد شروع به جدل کند و من تمایلی به بحث و جدل نداشتم. نکته‌‌‌ی دیگری نیز به او گفتم: پیشنهاد دادم برود در کتاب‌‌‌های مذهب مالکی جستجو کند و ببیند که نظر فقه مالکی نیز مانند آن چیزی است که من گفتم و ببیند که این حکم منحصر به “جعفری”ها نیست. او تشکر کرد و گفت که حتماً می‌‌‌رود و تحقیق می‌‌‌کند و با روی خوش از هم جدا شدیم.
البته هنگامی که در محیط زندگی، افراد مختلف از مذاهب مختلف حضور داشته باشند گاهی باید تقیه کرد. در نیجریه افراد بسیار متعصبی هستند که شستشوی مغزی شده‌‌‌اند. آنها در مورد ما بسیار بد فکر می‌‌‌کنند. مثلاً تصور می‌‌‌کنند که ما در پایان نماز با سه بار بالا و پایین بردن دستمان سه خلیفه اول را لعن می‌‌‌کنیم. این تصور در حالی که ما فقط تکبیر می‌‌‌گوییم شگفت انگیز است! در این شرایط که ما می‌‌‌دانیم گوش شنوایی برای توضیح و شفاف‌‌‌سازی وجود ندارد، دیگر دستمان را بالا و پایین نمی‌‌‌بریم و فقط الله‌اکبر می‌‌‌گوییم.
اما مثلاً در میان دوستان غیر شیعه‌‌‌ام در نیجریه من به راحتی تمامی آداب و احکام را رعایت می‌‌‌کنم. چراکه به راحتی می‌‌‌توانم با آنها صحبت کنم و توضیح دهم. جالب است که بدانی که از وقتی من شیعه شده‌‌‌ام آنها به مرور از وهابی‌‌‌گری افراطی دست کشیده اند و الآن کمی متعادل شده‌‌‌اند. به خاطر اینکه از من جز خوبی و مهربانی ندیده‌‌‌اند و طبیعتاً جذب شده‌‌‌اند. آنها کاملاً به من اعتماد دارند. برای کارهای‌‌‌شان با من مشورت می‌‌‌کنند. حتی الآن که در مالزی هستم با من تماس می‌‌‌گیرند و مشورت می‌‌‌کنند. در مقابل هر گاه مشکلی داشته باشند، من با پولم یا توانم به آنها کمک می‌‌‌کنم. آنها بیش از هر زمان دیگری به من احترام می‌‌‌گذارند و اعتماد می‌‌‌کنند. حتی وقتی بعضی از وهابی‌‌‌ها به من حمله می‌‌‌کنند آنها مدافع من هستند. ما می‌‌‌دانیم که امام علی (ع) هم با این طور افراد چگونه رفتار می‌‌‌کرد.
خیلی ممنونم. هر بار که با هم صحبت می‌‌‌کنیم، من با خود فکر می‌‌‌کنم که شما شیعیان نیجریه که این‌‌‌گونه تلاش می‌‌‌کنید و ایستاده‌‌‌اید، از منتظران واقعی امام مهدی (عج) هستید.
خوب شد گفتی! در مورد انتظار باید بگویم که ما یک مدرسه داریم که بچه‌‌‌هایی که به آن‌‌‌جا می‌‌‌روند با این فرض می‌‌‌روند یا فرستاده‌‌‌ می‌‌‌شوند که می‌‌‌خواهند خود را برای یاری امام مهدی آماده کنند. آنها وارد “جیش المهدی” می‌‌‌شوند. به آنها گفته می‌‌‌شود که شما برای اینکه برای آمدن امام آماده باشید نباید فقط بخورید و بخوابید! باید از هر جهت، جسمی، فکری، علمی، اعتقادی و ایمانی خود را آماده کنید. و حتی باید بعضی وقت‌‌‌ها باید به خود سختی بدهید و خود را گرسنه نگاه دارید تا قوی شوید. بله. البته! همه می‌‌‌دانند، ما منتظر امام مهدی(عج) هستیم.
IMAGE635690950353568062

ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است

علامه مصباح یزدی در جلسه درس اخلاق در دفتر مقام معظم رهبری

ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است/ زبیر کسی بود که حضرت زهرا به امیرالمومنین فرمودند اگر تو توان انجام وصایای مرا نداری به زبیر بگویم

آیت الله مصباح یزدی در جلسه درس اخلاق در دفتر مقام معظم رهبری در قم گفت: اگر مال و مقام دنیا در نظر انسان جلوه پیدا کند کلام خدا و پیامبرش کنار گذاشته می شود و می توان ریشه تمام انحرافات و جنایات را از زمان بعد از رحلت پیامبر تا امروز دلبستگی به زخارف دنیوی دانست.

گروه معارف- رجانیوز: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) چهارشنبه شب در جلسه درس اخلاق خود که در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شد، با اشاره به حوادث ناگوار بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) و روی کار آمدن خلفا، اظهار داشت: رسم بدی که در آن زمان باب شده بود خلیفه کشی بود و مردم بعد از گذراندن دوران زندگی خود با سه خلیفه سراغ امیرالمؤمنین(ع) آمدند.

به گزارش رجانیوز به نقل از رسا، وی ادامه داد: مردم مثل مور و ملخ دور حضرت علی(ع) ریختند و نهج البلاغه هم در این باره تعبیرات عجیبی دارد که شارحان نهج البلاغه هم در تفسیر این عبارات با اختلافاتی روبه رو هستند؛ حضرت علی(ع) می فرماید: آن چنان مردم برای وادار کردن من به خلافت دور من ریختند که نزدیک بود حسن و حسین(ع) زیر دست و پا بمانند و لباس و عبای من نیز پاره شد.

رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به مخالفت های زود هنگام مردم با حضرت پس از بیعت با ایشان، ابراز داشت: خیلی عجیب است همین مردمی که چند روز قبل با این هجوم آوردن با حضرت علی(ع) بیعت کردند الان به روی او شمشیر کشیده اند و قصد کشتن او را دارند، بنابراین باید فلسفه این امر مشخص شود.

وی افزود: به عنوان نمونه یکی از افرادی که در برابر حضرت علی(ع) قرار گرفت، بیعت خود را شکست و جنگ جمل را به راه انداخت زبیر بن عوام است؛ زبیر کسی است که پیامبر(ص) برای شمشیر او دعا کرد، کسی است که در شورای سقیفه حاضر نشد، بزرگ خاندان بنی هاشم بود و آن قدر منزلت داشت که حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند اگر تو توان انجام وصایای مرا نداری به زبیر بگویم، حال چه می شود که کار او به این جا کشیده می شود.

آیت الله مصباح یزدی به جنبه دیگر عجیب بودن این قضایا یعنی قبح شکستن بیعت در نزد عرب اشاره کرد و گفت: بیعت حتی در نزد عرب جاهلی هم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و خلف بیعت از بدترین کارها شمرده می شد؛ اما حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید طلحه، زبیر و عایشه بیعت خود را شکستند و به ناکثین معروف شدند و از طرف دیگر همه این افراد از مسلمانان و حتی حافظ قرآن بودند.

