اتمام حجت رهبر انقلاب با نمایندگان مجلس؛ ضرورتی ندارد به کنوانسیون های مشکل دار بپیوندیم/ خودمان مستقل از قدرت ها درباره معاهدات قانونگذاری کنیم

رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: همانگونه که درباره «برخی کنوانسیون‌های بین‌المللیِ اخیراً مطرح شده در مجلس» گفتیم، مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلاً در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند.

گروه سیاسی_رجانیوز: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار رئیس و نمایندگان و جمعی از کارکنان مجلس شورای اسلامی، مجلس را رکن رکین نظام و به فرموده امام راحل، عصاره فضائل یعنی جوهره برترین خصوصیات ملت خواندند و افزودند: نمایندگان در قانونگذاری و عمل به وظایف اساسی خود مسائل مهمی همچون «اولویت‌های کشور، رفع مشکلات مردم بویژه طبقات ضعیف و متوسط، تأثیرناپذیری از دیدگاههای غربی، انقلابی‌گری و پرهیز از اشرافی‌گری» را مورد توجه کامل قرار دهند.

به گزارش رجانیوز به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای سخنانشان خدمت خالصانه به مردم را برترین عبادات دانستند و گفتند: همه اقدامات، رفتار و گفتار نمایندگان اگر برای خدا و در راه رضای او باشد، خدمت واقعی و موجب تقرب به پروردگار است.

ایشان با تأکید بر اینکه کیفیت مجلس در هر دوره باید نسبت به دوره قبل افزایش یابد، دستیابی به این هدف را در گرو کار بیشتر و بهتر برشمردند و خاطرنشان کردند: لازمه در صدر قرار گرفتن در میدان خدمت، کار برتر و اقدام و عمل اساسی است.

رهبر انقلاب اسلامی، گزارش رئیس مجلس از کارهای انجام‌شده را خوب ارزیابی کردند و در عین حال افزودند: شاخصهای کمّی همچون تعداد مصوبات برای این ارزیابی کافی نیست بلکه باید وزن مصوبات در مدیریت کشور یعنی تأثیر قوانین در پیشرفت ایران و رفع مشکلات مردم، اندازه‌گیری شود.

ایشان با اشاره به تعبیر امام بزرگوار از مجلس به‌عنوان «عصاره فضائل ملت»، خاطرنشان کردند: ملت ایران در تاریخ نماد فضائلی همچون «ایمان، علم، اعتماد به‌نفس، استقلال، پایداری و افتخار به داشته‌های خود» بوده است و بر همین اساس، مجلس و نمایندگان آن باید عصاره چنین فضائلی و مظهر عزت ملی، اقتدار و استحکام نظام اسلامی باشند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین زمینه تأکید کردند: مجلس نباید نماد تردید و خودکم‌بینی، یأس و ناامیدی، و بی‌اعتنایی و بی‌مبالاتی به مسائل کشور باشد و نباید با دید مأیوسانه به ظرفیت‌ها و توانایی‌های ملی نگاه کند.

رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری دو نمونه تاریخی از تهاجم بیگانگان یعنی ورود سلجوقیان و مغول‌ها به ایران و همچنین با اشاره به ورود اسلام عزیز به ایران، خاطرنشان کردند: در همه این دوره‌ها زبان فارسی و فرهنگ و هنر و تمدن ایرانی محفوظ ماند و روز به روز پیشرفت کرد که این نشانه اقتدار و استحکام ملت است.

ایشان، با اشاره به دشمنی همه‌جانبه با مردم ایران در چهل سال گذشته افزودند: چهل سال است که جبهه عظیمی از دشمنان همچون جنگ احزاب در صدر اسلام با هر کار ممکن مانند جنگ و تحریم و توطئه امنیتی، سخت‌ترین اقدامات خصمانه را علیه ملت ایران انجام داده‌اند اما امروز علم، اقتدار، پیشرفت، عظمت و حضور بین‌المللی ایران روزافزون و غیرقابل مقایسه با روز اول انقلاب است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نوعی جمع‌بندی از این بخشِ سخنانشان خطاب به نمایندگان تأکید کردند: ملت ایران چنین ملت پرافتخار و ممتازی است، بنابراین شما که عصاره فضائل آنها هستید با این نگاه به خود و مجلس بنگرید و وظایفتان را انجام دهید.

رهبر انقلاب اسلامی، «قانون گذاری و ریل گذاری حرکت اجرایی کشور» را مهمترین وظیفه مجلس خواندند و با تأکید بر افزایش مستمر کیفیت قانون گذاری، نکات مهمی را در این زمینه بیان کردند.

«توجه به اولویتهای کشور و پرهیز کامل از قانونگذاری در زمینه مسائل کم اهمیت» نخستین نکته ایشان بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به نمایندگان ملت خاطرنشان کردند: شما برای خدمت به ملت فقط چهار سال مهلت دارید، بنابراین لحظه‌لحظه‌ی آن را صرف قانونگذاری در مسائل مهم و دارای اولویت کنید.

«عملی بودن قوانین» و «پرهیز از قانونگذاری در مسائل خلاف مصلحت کشور» دو نکته دیگر رهبر انقلاب خطاب به نمایندگان مجلس بود.

ایشان در همین بحث در زمینه معاهدات و کنوانسیونهای بین المللی گفتند: این معاهدات ابتدا در اتاقهای فکر قدرتهای بزرگ و برای تأمین منافع و مصالح آنها پخت و پز می‌شود و سپس با پیوستن دولتهای همسو یا دنباله رو یا مرعوب، شکلِ به ظاهر بین‌المللی می‌گیرد به‌گونه‌ای که اگر کشور مستقلی مانند ایران، آنها را قبول نکند او را مورد هجوم شدید قرار می‌دهند که مثلاً ۱۵۰ کشور پذیرفته اند شما چطور آن را رد می کنید؟

رهبر انقلاب در تبیین راه صحیح برخورد با این گونه کنوانسیونها افزودند: همانگونه که درباره «برخی کنوانسیونهای بین‌المللیِ اخیراً مطرح شده در مجلس» گفتیم، مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلاً در موضوعاتی مثل  مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند.

ایشان افزودند: البته ممکن است برخی مفاد معاهدات بین المللی خوب باشد اما هیچ ضرورتی ندارد با استناد به این مفاد به کنوانسیونهایی بپیوندیم که از عمق اهداف آنها آگاه نیستیم یا می‌دانیم که مشکلاتی دارند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه بحث ضرورتهای قانونگذاری افزودند: قانون در درجه اول باید در جهت رفع مشکلات مردم بویژه طبقات ضعیف و متوسط باشد و به گونه ای نباشد که آلت دست و در خدمت صاحبان زر و زور قرار گیرد.

«رعایت کامل جنبه های کارشناسی با استفاده از توانمندی‌های مرکز پژوهشهای مجلس و نیز آرا و دیدگاههای نخبگان خارج از مجلس» نکته دیگری بود که رهبر انقلاب به نمایندگان ملت توصیه مؤکد کردند.

ایشان با انتقاد از برخی تأثیرپذیری‌ها در مجلس از دیدگاههای غربی در بحث و بررسی مسائل مربوط به «خانواده» گفتند: در قانون گذاری در پی حل واقعی مشکلات باشید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: سبک زندگی غربی در تعارض با معنای حقیقی خانواده است و مشکلات لاعلاجی را برای آنها به‌وجود آورده است، بنابراین در قانون گذاری برای حل مشکلات خانواده های ایرانی، نباید به نگاه غربی ها به زن، فرزند، پدر و مادر توجه کرد.

«قانونگذاری در جهت اولویت مهم کشور یعنی حل معضلات اقتصادی» دستور کار دیگری بود که رهبر انقلاب برای مجلس ترسیم کردند.

ایشان با ابراز خرسندی از تشکیل جلسه سران و عناصر سه قوه برای ورود جدی به مسائل اقتصادی گفتند: این جلسه باید بِبُرد و با تصمیمات قوی، راه را برای حل مشکلات موجود باز و مجلس نیز در همین جهت حرکت کند و به دشمنان اجازه سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی ندهد.

«تازه گردانی و تنقیح قوانین»، «حذف برخی قوانین گذشته که فلسفه وجودی و منطق تصویب خود را از دست داده اند»، «رفع برخی قوانین متضاد و مشکل آفرین از جمله برای تسهیل در فضای کسب و کار»، نکته دیگر رهبر انقلاب در باب ضرورتهای قانونگذاری در خانه ملت بود.

ایشان با انتقاد از اجرا نشدن یا تأخیر در اجرای قوانین در برخی دستگاهها تأکید کردند: قانون برای اجرا تصویب می شود و مجلس اجرای قوانین را پیگیری و مطالبه جدی کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر رفتار انقلابی نمایندگان یعنی «رفتار عاقلانه، مدبرانه و مجاهدانه» خاطرنشان کردند: شما در سوگند نمایندگی متعهد می شوید که از مبانی و دستاوردهای انقلاب و نظام صیانت کنید و عمل به این سوگند جز با رفتار انقلابی به معنای صحیح آن ممکن نیست، ضمن اینکه اگر به این تعهد عمل نشود، حضور نماینده در مجلس از لحاظ قانون اساسی و شرع دچار اشکال می شود.

رهبر انقلاب با اشاره به توصیه همیشگی خود به مسئولان کشور برای «مدیریت جهادی» گفتند: باید روحیه، ایمان و انگیزه انقلابی بر رفتار، سخن گفتن و اقدامات نمایندگان مجلس حاکم باشد.

«حضور به موقع و کامل در کمیسیونها و صحن علنی مجلس»، «پرهیز کامل از سفرهای خارجی غیر ضرور» و «پرهیز از اشرافی‌گری» توصیه های دیگر رهبر انقلاب به نمایندگان بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «اشرافی‌گری» را بلای بزرگ کشور خواندند و افزودند: اگر خلق‌وخوی اشرافی جزو سبک زندگی ما شد، تبعات منفی آن از جمله ریزشها پایانی نخواهد داشت و کار خیلی مشکل می شود.

رهبر انقلاب در ادامه سخنانشان بحث «نظارت بر رفتار نمایندگان» را حتی از نظارت مجلس بر دولت و دیگر مجموعه‌ها مهمتر دانستند و تأکید کردند: هیأتی که در این زمینه در مجلس ایجاد شده باید تقویت شود و به معنای حقیقی کلمه بر رفتار نمایندگان نظارت کند.

ایشان عملکرد مجلس شورای اسلامی به عنوان یک رکن اساسی نظام را تا به امروز خوب و رو به پیشرفت خواندند و تأکید کردند: این حرکت باید هرچه بیشتر تقویت شود، زیرا کشور به استحکام ساخت درونی ملت و نظام نیاز دارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به آشکار شدن روزافزون خباثت ذاتی زورگویان بین‌المللی افزودند: دیدن تصاویر جنایت جدا کردن هزاران فرزند از مادرانشان در آمریکا، انسان را بی‌طاقت می کند اما آمریکایی‌ها با خباثت کامل، فرزندان را از والدین مهاجر جدا می کنند.

ایشان حملات جنایت‌بار و خونین چند کشور دارای تسلیحات پیشرفته برای خارج کردن یک بندر از دست مردم مظلوم یمن را نمونه‌ای دیگر از ذات خبیث زورگویان جهانی خواندند و افزودند: این دشمنان بشریت به علت ایستادگی و عدالت طلبی ملت ایران با جمهوری اسلامی نیز دشمنی می کنند اما ملت ایران به فضل الهی با حفظ استحکام داخلی، بر آمریکا و دیگر دشمنان پیروز خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند:این جنایتکاران، شمرهای زمان هستند و به‌فرموده قرآن، هیچ عهد و پیمان آنها مورد اعتماد نیست و این حقیقت را ملت ایران امروز به روشنی می بیند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان سخنانشان تأکید کردند: دشمنان ملت ایران به معنای واقعی کلمه باج‌طلب و زورگو هستند و بدیهی است که نظام، ملت و مسئولان ایران زیر بار هیچ باج‌طلب و زورگویی نخواهند رفت.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، رئیس مجلس با بیان گزارشی از اقدامات مجلس در حوزه نظارت و قانون‌گذاری، گفت: در مجلس، ۲۰۰ جلسه علنی برگزار شد و ۱۰۹ قانون و ۱۴ مورد تحقیق و تفحص به تصویب رسید.

آقای لاریجانی با اشاره به برخی از قوانینی که در مجلس دهم تصویب شده، خاطرنشان کرد: ۲۶ جلسه مجلس به موضوعات مهمی نظیر بررسی وضعیت صندوق‌های بازنشستگی، مشکلات آب، مسئله‌سازی‌های دی‌ماه سال گذشته، مسائل هسته‌ای و منطقه‌ای، وضعیت بانک‌ها و اشتغال و اولویت‌های اقتصادی کشور اختصاص یافت.

رئیس مجلس افزود: مشکل تورم و طرح‌های عمرانی نیمه‌تمام مورد توجه مجلس است و در بودجه سال ۹۷ سازوکار جدیدی برای حل آن در نظر گرفته شد.

آقای لاریجانی حساسیت نمایندگان به اقدامات خصمانه آمریکا و مقابله با تحریم‌ها را بسیار جدی خواند و گفت: در شرایط حساس امروز ایران با تدابیر هوشمندانه رهبر انقلاب ملت با سرافرازی از چالش‌ها عبور خواهد کرد.

رئیس مجلس افزود: مجلس شورای اسلامی با همه توان، در مقابله با دسیسه‌های بیگانگان می‌ایستد و در جهت امنیت و سعادت ملت ایران بویژه در ابعاد اقتصادی با قوای دیگر همکاری صمیمانه خواهد داشت.

خشم مسلمانان نیجریه از به صلیب کشیده شدن دختر محجبه

انتشار تصویر به صلیب بسته شدن یک دختر محجبه توسط یک مدیر مسیحی در یکی از مدارس ایالت اوگون در نیجریه در رسانه ها، خشم مسلمانان در این کشور را برانگیخت .
گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» به نقل از blueprint، انتشار تصویر به صلیب بسته شدن یک دختر محجبه در یکی از مدارس نیجریه، تنش ها و نگرانی هایی را در میان جامعه اسلامی این کشور برانگیخته و محکومیت سازمان های اسلامی را در بر داشته است.

جامعه حمایت از دانش آموزان مسلمان نیجریه، از مقامات این کشور خواسته است نسبت به آزار و اذیت دانش آموزان مسلمان در مدرسه ای در ایالت اوگون در نیجریه که با مشارکت معلم و مدیر مدرسه انجام گرفته اقدام کنند.

براساس بیانیه منتشر شده، این اتفاق یک هفته گذشته رخ داد و مدیر مسیحی مدرسه متوریت استاندارد در ایالت اوگون، دو دانش آموز محجبه را به بهانه دیر آمدن به مدرسه به صلیب بسته است. انتشار تصاویر دختر محجبه بسته شده به صلیب سبب خشم مسلمانان شد.

در بیانیه منتشر شده توسط سازمان اسلامی، ضمن محکوم کردن حرکت معلم و مدیر مدرسه آمده است: عملکرد آن ها نه تنها وحشیانه، بی رحمانه و غیرقابل تصور است بلکه نادیده گرفتن آشکار حقوق دینی دانش آموزان مسلمان و محجبه نیز محسوب می شود و کودک آزاری نیز می باشد. ما ضمن اعلام انزجار از این حادثه از وزارت آموزش و پرورش می خواهیم که تحقیقات کاملی برای ارزیابی فعالیت های این مدرسه آغاز کند.

این سازمان اسلامی همچنین نسبت به بی توجهی رسانه ها نسبت به حادثه اظهار نارضایتی کرده و اعلام کرد: اگر اتفاق جور دیگری می افتاد و یک مدیر مدرسه مسلمان یک دختر مسیحی را به صلیب کشیده بود، رسانه ها برای انتشار خبر آن سر از پا نمی شناختند.

طبق آخرین اخبار پلیس محلی اقدام به دستگیری مسئولین این مدرسه کرده است.

تحلیلی بر شرایط سیاسی پس از ارتحال بنیانگذار انقلاب و اقتضائات رهبر دوم

به اقتدای «امام»/ سیری در ابعاد وجودی و مدیریتی «رهبر دوم»؛ از گفتمان‌سازی تا راهبری

