139411062235043006977834-min

عربستان با بمب‌های ۹۰۷کیلوگرمی آمریکایی مردم یمن را می‌کُشد

دیده‌بان حقوق بشر تأکید کرد ائتلاف عربی به‌سرکردگی سعودی‌ها از بمب‌های ۹۰۷کیلوگرمی آمریکایی در بمباران شهرهای یمن استفاده می‌کند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از خبرگزاری فرانسه، دیده‌بان حقوق بشر اعلام کرد جنگنده‌های سعودی در بمباران بازاری در یمن در پانزدهم مارس از بمب‌های ۹۰۷کیلوگرمی استفاده کردند که به کشته شدن حداقل ۹۷ غیرنظامی از جمله ۲۵ کودک منجر شد.

در بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر آمده است حملات هوایی به بازار مزدحمه در روستای مستبأ یمن از حملات غیرقانونی، عمدی،‌ نقض کننده ارزش‌ها و جنایات جنگی به شمار می‌رود.

این سازمان از آمریکا و دیگر کشورهایی که همچنان به رژیم آل سعود سلاح می‌فروشند، خواست فروش تسلیحات به این رژیم را متوقف کنند.

دیده‌بان حقوق بشر همچنین از انجام تحقیقات میدانی در بیست و هشتم مارس خبر داد و فاش کرد در جریان تحقیقات در این بازار، بقایای بمب جی‌پی‌یو۳۱ هدایت‌شونده با ماهواره را پیدا کرده است که این بمب‌های ۹۰۷کیلوگرمی را آمریکا در اختیار عربستان قرار داده است.

بریانکا موتابارتی از پژوهشگران بخش اضطراری دیده‌بان حقوق بشر تأکید کرد در خونین‌ترین حمله به غیرنظامیان یمنی از سلاح‌‌های ساخت آمریکا به کار گرفته شد که این مسئله فاجعه‌بار این مسئله را آشکار می‌کند که این کشورها باید فروش تسلیحات به سعودی‌ها را متوقف کنند.

سازمان ملل متحد آمار قربانیان حملات هوایی رژیم سعودی به مستبأ یمن در ۱۵ مارس را ۱۱۹ کشته و ۴۷ زخمی دانسته است که ۲۲ کودک در میان قربانیان به چشم می‌خوردند.

این در حالی است که قرار است از شامگاه یکشنبه ۲۲ فروردین، آتش‌بس در یمن آغاز و در پی آن در ۱۸ آوریل، مذاکرات صلح در کویت انجام شود.

رسایی:جریان اصولگرایی نباید پای لاریجانی ذبح شود

وقتی کسی که هر دو راهنمایش کار می‌کنند و در مواقعی که نیاز است او را به عنوان اصولگرا و در مواقع دیگری به عنوان اصلاح‌طلب معرفی و بهره‌برداری کنند و به نوعی برای آنها بهتر است.کنترل جریان اصولگرایی برای دولت و اصلاح‌طلبان به وسیله آقای لاریجانی خیلی برای آنها راحت‌تر است یا به عبارت دیگر سرکوب جریان اصولگرایی با آقای لاریجانی راحت‌تر جلو می‌رود تا آقای عارف.

مجلس دهم جایی برای او ندارد، اما شنیدن حرف‌هایش از معادلات مجلس آینده و انتخاباتی که یکی از غایبان آن بود، خالی از لطف نیست. حمید رسایی، در گفت‌وگویی کوتاه با «اعتماد» اصولگرایان را به ایجاد هویتی مستقل در مجلس بعدی دعوت می‌کند.سخنان حمید رسایی، در مقام نماینده‌ای که از ادامه کار بازمانده است از آن رو می‌تواند حایز اهمیت باشد که این طیف از اصولگرایان نشان داده‌اند که حداقل در عرصه ترسیم وضعیت سیاسی و تصویر‌سازی از موقعیت‌های مختلف، حرف‌هایی می‌زنند که عموما انطباق زیادی با هم دارد.رسایی معتقد است که طیف اصولگرایان منتقد دولت امکان انتخابی بین لاریجانی و عارف برای ریاست مجلس ندارند. چرا که از نظر او هر دوی این چهره‌ها دارای کار ویژه‌ای تقریبا مشابه برای رقبای دولتی و اصلاح‌طلب این طیف هستند. از همین روست که او می‌گوید آنها در هر شرایطی باید نامزد خود را برای ریاست مجلس داشته باشند. در مقابل هم بعید به نظر می‌رسد که اصولگرایان منتقد دولت برای روزهای بعد از هفتم اسفند، برنامه‌ دیگری جز این در دستور کار خویش قرار دهند. آنها هم کمابیش مانند حمید رسایی، رییس فعلی مجلس را چهره‌ای می‌دانند که تنها نامی از اصولگرایی برای او باقی مانده است. نشانه‌های این برداشت عمومی در سطح اصولگرایان منتقد دولت را هم به راحتی در کوران رقابت‌های انتخاباتی می‌شد رصد کرد؛ از لیستی که برای قم بدون حضور علی لاریجانی بسته شد تا اعلام حمایت چهره‌های اصولگرای مجلس نهم از سه نامزد حوزه انتخابیه قم که نامی از علی لاریجانی در آن وجود نداشت.
تصویر شما از هویت مجلس بعدی و خط و ربط سیاسی آن تا همین مرحله چگونه است؟ به عبارتی فکر می‌کنید تمایلات سیاسی غالب در این دوره مجلس متوجه کدام سمت باشد؟

هویت مجلس آینده را نخستین بزنگاه آن مشخص می‌کند که آن انتخاب هیات رییسه مجلس دهم است. اگر رییس مجلس آینده سر لیست اصلاح‌طلبان در تهران یا سرلیست اصلاح‌طلبان در قم باشد، آن مجلس به نظر من یک مجلسی می‌شود که گرایش به همین جریان دارد و آن وقت خوش به حال دولت خواهد شد. اما اگر به غیر از این نفر سرلیست، گزینه دیگری از مجلس بیرون بیاید آن وقت می‌توان گفت که مجلس گرایش متفاوتی دارد. و الا آقای لاریجانی و عارف، هر کدام‌شان که باشند فرقی نمی‌کند.

یعنی شما بین این دو نفر که یکی اصلاح‌طلب و دیگری اصولگرا ست، تفاوتی نمی‌بینید؟

نه. به هر حال هر کدام که بشوند برای دولت یک سری محاسن و معایبی دارند. آن چیزی که روشن است این است که همه اینها دل‌شان می‌خواهد آقای لاریجانی رییس باشد.

 مثلا چه کسانی؟

هم دولتی‌ها و هم اصلاح‌طلبان و هم آقای هاشمی. همه اینها دل‌شان با آقای لاریجانی است.

 یعنی واقعا فکر می‌کنید در جریان اصلاحات گرایش برای ریاست به سمت آقای عارف وجود ندارد؟

وقتی کسی که هر دو راهنمایش کار می‌کنند و در مواقعی که نیاز است او را به عنوان اصولگرا و در مواقع دیگری به عنوان اصلاح‌طلب معرفی و بهره‌برداری کنند و به نوعی برای آنها بهتر است. به نوعی آقای لاریجانی از نظر من حالت تقطیر‌کننده جریان اصولگرایی را دارد. یعنی وقتی آقای لاریجانی انتخاب می‌شود، جریان اصولگرایی فکر می‌کند کسی آنجا نشسته که منتسب به او است در حالی که این‌گونه نیست. کنترل جریان اصولگرایی برای دولت و اصلاح‌طلبان به وسیله آقای لاریجانی خیلی برای آنها راحت‌تر است یا به عبارت دیگر سرکوب جریان اصولگرایی با آقای لاریجانی راحت‌تر جلو می‌رود تا آقای عارف.

جریان اصولگرای منتقد دولت آیا در این شرایط چهره و گزینه‌ای دارند که بتوانند وارد این میدان کنند یا این که شما می‌گویید فقط بیان چیزی شبیه یک آرزوی سیاسی است؟

به عقیده من دارند و چهره‌هایی هم هستند که این قابلیت را دارند که وارد رقابت شوند. اما اصل حرف من این است که تفکری که برای خود حرفی دارد و مبنا دارد، حالا درست یا غلط بحث دیگری است، نباید پای رفتار زیگزاگی آقای لاریجانی بیاید که برای ماندن در قدرت یک روز راهنمای چپ می‌زند و یک روز راهنمای راست. این جریان اصولگرایی نباید پای آقای لاریجانی ذبح شود. از نظر من اصلا مهم نیست چه کسی رییس بشود، آقای لاریجانی یا آقای عارف.

 خب با این حرف شما من یک فرض مطرح می‌کنم که مثلا رقابت ریاست نهایتا بین آقایان لاریجانی و عارف باشد. آن وقت به نظر شما اصولگرایان باید چه کنند؟ شما در چنین لحظه و موقعیت فرضی چه پیشنهادی برای جریان اصولگرایی دارید؟

من اگر در مجلس بودم، می‌گفتم که جریان اصولگرایی باید مستقل عمل کند و کاندیدای سومی را وارد عرصه رقابت کند. چون عرض کردم که از نظر من هیچ فرقی نمی‌کند. آقای لاریجانی در ظاهر اصولگرایی را قبول دارد اما در واقع امر یک ورژن دیگری از تفکرات اصلاح‌طلبی است. تفکر اصلاح‌طلبی متاسفانه یعنی اینکه برای رسیدن به قدرت باید هر کاری انجام داد. همین هم جریان اصلاحات را زمین زد و همین موضوع هم آقای لاریجانی را زمین خواهد زد. اصلاح‌طلبانی که دوستان جانی حضرت امام‌(ره) بودند حاضر شدند با دشمنان امام دست دوستی بدهند تا با رقیب مقابله کنند.

 کنایه شما به کیست؟ یعنی مثلا الان به آقای ظریف و روحانی دارید کنایه می‌زنید؟

نه، من دارم از سال ٧۶ به بعد را می‌گویم. از آن سال به بعد به خاطر رقابت سیاسی و برای اینکه طرف مقابلش در قدرت نباشد حاضر شد دست بدهد با نهضت آزادی که خودشان آمدند گفتند که امام فرموده اگر اینها به قدرت برسند چنان سیلی‌ای به اسلام می‌زنند که اسلام به این زودی‌ها سر بلند نمی‌کند. آقای لاریجانی هم دقیقا همان مسیر اصلاح‌طلبی سال ٧۶ را جلو می‌رود و دقیقا در این مسیر متاسفانه این جریان که آقای لاریجانی در راس آن است، عاقبتی پیدا می‌کند که اصلاح‌طلبان الان پیدا کرده‌اند. چون هویت آن بر اساس رسیدن به قدرت تعریف شده است.

با توجه به نتیجه انتخابات تهران و جو روانی حاصل از آن فکر می‌کنید دور دوم اصولگرایان کار راحتی داشته باشند یا نه؟ فکر می‌کنید در انتخابات دور دوم نتیجه تهران تاثیر می‌گذارد؟

تهران متفاوت از شهرستان‌هاست و تابع یک‌سری مسائل دیگری هم هست. شهرستان‌ها خیلی تابع مسائل سیاسی نیستند. در تهران بخشی از مردم با چشم بسته رای دادند و کاری نداشتند که در این لیست چه کسانی هستند. فقط چون یک چیزی شنیده بودند همین‌طور به همه رای دادند.

 این توهین به رای مردم پایتخت نیست؟ به هر حال ما مدام می‌شنویم که مردم با شعور و بصیرت انتخاب می‌کنند. این همخوانی با حرف شما ندارد.

این حرف خود رای‌دهندگان و حتی سیاسیون اصلاح‌طلب است که می‌گفتند ما حتی اینها را نمی‌شناسیم یا تعداد کمی را می‌شناسیم. رسما حتی می‌گفتند که اگر آقای کوچک‌زاده هم در این لیست بود ما به آن رای می‌دادیم.

خب خود مقام معظم رهبری هم یک بار به صراحت گفتند که ایشان هم بر اساس لیست‌ها رای می‌دهند و امکان دارد که به عنوان رهبر جمهوری اسلامی برخی نامزدها را نشناسند، اما به لیست‌ها اعتماد می‌کنند. این تعبیر شما حتی با اظهارنظر رهبری هم متعارض است.

نه، آن موضوع فرق می‌کرد. مال جریان اصلاح‌طلبی این شکلی نبود. اصلاح‌طلبان می‌گفتند ما اصلا کاری نداریم. چون آدم‌های اصلی اصلاحات هم اینها را نمی‌شناختند. خدایی شما فکر می‌کنید حتی آقای خاتمی اینها را می‌شناخت؟ قطعا خیلی‌ها را نمی‌شناخت. حالا چه برسد به بقیه. یا آقای هاشمی و روحانی که از این لیست حمایت کردند آیا آن را می‌شناختند؟ قطعا نمی‌شناختند. واقعا دست‌انداختند و هر کس دم دست‌شان رسید آوردند توی لیست. من خیلی از اینها را می‌شناسم و شاید بیشتر از اصلاح‌طلبان هم بشناسم. حالا ان‌شا‌الله اینها می‌آیند توی مجلس و شما می‌بینید چه کسانی هستند و چقدر اصلاح‌طلب هستند. احتمالا می‌آیند و یک جور دیگری که شما توقع ندارید حرف می‌زنند.