وی با بیان این که جواب به این ابهام را خود حضرت علی(ع) در نهج البلاغه گفته اند، تصریح کرد: حضرت می فرماید اینهایی که پیمان خود را شکستند گویا این آیه قرآن را نشنیده اند«تِلکَ الدّارُ الآخِرَهُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ» یعنی سعادت اخروی از آن کسانی است که در دنیا دنبال برتری طلبی نباشند، بعد در ادامه حضرت می فرماید بله آنها این آیه را شنیده و به آن توجه هم کرده اند ولی دنیا در نظر آنها زینت داده شده است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پایان عنوان کرد: اگر مال و مقام دنیا در نظر انسان جلوه پیدا کند کلام خدا و پیامبرش کنار گذاشته می شود و می توان ریشه تمام انحرافات و جنایات را از زمان بعد از رحلت پیامبر تا امروز دلبستگی به زخارف دنیوی دانست.

اربعین_0

بررسی مستندات حدیثی پیاده روی اربعین؛ آیا «پیاده‌روی اربعین» سنت و سیره معصومین است

پیاده روی ۲۰ میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت را تشکیل می دهد و این نیست مگر برافراشتن پرچم سیدالشهداء (ع) در میان همه قومیت ها، پیروان ادیان و مذاهب به منظور آمادگی برای ظهور آخرین ولی مطلق و ذخیره الهی و فرزند امام حسین، مهدی موعود و منجی مستضعفان جهان.

گروه معارف رجانیوز- مصطفی امیری*: روایات متعددی درباره پیاده رفتن (ماشیاً) به زیارت امام حسین(ع) وجود دارد و جالب آنکه این رسم از همان بدو وقوع واقعه عاشورا مرسوم شده که زیارت جابر و عطیه کوفی و بعد کاروان اسراء با حضور امام سجاد و حضرت زینب، شاهدی است بر این مدعا. بنابراین، بزرگداشت پیاده‌روی اربعین، هم توسط امام معصوم (امام سجاد)، تقریر شده است و هم به نوعی به عنوان شعائر الهی در میان شیعه و اصحاب معصومین (جابر بن عبدالله انصاری و عطیه)، مرسوم می‌باشد همچنانکه سیره علماء و فقهاء شیعه بر این امر، تاکنون و در طی قرن ها بر این مساله، مستمر بوده است. چنانکه در آداب تعلیمی امام صادق به شیعیان، زیارت روز اربعین، سفارش شده است.

اهمیت روز اربعین امام حسین

درباره منشأ اهمیت روز اربعین امام حسین در تاریخ شیعه، باید گفت که این روز (۲۰ صفر) از دو جهت کانون توجه قرار گرفته است: یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به کربلا در اربعین اول یا دوم و زیارت قبر مطهر امام حسین توسط امام سجاد و حضرت زینب، و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا† توسط جابر‌بن‌عبدالله انصاری یکی از اصحاب برجسته رسول‌ خداˆ و امیرالمؤمنین.

بنابراین، نخستین زائر اربعین از میان مردم، جابر بن عبد الله انصاری بوده است و نخستین زائر اربعین از میان خانواده امام حسین و بنی هاشم، کاروان اسراء اهل بیت پیامبر در هنگام بازگشت از شام، می باشد. چنانکه مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف لهوف، چنین می فرماید:

لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَینِ علیه السلام وعِیالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَى العِراقِ، قالوا لِلدَّلیلِ: مُرَّ بِنا عَلى طریقِ کَربَلاءَ، فَوَصَلوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیَّ رَحِمَهُ اللّهُ وجَماعَهً مِن بَنی هاشِمٍ ورِجالًا مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله علیه و آله قَد وَرَدوا لِزِیارَهِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام، فَوافَوا فی وَقتٍ واحِدٍ، وتَلاقَوا بِالبُکاءِ وَالحُزنِ وَاللَّطمِ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَهَ لِلأَکبادِ، وَاجتَمَعَت إلَیهِم نِساءُ ذلِکَ السَّوادِ، و أقاموا عَلى ذلِکَ أیّاما. (ابن طاووس، الملهوف، ص ۲۲۵)

الملهوف لابن طاووس: هنگامى که زنان و خاندان امام حسین علیه‌السلام از شام باز گشتند و به عراق رسیدند. به راه‏نمایشان گفتند: «ما را از راه کربلا ببر». آنان به قتلگاه [شهدا] رسیدند و جابر بن عبد اللّه انصارى که خدا رحمتش کند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله را دیدند که براى زیارت قبر حسین علیه السلام آمده بودند. پس در یک زمان، در آن جا گرد آمدند و با گریه و اندوه و بر سر و صورت‏زنان، به هم رسیدند و مجلس‏هاى عزایى بر پا داشتند که جگر را آتش مى‏زد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندین روز، همین گونه ماندند.

هم چنین علّامه مجلسى(ره) در کتاب زاد المعاد مى‏ نویسد: «مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز، آن است که امام زین العابدین علیه السلام با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن‌هاى ایشان ملحق کردند». (مجلسی، زادالمعاد، ص ۴۰۲)

استحباب زیارت اربعین

و اما درباره استحباب زیارت اربعین نیز، دو روایت بیان شده است: یکی روایتی است که در آن امام صادق†، زیارت اربعین را به صفوان‌بن‌مهران جمّال، تعلیم می‌دهد و همین تعلیم دادن، نشانه بزرگداشت زیارت اربعین است. (شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۸ـ۷۸۹؛ همو، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۵؛ سید‌بن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنه، ج۳، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۱ـ۳۳۲) و دیگری روایتی از امام حسن عسکری† که زیارت اربعین را در زمره نشانه‌های پنج‌گانه مؤمن بیان می‌کند :

عَلامَهُ ‌المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاهُ ‌الاِحْدَی وَالْخَمْسِینَ، وَزیاره‌ُ الاربَعین، وَالتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ، وَتَعفِیرُ الْجَبِینِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. (شیخ مفید، المزار، ص۵۳؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۷ـ۷۸۸؛ ابن‌فتال نیشابوری، روضه ‌الواعظین، ص۱۹۵؛ سیدبن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنه، ج۳، ص۱۰۰)

مصباح المتهجد: مؤمن پنج نشانه را باید دار باشد: اقامه پنجاه رکعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، در سجده پیشانی بر خاک نهادن و بسم الله الرحمن الرحیم را (در نماز) بلند گفتن.

تفسیر اجمالی حدیث علامات مومن

و اما حدیث نشانه های مومن توسط امام حسن عسکری، به چه منظوری بیان شده است؟ تفسیر این روایت، به طور اجمال چنین است: درباره انگشتر به دست راست کردن باید گفت که این مسئله، سفارش امامان معصوم‰ است که درواقع، یک نوع مبارزه با سیره خلفای بنیامیه است؛ چراکه به ‌گفته زمخشری، نخستین کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار خود قرار داد و برخلاف سنت عمل کرد، معاویه بود (عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۲۱۰). شیعه بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نمازهای صبح، مغرب و عشا واجب، و در نمازهای ظهر و عصر مستحب میداند و این امر نیز به دستور و سفارش ائمه‰ بوده است؛ زیرا چنان‌که فخر رازی گفته است، آهسته خواندن بسم الله را بنیامیه رواج دادند تا آثار ولایت† را نابود کنند (برای آگاهی بیشتر درباره تفسیر این روایت، ر.ک: قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا†، ص۳۹۰ به بعد).