فهم و کشف تفاوتهای کارکردی و عملکردی رهبر اول و دوم در نهضتها و انقلابها از اهم مفاهیمی است که به درک تفاوت مصداقی در برخی رفتارهای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب منجر خواهد شد. اکنون که در آستانه ۳۰امین سال رهبری آیت الله العظمی سید علی خامنه ای، می توان با پیشانی بلند و سینه ای ستبر از موفقیتهای چشمگیر نظام اسلامی در پرتو رهبری ایشان سخن گفت، ناشی از همین نکته است.
علیرضا معاف-رجانیوز:
۱) اقتضائات رهبر دوم
موسی به هنگامی برگزیده شدن از جانب حق و در اولین مأموریت خود از خدای جل و علی درخواست نمود تا هارون برادرش را نیز همراه خود او به این مأموریت گسیل نماید تا بار سنگین مواجهه با طاغوت را باهم بر دوش بکشند. استدلال موسی آن بود که هارون فصیحتر از من است و میتواند به خوبی عهدهداری جانشینی مرا بکند.
هارون در تمام برههها همراه موسی بوده و او را یاری میکرد، از مقابله با فرعون گرفته تا کوچاندن قوم لجوج یهود و تا تشکیل حکومت جهانی موسوی. موسی به قوم خویش بارها وصیت کرده بود که هارون را به عنوان جانشین و وزیر و جایگزین خود در مواقع غیبت و یا پس از خود منصوب میکنم و پیروی از او همچون پیروی از من است. کلیمالله اما در برهه هایی از هر سال به شوق مناجات با ربالعالمین قوم خود را که بسیار به آنان شفیق و مهربان بود رها میکرد و به کوه طور عزیمت میکرد. قوم موسی اما با آنکه آن همه تعاریف هارون را شنیده بود، قدرت مدیریت او را از نزدیک لمس نموده و تأکیدات موسی نسبت به هارون را دیده بود اما با هارون رفتاری سوای رفتار با موسی داشت.
قرآن در این باره میفرماید: «و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری» اما قوم او در پاسخ گفتند: «قالو لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی» چنین بود که این قوم ارشادات هارون را نپذیرفته و دچار فتنه سامری شد. موسی پس از بازگشت از میقات به توبیخ برادر پرداخت و خطاب به او گفت:« قال یا هارون ما منعک اذ رایتهم ضلوا الا تتبعن،افعصیت امری قال یابن ام لا تاخد بلحیتی و لا براسی انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی» مشکل در آنجا بود که قوم موسی دین را از دستان موسی گرفته و ظرفیت باز تولید نگاه به ولی را در غیر از موسی نداشت. آنان گمان میکردند که اگر ولیای که با او انقلاب کرده، طاغوت را بر نیل مستغرق کرده و با او حکومت جهانی تشکیل داده است از میان برود و یا به غیبت فرود رود دین او نیز به همراه او دفن شده و نابود می شود. قوم بنیاسرائیل رهبر اول خود را پذیرفت اما در انتقال این رهبری به رهبر دوم دچار اعوجاج و ایستایی شد.
این مصیبت در جریان تاریخ صدر اسلام با ابعاد پیچیدهتری تکرار شد. مردم زمان رسول الله(ص) آنچنان عشق و علاقه به پیامبر رحمت للعالمین نثار میکردند که قطرهای از آب وضوی آن پیغامبر الهی از صورت مبارک شان جاری نمیشد مگر آنکه آنرا به عنوان تبرک برای خود برمیگرفتند. این مردم اما همچون قوم موسی تاکیدات رسول گرامی(ص) پیرامون امیرالمومنین را بارها و بارها شنیده بودند که «انت منی بمنزلت هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» اما در هنگامی که در جنگ احد شایعه شهادت رسول خدا را شنیدند، بر خود لرزیدند و کار دین خدا را تمام شده دانستند.این چنین بود که قرآن کریم فرمود: « و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرالله شیئا و سیجزی الله الشاکرین» این عدم ظرفیت و درک رهبر دوم از سوی مردم برای پیشبرد دین علاوه بر آن بود که در عهد پس از رسول الله(ص) مدعیان زیادی – علیرغم عدم صلاحیت و توان لازم راهبری امت – چشم به جایگاه الهی رسول الله(ص) دوخته و به امیرالمومنین(ع) رشک میورزیدند. امت نیز گرچه پیامبراسلام(ص) را پذیرفتند و دستورات او را در زمان حیات ایشان اجرا میکردند اما در این انتقال رهبری، دچار ظاهربینی کوته نگری و اشتباه شدند.
کسانی در جامعه پیدا شدند که خود را هم عرض امیرالمومنین(ع) پنداشتند و برخلاف آنکه تأکیدات مکرر پیامبر(ص) مبنی بر صلاحیتهای علی بن ابیطالب(ع) را شنیده بوده و خود نیز بر آن واقف بودند اما حب دنیا و مقام آنان، با امیرالمومنین(ع) کاری کرد که مدت ۲۵ سال، بهترین جایگزین رسول خدا(ص) خانه نشین شد.
این خواص مردود که علی القاعده میبایست سخن رسول الله(ص) را بر چشم نهاده و به رهبریت علی بن ابیطالب(ع) تمکین کرده و او را یاری مینمودند خود را «یکی» در مقابل «علی» فرض کرده و حاضر به پیروی از او نشدند.
حتی پس از ۲۵ سال خانه نشینی علی در حالیکه بسیاری از فحول و کبار صحابه از میان رفته بودند برخی باقی ماندگان آنان همچون طلحه و زبیر میخواستند بیعت خود با علی(ع) را مشروط سازند؛ مشروط به آنکه سهم آنان در این قدرت حفظ شده و آن هنگام که امیرالمومنین(ع) آنان را به تمکین بیچون و چرا و غیر مشروط خود فراخواند، نکث بیعت با علی(ع) کرده و در مقابل او شمشیر کشیدند. این از سختیهای رهبران دوم است که پس از رهبری اول با جامعه ای از مردم روبرو شوند که قدرت تمیز عدم فاصله میان رهبر اول و دوم را نداشته و از سوی دیگر این مردم توسط خواص مردودی که خود را همردیف رهبری دوم میدانند به عصیان و نافرمانی و پیمان شکنی تشویق میشوند. همچنین است در زمان رهبری دوم، هنگامیکه علی القاعده تفسیر و تبیین و تعیین خط مشی حرکت کلی جامعه از سوی او به مردم ارائه شده و مردم نیز از آن تعبیت نمایند، خواص مردودی که علی القاعده از نسل اول انقلابیون هستند به دلیل رشکبری نسبت به رهبری جامعه، تفسیر و تبیین و خط مشیای خود ساخته و معارض با خط مشی مشخص شده رهبری جامعه به مردم ارائه نموده و حتی با تبدیل، تأویل و تاریخ سازی خود در اذهان عمومی، اعوجاج، نافرمانی و عصیان نسبت به ولایت را تئوریزه و توجیه تراشی میکنند. این مشکل سبب میشود تا دست رهبری بر خلاف رهبری اول بسته شده و اعمال ولایت، سخت و ثقیل گردد. همچنین است که بدلیل آنکه این افراد از قدرت نفوذ، کبرسن، اعتبار و رتبه بالای اجتماعی و سیاسی و شأنیت همراهی با رهبری اول برخوردارند، نه میتوان با آنان برخورد سخت و خشن اعمال و راه را برای ادامه فتنه گری آنان بر بست و نه میتوان بر اقدامات خلاف آنان چشم پوشید.
مشکل دیگر نیز آن است که بالطبع با گذشت زمان، فرزندان واطرافیان این خواص مردود نیز پای در میدان نهاده و سعی میکنند با استفاده از اعتبار خاندانی خود، میراث تصور شده خود از انقلاب را طلب کرده و به خاطر آنکه از یک سو حتی از برخی رو دربایستیهای پدران خود در مواجهه با انقلاب پدران و رهبران اول و دوم تهی بوده و از سوی دیگر از بی باکی، تهور، جسارت و پتانسیل قابل توجه در هدم پایه های انقلاب پدران خود برخورداند، معضل برخورد رهبران دوم با آقازادگان انقلابیون، معضلی جدی و حساس است که چنین معضلی هیچگاه در زمان رهبران اول در میان نبوده است.
مشکل دیگر رهبران دوم نیز که از همین موارد پیش گفته نشأت میگیرد، پدید آمدن مسئله نفاق ودورویی در زمان این رهبران است. چرا که مواجهه رهبران اول بالطبع مواجهه و هدایت جامعه برای مقابله با دشمن صریح و «رو» با پدیده انقلاب است. اما با گذشت زمان مواجهه رهبران دوم با دوستان گذشته و منافقان امروزی است که همان اهداف دشمن صریح را در قالب درونی جامعه پیاده میسازند. به بیان روایات مبارزه با تنزیل ومبارزه با تاویل تفاوت اصلی دو نوع مبارزه است. از این روست که تدبیر، مدارا و صبر، عمدتا در نوع مواجهه با رهبران دوم با اعوجاجات به کار گرفته شده است.
دراین میان اما یکی دیگر از مصائب رهبران دوم گذشت طبیعی زمان پیدایش و حدوث انقلاب اسلامی است. چرا که در زمان حدوث هر انقلاب، بالطبع عده ای به اصطلاح «جوگیر» شده و وارد پروسه انقلاب شده اند. این عده پس از مدتی درمی یابند که این انقلاب در جهت منافع آنان نبوده و از این رو با اصل انقلاب زاویه پیدا میکنند. عدهای دیگر نیز از پیگیری آرمان ها خسته شده، روحیه محافظه کاری در آنان رسوخ یافته و از ادامه دادن مسیر انقلاب «پشیمان» میشوند. همچنین عدهای نیز افزایش صدمات متحمل شده خود در دوران انقلاب را تاب نیاورده و گذشته خود را نفی میکنند. عدهای نیز از انقلابیون سابق دراین مدت از بین رفته و بدین ترتیب، نسل اول هوادار انقلاب در زمان رهبران دوم کاهش یافته و چالش جدید این رهبران، انتقال ارزشهای انقلابی به نسلهای دوم به بعد خواهد بود.
علاوه بر آنچه ذکر شد نیز میتوان موارد متعددی را یافت که اثبات کننده این حقیقت باشد که مصائب دوران رهبران دوم اگر بیشتر از مصائب رهبران اولیه نباشد به یقین کمتر از آن نیست. در جمهوری اسلامی ایران نیز این مصائب البته در مقیاسی خاص انقلاب، بروز و ظهور یافته است و گرچه قاطبه مردم به خوبی ظرفیت نگاه به ولی دوم و ادامه دادن انقلاب اسلامی با او را از خود نشان داده و انصافا نیز بایستی گفت که قدرت مدیریت، صبر، مدارا و تدابیر رهبری معظم انقلاب اسلامی –دام ظله – آنچنان فضا را پر کرده که هیچگونه خلائی از ناحیه فقدان امام راحل عظیمالشأن – ره- در جامعه پدیدار نشد، اما مشکلات و مصائب دیگری همچون اشکال تراشیهای خواص مردود، ابهام افکنی های آنان و خاندان و فرزندان شان و نیز برخی هم عرض خواهیهای آنان با رهبریت جامعه – علیرغم فقدان حتی حداقل های توان رهبری – همچنان در جامعه نیز جاری بوده است. نکته اما آن است که پیوستگی آرمانی گفتمانی و عینیت حقیقی میان رهبری اول و دوم انقلاب اسلامی را، مردم به خوبی احساس کرده اند و از این رو مصائب یاد شده نمیتوانند معضل جدی در جامعه پدید آورند.
فهم و کشف تفاوتهای کارکردی و عملکردی رهبر اول و دوم در نهضتها و انقلابها از اهم مفاهیمی است که به درک تفاوت مصداقی در برخی رفتارهای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب منجر خواهد شد. اکنون که در آستانه ۳۰امین سال رهبری آیت الله العظمی سید علی خامنه ای، می توان با پیشانی بلند و سینه ای ستبر از موفقیتهای چشمگیر نظام اسلامی در پرتو رهبری ایشان سخن گفت، ناشی از همین نکته است.
۲) جهاد بر تنزیل و تأویل، جهاد تأسیس و تثبیت 
نیمه خرداد ۱۳۶۸ شمسی بود که خبر رحلت بنیان گذار کبیر انقلاب و جمهوری اسلامی، ایران و جهان را لرزاند. از حضور میلیونی امت ایران در روز وداع با امامشان که گذر کنیم لاجرم به برگی جدید از حیات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران باید متوجه شد. از همان ابتداء خبرگان ملت جمع شدند تا ضمن قرائت وصیت نامه سیاسی- الهی حضرت روح الله، ولی فقیه جدید را کشف نمایند. از همان ابتداء که نام آیت الله «سیدعلی خامنه ای» رئیس جمهور وقت مطرح شد، گروهی علناً و برخی در دل دچار شک، شبهه و حتی عداوتهای شخصی شدند. هر چند اسامی آنان که در ان روز به نشانه موافقت با رهبری رئیس جمهور جوان نایستادند حقایق و واقعیتهای زیادی را برملا خواهد نمود لیکن نکته مهمتر در همین عدم ایستادن نهفته است. از همان نخست که سیدعلی آقا خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی و امام امت توسط خبرگان ملت کشف گردید قضایای جدیدی هم رُخ نمود. بتدریج آنان که سالها در بیت منتظری و تیم مهدی هاشمی با هم جمع شده بودند و کسانی که امام خمینی (ره) بواسطه صلابت انقلابی مردم اجازه رشد تفکرات چپ و مارکسیستی شان را نداده بودند، در جمع های گوناگون به هم پیوستند و حلقه های مختلف سیاسی و فکری را ایجاد کردند تا بتوانند منویات درونیشان را که سالها پنهان داشته بودند، عیان کنند. از اعضای مثلث «ما نمیتوانیم» که امام را مجبور به صلح ۵۹۸ کردند تا نظریه پردازان مثلاً دینی بیت منتظری چون سروش و کدیور در کنار مثلاً توابین مجاهدین خلق که در دفتر اطلاعات نخست وزیری چنبره زده بودند، به هم رسیدند تا فتنه کنند.
از این حیث همیشه تاریخ همین را گواه داده است که چون رهبری الهی در هر جا و در اعصار تاریخ به پا خاسته و نهضتی الهی را رقم زده و آنگاه با حمایت امم روبرو گردیده بعد از رحلتش کسانی با نام او نهضتش را خالی از محتوا کردهاند و جز فرم و تشریفاتی را نگاه نداشتند.
حوالی دهه سوم پس از هجرت و حواشی سال ۳۶ه.ق بود که دو سپاه کوفه و شام یکی به رهبری امیرالمؤمنین (ع) و دیگری به سرکردگی «معاویه بن ابی سفیان» در جایی به نام «صفیّن»، قریه ای مخروبه از قرای «روم» به هم رسیدند. «عمّار بن یاسر» یکی از پنج نفر «شرطُه الخمیس» بود که در ماجرای سقیفه با حضرت امیر (ع) پیمان یاری تا پای جان بسته بودند، والی شهر کوفه در زمان خلیفه دوم، از متنفذان در روشنگری مردم نسبت به فساد دستگاه حکومتی خلیفه سوم  یار همیشگی علی بین ابی طالب (ع) در میانه جنگ با سپاه شام آرام و قرار نداشت. هر جا که زمزمه شکّ و شبهه در لشگر عراق پدیدار میشد عمّار آنجا بود و خطابه ای میخواند لیکن یکی از مهمترین جملات وی در صفین مربوط است به اولین رجزخوانی اش که گفت: «نحنُ ضَرَبناکُم عَلى تنزیلِه؛ فَالیَوم نضربُکُم عَلى تأویلِه.» (نور الثقلین، ۲/۴۸۲ الی۴۸۵٫): «در گذشته با شما بر اساس تنزیل قرآن نبرد کردیم و امروز بر اساس تأویل آن نبرد مى‏کنیم‏.» ساده اندیشی است که گمان شود این جمله عمار که سالها پای درس مکتب نبوی و علوی بوده فی البداهه صادر شده است. لذا مسئله جهاد بر سر «تنزیل» و «تأویل» قرآن و اسلام چیزی است که در احادیث نبوی و روایات رسیده از وجود شریف امیرالمؤمنین(ع) بدان اشارات مستقیم شده کما اینکه رسول الله(ص) فرمودند: «من بر تنزیل قرآن میجنگم و «علی» بر تأویل آن خواهد جنگید.». (مستدرک حاکم، ص۱۲۲)
«تأویل» در علوم قرآنی در مقابل «تنزیل» به کار میرود و در فقهاللغه عرب به «مآل شى‏ء» و «سرانجام او» تعبیر میشود لذا شهید علّامه «مرتضی مطهری» در این باب میگوید: «جمله ای دارد امیرالمؤمنین. این جمله از مسلمات تاریخ است که امیرالمؤمنین در همان جریان صفین و جمل و غیره میفرمود: “پیغمبر بر تنزیل میجنگید و من باید بر تأویل بجنگم!” دشواری کار علی(ع) همینجاست. پیغمبر با تنزیل میجنگید؛ یعنی با دشمن روبهرو بود یا میخواست روبه رو بشود. آیه ای در مورد معین نازل میشد، در همان موردی که آیه نازل میشد، همه مسلمین میدانستند که این آیه قرآن مال همین جاست؛ میرفتند و میجنگیدند. دیگر برای کسی شک وشبههای باقی نمیماند. اما علی باید با تأویل بجنگد؛ یعنی آیه قرآن همین آیه قرآن است اما شأن نزول، آن شأن نزول نیست؛ مربوط به زمان پیغمبر است. روح همان روح است، روح همان دستور است ولی شکل فرق کرده است. علی باید با تأویل بجنگد. تأویل از ماده “اول” است. اول یعنی رجوع. مؤول یعنی مرجع. اینکه میگوید من به تأویل باید بجنگم، یعنی این چیزی که الان من باید با او بجنگم، ظاهر و شکلش نیست اما روح و معنی و برگشتش همان است. ظاهر این میگوید آیه قرآن، اما روح و باطن و معنایش همان کفر است؛ یعنی من با نفاق باید بجنگم.» ( سخنرانی شهید علّامه مطهری، مسجد الجواد تهران، ۱۳۵۰ه.ش)
عمر حکومت علی بن ابیطالب (ع) بعنوان خلیفه چهارم هر چند کوتاه شد امّا بزرگترین جنگ ها، فتنه ها و توطئه ها را به خود دید. مقابله با ناکثین، قاسطین و آنگاه مارقین کمر هر حکومتی را میتوانست بشکند. چه آنکه تا آن روز مسلمین در جبه های که هم کیشانشان حضور داشته باشند نجنگیده بودند، تا قبل از بروز عدالت علوی و اسلام ناب محمدی (ص) در دوران حکومت امیرالمؤمنان(ع) هر چه جهاد بود بین مسلمین با مشرکین یا کفار بود خواه مشرکین و کفار شبه جزیره عربستان و خواه جنود ایران و روم پادشاهی. علی(ع) چون با زیاده خواهی «طلحه» و «زبیر» مواجه شد افسار عدالت بر دهان آنان کشید و این شد زمینه ساز اولین فتنه در دوران خلافت حضرت امیر(ع) که گروه اول ناکثین (پیمان شکنان) را با شتر سرخ موی «عایشه» امّ المؤمنین به گود جنگ آورد. گویند چون حضرت در جمل با مردم بصره سخن گفت و به روشنگری پرداخت، اذعان آنان به حق را دید و حجت بر خود تمام کرد به آرایش نظامی سربازان و افسران خود پرداخت و این آیه را تلاوت کرد: «وان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فى دینکم فقاتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمان‏لهم لعلهم ینتهون‏» (سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲٫): «اگر آنان سوگندهاى خود را شکستند و به آیین شما طعنه زدند با سران کفر نبرد کنید براى آنان پیمانى نیست‏شاید آنان باز داشته شوند.» و آنوقت فرمود: «به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید و محمد را براى نبوت برگزید آنان مورد این آیه هستند و از روز نزول این آیه با پیمان شکنان نبرد نشده است.». (نور الثقلین، ۲/۴۸۲الی۴۸۵٫)
از آن روز تا بحال چیزی حدود ۱۴۰۰ سال قمری گذشته است و هنوز جهاد مؤمنین بر سر «تأویل» باقی است. بعد از حیدر کرّار(ع) فرزندان معصومش نسل به نسل و عصر به عصر به انحاء گوناگون با منافقان درگیر گشتند تا قرائت ناب از اسلام نبوی حیات خود را ادامه دهد و روزنهای یابد به تاریخ و در عصر اطلاعات و بعد از یک پروسه تاریخی طولانی مدت که دین توسط رنسانس اروپائیان به انزوا کشیده شده بود؛ فرزندی از فرزندان فاطمه س و سیدی از سلاله پاک رسول از شهر فقاهت جواهری، قم قیام کند و دوباره «تأویل» راسخون علم را به گوش جهانیان برساند.
از این پس «روح الله الموسوی الخمینی» جنگید تا «تأویل» درست از اسلام در قالب حکومت «جمهوری اسلامی» با رکن اساسی «ولایت مطلقه فقیه» را به عرصه بین الملل بشری عرضه کند لیکن اینبار «تنزیل» امام راحل (ره) تأسیس «تأویل» صحیح از اسلام بود که ادامه راهِ دانشگاههای سراسری باقر و صادق (ع) بود. از سال ۱۳۴۲ ه.ش امت ایران به امامت امام خمینی (ره) در راه اینکه جمهوری اسلامی را تأسیس نمایند جنگیدند و جهادشان با طواغیت و سر سپردگان به غرب بود که از آنچه میکردند و داشتند ابایی نداشتند. اما چون دوره «تنزیل» انقلاب و جمهوری اسلامی پایان یافت آنجا که اقتدار رهبر انقلاب و همراهی امت بود کم کم نفاق هم بروز کرد. آنان که به طمع چیزی همراه انقلاب بودند با ظاهری اسلامی و انقلابی و با منویات درونی خویش سعی کردند در بدنه انقلاب رسوخ کنند. همانطور که در صدر اسلام مقارن با رحلت رسول اکرم(ره) منافقین جرأت عرض اندام یافتند این بار نیز منافقان با رحلت خمینی(ره) دست به سازمان دهی زدند. چنانچه در دوره حضرت امیر(ع) کسانی خود را قاری و صحابه رسول نامیدند و بر سر «تأویل» با وصیّ خدا جنگ کردند این مرتبه نیز یاران قدیم انقلاب از نفوذی منافقین نفوذی گرفته تا یاران زیاده خواه خود را پیروان خط امام نامیدند و بر سر «تأویل» انقلاب اسلامی با ولی فقیه کارزار آغاز کردند.
بازخوانی جبهه همیشگی بین مؤمنین حقیقی و راسخون علم که مسئولین «تأویل» قرآنند با منافقین و علمای اسلام طریقتی از صدر اسلام تا تاریخ معاصر انقلاب اسلامی ماجرای صد مَن کاغذ است که مجال این فرصت نیست. لیکن مهمترین مسئله در جهاد «تنزیل» و «تأویل» یک واژه است: «نفاق». آنچه در جهاد «تأویل» کار را سخت و دشوار میسازد نفاق منافقان است. اینکه مردم بفهمند حضور اسلام بهتر از حضور طواغیت بر رأس حاکمیت است هر چند مهم است لذا چیز چندان دشواری نیست. آنچه کار را پیچیده تر میکند این است که کسانی بخواهند در اسلام بخیزند و آن را وارونه نمایند و اسلام را با فُرم و نام «اسلام» حفظ کنند اما محتوا را آنطور که میخواهند تغییر دهند. در اینصورت مارقین پیرو قاسطین و ناکثین میشوند و به قصد قرب الی الله امام حسین (ع) را به آن وضع شهید میکنند. از همین باب است که وقتی حضرت امیر (ع) برای «محمد بن ابی بکر» والی مصر نامه مینگارد ضمن اشاره به حدیثی نبوی خطر نفاق و جهل را بیش از هر چیزی میدانند. راز این خطر زائد الوصف در منافقین در سه حقیقت است که شهید معلم مطهری به آنان تصریح میکند:
۱- تعریف نفاق: «کلمه “نفق” در قرآن آمده است: “إن تبتغی نفقاً فی الأرض او سلما فی السماء”۷٫ لغت شناسان میگویند نفق یعنی راه؛ البته راههای مخفی و پنهانی.» عربها لغتی دارند به نام “نافقاء” که به معنی یک راه مخفی درونی سرپوشیدهای است در لانه موش صحرایی که برای دنیای موش صحرایی جزء اسرار نظامی است و دشمن از آن با خبر نیست. منافق را چرا منافق میگویند؟ میبینیم گفتهاند برای اینکه دو در برای خودش قرار داده: یک در ورودی که از آن در به اسلام وارد میشود و یک در خروجی که باید فرض کنیم در پنهانی است؛ از یک در وارد و از در دیگر خارج میشود.». این نقطه دقیقاً همان چیزی است که در منافقین انقلاب اسلامی از مجاهدین خلق گرفته تا نفاق سبز و حالا جریان نفوذی دیده میشود.
۲- کارکرد نفاق: «قرآن منافقین را- همان منافقینی که در زمان خود رسول اکرم بودند- به صورت افرادی جدا از هم نمیبیند. به صورت یک دسته متشکل و همفکر که در میان آنها همبستگی وجود دارد، میبیند. آیهای است در سوره توبه. میفرماید: “و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر” الی آخر. مردان مؤمن و زنان مؤمن حامیان یکدیگر هستند، وابسته و پیوند خورده به یکدیگر هستند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند. در مقابل، کافران را ذکر نمیکند، منافقان را ذکر میکند. برای منافقان هم چنین وابستگی قائل است. گو اینکه کلمه “اولیاء” را به کار نمیبرد، ولی میفرماید: بعضهم من بعض بعضیهاشان از بعضی هستند؛ یعنی اینها از یکدیگر هستند. این تعبیر “همبستگی” از تعبیر “بعضهم اولیاء بعض” اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ چون در برخی دیگر از آیات قرآن این تعبیر هست و مفسرین اینچنین میفهمند که اینها آنچنان به یکدیگر وابسته هستند که یکی هستند. مفهوم “بعضهم من بعض” اتحاد و یگانگی را میرساند که بالاتر از مفهوم حامی بودن و ناصر بودن است. نقشه و عملشان درست ضد عمل مؤمنین است. اگر مؤمنین مردم را ترغیب میکنند به آنچه که “معروف ” نامیده میشود و کار خیر است و اگر از کارهای شر باز میدارند، اینها درست در جهت عکس فعالیت میکنند؛ نقش بازدارندگی دارند که در آیات دیگری از قرآن میتوان استنباط و استفاده کرد.
از جمله همینجا: “و یقبضون أیدیهم” و دست خودشان را قبض میکنند، بسط ید ندارند، موقع کار و عمل که میشود، عقبنشینی میکنند، از داخل به جامعه اسلامی صدمه و ضربه میزنند.». و این نکات همانی است که در زمان بنی صدر پیوسته شهید بهشتی و نزدیکانش از طرف منافقین مانع پیشرفت دولت و ملت نامیده میشدند، در دوم خرداد مدام بر لوایح دو قلو اصرار میشد و هرگونه ناکارآمدی را مربوط به نهادهای ذیل ولی فقیه میدانستند و امروز نیز جریان نفوذی با پروژه سازیهای گوناگون کشور را دچار شوک روانی میکند تا از حرکت باز ایستد.
۳- ابزار نفاق: «ابزار منافق چیست؟ نمیشود منافق را در دنیا از میان برد؛ هست. بشر است، منافق میشود. بشر وقتی در جامعهای قرار گرفت و دید اگر بخواهد بر خلاف اصولی که مردم جامعه به آن اعتقاد دارند، تظاهر کند، جامعه او را درهم میکوبد، فوراً تظاهر میکند؛ به همان لباس درمیآید ولی جامعه باید خودش آگاه باشد و گول تظاهر و فریب را نخورد. … خیلی عجیب است! پیغمبر از دو چیز اظهار نگرانی کرده است: از نفاق و منافق؛ و دیگر اینکه از توده امت جاهل و نادان باشند. در آنجا فرمود: “إنی لا أخاف علی امتی مؤمنا و لا مشرکا” تا آنجا که فرمود: “و لکنی أخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان”. در اینجا میفرماید: “إنی لا أخاف علی امتی فقر و لکن أخاف علیهم سوء التدبیر” من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم بیم ناک نیستم؛ یعنی کمی ثروت، امت من را از پا درنمیآورد. آن چیزی که من از آن نگران هستم فقر معنوی و فکری و فقر اندیشه است.». راه مبارزه با نفاق هم گرفتن ابزارش است و با بصیرت افزایی امت، نفاق منافق خنثی میگردد.
لذا همین سه عنصر خطر آفرین منافقین و نحوه مبارزه با آنان است که کار وصی امم را سخت مینماید، اینکه وصی امت باید رو در روی منافقینی که بعضاً یاران نهضت و قادمین انقلاب بودند بایستد و روز به روز مردم را تربیت کند تا شکار ناکثین و قاسطین نشوند. حال محکمتر فریاد میزنیم: «خامنهای خمینی دیگر است؛ ولایتش ولایت حیدر است.»
۳) سیری در ابعاد وجودی و مدیریتی همتراز و همسان امام خمینی و امام خامنه ای؛ از گفتمان‌سازی تا راهبری
سخن در باب ظرفیتهای شخصیتی، سعه وجودی و ابعاد مدیریتی امام کبیر انقلاب اسلامی ایران – رحمه الله علیه – و خلف صالح و بیبدیل او رهبر معظم انقلاب – مدظلهالعالی – به واقع بسی سخت و ناممکن است اما در این بخش از مقاله سعی بر آن است تا ۲ بعد از این ابعاد مهم، اندکی رونمایی شود.
الف: ابعاد شخصیتی و فردی
تضلّع، همه جانبهگرایی و شخصیتِ ذوابعادی از جمله ویژگیهای برجسته انسانهای بزرگ تاریخ بوده است. انسانهای برجسته تاریخ عناصری متکثر، کثیرالاضلاع، چندوجهی و ذوابعاد هستند و به اقتضاء هر رویداد و مسأله مستحدثه ای یکی از این ابعاد تجلی می کند. به گونهای که در ازمنه گوناگون، افراد برگزیده هر کدام از جنبههای مختلف شایسته یک انسان والا برخوردار بوده و با بررسی شخصیت دوران زندگانی آنان، این ذوابعادی به عیان مشخص میشود. اما به یقین ابعاد مختلف زندگی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری همچنان ناشناخته و مظلوم واقع شده است.
احاطه علمی فقهی و فلسفی امام راحل – رحمهالله علیه- از جمله ابعاد نهفتهای است که همچنان در سایه شخصیت عظیم سیاسی ایشان قرار گرفته و تاکنون به درستی شناسایی نشده است. همچنین شخصیت عرفانی و ملکوتی روح خدا به همراه اوج اخلاقی آن سفر کرده و پیر راهبر ملت از جمله ابعادی است که باید توسط محققان و پژوهشگران دینی و معرفتی واکاوی شده و نظریات عملگرایانه ایشان که عرفان را از کنج حجرهها به میدان سیاست و مدیریت کشانده و قدرت عظیم و نهفته آن در اداره جامعه اسلامی را به منصه ظهور رسانده باید واکاوی شود.
حل منازعات تاریخی فلاسفه و حکما با عرفا و زهاد در اندیشههای عملی امام راحل(ره) از دیگر نکات برجسته ایشان بود که غالباً به فراموشی سپرده شده است. اینها همگی در کنار روحیه شجاعت، صلابت، اقتدار و لطافت روحی، خمینی کبیر را به سمبل مقاومت در برابر تجسمهای عینی و عملی شیطان تبدیل ساخته بود. این علاوه بر اندیشهها و منش تابناک سیاسی- اجتماعی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی است. ابعادی که به واقع هنوز و علیرغم گذشت قریب ۵۰ سال از ظهور این حقیقت در جامعه ما، همچنان دستها را به علامت تحیر به دندانها گزیده ساخته و عقلها را از تصور آن مبهوت کرده است.
   نگار ما و مساله آموزی هزاران مدرس سیاسی
به کارگیری روشهای نو اسلامی و مبتنی بر مردمگرایی به نحوی که از متن اندیشه اسلامی نشأت گرفته، محسنات تفکرات دیگران را دارا بوده و به هیچ عنوان از مضرات آنان بهرهگیری نکرده باشد و نیز استفاده از حداکثر ظرفیت و توان داخلی و نفی مطلق التقاط و تحجر به صورت همزمان از نکات برجسته شخصیت سیاسی امام راحل(ره) بود. چنین بوده که وسعت تابش انقلاب اسلامی ایران به محض پیدایش، تمامی عالم را فرا گرفت و دشمنان را به وحشت انداخت. این برش عجیب از عظمت روحی امام راحل (ره) به گونهای بود که اگر فردی میخواست حداقل اندکی از احاطه سیاسی او را دارا شود میبایست سالیان سال به تحصیل و تدقیق مکاتب مختلف سیاسی غرب و شرق پرداخته و عمر طولانی خود را در این راه مصروف میکرد و حال آنکه خمینی (ره) که در آموختن چنین مکاتبی به واقع «امّی» بود با بصیرت الهی خود، مسئلهآموز صدها و هزاران معلم و محقق سیاسی شرق و غرب عالم شد.
   رهبری پا در جای پای امام
این برجستگی و عظمت طابق النعل بالنعل در خلف صالح و شایسته او گویی به میراث رسیده و آنچه امروز از همه جانبهنگری و شخصیت ذوابعادی مقام معظم رهبری به دست میآید، تشابهات مختلف با امام راحل (ره) دارد.
اینکه هیچیک از علوم و فنون برجسته زمان نیست مگر آنکه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در آن بعد یا صاحبنظر نبوده و یا حداقل دستی بر آن داشته باشند حقیقتی غیر قابل انکار پیرامون شخصیت ایشان است. صاحبنظری – در حد صاحب سبک بودن – در زمینههای مختلف فقهی، ادبی، هنری، رجالی، تفسیری، حدیثی،تاریخی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی و آشنایی نزدیک و جدی با سایر علوم جدید و قدیم امری کاملاً مغفول و به حاشیه رفته در زندگی این دردانه تاریخ معاصر است.
اینکه به گواهی تمامی آشنایان با معظم له – چه دوست و چه دشمن – ایشان در هر زمینهای از علوم و فنون صاحب ایده برتر پیش برنده و راهبرنده بوده و ظرافت و تیزبینی ایشان به مراتب از تمامی مشاوران، برجستگان و فعالان مرتبط با این موضوعات برتر و والاتر است، امری عینی و ملموس و منطبق با شواهد مثال متعدد و متواتری است. حتی احاطه و وابستگی ذاتی ایشان به نقاط جغرافیایی مختلف ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور، خود حاکی از آن است که این گوهر درخشان انقلاب اسلامی، از سوی خداوند تعالی برای هدایت امور کشور صاحب چنین برجستگیهایی گشته است. به نظر می رسد این نکته که شخصیت ایشان چندجانبه است از ودیعه های الهی برای هدایت ملت ایران و شیعیان جهان است.
   اعتراف دشمنان به فضائل رهبری
این است که دشمنان امروز و در زمان حیات معظم له – که انشاءالله تا ظهور منجی عالم بشریت ادامه یابد – زبان به اعتراف گشوده و اعلام میدارند که «هیچ نقطه حتی خاکستری – و نه سیاه – در زندگی معظمله نمیتوان یافت» و اگر «{امام}خمینی امروز سر از مرقد خود برمیداشت برچنین هدایتگری که توسط ایشان در انقلاب اسلامی صورت گرفته هزاران بار آفرین میگفت».
ب: ابعاد مدیریتی و راهبری
در شناخت ابعاد مدیریتی و راهبری امام راحل و مقام معظم رهبری، بدون تردید افق گشایی ها، آینده نماییها و نیز راهبریهای راهبردی این دو رهبر برجسته از درجه اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. به دیگر عبارت ایشان نه تنها در مدیریت خود، نقطه نهایی را به بشر نمایان میسازند که علاوه بر آن، خود آنان نیز همچون پیامبران الهی – دست امتها را گرفته، یک یک موانع را تبدیل به فرصت عبور ساخته، هدفهای میانی و ابتدایی را گذرانده و جهت حرکت را «آناً فآناً» به سمت هدف نهایی هدایت ساختهاند.
   ویژگیهای گفتمان سازی امامین انقلاب
در این بین نوع گفتمانسازیهایی که این بزرگواران برای راهبری نسل انقلاب و پساانقلاب داشتهاند از اهمیت ویژهای برخوردار است. این گفتمانهای بدیع و مبتکرانه از چند ویژگی برخوردار است. اولاً وام گرفته از هیچ یک از مکاتب دیگر نبوده ضمن آنکه نافی مبرزات آنان هم نیست اما از ویژگی برخورداری از دست برتر نیز بهرهمند است.
ثانیاً این گفتمانها مبتنی بر تمامی داشتههای بومی اسلامی – ایرانی بوده و تکیه بر استعداد ذاتی بومی می کند و ثالثاً این گفتمانها جامعه نخبه و خواص را مدنظر داشته اما ثقل آن تکیه بر عموم جامعه بوده و برای عموم نیز کاملاً قابلیت فهم و درک و اجرا داشته است.
و رابعاً آنکه تمامی اجزای این گفتمانسازیها، مبتنی بر اصول اساسی انقلاب اسلامی و ناظر بر اهداف ابتدایی، میانی و عالی انقلابی بوده، یا در جهت شتابگیری روند حرکت به سمت اهداف و یا در جهت زدودن موانع موجود در میان راه، طراحی و ترویج شده است. در این خصوص به موارد متعددی به عنوان شاهد مثال میتوان اشاره نمود.
حضرت روحالله (ره) در مدیریت جامعه اسلامی سبکی نو و مستنبط از اصول فقهی و نقلی شیعه به نام «ولایت فقیه» استخراج و اجرایی نمود که بیشک در شناخت اندیشه مدیریتی ایشان از جایگاه برجسته و والایی برخوردار است. سبکی که منطبق بر تقوا و عدالت بوده، ارتباط امت و امام را در جامعه توثیق کرده و تمامی بنبستهای متصوره در نظام اسلامی را به راحتی رفع عیب و دفع سد میکند.
  ابَرگفتمان ولایت فقیه همچنان متحیر کننده
ابرگفتمان ولایت فقیه از جمله برجستهترین گفتمانهایی است که ابعاد آن همچنان – علیرغم گذشت قریب چهار دهه از طرح و اجرای آن – از سوی دشمنان و دوستان باعث شگفتی بوده و قدرت اجرایی آن خارج از تصورات روزمره عقلی است. این گفتمان گرچه ذاتاً تأسیسی نبود بلکه حضرت روحالله آن را از میان متون و سیره استخراج نموده اما در نوع تعامل با مقوله «جمهوریت» کاملاً تأسیسی و ابداعی است.
   گفتمانها و ساختارهای پشتیبان آنها 
همچنین گفتمان سازیهای متعدد دیگری از سوی امام راحل تاسیس و تبلیغ شد که با واژهسازیهایی از سوی ایشان پیگیری میشد. گفتمان «انقلاب اسلامی»، «اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی»، «اسلام مرفهین بیدرد و اسلام پابرهنگان و مستضعفین»، «اسلام قاعدین و زرسالاران و اسلام کوخنشینیان»، «جنگ فقر و غنا» و «برائت از مشرکین» و دهها نمونه دیگر از جمله گفتمانهایی بوده است که اولاً مسیر اصلی انقلاب را برای دوستان روشن ساخته ثانیاً اتمام حجتی برای مذبذبین و مرددین بوده و ثالثاً موج فراگیر انقلابی ناشی از آن، باعث رشد و بالندگی جامعه و پیش روی انقلاب در مسیر اصلی شده است. همچنین تأسیس نهادهایی انقلابی برخاسته از این گفتمانها نظیر بسیج، شورای نگهبان، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، کمیته امداد، نهضت سوادآموزی به جهت پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی ناشی از عمق و ژرفای اندیشهای او در اعلام و تثبیت گفتمانهای مؤثر و پیشبرنده تلقی میشود. یعنی امام راحل علاوه بر «تئوری پردازی» به «گفتمان سازی» و «ساختارسازی» نیز اهتمام داشته اند تا آن گفتمان را تضمین عملی کنند.
   گفتمان سازی های تاسیسی رهبری معظم
مقام معظم رهبری – مدظله العالی – نیز دقیقاً به همان سبک و روش – البته ضمن برخورداری از ویژگیهای خاص زمانی و مکانی – در طول بیست و دو سال گذشته به گفتمانسازی تأسیسی برای پیشبرد انقلاب همت ورزیده و در این راه حتی با واژهسازیها، خط را مشخص و دشمنان نفوذ کرده در میان دوستان را رسوا ساختهاند.
طراحی و اهتمام نسبت به گفتمانهایی نظیر گفتمان «خودی و غیر خودی»، «اصلاحات آمریکایی و اصلاحات حقیقی»،«مردمسالاری دینی»، «تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی»، «استعمار فرانو»، «عوام و خواص حق و باطل»، «ضرورت افزایش بصیرت در جامعه»، «مبارزه با فتنه»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی»، «رفع فقر، فساد و تبعیض»، «مبارزه با نوکیسهها و ثروتهای بادآورده»، «نفی قانوندانان قانونشکن»، «جنبش عدالتخواهی»و… هر کدام دقیقترین نقطه ضعف ها و بزرگترین مانع پیشرفت های جامعه را شناسایی و مورد هدف قرار داده است.
همچنین طراحی گفتمانهای اثباتی و ایجابی نظیر «راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه»، «اصولگرایی»، «نهضت نرمافزاری و تولید علم»، «بسیج سازندگی»، «جذب حداکثری و دفع حداقلی»، «جنگ نرم و تعیین وظایف افسران و فرماندهان مقابله با این جنگ»، «خدمت بیمنت و نوکری مردم» و… از جمله گفتمانهایی است که هر کدام بخشی از احتیاجات جامعه اسلامی – ایرانی برای پیشروی به سمت اهداف انقلابی را تأمین کرده و سهم قابل توجهی برای روشن کردن جهت اصلی حرکت ملی ایفا نموده است.
   منظومه وارگی و نظاممندی گفتمانها
از سوی دیگر نظاممند شدن گفتمانهای ترویجی و تبلیغی و اجرایی از سوی رهبری معظم انقلاب وجه برجسته دیگر هدایت ایشان در تضمین ثبات و استقرار آنها در جامعه است. نامگذاریهای سالیانه که جهت کلی حرکت ملی را روشن ساخته و تاکنون تحت عناوین مختلف «وجدان کاری و انضباط اجتماعی، انضباط اقتصادی، کار سازنده، مقابله و مبارزه با اسراف از سوی دولت وملت، صرفه جویی، امام خمینی(ره)، امیر المومنین(ع)،اقتدار ملی و اشتغالزایی مولد، عزت و افتخار حسینی(ع)، نهضت خدمت رسانی، پاسخگویی، همبستگی ملی و مشارکت عمومی، پیامبر اعظم(ص)، اتحاد ملی و انسجام اقتصادی، نوآوری و شکوفایی، حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف، همت وکار مضاعف و جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال ملی و حمایت از کالای ایرانی» از سال ۷۳ تاکنون مطرح شده، از جمله این قاعدهمند شدنها است.
ضمن آنکه تعیین چارچوب نظری برای ادامه مسیر مبتنی بر اندیشههای اسلامی – ایرانی همچون ایده برگزاری جلسات راهبردی طراحی و تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت و نیز تعیین نام دهه چهارم انقلاب با نام دهه پیشرفت و عدالت، حاکی از برنامهریزی جدی و افقنمایی راهگشای رهبری برای حرکت آینده ایران اسلامی است. این نشانه های تئوریک و عملی به خوبی نشان میدهد که معظمله برای شتاببخشی لازم به حرکت انقلاب از یکسو و جهتدهی این شتاب به سمت اهداف بلند انقلابی از سوی دیگر، راهبردهای مشخصی را مدنظر داشته و آنان را یکی پس از دیگری مطرح و ترویج میسازند و در ذهن ایشان منظومه ای منظم از راهبردها و گفتمان ها وجود دارد.
   آیندگان و دریافت ژرفای عمیق گفتمانها
هر چند رسیدن به اهداف موردنظر طرح شده از جانب ایشان عموماً با دعواهای ساختگی سیاسی به تعویق میافتد اما با گذشت سالیان سال از طرح چنین گفتمانها و ایدههایی روشن میشود که ابعاد ناشناخته تأکیدات رهبری معظم تا چه حد صحیح و موشکافانه بوده و البته درک ژرفای عمیق آن محتاج گذشت بیش از پیش زمان است.
خدای تبارک و تعالی و حضرت ولیالله الاعظم ارواحنافداه را بابت اعطای چنین برجستگانی به جامعه اسلامی خود سپاس گفته و از آنان توفیق شکر چنین نعماتی را خواهانیم و در آخر به فرموده قرآن استناد میکنیم که : «الله اعلم حیث یجعل رسالته».