 این نشانه نفوذ آن دعوتی که برای رای دادن انجام شد، نیست؟ نشانه مقبولیت عمومی آن دعوت نیست؟

نه، نشانه این است که جریان اصلاح‌طلبی پادگانی عمل می‌کند. اصلا هم بحث مقبولیت آقای خاتمی نیست. همین آقای خاتمی در مجلس هشتم آمد جلو و به اسم او لیست دادند که آقای جهانگیری و انصاری و امثال این چهره‌ها هم در لیست آنها بودند و آقای خاتمی هم آمد عکس خود را بالای همه اینها زد. خب بعد چند نفر رای آوردند از آن لیست؟

 آن لیست مربوط به هشت سال قبل بود و امروز ما داریم درباره شرایط سال ٩۴ حرف می‌زنیم. آدم‌ها یک وقتی محبوب هستند و مقبول و یک وقت دیگر خیر. الان اگر این لیست رای آورده، به نظر شما دلیلش اگر آن دعوت نبود، چه چیزی بود؟

من که دماسنج ندارم بفهمم چقدر از این رای تهران مربوط به پیام تصویری آقای خاتمی می‌شد و چقدر برای بقیه عوامل. خیلی چیزها موثر بود. ٢٠ درصد مشارکت در جنوب تهران کاهش پیدا کرد و ٢٠ درصد مشارکت در شمال شهر افزایش یافت. خب نتیجه به هم خوردن این توازن شد این لیستی که رای آورد.

خب اصلا فرض بگیریم حرف شما درست. اصلا چرا باید ٢٠ درصد مشارکت در جنوب شهر کاهش بیابد و در شمال شهر بیشتر شود؟

دلیلش در جنوب شهر این بود که مردم تفاوتی بین چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصولگرا نمی‌دانند. در این دو سال عملکرد دولت به شکلی بود که مشکل اقتصادی مردم را بیشتر کرد و مردم هم که حاکمیت را یکپارچه می‌دیدند نیامدند و در شمال شهر هم که مسائل اقتصادی مهم نیست و همه متوجه مسائل سیاسی هستند، موقعیت را مناسب دیدند و آمدند.

 ولی این چیزی که درباره جنوب شهر می‌گویید با بحث بصیرت سیاسی مردم در تضاد است. چطور مردمی که حتی مسائل جهانی را به خوبی درک می‌کنند و گفته می‌شود جلوتر از نخبگان سیاسی حرکت می‌کنند، از درک چنین مساله ساده‌ای عاجز هستند؟

اتفاقا بصیر هستند. مردم می‌فهمند.

خب از یک طرف می‌گویید بصیر و سیاسی‌ترین مردم دنیا هستند و از طرف دیگر می‌گویید فرق دولت را با کلیت حاکمیت نمی‌دانند؟

همین مردم می‌گویند وضع معیشت جامعه بدتر شده. آنها حاکمیت را یکپارچه می‌بینند. این را هم بارها در مجلس گفته‌ام که مردم کوچه‌و بازار تفاوتی بین من و فلانی قایل نیستند. می‌گویند بالاخره جمهوری اسلامی است و همه را یکی می‌بینند.

 

1303739_251

روزهای سخت مقامات وزارت خارجه برای پوشاندن عیب های بزرگ برجام/ دروغی که برملا شد؛ «تحریم دلار U-Turn» تحریمی هسته ای بود که با اجرای برجام هم حذف نشد

در سال ۲۰۰۸ پس از صدور قطعنامه ۱۸۰۳ شورای امینت سازمان ملل علیه برنامه هسته ای ایران این تحریم تغییر شکل داد و با برچسب تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای = تحریم های عدم اشاعه ، علیه ایران به اجرا درآمد. بر اساس این تحریم که تحریم تشدید شده ی سال ۱۹۷۸ بود، ایران دیگر اجازه مبادله دلاری غیرمستقیم نیز نداشت.
گروه بین الملل – رجانیوز : تلاش های مقام های دولتی به ویژه مقامات وزارت خارجه برای پوشاندن عیب های بزرگ برجام روزهای سختی را برای آنان به ارمغان آورده است.
شرایط به گونه ای شده است که کتمان«واقعیت» رویه ثابت این دست از مقامات در گفتگوها یا اظهارنظرهای مرتبط با موضوع هسته ای شده است.
البته لزوما نادیده گرفتن و کتمان واقعیت به معنای اراده این افراد برای دادن ادرس اشتباه به مردم نیست بلکه ممکن است از روی ناآگاهی آنان باشد. هر چند که این افراد به عنوان کارشناسان خبره این حوزه یاد می شوند.
عباس عراقچی که به عنوان عضو ارشد تیم مذاکره کننده این روزها بار سنگین تری نسبت به برخی از همکاران خود دارد ، شامگاه شنبه در برنامه گفتگوی ویژه خبری تلویزیون در پاسخ به اینکه چرا تحریم های دلار لغو نشده است گفت: این تحریم ها مرتبط با موضوع هسته ای نبوده است.برای روشن شدن واقعیت در این باره ابتدا لازم است «تحریم دلار» مورد بررسی قرار گیرد.
تا قبل از سال ۲۰۰۸ بانک‌های ایرانی با واسطه بانک‌های خارجی (مانند بانک‌های سوییسی) از چرخه دلار استفاده می‌کردند. این نوع همکاری در نظام بانکی با عنوان «U-Turn» شناخته می‌شود. به عبارت دیگر بانک‌های ایرانی بدون داشتن ارتباط مستقیم با سیستم بانکی آمریکا و با استفاده از بانک‌های دیگر از خدمات دلاری بهره می‌بردند. چرا که هرگونه استفاده از دلار در نظام بانکی در هرکجای جهان نیازمند اخذ مجوز لازم از نظام بانکی آمریکاست.
بر همین اساس ایران می‌توانست مهم‌ترین تجارت خارجی خود یعنی فروش نفت خام خود را با استفاده از دلار انجام دهد. همچنین در طرف دیگر و در واردات از ارز دلار استفاده کند. این اجازه استفاده از ارز دلار بر اساس مقرراتی بود که در آمریکا وجود داشت. مقررات تراکنش‌های مالی ایرانی (the Iranian Transactions Regulations) به ایران اجازه استفاده از U-Turn (چرخه دلار) را می‌داد.
اما از نوامبر ۲۰۰۸ این مقررات تغییر کرد و بر اساس مصوبه وزارت خزانه‌داری آمریکا استفاده بانک‌های ایرانی از این خدمت ممنوع شد. اداره کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری آمریکا طی یک فدرال رجیستر (Federal Register) که در تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۰۸ منتشر شد، اعلام کرد که مقررات قبلی مربوط به تراکنش‌های مالی ایرانی اصلاح شده و در نتیجه اختیارات قبلی مبنی بر اجازه استفاده از U-Turn لغو (revoking) می‌شود.
علت تحریم دلار علیه ایران چیست؟
عباس عراقچی در برنامه گفتگوی ویژه خبری (۱۴ فروردین ۱۳۹۵) با بیان اینکه تمامی تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای ایران برطرف شده است گفت: « برخی تحریم‌ها همچنان برقرار است اما این تحریم‌ها ارتباطی به تحریم‌های هسته ای و برجام ندارد. یکی از این تحریم‌ها، انجام مبادلات بر پایه دلار است که جزء تحریم‌های اولیه آمریکاست و ارتباطی با مذاکرات هسته‌ای ندارد و اگر به دنبال برقراری مبادلات بانکی بر پایه دلار هستیم باید بر سر برقراری روابط دوجانبه با آمریکا مذاکره کنیم که این نکته به صلاح کشور نیست.»
عباس عراقچی در حالی مدعی است که تحریم چرخه دلارمربوط به موضوع هسته ای نمی شود که اطلاعی درباره تاریخچه و چرایی اعمال دوباره تحریم دلار علیه ایران در سال ۲۰۰۸ ندارد و یا عمدا اشتباه می کند!
تحریم دلار در ابتدا در ۳۰ اکتبر ۱۹۷۸ و به بهانه حمایت از تروریسم علیه ایران وضع شد. بر اساس این تحریم ایران از انجام مبادلات مستقیم دلاری با موسسات مالی و بانک های آمریکایی محروم شد. البته همانگونه که در ابتدای این گزارش به آن اشاره شده است ایران همچنان به واسطه بانک های خارجی از چرخه دلار استفاده می کرد.
در سال ۱۹۹۵ این تحریم ذیل سرفصل های « قانون حالت فوق العاده» قرار گرفت . تا اینکه در سال ۲۰۰۸ پس از صدور قطعنامه ۱۸۰۳ شورای امینت سازمان ملل علیه برنامه هسته ای ایران این تحریم تغییر شکل داد و با برچسب تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای = تحریم های عدم اشاعه ، علیه ایران به اجرا درآمد. بر اساس این تحریم که تحریم تشدید شده ی سال ۱۹۷۸ بود، ایران دیگر اجازه مبادله دلاری غیرمستقیم نیز نداشت.
در فدرال رجیستر وزارت خزانه داری آمریکا صراحتا تاکید شده است که این تحریم بر مبنای تحریم ۱۸۰۳ شورای امنیت (که تحریم مرتبط با موضوع هسته ای است) علیه ایران اعمال شده است.
The reasons OFAC is revoking this authorization include the need to further protect the U.S. financial system from the threat of illicit finance posed by Iran and its banks. This threat was highlighted in March of 2008 when the United Nations Security Council adopted Resolution 1803, which calls upon all states “to exercise vigilance over the activities of financial institutions in their territories with all banks domiciled in Iran…in order to avoid such activities contributing to the proliferation [of] sensitive nuclear activities, or to the development of nuclear weapon delivery systems * * *.”
در گزارش گروه بین‌المللی بحران با عنوان «تار عنکبوت، ساختن و برداشتن تحریم‌های ایران» این تحریم را به این صورت توضیح می‌دهد:
«تا قبل از ۲۰۰۸ بانک‌های آمریکایی می‌توانستند تراکنش‌های غیر مستقیم دلاری از سوی بانک‌های ایرانی را تمیز (clear) کنند. این اختیار با عنوان U-Turn شناخته می‌شد. در سال ۲۰۰۶ وزارت خزانه‌داری آمریکا یکی از بزرگترین بانک‌های ایرانی را، بانک صادرات، متهم به انتقال پول به حزب الله لبنان کرد و آن بانک را از استفاده از خدمات بانکی آمریکایی محروم کرد. دو سال بعد (یه بهانه موضوع هسته ای ) این محدودیت به تمامی بانک‌های ایرانی تسری پیدا کرد. اولین اثر این تحریم در دریافت درآمدهای نفتی ایران بود. چرا که دلار ارز بین‌المللی در بازار نفت است.»
آیا تحریم U-Turn دلار یک تحریم اولیه است؟
شاید برخی همانند عباس عراقچی بگویند که این تحریم یک نوع تحریم اولیه بوده و در نتیجه قرار نبوده است که تحریم‌های اولیه آمریکا برداشته شود.
در این باره دو نکته مهم لازم است اشاره شود. اول اینکه بازی تحریم اولیه و ثانویه بازی غلطی بود که متاسفانه تیم مذاکره کننده ایران این بازی را پذیرفت. تحریم‌های اولیه آمریکا سطوح گسترده‌ای داشته که علت آن نیز گستردگی اقتصاد آمریکاست. آمریکا با تعریفی که از افراد آمریکایی (US-persins ) ارایه کرده است (پی‌نوشت ۶ از ضمیمه دوم برجام) بسیار گسترده بوده و ابعاد واقعی آن نامشخص است.
نکته دوم این که دلار هرچند ارز ملی آمریکاست اما در حال حاضر یک کارکرد جهانی داشته و وقتی نظام بانکی یک کشور اجازه استفاده از آن را ندارد، مشکلاتی در ابعاد بین‌المللی ایجاد می‌شود. آمریکا به عنوان صاحب دلار حق سو استفاده از دلار را ندارد و خلاف تعهدات این کشور در کنفرانس برتوون وودز است. آمریکا دارای یک مسئولیت بین‌المللی در قبال دلار است و تحریم استفاده از چرخه دلار را نمی‌توان یک تحریم اولیه دانست.
سرنوشت تحریم U-Turn در برجام
در برجام در هیچ کدام از بندهای مربوط به تحریم‌های آمریکا و تعهدات آن کشور در برداشتن تحریم‌ها، اشاره به تحریم U-Turn دلار نشده است. در نتیجه این تحریم پابرجا خواهد بود.
این نکته را آدام ژوبین که جانشین دیوید کوهن در اداره کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری شده است و نیز کنت کاتزمن در گزارش مرکز تحقیقات کنگره مورد تاکید قرار می‌دهند.آدام ژوبین در ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ (۵ آگوست) ۱۵ روز بعد از جمع‌بندی توافق جامع در مجلس سنا می‌گوید: «بانک‌های ایرانی قادر نخواهند بود تا دلار آمریکا را از طریق نیویورک تمیز (clear) کنند»
کاتزمن نیز در آخرین گزارش خود از سلسله گزارش‌های «تحریم‌های ایران»  که در ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ (۴ آگوست) منتشر شده است،‌به ممنوعیت استفاده از U-turn اشاره کرده و از عدم برداشته شدن این تحریم بر اساس برجام می‌گوید.
تیم اقتصادی

نتیجه سیاست اقتصادی “درهای باز” دولت یازدهم؛ غرق شدن در دریای بدهی خارجی، نابودی صنایع و توقف صنعتی شدن/ اقتصاد «کم‌خون» و دکترهایی که تمایل به تجویزهای نادرست دارند!