زیارت اربعین، عصاره و ستون ولایت

باید توجه داشت اینجا و در این حدیث از امام حسن عسکری، تأکید بر زیارت اربعین است وگرنه زیارت عاشورا توصیه می شد، یعنی رازی در زیارت اربعین است که آن را همردیف نماز و نشانه مومن، قرار می دهد، بنابراین، اربعین امام حسین (ع) موضوعیت دارد. آیت الله جوادی آملی معتقد است:

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است؛ بلکه طبق این روایت، در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بنابراین همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است، امّا مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کند. به دیگر سخن، بر اساس فرموده رسول خدا(ص) عصاره رسالت نبوی(ص) قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتی أهل بیتی». عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری(ع) در کنار هم ذکر شده است. (شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص ۲۲۷-۲۳۴)

ترسیم حق و باطل در زیارت اربعین

علاوه بر حدیث امام حسن عسکری، در آداب تعلیمی زیارت اربعین از طرف امام صادق به شیعیان، امام حسین به عنوان ولی خدا و نماینده جبهه حق و حقیقت، ، با عناوینی همچون ولیّ خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، برگزیده خدا، شهید مظلوم، گرفتار رنج ها و مصیبت ها و کشته اشک ها:… السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات. …معرفی میشود و در مقابل در فرازهای دیگر زیارت اربعین، ویژگی های گروه های باطل بر ضدّ ولیّ خدا را که در حقیقت بروز بغض و کینه های دیرین شان از صدر اسلام بود، به عنوان: فریب خوردگان دنیا: «غَرَّتْهُ الدُّنْیا»؛ فروشندگان آخرت به بهای ناچیز دنیا: «وَشَری آخِرَتَهُ»؛ و هواپرست: «وَتَرَدّی فی هَواهُ»؛ معرفی می کند.

پیاده روی زیارت اربعین، جزو شعائر الهی است

اکنون و در عصر معاصر، زیارت اربعین از استحباب فردی فراتر رفته و به عنوان شعائر الهی محسوب میشود که تکریم و بزرگداشت شعائر الهی از واجبات مومنین است. چنانکه مقام معظم رهبری، چنین می فرمایند:

ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگی‌های منحصر به‌فرد مکتب اهل‌بیت است و حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف جهان در زیارت اربعین، بدون تردید از جمله شعائر الهی است. … حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوه‌ای از ویژگیهای برجسته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج می‌زند و هم «عشق و محبت». (بیانات رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه درباره‌ی زیارت اربعین)

همچنانکه آیه الله مکارم شیرازی فرموده‌اند:

پیاده روی روز اربعین از سوی زائران حسینی در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسین(ع) مطرح است؛ زیرا عیناً در روایات و سیرۀ ائمۀ اطهار بر سنت پیاده روی به ویژه برای زیارت امام حسین(ع) و امام رضا(ع) تأکید و تصریح شده است. (بیانات آیت الله مکارم شیرازی در دیدار نمایندگان هیأت های دانشجویی عازم پیاده روی اربعین حسینی)

چنانکه ابن قولویه در کتاب ارزشمند کامل الزیارات از امام صادق در فضیلت پیاده روی برای زیارت امام حسین، چنین، نقل می کند:

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَهً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً. (ابن قولویه، کامل الزیارات ص۱۳۴)

کامل الزیارات: على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى‏ دارد، یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو مى ‏فرماید، و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى‏ فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏ باشد را ننویسند. و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.

اربعین، پیوند حماسه حسینی با مهدویت

و اما پیوند نهضت امام حسین با نهضت امام زمان علیهما السلام به سبب زیارت اربعین، چنان است که امام عصر، هنگام ظهور و قیام، خویشتن را با امام حسین، معرفی می کند. گویی امام حسین، جهانی است و همگان وی را می شناسند. و پیاده رویی بیست میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین اجتماع بشریت در عصر معاصر، گویای چنین واقعیتی است. چنانکه (وقتی) امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که ظهور فرمود، پنج ندا می‌کند به اهل عالم، ازجمله: اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا. (حائری یزدی، الزام الناصب فى اثبات الحجه الغائب، ج ۲، ص ۲۸۲). آیت ‌الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه دراین باره چنین، می فرمایند:

… امام زمان خودش را به واسطه امام حسین علیه السلام به همه عالم معرفی می‌کنند … بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین علیه السلام را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین علیه السلام را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا علیه السلام طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین علیه السلام به عالم است. (ر. ک: محمدحسین رخشاد، در محضر بهجت)

جاماندگان زیارت اربعین، به این دستور امام صادق عمل کنند

و اما وظیفه کسانی که در روز اربعین، نمی توانند امام حسین را در کربلا و در کنار مرقد شریف ایشان، زیارت کنند، چیست؟ امام صادق، دراین باره، چنین، می فرمایند:

یا سَدیرُ، تَزورُ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ یَومٍ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! لا، قالَ: فَما أجفاکُم! قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ جُمعَهٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ شَهرٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ سَنَهٍ؟ قُلتُ: قَد یَکونُ ذلِکَ. قالَ: یا سَدیرُ، ما أجفاکُم لِلحُسَینِ علیه السلام! أما عَلِمتَ أنَّ للّهِ عَزَّ وجَلَّ ألفَی ألفِ مَلَکٍ شُعثٍ غُبرٍ یَبکونَ ویَزورونَ لا یَفتُرونَ، وما عَلَیکَ یا سَدیرُ أن تَزورَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ جُمعَهٍ خَمسَ مَرّاتٍ وفی کُلِّ یَومٍ مَرَّهً؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! إنَّ بَینَنا وبَینَهُ فَراسِخَ کَثیرَهً. فَقالَ لی: اصعَد فَوقَ سَطحِکَ، ثُمَّ تَلتَفِتُ یَمنَهً ویَسرَهً، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَکَ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ انحو نَحوَ القَبرِ، وتَقولُ: السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، تُکتَبُ لَکَ زَورَهٌ، وَالزَّورَهُ حُجَّهٌ وعُمرَهٌ. قالَ سَدیرٌ: فَرُبَّما فَعَلتُ فِی الشَّهرِ أکثَرَ مِن عِشرینَ مَرَّهً. (کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۵۸۹)

الکافى کلینی: «اى سَدیر! قبر حسین علیه السلام را در هر روز، زیارت مى‏کنى؟». گفتم: فدایت شوم، نه! فرمود: «چه قدر جفاکارید!». فرمود: «او را هفته‏اى یک بار، زیارت مى‏کنید؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه.