«آفت مقام طلبی» در بیانات امام خمینی(ره)

شرح حدیث «دور نکردن مردم به خاطر عیوبشان» از رهبر انقلاب/ فیلم: حکایت «چوپان و حجاج ثقفی» از آیت الله دستغیب/ صوت: ترتیل جزء چهاردهم و مناجات با خدا

این روایاتی که ثواب بکاء را ذکر می کند می خواهد همین را بگوید که یک راه نزدیکی است «سفینه الحسین اسرع» کشتی امام حسین زودتر شما را به ساحل می رساند. ممکن نیست مومنی این را اشتباه بهفمد. بعضی ها می گویند این را به مردم نگویید مغرور می شوند؛ این طور نیست؛ امیدوار می شوند یک راهی برای طهارت نفس برای رهایی از چنگ شیطان هست که آن راه کربلاست و اگر کسی در کربلا مقیم شد، از دست شیطان رسته و نجات پیدا کرده است. سید الشهدا کهف و سفینه و مصباح هستند. هم موجها و فتنه را می گیرند و هم تاریکی ها را بر میدارند. بحث شفاعت هم همین است.
گروه معارف – رجانیوز: این آخری‌ها دیگر چشم‌هایمان به آسمان دوخته شده بود، با اشتیاق منتظر آمدنش بودیم تا رود پرتلاطم نفس را به ساحل آرامشش برسانیم. خسته از روزمرگی‌ها و تنش‌های همیشگی زندگی این روزهای‌مان بودیم. دلمان تنگ نواهای دلنشین نیایش با محبوب شده بود. نوای شورانگیز “اللهم رب شهر رمضان” در تمام وجودمان می‌پیچید…
بالاخره آمد آن‌که منتظرش بودیم. مسافر کریم‌مان از سفر یکساله‌ی خود بازگشت تا بار دیگر در سحرگاهان به یاد ماندنی‌اش زمزمه کنیم نوای “اللهم انی اسألک من بهائک بأبهاه و کل بهائک بهی” دعای سحر را و روزهای حالا گرم‌ شده‌اش تمرین تقوای‌مان باشد و لحظه‌ی افطارش یادآور حس خوب دوستی با محبوب…
رجانیوز به برکت و میمنت این میهمانی الهی هر روز سفره‌ ای از معارف، نصایح اخلاقی، حکایات شیرین علما و حکمای الهی و مناجات و توسل را در قالب متن، صوت، و فیلم برای میهمانان ماه خدا خواهد گشود تا به این واسطه برای خود سهمی کوچک در  تزکیه و تعالی مخاطبان روزه‌دار دست و پا کرده باشد.
****