بنابراین مدارک موجود نشان می‌دهند که اگر این رویدادهای نامیمون تعدیل، متوقف و یا دگرگون نشوند، جدا از آن‌که رئیس‌جمهور روحانی و تیم اقتصادی او چه نیّت و هدف نیکی در سر داشته باشند، ایران دچار روند و یا پدیده‌ای بدشگون به‌نام نابودی صنایع و روند صنعتی شدن خواهد شد.
گروه اقتصاد – رجانیوز: برخی از گزارشگران و منتقدان سیاست باز کردن درهای بازار ایران به روی تجار غربی که توسط رئیس‌جمهور روحانی انجام گرفته را با سیاست‌های اقتصادی دنگ شائو پینگ (Deng Xiaopiny) چین مقایسه ‌کرده‌اند که حدوداً چهاردهه پیش به دنبال مرگ مائوتسه دونگ اتخاذ گردید. ولی، نگاهی دقیق‌تر به سیاست اقتصادی درهای باز آقای روحانی نشان می‌دهد که سیاست اقتصادی ایشان بیش‌تر شبیه سیاست‌های بوریس یلتسین (Boris Yeltsin) روسیه پس از سقوط دیوار برلین است، نه سیاست‌های چین از زمان دنگ شائوپینگ تاکنون.
این مقاله به بحث و احتجاج درباره این موضوع می‌پردازد که دولت روحانی، هم در عرصه نظری و هم در میدان عمل، از مدلی اقتصادی پیروی می‌کند که شهرت دارد به این‌که موجبات بدهکار شدن کشورها، جمع شدن بساط صنعتی شدن و همچنین توسعه متکی شدن آنها به خارج را فراهم نموده، و اینکه این وضع نیز غالباً منجر به از دست رفتن استقلال سیاسی- ژئوپولتیک کشورها می‌گردد. این مقاله، برای رسیدن به این هدف، توجه خود را بر نگاه دولت به موضوعات تجارت و توسعه، سرمایه خارجی، به‌علاوه صنعتی شدن کشور و انتقال تکنولوژی متمرکز می‌سازد.
باز شدن درهای چین به روی سرمایه خارجی از زمان دنگ شائوپینگ به نحوی بسیار روشمند و منضبط صورت گرفت. رهبران این کشور بسیار مراقب بودند که مبادا کشورشان به بازاری برای کالاها و خدمات خارجی بدل شود. آن‌ها به نحو هوشمندانه‌ای از تئوری فریبکارانه تجارت آزاد، که کشورهای از نظر اقتصادی ضعیف را مجازات و کشورهای قوی را پاداش می‌دهد، دوری جستند. در عوض، آن‌ها از مدل تجارت هوشمندانه یا استراتژیکی پیروی کردند که از صنایع نوپای کشور در مقابل تولیدکنندگان رشید و جاافتاده و بی‌رقیب حفاظت می‌کند و در عین حال صادرات صنایعی که قادر به رقابت با صنایع خارجی می‌باشند را تشویق می‌کند. از همین رو، رهبران چین در زمینه انتخاب سرمایه خارجی بسیار وسواسی و گزینشی عمل کردند: در حالی که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و یا سرمایه‌گذاری در صنایع تولیدی را تشویق می‌کردند، در مقابل ورود سرمایه تجاری و یا کالاهای سرمایه‌ای ــ یعنی سرمایه به شکل کالاها و خدمات آماده مصرف ــ به شدت مقاومت کردند.
ولی درست برعکس، تلاش‌های دولت روحانی برای ادغام مجدد ایران در بازارهای خارجی در واقع از آموزه (دکترین) اقتصادی لیبرالیستی/ نولیبرالیستی و نظریه مربوط به تجارت آزاد الهام گرفته که، همان‌گونه که قبلاً گفته شد، متمایل است به این‌که کشورهای از نظر اقتصادی قوی را منتفع سازد و به کشورهای ضعیف و یا ناتوان در رقابت صدمه برساند.
خطر نابودی صنایع و روند صنعتی شدن کشور:
پیش از به اجرا درآمدن سیاست اقتصادی درهای باز رئیس‌جمهور روحانی، ایران تحریم‌های اقتصادی (ناخواسته و تحمیلی) را نعمتی پنهان می‌دانست که باعث می‌شد کشور به خوداتکایی، تکیه بر استعدادها و منابع داخلی و همچنین خودکفایی اقتصادی در تولید بسیاری از کالاهای مصرفی و صنعتی ــ تا جایی که امکان دارد‌ ــ دست یابد. و ایران، واقعاً هم به پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در تحقیقات علمی، مهارت‌های فنی تکنولوژیک و صنایع تولیدی دست یافت.
ایران در تولید بسیاری از محصولات صنعتی مانند لوازم خانگی و برقی (تلویزیون، ماشین‌های لباسشویی و لباس خشک‌کنی و غیره)، نساجی، تولیدات چرمی، محصولات دارویی و کشاورزی، صنایع تبدیلی غذایی و نوشیدنی‌های مختلف و سایر محصولات (از جمله شکر تصفیه‌شده و روغن نباتی) به خودکفایی رسید. ایران همچنین به پیشرفت قابل توجهی در تولید فولاد، تولیدات مسی، کاغذ، محصولات لاستیکی، تجهیزات ارتباطی و مخابراتی، سیمان، و ماشین‌آلات صنعتی دست یافت. این کشور همچنین بیش‌ترین جمعیت روبات‌های صنعتی در غرب آسیا را تولید کرد.
لیکن. چشمگیرترین پیشرفت صنعتی ایران را می‌توان در تولید تسلیحات مختلف مورد نیاز آن مشاهده کرد. صنایع دفاعی ایران گام‌های بلندی در تولید بسیاری از انواع مختلف تسلیحات و تجهیزات برداشته است. “سازمان صنایع دفاعی ایران” تانک‌ها، نفربرهای زره‌پوش، موشک‌های هدایت‌شونده، سیستم‌های رادار، ناو موشک‌انداز،‌ سفینه‌های نظامی، زیردریایی‌های مختلف و یک هواپیمای جنگنده را تولید کرده است. ایران، در سال ۲۰۰۶، به ۵۷ کشور جهان سلاح صادر کرده است.
این کشور همچنین دست به ساخت یک سیستم دفاع هوایی پیچیده متحرک به نام “باور ۳۷۳″ زده است.
پیشرفت‌های علمی، تکنولوژیکی و صنعتی ایران که تحت شرایط جنگی و تحریم صورت گرفته نشان می‌دهد که این کشور، علی‌رغم تحریم‌های ظالمانه اقتصادی، توانسته است به عنوان یک کشور صنعتی ظهور کند. حتی، کتاب انجیل نخبگان مالی جهانی، یعنی مجله اکونومیست لندن، اخیراً اعتراف کرد که “ایران دارای اقتصادی متنوع است که شامل بخش‌های بسیار مهم تولیدی می‌باشد.”
حیف که سیاست اقتصادی درهای باز دولت روحانی و در نتیجه آن سیل کالاهای خارجی، همراه با بی‌اعتنایی به تولیدکنندگان داخلی، به‌ویژه تولیدکنندگان کوچک،  این دستاوردهای تکنولوژیک را به شدت تضعیف کرده است. دولت روحانی، با الهام گرفتن از فلسفه تجارت آزاد، عوارض گمرکی مربوط به واردات بسیاری از کالاها و خدمات خارجی ــ منجمله واردات کالاهایی که جایگزین داخلی آن‌ها موجود است ــ را حذف و یا به شدت کاهش داده است.
به گفته محمد صرفی، تحلیلگر اقتصاد ایران، میزان جایگزینی واردات در ایران می‌تواند به ۷۰ درصد برسد. به این معنی که تا ۷۰ درصد واردات ایران می‌تواند جای خود را به محصولات تولیدی داخلی بدهد. با این‌ حال، به علت سیاست تجارت درهای باز دولت روحانی، استراتژی به شدت سرنوشت‌ساز جایگزین واردات در عرصه صنعتی شدن کشور ــ که توسط کشورهای بیش‌تر توسعه‌یافته در مراحل اولیه رشدشان به شدت دنبال می‌گشته ــ به کلی نادیده گرفته شده است.
غلامحسین شافعی، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، ضمن شکایت از فقدان استراتژی اقتصاد در دولت روحانی، به این نکته اشاره داشت که با این‌که فارغ شدن از شرّ تحریم‌های اقتصادی به طور شهودی لازم است ولی کافی نیست؛ شاید بسیار مهم‌تر از آن، اهداف اقتصاد کلان دولت و برنامه اجرایی دقیقاً طراحی شده برای دستیابی به این اهداف است. شافعی با توضیح بیش‌تر خاطرنشان کرد که، ایران در فقدان اهداف به‌دقت تعریف شده اقتصادی، می‌تواند به بهشت محصولات خارجی تبدیل شود و در عین حال، بسیاری از تولیدکنندگان داخلی از صحنه تولید و کسب و کار اخراج شوند.
با کمال تأسف، این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق افتاده است: “… بسیاری از تولیدکنندگان داخلی… از میدان کسب و کار اخراج شده‌اند.” مطابق گزارشی که خبرگزاری فارس اخیراً انتشار داد، ورود فاحش کالاهای خارجی به بازار ایران منجر به بیکار شدن و یا تعطیلی کامل ۱۴۸۰۰ واحد تولیدی و صنعتی گردیده است. این گزارش با توضیح بیش‌تر نشان داد که دولت، با بهانه قرار دادن محدودیت بودجه، حتی بسیاری از پروژه‌های تحقیقاتی را تعطیل کرده است. به گفته کارشناس بازار کار ایران حمید حاج‌اسماعیلی “۶۵ درصد کارگاه‌ها یا واحدهای تولیدی در بخش صنعتی ایران کاملاً از کار بیکار شده‌اند.”
بنابراین مدارک موجود نشان می‌دهند که اگر این رویدادهای نامیمون تعدیل، متوقف و یا دگرگون نشوند، جدا از آن‌که رئیس‌جمهور روحانی و تیم اقتصادی او چه نیّت و هدف  نیکی در سر داشته باشند، ایران دچار روند و یا پدیده‌ای بدشگون بنام نابودی صنایع و روند صنعتی شدن خواهد شد.
خطر بدهکار شدن کشور و از دست رفتن حق حاکمیت آن:
دولت روحانی نشان داده است که تمایل شدیدی نسبت به دریافت وام برای تأمین مالی هزینه‌های مورد نیاز خود ــ یعنی تأمین هزینه واردات کالاها و خدمات و یا تأمین مخارج داخلی ــ دارد. این تمایل نسبت به تأمین مالی هزینه‌های دولت از محل دریافت وام از خارج در واقع خطر ایجاد بدهی غیرقابل تحمل برای کشور را مطرح می‌سازد ــ مانند آن‌چه که بر سر یونان و سایر کشورهای جنوبی و شرقی اروپا آمده است.
به فاصله کوتاهی پس از به اجرا درآمدن توافق هسته‌ای در تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶، رئیس‌جمهور سفری به اروپا کرد و طی آن دست به خریدهای بی‌در و پیکرو گرانقیمتی زد و تعدادی قرارداد تجاری به امضاء رساند که می‌رود در نهایت ایران را وادار به دریافت وامی به مبلغ بیش از ۵۰ میلیارد دلار نماید. دفتر ریاست جمهوری فرانسه برآورد نمود که کل ارزش معاملاتی که آقای روحانی در دیدار از فرانسه به انجام رساند به حدود ۳۰ میلیارد یورو (۸/۳۲ میلیارد دلار) می‌رسد. قرارداد خرید ایرباس (خرید ۱۱۸ هواپیمای ایرباس) به تنهایی ۲۲ میلیارد یورو (۲۵ میلیارد دلار) می‌باشد. و رئیس‌جمهور روحانی و هیئت همراه او همچنین قراردادهایی به ارزش۱۸ میلیارد دلار با ایتالیا امضاء نمودند که شامل قرارداد اکتشاف نفت و خرید خودرو می‌باشد.
جزئیات و یا شرایط مورد توافق در این قراردادها برای مردم ایران نامکشوف باقی مانده است. لیکن، یک چیز روشن است و آن این است که این قراردادها قرار است از محل دریافت وام خارجی تأمین مالی شوند. لیکن، برای دریافت وام از بازارهای مالی جهانی، ایران باید از آژانس‌های رتبه‌بندی جهانی مانند آژانس مودی، آژانس استاندارد اند پور و آژانس فیچ (Moody, Standard & Poor and Fitch) در رابطه با میزان اعتبار خود رتبه دریافت کند. این روشن می‌سازد که چرا دولت‌ روحانی با پیگیری شدید در پی دریافت رتبه‌ اعتباری از این آژانس‌ها می‌باشد. “یکی از مقامات رسمی می‌گوید ایران، در حالی که در حال پشت سر گذاردن سال‌ها تحریم است و در پی قرار دادن اقتصاد کشور بر پایه‌ای محکم می‌باشد، در حال گفتگو برای دریافت نخستین رتبه اعتباری خود می‌باشد.” مقام پیش‌گفته، معلوم شد، که آقای محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیس‌جمهور روحانی می‌باشد. او در مصاحبه‌ای در لندن به خبرگزاری رویترز گفت، “ما در حال مذاکره با برخی از این آژانس‌های رتبه‌بندی می‌باشیم.” او همچنین گفت که انتظار دارد این آژانس‌ها رتبه کاملی به ما بدهند.
وام گرفتن از خارج فی‌ نفسه نه خوب است نه بد. بد و خوب آن بستگی دارد به این‌که وام دریافتی چگونه مصرف و یا سرمایه‌گذاری شود. اگر در امری تولیدی سرمایه‌گذاری شود، یعنی در یک پروژه صنعتی تولیدی که نرخ سود حاصل از آن بیش‌تر از نرخ بهره وام دریافتی باشد، آن‌وقت این وام می‌تواند نقشی مثبت در توسعه اقتصادی کشور دریافت‌کننده وام ایفا کند و مشکلی در بازپرداخت آن وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، اگر وام دریافتی صرف وارد کردن کالاهای مصرفی، به‌خصوص کالاهای لوکس، شود آن‌وقت این وضع منجر به عدم توانایی در بازپرداخت آن می‌گردد.