فرمود: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنین مى‏شود. فرمود: «اى سَدیر! چه قدر به حسین علیه السلام جفا مى‏کنید! آیا نمى‏دانى که خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پریشان غبارآلود دارد که مى‏گِریند و زیارت مى‏کنند و خسته نمى‏شوند. چه مى‏شود اى سَدیر که قبر حسین علیه السلام را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، یک بار، زیارت کنى؟». گفتم: فدایت شوم! میان ما و او فرسنگ‏ها راه است. امام علیه السلام به من فرمود: «به بالاى بام خانه‌‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسین علیه السلام رو کن و بگو:” السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ : سلام بر تو، اى اباعبداللّه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!”. برایت، یک زیارت نوشته مى‏شود و زیارت، [معادل‏] یک حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام مى‏رساندم.

نکته پایانی

زیارت اربعین، نوعی «تجدید میثاق» با امام حسین(ع) و اهل بیت و امامان معصوم(ع) است. ابراز وفاداری نسبت به آنان و راه و مرامشان، ابراز عداوت و برائت نسبت به قاتلان و دشمنان آنان، تولّی و تبرّی، اعلام آمادگی برای جان فشانی در راه مقدّس آنان، بیان مواضع و همبستگی با خطّ نورانی اهل بیت پیامبر، تبعیّت و تسلیم و نصرت، شناخت چهره های حق و باطل و رهبران «نور» و «نار» و مسئله جهاد و شهادت و خطّ ایثارگری در راه مکتب و عقیده، که دستاورد شناخت فلسفه عاشورا و قیام حسینی است.

این مشی پیاده روی، نوعی اعلام آمادگی جانفشانی در راه امام حسین (ع) است چه جانی و مالی، چه قدمی و چه قلمی؛ به عبارت دیگر، آنهایی که در این ایام به زائران حسینی خدمت کنند و از جان و مالشان بذل می کنند به نوعی آمادگی دارند اگر امام حسین (ع) به این دنیا آمده و نیاز به کمک داشتند جانی و مالی ایشان را یاری کنند همانطور که منتظر ظهور فرزند ایشان و یاری آن حضرت (عج) هستند.

پیاده روی ۲۰ میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت را تشکیل می دهد و این نیست مگر برافراشتن پرچم سیدالشهداء (ع) در میان همه قومیت ها، پیروان ادیان و مذاهب به منظور آمادگی برای ظهور آخرین ولی مطلق و ذخیره الهی و فرزند امام حسین، مهدی موعود و منجی مستضعفان جهان.

پیام اربعین، پیام پیروزی حق بر باطل و آغاز شکل جدیدی از نبرد فرهنگی با طاغوت‌های زمانه است. و مختص زمان خاصی نیست و این است راز معرفی امام زمان در عصر ظهور.

IMG12283980

نفوذی که امروز رهبری از آن حرف می‌زنند تبدیل به استراتژی شده نه تاکتیک/ بومی سازی تجهیزات پزشکی و دارویی باید در اولویت‌های پزشکی قرار گیرد

رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: مسئله بومی سازی تجهیزات پزشک و دارویی مسئله مهم بعدی است که جامعه پزشکی باید آن را مورد توجه قرار دهد. هم اکنون در کشور از لحاظ جنبه‌های صنعتی پزشکی ظرفیت آن وجود دارد که بتوان تجهیزات پزشکی را بومی سازی کرد از نظر من تولید بومی را مصرف کنیم خیلی بهتر از استفاده از تولید خارجی است

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین در دومین نشست هم اندیشی اساتید بسیجی دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور که امروز در تالار خلیج فارس باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد در خصوص جایگاه بسیجیان جامعه پزشکان کشور گفت: نقش و حضور جامعه پزشکی از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون بسیار پرشکوه و غرور آفرین بوده است و امروز نیز در عرصه مقاومت در غرب آسیا این افتخار دو چندان گشته است. در سال گذشته حدود ۲۵۰ نفر از جامعه پزشکی ما توفیق داشتند در جبهه‌های مقاومت اسلامی حضور پیدا کنند و در آن شرایط سخت تروریستی هم به این منافع کمک رسانی کنند و هم به مردمی که مظلومانه زیر بمباران وحشیانه‌ترین کشتار تاریخ قرار گرفته‌اند که چندی پیش فاجعه آمیز‌ترین آن را در بمباران بیمارستان قندوز افغانستان با کشته شدن یک باره ۲۵۰ کودک، زن و بیمار شاهد بودیم.

 

وی ادامه داد: این در حالی است که کشته شدن هزاران کودک در یمن و یا قتل عام ۲۵۰ مریض و بیمار در یک بیمارستان در سکوت رسانه‌ای مدعیان حقوق بشر قرار می‌گیرد و در مقابلش درگیری یک مجرم با یک پلیس ماه‌ها در صدر اخبار رسانه‌ای آن‌ها قرار می‌گیرد و در همه جوامع بین المللی مطرح می‌شود.

 

سردار نقدی با اشاره به اینکه ما به مقاومت بسیج پزشکی کشور دلخوشیم تصریح کرد: این مقاومت تاکنون جواب داده است و به این خاطر است که امروز دشمن به استراتژی نفوذ روی آورده است بعضی می‌گویند نفوذ از اول انقلاب بوده بنابراین شاید مطرح کردن دوباره آن گویای یک مسئله جدید و یا سو استفاده جناحی خاصی از این واژه باشد اما باید بگویم که نفوذ از ابتدای آغاز انقلاب اسلامی بوده و هست اما نفوذ دیروز تاکتیکی و نفوذ امروز تبدیل به یک استراتژی شده است.

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین در خصوص اظهارات خود خاطر نشان کرد: امروز که ولایت فقیه از مسئله نفوذ صحبت می‌کند نفوذ به یک استراتژی برای دشمن تبدیل شده است و رژیم منحوس ایالات متحده آمریکا طی ۳۰ سال عمر انقلاب اسلامی با راهکارهای مختلفی از جمله در سال‌های اول با کودتا و ترور پس از آن با هشت سال جنگ نظامی و پس از آن روی آوردن به استراتژی جنگ فرهنگی قصد سرنگونی این انقلاب را داشت.

 

سردار نقدی یادآور شد: آمریکا در سال ۷۸ خواست میوه نفوذ خود در کشور را بچیند و آن فتنه را راه انداخت اما مردم بسیجی ما در ۲۳ تیر آن را شکست دادند. پس از آن آمریکا سعی کرد با پررنگ کردن محور سیاسی در جنگ نرم اهرم‌های جدیدی را به کار گیرد و با روی کار آمدن ابزارهایی مثل فیس بوک، توی‌تر و شبکه‌های خارجی فارسی زبان مثل بی‌بی سی و وی او‌ای بار دیگر زمینه نفوذ را در کشور ایجاد کند آنجا بود که به طور ناگهانی شاهد بودیم در سال‌های ۷۸ و ۸۸ تمامی این ابزار را به کار بست و همه از رسانه‌هایشان از سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران خبر دادند و فتنه بزرگی را در سال ۸۸ رقم زدند اما اینجا هم مردم ما در ۹ دی این راهبرد آمریکا را نیز به شکست کشاندند.