**** 

پای درس رهبر انقلاب
سنگینی مسئولیت عالمان دین
آنچه در درجه‌ی اول من در این جمع نورانی و معنوی به نظرم میرسد که عرض کنم، همین حکایت سنگینی مسئولیت است. علماء دین در اسلام، پیشروان اصلاح و ترقی و پیشرفت ملتند. این مسئولیت بر عهده‌ی عالمان دین گذاشته شده است.
اینکه در خطبه‌ی نهج البلاغه هست که: «و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم»؛(۱) یعنی عالم دین در مقابل ظلم، بی‌عدالتی، تجاوز انسانها به یکدیگر نمیتواند ساکت و بیطرف بماند. بیطرفی در اینجا معنا ندارد.
فقط مسئله این نیست که ما حکم شریعت و مسئله‌ی دینی را برای مردم بیان کنیم. کار علماء کار انبیاء است. «انّ العلماء ورثه الأنبیاء».(۲) انبیاء کارشان مسئله‌گوئی فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامی را برای مردم بیان کنند، این که مشکلی وجود نداشت؛ کسی با اینها در نمی‌افتاد. (بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان‌ ۱۳۸۸/۰۲/۲۳)
سخنرانی مکتوب 
حجت الاسلام والمسملین میرباقری/ شب چهاردهم ماه رمضان ۹۲/ حرم مطهر رضوی علیه السلام
متن زیر گزارش تفصیلی چهاردهمین جلسه از جلسات سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین میرباقری است که در رمضان سال ۹۲ در حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شده است.
در این جلسه در پایان ماه مبارک رمضان بعد از بیان ثواب زیارت و مقامات و سیر انسان در زیارات معصومین به عهد سپاری های ما در نزد امام اشاره شده است.
در ابتدای جلسه ایشان در خصوص مساله شفاعت و ثواب گریه و زیارت امام حسین علیه السلام بیان داشت که روایات متعددی در ثواب زیارت و بکاء بر حضرت سید الشهداء وارد شده است. افضل ثوابها ورود در وادی بلای حضرت سیدالشهداست. رسیدن به وادی قرب و بهشت و مقامات نیاز به شفاعت اولیای معصوم دارد. و البته آن ثوابهای عظیم در زیارت معصوم به این دلیل است که تقرب به خدای متعال از طریق این زیارت به وسیله اصل الاصول انجام می گیرد.
استاد میرباقری در پایان نیز بیان می دارد که زیارت تجدید عهدهای ما با امام معصوم است و نکاتی در باب پایان ماه بیان می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. این ماه الهی رو به پایان است و شاید در شب آخر ماه هیچ راهی بهتر از این نیست که در این فرصت قلوب خودمان را ارجاع بدهیم به وجود مقدس علی بن موسی رضا علیه السلام چون خدا به ما لطف کرده ما را تا کنار دریا آورده و کافی است که انشالله وارد و شستشو بشویم و در این دریا و تطهیر بشویم و از ماه رمضان بیرون برویم در حالیکه به حقیقت ماه راه پیدا کرده باشیم.
ما در رسیدن به درجات، شفیع و شفاعت می خواهیم؛ بدون شفاعت کار و بار ما بسته نمی شود. روایت لطیفی در بحار است؛ امام سجاد علیه السلام خادمی داشتند که با امام سجاد محشور بوده طبیعتاً معارفی هم دستش بوده و تربیت شده و زحمت می کشید. به امام سجاد علیه السلام عرض کرد آقا چرا مردم را اینقدر مغرور می کنید و به آنها وعده شفاعت می دهید؛ اینها باید خودشان عمل کنند؛ خودشان کار کنند.
بکاء بر امام حسین علیه السلام؛ راه تقرب به خدای متعال
این هم جزو غفلت هاست من گاهی دیده ام مثلاً اگر بحث از ثواب بکاء بر سید الشهدا می کنیم که مثلاً در روایات داریم اگر کسی ۵۰ نفر را بگریاند یا حتی کمتر، یک نفر را بگریاند، اهل بهشت است؛ خودش که گریه کند ولو تباکی هم کند اهل بهشت است – تباکی یعنی اهل بکا نیست از درونش جوشش ندارد ولی به زور از خودش برای امام حسین اشک می گیرد – فرمود این اهل بهشت است، از این دست روایات فراوان هم داریم الحمد الله آنقدر زیاد است که کسی نمی تواند بگوید اینها سندش چطور است، مسلم است.
وقتی این روایات را می خوانیم بعضی ها می گویند مردم را مغرور می کنید، این طور نیست؛ این مغرور کردن نیست؛ این راه نجات نشان دادن است، کجا مغرور می شوند؟ کدام شیعه ای که فطرتش سالم است می گوید تو لاابالی باش بعد روضه بخوان، شما یک شیعه به من معرفی کنید که وقتی این روایات را می خواند بگوید این روایات معنایش این است که برو گناه کن بعد هم برو روضه امام حسین گریه کن.
شیعه امام حسین وقتی این روایات را می شنود احساس می کند یک راه نزدیک برای پاک شدن، برای طهارت، برای تقرب به خدای متعال وجود دارد و آن راه، ورود به وادی کربلا و سلوک با بلای سید الشهداست؛ حضرت بار مصیبت را کشیده اند و اگر شما در این وادی بیفتید و دلتان مبتلا به بلای سید الشهدا شود، افضل ثوابها را به شما می دهند «أَفْضَلَ‏ مَا یُعْطِی مُصَاباً بِمُصِیبَتِه‏»(۳) یعنی اگر کسی خون خودش را و همه عزیزانش را هم در راه خدا بدهد، درجه ای که برایش حاصل می شود به اندازه ای نیست که در وادی کربلا برود و مبتلا بشود.
مثل ابراهیم خلیل که از امام رضا علیه السلام ارواحنا فداه این حدیث نقل شده که این آیه را معنا کردند «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»(صافات/۱۰۷) ظاهرش این است که برای حضرت اسماعیل که قرار بود قربانی بشود، یک ذبح عظیم و یک قربانی ازبالا آمد که فدیه وی شد و حضرت اسماعیل دیگر قربانی نشد؛ امام رضا آیه را اینگونه معنا فرمودند ابراهیم خلیل بعد از اینکه فرزندش را برد قربانی کند و خدای متعال دستش را گرفت و فرمود: آن ماموریتی که در خواب به شما داده بودیم تا همین جا بود که دست از اسماعیل برداری و حاضر بشی اسماعیلت را سر ببری؛ از این به بعدش دیگر جزو ماموریت شما نبود.
در روایت دارد حضرت ابراهیم به خدا عرضه داشت چه می شد که من موفق می شدم اسماعیل را با دست خودم قربانی می کردم و به ثواب اعظم مصائب می رسیدم؛ حضرت دنبال یک چنین ثوابی بود. ثواب بالاترین مصیبت ها را حضرت ابراهیم دنبال می کرد.
روایت از امام رضا هست خدای متعال به ابراهیم خلیل فرمود پیامبر خاتم را بیشتر دوست داری یا خودتان را؟ عرض کرد ایشان را بیشتر از خودم دوست دارم، چون شما ایشان را بیشتر دوست دارید؛ خدای متعال فرمود سید الشهدا را بیشتر دوست دارید یا حضرت اسماعیل را؟ عرض کرد سید الشهدا را این هم مسئله ای است. روایتی از  رسول الله است که فرمودند: مومن آن کسی است که من را از خودش و اهل و عیال و همه اقوامش بیشتر دوست دارد والا مومن نیست.
بعد به تعبیر من به حضرت ابراهیم این طوری فهماندند که اعظم مصائب برای شما نیست برای نبی اکرم است؛ ذبح حضرت اسماعیل هم نیست قصه کربلاست. بعد حضرت را بردند در گودال قتلگاه و روضه ای آنجا برای سید الشهدا خواندند، حال حضرت منقلب شد؛ روایت است به طوری منقلب شد که اگر اسماعیل را سر می برید آن طور منقلب نمی شد – این فرمایش امام رضا در عیون اخبار الرضا است – خدا به او فرمود «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» آن ثوابی که در قربانی کردن اسماعیل بود حالا به شما در این بلا دادیم. یعنی انبیا هم در مرحله ای از سلوک خودشان می آیند در کربلا با بلا سید الشهدا قرب و تقرب پیدا می کنند.
این روایاتی که ثواب بکاء را ذکر می کند می خواهد همین را بگوید که یک راه نزدیکی است «سفینه الحسین اسرع» کشتی امام حسین زودتر شما را به ساحل می رساند. ممکن نیست مومنی این را اشتباه بهفمد. بعضی ها می گویند این را به مردم نگویید مغرور می شوند؛ این طور نیست؛ امیدوار می شوند یک راهی برای طهارت نفس برای رهایی از چنگ شیطان هست که آن راه کربلاست و اگر کسی در کربلا مقیم شد، از دست شیطان رسته و نجات پیدا کرده است. سید الشهدا کهف و سفینه و مصباح هستند. هم موجها و فتنه را می گیرند و هم تاریکی ها را بر میدارند. بحث شفاعت هم همین است.
تحلیل شفاعت و عدم غرور انسانها / ادراک فزع اکبر
در آن روایت در بحار، خادم امام سجاد(ع) به حضرت گفت «تغرون الناس» مردم به این بحث شفاعت که شما مطرح می کنید، مغرور می شوند. حضرت به او یک نکته ای گفتند که خیلی مهم است فرمودند «غرّک أن عفّ فرجک و بطنک» پیداست آدم راه رفته و ریاضت کشیده ای بوده است. فرمودند تو دهان و دامنت را پاک کردی خیال کردی بجایی رسیدی؟! وادی توحید همین است؟! گردنه ها همین است؟! دهانت پاک شد دامنت پاک شد دیگر کار تمام است؟! بعد حضرت به او فرمودند «أَمَا لَوْ قَدْ رَأَیْتَ أَفْزَاعَ الْقِیَامَهِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَهِ مُحَمَّد»(۴) اگر گردنه های صعب العبور و سختی های قیامت را می دیدی می فهمیدی که نه تنها آدمهای عادی، بلکه هیچ پیامبری نیست الا اینکه محتاج به شفاعت نبی اکرم باشد. این راه را نمی شود رفت.
وقتی کار در صحنه قیامت سخت می شود تعبیر روایت این است که «یُلْجَمُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ الْعَرَق‏»(۵) این را بزرگان معنا کرده اند که عرق تا دهانشان بالا می رود؛ ممکن است جور دیگری تعبیر شود که تابش آفتاب و زمین گرم عرق همه را گرفتار می کند و کار سخت می شود؛ همه سراغ انبیا می آیند؛ اول سراغ حضرت آدم، ایشان می فرمایند اینجا کاری از من ساخته نیست؛ سراغ حضرت نوح بروید ایشان هم ارجاع می دهند به ابراهیم خلیل،ایشان به موسی کلیم، ایشان به عیسی مسیح علی نبینا و آله علیهم السلام و ایشان هم ارجاع می دهند به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می گویند: به آنجا بروید. همه می آیند محضر نبی اکرم و ایشان همه امم و اهل محشر را می آوردند مقابل باب الرحمان که رحمت عام خداست؛ سر به سجده می گذارند، جوری خدا را می خوانند و عبادت می کنند که خطاب می شود سر بر دارید دعوتتان اجابت شد هر که را که می خواهید شفاعت کنید.
زیارت معصومین؛ سیر کامل به سمت خدای متعال
رسیدن به وادی قرب و بهشت و مقامات نیاز به شفاعت این اولیای معصوم دارد؛ اینها هستند که در این عالم دستشان باز است و یکی از مهمترین ابوابی که به روی دوستان اهل بیت گشوده است و متاسفانه دیگران محروم هستند از آن و خودشان را محروم کرده اند، باب رجوع به معصوم و زیارت معصومین است. یکی از بهترین عبادات افضل عبادات و اکمل عبادات این است؛ در واقع زیارت یک سیر کامل به طرف خدای متعال است که انسان از هجرت از خود و کوچ کردن به سوی ولی خدا شروع می شود؛ اگر کسی این سیر را خود انجام بدهد پایانش «لقاء الله فوق عرشه» است؛ یعنی به آن مقام می رسد که گویا خدای متعال را در مقام عرش یا فوق عرش ملاقات کرده است.
در ثواب زیارت معصومین به ویژه سید الشهدا و امام رضا علیه السلام تکرار شده است که اگر کسی سید الشهدا را مثلاً در عرفه زیارت کند یا در عاشورا زیارت کند «کمن زار الله فی کرسیه یا فی عرشه یا فوق عرشه»(۶) پس زیارت این گونه است که گویا آدم وقتی زیارت معصوم می آید برایش نوعی زیارت خدای متعال حاصل می شود؛ البته زیارت خدای متعال، لقای خدای متعال، لقاء جسمانی نیست؛ این را باید توجه داشته باشید ولی در زیارت معصوم این حاصل می شود؛ آدم وقتی زیارت معصوم می آید، گویا به زیارت خدای متعال نائل شده است؛ منتهی از ورای حجاب معصوم است؛ یعنی زائر انوار الهی را از ورای معصوم و از طریق معصوم بدست می آورد.
زیارت چنین سیری است و البته قدم اول این است که آدم واقعاً وقتی که پای در این وادی می گذارد باید زائر و راحل باشد؛ یعنی این طور نباشد وقتی می آید زیارت امام رضا دلش پشت سر است و آمده است که  یک سر بزند و برود؛ بلکه دلش با همه وجود رو به امام رضا می آورد و از همه تعلقاتش جدا می شود. کما اینکه حج اینگونه است و باید از همه چیز جز خدا جدا شد لذا قرآن می فرماید «ففرّوا الی الله»(ذاریات/۵۰) آدم باید از تعلقات خودش، از بتکده خودش بیرون بیایید و به طرف کعبه برود. زیارت امام هم همین طور است و شروعش به این است که انسان از خودش فارغ بشود و در وادی زیارت امام علیه السلام پا بگذارد؛ اگر پای در وادی گذاشت و آداب زیارت را رعایت کرد، پایان زیارت لقاء الله است و زیارت خدای متعال فوق عرشه فوق کرسیه برای انسان حاصل می شود؛ تا چطور زیارت کند.
تفاوت در ثواب زیارات ائمه علیهم السلام
دو نکته در باب زیارت بگویم. نکته اول این است که در باب زیارت معصومین علیهم السلام ثواب های متفاوتی ذکر شده است. گاهی می گویند این زیارت ثواب یک عمره دارد، گاهی می گویند ثواب یک حج دارد، گاهی می گویند ثواب یک حج عمره مقبوله دارد، گاهی می گویند ثواب هفت، هفتاد، هفتصد، هفت هزار، هفتاد هزار و بیشتر حج و عمره مقبوله دارد. ثواب کسی را دارد که در رکاب نبی اکرم در خون خودش شهید شده است. قابل ذکر است که زیارت در ایام مختلف آثار مختلف دارد؛ یعنی هر موقع ممکن است یک خاصیت برای زیارت بار بشود.
در زیارت نیمه شعبان وجود مقدس سید الشهدا علیه السلام این تعبیر آمده است که اگر کسی بخواهد ۱۲۴ هزار پیامبر با او مصافحه کنند، این وقت به زیارت برود؛ البته معنایش این نیست که هر کسی رفت این مطلب حاصل می شود؛ بلکه معنایش این است که در زیارت نیمه شعبان می شود به ملاقات ۱۲۴ هزار پیامبر رسید؛ یعنی در این زیارت این برکت افتاده است. نه اینکه هر کسی رفت به این امر می رسد؛ معلوم نیست.
بعضی از این ثوابهای مختلفی که برای زیارات ذکر می شود، برای شرایط است؛ عرض کردم نیمه شعبان شرایط خاص خودش را دارد انبیا می آیند آدم به لقاء می رسد. فرمود اگر می خواهید ۱۲۴ هزار پیامبر و ملک با شما مصافحه کنند شب قدر بروید زیارت سید الشهدا چون از خدای متعال اجازه می گیرند شب قدر می آیند زیارت سید الشهدا شما بروید با این ها برخورد می کنید، مصافحه می کنید.
در روایتی در کامل الزیاره از پسر ابو حمزه ثمالی نقل می کند که من مخفی از چشم دشمن بنی امیه شبانه خود را به قبر سید الشهدا رساندم؛ دیدم یک کسی آمد جلوی من را گرفت و گفت بروید امشب نمی شود بروید، بین الطلوعین بیایید، رفتم برگشتم دوباره دیدم جلوی مرا گرفت، گفتم من از راه دور آمدم، اگر بمانم صبح دشمن متوجه می شود باید برگردم؛ گفت: امشب حضرت موسی کلیم با هفتاد هزار ملک آمده اند خلوت کرده اند، دیگران حق ندارند بروند، صبح بیایید.
اگر کسی در این وقت بیاید دستش به انبیا می رسد. پس بعضی ثواب ها برای شرایط خاص است. یک سری اختلاف ثواب هم برای این است که زیارت ظرفیت این را دارد که شما به هفتاد هزار حج برسی اما همه می رسند؟! در کامل الزیارت از وجود مقدس موسی بن جعفر است که اگر کسی یک شب بخوابد، بیتوته کند کنار امام رضا علیه السلام، مثل کسی است که زار الله فی عرشه خدا؛ را در عرش خودش زیارت کرده است که حضرت این تعبیر را توضیح داده اند.
اختلاف در ثواب زیارت برای این است که زیارت ها متفاوت است؛ ظرفیت زیارت معصوم این است که در آن به ثواب هفتاد هزار حج برسید. بعضی از ثواب ها آنقدر زیاد است که تصورش هم مشکل است؛ که انسان هفتاد هزار سال زنده باشد هر سال هم موفق به حج بشود و همه حج هایش هم قبول باشد و حجی را که انجام می دهد هم تا سال آینده حفظ کند دستبرد شیطان به آن نخورد؛ هفتاد هزار حج این طوری جمع کند؛ فرمود یک زیارت امام رضا می تواند از هفتاد هزار حج به این نحو بالاتر باشد.
زیارت؛ تقرب به خدای متعال از طریق اصل دین
در احوالات یکی از علمای بزرگ تهران دیدم که در رده مراجع بودند و شاگردانی دارند که از بزرگان هستند و چهل سالی است که از دنیا رفته اند. واقعاً در رده درجه یک علمای شیعه بودند. ایشان نقل کرده اند که من در حرم امیرالمومنین علیه السلام نماز مستحبی خواندم؛ رسیدم به آخر نماز وقتم کم بود، با یک سلام، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته از نماز فارغ شدم و به پیامبر گرامی سلام نکردم. السلام علیک ایها النبی و رحمت الله و برکاته این سلام را نکردم؛ آقایی کنار من نشسته بود زد به شانه من گفت نگاه کن؛ همین که اشاره کرد به بالا سقف کنار رفت دیدم جنات فردوس است، چه باغستانها و نعمت های ندیده و نشنیده؛ به من فرمود چرا سلام به پیامبر ندادی همه این نعمت ها برای سلام به پیامبر بود و تو محروم شدی.
درست است که ایشان آقای فوق العاده ای بوده؛ ولی دستگاه پیامبر چقدرعظیم است که یک سلام به پیامبر این قدر ثواب دارد. سَدیر می گوید امام صادق به من فرمود: سدیر! هر روز جدم سید الشهدا را زیارت می کنی؟ گفتم آقا من خیلی فاصله دارم چطور هر روز زیارت کنم؛ فرمود برو بالای بلندی یک نگاه به چپ و راستت بکن رو کن به حضرت بگو «السلام علیک یا ابا عبد الله السلام علیک و رحمه الله و برکاته» همین یک جمله این ثواب یک حج و عمره مقبوله را دارد. چه دستگاه عظیمی است ما نمی فهیم؛ یعنی می شود به اینجا رسید. بعد سدیر می گوید من گاهی روزی بیست بار امام حسین را این طور زیارت می کردم؛ می رفتم بالای بلندی و السلام علیک یا ابا عبد الله می گویم؛ این ثواب یک حج و عمره مقبوله دارد.
زیارت امام این طوری است یک چنین عبادتی است که یک راه استثنایی است برای رسدین به خدای متعال یعنی آنهایی که نمی توانند هفتاد هزار حج بروند؛ خب زیارت امام رضا بیایند؛ منتهی یک جوری زیارت بیایند که آن هفتاد هزار حج برایشان اتفاق بیفتد؛ هفتاد هزار حج و بیشتر از هفتاد هزار حج علتش هم وسعت دستگاه معصوم است. دستگاهی که خدا عطا کرده و علتش هم این است که انسان وقتی با عبادات دیگر به طرف معصوم می رود از طریق فروع به خدا نزدیک می شود وقتی می آید به زیارت معصوم از طریق اصل؛ از طریق خود امام که اصل الاصول به خدا نزدیک می شود؛ یعنی اگر به من بگویند اصل دین چیست می گویم امام معصوم است. لذا از حضرت سوال کرد که معنی این آیه چیست؟ «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَق»(توبه/۳۳) فرمودند: دین یعنی ولایت امیر المومنین(ع).
درک کامل ماه رمضان با ورود به وادی ولایت
در ماه رمضان که درهای بهشت باز است درهای جهنم بسته است، می شود به خیرات رسید؛ می شود به شب قدر رسید؛ بهترین چیزی که پایان ماه رمضان آدم باید بدست آورده باشد یک کلمه بیشتر نیست؛ اگر کسی وقتی می خواهد از ماه رمضان بیرون برود، به وادی ولایت راه پیدا کرده باشد و درهای ولایت امام رضا به رویش باز شده باشد، او تمام ماه رمضان را درک کرده است.
یک جمله ای آخر دعای عرفه امام حسین است که خدایا من یک حاجتی دارم که اگر این حاجت من را بدهی اگر هیچ چیز به من ندهی همه چیز به من داده ای و اگر همه چیز به من بدهی و این حاجت را به من ندهی انگار هیچ چیز به من نداده ای؛ این حاجت «عتق من النار»؛ یعنی اگر روز عرفه من را از آتش آزاد کنی که دیگر برده آتش نباشم چون آتش ولایت ائمه جور و شیطان است؛ دو ولایت وجود دارد آدم یا وارد وادی ولایت امیر المومنین و ولایت نبی اکرم واهل بیت می شود که این وادی، وادی رحمت و نور و هدایت و حیات طیبه است؛ آن طرف هم ظلمات و رنج و عذاب و جهنم این طرف بهشت و آن طرف جهنم و سوم هم ندارد، همه ثمره حج و عرفه باید این باشد. این همه سر و صدای در عرفه پایانش این است، من را از جهنم آزاد کنی، از ولایت ائمه نار آزاد کنی.
این آیه واضح است «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ»(بقره/۲۵۷) آزاد شدن از این آتش و رسیدن به وادی ولایت، ثمره ماه رمضان و ثمره عرفات و ثمره شب قدر است و نزدیکترین راهش هم این است که الحمد الله در اختیار شما قرار گرفته است.
امام معصوم علیه السلام؛ حقیقت ذکر
کنار دریا نشسته می گوید یک لیوان بدهید دست و صورتم را بشورم؛ پس این دریا چیست؟! فرد در حرم امام رضا(ع) است و می گوید آقا یک ذکری به من یاد بده؟! مگر این جا «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»(نور/۳۶) نیست؟! اینجا می گویید یک ذکری بگو خب حقیقت ذکر امام رضا علیه السلام است؛ خدا تو را رسانده به اصل ذکر می گویی یک ذکر به من بگو؛ کنار دریا دنبال آب می گردد. وسط دریا که آدم دنبال آب نمی گردد این دریاست، ذکر امام رضا است؛ هرچه می خواهید امام رضا است و دستگاه امام رضا بی منتها هم هست.
 ثمره ماه رمضان باید یک چیزی باشد که آن رسیدن به امام است؛ بخصوص برای شما عزیزان و سروران خواهران و برادران ایمانی که امام رضا دعوت کرده شما را طلبیده شما را که اینجا آمده اید. مطلب عجیبی است که یک آقایی می گفتند که تعبیر این است: شما زیارت نمی آیید الا اینکه ما شما را دعوت کنیم و برنمی گردید مگر اینکه ما شما را مرخص می کنیم؛ ما مرخص می کنیم شما را که زیرپایتان داغ می شود هوس می کنید بروید  حال چرا مرخص می کنند، در جای خودش بحث دارد.
زیارت؛ سیر معرفتی و عهدهای ما با امام معصوم
رسیدن به حقیقت زیارت امام رضا علیه السلام و لقاء امام رضا علیه السلام اصل ثمره ماه رمضان است و شما کنار دریا هستید همین را دریابید. چگونگی آن هم بحث سیر زیارت است؛ یک سلسله آدابی که بزرگان مثل علامه مجلسی دیگران برای زیارت گفته اند؛ این آداب ظاهری را رعایت کنید آداب باطنی را هم رعایت کنیم. نکته مهم این است که خودمان دستوراتی که در زیارت است از اول تا آخر رعایت کنیم؛ یعنی دستوراتی که در زیارت است سیر زیارت را توضیح می دهد. بعد هم که می آییم در حرم امام رضا با آن آداب، زیارتی که می خوانیم خود این زیارت سیر معرفتی ما با امام هست، عهدهای ما با امام هست؛ زیارتی که برای اذن دخول سرداب سامرا است «هُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ وَ مِیثَاقِی‏ لَدَیْک‏»(۷) این عهدنامه من با شماست؛ اینکه می روید زیارت تا عهدتان را با امام تجدید کنید، عهد ما با امام زیارت جامعه کبیره است. یعنی وقتی شما می گویید «السلام علی محال معرفه الله» یعنی من شما را بعنوان محال معرفت خدا می شناسم آنجایی که معرفت الله حلول کرده و هر کس بخواهد به معرفت الله برسد باید اینجا بیایید هر پیامبر و ولیی و این عهد ماست؛ عهدهای ما با امام فقط عهد عملی نیست، بیشتر عهد معرفتی و اقرار است؛ اگر انسان اقرار به مقامات امام کرد نتیجه اقرار به مقامات امام و عهد معرفتی عمل است.
در روایت آمده است که خدای متعال از انبیای اولوالعزم نسبت به مقامات چهارده معصوم اقرار گرفت و این انبیا نسبت به مقامات چهارده معصوم و بویژه امام زمان بی درنگ اقرار کردند و لذا اولوالعزم شدند؛ این اقرار به معنی اقرار لفظی نیست؛ یعنی وقتی می گویند این آقا خلیفه است تو بگو چشم و اقرار کن؛ وقتی او خلیفه می شود من هم زیر دست می شوم انبیا اولوالعزم این را قبول کردند و شدند سرلشکرهای امام زمان و فرماندهان جبهه نبی اکرم هستند چون اقرار کردند.
 زیارت نامه ها که پایان زیارت است اقرار نامه ماست اقرار های معرفتی است این اقرار ها این معارف اگر در  وجود ما قرار پیدا کرد، به دنبالش عمل هم می آید؛ یعنی این طور نیست که عهدهای ما باید عملی بشود که ما این کار را می کنیم؛ نه احتیاج به این کار نیست. وقتی شما می گویید من اقرار می کنم که ایشان خلیفه الله است این اقرار است؛ لفظ نیست؛ بلکه در نفس انسان قرار پیدا می کند. شما خلیفه هستید و معنایش روشن است که من دنبال رو شما هستم؛ من باید سجده کنم «اسجدوا لآدم» این معنایش همین است و مبهم نیست.
وقتی شما به امام می گویید «السلام علی دعاه الی الله» شما داعی الی الله هستید؛ معنایش این است که من باید دعوت شما را اجابت کنم. زیارت نامه ها عهدهای معرفتی ما هستند اگر این سیر اتفاق بیفتند و آن عهد معرفتی ما هم با امام تکمیل بشود تمام است. این عهد معرفتی هم شما هر کجا بخوانید، زیارت جامعه کبیره هر جا خوانده بشود خوب است؛ ولی این زیارت در حرم امام یک خاصیت دیگری دارد؛ چون حرم امام همه چیز آماده است بیتی است که «اذن الله ان ترفع و یذکر فی اسمه» لذا عهدها و معرفت هایمان را اینجا وقتی نو می کنیم، اثر و خاصیت دیگری در محضر امام رضا علیه السلام دارد.
باید عرض شود که ما چه سیری را باید در زیارت طی کنیم از کجا شروع کنیم و به چه ختمی برسیم؛ زیارات مبدا و مختم دارد از این جا آدم را سیر می دهد به یک جایی می رساند. همین قدر اکتفا می کنم که بهترین عمل این ماه را خدا برای شما در این روزهای پایانی مقدور کرده و آن بهترین عمل، زیارت امام رضا علیه السلام است. در بعضی روایات داریم بهترین عمل شبهای عبادات مثل شب قدر زیارت سید الشهداست؛ بهترین عمل شب نیمه شعبان زیارت سید الشهداست؛ اینها تعارف نیست بهترین عمل در ماه رمضان زیارت امام رضا است اگر کسی انشالله آن زیارت را تلقی کند. السلام علیک یا ابا عبد الله…