با کمال تأسف، رئیس‌جمهور روحانی و مشاوران اقتصادی ایشان به نظر می‌رسد وقتی که بخش اعظم وام دریافتی از فرانسه (۲۵ میلیارد دلار از کل ۸/۳۲ میلیارد دلار) را به خرید هواپیما اختصاص می‌دادند، از اهمیت این تمایز تعیین‌کننده غافل بوده‌اند. از نکات مورد توجه این‌که فقط یکی از فرودگاه‌های ایران ــ “فرودگاه امام خمینی” در تهران ــ را می‌توان برای فرود و صعود این هواپیماها آماده نمود. ۷۳ فروند از ۱۱۸ فروند هواپیمای ایرباسی که قرار است خریده شوند – منجمله ۱۲ فروند ایرباس ۳۸۰A که سوپرجمبوجت می‌باشند – پهن‌پیکر بوده و نیاز به باند طولانی برای فرود و صعود دارند.
انتخاب الگوی نامناسب اقتصادی – تجارت آزاد در مقابل تجارت استراتژیک:
هدف ما از انتقاد از سیاست‌های اقتصادی رئیس‌جمهور روحانی این نیست که نیات و اهداف او و یا مشاوران ایشان در رابطه با به‌ارمغان آوردن توسعه اقتصادی در ایران را مورد سؤال قرار دهیم، بلکه ‌لازم است شیوه و سیاست‌هایی که ایشان برای رسیدن به این اهداف به کار گرفته‌اند را مورد انتقاد قرار دهیم که همانا به اجرا گذاردن سیاست تجارت آزاد و اقتصاد لیبرالیستی- نئولیبرالیستی است. مطمئناً آن‌ها دوست دارند اقتصاد کشورشان را از ورطه رکود عمیقی که در آن فرو رفته نجات دهند و در این صورت این سؤال پیش می‌آید که چرا آن‌ها بر پیروی از سیاست‌های اقتصادی اصرار دارند که – بارها و در کشورهای بسیار یکی پس از دیگری – ثابت شده که منجر به بدهکاری کشور، نابودی صنایع کشور و وابستگی آن به اجانب خواهد شد؟
پاسخ آن، در یک کلمه، این است که رئیس‌جمهور و مشاوران ایشان به نظر می‌رسد مفتون و مجذوب الگوی اقتصادی می‌باشند که متأسفانه برای دستیابی به هدف توسعه خوداتکا در کشورهای کمتر توسعه‌یافته بسیار زیان‌آور می‌باشد. این الگوی نامناسب، نامقتضی و گمراه‌کننده، که توسط ایدئولوگ‌ها و نظریه‌پردازان کشورهای بیش‌تر‌ توسعه‌یافته “علم” اقتصاد نامیده شده است و نتیجه آن در میدان عمل منجر به کسری موازنه تجاری، بدهکاری کشور، توسعه اقتصادی وابسته به خارج و نابرابری بی‌حد و حصر اقتصادی و اجتماعی در کشورهای کم‌تر توسعه‌یافته خواهد بود. این لیبرالیسم رسوای اقتصادی مکتب کلاسیک در عرصه آراء و افکار اقتصادی است که این امر را بدیهی فرض می‌کند که تجارت آزاد و پیروی بی‌حد و شرط از اصل منافع شخصی منجر به بسط و توسعه اقتصادی و رفاه و کامیابی همه ملت خواهد شد، و این‌که برنامه‌های تور ایمنی اجتماعی یا سیاست‌های تجارت استراتژیک در واقع به سبب از دست رفتن بهره‌وری “گزینه‌ای هزینه‌بر” بوده، و این‌که نتیجتاً باید از دخالت دولت در اقتصاد اجتناب گردد.
مطابق این آموزه، دستیابی به راه‌حل لازم برای رفع کسادی و رکود اقتصادی، فقر و عقب‌ماندگی کشور فقط و فقط در فعالیت لجام‌گسیخته و بی‌مانع سرمایه و همچنین ادغام بی‌قید و شرط کشور در نظام سرمایه‌داری جهانی نهفته است. از نگاه این دکترین رکودهای اقتصادی، بیکاری و سختی اقتصادی در بسیاری از کشورهای کم‌تر توسعه‌یافته چندان هم مدیون مدیریت نادرست اقتصاد، رقابت نامتوازن و تبعیض‌آمیز در بازار جهانی، و یا طبیعت ذاتی سرمایه‌داری جهانی نیست، بلکه علت بروز این معضلات دخالت دولت در اقتصاد و یا کنار گذارده شدن کشور از بازارهای سرمایه‌داری جهانی است.
تجارت آزاد عنصر اصلی را در این مکتب و تفکر اقتصادی تشکیل می‌دهد. این مکتب اقتصادی بر این فرض استوار است که چنانچه تجارت بین‌الملل بر پایه تقسیم کار بین‌المللی استوار گردد، یعنی آن‌که بر پایه تخصص (کشورها در تولید محصولات بخصوص خود) استوار گردد که مبتنی بر مزیت‌های نسبی در عرصه هزینه تولید باشد، آن‌وقت تجارت جهانی برای تمام طرف‌های تجاری کارآمدترین و پرمنفعت‌ترین کار خواهد بود. این به‌خصوص به این معنی است از آن‌جایی که به‌عنوان مثال کشور X قادر به تولید کلیه نیازهای مادّی خود به نحوی کارآمد و یا کارآمدی یکسان با سایر کشورها نیست، بنابراین باید برای اهداف تولیدی خود اولویت قائل شود. این کشور باید بر تولید کالاهایی تمرکز کند و یا در تولید آن‌ها تخصص پیدا کند که در رابطه با هزینه تولید دارای مزیت نسبی می‌باشند. و سپس تولید اضافی خود از این محصولات را برای دریافت کالاهایی که در تولید آن‌ها مزیت نسبی ندارد با کشورهای دیگر در معرض مبادله قرار دهد. و چنانچه این الگوی تجارت را کلیه کشورهای جهان اتخاذ نمایند، آن‌وقت تجارت بین‌المللی برای تمام طرف‌های تجاری معامله‌ای سودآور و بردـبرد خواهد بود.
این تئوری، در ظاهر قضیه، بسیار منطقی و عقلانی است. تجارت آزاد، با وادار کردن تولیدکنندگان کشورهای کم‌ترتوسعه‌یافته به رقابت با تولیدکنندگان کشورهای بیش‌تر توسعه‌یافته، باعث افزایش کارایی و در نتیجه رشد اقتصادی و رونق اقتصادی و کامیابی برای همه خواهد شد، لیکن، علی‌رغم این منطق و عقلانی بودن ظاهری، این قضیه به شدت گول‌زننده است. این یک اصل خدشه‌ناپذیر است که رقابت، برای این‌که منصفانه و معنی‌دار باشد، باید در سطح و شرایطی برابر انجام شود. در غیر این‌صورت، طرفی که در موقعیتی ضعیف و غیررقابتی قرار دارد لِه و نابود خواهد شد.
هنوز یک منطق و عقلانیت ظاهری و فریبکارانه در این تئوری تجارت آزاد وجود دارد و این عقلانیت ظاهری از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که فرض و یا نقطه شروع این تئوری ــ یعنی این‌که هر کشوری در هر برهه از زمان دارای مزیت نسبی در تولید کالاهای معینی می‌باشد ــ را نمی‌توان به چالش طلبید و یا آن را انکار کرد، بلکه فرضی است که صحت آن، در واقع، بسیار مشهود است. بخش نادرست و قابل اعتراض این تئوری از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که این فرض مشهود،  مزیت کوتاه عمر و یا موقت را چنان مزیتی طبیعی و ذاتی مطرح می‌کند که باید آن را به‌عنوان مزیتی بلندمدت و تخصصی ذاتی در تجارت بین‌المللی مورد استفاده قرار داد. واضح است که انجام تجارت بر اساس تئوری تخصصی در تولید کالاها، حتماً کشورهای کمترتوسعه‌یافته را محکوم به رسیدن به تخصص در تولید مواد اولیه و یا کالاهای کمتر فرآورده شده خواهد کرد ــ یا آن‌ها را به این سطح از تولید تنزل خواهد داد ــ و در مقابل تولید و داشتن تخصص در تولید کالاهای دارای تکنولوژی بسیار پیشرفته و با ارزش افزوده بسیار زیاد را به کشورهای بیش‌تر پیشرفته واگذار خواهد کرد.
تعدادی از منتقدان این تئوری تجارت، مابین مزیت استاتیک و مزیت دینامیک تمایز قائل شده‌اند. این منتقدان، استعدادها و یا مزیت‌های کشورها را مزیت‌های ذاتی یا طبیعی و یا ابدی نمی‌دانند بلکه مزیت‌هایی می‌دانند که با به‌اجرا گذاردن دقیق سیاست‌های سنجیده و ایجاد نهادهای لازم کسب شده‌اند. این به این معنی است که یک کشور می‌تواند و باید از مزیت‌های کوتاه‌مدت خود بهره‌برداری کند تا بتواند در طول زمان مزیت‌های دینامیک برای خود ایجاد کند. مشخص‌تر و دقیق‌تر آن‌که، هرگونه استعداد و یا مزیتی که یک کشور ممکن است در برهه‌ای از زمان داشته باشد، عمدتاً محصول سیاست‌ها و بسط و توسعه‌ای است که در گذشته صورت گرفته و این‌که نتیجتاً این مزیت‌ها و استعدادها می‌توانند در طول زمان تغییر کنند و به این ترتیب مزیت‌های بهتر و والاتری ایجاد گردد.
کلیه کشورهایی که اکنون پیشرفته‌تر از بقیه کشورها می‌باشند در مراحل پیشین صنعتی شدن خود دست به اتخاذ و اجرای استراتژی‌های پیچیده و مفصّلی زده‌اند تا به مزیت‌های تجاری دست یابند. این استراتژی‌ها نه‌تنها شامل سیاست‌های نامعمول حمایتی، وضع یارانه برای صادرات و تعرفه گمرکی برای واردات است بلکه همچنین شامل استراتژهای بغرنج و درهم‌تنیده و مفصّل است مانند مقررات مربوط به شیوه‌های تولید، کنترل کیفیت در صنایع صادراتی، آموزش و تربیت نیروی کار ماهر در صنایع صادراتی و صنایع شبیه آن.
نظریه‌پردازی سیستماتیک اولیه در رابطه با تجارت بین‌الملل در عصر مدرن به آموزه‌های مرکانتالیستی (mercantilism مکتب سوداگری) کلاسیک در قرون شانزده تا هجده بازمی‌گردد. همچنان‌که انقلابات پروتستان اروپای کاتولیک رومی را متلاشی کرده به دولت‌های ملّی رقیب یکدیگر بدل می‌کرد، شاهزاده‌هایی که دست به تشکیل و برپایی ملت و کشور زده بودند سیاست‌های مرکانتالیستی را در آغوش گرفتند.
جوهره آموزه مرکانتالیستی عبارت از تنظیم مقررات گسترده دولتی در رابطه با اقتصاد، بخصوص تجارت خارجی می‌باشد تا به این ترتیب منابع اقتصادی داخلی و بین‌المللی در جهت صنعتی کردن و توسعه ملّی بسیج گردد. هیچ تعجبی ندارد که دولت‌ـ‌‌‌ملت‌های اروپایی که از ویرانه‌های قرون وسطی سربرمی‌آوردند، این آموزه را سنگ بنای استراتژی کشورسازی خود تلقی می‌کردند.
مرکانتالیست‌ها برای توسعه کشور خود به شدت به تجارت اتکاء نمودند. آنها مازاد تجاری خود را منبع اصلی سرمایه‌گذاری، تجمیع سرمایه و رشد کشور می‌دانستند. همین دیدگاه بود که منجر به سیاست فعّال ترویج صادرات و محدود کردن واردات گردید. چرا که این سیاست باعث ورود حداکثر وجه نقد یا منابع قابل سرمایه‌گذاری به داخل کشور می‌گردید. تأثیر تجارت بر توسعه کشور در این دیدگاه چنان مهم بود که گاهگاهی گفته می‌شود توازن تجارت ملّی در نظر مرکانتالیست‌ها بازتاب موازنه قدرت بین‌المللی آن کشور بود که با ضابطه قدرت اقتصادی، نه نظامی، اندازه‌گیری و سنجیده می‌شد.
با این‌که کشورهای از نظر اقتصادی مقتدر تجارت آزاد را از سر ریاکاری همچون آیات انجیل به طرف‌های تجاری خود عرضه و پیروی از آن را موعظه می‌کردند، واقعیت این است که از لحاظ تاریخی کلیه کشورهایی که اکنون صنعتی هستند در ابتدای کار خود استراتژی‌های حمایت‌گرانه مرکانتالیستی را برای شروع توسعه اقتصادی خود اتخاذ کرده و در کشور خود به اجرا درآوردند. آن‌ها فقط پس از آن‌که به یمن اتخاذ سیاست‌های مرکانتالیستی – حمایتی قبلی خود به قدرتی بی‌رقیب و یا سلطه‌گر در بازارهای جهانی بدل شدند، به هواداران سفت و سخت تجارت آزاد بدل شدند. این کشورها شامل انگلستان، امریکا، فرانسه، آلمان، ژاپن و کره جنوبی می‌باشند.
تجارت آزاد در مقابل تجارت هوشمندانه: مزیّت‌های استاتیک در مقابل مزیّت‌های دینامیک ــ بررسی پرونده انگلستان:
انگلستان، پیش از آن‌که در نیمه دوم قرن هجدهم در بازارهای جهانی به برتری و توفق بر سایر کشورها دست یابد، به شدت می‌کوشید از آموزه (دکترین) تجارت آزاد پرهیز کند. و برای رسیدن به دستاوردهای اقتصادی در بازارهای جهانی به شدت به سیاست‌های مرکانتالیستی اتکاء می‌کرد. این به این معنی است که دولت بریتانیا نقش فعّالی در بسیج و کانالیزه کردن منابع اقتصادی داخلی و خارجی کشور انگلیس در جهت صنعتی کردن و توسعه اقتصادی آن بازی می‌کرد. سیاست‌های استعماری، فتوحات ارضی و انتقال منابع اقتصادی آن‌ها به انگلستان بخش مهمی از تئوری مرکانتالیستی صنعتی‌کردن کشور را تشکیل می‌داد. در همین راستا بود اجرای دقیق سیاست‌های سخت‌گیرانه حمایت از صنایع انگلیس در مقابل رقبای بین‌المللی، بخصوص در مقابل کارخانه‌داران هلندی که در آن زمان کارایی بیش‌تری از رقبای انگلیسی خود داشتند.
بیش از دو قرن پیروی از سیاست‌های مرکانتالیستی به انگلیس کمک کرد تا در نیمه دوم قرن هجدهم به برتری اقتصادی در سطح بین‌المللی دست یابد. برتری صنعتی بین‌المللی، همراه با هزینه نامتناسب و سنگین نگهداری یک بوروکراسی عظیم استعماری، بسیاری از نخبگان و رهبران انگلستان را به این نتیجه رساند که، در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، سیاستی متفاوت با سیاست مرکانتالیستی برای تداوم دستیابی به دستاوردهای اقتصادی را مطرح سازند.