 

وی اظهار داشت: بعد از این فتنه خواستند قفل تحریم‌ها را روی ما بندند اما ۵ سال بعد نتیجه‌اش این شد که رئیس جمهور آمریکا و وزیر امور خارجه‌اش در فرودین ماه امسال بگویند تحریم‌ها روی ایران اثر نگذاشت و ما نتوانستیم به اهداف خود دست پیدا کنیم. این یعنی آمریکا همه ابزار خود را علیه ملت ایران به کار گرفت و تمام استراتژی‌هایش شکست خورد از کودتا و جنگ نظامی گرفته تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی و حتی جنگ اقتصادی. دشمن حالا پس از گذراندن تمام استراتژی‌های شکست خورده‌اش پیشنهاد گفتگو را به ایران می‌دهد و نفوذ یعنی همین.

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین در خصوص چگونگی مسئله نفوذ در ایران عنوان کرد: وقتی دشمن به ما می‌گوید با هم دوست باشیم این نفوذ یک نفوذ راهبردی است دشمنی که دیگر هیچ هربه‌ای برای حمله ندارد همانند کسی است که خنجری را مخفی کرده و منتظر یک لحظه غفلت ماست تا از آن استفاده کند.

 

سردار نقدی در ادامه افزود: اگر آمریکا واقعا از دشمنی با ما خسته شده و قصد دوستی دارد چرا ملت عراق که خواستار بیرون رفتن منافقین است آمریکا باید تنها کشوری باشد که سفت و سخت ایستاده و می‌گوید باید منافقین در عراق بمانند چرا باید ریگی و امثال آن را اذیت کند. چرا باید عامل ایجاد داعش و ناامن کردن منطقه و دنیا باشد. پهپادهای آمریکایی که هر از گاهی اینجا می‌افتند برای چیست گروه‌های تروریستی که علیه ایران عملیات تروریستی انجام می‌دهند چرا باید در قلب آمریکا سازمان و تشکل داشته باشند پس این نشان می‌دهد که آمریکا این خنجر را به دست دارد و نفوذ یعنی باورمان مثل باور آن‌ها شده باشد.

 

وی در خصوص پیام نوروزی رئیس جمهور آمریکا در عید امسال گفت: مطمئنا آقای اوباما زمانی را برای فکر کردن روی این پیام صرف کرده است وقتی که این پیام را می‌خوانین مفهوم کلی‌اش این است که با ما بیایید بسازید و زندگی، اقتصاد خوب و اشتغال جوانانتان در گرو رابطه خوب شما با آمریکا است شش ماه بعد در سازمان ملل هنگامی که هر رئیس جمهور ۲۰ دقیقه وقت خطبه دارد تا حرف‌های اساسی و مهم خود را به گوش جهانیان برساند تمام حرف رئیس جمهور آمریکا در سخنانش می‌شود اینکه به مردم ایران بگوید مرگ بر آمریکا برای شما نان و آب نمی‌شود و برای جوانان شما شغل نخواهد شد. سوال من این است که آیا معیشت، شغل و پیشرفت ما در گرو دوستی با آمریکا است؟

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین خطاب به اساتید بسیجی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور گفت: شما که در جایگاه پزشکی کشور هستید خیلی قاطعانه در جواب این سوال می‌توانید بگویید نه، وقتی که امروز از ۵۲ کشور دنیا توریست معالج به ایران می‌آید باید فهمید که طی این سال‌ها ایران چه طور توانسته است با اقتدار علی رغم تمامی تحریم‌ها جایگاه پزشکی خود را در دنیا ثابت و ارتقا دهد می‌گویند نقدینگی در کشور وجود ندارد این عده بدانند ۸۷۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی ملت ماست دولت شش روز برای فروش خودرو گذاشت و طی آن ۱۱۰ هزار خودرو به فروش رفت دولت گذشته ۴۰ روز زمان برای فروش سکه گذاشت و طی آن ۱۰ میلیون سکه فروخته شد با این وجود عده‌ای می‌گویند ما نقدینگی نداریم این آمار‌ها را کسی از خودش نگفته و بانک مرکزی اعلام کرده است.

 

سردار نقدی خاطر نشان کرد: ایران اگر سرمایه‌اش سودآور باشد نیازی به دادن امتیاز سیاسی به کسی نداریم وقتی که سرمایه کشور سود قابل توجهی به سرمایه گذار دهد آن کشور سرمایه گذار کاری به مرگ و درود گفتن ما ندارد عده‌ای می‌گویند فناوری را از خارج وارد کنیم اما فناوری وارداتی هیچ وقت سطح اول نخواهد بود ما ۵۰ سال است که در صنعت خودروسازی با همین فکر پیش رفته‌ایم که از پیکان به پراید رسیده‌ایم اما در مقابلش در صنعت دفاعی با فکر داخلی و به این خاطر که همه دنیا دست به دست هم دادند تا هیچ فنی در این خصوص به ایران ندهند به سراغ دانشگاه‌هایمان رفتیم و امروز ایران به جایی رسیده است که تمامی تسهیلات دفاعی خودش را بومی تولید می‌کند.

 

وی با تاکید براینکه ۵درصد چیزی که در صنعت خودروسازی هزینه می‌شود در صنعت دفاعی نشده است تصریح کرد: این‌ها واقعیت‌هایی است که باید بدانیم و بفهمیم که ایستادگی در برابر آمریکا در راه بهبود معیشت و تعالی کشور است.

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ ۱ فروردین ۹۴ اظهار داشت: رهبری در این تاریخ سه دیدگاه اقتصادی را بیان داشتند که دیدگاه اول استفاده و فعال کردن ظرفیت داخلی و دیدگاه دوم کمک گرفتن از خارج برای فعال ساختن ظرفیت‌های کشور بود که دیدگاه دوم از نظر ایشان عقیم اعلام شد این تعریف همانند آروزی کسی است که خواستار حکومت ری بود و گندمی از ملک آن به او نرسید.

 

سردار نقدی مهم‌ترین اقدام عملی کشور را اقتصاد مقاومتی دانست و افزود: بحث اقتصاد مقاومتی در پزشکی کشور پیشگیری است که باید طی آن جریان پیشگیری را در درمان غلبه دهیم اما متاسفانه این غلبه فعلا وجود ندارد. به همین خاطر از اساتید و بسیجیان پزشکی می‌خواهیم مسئله پیشگیری را بر درمان غلبه دهند تا اثرات آن را در آسایش و امنیت مردم، رفاه جامعه و حتی امنیت ملی صدور انقلاب شاهد باشیم.

 

وی در ادامه با اشاره به اینکه قبلا امید زندگی در ایران ۵۷ سال بود اما امروز این رقم به ۷۴ سال افزایش پیدا کرده است تصریح کرد: این یک رکورد است اما شاخص کافی برای نظام اسلامی نیست.