 

اَللّهُمَّ لا تُؤ اخِذْنى فیهِ بِالْعَثَراتِ وَاَقِلْنى فیهِ مِنَ الْخَطایا وَالْهَفَواتِ وَلا تَجْعَلْنى فیهِ غَرَضاً لِلْبَلایا وَالاْفاتِ بِعِزَّتِکَ یا عِزَّ الْمُسْلِمینَ
خدایا مگیر مرا در این ماه به لغزشها و بازم دار در آن از خطاها و لغزشها و قرارم مده در این روز هدف بلاها و آفات به عزتت اى عزت بخش مسلمانان

 

شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی
«اللهمّ لاتؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ»
خدایا من را به لغزش‌ها مؤاخذه نکن. گاهی آدم می‌لغزد و ایمانش ضعیف می‌شود و تقوایش از بین می‌رود. گناهان آدمی همان لغزش است و باید از خدا بخواهد که مؤاخذه نشود. وی می‌افزاید: خدا در اثر گناه به غضب می‌آید و سیل و زلزله و بلایای طبیعی همه آثار گناه است. مردم را توجه نمی‌دهند که غالب این اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است. این استاد اخلاق ادامه می‌دهد: کسی که نماز اول وقت نمی‌خواند و اتوموبیل خود را در جاده می‌راند، مورد نفرین نماز قرار می‌گیرد و تصادف می‌کند.
نماز اول وقت انسان را نفرین می‌کند و می‌گوید «خدا ضایع کند تو را که من را ضایع کردی!» وی ادامه می‌دهد: اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا می‌کند و می‌گوید: «خدا حفظ کند تو را که من را حفظ کردی» و زندگی رو به روال می‌افتد.
اگر کسی با خدا باشد، هیچ کس نمی‌تواند علیه او توطئه کند، چون او خدا را دارد.
«واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ»
خدایا «اقاله» کن و گناهان ما را بیامرز. در دعای کمیل هم این لفظ است که خدایا لغزش‌های ما را اقاله کن؛ یعنی ما را بدون هزینه ببخش. در مورد معامله نیز چنین لفظی در فقه وجود دارد. یعنی فروشنده و خریدار حق فسخ معامله را تا زمانی که با یکدیگر هستند، دارند. اما بعد از جدایی و بدون دلیل نیز اگر مشتری جنس را پس آورد، کاسب مستحب است آن را قبول کند. مثلاً شخصی یک ظرف ماست می‌‌خرد و به منزل می‌برد و متوجه می‌شود که پیش از وی ظرف ماست دیگری نیز خریداری شده است. در این حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وی آن را بپذیرد و پول آن را عیناً پس دهد.
«ولاتَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ»
خدایا من را تیر بلا قرار مده. سیل و رانش زمین یعنی همان تیر! هواپیما در آسمان پرواز می‌کند و ناگاه روی ساختمانی فرود می‌آید و همه ساکنان آن از بین می‌روند. این غرض و تیر بلاست که حاصل گناه و خطاهای ماست. این استاد حوزه علمیه می‌گوید: تمام پیش‌آمدهایی که می‌شود همه نتیجه گناهان ماست برای این گفته من مدرک وجود دارد و هم در قرآن آیه دارد و هم در این باره روایت و حدیث داریم.
«هر گرفتاری برای شما پیش می‌آید، دسترنج خودتان است.» هر چه بکاری همان را درو می‌کنی. از گندم، گندم و از جو، جو می‌روید. وی ادامه می‌دهد: قرآن می‌فرماید: «خدا برنامه‌های مردم را عوض نمی‌کند، آنها را گرفتار بلا نمی‌کند مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.» مثل ماشین که انحراف به چپ پیدا کند، تصادف می‌کند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشیم تصادف، عذاب خدا، می کنیم.
در پایان دعا می‌گویم: «بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین» به عزت خودت، این دعاها را درباره ما مستجاب کن! ای کسی که عزت مسلمین با توست. ببینید الآن مسلمین چه عزتی دارند! آمریکا غر می‌زند، مسلمانان مقابلش ایستاده‌اند و تمام دنیا علیه آن هستند.

آیت الله میرباقری ؛ گناه، ایمان انسان را از بین می برد

گناه، ایمان انسان را از بین می برد/ ترک گناه افضل اعمال است/ متقین چه در گشایش و چه در سختی انفاق می کنند/ تسویف به عنوان نیرنگ بزرگ شیطان به چه معناست؟

یکی از مهم ترین دستوراتی که به ما داده شده و برای رشد و ترقی انسان لازم است ترک معصیت خدا است. در روایات آمده است که اثر گناه بر انسان از اثر کارد بر گوشت بیشتر است، گناه ایمان انسان را از بین می برد و قطعه قطعه می کند. در روایات آمده است اگر انسان مرتکب یک گناه شود یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می شود؛ اگر گناه روی گناه او آمد و آن را تکرار کرد این نقاط سیاه همه قلبش را می گیرد و باب هدایت به روی او بسته می شود.

گروه معارف – رجانیوز: متن حاضر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در مسجد مهدی آباد کرج در تاریخ ۵ اسفندماه ۹۴ می باشد. در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین میرباقری بر ترک گناه و نکاتی برای سلوک انسان اشاره کرده اند؛ نکته اول آن است که انسان باید از همه محرمات بخصوص حرام هایی که در او اثر دارد اجتناب کند و بلافاصله به دنبال هر غفلت و خطا استغفار کند.

ایشان در تفسیر آیه ای از سوره آل عمران صفات متقین را برشمردند: آنهایی که در راه خدا انفاق می کنند چه در گشایش باشند و چه در تنگی. آنهایی که در هنگام غضب خشم خود را فرو می خورند و کظم غیظ می کنند سپس محاسبه کرده اگر فهمیدند حق با خودشان است عفو می کنند احسان هم می کنند و با احسان طرف مقابل تربیت می شود.

حجت السلام میرباقری با بیان حدیثی از امام رضا(ع) بر آثار ذکر صلوات اشاره کرده و متذکر شده اند که صلوات کفاره گناهان است کثرت آن بنیان گناه را از بین می برد، خلقت انسان را پاک و گوارا و نفس انسان را تطهیر می کند.

گناه ایمان انسان را از بین می برد

یکی از مهم ترین دستوراتی که به ما داده شده و برای رشد و ترقی انسان لازم است ترک معصیت خدا است. در روایات آمده است که اثر گناه بر انسان از اثر کارد بر گوشت بیشتر است، گناه ایمان انسان را از بین می برد و قطعه قطعه می کند. در روایات آمده است اگر انسان مرتکب یک گناه شود یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می شود؛ اگر گناه روی گناه او آمد و آن را تکرار کرد این نقاط سیاه همه قلبش را می گیرد و باب هدایت به روی او بسته می شود.

ترک گناه افضل اعمال است

حضرت در خطبه شعبانیه فرمودند ماه رمضان در راه است که شهر خدا است در این ماه درهای جهنم بسته و درهای بهشت گشوده است مراقب این ماه باشید. وجود مقدس امیرالمومنین سوال کردند یا رسول الله افضل اعمال در این ماه چیست؟ فرمودند ترک گناه، گناه نکردن افضل اعمال است. گاهی بخاطر چشم پوشیدن از یک گناه، از یک لقمه حرام یا از یک صحنه حرام درهای معنویت به روی انسان گشوده می شود. بزرگانی بودند که راه معنوی شان از ترک یک گناه آغاز شده است. بنابراین باید تلاش کنیم با همه وجود حتی مرتکب یک گناه هم نشویم چون اگر انسان مرتکب یک گناه شود خدا را معصیت کرده است. خدا حفظ کند استاد بزرگواری می فرمود: عظمت معصوم به این است که یک بار هم خدا را گناه نکرده همیشه پاک و در مقام طاعت بوده است. بنابراین ما باید تلاش کنیم که بشدت از گناه بپرهیزیم.

در روایات تعبیری آمده است فرمودند همه گناهان سخت است ولی گناهی که با آن حرام می روید سخت ترین گناه است. برای اینکه اگر توبه کنیم توبه آن دشوار است؛ توبه گناهی که از آن گوشت حرام روییده طبق فرموده امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه آن است که انسان بعد از اینکه استغفار کرد و تصمیم بر ترک گناه گرفت استغفارش شش معنا دارد؛ یکی آن است که گوشت هایی که از حرام روییده را آب کند تا پوست به استخوان بچسبد دوباره از نو گوشت بروید. چون گوشتی که از حرام روییده مانع عبادت است. خیلی وقت ها آدم هنگام سحر از خواب بیدار می شود دلش می خواهد عبادت کند ولی لقمه ای که در روز خورده مزاحم است، لقمه می خواهد به جهنم برود بنده می خواهد برخیزد و عبادت کند.

بنابراین نکته اول آن است که باید از همه محرمات بخصوص حرام هایی که در انسان اثر دارد اجتناب کرد؛ باید از لقمه حرام و لقمه شبهه ناک که در سطح حرام است پرهیز کرد. حضرت فرمود در بهشت وارد نمی شوید الا پاک؛ اگر لقمه حرام بود باید به گونه ای شما را پاک کنند یا با سختی جان کندن یا عذاب قبر، باید به گونه ای انسان را پاک کنند تا وارد بهشت شود. انسان باید بشدت بر ترک گناه مواظبت داشته باشد عمر سریع می گذرد؛ یک سال که می گذرد غیبت نکرده باشد، مومنی را آزار نداده باشد، حق مومنی را ضایع نکرده باشد.

بیاد دارم ایام اعتکاف ماه رجب در مشهد مشرف بودیم؛ در مسجد گوهرشاد طلبه ها و دانشجوها معتکف بودند. استاد بزرگواری شب نیمه رجب حدود ساعت دو نیمه شب در کنار حرم امام رضا علیه السلام به منبر رفت او از اساتید بزرگ اخلاق و از شاگردان بنام علامه طباطبایی بود ما خیلی خوشحال شدیم گفتیم حتما برای ما تحفه هایی دارد و امشب از معارف سنگینی برای ما سخن می گوید. او از ابتدای سخن خود گفت گناه نکنید؛ هرچه اصرار کردند که مطلب اضافه ای بگوید گفت گناه نکنید. گفت شما بیست سال است نماز می خوانید علت اینکه نمازتان مثل نماز روز اولتان است برای این است که گناه می کنید وگرنه هر نماز باید انسان را یک قدم جلو ببرد و نماز دوم قدم بعدی باشد.

مؤمن باید تقوی پیشه کند

نکته دوم آن است که مؤمن باید مراقب باشد که تقوی داشته باشد حرامی از او سر نزند نه گناهان صغیره و نه کبیره. در عین حال در روایات از ائمه علیهم السلام سوال شده آیا ممکن است مؤمن مرتکب گناه شود؟ فرمودند ممکن است مؤمن بلغزد و گناه کند، گناه نسبت به مؤمن لغزش است. البته روایات فراوانی است که مؤمن نسبت به گناه لاابالی نیست ممکن است در موقعیتی مرتکب گناه شود ولی نسبت به گناه بی مبالات نیست. اگر کسی نسبت به گناه بی مبالات بود، نسبت به آبروی مردم بی مبالات است، غیبت می کند و این بسیار خطرناک است و در ایمانش باید تردید کند. انسانی که نسبت به گناه بی مبالات نیست مواظب است گناه نکند، غیبت نکند مواظب چشم، گوش و قلبش است که گناه نکند اما در موقعیتی که مرتکب گناه می شود به تعبیر قرآن و روایات «لمم» است. لمم یعنی آن گناهی که سریره و سرشت انسان نیست انسان دوست ندارد ولی از دستش در می رود.

اگر گناه و لغزشی اتفاق افتاد تدارکش چیست؟ قرآن می فرماید متقین اینگونه هستند که اگر خطایی مرتکب شوند بلافاصله به دنبال هر غفلت و خطایی تذکری دارند و بدنبال آن تذکر استغفار می کنند. در سوره مبارکه آل عمران آمده است که خدای متعال می فرماید: «وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(آل عمران/١٣٣) به سرعت به طرف بهشتی که خدا برای متقین آماده کرده حرکت کنید. خدا بهشت را آماده کرده و همه چیز آماده است. در بهشت متقین نهرهایی جاری است: نهر عسل مصفا، «… مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ …»(محمد/۱۵) میوه های بهشتی در اختیار آنهاست لازم نیست میوه بچینند درخت، شاخ و برگ های خود را در اختیار آنان قرار می دهد. تعبیر قرآن این است همه چیز آماده است نیاز نیست شما زحمت بکشید خدا بهشت را آماده کرده است که به سرعت به طرف آن حرکت کنید؛ فرصت کوتاه است گمان نکنید خیلی زمان دارید فرصت را از دست ندهید از لحظه ها، از یک شب و روز آن استفاده کنید و به طرف بهشت به سرعت حرکت کنید.

متقین چه در گشایش و چه در سختی انفاق می کنند

قرآن در توضیح متقینی که خدا بهشت را برایشان آماده کرده است می فرماید: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»(آل عمران/۱۳۴) آنهایی که در راه خدا انفاق می کنند چه در گشایش باشند و چه در تنگی. منتظر نیستند از مال زیاد و بلا استفاده خود انفاق کنند، آن هنگام که در تنگی هستند از همان مال کم هم انفاق می کنند و آن هنگام که در گشایش هستند به اندازه وسعشان انفاق می کنند. در سختی هم انفاق می کنند بالاخره گرفتارتر از ما هستند اگر هم نباشند در قرآن دستور به مواسات داده شده است. مواسات یعنی مشکل خود و برادرت را یکی بدانی؛ یعنی فرض کنید فرزند همسایه کفش ندارد فرزند خودت هم کفش ندارد آن فرزند را فرزند خودت ببینی. ایثار یعنی خود گرسنه بمانی همسایه ات را سیر کنی، همان که در سوره هل اتی آمده است وجود مقدس امیرالمومنین و فاطمه زهرا و حسنین انجام دادند سه شب لقمه افطار خودشان را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و با آب افطار کردند این ایثار است. مواسات ایثار نیست؛ من گرسنه بمانم تو سیر، مواسات یعنی نانی را که داریم با هم نصف کنیم کمی من گرسنه می مانم کمی تو. کمترین آن انفاق است که انسان به اندازه وسعش بدهد. همانگونه که خداوند در آیه سوره آل عمران فرمود متقین آنهایی هستند که نداشته باشند انفاق می کنند زیاد هم داشته باشند انفاق می کنند.

صفات متقین

قرآن در این آیه صفات متقین را بیان کرده است. اول:«وَالْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» متقین در هنگام غضب خشم خود را فرو می خورند. ما دوستان اهل بیت یکی از مواردی که خیلی زمین می خوریم از غضبمان است که گاهی بیش از شهواتمان است. وقتی عصبانی می شویم متوجه نیستیم که عصبانیت نابجا گناه است. متقین کسانی هستند که خشم خود را فرو می خورند. خیلی وقت ها آدم با یک فریاد می تواند مساله را حل کند بچه است با یک فریاد قصه حل می شود ولی اگر فریاد نزنی یک ساعت باید با او کلنجار روی تا قانع شود متقین اینگونه هستند فریاد نمی زنند کظم غیظ می کنند. اصلا آدم کیست که به دیگران غضب کند مگر در مواقعی که وظیفه واجبش باشد.

دوم:«وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ». انسان باتقوا اول وقتی عصبانی می شود کظم غیظ می کند؛ اگر کظم غیظ نکرد نمی تواند عادلانه رفتار کند هر کاری که در غضب انجام شود از مرز عدالت انسان بیرون می رود. در خانه صحنه ای پیش می آید عصبانی می شود اگر کظم غیظ نکند رفتارش غیر عادلانه است. در محل کار با رفیقش همینطور اول کظم غیظ می کند؛ کظم غیظ شرط عدالت است وقتی انسان کظم غیظ کرد غضب خود را فرو خورد محاسبه می کند حق با من است یا با رفیقم. اگر حق با رفیقش بود می تواند عادلانه تقاص کند. خدای متعال در این آیه می فرماید متقین کسانی هستند که وقتی هم حق با آنها است عفو و گذشت می کنند. نسبت به همسر، همکار، فرزند، پدر، برادر، مادر عفو می کند.

سوم:«وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» خدای متعال محسنین را دوست دارد. بعضی گفته اند مؤمن علاوه بر اینکه باید کظم غیظ و عفو کند، باید به کسی که به او ظلم کرده احسان کند. این بسیار سخت است. از امام مجتبی علیه السلام شنیده اید کسی از شام آمده بود هر چه از دهانش آمد گفت. رفتند متعرض شوند حضرت فرمودند صبر کنید. بعد که حرفهایش را زد عصبانیتش تمام شد، حضرت فرمود اینجا غریب هستی خانه نداری برویم مهمان ما باش. او را بردند و پذیرایی کردند. آن شخص گفت من تاکنون کسی را اندازه شما دشمن نمی دانستم، از این به بعد کسی را بیشتر از شما دوست ندارم. این همان معنای «وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» است.

بنابراین متقین کسانی هستند که کظم غیظ می کنند اگر فهمیدند حق با خودشان است عفو می کنند احسان هم می کنند با احسان طرف مقابل تربیت می شود. کسی که بدون علت داد می زند بیماری دارد شما اول باید کظم غیظ کنید بعد او را ببخشید و به او احسان کنید تا بیماری اش از بین برود و ادب شود آنوقت شما در ثواب آدم شدن او شریک می شوید.

تسویف نیرنگ بزرگ شیطان

«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ»(آل عمران/۱۳۵) متقی ممکن است در موقعیتی از دستش در برود مرتکب فحشایی شود یا به خود ظلم کند. مرحوم فیض در تفسیر صافی می فرماید «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» از «فَاحِشَهً» بدتر است. ممکن است در موقعیتی مرتکب گناهی شود و به نفس خود ظلم کند ولی متقی کسی است که در مقابل این گناه استغفار می کند. خدای متعال در تعبیر لطیفی می فرماید: متقی که مواظب است گناه نکند این صفات را دارد اگر در موقعیتی از دستش در رفت یک گناه کرد بلافاصله استغفار می کند و چه کسی غیر از خدا گناه متقین را می بخشد؟ حتما خود من گناه متقین را می بخشم. در روایت آمده است وقتی این آیه نازل شد شیطان قوا و سران لشکرش را جمع کرد گفت آیه ای نازل شده همه زحمت های ما را به باد می دهد، خدای متعال در این آیه به متقین اشاره کرده است، شیطان هم فقط با متقین کار دارد، امام صادق علیه السلام فرمود شیطان از بقیه فارغ است او به دنبال متقین است. خدای متعال فرمودند متقین اگر بلغزند زود توبه می کنند خودم گناهشان را پاک می کنم. شیطان گفت چکار کنیم؟ تعبیر این است که شیاطین شروع به چاره جویی کردند. یکی گفت من به این گناه وادارشان می کنم، یکی گفت به آن گناه. ابلیس گفت فایده ندارد همه این گناهان با استغفار پاک می شود. یکی از شیاطین گفت من به آنها وعده طول عمر می دهم آنها را به تسویف می اندازم می گویم عجله نکن امروز گناه کن فردا توبه می کنی و ابلیس این را پذیرفت گفت چاره همین است. تسویف به فردا و پس فردا انداختن توبه است.

کفاره، تدارکی برای گناه

بنابراین قدم اول این است که مومن نباید گناه کند و نباید نسبت به گناه بی مبالات باشد. اگر در موقعیتی از دستش در رفت مرتکب گناهی شد بلافاصله در تدارک این گناه توبه و استغفار کند. علاوه بر توبه و استغفار تدارک دیگری برای گناه است. آدم باید برای گناهش کفاره دهد بزرگان اینگونه بودند هنگامی که مرتکب گناه می شدند برای خود کفاره در نظر می گرفتند.

این داستان از یکی از شاگرادن مرحوم آیت الله بروجردی نقل شده است، می گفت یکی از شاگرادن سر درس اشکال کرد مرتب اشکال رد و بدل شد و ایشان عصبانی شدند. پس از آن ایشان شبانه به خانه آن شاگرد رفتند و عذرخواهی کردند و به او گفتند شما من را به زحمت انداختید من نذر کردم اگر عصبانی شدم شش ماه روزه بگیرم. در احوالات بعضی بزرگان نقل شده است یک روز نماز صبحشان قضا شده یک سال خودشان را مجازات کردند شب ها نخوابیدند. به همین علت است که بزرگان به ما گفته اند برای خود برنامه ای بگذارید، نگذارید نفس عادت کند مجازاتش کنید. اگر نگاه حرام کرد وادارش کنید یک ختم قرآن کند کفاره گناه درنظر بگیرید که دیگر دفعه دوم به طرف گناه نرود.

بنابراین مومن گناه نمی کند، اگر مرتکب گناه شد بلافاصله استغفار می و تدارک گناه می کند. اگر به مومنی اهانت کرد شب و نیمه شب برای او استغفار می کند یک زیارت جامعه کبیره به نیابتش می خواند. در روایت آمده است اگر غیبت مومنی را کردید کفاره اش این است که برایش استغفار کنید یک نافله شب، نماز شب بخوانید استغفار کنید تا جبران و کفاره گناهی باشد که انجام داده اید. این قدم سوم است.

صلوات کفاره گناهان است

آنچه گفته شد مقدمه حدیثی از وجود مقدس ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا است. حضرت فرمودند: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکثِرْ مِنَ الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما»(۱). کسی که از دستش در رفته مرتکب گناهی شده توانایی تدارک آن گناه را ندارد توبه و استغفار می کند ولی نمی تواند برای آن گناه کفاره دهد و کاری انجام دهد که آن گناه جبران شود، باید بر نبی اکرم و آل ایشان بسیار صلوات بفرستد، کثرت صلوات بنیان گناه را از بین می برد.

چون گاهی ریشه گناه در صفات رذیله ما است؛ آدم بخیل است حقوق واجبش را نمی دهد، استغفار می کند ولی دوباره همان می شود. او بخیل است هنگامیکه باید از مومنی دستگیری کند نمی کند، باید آبرویش را بگذارد نمی گذارد، تا بخل او ریشه کن نشود کار او حل نمی شود ده بار هم استغفار کند باز درست نمی شود باید ریشه بخل کنده شود، باید ریشه حسد که آدم را به غیبت می اندازد کنده شود. امام رضا در این حدیث فرمود کثرت صلوات ریشه گناه را از بین می برد.