نظریه متفاوتی که مطرح شد [و توسط تعدادی از محترم‌ترین متفکران اقتصادی آن عصر مانند جاشوا تاکر (Josiah Tucker)، آدام اسمیت (Adam Smith)، دیوید ریکاردو (David Ricardo) به نحو مؤثرتری تشریح شد] بر این عقیده بود که توانایی انگلستان در سلطه بر بازارهای جهانی به کمک نیروی بی‌رقیب اقتصادی که دارد در واقع انگلستان را از پیروی از سیاست‌های مرکانتالیستی و همچنین داشتن بخش مهمی از دم و دستگاه نظامی و اداری استعماری بی‌نیاز کرده است.
مسئله کارخانه‌داران انگلیس و نمایندگان آن‌ها در پارلمان که در آن زمان دولت با آن‌ها دست به گریبان بود، درواقع این بود که دولت چگونه به سیاست‌های مرکانتالیستی و پیوندهای رسمی استعماری پایان می‌دهد و مخارج اقتصادی آن را کاهش می‌دهد بدون این‌که صدمه‌ای به الگوی موجود تجارت تخصصی که انگلستان در اثر دو قرن اجرای موفق سیاست‌های مرکانتالیستی به نحوی روشمند به آن دست یافته بود، وارد ‌آورد. جوهره آن الگوی تجارت تخصصی، که تقسیم بین‌المللی کار هم نامیده می‌شد، عبارت بود از این‌که انگلستان به اقمار و طرف‌های تجاری خود کالاهای ساخته شده صنعتی عرضه کند و در مقابل مواد اولیه و معدنی آن‌ها را دریافت کند.
طرفداران تغییر سیاست تجاری و پیروی از تجارت آزاد و لیبرالیسم اقتصادی چنین استدلال می‌کردند که وقتی‌که انگلستان به برتری اقتصادی دست یافته است، دیگر ادامه دادن به حمایت از سیاست‌های مرکانتالیستی حمایت از صنایع داخلی عملاً می‌تواند به رهبری اقتصادی این کشور لطمه وارد کند. چرا که ادامه دادن به سیاست حمایتی می‌تواند این فرصت را در اختیار کشورهای دیگر قرار دهد که به آنچه انگلستان در نتیجه دو قرن پیروی از آن سیاست رسیده دست یابند. آن‌ها همچنین استدلال می‌کردند، که از سوی دیگر، چنانچه انگلستان سیاست‌های مرکانتالیستی خود را به سیاست تجارت آزاد تغییر دهد، و مهم‌تر از آن،‌ چنانچه موفق شود طرف‌های تجاری خود را به اتخاذ سیاست تجارت آزاد متقاعد کند، آن‌وقت می‌تواند آن‌ها را از پرورش صنایع مستقل و حمایت از آن‌ها، یعنی اتخاذ سیاست حمایت از صنایع خود در مقابل صنایع برتر انگلستان، باز دارد. به عبارت دیگر، آموزه تجارت آزاد فقط وقتی به نفع انگلستان تمام می‌شد که این سیاست در سطح بین‌المللی پذیرفته شده و توسط کشورهای جهان اتخاذ می‌شد.
انگلستان، که به شکرانه پیروی از مرکانتالیسم استعماری، به برتری صنعتی در سطح جهان دست یافته بود، سپس به تحمیل سیاست تجارت آزاد به بازارهای جهانی روی آورد تا این‌که بتواند تقسیم کار جهانی موجود را حفظ کند و درنتیجه به رهبری صنعتی خود از طریق تجارت آزاد، به جای تجارت کنترل شده و تحت قید و بند، ادامه دهد. از آن‌جایی‌که هواداران این آموزه جدید آن را اقتصاد آزاد (Laisse-Faire) یا لیبرالیسم اقتصادی نامیدند، همیشه آن را آزادی و یا دموکراسی به طور عام تصویر می‌کردند. منتقدان آن را “امپریالیسم تجارت آزاد” می‌نامیدند که اشاره داشت به اولویت برای کشورهای ارشد و برتر در عرصه اقتصاد تا بتوانند، به جای استفاده از قدرت نظامی، از قدرت خود در بازارها برای دستیابی به منافع اقتصادی استفاده کنند.
تجارت آزاد در مقابل تجارت هوشمند: مزیّت‌های استاتیک در مقابل مزیّت‌های دینامیک ــ بررسی پرونده امریکا:
موقعی که امریکا استقلال خود را گرفت، انگلستان دیگر به برتری اقتصادی دست یافته بود و در بازارهای جهانی از برتری رقابتی بر حریفان برخوردار بود. بنابراین، در حالی‌که انگلستان به‌تدریج اصول مرکانتالیستی را در عرصه تجارت و توسعه به نفع آموزه تجارت آزاد کنار می‌گذارد، امریکا داشت از این اصول، برای پیگیری توسعه اقتصادی و اهداف برپایی و ایجاد دولت ــملت خود پیروی می‌کرد. الکساندر هامیلتون (۱۸۰۴‌-‌۱۷۵۵) (Alexander Hamilton) و فردریک لیست (Fredrich List) قوی‌ترین استدلال سیاسی و نظری خود را علیه آموزه در حال ظهور اقتصاد لیبرالیستی عرضه می‌داشتند که تصادفاٌ در همان سال‌ها با انتشار کتاب ثروت ملل آدام اسمیت (Adam Smith) در سال ۱۷۷۶ تبلیغ آن تشدید شده بود.
هامیلتون بر آن شد تا ثابت کند که دکترین اقتصاد آزاد (Laissez- Faire)، که در آن زمان از سوی کشورهای قوی‌تر اروپایی به لحاظ تکنولوژی عرضه و تبلیغ می‌شد، برای اقتصاد تازه‌کار و نوپا و غیررقابتی امریکا مناسب نیست. و او، بجای آن، استدلال‌های مهم مرکانتالیستی را در حمایت از سیاست تجارت و توسعه اقتصادی تحت هدایت دولت به کار گرفت.
استدلال‌هایی که هواداران اروپایی تجارت آزاد در مقابله با نظریات هامیلتون مطرح می‌کردند مشابه همان نظرات کسانی است که در زمان ما از تجارت آزاد حمایت می‌کنند. آن‌ها چنین استدلال می‌کردند که بهترین سیاست تجاری برای ایالات متحده امریکا این است که بر بخش‌هایی از اقتصاد خود تمرکز کند و به آن‌ها تخصص یابد که در آن‌ها استعداد “طبیعی” و مزیت اقتصادی دارد. و آن کشاورزی است ــ آن هم “به‌خاطر وجود پهنه گسترده‌ای از اراضی حاصلخیز، عاری از جمعیت و هنوز آباد نشده.”
هامیلتون، با این‌که قبول می‌کرد، در آن زمان، امریکا دارای مزیت تجاری در کشاورزی است، ولی استدلال می‌کرد که از این واقعیت نمی‌توان نتیجه گرفت که بنابراین مزیت تولید صنعتی را باید به اروپا واگذار کند .‌ و این‌که امریکا، در حالی که از برتری خود در کشاورزی بهره می‌جوید، ناچار است و باید سعی کند در تولیدات صنعتی برای خود مزیّت ایجاد کند. صنعتی کردن و متنوع ساختن اقتصاد نه‌تنها فی‌النفسه و فی‌حدالذاته مهم بود، بلکه باعث می‌گشت مزیت‌هایی که امریکا تا همان موقع در کشاورزی داشت تشدید و تقویت گردد. هامیلتون همچنین خاطرنشان ساخت که متنوع‌سازی صنعتی همچنین باعث می‌شود آسیب‌پذیری اقتصاد عمدتاً کشاورزی امریکا در مقابل شوک‌ها و نیروهای اقتصادی خارجی کاهش یابد.
هامیلتون تعدادی از سیاست‌های مشخصی که به امریکا کمک می‌کرد تا به توان و سطح رقابت کردن با کشورهای دیگر در سطح جهانی دست یابد را برشمرد ــ همان سیاست‌هایی که امریکا توانست با پیروی از آن‌ها پس از گذشت بیش از یک قرن به قدرت رقابت با دیگران در سطح جهانی دست یابد. این سیاست‌ها و اقدامات عبارتند از: “حقوق گمرکی حمایتی ــ یا عوارض گمرکی برای ورود آن دسته از کالاهای خارجی که رقیب آن دسته از تولیدات داخلی است که قصد داریم تولید آن‌ها تشویق شود”؛ “تحریم صادرات مواد اولیه‌ای که مورد نیاز کارخانه‌های صنعتی می‌باشند”، یعنی مواد اولیه‌ای که برای تولیدات داخلی وجودشان لازم می‌باشد؛ “اعطای پاداش‌های نقدی [و] پرداخت اضافه‌بها” یا یارانه به تولیدکنندگان داخلی و/ یا صادرکنندگان؛ “معافیت مواد لازم برای تولیدات صنعتی از پرداخت عوارض گمرکی [واردات]؛ تشویق ابداعات و اختراعات و اکتشافات جدید؛ [و] وضع مقررات منطقی و معقول برای بازرسی کالاهای تولیدی صنعتی.”
فردریک لیست (۱۸۳۲‌ـ‌‌۱۷۷۲) نیز، مانند هامیلتون، چنین استدلال کرد که با فرستادن صنایع نوپای امریکا به میدان رقابت با صنایع بالغ انگلیس، در واقع موجبات آن فراهم می‌گردد که تجارت آزاد  فرآیند صنعتی‌کردن و رشد اقتصادی امریکا را تخریب کند. او تخصص‌گرایی در تجارت  که مورد تأیید اقتصاددانان انگلیسی مانند آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و سایر همفکران آن‌ها بود را به قوت به چالش کشید، چراکه امریکا را محکوم می‌کرد با متخصص شدن در تولید کشاورزی،  بدین‌وسیله خاک و معادن خود را مستهلک نماید و در همان حال شانس و امکان امریکا برای رشد و تعالی صنایع‌اش  از آن دریغ گردد.  فردریک لیست، همچنین مانند هامیلتون منکر مزیت‌های تجارت آزاد تحت شرایط “مناسب” یعنی سطح و میدان مناسب برای بازی و رقابت، یا تعالی تکنولوژیکی یکسان مابین کشورهای تجارت‌کننده، نگردید. به عبارت دیگر، هم لیست هم هامیلتون، هر دو، از سیاست حمایت از صنایع داخلی به‌عنوان تدبیری موقت یا مرحله بینابینی برای پرورش صنایع نوپا و تازه‌کار دفاع کردند: وقتی که سیاست‌های حمایتی به اهداف خود رسیدند و طرف‌های تجاری به سطح یکسانی از توان تکنولوژیکی دست یافتند، آن وقت تجارت آزاد می‌تواند حاکم گردد.
صحت و درستی توصیه‌های لیست و هامیلتون، که برای نیازهای تجاری و توسعه اقتصادی امریکا در آن زمان انجام شده، (به همان دلیل) برای نیازهای تجاری و توسعه‌ اقتصادی بسیاری از کشورهای کم‌تر توسعه‌یافته امروزین غیرقابل تردید است. ولی به علت برتری که امریکا اکنون در میدان رقابت بازارهای جهانی از آن برخوردار است، جهان در حال توسعه را از دریافت چنین توصیه‌هایی محروم کرده است – و کُنه و جوهره حرفی که به کشورهای در حال توسعه می‌گوید این است: به آن‌چه می‌گوییم عمل کنید، نه آن‌چه می‌کنیم، و یا قبلاً کرده‌ایم!
چند نکته به عنوان جمع‌بندی:
بررسی اجمالی سیاست‌های اولیه انگلیس و امریکا برای صنعتی کردن آن کشورها در این مقاله به روشنی نشان داد که،  برخلاف آن‌چه که امروز، ادعا می‌کنند، این کشورها در مراحل اولیه توسعه اقتصادی خود به دقت از الگوی تجارت آزاد به نفع سیاست‌های استراتژیک مرکانتالیستی اجتناب کرده‌اند. نه‌تنها انگلیس و امریکا از این الگوی مرکانتالیستی توسعه اقتصادی پیروی کردند، بلکه کشورهایی که اکنون پیشرفته هستند مانند آلمان، فرانسه، هلند، ژاپن، و کره جنوبی نیز از همین الگو پیروی کردند. این بررسی اجمالی هم‌چنین نشان می‌دهد که کشورهای بیش‌تر پیشرفته حال حاضر تنها زمانی به هواداری از سیاست تجارت آزاد پرداختند که به شکرانه سیاست‌های اولیه استراتژیک، مرکانتالیستی تجاری و توسعه اقتصادی،  در بازارهای جهانی به توان رقابت دست یافتند.
علی‌رغم درستی و قابل اجرا بودن این تجربیات درس‌آموز برای اتخاذ سیاست‌های لازم برای تجارت و توسعه اقتصادی ایران،‌ این تجربیات به کلی توسط رئیس‌جمهور روحانی و مشاوران اقتصادی ایشان نادیده گرفته شده است. رئیس‌جمهور و تیم اقتصادی او گاهگاهی به‌عنوان مفتونان دنیای غرب و اروپا مورد انتقاد قرار می‌گیرند. لیکن، مسئله اصلی، این نیست که آن‌ها مجذوب غرب هستند، بلکه موضوع اصلی این است که علاقه آن‌ها به غرب و اروپا نابهنگام و بی‌جا و به شیوه‌ای نامناسب و اشتباه انجام می‌گیرد. آن‌ها،‌ به‌جای این‌که از این تجربیات بسیار آموزنده درس‌های منطقی اخذ کنند – که همانا پیروی از استراتژی‌های تجارت و توسعه مراحل اولیه صنعتی شدن کشورهای اکنون توسعه‌یافته می‌باشد ــ دولت روحانی از استراتژی‌ زمان حاضر این کشورها، یعنی استراتژی نظام سرمایه‌داری بالغ و تعالی‌یافته، پیروی می‌کند. به عبارت دیگر، دولت روحانی، به‌جای پیروی از استراتژی‌ها و الگوی مرکانتالیستی تجارت و توسعه، از الگوی تجارت و اقتصاد لیبرالیستی دنباله‌روی می‌کند.
اقتصاد ایران به شدت دچار کم‌خونی است و اکثریت عظیمی از شهروندان این کشور تحت فشارهای مالی سنگینی قرار دارند. با این حال، با کمال تأسف، دکترهای کشور به شدت تمایل به صدور تجویزهای نادرستی برای اقتصاد بیمار ما دارند که از جمله عبارتند از: تجارت آزاد، واردات نامحدود و آزاد بی‌مانع، فقدان سیاست تشویق صادرات (به استثناء نفت و سایر مواد اولیه)، تمایل به اخذ وام از خارج، فقدان مقررات جدی بانکی/ مالی ــ خلاصه کلام، فقدان هرگونه برنامه راهنما و هدایتگر. تا وقتی که این سیاست‌های منحرف و نابه‌جای ضدتوسعه تصحیح و یا دگرگون نشده‌اند، مشکلات اقتصادی ایران محکوم به تشدید است و بازارهای کشور در اختیار انبوه کالاهای خارجی است، پایه‌های صنعتی شدن کشور سست گردیده،‌ دیون خارجی آن افزایش یافته و، همراه با آن، استقلال و حق حاکمیت کشور مخدوش میگردد..
493510