 

رئیس سازمان بسیج مستضعفین دو عامل غلبه پیشگیری بر درمان در حوزه پزشکی را کاهش بستری و کاهش مصرف دارو عنوان کرد و گفت: زمانی که بتوانیم امید به زندگی را با این دو عامل ایجاد کنیم به یک رشد پایداری در سلامت کشور خواهیم رسید که می‌تواند الهام بخش در دنیا نیز باشد. هم چنین مسئله بومی سازی تجهیزات پزشک و دارویی مسئله مهم بعدی است که جامعه پزشکی باید آن را مورد توجه قرار دهد. هم اکنون در کشور از لحاظ جنبه‌های صنعتی پزشکی ظرفیت آن وجود دارد که بتوان تجهیزات پزشکی را بومی سازی کرد از نظر من تولید بومی را مصرف کنیم خیلی بهتر از استفاده از تولید خارجی است‌‌ همان طور که توانسته‌ایم در علم شیمی و بیولوژی و در بحث سلول‌های بنیادین در ترازهای بالای جهان قرار گیریم در بحث بومی سازی تجهیزات پزشکی نیز خواهیم توانست.

 

وی در پایان خطاب به اساتید بسیجی دانشگاه علوم پزشکی کشور گفت: اگر در حوزه پزشکی کشور کاستی، ضعف و اشکالی دیدید ملاحظه کسی را نکنید و آن را بیان دارید خیال نکنید که امر به معروف و نهی از منکر فقط مربوط به رابطه بین دختر و پسر در خیابان می‌شود ما در این سال‌ها آسیب‌های زیادی را در ترک امر به معروف دیده‌ایم که یکی از آن‌ها مسئله ازدیاد نسل است که در سال‌های گذشته علی رغم اینکه خیلی از ما شاهد پیش رو بودن این بحران شده بودیم غفلت و سکوت کردیم و حالا رهبری باید وارد عمل شود و در این خصوص هشدار دهد.

tanineyas_0

چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟

توبه و قبولى توبه از نعمت‌ها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است.توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مى‌کند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. اما سوالی که اینجا مطرح می شود این است که شرایط توبه کدام است و چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،  برای فهم توبه، باید بدانیم که توبه همراه استغفار است و فرق ظریفی با آن دارد. استغفار نگاه به گذشته و طلب بخشش برای اشتباه گذشته است. و توبه نگاه به آینده برای انتخاب شیوه صحیح و ترک اشتباه سابق است. بنابراین در توبه صرف پشیمانی کفایت می کند. همین که انسانی در اعماق وجود خود، از شیوه اشتباه گذشته پشیمان باشد، برای در پیش گرفتن شیوه دیگر، کفایت می کند. و هر چقدر این احساس پشیمانی عمیق تر باشد، عدم بازگشت به اشتباه گذشته، محکم تر خواهد بود. پس باید به طور جدی از اشتباه گذشته پشیمان باشیم. پشیمانی ای که از لقلقه زبان گذشته و در عمل و رفتار ما نمود داشته باشد.

اما برای استغفار باید جبران هایی نیز انجام داد. یعنی اگر آن گناه حق اللّه بوده؛ مانند ترک نماز، روزه و… قضای آن ها را به جا آورد، و اگر حق الناس بوده رضایت آنان را جلب کند، حتی اگر کاری را که موجب قصاص است مرتکب شده، خود را تسلیم کند تا صاحب حق، قصاص یا عفو کند.
● چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟

بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، یعنى اوّل لازم است انسان به زشتى گناه پى ببرد، سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.
آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکان‏پذیر نیست.
علامه طباطبایى مى گوید: توبه عبد حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروى انجام حسنه را خداوند مى دهد. او است که توفیق میدهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد.
امام سجاد(ع) به این نکته تصریح دارد که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگه‏دارى خداوند میسّر نیست. بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم‏گیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.

● نتایج درخشان توبه

توبه و قبولى توبه از نعمت‌ها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است.توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مى‌کند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. چنانکه امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:
التائب من الذنب کمن لا ذنب له (۴۱)؛ توبه کننده از گناه مانند آن است که گناهى نکرده است.
توبه حقیقى موجب پرده‌پوشى و نابودى آثار گناه مى‌گردد، امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامى که بنده توبه حقیقى کرد، خداوند او را دوست مى‌دارد، و در دنیا و آخرت گناهان او را مى‌پوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشته‌اند از یادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مى‌کند که گناهان او را پنهان کنید.و به نقاط زمین (که او در آن گناه کرده) فرمان مى‌دهد گناهان او را پنهان کنید.
فیلقى الله حین اَلقاه و لیس شَیى یَشهد علیه بشىء من الذّنوب (۴۲)؛ پس توبه کننده با خدا ملاقات کند به گونه‌اى که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهى بدهد که او چیزى از گناه را انجام داده است.
در آیه ۸ سوره تحریم که به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقى اشاره شده که عبارتند از:
۱٫بخشودگى گناهان
۲٫ورود در بهشت پر نعمت الهى
۳٫عدم رسوایى در قیامت
۴٫نور ایمان و عمل، در قیامت به سراغ توبه کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوى بهشت، هدایت مى‌کنند.
۵٫توجه آنها به خدا بیشتر مى‌گردد، و تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود مى‌کنند
بطور خلاصه، توبه حقیقى انسان را محبوب خدا مى‌کند، آن هم به عنوان محبوب‌ترین بندگان، چنانکه امام کاظم علیه السلام مى‌فرماید:
و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون؛ و محبوب‌ترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایى هستند که در فتنه (گناه) واقع شوند و بسیار توبه کنند.

● آیات  توبه

در قرآن کریم در آیات متعددی به توبه و توبه پذیر بودن خداوند متعال اشاره شده است، که از جمله ی این موارد با موارد زیر اشاره کرد:
_مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[فرقان/۷۰]
کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است
_و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه [هود/۲] ؛
و از پروردگار خود آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید
_قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَه الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم[نساء/۱۱۰]؛
بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‌آمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.
_والّذین اِذا فَعَلوا فاحِشَه اَو ظلموا اَنفُسهم ذکروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم [آل عمران/۱۳۵]؛
و از نشانه‌هاى پرهیزکاران آن است که: هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مى‌کنند.
_من یَعمَل سُوء او یَظلِم نَفسَه ثُمّ یَستغفِرِ الله یَجد الله غَفوراً رَحیماً [هود/۳]؛
کسى که کار بدى انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.

● احادیث توبه

_امام باقر علیه السلام فرموده اند:
التائِبُ من الذَّنب کَمَن لا ذَنبَ له و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه کالمُستَهز [مصباح الشریعه/ص ۹۷] ؛
توبه کننده از گناه همانند کسى است که گناه ندارد و آن کس که در گناه بماند و در عین حال استغفار کند همانند مسخره کننده است.
_امام زین العابدین علیه السلام فرموده اند:
أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ، وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ، … فَقُلْتَ- تَبَارَکَ اسْمُکَ-: تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسى‏ … فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِکَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَهِ الدَّلِیلِ! [مناجات تائبین] ؛                                          دری به سوی عفوت گشوده ای و نامش را توبه نهاده ای، و فرموده ای باز گردید به سوی خدا و توبه کنید، توبه خالص، حال که این در رحمت باز است عذر کسانی که از آن غافل شوند، چیست؟
_امام باقر علیه السلام فرموده اند:
ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى [غرر الحکم، میزان الحکمه، ج ۴ ص ۵۸۹]؛
از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن توبه (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مى‌گردد.
_امام باقر علیه السلام فرموده اند:
ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى [غرر الحکم، میزان الحکمه، ج ۴ ص ۵۸۹]؛
از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن توبه (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مى‌گردد.
_شخصى از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، چنان که شیر به پستان هرگز باز نمى‏گردد.