کثرت صلوات مایه طهارت خلقت انسان

این حدیث را خواندم برای اینکه متذکر شوم ما یک صلوات معمولی داریم که همه می فرستیم خود آن اکسیر اعظم است که کثرت آن غوغا می کند. این داستان را مکرر شنیده اید: ملا علی معصومی از هم دوره ای های مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی در همدان بودند ایشان نقل کرده بودند من رفیقی داشتم که بسیار صلوات می فرستاد زبانش مترنم با صلوات بود. روزی پیش من آمد دیدم بوی عطر بسیار فوق العاده ای می دهد. فهمیدم این عطر دنیایی نیست. خلوت که شد به او گفتم این بوی عطر از کجا است؟ گفت به شما می توانم بگویم می دانید من دائم الصلوات هستم گفتم بله. گفت خواب دیدم در مجلسی چند نفر نشسته بودیم وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند کسی که بیشتر از همه بر من صلوات می فرستد جلو بیاید. من اباء کردم گفتم شاید آنهایی که هستند از من بیشتر صلوات فرستادند. حضرت سه بار تکرار کردند بار سوم به من اشاره کردند بیا جلو من رفتم حضرت لب من را بوسیدند از آن هنگام بوی حضرت در من تجلی کرده است. این خاصیت صلوات است لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکمْ … طِیباً لِخَلْقِنَا» با کثرت صلوات خلقت آدم پاک و گوارا می شود طیب و معطر می شود.

به غیر از صلوات هایی که ما می فرستیم، صلوات های دیگری است که مفصل هستند. چهارده صلوات است امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند برای هر یک از چهارده معصوم صلواتی است که محدث قمی در مفاتیح بعد از زیارت جامعه کبیره این چهارده صلوات را نقل کرده است. انشاالله این صلوات ها را جزو برنامه زندگی قرار دهید و بر آن مداومت کنید آثار بسیاری دارد. یکی از آنها صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها است آن را ورد زبانتان قرار دهید. چون بر طبق روایات حضرت زهرا سلام الله علیها شب قدر ما هستند. شب قدر شبی است که ما در آن شب می توانیم به خدا برسیم، شبی است که در آن می شود حجاب بین ما و امام زمان، حجاب بین ما و نبی اکرم برداشته شود.

شب قدر برای آن است که اگر عمرمان کوتاه است در آن شب به خدا، به پیامبر برسیم، به امام راه پیدا کنیم. در روایت آمده است که وجود مقدس فاطمه زهرا شب قدر است. امام صادق علیه السلام فرمودند اگر به معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیدید به شب قدر رسیدید. توسل به حضرت زهرا در امور معنوی مثل اکسیری است که به مس می زنند طلا می شود. اگر بخواهید مس زیر زمین بماند طلا شود گاهی باید هزاران سال زیر زمین بماند فعل و انفعالات اتفاق بیفتد تا به طلا تبدیل شود ولی وقتی اکسیر را به مس می زنند همان زمان طلا می شود. توسل به حضرت زهرا اینگونه است مس آدم را طلا می کند. انشاالله متوسل به حضرت زهرا باشیم. حضرت زهرا در این دنیا آمده اند، بار این دنیا را کشیده اند تا ما را به خدا برسانند. متوسل به حضرت زهرا باشیم که شکل های مختلف دارد زیارت حضرت، صلوات حضرت، بکاء بر مصیبت حضرت، گریه بر سیدالشهدا، همه توسل به حضرت زهرا است دائم متوسل باشیم انشاالله خدای متعال گره از کارمان باز می کند.

در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام که در تحف العقول است حضرت به کمیل فرمودند: کمیل هر روز ما چهارده معصوم را بنام یاد کن بر ما صلوات بفرست و این صلوات را حرز خود و همه متعلقاتت قرار بده همه دارایی خود را در پناه آن قرار بده. صلوات دیگری است که از امام سجاد علیه السلام نقل شده است معروف به حرز امام سجاد است مرحوم محدث قمی در مفاتیح نزدیک دعای توسل این حرز را نقل کرده اند بسیار کوتاه است صلوات بر چهارده معصوم است بر آن مداومت داشته باشید آثار فراوانی در خلق انسان دارد. آنهایی که تند مزاج هستند بسیار صلوات بفرستند برای اینکه اخلاق آدم گوارا شود به حلم، مدارا و کظم غیظ برسد کثرت صلوات بسیار موثر است دائم الصلوات باشد هنگامیکه راه می رود صلوات بفرستد. فرمود اگر شما یک صلوات بفرستید خدای متعال در هزار صف از ملائکه بر شما صلوات می فرستد.

صلوات نفس را تطهیر می کند

نسبت به هیچ پیامبری این را نداریم تنها نسبت به حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم است: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(احزاب/۵۶) خدای متعال و ملائکه الهی مرتب صلوات می فرستند. شما هم اقتدای به ملائکه کنید صلوات بفرستید. صلوات ما موجب می شود خدا بر ما صلوات بفرستد. «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکمْ وَمَلَائِکتُهُ لِیُخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ …»(احزاب/۴٣) صلوات خدا ما را از ظلمات به سمت نور هدایت می کند. گناهان، صفات رذیله، شرک ظلمات است و توحید نور است. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ …»(نور/٣۵)، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ …»(بقره/٢۵٧). اگر خدای متعال بر کسی صلوات فرستاد نتیجه صلوات خدا این است که انسان را از ظلمات به وادی نور هدایت می کند. خدا فرمود اگر شما ده صلوات بفرستید در روایتی خدای متعال صد صلوات بر شما می فرستد از این بیشتر هم هست. این است که اگر کسی اهل کثرت صلوات بود خدا دائما بر او صلوات می فرستد که نتیجه آن این است که صلوات خدا بنده را از ظلمات به سمت نور هدایت می کند. همچنین در روایت آمده است وقتی خداوند صلوات می فرستند ملائکه به تبع صلوات می فرستند. بنابراین اگر دائم الصلوات باشیم و مداومت کنیم، خدای متعال هم بر صلوات بر ما مداومت می کنند و صلوات خدا «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ». این است که صلوات طهارت نفس می آورد. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکیَهً لَنَا وَ کفَّارَهً لِذُنُوبِنَا» خدای متعال و ملائکه مرتب صلوات می فرستد بر بنده نتیجه آن این است که سیر ما در وادی توحید و نور می شود انشاالله با صلوات مطهر و نورانی می شویم بخصوص صلوات حضرت زهرا را حفظ و بر آن مداومت کنید بعد از هر نماز این صلوات را بخوانید.

 در بندگی طمع نداشته باشید (تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/ که خواجه خود هنر بنده پروری داند). احتیاج ندارد برای مزد کار کنید خدا مزد را از قبل داده است ما نیت می کنیم ملائکه می نویسند. در روایت آمده است اگر کسی نماز شب می خواند نیتش این بود که تا آخر عمر نماز شب بخواند اما حال که پیر و ناتوان شده نمی تواند، ملائکه ثواب نماز شب را برای او می نویسند. کار خدا این است که از قبل می نویسد هنگامیکه نیت می کنید می نویسد. اما در مورد گناه اینطور نیست تا وقتی مرتکب گناه نشدی نوشته نمی شود در روایت آمده است آن هنگام که بنده مرتکب گناه می شود ملکی که روی دوش راست انسان است به آن یکی می گوید ننویس تا هفت ساعت به او اجازه نمی دهد بنویسد اگر تا هفت ساعت توبه نکرد آنوقت می نویسد ولی همین که نیت می کنید ثواب نوشته می شود اگر مانعی هم پیش آمد ثوابش را برای بنده می نویسند. نیت ما این باشد که انشاالله دائم اهل صلوات باشیم.

زنی که با تبر خود از ایران دفاع کرد

«فرنگیس حیدرپور»، در سال ۱۳۴۱ در یکی از روستاهای گیلانغرب در استان کرمانشاه متولد شد و ۱۸ ساله بود که در سال ۵۹ دشمن بعثی در ادامه تجاوزش به خاک ایران روستای محل سکونتش را هم با توپ و تانک نواخت تا بر اثر اصابت گلوله توپ برادر، دایی، عمو، پسر دایی، دختر دایی، دختر عمو و دیگر اعضای خانواده‌اش به شهادت برسند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، رضا خدری عکاس و خبرنگار جنگ تحمیلی- «فرنگیس» را آنهایی که یادی از دوران دفاع‌مقدس در اذهانشان همچنان باقی است به خاطر می‌آورند. او همانی است که با یک تبر حماسه‌ای را خلق کرد که شاید نظیرش را تنها در داستان‌های اساطیری شنیده و یا خوانده باشیم.
حال و روز فرنگیس خوش نیست و کسی او را یاد نمی‌کند. گویا قهرمان‌ها، دلیران، شجاعان و شیرزنان فقط مال روزهای جنگ هستند و این روزها کسی نیازی به فرنگیس‌ها ندارد. شاید آدم های زیادی فرنگیس حیدرپور را نشناسند و برایشان دانستن در مورد یک اسم هم اهمیتی نداشته باشد، اما همه آنهایی که سفری به کرمانشاه داشته اند، و مجسمه زن تبر به دست را که در یکی از میادین این شهر قرار گرفته، دیده باشند.
فرنگیس حیدرپور متولد سال ۴۱ در روستای اوازین گیلانغرب است که در جریان جنگ تحمیلی با رشادت و شجاعت خود حماسه ای را آفرید که بر اثر آن به شیرزن ایران شهرت یافت.
آیا این شیر زن ایرانی را می‌شناسید؟
«فرنگیس حیدرپور»؛ نامش آشنا نیست! شیرزن کرد را هم که به پسوند اسمش اضافه کنی شاید کمتر کسی بداند او زنی است که با یک تبر به جنگ با سربازان عراقی در دوران دفاع مقدس رفته و اتفاقا پیروز هم شده است.
اغلب ایرانیان داستان تخیلی آن پسرک فداکار که انگشتش را به سوراخ سد فرو برد بخاطر دارند و حتی بدون آوردن توصیف اضافه‌تری هم می‌دانند که آن پسرک فداکار اروپایی‌ها پتروس نام دارد؛ اما بخاطر ندارند که در همین گیلانغرب خودمان زن کُردیست که در ایام دفاع مقدس با یک تبر، یک نیروی مزدور عراقی را به هلاکت رسانده و یکی دیگر را نیز به اسارت گرفته ، شیرزنی که رهبر معظم انقلاب نیز در سفرشان به گیلانغرب شجاعتش را ستودند.

 
«فرنگیس حیدرپور»، در سال ۱۳۴۱ در یکی از روستاهای گیلانغرب در استان کرمانشاه متولد شد و ۱۸ ساله بود که در سال ۵۹ دشمن بعثی در ادامه تجاوزش به خاک ایران روستای محل سکونتش را هم با توپ و تانک نواخت تا بر اثر اصابت گلوله توپ برادر، دایی، عمو، پسر دایی، دختر دایی، دختر عمو و دیگر اعضای خانواده‌اش به شهادت برسند.
پس از آن شیرزن ایرانی در حالی که تنها یک تبر به همراه داشت به جنگ با سربازان دشمن بعثی رفت و یکی از آنان را به هلاکت رساند و یکی دیگر را نیز به اسارت گرفت.
پس از پایان جنگ تحمیلی گرچه تندیسی از «فرنگیس حیدرپور» به عنوان شیرزن ایرانی در بوستان شیرین کرمانشاه تهیه و نصب شد اما امروزه با گذشت ۳۰ سال از اتمام جنگ اقدام درخور و شایسته‌ای برای معرفی این زن ایرانی صورت نگرفته تا همچنان باربی و پتروس و بتمن و اسپایدرمن‌های تخیلی قهرمان کودکان ما باشند.

سلبریتی‌ها چه بلایی سر فرهنگ عامه می‌آورند؟/ انحراف از واقعیت به رویا

فانتزی‌سازی جامعه و عدم شناسایی واقعیات و در قدمی دیگر واقعیت‌گریزی جوانان از جمله بحث‌هایی است که در حوزه رونق سلبریتی‌گری در ایران آسیب‌هایی را به‌وجود آورده است. واقعیت این است که در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه زنان مشکلات و مصائب زیادی وجود دارد اما به واسطه توجه رسانه‌ها و جوانان و خصوصا زنان جوان به سلبریتی‌ها و همشکل‌سازی با این افراد انحراف خاصی از واقعیت به موارد فانتزی دیده می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، امیرحمزه نژاد – سلبریتی محور شدن فرهنگ ایرانی به تقلید از غرب مشکلات و مصائب زیادی را در بر خواهد داشت که در حوزه زنان این موضوع بیشتر رخ عیان می‌کند. متاسفانه با همه‌گیر شدن استفاده از شبکه‌های اجتماعی بخصوص اینستاگرام که رسانه‌ای سلبریتی محور است و از افراد مشهور در حوزه‌های دسته پایین برای ایجاد جذابیت و جذب مخاطب بهره‌ می‌گیرد، روند سلبریتی محور شدن جامعه و الگوهای آن فزونی یافته است. البته رسانه‌های دیگری مانند تلویزیون و روزنامه‌ها نیز برای اینکه از غافله عقب نمانند خود را درگیر این ماجرا کرده‌اند. متاسفانه از دیرباز در رسانه ملی نیز در هر مناسبتی سلبریتی‌ها به عنوان میهمان دعوت می‌شدند و این افراد زینت المجالس رسانه‌ها بوده‌اند.

واژه سلبریتی هم از سلبریشن یا همان جشن‌ها و جشنواره‌ای ها به نوعی اخذ شده است. در این رابطه افراد مشهوری که مورد توجه عامه قرار می‌گرفتند و جذابیتی بصری داشتند، ستاره رسانه‌ها شدند که البته این موضوع یک کارکرد دوسویه برای طرفین داشته است. به این جهت که رسانه‌ها برای تغذیه، جذابیت و کسب درآمد از سلبریتی‌ها بهره می‌برند و سلبریتی‌ها برای شهرت بیشتر و متعاقب آن کسب درآمد بیشتر با رسانه‌ها همکاری می‌کنند. جوانان نیزبه راحتی سلبریتی‌ها را می شناسند و با سلبریتی‌ها ارتباط برقرار می کنند.

فانتزی‌سازی جامعه و عدم شناسایی واقعیات و در قدمی دیگر واقعیت‌گریزی جوانان از جمله بحث‌هایی است که در حوزه رونق سلبریتی‌گری در ایران آسیب‌هایی را به‌وجود آورده است. واقعیت این است که در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه زنان مشکلات و مصائب زیادی وجود دارد اما به واسطه توجه رسانه‌ها و جوانان و خصوصا زنان جوان به سلبریتی‌ها و همشکل‌سازی با این افراد انحراف خاصی از واقعیت به موارد فانتزی دیده می‌شود.

خصوصا اینکه سلبریتی‌های ایرانی و بویژه زنان مشهور خود دارای مشکلات عدیده‌ای هستند که مدگرایی، مصرف گرایی و گاه روابط لجام گسیخته، چالش ها و مفاسد اخلاقی آنها خود سبک زندگی ایجاد میکند که بیشتر به فرهنگ غربی نزدیک است و متاسفانه آسیب‌های فراوانی در پس آن وجود دارد.

در کشورمان اغلب سلبریتی‌ها مشکلات خصوصی و خانوادگی دارند که متاسفانه توسط همین افراد به جامعه تزریق می شود. در همین باب ما زنان سلبریتی مطلقه یا زنانی که ارتباط لجام گسیخته با نامحرم دارند، حیوان‌باز هستند و مدگرا و مصرف زده زیادی داریم . در همین رابطه یکی از سلبریتی‌های زن که از همسر خود جدا شده شایعات زیادی را حول خود دارد که با یک خواننده و سپس یک بازیکن فوتبال ارتباطاتی دارد و شاید این ارتباطات به ازدواج ختم شود! بسیاری از این افراد حتی در حال سودجویی با شهرت خود بدون هیچ توجهی به تخریب فرهنگ عامه هستند. چندی پیش بود که یکی از سلبریتی‌های زن که در اینستاگرام طرفداران زیادی دارد یک برند عطر را با حالتی مضحک تبلیغ کرد که البته مورد تمسخر قرار گرفت اما اینکه سلبریتی‌ها در خدمت مصرف‌گرایی هستند را به خوبی نمایان کرد. الگوی زندگی این افراد بعضا الگوهای خطرناکی است. اخیرا مرگ گربه یکی از بازیگران زن وی را آنقدر اندوهگین کرد که این هنرپیشه پستی در صفحه شبکه اجتماعی خود گذاشت و ناامیدانه آرزوی مرگ خود را کرد. فردگرایی و عدم تن دادن به زندگی خانوادگی و ازدواج و روی آوردن به سگ و گربه از شاخصه‌های زندگی سلبریتی‌هاست.

البته شاید سلبریتی‌های زن ادعا کنند که در امور عام المنفعه، خیرخواهانه و بشر دوستانه خدماتی انجام داده‌اند. برخی از بازیگران زن ایرانی سفیر سازمان ملل در حوزه صلح، بهداشت و کودکان و … هستند اما در این حوزه خدمات آنان بیشتر یک شوآف و نمایش است که چندان نمی‌تواند به درد آسیب‌های اجتماعی بخورد. در این حوزه پزهای سلبریتی‌ها حتی برای اینکه بیشتر در نزد مردم محبوبیت پیدا کنند یک حالت سودمندانه نیز پیدا می‌کند. درحالی که آسیب واقعی را این افراد با سبک‌های زندگی بهم‌ریخته و آشفته خود که البته در بسته بندی زیبا به جامعه وارد می‌کنند.

تخریب فرهنگ ایرانی در این حوزه نیز بسیار قابل توجه است. تن نمایی به جای باطن گرایی، ظاهرسازی به جای محتواگرایی، مصرف‌گرایی به جای بهینه‌سازی مصرف، فخر فروشی به جای رفتار فروتنانه…. همه و همه در سلبریتی‌سازی این جامعه موجب آسیب می‌شود. کارشناسان در حوزه مصرف گرایی و هزارتوی مصیبت آن بیان می‌کنند که مصرف گرایی انسان را در یک گردونه حرص ورزی قرار می‌دهد که به تباهی انسان و حسرت مداوم او می‌انجامد. سلبریتی‌های زن هر روز با یک لباس و با یک شکل و آرایش جدید که باید گفت حیات این افراد به همین گونه رفتارهاست،‌ در انظار و شبکه‌های عمومی ظاهر می‌شوند و این خود الگوی حریصانه در خصوص مصرف گرایی را در جامعه نهادینه می‌کند. از سوی دیگر جار و جنجال‌هایی که این افراد ایجاد می‌کند باعث می شود که مسائل و مشکلات جامعه و خصوصا آسیب‌هایی که در حوزه زنان و خانواده وجود دارد به محاق رفته و پنهان شود. اگر نگاهی به شکاف بین نسل‌ها و فرهنگ متضادی که وجود دارد بیندازیم، این موضوع را به طور مشهود در می‌یابیم که افرادی که متولد دهه‌های گذشته هستند برای شنیدن اخبار و وقایع ایران و جهان همواره وقت می گذارند اما امروز جوانان برای دنبال کردن زندگی سلبریتی‌ها و اخبار آنها وقت می‌گذارند و علاقه‌ای به اخبار واقعی ندارند. رشد زرد خبر و توجه جامعه جوان به این اخبار مشکلات توامانی را برای جامعه و زندگی این افراد در آینده که وارد جامعه می‌شوند، ایجاد می‌کند.

در این عرصه جوانان دیگر علاقه ای به محیط‌های علمی ندارند و حتی آداب حضور در این محیط ها را هم نمی‌دانند و با جیغ و دست و هورا به این محیط‌ها می‌روند. عدم تفکیک تفریح و کار و واقعیت و رویا در این عرصه با زندگی سلبریتی‌ها وارد زندگی جوانان شده است. در فرهنگ عامه ایرانی زنانی که دارای علم و دانش و حکمت بودند مورد توجه قرار می گرفتند و اینک زنانی که زیبایی و تفاخر به زیبایی دارند مورد توجه قرار گرفته‌اند. بهم ریختگی و آنومی که در فرهنگ ایرانی با این نوع سبک زندگی ایجاد می‌شود مشکلات بسیاری را ایجاد خواهد کرد که به نظر می‌رسد جامعه شناسان و روانشناسان باید برای آسیب‌شناسی و پدیدارشناسی این موارد دست به کار شده و نسبت به مشکلات حادی که در این زمینه در جامعه ایجاد می‌شود اطلاع رسانی لازم را انجام دهند.