گزارش دوم کمیته تخصصی مردمی صیانت از حقوق هسته ای از رعایت توافق صورت گرفته در برجام از سوی کشورهای غربی/ نقض ­برجام از سوی ایالات متحده آمریکا/ آیا وزارت امور خارجه اقدامی متقابل در این خصوص انجام داده است؟

بنابراین، «کمیته تخصصی مردمی صیانت از حقوق هسته‌ای» ضمن اینکه این اقدامات ایالات متحده آمریکا را نقض برجام و کاملاً غرض‌ورزانه و خصمانه می‌داند، هرگونه اظهارنظر و یا رفتاری که توجیه‌کننده‌ی اقدامات ایالات متحده امریکا از سوی هر شخص و یا نهادی را محکوم نموده و خواستار آن است که دولت و وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در راستای اجرای فرامین رهبر معظم انقلاب و مصوبات مجلس شورای اسلامی،بیش از این تاخیر و سکوت را جایز ندانسته و اقدامات قاطع و لازم را به عمل آورند.

گروه سیاسی- رجانیوز: گزارش دوم «کمیته تخصصی مردمی صیانت از حقوق هسته‌ای» پیرامون توافقنامه “برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بین ایران و کشورهای ۵+۱″ به شرح ذیل اعلام می­گردد:

“برنامه معافیت از اخذ روادید ایالات متحده آمریکا” از سال ۱۹۸۶ میلادی و به موجب قانون تابعیت و مهاجرت این کشور اجرا شده است. بر اساس این برنامه، به شهروندان ۳۸ کشور  اجازه داده می‌شود تا با اهداف تجاری و گردشگری و برای مدت ۹۰ روز بدون نیاز به اخذ روادید به ایالات متحده سفر کنند و در مقابل نیز این کشورها باید تعهدات مشابهی را در این خصوص بپذیرند.[۱]

در عین حال، قانون H.R. 158 موسوم به قانون بهبود برنامه معافیت از اخذ روادید و ممنوعیت سفر تروریستی[۲] در تاریخ ۸ دسامبر سال ۲۰۱۵ میلادی – بعد از توافق برجام – با همراهی و پشتیبانی دولت دموکرات اوباما، در مجلس نمایندگان کنگره ایالات متحده به تصویب رسید و هدف از آن، ایجاد محدودیتهایی برای به‌کارگیری قانون برنامه معافیت از اخذ روادید از سوی اتباع ۳۸ کشور که –۲۳ کشور، عضو اتحادیه اروپا هستند- به کشورهای خاصی( ایران، عراق، سوریه و سودان) سفر کرده یا می‌کنند، بوده است. البته قانونH.R. 2029  موسوم به قانون تخصیص بودجه تلفیقی[۳] نیز در ۱۷ دسامبر سال ۲۰۱۵ میلادی به تصویب رسیده و همان مفاد طرح قانونی پیش‌گفته را بیان کرده است.

به موجب این قوانین، اصلاحاتی بر قسمت «الف» بخش ۲۱۷ قانون تابعیت و مهاجرت[۴] اعمال شده و برخی ممنوعیت‌ها برای افرادی که به کشورهای ایران، سودان، عراق و سوریه سفر کرده یا می‌کنند به وجود آمده است. در واقع، این قوانین به صورت مستقیم حوزه تجارت و گردشگری  جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده و صراحتاً بر خلاف بندهای ۲۸ و ۲۹ توافقنامه برجام است.

مطابق با قانون H.R. 2029 موسوم به قانون تخصیص بودجه تلفیقی، اعمال محدودیت‌های “برنامه معافیت از اخذ روادید” و تشخیص مصادیق‌ آنها در اختیار وزارت امنیت داخلی ایالات متحده امریکا قرار دارد که با مشورت وزارت امور خارجه این کشور صورت می‌پذیرد. بر همین اساس نیز این وزارتخانه در ۲۱ ژانویه سال ۲۰۱۶ میلادی، اجرای تغییرات در خصوص ممنوعیت لغو روادید و شرایط مربوط به آن را اعلام نمود و بار دیگر تکرار نمود که جمهوری اسلامی ایران نیز مشمول این ممنوعیت‌ها قرار دارد.[۵]

بدین‌سان مطابق با قانون فوق‌الذکر، افراد ذیل از مزایای “برنامه معافیت از اخذ روادید ایالات متحده امریکا”،محروم خواهند شد و برای سفر به ایالات متحده باید فرآیند معمول اخذ روادید را طی کنند:

الف- در صورتی که اتباع کشورهایی که مشمول برنامه معافیت از اخذ روادید هستند از تاریخ ۱ مارس ۲۰۱۱ میلادی به بعد در کشورهای ایران، عراق، سودان و سوریه بوده باشند (به استثنای معدود مواردی که با اهداف دیپلماتیک یا نظامی به کشورهای مزبور سفر کرده باشند.)؛

ب- در صورتی که اتباع کشورهایی که مشمول برنامه معافیت از اخذ روادید هستند، دارای تابعیت یکی از کشورهای ایران، عراق، سودان و سوریه باشند.

به دنبال اعتراض جمهوری اسلامی ایران به تصویب این قانون و درج محدودیت ها در آن که بر خلاف برجام انجام گرفته است، جان کری وزیر خارجه آمریکا در نامه‌ای به وزیر امور خارجه کشورمان در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۵،  تأکید کرد که دولت آمریکا این قانون را به‌گونه‌ای اجرا خواهد کرد که نقض برجام محسوب نشود. بخشی از این نامه بیان می‌دارد:

« … ما به اجرای کامل تعهداتمان طبق توافقات پایبند می‌مانیم … من اطمینان دارم تغییرات اخیری که در کنگره برای اخذ روادید به تصویب رسید و دولت اختیار توقف اجرای آن را دارد، به هیچ وجه مانع اجرای تعهدات طبق برجام نمی‌شود، و ما این تغییرات را به‌گونه‌ای اجرا می‌کنیم که مداخله‌ای با منافع اقتصادی مشروع ایران ایجاد ننماید. بدین منظور، ما ابزارهای متعددی را به طور بالقوه در اختیار داریم، از جمله [صدور] ویزاهای تجاری ده‌ساله چندبار ورود، برنامه‌هایی برای تسریع در [صدور] ویزاهای تجاری، و اختیار توقف اجرای قانون که طبق این مصوبه جدید به ما داده شده است.»[۶]

در همین راستا نیز مقامات وزارت امور خارجه ایران، نامه جان کری را تضمینی در راستای تأثیر نگذاشتن این تغییرات بر تعهدات آمریکا بر اساس برجام اعلام کردند. چنانکه اقای سیدعباس عراقچی، رئیس کمیته اجرای برجام، در این خصوص اظهار داشت که:

« … آنچه اکنون آمریکا رسماً به ما تعهد کرده و نامه‌ای که کری به ما نوشته یک نامه معمولی نیست، بلکه نامه وزیر خارجه یک کشور است. زمانی که وزیر امور خارجه نامه‌ای را امضا می‌کند، برای کشورش تعهد حقوقی و سیاسی ایجاد می‌کند. آقای کری دیروز با این تعهد که برای دولت آمریکا ایجاد کرده اجرای موفق برجام را در حقیقت تضمین کرده و گفته آمریکا به تعهداتش در برجام به گونه‌ای عمل می‌کند که نقضی در آن وجود نداشته باشد و قانون مربوط به لغو روادید که کنگره تصویب کرده را به گونه‌ای اجرا خواهد کرد که منافع اقتصادی ایران متاثر نشود، ولو این که قانون مذکور را اجرا نکند… .»[۷]

در راستای اجرای این قانون دستورالعملی از سوی وزارت امنیت داخلی آمریکا صادر شد:

طبق دستورالعمل مزبور، تنها مواردی که ممکن است به ‌عنوان یک قاعده کلّی مشمول حکم توقف محدودیت‌ها شوند، عبارتند از:

الف. افرادی که از جانب سازمان‌های بین‌المللی، سازمان‌های منطقه‌ای و برای انجام وظایف رسمی به کشورهای ایران، عراق، سودان یا سوریه سفر کرده‌اند؛

ب. افرادی که از جانب سازمان‌های غیر دولتی بشردوستانه برای انجام وظایف رسمی به کشورهای ایران، عراق، سودان یا سوریه سفرکرده‌اند؛

ج. افرادی که به منظور گزارشگری به عنوان خبر‌نگار به کشورهای ایران، عراق، سودان یا سوریه سفر کرده‌اند؛

د. افرادی که برای اهداف تجاری مشروع پس از انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک (۱۴ جولای ۲۰۱۵) به ایران سفر کرده‌اند؛

ه. افرادی که برای اهداف تجاری مشروع به عراق سفر کرده‌اند.[۸]

وزیر امنیت داخلی تنها در این شرایط خاص می‌تواند به توقف برخی از محدودیت‌های فوق‌الذکر مبادرت ورزد. یعنی در صورتی که وزیر امنیت داخلی توقف این محدودیت‌ها را قانونی و یا مطابق با منافع ملی آمریکا تشخیص دهد، از این اختیار برخوردار خواهد بود که در صورت صلاحدید تنها به‌ صورت مورد به مورد و برای یک شخص و موقعیت خاص این محدودیت‌ها را اعمال ننماید.

بنابراین عدم اعمال محدودیت‌های برنامه معافیت از اخذ روادید تنها به صورت موردی، برای یک شخص خاص و در یکی از شرایط مذکور امکان‌پذیر است. به عبارت دیگر، افرادی که مشمول بندهای پنج‌گانه فوق‌الذکر شوند، تنها از این امکان برخوردار خواهند شد که در صورت صلاحدید و تصمیم شخص وزیر امنیت داخلی ایالات متحده  امریکا مشمول محدودیت‌های قانون تخصیص بودجه تلفیقی قرار نگیرند. بدیهی است اینکه وزیر امنیت داخلی نیز چنین تصمیمی را بگیرد یا نه، مستلزم آن است که طی فرآیندی خاص از وزیر درخواست شود و رسیدگی و بررسی‌های لازم در این خصوص صورت پذیرد.

لذا باید توجه داشت که:

اولاً آنچه از این قوانین و دستورالعمل وزارت امنیت داخلی بر می‌آید، آن است که اتباع ۳۸ کشوری که از تسهیلات برنامه معافیت از اخذ روادید با ایالات متحده آمریکا برخوردارند، در صورت مسافرت به ایران علی‌الاصول از چنین امکان و مزیتی محروم می‌شوند و برای آنکه مشمول توقف اجرای قانون شوند، باید طبق فرآیندی خاص از شخص وزیر امنیت داخلی ایالات متحده درخواست نمایند که محدودیت‌های قانون تخصیصبودجه تلفیقی شامل حال آنها نشود.