● نتیجه

به طور کلی می توان گفت: “توبه” باعث شست وشوی دل است و پیامبر اکرم(ص) در این زمینه می فرمایند: «توبه سبب طهارت و پاکى قلب مى شود و گناهان را از وجود توبه کنند مى زداید.
توبه علاوه بر اینکه انسان را به خداوند نزدیک تر می کند از بُعد روانشناسی دینی نیز باعث آرامش روح و اعتماد به نفس بیشتر انسان شده و با ایجاد رضایتمندی انسان از خود وافزایش عشق به خداوند با تکیه بر رحمانیت و غفور بودن پروردگارش، او را برای رسیدن به هدف غایی آفرینش یعنی ” عبداللهی” و “سرسپردگی به مشیت الهی” آماده و مهیا می سازد.
انگیزه هاى روى آوردن به توبه
توجه به اثرات مثبت توبه :
الف) توبه کننده ، محبوبیت خاصى در پیشگاه خدا دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: توبه کننده واقعى از گناه، مانند کسى است که گناهى مرتکب نشده است.
ب) توبه باعث شستشوى دل است . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: توبه سبب طهارت و پاکى قلب مى شود و گناهان را از وجود توبه کنند مى زداید.
ج) توبه باعث جلب رحمت الهى مى گردد؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: التوبه تستنزل الرحمه.
د) توبه آدمى را از فشار وجدان اخلاقى مى رهاند.

●  منابع و مآخذ

۱- آدم از نظر قرآن جلد دوم، نشر نقاش، ۱۳۸۴، سید محمد جواد غروی، مترجم سید علی اصغر غروی، فصل ششم:آدم، بهشت و شیطان، مبحث توبه ی نصوح
۲- آدم از نظر قرآن جلد دوم، نشر نقاش، ۱۳۸۴، سید محمد جواد غروی، مترجم سید علی اصغر غروی، فصل ششم:آدم، بهشت و شیطان، مبحث توبه زبانی مانع ترقی مسلمین
۳-آدم از نظر قرآن جلد دوم، نشر نقاش، ۱۳۸۴، سید محمد جواد غروی، مترجم سید علی اصغر غروی، فصل ششم:آدم، بهشت و شیطان، مبحث مراتب توبه و تقوی
۴- مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهرى، ج۲۳، ص: ۵۵۵
۵- نهج البلاغه، شرح مغنیه، ج ۴، کلمات قصار، ص ۴۵۷، فقره ۴۱۱
۶- آزادی معنوی، مرتضی مطهری، فصل سوم: توبه
۷- معانی الاخبار، صدوق

123

صدقه دادن مقام معظم رهبری برای سلامتی سردار شهید/هدیه‌ حاج حسین همدانی به کاردار سفارت ایران در سوریه

در یکی از دیدارهای شهید همدانی با مقام معظم رهبری، حضرت آقا به او فرموده بودند در طول مدتی که در سوریه مأموریت بود برای سلامتی او دعا می کردند و صدقه می دادند.

گروه جهاد و مقاومت – رجانیوز: سردار شهید حسین همدانی از فرمانده هان دوران جنگ تحمیلی بود که پس از پایان دفاع مقدس نیز عرصه جهاد را ترک نکرد و در آخرین سالهای عمر دنیایی خود به سوریه رفت تا با تروریست‌های تکفیری مبارزه کند و اجازه ندهد کوچکترین بی احترامی به ساحت حرم سیده زینب(س) توسط طرفداران اسلام آمریکایی بیفتند.

سرانجام چهل روز پیش این سردار رشید اسلام در حلب به شهادت رسید و در سپس در زادگاهش شهر همدان به خاک سپرده شد. آنچه خواهید خواند خاطراتی است از سردار همدانی به روایت عباس گلرو معاون سابق سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق در گفت‌وگو با خبرنگار فارس که می‌گوید:

 

 *آشنایی با سردار همدانی

سال ۱۳۹۰ اولین دیدار من با سردار همدانی در دمشق بود. قبلا درباره این عزیز و نقش تعیین کننده ایشان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی به خصوص دوره جنگ تحمیلی و پس از آن در ایجاد ثبات و برقراری امنیت در کشور در برهه های حساس، شنیده بودم اما شناخت شخصی و نزدیک نداشتم تا اینکه در سوریه توفیق دوستی، برادری و همکاری با او نصیبم شد. در آن مقطع سردار همدانی در چارچوب همکاری مشترک نظامی و دفاعی ایران و سوریه و برای کمک به مردم و دولت در مبارزه با گروههای تروریستی، در قالب مستشاری وارد سوریه شده بود.

*نگاه اولم به سردار

در نگاه اول، جذب اخلاق و معنویت عالی شهید همدانی شدم. در منتهای صمیمیت، مهربانی و آرامش بود. جذبه وصف ناپذیری داشت. دوست داشتم تمام وقت در کنارش باشم. به مصداق «أَلنَّظَرُ إِلى وَجْهِ الْمومن عِبادَهٌ»، نگاه به چهره نورانی و ملکوتی سردار برای ما  آرامش بخش بود. در حین عظمت، بسیار ساده و بدون تشریفات رفت و آمد می کرد. گاهی می‌دیدم که خودشان رانندگی می کردند. بارها به مناطق دشوار و خطرناک رفته بود که در مسیر حرکتشان گروههای تروریستی کمین زده بودند به نحوی که هر لحظه احتمال خطر وجود داشت. یک بار تعریف می کرد که از یک ایست و بازرسی گروههای مسلح تروریستی، در جاده ای خارج از شهر عبور کرده بودند به نحوی که امکان شناسایی وجود داشت اما با تدبیر و هوشمندی ایشان، از آنجا به سلامت رد شده بودند.

گرچه فضای کاری ما در عرصه دیپلماسی بود اما ارتباط و همکاری بسیار نزدیکی با هم داشتیم. رابطه ایشان با مجموعه همکاران سفارت بسیار صمیمانه بود. به قدری به این شهید بزرگوار ارادت پیدا کرده بودم که اگر یک روز او را نمی دیدم دلتنگش می شدم. همیشه با خنده به من می گفت که باید تو را جایی بفرستیم که شهید بشوی.