گنجی به نام «جامعه کبیره»/ علت هراس منافقان از این دعا چیست؟/ پاسخ به برخی شبهات درباره سندیت دعای جامعه کبیره

متن زیارت جامعه کبیره به گونه ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را غیر معصوم محال عادی می داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم- که مرجع نهایی در بررسی روایات است- هماهنگ می بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می کند» ( جوادی آملی، ادب فنای مقربان۱/۸۷). علاوه بر این رویکرد عالمانه، می توان به مواردی اشاره داشت که از هر جهت زیارت جامعه کبیره را به عنوان یادگار و اثر امام هادی (علیه السلام) برای شیعیان ، باز می شناسد.
گروه اندیشه و معارف اسلامی – رجانیوز: به محوریت آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیه السلام) هیچ موجودی ارزشمندتر از انسان نیست وهیچ شئ استخراج شده ای، از معدن هستی به پای انسان نمی رسد. خداوند متعال که استخراج کننده این گوهر گرانبهاست، پس از استخراج او از معدن هستی، او را به دست زرگرانی متخصص قرار داده تا او را شکل دهند و ارزشمندتر نمایند. شکل دهندگان انسان در این عالم، کسی جز اهل بیت (علیه السلام) نیستند. (ظهیری.علی اصغر/ بر کرانه عصمت/ ۴۶۲)
به گزارش رجانیوز به نقل از روزنامه قدس، بر این باور جلوه های هدایت بخش هر یک از اهل بیت (علیه السلام) را در دوره امامت به گونه تأثیر گذار شاهدیم. در این بین از مشهورترین القابی که برای دهمین پیشوای شیعیان امام علی النقی (علیه السلام) ذکر شده است لقب ماندگار و شایسته «هادی» است. (طبرسی/ اعلام الوری/ ۳۵۵) تأثیر گذاری بر فرهنگ و ایده را باید در منطق و سخن بازمانده از بانیان آن جستجو کرد.
مکتب نورانی تشیع در دایره المعارف بزرگ و سترگ حدیثی اهل بیت(علیه السلام) به قدری جذاب است که گلچین نمودن آن بسیار سخت است، زیرا هر واژه از سخنان اهل بیت(علیه السلام) ستاره ای خاص در آسمان زندگی پیروان می باشد که زوایای گوناگون زندگی شیعیان را جلوه نور و هدایت بخشیده است. با این حال، چنانچه خواسته باشیم چشم انداز معرفتی امام هادی(علیه السلام) را نظاره کنیم، معجزه آسا با جامعه ای کبیره و گسترده مواجه می شویم که بایستگی ها و ملزومات عقیدتی، فکری و آرمانی شیعه را رهنمون گشته است. (قمی/عباس/الانوارالبهیه ۲۸۷)
آنچه در این نوشتار ارائه می شود، دور نمایی ناقص از معرفی گنجینه ولایت و مرامنامه ولایتمداری تشیع است که مضامین آسمانی و دور از غلو زیارت جامعه کبیره آن را به ارمغان آورده است.
پیشینه زیارت جامعه کبیره 
در میان زیارتنامه های مأثور، زیارتهایی وجود دارد که به « زیارات جامعه» مشهور است. این زیارتنامه ها را بدان سبب «جامعه»خوانده اند که متن آنها به گونه ای تنظیم و آموزش داده شده است که می توان با خواندن یکی از آنها، هر یک از پیامبران و امامان را از دور یا نزدیک زیارت کرد. بنابراین این گونه زیارتها ویژه پیامبر یا امام یا مکان یا زمان خاصی نیست. برخی از مؤلفان کتب ادعیه و زیارات، فقط به آوردن یکی از این زیارتها توجه نشان داده اند( المفید. کتاب المزار / ۱۷۶- شهید اول، المزار /۲۳۶) اما برخی، چند فقره از آنها را در کتابهای خویش به ودیعت نهاده اند؛ چنانکه ابن بابویه قمی ملقب به «صدوق» دو فقره( من لایحضره الفقیه/۲/۶۰۸-۶۰۹؛همو،عیون اخبارالرضا.۲/۲۷۱-۲۷۸) آقا جمال خوانساری سه فقره (مزار/۱۰۲) سید محسن امین چهار فقره(مفتاح الجنات ۲/۲۱۰- ۲۱۸) محدث قمی پنج فقره(مفاتیح الجنان/ ۹۵۰) و محمد باقر مجلسی در«باب الزیارات الجامعه» به تعداد پیشوایان معصوم (علیه السلام) چهارده فقره(بحارالانوار۹۹/۲۰۹) از این زیارتها را نقل کرده است.
مجلسی(ره) پس از نقل آن زیارتها گوشزد می کند که زیارتهای جامعه دیگری هم هست که به سبب موثق نبودن یا تکراری بودن مضامین، از آوردن آنها چشم پوشیدیم. ( سید کاظم طباطبائی. پژوهشی درباره زیارتهای جامعه. مطالعات اسلامی.شماره ۶۲) وی پس از زیارت جامعه صغیره، زیارت جامعه کبیره را نقل می کند. شیخ صدوق(ره) از دقاق، سنائی، وراق و حسین بن ابراهیم بن احمد کاتب یا مکتب و این چهار نفر که گویا از مشایخ صدوق (ره) بوده اند از محمد بن ابی عبدا… کوفی وابوالحسین اسدی و این دو از محمد بن اسماعیل برمکی از موسی بن عبدا… یا عمران نجفی روایت می کند که به امام هادی(علیه السلام) گفتم ای زاده رسول خدا(ص) مرا تعلیم فرما زیارتی با بلاغت کامل که هر گاه خواستم زیارت کنم، آن را خوانم.
فرمود: چون به درگاه حرم رسیدی بایست و پس از غسل در حالی که شهادتین را زمزمه می کنی، در لحظه دیدن قبه و قبر، سی مرتبه «ا…اکبر» بگو، سپس با وقار و آرامش گام بردار، بایست و سی مرتبه«ا…اکبر» بگو پس از آن نزدیک قبر مطهر برو و چهل مرتبه«ا… اکبر» بگو تا صد تکبیر تمام شود، آنگاه بگو: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه…(عیون اخبار /۲/۲۷۲-۲۷۸؛من لا یحضره الفقیه۲/۶۰۹؛طوسی، تهذیب ۶/۹۵؛ مجلسی.محمدباقر.بحارالانوار ۹۹/۱۲۷-۱۳۴؛ قمی.مفاتیح الجنان/۹۵۰) به واسطه این «جامعه» همه امامان (علیه السلام) به غیر از حضرت زهرا(علیه السلام) زیارت می شوند، زیرا آنچه در این زیارت آمده است، همگی شهادت بر شؤون ویژه حجت های خدا بر خلق خدا می باشد و بدیهی است به فرموده امام عسکری (علیه السلام) که فرمود:«ما امامان حجت های خدا بر مردم و خلق خدا هستیم و فاطمه حجت خدا بر ما می باشد». مقام حضرت زهرا(علیه السلام) تا چه اندازه رفعت دارد و با پیوند دو سخن ارزشمند پیامبر (ص) که فرمود:«فاطمه روحی التی بین جنبی» و «ظاهری النبوه و باطنی الولایه» می توان چنین نتیجه گرفت که حضرت زهرا (علیه السلام) مظهر نبوت و ولایت است. (الاسرارالفاطمیه/ ۱۷)
ارزیابی اسناد جامعه کبیره 
چنانچه قواعد علم حدیث شناسی و تعابیر و اصطلاحات آن را بشناسیم، به خوبی به تاریخچه ابداع اصطلاحاتی همچون «صحیح» نزد متأخرینی همچون علامه حلی و استادش احمد بن طاوس دست می یابیم.
در دوره علامه حلی به واسطه از بین رفتن قراین خارجی و مشوش شدن مجاهیل با روایات صحیح، قانون حدیث شناسی جدیدی تحت عنوان تقسیم روایات به حدیث صحیح، حسن موثق و ضعیف رسمیت یافت.
از این دوره به ویژه در زمانه معاصر برخی بدون توجه به حدیث صحیح و غیر صحیح نزد قدما به نقد احادیث شیعی در بین کتابهایی همچون کافی، استبصار، تهذیب، عیون اخبار الرضا و … پرداختند و اعلام داشتند که روایات غیر صحیح فراوانی در بین احادیث یافت می شود.
این دیدگاه باید واکاوی شود، ولی با ذکر این مقدمه، چنانچه سلسله راویان زیارت جامعه کبیره به محوریت قانون حدیث شناسی متأخرین و معاصرین پی گیری شود، نتیجه آن چیزی به جز همان داوری علامه مجلسی (ره) نیست. علامه مجلسی (ره) که در حدیث شناسی یکی از مفاخر و مشاهیر شیعه است، با توجه به دیدگاه قدما درباره حدیث، همچنین ملاحظه فصاحت و بلاغت متن زیارت جامعه کبیره در دیگر داوری اش می نویسد: «این زیارتنامه صحیح ترین زیارتنامه ها از نظر سند و جامع ترین و فصیح ترین و بلیغ ترین و والا مرتبه ترین آنهاست» (بحارالانوار ۹۹/۱۴۴- ملاذ الاخبار ۹/۲۷۸) خوشفکرانی همچون وحید بهبهانی و سید عبدا… شبر نیز فارغ از اصطلاح صحیح نزد متأخرین، زیارت جامعه کبیره را به لحاظ قوت و استحکام متن همچون خطبه های نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و دعای ابی حمزه ثمالی صحیح دانسته اند ( الفوائد الرجالیه / ۶۰- الانوار اللامعه فی شرح الزیاره الجامعه/ ۲۵)
متن زیارت جامعه کبیره به گونه ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را غیر معصوم محال عادی می داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم- که مرجع نهایی در بررسی روایات است- هماهنگ می بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می کند» ( جوادی آملی، ادب فنای مقربان۱/۸۷). علاوه بر این رویکرد عالمانه، می توان به مواردی اشاره داشت که از هر جهت زیارت جامعه کبیره را به عنوان یادگار و اثر امام هادی (علیه السلام) برای شیعیان ، باز می شناسد:
۱- مرحوم محدث قمی پس از بیان زیارت جامعه کبیره به نقل از کتاب «نجم الثاقب» حکایت «سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی» تاجر رشت را می نویسد که چگونه در سفرش به بیت ا… الحرام به محضر امام زمان (علیه السلام) می رسد و آن جناب وی را سفارش به خواندن زیارت جامعه کبیره می کند.( مفاتیح الجنان / ۹۶۱)
۲- اهتمام دانشمندان و علما به نوشتن شروح متنوع بر زیارت جامعه کبیره که از آن جمله می توان به شرح مجلسی اول در خلال کتاب روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (۵/۴۵۱-۴۹۹) شرح مجلسی دوم در خلال بحارالانوار ( ۹۹/۱۳۴-۱۴۴) و کتاب ملاذالاخبار،الاعلام اللامعه فی شرح زیاره الجامعه نوشته سید محمد بن عبدا… الکریم طباطبائی بروجردی، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، نوشته شیخ احمد بن زین الدین احسائی و … اشاره کرد .
۳- استشهاد فقها به متن این زیارت در بحثهای فقهی،اخلاقی و تفسیری ( کفعمی . ابراهیم. محاسبه النفس / ۱۰)
پاسخ برخی از شبهات 
یکی از شبهاتی که درباره زیارت جامعه الکبیره مطرح شده توهم غلوگرایی این متن است( ر.ک : روزنامه شرق Online جمعه ۶ آبان ۱۳۸۴) به یقین یکی از شاخصه های فرهنگی پیشوایان شیعه ارائه صراطی مستقیم و بی پیرایه از مفاهیم غلوآمیزی بوده است (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵، بحارالانوار ۳۸/۲۴۷، کافی۱/۹۰) همان گونه که فرموده اند: راه راست و مستقیم در دنیا، راهی است کوتاه تر از غلو و بلندتر از تقصیر، (صدوق. معانی الاخبار ۱/۳۳) ره آورد چنین بینشی راه اعتدال است که شیعیان باید بر آن گام نهند. با این حال چنانچه مراد و مفهوم از غلو به خوبی آشکار نشود، نتیجه آن انکار و باور نداشتن بسیاری از حقایق و آموزه های دینی است.
«غلو» آن است که ما برای کسی به جز خداوند استقلال در ذات یا صفات یا افعال قائل شویم. همان گونه که در دعای جوشن کبیر، اسما و صفات فراوانی از خدا ذکر شده و خدا با هزار جلوه در این دعا برون آمده تا دعا کننده او را با هزار دیده تماشا کند، معرفتش به او بیشترشود و خود را بدان صفات متصف گرداند، امام هادی(علیه السلام) نیز در این زیارت، ائمه اطهار را با جلوه های گوناگون معرفی کرده تا زائر، ائمه(علیه السلام) را از دریچه های مختلف تماشا کند، سپس آن را الگو و اسوه خویش قرار دهد و با تأسی به آنها به تعالی و تکامل خود همت گمارد.به بیان دیگر دعای جوشن کبیر، سفره ای است که مهمانان آن با هزار نوع غذای توحیدی پذیرایی می شوند، زیارت جامعه نیز سفره ای است که مهمانان آن با انواع گوناگون غذاهای امام شناسی مورد تکریم قرار می گیرند. بدین ترتیب دعای جوشن کبیر به انسان می فهماند که سراسر نظام هستی را اسمای حسنای الهی اداره می کند. و جای خالی وجود ندارد تا غیر خدای سبحان اداره آن قسمت را برعهده گیرد.
از این رو باید چشم طمع نیز از غیر خدا فرو بست و به کسی جز او امیدی نداشت. زیارت جامعه نیز در مقام خلافت الهی و امامت،جایی خالی باقی نمی گذارد تا دیگران آن را پر کنند. پس باید دست آز از دیگران کوتاه کرد و دیده امید به خانه اهل بیت (علیه السلام) دوخت.
با وجود معصوم مجالی برای غیر معصوم نخواهد ماند… به یقین هر یک از صفات امام معصوم (علیه السلام) دریچه ای به سرچشمه امام شناسی است… بدین ترتیب دعای جوشن کبیر یک دوره کلاس توحید و خداشناسی است که معارف آن را امین وحی بر رسول اکرم (ص) القا کرده، زیارت جامعه نیز یک دوره امام شناسی است که هادی آل محمد (ص) حضرت امام علی النقی (علیه السلام) به رهپویان مکتب امامت و سالکان طریق ولایت آموخته است. ( ادب فنای مقربان ۱/۸۴) با این دیدگاه دیگر مجالی برای توهم «غلو» در زیارت جامعه کبیره باقی نمی ماند، به چند دلیل:
۱- این زیارت موافق عقیده شیعیان و مؤمنان است. ( تبریزی. میرزا جواد. صراط النجاه ۲/۵۶۸ سؤال ۱۷۵۹ و ج ۳/۴۱۸ سؤال ۱۲۲۵)
۲- در متن زیارت جملاتی آمده است که امکان غلو را نفی می کند. مفاد این جملات این است که امامان شیعه(علیه السلام) در راستای توحید و نشر خداپرستی گام برداشته اند و آنچه از ویژگی ها بهره برده اند از ناحیه خدا بوده است:
الف:«الی ا… تدعون و علیه تدلون وبه تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون»
ب:«السلام علی الدعاه الی ا… و لا دلاء علی مرضاه ا… والتامین فی محبه ا… و المخلصین فی توحید ا… و المظهرین لامرا…»
۳- شارحین این زیارت درباره فلسفه تکبیر گفتنهای آغازین زیارت و بیان شهادتین فرموده اند: گفتن شهادتین از مقدمترین درجه های ایمان است . و رمز گفتن تکبیر در هنگام دیدن عظمت و بزرگی ایشان، اقرار به بزرگی خدا، جلال و عظمت پرودرگار است.( شبر، عبدا… مترجم.گلشیخی. عباسعلی. با اختران تابناک ولایت/۴۳)
چنانکه مجلسی اول(ره) گفته وجه تکبیر این باشد که اکثر طباع مایلند به غلو ، مبادا از عبارات امثال این زیارت به غلو افتند یا از بزرگی حق سبحانه و تعالی غافل شوند.( مفاتیح الجنان/ ۹۵۰)
از سوی دیگر به نظر می رسد برخی بدون تمرکز در دائره علمیت موضوع، تنها به بهانه پیوندهای سیاسی ویژه خود، به توهم غلو در زیارت جامعه کبیره دامن زده اند، در حالی که پیشتر خود به مواردی اشاره داشته اند که باید بر اساس آنها وی را مروج غلو دانست با این که غلو نیست و حقیقت می باشد. (ر.ک: عبدالکریم سروش. روزنامه شرق Online جمعه ۶ آبان ۱۳۸۴) به مواردی از این دیدگاه اشاره می شود:
۱- عارفان مسلمان معتقد بودند که پیامبر (ص) ولی اعظم خداوند و انسان کامل است.
۲- شیعیان معتقدند که این نوع ولایت از طریق پیامبر (ص) به امام علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان انتقال پیدا کرده است.
۳- انسان کامل بنابر تئوری عارفان، مظهر همه اسمای الهی است به همین دلیل او را «مظهرجامع الهی» می نامند و برای او رفیع ترین منزلت را در هستی قائلند.
۴- انسان کامل، آئینه بزرگی است که بازتابنده همه انوار الهی است و همان کسی است که عارفان معتقدند قوام این عالم به اوست.
۵- او بزرگترین خلیفه و نماینده به حق الهی در این عالم است.
۶- خداوند در مکان و زمان نیست، حضور خداوند حضور اولیای اوست.

تسبیح وجود مقدس حضرت زهرا(س) «ذکر کثیر» و «هدیه به امت» است

سخنرانی آیت الله میرباقری با موضوع رابطه «ذکر» و «شئون تسبیحات حضرت زهرا(س)» و آثار آن:

تسبیح وجود مقدس حضرت زهرا(س) «ذکر کثیر» و «هدیه به امت» است/ «مغفرت» و «برکت عمر» از آثار تسبیح حضرت زهرا(س)/ اگر افضل از تسبیح حضرت زهرا(س) ذکر دیگری بود نبی‌اکرم آن را به ایشان هدیه می‌کردند