 در واقع، اتباع این کشورها باید بین سفر به ایران و بهره‌مندی از مزایای برنامه معافیت از اخذ روادیدایالات متحده یکی را انتخاب کنند که بسیار محتمل است اتباع کشورهای مزبور برای جلوگیری از تبعات سفر به ایران ترجیح دهند که اساساً به ایران مسافرتی نداشته باشند. به عبارت دیگر، اینکه این امکان وجود داشته باشد که اجرای قانون به صورت موردی و برای یک شخص و موقعیت خاص متوقف شود، اصل این احتمال را به هیچ وجه از بین نمی‌برد که اتباع کشورهای مربوطه مشمول محدودیت های ایجادشده بوسیله این قانون نشوند.

بنابراین، برای اتباع کشورهای ۳۸ گانه، همواره چنین احتمالی وجود خواهد داشت که در صورت مسافرت به ایران مشمول محدودیت‌های قانون تخصیص بودجه تلفیقی در رابطه با برنامه معافیت از اخذ روادید ایالات متحده شوند. از همین روی نیز کاملاً‌ طبیعی است که انگیزه بسیاری از تجار، شرکت های چندملیتی، اساتید دانشگاه، دانشجویان، گردشگران، هنرمندان و … کشورهای مزبور برای سفر به ایران با چالش و تردید جدی مواجه شود.

ثانیاً دستورالعمل اخیر صادره از وزارت امنیت داخلی، با نامه جان کری به وزیر امور خارجه ایران، نه تنها به طور کامل مطابقت ندارد بلکه مغایرت نیز دارد. در دستورالعمل؛ صحبتی از اعطای ویزاهای تجاری ده‌ساله چندبار ورود مورد ادعای وزیر خارجه آمریکا نیست. بنابراین، برخلاف ادعای جان کری، این قانون بدون ایجاد موانع عمده از جمله در فعالیت‌های تجاری ایران به اجرا گذاشته نخواهد شد و از هم اکنون معلوم است که نامه وزیر خارجه آمریکا نمی‌تواند مستمسک مستحکمی در این خصوص در نظر گرفته شود.

ثالثاً هرچند دستورالعمل وزارت امنیت داخلی آمریکا صرفا این امکان را به وجود آورده است که به صورت مورد  به مورد و برای یک شخص و موقعیت خاص نظیر افرادی که تنها پس از انعقاد برجام، با اهداف تجاری مشروع به ایران مسافرت کرده‌اند، مشمول این محدودیت‌ها نشوند، اما باید توجه داشت که:

الف- بر اساس دستورالعمل مزبور؛ تشخیص موارد استثنا، کاملاً مورد به مورد و مبتنی بر صلاحدید است و بنابراین، بسیار محتمل است که محدودیت‌های مذکور متوقف نشوند؛

ب- اتباع ۳۸ کشور از جمله ۲۳ کشور اروپایی که از اول مارس ۲۰۱۱ تا قبل از انعقاد برجام، در طول۵ سال گذشته؛ به ایران سفر کرده باشند، شامل این دستور العمل نمی شوند و لذا محدودیت بر این افراد اعمال خواهد شد و نقض صریح برجام رخ خواهد داد.

ج- اینکه اصل بر ممنوعیت و اعمال محدودیت‌هاست موجب می‌شود که بسیاری از تجار و نمایندگان شرکت‌های تجاری خارجی، به دلیل محظوراتی که احتمالاً برایشان به وجود می‌آید ترجیح دهند که به ایران سفر نکنند.

د- مواردی که به عنوان استثنای از محدودیت‌ها عنوان شده‌اند، مسافرینی که اهداف گردشگری دارند را شامل نمی‌شود. بنابراین محدودیت ها روی صنعت گردشگری و توریسم ایران قطعا اعمال خواهد شد و این قانون جدید، این صنعت را با مشکلات عمده مواجه خواهد ساخت.

رابعاً توجه به این مسئله نیز ضروری است که تصویب چنین قانونی علیه کشوری که خود در خط مقدم جنگ با تروریسم قرار دارد، با هیچ منطقی موجه نمی‌باشد و از همین روی، اغراض سیاسی برای آنکه ایران پس از برجام، مجددا از نظر اقتصادی و تجاری در تنگنا و انزوا قرار بگیرد کاملاً به چشم می‌خورد.

در واقع، مشخص است که به طور قطع، هدف از تصویب چنین محدودیت‌هایی مبارزه با تروریسم نبوده است؛ چه اینکه تروریست‌هایی که در حال حاضر وارد سوریه می‌شوند نیز به هیچ عنوان به طور رسمی از کشورهایی نظیر سوریه و عراق ویزا دریافت نمی‌کنند و در عین حال، هیچ یک از کشورهای حامیان تروریسم نظیر ترکیه و عربستان نیز مشمول این قانون نشده‌اند. بنابراین اگر مقصود از این قانون مبارزه با تروریسم باشد، اتباع کشورهای ترکیه و عربستان که محور اصلی ورود و خروج یا همکاری با تروریست‌های مستقر در سوریه و عراق هستند، باید در وهله نخست مشمول این محدودیت‌ها در نظر گرفته می‌شدند که چنین نشده است.

خامساً افزون بر این مطالب، قانون H.R. 2029 موسوم به قانون تخصیص بودجه تلفیقی به دلایل ذیل مغایر صریح موافقتنامه برجام نیز به نظر می‌رسد:

مطابق با بند ۲۸ برجام «گروه ۱+۵ و ایران متعهد هستند که برجام را با حسن نیت و در فضایی سازنده، بر مبنای احترام متقابل اجرا نمایند و از هر گونه اقدام مغایر با نص، روح و نیت این برجام که اجرای موفقیت‌آمیز آن را مختل سازد، خودداری کنند. مقامات ارشد دولتی در گروه ۱+۵  و ایران تمام تلاش خود را برای اجرای موفقیت آمیز این برجام، از جمله در بیانات عمومی خود، به کار خواهند بست. گروه ۱+۵ کلیه اقدامات لازم را برای لغو تحریم‌ها به نحو مقتضی به عمل خواهند آورد، و از تحمیل مقررات آئین‌نامه‌ای استثنائی یا تبعیض‌آمیز و الزامات شکلی به جای تحریم‌ها و اقدامات محدودیت‌ساز تحت پوشش این برجام، خودداری می‌ورزند.»[۹]

همچنین به تصریح بند ۲۹ برجام «اتحادیه اروپایی و دولت‌های عضو و همچنین ایالات متحده امریکا، منطبق با قوانین خود، از هرگونه سیاست با هدف خاص تاثیرگذاری خصمانه و مستقیم بر عادی‌سازی تجارت و روابط اقتصادی با ایران، در تعارض با تعهدات‏شان مبنی بر عدم اخلال در اجرای موفقیت‌‏آمیز برجام خودداری خواهند کرد.»[۱۰]

بنابراین مطابق برجام، علیرغم اینکه:

۱٫       ایالات متحده  امریکا ملزم به پرهیز از هرگونه اقدام مغایر با نص، روح و نیت برجام است؛

۲٫       ایالات متحده امریکا ملزم است تا از تحمیل مقررات آئین‌نامه‌ای استثنائی یا تبعیض‌آمیز و الزامات شکلی به جای تحریم‌ها و اقدامات محدودیت‌ساز تحت پوشش برجام، خودداری ورزد.

۳٫       ایالات متحده امریکا مکلف است از هر گونه اقدامی که بر روابط اقتصادی با ایران اختلال ایجاد کند، خودداری کند.

۴٫       مقامات ارشد دولت ایالات متحده امریکا تمام تلاش خود را برای اجرای موفقیت امیز برجام از جمله در بیانات عمومی خود به کار خواهند بست.

لیکن مصوبات اخیر ایالات متحده آمریکا؛ مغایرت صریح با چهار تعهد مذکور، طبق برجام دارد و در روابط تجاری، اقتصادی و گردشگری با ایران اختلالات عمده ایجاد خواهد کرد.

رهبر معظم انقلاب در نامه‌ی خود به رئیس‌جمهور محترم ایران،[۱۱] درباره الزمات اجرای برجام عنوان کرده بودند:

«در سراسر دوره‌ی هشت‌ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای (از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجاممحسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوّبه‌ی مجلس، اقدام‌های لازم را انجام دهد و فعالیت‌های برجام را متوقّف کند[۱۲]

مجلس شورای اسلامی نیز در بند (۳) قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران مصوب ۲۱/۷/۱۳۹۴ در اجرای برجام تاکید کرده بود که:

«دولت موظف است هرگونه عدم ‌پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغوشده و یا وضع تحریم تحت هرعنوان دیگر را به‌دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به‌طوری‌که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به ۱۹۰ هزار سو افزایش یابد. شورای‌عالی امنیت ملی مرجع رسیدگی به این موضوع می‌باشد. دولت باید ظرف مدت ۴ ماه برنامه خود را برای این منظور جهت تصویب به شورا ارائه نماید.»

بنابراین، «کمیته تخصصی مردمی صیانت از حقوق هسته‌ای» ضمن اینکه این اقدامات  ایالات متحده آمریکا را نقض برجام و کاملاً غرض‌ورزانه و خصمانه می‌داند، هرگونه اظهارنظر و یا رفتاری که توجیه‌کننده‌ی اقدامات ایالات متحده  امریکا از سوی هر شخص و یا نهادی را محکوم نموده و خواستار آن است که دولت و وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در راستای اجرای فرامین رهبر معظم انقلاب و مصوبات مجلس شورای اسلامی،بیش از این تاخیر و سکوت را جایز ندانسته و اقدامات قاطع و لازم را به عمل آورند.

والسلام


[۱] کشورهایی که مشمول “برنامه معافیت از اخذ ویزای ایالات متحده آمریکا” هستند، عبارتند از:

آندورا، استرالیا، اتریش، بلژیک، برونئی، شیلی، جمهوری چک، دانمارک، استونی، فنلاند، فرانسه، آلمان، یونان، مجارستان، ایسلند، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، کره جنوبی، لاتویا، لیختنشتاین، لیتوانی، لوکزامبورگ، مالت، موناکو، هلند، زلاندنو، نروژ، پرتغال، سان مارینو، سنگاپور، اسلواکی، اسلونی، سوئد، اسپانیا، سوئیس، تایوان، پادشاهی متحده (بریتانیا). نک:

U.S Department of State, Bureau of Consular Affairs at: https://travel.state.gov/content/visas/en/visit/visa-waiver-program.html

[۲] The Visa Waiver Program Improvement and Terrorist Travel Prevention Act of 2015, Available at:https://www.congress.gov/bill/114th-congress/house-bill/158/text?q={%22search%22%3A[%22\%22hr158\%22%22]}&resultIndex=1

[۳] Consolidated Appropriations Act, 2016; Available at: https://www.congress.gov/bill/114th-congress/house-bill/2029/text#toc-H817E7A09DD2C47BFA0E019C5C89DDFB7

[۴] ۸ U.S. Code § ۱۱۸۷ – Visa waiver program for certain visitors; Available at: https://www.law.cornell.edu/uscode/text/8/1187

[۵] See Official Website of U.S Homeland Security at: http://www.dhs.gov/news/2016/01/21/united-states-begins-implementation-changes-visa-waiver-program

[۶] See: CNSNews.com

[۷] http://www.irinn.ir/news/140385/

[۸]  Ibid.

[۹]  Iran Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), Available at: http://www.state.gov/documents/organization/245317.pdf

[۱۰] Ibid

[۱۱] . مورخ ۲۹ مهر ۱۳۹۴

[۱۲] نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام، قابل دسترسی در:

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=31168

هاشمی (2)

درسهایی که هاشمی باید از ماجرای توییترش بگیرد

آیا باز هم اشتباهات تقصیر اطرافیان هاشمی است!؟ / ناتوانی در مدیریت دفتر شخصی و خانواده؛ آسیبی که قائم‌مقام رهبری را هم زمین زد / عقب نشینی هاشمی؛ استراتژی یا تاکتیک؟

تاریخ معلم انسانهاست و خوب است هاشمی رفسنجانی از سرنوشت سیاسیون و بزرگانی چون آیت‌الله منتظری که در جایگاه بالای سیاسی قرارداشتند ولی از مدیریت دفتر و اطرافیانشان و آنچه به نام و اسم آنها انجام می‌شد بی‌خبر بودند عبرت بگیرد. خوب بود هاشمی رفسنجانی به جای آنکه خود را به ندیدن بزند و از « تحریف و تقطیع خودسرانه» جملاتش گلایه کند…

گروه سیاسی – رجانیوز: ماجرای پست توییتری دفتر هاشمی رفسنجانی نهایتا با عقب‌نشینی هاشمی پایان یافت، اما تامل در این مساله درسهای بسیاری دارد.

به گزارش رجانیوز، پس از آزمایش موشکهای عماد در مهرماه آمریکا و دیگر کشورهای غربی از جمله فرانسه به این اقدام واکنش نشان داده و آن را نقض احتمالی قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت از جمله قطعنامه ۱۹۲۹ توصیف کردند. آزمایش موشکهای جدید دوربرد ایران در جریان رزمایش اقتدار ولایت در اسفندماه نیزمجددا باعث فضاسازی آمریکایی ها علیه برنامه موشکی ایران شد.
در حالی که فضای اتهام‌زنی به ایران به خاطر آزمایش موشکهای جدید توسط دشمنان ادامه داشت، حساب کاربری توئیتری منسوب به هاشمی اقدام به نشر توئیت بی‌سابقه‌ای کرد که به نقل از هاشمی نوشته بود: «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها…» توئیتی عجیب که در آن هر چیزی جز مصلحت نظام یافت می‌شد.