*فعالیت سردار همدانی در سوریه

شهید همدانی با آمدنش به سوریه در چهار عرصه فعالیت می‌کرد. اول عرصه نظامی و جهاد علیه گروه‌های تروریستی بود، یه نحوی که او در سوریه بسیج مردمی تحت عنوان کمیته های دفاع مردمی یا «اللجان الشعبیه» را که متشکل از نیروهای داوطلب مردمی بود پایه گذاری کرد. آمریکایی‌ها آن مقطع نسبت به شکل گیری این تشکیلات نظامی مردمی واکنش نشان دادند. وزیر دفاع وقت آمریکا و برخی نمایندگان کنگره در یک جلسه خاص، موضوع شکل گیری بسیج مردمی در سوریه را مورد بحث و مناقشه قرار داده بودند و وزیردفاع آمریکا از اینکه نیروی مردمی دیگری شبیه حزب الله لبنان در سوریه در حال شکل گیری است ابراز نگرانی کرده بود. جالب است بدانید که دوستان سوری ما در ابتدا قناعتی به توانمندی و قدرت معجره گر این نیروی مردمی نداشتند. چون ارتش سوریه را به قدری قدرتمند می دانستند که ضرورتی به ایجاد چنین تشکیلات نظامی نمی دیدند. در نتیجه پیگیری سردار همدانی این تشکیلات مردمی شکل گرفت و با قدرت سازماندهی شد به نحوی که به عنوان یک بازوی توانمند در کنار ارتش سوریه قرار گرفت و نقش تعیین کننده در مقابله با گروههای تروریستی و آزادسازی مناطق مختلف داشت و در حال حاضر این بسیج مردمی در تغییر معادله میدانی در سوریه در همبستگی با ارتش ، توانمندی بالای خود را نشان داده است. این نیروی مردمی شامل همه طوایف سوریه است و بدنه آن را بخشهای مختلف جامعه سوریه و مردم این کشور تشکیل می دهند.

*سردار همدانی برای پایان دادن به بحران سوریه اهتمام جدی داشت

دومین عرصه فعالیت این سردار شهید در زمینه سیاسی بود. شهید همدانی در حین کار مستشاری نظامی، به موضوع راه حل سیاسی و خاتمه دادن به بحران سوریه نیز اهتمام و توجه جدی داشت. شناخت ایشان نسبت به ماهیت بحران در سوریه، دقیق و عمیق بود. در همان ابتدا که بسیاری فکر میکردند تحولات سوریه یک انقلاب مردمی در راستای انقلابهای عربی یا اصطلاحا بهار عربی است، سردار همدانی معتقد بود که ماهیت بحران سوریه متفاوت از خیزشهای مردمی در کشورهای دیگر نظیر تونس، مصر، بحرین و یمن است. ایشان پیشنهاد داد تا ابعاد سیاسی بحران سوریه را بررسی کنیم و راه حلی بیابیم. تاکیدش این بود که باید راهبرد ما درباره تحولات سوریه مشخص شود و در همین قالب رویکرد سیاسی را دنبال کنیم. در یکی از جلسات که در همین ارتباط داشتیم سردار همدانی فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص سوریه و نقش مقاومتی این کشور و ضرورت حمایت از سوریه را بیان و تاکید کرد که برای پایان دادن به بحران و ایجاد آرامش و امنیت برای مردم سوریه، باید از همه ظرفیتها استفاده کرد.

*حاج حسین به جامعه مأیوس سوری حیات بخشید

عرصه سوم فعالیت های این شهید عزیز در حوزه اجتماعی (جهاد سازندگی) بود. حیات بخشی به جامعه مأیوس و ایجاد شرایط عادی زندگی در مناطق امن و یا مناطق آزاد شده در سوریه بود. در این راستا پروژه جهاد سازندگی را طراحی نمود. در این زمینه از همه اقشار جامعه سوریه به خصوص جوانان استفاده می کرد. از بنده خواست تا در این زمینه همکاری کنم. در جلسه ای به تفصیل اهمیت این موضوع را با هم بررسی کردیم. تاکیدش این بود که باید برای بازسازی و خدمات دهی به مردم در مناطق مختلف، مجموعه های مردمی به خصوص جوانان سوری را فعال کنیم تا هم مناطق آسیب دیده ساخته شود و هم شور و نشاط اجتماعی در فضای جامعه حاکم گردد.

 

*کمک‌های مردمی به سوریه

یکی دیگر از خدمات شهید همدانی تلاش برای سازماندهی ارسال کمکهای مردمی برای مردم سوریه بود که در قالب طرح همیاری و پشتیبانی دنبال می کرد. این ایده را زمانی که دمشق بود مطرح کرد و در مقطعی که برای مدتی به تهران بازگشته بود، به شکل برنامه ریزی شده ای دنبال می کرد. بعد از اینکه از سوریه بازگشته بود، دیداری با او داشتم. دیدم که این طرح را تهیه کرده است. امروز کمکهای خودجوش مردمی در قالب حمایت از جبهه مقاومت، در همین قالب و چارچوب جریان دارد.

*هدیه ای که از سردار گرفتم

روزهای آخر ماموریتم در دمشق، سردار همدانی کتابی تحت عنوان « به روایت همت» را به بنده هدیه داد. این کتاب برگزیده ای از مجموعه مصاحبه ها و سخنرانی شهید محمد ابراهیم همت است. سردار همدانی بر نگارش این کتاب مدیریت و نظارت داشته است. ضمن آنکه ایشان بعنوان یکی از قهرمانان جنگ، در روایتهای این کتاب حضور دارد. کتاب از انتشارات صاعقه است.

*صدقه مقام معظم رهبری برای سلامتی همدانی

شهید همدانی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و شهید زنده ای از تبار شهدای بزرگ دفاع مقدس همچون همت و باکری بود. وجود این عزیز برای نظام اسلامی در مقطع پس از جنگ، بسیار ارزشمند بود. در یکی از دیدارهای شهید همدانی با مقام معظم رهبری، حضرت آقا به او فرموده بودند در طول مدتی که در سوریه مأموریت داشتند برای سلامتی ایشان دعا می کردند و صدقه می دادند.

*آخرین تماس با حاج حسین

مدتها بود سردار همدانی را ندیده بودم و دلتنگشان بودم. یکشنبه ۱۲ مهرماه ۱۳۹۴ با ایشان تماس گرفتم. گفتند تازه از دمشق آمده اند و طی یکی دو روز دیگر برمی گردند. با توجه به حادثه منا و مفقود شدن آقای رکن آبادی سفیر سابق کشورمان در لبنان که با ایشان رفاقت داشت، جویای آخرین وضعیتشان شد. قرار گذاشتیم به منزل آقای رکن آبادی برویم. روز دوشنبه ایشان تماس گرفتند و گفتند وارد جلسه ای می شوند و بعد از جلسه تماس می گیرند. از صحبتهایش احساس کردم که برای رفتن به سوریه عجله دارد. دیدار ما به دلیل مشغله کاری سردار، متأسفانه میسر نشد. روز بعد به دمشق رفت. صبح جمعه ۱۷ مهرماه بود که یکی از دوستان پیام داد که سردار همدانی هم به همرزمان شهیدش پیوست.

 

*شناخته شدن بعد از نبودن

نکته ای که در پایان می خواهم عرض کنم این است که این عزیزان بعد از شهادتشان بعنوان یک گنجینه معنوی ارزشمند بخصوص برای جوانان، تازه شناخته می شوند و به دست می آیند. آنها اثرات معنوی کار خود را در خدمت به اسلام و مردم به  جای گذاشته اند و حالا نوبت ماست که از مشی زندگی آنها برای خدمت صادقانه و خالصانه به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بهره مند شویم.