یکی از جملاتی که معنا کردند تکبیر است «قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ أَعْلَمُ» حضرت فرمود: اگر معانی اذان را می فهمیدید غفلت و خنده هایی که از سر غفلت است در وجودتتان کم می شد و بکا در ما زیاد می شود. «وَ لَبَکَیْتُمْ کَثِیراً»، بعد حضرت شروع به معنا کردن اذان کردند وچند معنا برای الله اکبر ذکرفرمودند که هر کدام آن یک معنای رفیعی است،
گروه معارف – رجانیوز: متن زیر سخنرانی جناب آیت الله میرباقری در شب سوم ایام فاطمیه دوم سال ۹۳ (ایام ابتدایی سال ۹۴)  برگزار شده است .
آیت الله میرباقری در این جلسه بیان می کند: برای ذکر کثیر مصادیقی ذکر شده که یکی از آنها قرآن است.
این استاد سطوح عالی حوزه علمیه در ادامه با بیان شئونی از قرآن و اینکه چه مراتب و مقاماتی با قرآن بدست می آید تصریح کرد: اگر کسی دنبال انس با قرآن است باید قرآن در وجود او محقق و جاری شود و نباید اکتفا به حفظ ظاهری آن بکند.
وی در ادامه توضیح داد که قرآن ما را به تسبیح مداوم متذکر شده است و از مهمترین تسبیحات مداوم و ذکر کثیر تسبیحات حضرت زهرا (س) است. ایشان در ادامه روایاتی را در فضائل و آثار این تسبیحات بیان میدارند که بیان شده این تسبیح موجب غفران و رحمت الهی است و بهترین هدیه از سوی پیامبر برای حضرت زهراست.
در انتها نیز به معنای این ذکر و مفاد آن می پردازد که از تکبیر و تحمید و تسبیح شکل گرفته است.
مقدمه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و اللعنه علی اعدائهم اجمعین. یکی از عباداتی که در قرآن و روایات اهل بیت (ع) بر آن تأکید فراوانی شده ذکر و یاد خدای متعال است. گاهی خدای متعال دستور به ذکر خاص داده است «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ»(اعراف/۲۰۵)، آثار خاصی برای این ذکر بیان شده است این ذکر خاص اثرش این است «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّک»، حجاب بین پروردگار و انسان برداشته می شود وقتی برداشته شد خاصیت ها و برکاتی دارد. «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُون»(اعراف/۲۰۶)، گاهی به طور کلی دستور به ذکر داده است «فَاذْکُرُونی»، نتیجه اش را هم «أَذْکُرْکُم»(بقره/۱۵۲) بیان کرده است که یعنی انسان مورد توجه خداوند قرار می گیرد. به تعبیر امام صادق (ع) گاهی دستور به ذکر داده است و حدی هم برایش معین نکرده است به کم هم قناعت نفرموده است، فرموده: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا»(احزاب/۴۶) و یا در جای دیگر فرموده است که: «وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصیلا»(احزاب/۴۲).
نتیجه این ذکر بی حد هم این است که «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ»(احزاب/۴۳)، اگر ما اهل ذکر کثیر شدیم خدای متعال و ملائکه او بر ما صلوات می فرستند. «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»، نتیجه‌اش این است که انسان با صلوات الهی از وادی ظلمات به سمت وادی نور هدایت می‌شود. اگر کسی اهل ذکر کثیر و اهل دوام ذکر شد پرده‌ها کنار می رود و همه عالم برای او آیات خدا می شود و با خدای خود زندگی می کند.
قرآن مصداق ذکر الهی
این ذکر مصادیقی دارد، یکی از مصادیق ذکر کتاب خدا است که اگر انسان بخواهد اهل ذکر شود باید با او مأنوس باشد. در مواقف متعددی از قرآن از این کتاب تعبیر به ذکر شده است، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(نحل/۴۳)، اگر دنبال علم و معرفت هستید و می خواهید حقایق بر شما آشکار شود اهل سئوال باشید، سائل آن‌هایی که اهل ذکر هستند باشید. روایات ذیل این آیه متعدد است بعضی روایات، ذکر را به قرآن تفسیر کرده است فرمودند: ذکر قرآن است و ما ائمه اهل ذکر و اهل قرآن هستیم. قرآن در محضر ائمه (ع) است. «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی‏ صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/۴۹)، قرآن سراسر آیات آشکار است،
اگر کسی می خواهد به این آیات آشکار راه پیدا کند و به قرآن برسد آیات قرآن برایش واضح شوند «فی‏ صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»، قرآن در سینه کسانی است که علم الهی دارند، خدای متعال علم قرآن را به آن ها عنایت کرده است؛ لذا امام باقر در کافی شریف وقتی این آیه را تلاوت کردند فرمودند: «مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَف‏»(۱)، خدای متعال نمی فرماید قرآن بین دو جلد است. فرمود: «فی‏ صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»،اگر کسی می خواهد به علم برسد باید به امام راه پیدا کند. علم قرآن در دست ائمه (ع) است و «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»(رعد/۴۳)، هستند. به تعبیر روایات اسرار قرآن نزد آنها است و هیچ سری از اسرار قرآن نیست که نزد امام(ع) نباشد؛ لذا امام صادق می‌فرمود: «قَدْ وَلَدَنِی‏ رَسُولُ‏ اللَّه‏ وَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّه‏»(۲)، من عالم به همه کتاب هستم «وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه»، خبر گذشته و آینده در قرآن است و من عالم هستم؛ لذا قرآن ذکر است و اگر کسی دنبال ذکر است دنبال انس با قرآن باشد، اگر کسی اهل انس با قرآن شد اهل ذکر الله می شود، اگر انوار قرآن در وجود انسان جاری شد انسان نورانی به نور ذکر الله می شود و این شدنی است.
حضرت فرمود: وقتی جوانی قرآن تلاوت می کند قرآن با گوشت و پوستش آمیخته می‌شود و انوار قرآن جسمش را نورانی می کند. در این زمینه روایات فراوان است. فرمود: خانه‌ای که درآن قرآن تلاوت می‌شود این خانه برای آسمانی‌ها می‌درخشد آن‌چنان که ستاره‌ها برای شما می‌درخشند؛ یعنی این خانه به نور قرآن نورانی می‌شود و نور قرآن چراغ عالم ملائکه است، بنابراین کسی که قرآن تلاوت می کند اول خودش به نور قرآن نورانی می شود و نور قرآن در آن جاری می شود. یکی از ذکرهایی که مداومت و انس با آن تأکید شده قرآن است که اگر کسی اهل قرآن شد حقایق قرآن در قلب او حتی در جسم او جاری می‌شود؛ یعنی جسم اهل قرآن با دیگری متفاوت است. گلی که آب خورده با گلی که آب نخورده متفاوت است، گلی که خورشید به آن تابیده با گلی که خورشید به آن نتابیده متفاوت است. قرآن در وجود او جاری می شود؛ لذا درجات ما به اندازه درجات برخورداری از قرآن است. روز قیامت به انسان می گوید «اقْرَأ و ارْق‏»(۳)، قرآن را بخوان و متناسب با درجات قرآن که در تو محقق است بالا برو.
انسان هر قدر بیشتر از قرآن برخوردار باشد درجاتش بیشتر است؛ لذا در روایت ذکر شده که درجات قرآن به اندازه درجات بهشت و به اندازه آیات قرآن است. البته این نکته قالب توجه است که آن قرآنی که درجه ما می شود این قرآنی نیست که حفظ ظاهری می کنیم، حفظ ظاهری قرآن ثواب دارد، نگه داشتن قرآن در خانه ثواب دارد، نگاه کردن به قرآن و تلاوت آن فضیلت دارد، ولی آنچه که برای انسان درجه درست می کند این است که قرآن در انسان محقق و جاری شود والا این حفظ ظاهری ممکن است فراموش شود؛ یعنی انسان ممکن است با فشار قبر حتی قبل از فشار قبر با پیری و کهولت سن حافظه خود را از دست بدهد و آن حفظ از بین برود آنچه که با انسان می ماند و در قیامت به انسان می گویند «اقْرَأ وارْق‏»،آن قرآنی است که در وجود انسان محقق شده است.
مرحوم کربلایی کاظم که حافظ کل قرآن شده بود از ایشان نقل می کردند که ایشان از غذای شبهه‌ناک اجتناب می کرد، می گفتند من وقتی غذای شبهه‌ناک می خورم بوی قرآنی که در دلم هست گرفته می شود، من قرآن را از روی قرآنی که در سینه خودم هست می خوانم، وقتی غذای شبهه‌ناک می خورم روی این قرآن پوشیده می شود. درجات قرآن در انسان محقق شود و اگر قرآن در انسان محقق شد مقاماتی دارد و به اندازه‌ای که مقامات قرآن در انسان محقق شده انسان درجه پیدا می‌کند. از امام صادق(ع) نقل شده قرآن «حَبْلًا مُتَّصِلًا فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عِبَادِک‏»(۴)، بین امام یک رشته‌ای است تا محضر حضرت حق ادامه دارد به هر اندازه که انسان در قرآن سیر کرده باشد به همان اندازه اهل درجات است.
تلاوت قرآن بهره‌مندی از ذکر الهی
لذا یکی از ذکرهای بسیار مهم تلاوت قرآن است که بر آن تأکید شده است. اگر می خواهید اهل ذکر باشید، اهل قرآن باشید و انس با قرآن داشته باشید. البته تلاوت حد و آداب ظاهری و آداب باطنی دارد که آنها را در روایات بزرگان بیان کردند ان شاء الله تعلم کنیم و با آن آداب قرآن را تلاوت کنیم و اهل انس باشیم. اولین قدم برخورداری از قرآن کثرت تلاوت همراه با ادب حضور است؛ البته هر قدر انسان بیشتر بتواند با رعایت آداب قرآن را بخواند حد برایش معین نشده است. «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»(مزمل/۲۰)، هر چه میسر قرآن خوانده شود، این یکی از دستورات به ذکر هست که دستور کلی است.
در روایات آمده بهترین حال قرآن خواندن حالت ایستاده و در نماز است که انسان قرآن را در نماز و ایستاده بخواند. در روایات دارد اگر در نماز هر حرف از حروف قرآن خوانده شود صد حسنه است؛ یعنی هر حرفی از حروف قرآن اگر ایستاده در نماز خوانده شد آثار صد حسنه دارد و اگر در نماز نشسته خوانده شود ۵۰ حسنه دارد؛ لذا افضل حال تلاوت قرآن در نماز و در حال ایستاده است.
رابطه تسبیح و ذکر / حضرت زهرا مصداق ذکر کثیر
یکی دیگر از اذکاری که روی آن تأکید شده و در روایات ائمه (ع) ذکر کثیر به حساب آمده است تسبیح وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که خدای متعال این را ذکر کثیر به حساب آورده است؛ یعنی ظاهر ذکر زیاد نیست، ولی خدای متعال این را به عنوان ذکر کثیر پذیرفته است و آثار ذکر کثیر هم بر این تسبیحات مترتب است. من بعضی از روایاتی که در فضلیت این تسبیح است را عرض می کنم. این روایات در کتب معتبر ما است که ما کتابی معتبرتر از کافی و تهذیب و …. نداریم، اسنادش هم احتیاج به بحث ندارد، بعضی اسناد این روایات قطعی هستند و بعضی هم اسناد بسیار خوبی هستند.
یکی از روایاتی که در این باب آمده است روایت از امام صادق (ع) که فرمود: اگر کسی تسبیح فاطمه زهرا را قبل از اینکه از آن حالتی که در نماز نشسته برگردد بگوید بعد از نمازهای فریضه قبل از آن که حالت تغییر او کند «غَفَرَ اللَّهُ‏ لَه‏»(۵)، خدای متعال گناهان او را می آمرزد، یکی از آثار تسبیح حضرت زهرا مغفرت است.
در بعضی روایات ذکر شده است محمد بن مسلم از حضرت در باب تسبیحات حضرت زهرا سؤال کرد حضرت فرمودند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ التَّسْبِیحِ فَقَالَ مَا عَلِمْتُ‏ شَیْئاً مُوَظَّفاً غَیْرَ تَسْبِیحِ فَاطِمَهَ ع وَ عَشْرِ مَرَّاتٍ بَعْدَ الْفَجْرِ»(۶)، فرمودند بعد از اینکه نماز صبح خوانده شد دو چیز را حتما انجام دهید، البته این به معنی وجوب نیست، ولی به منزله واجب است. این دو چیز را در تعقیبات صبح به آن مقید باشید یکی تسبیح حضرت زهرا و دیگر ده مرتبه ذکری است که قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب ذکر شده که به منزله تسبیح است.
در قرآن فرموده است که: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی»(طه/۱۳۰)، این هم یکی از دستورات ذکر خاص است که در قرآن آمده است. خدای متعال می گوید: پروردگار خودت را تسبیح به حمد کن، چون تسبیح اقسامی دارد که یکی از اقسام تسبیح کردن خدای متعال حمد خداست. حمد، خودش تسبیح است، اگر انسان در همه امور خدا را حمد کند مثل اینکه بیمار می شود بگوید الحمدلله! فقیر می شود بگوید الحمدلله! سالم بود بگوید الحمدلله! غنی بود بگوید الحمدلله! این حمد خودش تسبیح خداست و خدا را منزه کرده و عیب را گردن خدا نگذاشته است. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ»، این ذکر خاص است قبل از طلوع و قبل از غروب «وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ» در لحظات شب و اطراف نهار و در کناره های روز خدا را تسبیح کند نتیجه این ذکر خاص چیست؟ «لَعَلَّکَ تَرْضی» درک مقام رضاست که یکی از بالاترین مقامات مقام رضاست.
یکی از اذکاری که ما را به مقام رضا می رساند ذکر تسبیح است. اگر تسبیح کردیم آن هم به این کیفیت خاص خدای متعال در ما رضای نسبت به حضرت حق ایجاد می کند که جزو عالی ترین مقامات است که از طریق این ذکر حاصل می شود. در بعضی روایات این تسبیح قبل از طلوع و قبل از غروب به همین اذکار تفسیر شده است که ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ده مرتبه قبل از غروب ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ‏- لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ‏ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی- وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»(۷)، حتی دستور داده شده اگر یادتان رفت قضا کنید. حضرت فرمودند که آن چه وظیفه است بعد از نماز صبح دو چیز است: یکی تسبیح حضرت زهراست و یکی هم این ده مرتبه ذکر است.
در بعضی روایات زراره از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمودند: «تَسْبِیحُ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ عَلَیْهَا السَّلَامُ مِنَ‏ الذِّکْرِ الْکَثِیرِ، الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیرا»(۸)، این که خدای متعال دستور داده به ذکر کثیر داده یک مصداقش از ذکر کثیر تسبیحات حضرت زهرا است.
در روایت دیگری باز از امام صادق (ع) هست که حضرت فرمودند: «یَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِتَسْبِیحِ‏ فَاطِمَهَ ع کَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاه»(۹)، می دانید که دستور این است از سن ۷ سالگی فرزندانتان را دستور به نماز بدهید تا تمرین نماز کنند. فرمود: همین طور که ما به اطفال دستور به نماز می دهیم دستور به تسبیح حضرت زهرا هم می دهیم. بعد حضرت یک تعبیر خیلی عجیبی فرمودند که ملازم با این تسبیحات باش و از این تسبیحات جدا نشو. این قدر مهم است که ما به اطفالمان هم دستور می دهیم که این تسبیحات را بگویند، بعد فرمود: «فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ یَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِی‏»، هیچ بنده ای نیست که ملازم این ذکر باشد و به شقاوت برسد. عاقبت به خیری یکی از آثار ملازمت و مداومت بر تسبیح حضرت زهرا (س) است.
در روایتی محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نقل کرد: «مَنْ‏ سَبَّحَ‏ تَسْبِیحَ‏ فَاطِمَهَ ع- ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غُفِرَ لَه‏»(۱۰)، اگر کسی تسبیحات حضرت زهرا را بگوید و بعد هم از خدای متعال طلب مغفرت کند آمرزیده می شود «وَ هِیَ مِائَهٌ بِاللِّسَانِ وَ أَلْفٌ فِی الْمِیزَان‏»، صد تا ذکر بیشتر نیست، ولی در ترازوی عمل هزار ذکر به حساب می آید الف هم علامت کثرت است. صد دانه است ولی ذکر کثیر و بی حد است. الف هم شاید کنایه از همان بی حدی باشد. «وَ تَطْرُدُ الشَّیْطَان‏»، تسبیحات حضرت زهرا شیطان را از شما دور می کند «وَ تُرْضِی الرَّحْمَنَ»، خدای رحمان را از شما راضی می کند، این آثار این تسبیح محدود است صد تا دانه بیشتر نیست؛ لذا اگر کسی احساس کدورت کرد تسبیح وقت خاص هم ندارد هر وقت احساس کدورت کرد تسبیحات حضرت زهرا را با توجه بگوید بعد استغفار کند خدای متعال او را می آمرزد. این ناظر به تسبیحات بعد نماز هم نیست، بعد از نماز آثار خاص خودش را دارد.
در روایت دیگری حضرت فرمودند: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ‏ التَّحْمِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَهَ(ع)»(۱۱)، امام باقر(ع) فرمودند: خدای متعال عبادت نشده است به هیچ یک از اقسام که افضل از تسبیح حضرت زهرا(س) باشد، چون می‌دانید یکی از بهترین عبادات حمد کردن خداست و حامدین یکی از بهترین اهل عبادت هستند. بعد فرمودند: «وَ لَوْ کَانَ شَیْ‏ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَهَ(ع)»، اگر افضل از تسبیح حضرت زهرا (س) ذکر دیگری بود نبی اکرم او را به حضرت زهرا (س) هدیه می کردند، این حدیث ناظر به هدیه حضرت است. روایات متعدد است هم فریقین و هم اهل سنت نقل کردند در مجامع ما هم با کمی اختلاف در تعبیر آمده که وجود مقدس فاطمه زهرا (س) رفتند از نبی اکرم (ص) کمک کاری را درخواست کنند، نبی اکرم متوجه شدند آمدند خانه امیرالمؤمنین فرمودند چه درخواستی داشتید، امیرالمؤمنین فرمودند که ایشان آمده بودند از شما یک کمک کاری طلب کنند، حضرت فرمودند من چیزی بهتر از آن را به شما می دهم بعد این تسبیحات را به فاطمه زهرا (س) هدیه کردند؛ فرمودند قبل از خواب این تسبیحات را بگویید که ترتیبش هم در آن روایات مختلف است بعضی« ۳۳ مرتبه» تسبیح، « ۳۳ مرتبه» حمد، « ۳۴ مرتبه»، الله اکبر، بعضی ها هم دارد « ۳۴ مرتبه» الله اکبر «۳۳ مرتبه» سبحان الله« ۳۳ مرتبه حمد»، آنچه که در روایات بیشتر آمده و بزرگان از روایات استنباط کردند همان ترتیب اصلی تسبیحات حضرت هزار (س) است که بعد از نماز گفته می شود؛ لذا در روایاتی که ترتیب را ذکر کرده است روایات معتبر همین ترتیب است «تکبیر، حمد، تسبیح، اما این که در بعضی روایات تسبیح قبل از حمد آمده یا حتی اول تسبیح است بعد حمد است بعد تکبیر فرمودند: آن روایات ناظر به ترتیب نیست بلکه اصل تسبیحات حضرت زهرا (س) را بیان می کند. اگر در جایی دستور خاص بود مثل تسبیحاتی که در زیارت حضرت معصومه است رعایت شود والا به طور طبیعی ترتیبش همین است که در بعد از نماز خوانده می شود. اگر کسی خواست به برکت برسد قبل از خواب هر سه جور را بگوید؛ لذا بعضی بزرگان تأکید کردند به خصوص برای آن بزرگوارانی که کارشان سنگین است و مأموریت های بزرگ دارند و احتیاج به برکت عمر دارند برای برکت عمر تسبیحات حضرت زهرا (س) را قبل از خواب به خصوص هر سه وجهش تأکید شده. حضرت زهرا (س) آمده بودند خادمی تقاضا کنند حضرت تسبیحات را به ایشان تعلیم کردند شاید معنای آن این است که آن آثار و برکات را دارد، نه فقط برکات معنوی برکات ظاهری هم هست. امام باقر(ع) فرمودند: هیچ نوع عبادت با حق بهتر از تسبیحات حضرت زهرا نیست اگر بود خدای متعال همان را به نبی اکرم هدیه می کرد.
روایت دیگری از امام صادق (ع) است شاید سندش هم صحیح است حضرت فرمودند: «تَسْبِیحُ فَاطِمَهَ ع فِی کُلِّ یَوْمٍ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاهٍ أَحَبُ‏ إِلَیَ‏ مِنْ‏ صَلَاهِ أَلْفِ رَکْعَهٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ»(۱۲)، مداومت بر تسبیحات حضرت زهرا بعد از همه نمازهای واجب در نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز نافله در هر روز است، این را بیشتر دوست دارم.
روایاتی که در فضیلت تسبیح حضرت زهرا (س) است زیاد است، تسبیح حضرت زهرا (س) ذکر کثیر و مبدا برکت عمر و موجب مغفرت است. کسی که ملازم با این ذکر شد به شقاوت نمی رسد و عاقبت به خیری یکی از راههایش ملازمت با تسبیح حضرت زهرا (س) است. بعضی از بزرگان اهل ذکر می گویند ذکر اجازه می خواهد و اجازه ذکر باید از معصوم برسد. آن اذکاری را که از معصومین می رسد انسان به اذن آن معصوم یعنی به عنوان اینکه این معصوم دستور داده اجازه دارد که این ذکر را بگوید، در توسل به آن معصوم آثار ذکر متفاوت می شود؛ لذا اگر کسی تسبیحات حضرت زهرا را مداومت کند باید در این تسبیح متوسل به وجود مقدس فاطمه زهرا باشد آن وقت ‌آثار ذکر متفاوت می شود.
این تسبیحات حضرت زهرا (س) که نبی اکرم به حضرت زهرا هدیه کردند در واقع هدیه به امت است والا اگر هدیه خاص بود اجازه نمی دادند ما بگوییم و دستورش داده نمی شد. اهتمام به این تسبیح بیشتر در مورد اهل بیت است در دیگران شما این اهتمام را نمی بینید و محروم هستند و این هدیه حضرت زهرا (س) به محبین است.
معنای تسبیحات حضرت زهرا(س)
یکی از مهم ترین اذکاری که در روایات بر آن تأکید شده است و معانی متعددی هم دارد تکبیر است. اگر کسی اهل این ذکر شد آرام آرام کبریا الهی بر دل او می نشیند و یک قوایی از کبریا تجلی می شود اگر تجلی شد، انسان «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی‏ أَعْیُنِهِمْ‏ فَهُم‏»(۱۳)، می شود. وقتی عظمت الهی در قلب انسان آمد همه عوامل این دنیا و منظومه شمسی و کیهان و کهکشان در نظر انسان کمرنگ می شود، این تعبیر امیرالمؤمنین در وصف متقین است. حضرت در یک بیان دیگر می فرمایند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ‏ فِی‏ اللَّه‏»(۱۴)، من در گذشته یک برادری داشتم که اخوت ما اخوت ایمانی بود، «وَ کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا»، حضرت می فرماید: این اوصاف و خصوصیاتی داشت که اگر این خصوصیات در کسی محقق شود امید است که به اخوت امیرالمؤمنین راه پیدا کند؛ البته این مال ما نیست؛ لذا بعضی گفتند ناظر به نبی اکرم است، ولی اینطور نیست. «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ‏ فِی‏ اللَّه‏»، ‌من یک برادری داشتم که در راه خدا با او اخوت می کردم، حضرت اول صفتی که برایش ذکر می کنند این است که می فرمایند: «وَ کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی »،آنچه او را در چشم من بزرگ می کرد «وَ کَانَ‏ یُعْظِمُهُ‏ فِی‏ عَیْنِی‏ صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِه‏»،کوچکی دنیا در نظر او بود. اگر کسی اهل مداومت بر تکبیر شد و توجه کرد آرام آرام دنیا با همه بزرگی اش در نظر او کوچک می شود، «الدُّنْیَا سِجْنُ‏ الْمُؤْمِن‏»(۱۵)، لذا دنیا برایش سجن می شود و نمی تواند تحمل کند. دیگران خیلی آرزوهای دست نیافته در دنیا دارند و دنیا برایشان وسیع و گشاد است، ولی برای کسی که اهل تکبیر است در دنیا احساس تنگی می کند، وقتی عظمت الهی در دل آمد و بقیه کوچک شدند به زور باید در دنیا آنها را نگه داشت. «لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی‏ أَجْسَادِهِمْ‏ طَرْفَهَ عَیْن‏»(۱۶)، اهل ذکر وتکبیر اینطور می شوند.
یک معنایی که در روایت برای تکبیر آمده این است، «اللَّهُ‏ أَکْبَرُ مِنْ‏ أَنْ‏ یُوصَف»(۱۷)،‏ خدای متعال بزرگتر از آن است که در وصف ما بگنجد، این تکبیر انسان را به جایی می رساند که بداند خدا با توصیف های ما توصیف شدنی نیست، هر چه خدا را به عظمت توصیف کنید باز باید خدای متعال را تسبیح کنید. حضرت فرمودند: الله اکبر یعنی چه؟ گفت: یعنی خدا از همه چیز بزرگتر هست. فرمودند تو خدا را مقایسه کردی خدا قابل مقایسه نیست. الله اکبر یعنی؛ «اللَّهُ‏ أَکْبَرُ مِنْ‏ أَنْ‏ یُوصَف»، البته در بعضی روایات معانی دیگری هم ذکر شده است.
روایت لطیفی در معانی الاخبار مرحوم صدوق است که از بهترین کتب روایی ما و از بهترین کتب روایی مرحوم صدوق است: «قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: کُنَّا جُلُوساً فِی‏ الْمَسْجِدِ إِذْ صَعِدَ الْمُؤَذِّنُ الْمَنَارَهَ»(۱۸) موذن بالای مناره رفت و «فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع‏»، حضرت گریستند «وَ بَکَیْنَا لِبُکَائِه‏»، ما با گریه حضرت گریستیم، «فَلَمَّا فَرَغَ الْمُؤَذِّن‏»، وقتی مؤذن اذان را تمام کرد «قَالَ أَ تَدْرُون‏»، فرمود می دانید موذن چه می گوید؟ سپس حضرت کلمات اذان را معنا کردند، یکی از جملاتی که معنا کردند تکبیر است «قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ أَعْلَمُ» حضرت فرمود: «قَالَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا یَقُولُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا وَ لَبَکَیْتُمْ کَثِیراً»، اگر معانی اذان را می فهمیدید غفلت و خنده هایی که از سر غفلت است در وجودتتان کم می شد و بکا در ما زیاد می شود. «وَ لَبَکَیْتُمْ کَثِیراً»، بعد حضرت شروع به معنا کردن اذان کردند وچند معنا برای الله اکبر ذکرفرمودند که هر کدام آن یک معنای رفیعی است، فرمودند: «فَلِقَوْلِهِ اللَّهُ أَکْبَرُ مَعَانٍ کَثِیرَهٌ مِنْهَا أَنَّ قَوْلَ الْمُؤَذِّنِ اللَّهُ أَکْبَرُ یَقَعُ عَلَى قِدَمِهِ وَ أَزَلِیَّتِهِ وَ أَبَدِیَّتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قُوَّتِهِ وَ قُدْرَتِهِ وَ حِلْمِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ وَ عَطَائِهِ وَ کِبْرِیَائِه‏»، تکبیر اشاره به صفات جلال و جمال الهی است که فقط یک صفت نیست همه این ها در تکبیر نهفته است. اگر کسی به معنای الله اکبر توجه کند گویا بر همه این صفات توجه کرده است.
قدیم بودن خدای متعال ازلیتش، ابدیتش، علمش، قدرتش، حلمش، کرمش، جودش، کبیریایش فقط دلالت بر کبریا نمی کند بلکه بر همه این اوصاف دلالت می کند و اگر کسی به درک الله اکبر برسد همه این معانی در دل و در قلبش محقق می شود. حضرت تقریبا ۷-۸ معنا را در این حدیث نورانی برای تکبیر بیان کردند، برای بهره برداری بیشتر حدیث ۶۷ از معانی الاخبار مرحوم صدوق است را ملاحظه بفرمایید. یکی از برکات وجود مقدس حضرت زهرا (س) همین تسبیح وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که می تواند انسان را بیمه کند، اگر کسی آن را ترک نکند و ملازم آن باشد عاقبت به خیر می شود، آثار ذکر کثیر در این تسبیح وجود دارد؛ لذا در احوالات بعضی بزرگان است که گاهی تسبیح حضرت زهرا یک ساعت طول می کشید.
پی نوشت ها:
(۱) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۱، ص: ۲۱۴
(۲) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏۱، ص: ۱۹۷
(۳) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۶۰۶
(۴) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۹۵، ص: ۵
(۵) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۳، ص: ۳۴۲
(۶) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۸۳، ص: ۱۹۱
(۷) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۷۹، ص: ۳۲۸
(۸) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۵۰۰
(۹) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۸۲، ص: ۳۲۸
(۱۰) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: ۱۶۳
(۱۱) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۳، ص: ۳۴۳
(۱۲) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۳، ص: ۳۴۳
(۱۳) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۴، ص: ۳۱۵
(۱۴) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۴، ص: ۳۱۴
(۱۵) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۲۵۰
(۱۶) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۴، ص: ۳۱۵
(۱۷) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۱، ص: ۱۱۷
(۱۸) معانی الأخبار، النص، ص: ۳۸

دعا برای رهبر انقلاب را فراموش نکنید؛ ایشان فعلاً تنها هستند/ اگر ایشان فرمانی دادند علی‌الرأس و العین، باید بدویم

برای ایشان هم دعا کنید. ایشان فعلاً تنهاست، خدا می‌داندو دعاشان بکنید که وظیفه همه ماست. مشغول درس‌تان باشید. اگر ایشان فرمانی دادند و فرمودند علی الرأس و العین، بدویم. تا ایشان فرمایشی نفرمودند بچسب به درست و درس‌تان را اهمیت بدهید.

گروه معارف – رجانیوز: استاد اخلاق حوزه علمیه اصفهان گفت: برای [رهبر انقلاب] دعا کنید، ایشان فعلاً تنهاست، خدا می‌داند. دعای‌شان بکنید که وظیفه همه ماست.

 

به گزارش رجانیوز، آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر مدرسه علمیه حضرت ولی‌عصر(عج) اصفهان در پایان یکی از جلسات اخلاق خود ضمن تأکید بر دعا برای رهبر معظم انقلاب ادامه داد: اگر ایشان فرمانی دادند و فرمودند علی الرأس و العین، بدویم. دعاشان را هم فراموش نکنید.

 

متن زیر سخنان پایانی آیت الله ناصری در جلسه اخلاق مزبور است که عیناً برگردانده شده است:

 

… یا الله و یا رحمن و یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک. همین آقا. این را بخوانید، برای‌تان خیلی نافع است. این یکی دعا برای امام زمان، یکی هم دعا برای مقام رهبری. برای ایشان هم دعا کنید. ایشان فعلاً تنهاست، خدا می‌داندو دعاشان بکنید که وظیفه همه ماست. مشغول درس‌تان باشید. اگر ایشان فرمانی دادند و فرمودند علی الرأس و العین، بدویم. تا ایشان فرمایشی نفرمودند بچسب به درست و درس‌تان را اهمیت بدهید. لکن اگر فرمان ایشان صادر شد وظیفه همه ماست اطاعت کنیم. دعاشان را هم فراموش نکنید.