این توییت به شدت مورد استقبال رسانه‌های ضدانقلاب و رسانه‌های امریکایی قرار گرفت و به مخالفت هاشمی –به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام- آن هم همزمان با انتقادات آمریکایی‌ها از آزمایشهای جدید موشکی ایران تعبیر شد. البته همسویی رسانه‌ای هاشمی با دشمنان مساله جدیدی نبود و در طول سالهای گذشته در مسائل مختلفی از جمله فتنه، دشمنی با آیت الله مصباح، حمله به شورای نگهبان ولیست انگلیسی و مواردی از این دست دیده شده بود. در نتیجه پس از انتشار این توییت نیز رسانه‌های ارزشی با انتقاد از این اقدام تیم رسانه‌ای هاشمی، این اقدام را در تکمیل پازل دشمنان دانستند.

نهیبِ صریح رهبرانقلاب
رهبرمعظم انقلاب که در طول دوسال گذشته در مسائلی مثل تحریف امام و تضعیف شورای نگهبان چندین بار نسبت به مواضع هاشمی تذکر داده بودند، این بار نیز دردیدار اخیر خود با مداحان با اشاره صریح به این جمله منتشرشده آن را برآمده از جهالت یا خیانت  دانسته و فرمودند: اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟»

تایید و تکذیبهای متناقض
یک روز پس از این سخنان صریح رهبرانقلاب، رسانه‌های حامی هاشمی به نقل از یک منبع مطلع اعلام کردند «آنچه در اخبار بعنوان توییتر ایت الله هاشمی منتشر می شود ، حساب کاربری یکی از دوستداران ایشان است و محتوای آن، هیچ ارتباطی به ایت الله هاشمی ندارد. حدود دو ماه قبل اطلاعیه رسمی از سوی دفتر ایت الله هاشمی صادر شد که در آن انتساب حساب کاربری در شبکه های اجتماعی غیر از سایت رسمی ایشان تکذیب شد .بنابراین مجددا تاکید می شود صفحه فعال در توییتر، کانال تلگرامی و اینستاگرام ایشان ربطی به ایت الله هاشمی ندارد.این حساب توییتری، هر از چند گاه، سخنان قدیمی ایت الله هاشمی را پس از “کوتاه کردن” توییت می کند. » این ادعا در حالی بود که در شناسنامه توئیتر هاشمی، لینک سایت رسمی دفتر او به ثبت رسیده و عنوان شده که این حساب توئیتری، «حساب رسمی پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی» است. متقابلاً تبلیغات و مطالب این حساب توئیتری در پایگاه اطلاع‌رسانی هاشمی بارها منتشر شده بود. همچنین انتشار تصاویر اختصاصی و اولین اخبار دیدارهای هاشمی در این حساب توییتر نیز شکی در انتساب این حساب کاربری به مجموعه دفتر و تیم رسانه‌ای دفتر هاشمی باقی نمی‌گذاشت.


این در حالی بود که یکی دیگر از سایتهای دسته‌چندم اصلاح‌طلب بعد از انتقاد رهبرمعظم انقلاب، با تایید انتساب این حساب توییتری به مجموعه رسانه‌ای دفتر هاشمی نوشته بود: «اکانت منتسب به آیت‌الله هاشمی در اختیار فردی است که سردبیر سایت هاشمی رفسنجانی (سایت دفتر هاشمی) است و حساب توییتر و تلگرام نیز در اختیار اوست. این فرد با دسترسی به مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های قدیمی هاشمی و بر اساس شرایط روز، بخشی از سخنان او را گلچین و منتشر می‌کند که بعضی از آنها در این مدت باعت ناراحتی و حتی عصبانیت شدید آیت‌الله هاشمی شده است؛ مثل ماجرای قهر رهبر انقلاب از آیت‌الله مصباح در قبل از انقلاب که کاملا بدون هماهنگی هاشمی و با اشکالاتی جدی منتشر شد.او بارها به دلیل انتشار مطالبی بدون هماهنگی با تشر و واکنش تند هاشمی و نزدیکانش مواجه شده و سه بار تا مرز اخراج پیش رفته است.» این سایت نهایتا اینگونه نتیجه گیری کرده بود که «بنا بر پیگیری از نزدیکان هاشمی، او از انتشار چنین مطالبی کاملا بی خبر است و هیچ یک از مطالب سایت و توییتر با او چک نمی‌شود و به اصطلاح، روح هاشمی از مطالب «سایت هاشمی رفسنجانی» و توییترش بی خبر است.»
پس از ناکام ماندن اعلام برائت دروغین این حساب توییتر از دفتر هاشمی، این حساب کاربری آن جمله را اصلاح کرد و نوشت:«توئیت قبل تقطیع شده بود، متن کامل این است: دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هایی نظیر انقلاب اسلامی است، نه موشک‌های قاره‌پیما و بمب‌های هسته‌ای…»

طلبکاری هاشمی به جای عذرخواهی
انتقاد رهبرمعظم انقلاب از همسویی جدیدِ هاشمی با دشمنان -آن هم در مسائل دفاعی و نظامی- هزینه سنگینی برای هاشمی داشت. نهایتا هاشمی رفسنجانی دیروز در جریان یکی از دیدارهای نوروزی اش، با اشاره به توییت مذکور گفت: «نقل این جمله برای من هم تازگی داشت و گفتم که اصل آن جمله را بیاورند که آوردند و دیدم که مربوط به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۸۷ یعنی هفت سال قبل و در مصاحبه‌ی مفصل با یک گروه فیلمساز هلندی با موضوع «تاریخچه کاربرد سلاح‌های شیمیایی علیه ایران» است.»

جالب آنکه هاشمی به جای عذرخواهی از اشتباه تیم رسانه‌ای دفترش در همسویی با دشمنان خارجی در تضعیف دستاوردهای دفاعی کشور، از آنچه «تحریف و تقطیع خودسرانه این جمله و سوء برداشت از آن و تعجیل بعضی از جریان‌ها و گروه‌ها برای سوء استفاده از این جمله» دانست اظهار تاسف کرد و گفت: «اولاً به عنوان کسی که در طول دوران زندان ستمشاهی، قرآن تفسیر می‌کردم، مصداق و تفسیر عملی آیه‌ «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم» را در شرایط موجود که دشمنان، انقلاب، ایران و اسلام را تهدید می‌کنند، تجهیز قوای نظامی کشور، از جمله تقویت قدرت موشکی کشور را لازم می‌دانم.»

تعطیلی رسمیِ حسابی که غیررسمی بود!
عصر دیروز نیز یکی از مشاوران هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت، از تعلیق حساب کاربری توئیتر هاشمی خبر داد. بنابر این خبر «حساب های توئیتر، ایستاگرام و تلگرامی که به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی ایجاد شده در اختیار دبیر سایت ایشان بوده و وی بدون هماهنگی با رئیس مجمع تشخیص اقدام به انتشار مطالب می کرده است.»
وی گفت «کلیه فعالیت های مجازی ای که به نام آیت الله هاشمی در شبکه های اجتماعی انجام می شده به حالت تعلیق درآمده و تا زمان مشخص شدن مسئول ذیصلاح برای نظارت بر این گونه فعالیتها، فعالیت حساب های کاربری مربوطه متوقف شده است.» مساله‌ای که مؤیدی دیگر بر دروغ بودن اعلام برائتِ این حساب توییتری از مجموعه رسانه‌ای دفتر هاشمی بود.

هاشمی و درسی که باید از تاریخ بگیرد
اما حاشیه های این ماجرا از اصل آن مهمتر است. ماجرای توییتِ جنجالی هاشمی و نهیب صریح رهبرانقلاب «مشتی از خروار» بود که ثابت کرد هاشمی به عنوان یک شخصیت طراز اول نظام، نظارت و حتی خبری از آنچه رسانه‌های منسوب به او انجام می‌دهند ندارد. همسویی رسانه‌ی منسوب به هاشمی با دشمنان اولین باری نیست که اتفاق می افتد، بلکه این مساله اینبار چون مورد انتقاد رهبرمعظم انقلاب قرار گرفت تا این حد حاشیه ساز شد.
اظهارنظر هاشمی درباره اینکه « نقل این جمله برای من هم تازگی داشت و گفتم که اصل آن جمله را بیاورند» و تعلیق رسانه های هاشمی در شبکه های اجتماعی نشان از این دارد هاشمی هیچ خبری از آنچه به نام او و توسط تیم رسانه‌ای دفترش انجام میگیرد و گرفته است ندارد. تضعیف توان موشکی نظام همسو با امریکا اینبار بود، اما بارها اقدامات این چنینی توسط آنها تکرار شده است. از جمله اینکه به فاصله کوتاهی پس از تمجید رهبرمعظم انقلاب از آیات مصباح و یزدی و اینکه نبودن آنها در مجلس خبرگان مایه خسارت است، همین حساب کاربری توییتر با انتشار عکسی از آیت الله مصباح و احمدی‌نژاد  و با طعنه به تعبیر مطهری زمان که رهبرانقلاب درباره آیت‌الله مصباح فرموده‌اند نوشت: «شهیدمطهری هرگز نردبان ترقی جریان انحرافی نشد.»


تاریخ معلم انسانهاست و خوب است هاشمی رفسنجانی از سرنوشت سیاسیون و بزرگانی چون آیت‌الله منتظری که در جایگاه بالای سیاسی قرارداشتند ولی از مدیریت دفتر و اطرافیانشان و آنچه به نام و اسم آنها انجام می‌شد بی‌خبر بودند عبرت بگیرد. خوب بود هاشمی رفسنجانی به جای آنکه خود را به ندیدن بزند و از « تحریف و تقطیع خودسرانه» جملاتش گلایه کند و منتقدان ر ابنوازد؛ سراغ مقصران را در دفتر و تیم رسانه‌ای دفترش بگیرد و از آنها درباره اینکه چرا همزمان با حملات آمریکایی ها علیه برنامه موشکی ایران چنین جمله ای را با تحریف منتشر کرده اند توضیح بخواهد.

photo_2016-04-02_09-06-55

ریشه یابی تاریخی زیر سوال بردن توانمندی موشکی ایران توسط عناصر داخلی

ماجرای پیشنهاد دولت موقت برای تسلیم جنگنده‌های ایرانی به امریکا، چند ماه قبل از حمله عراق چه بود؟! / مقاومت جریان ضدآمریکایی علیه دولت موقت بازرگان/ حسن روحانی: در فروش اف-۱۴ها، افسرانی گریه‌کنان می‌گفتند مبادا این توطئه محقق شود .

چه کسانی بودند که می‌خواستند اف-۱۴های ما را به آمریکا پس بدهند؟ همان اف-۱۴هایی که امروز حفاظت آسمان ایران را بعهده دارند. چه کسانی مخالفت کردند؟ چه کسانی اصرار داشتند بر این که اف-۱۴ که سرمایه‌ای بود برای نیروهای هوایی ما، و آن وقت من در ستاد ارتش بودم. افسرانی آمده بودند و گریه می‌کردند و می‌گفتند مبادا این توطئه تحقق پیدا بکند. و امروزه در این جنگ دیدیم که حتی حفاظت قسمتی از آسمان تهران به عهده همین اف-۱۴ها بود و اینها توانستند آسمان ما را حفاظت کنند. این مسأله مهم نیست؟ نباید اینها برای ما روشن بشود؟ از این گونه مسائل ما فراوان داریم. داستان بسیار پیچیده‌ای بود.

گروه تاریخ- رجانیوز: رهبر معظم انقلاب در دیدار مداحان با ایشان روز ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، در واکنش به پیام هاشمی رفسنجانی که نوشته بود «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست، نه دنیای موشک‌ها» این مواضع را با مواضع دولت موقت در فروش اف-۱۴های ارتش به آمریکا مقایسه کردند. برای شناخت بهتر ماجرای این تصمیم دولت موقت و علت مشابهت‌سازی آن با پیام هاشمی رفسنجانی، گروه تاریخ رجانیوز به بازخوانی این واقعه پرداخت.

قرارداد ۸۰ فروند اف-۱۴

در اولین سا‌ل‌های دهه ۱۹۷۰ میلادی، نیروی هوایی ایران توانایی مقابله با هواپیمای پیشرفته روسی را نداشت. شرکت گرومن که سازنده هواپیماهای اف-۱۴ بود در سال ۱۹۷۱ میلادی آمادگی خود را برای فروش این هواپیماها به ایران ابراز کرد. در آن زمان، ایران مذاکراتی با کارخانه مک‌دانل داگلاس در ارتباط با اف-۱۵ ایگل نیز انجام داده بود که هنوز به نتیجه نرسیده بود.

ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا، در سال ۱۹۷۲ میلادی سفری به ایران داشت. شاه ایران درخواست سلاحی برای مقابله با هواپیمای میگ-۲۵ شوروی کرد که گه‌گاه برای عملیات شناسایی وارد آسمان ایران می‌شدند. نیکسون دو جنگنده اف-۱۵ ایگل و اف-۱۴ تامکت را به ایران پیشنهاد داد. محمدرضا پهلوی نیز اف-۱۴ را برای نیروی هوایی ایران انتخاب کرد. دولت ایالات متحده در سال ۱۹۷۳ با فروش این هواپیما به ایران موافقت کرد.

ایران در سال ۱۹۷۴م قراردادی با شرکت آمریکایی گرومن منعقد کرد و طبق این قرارداد گرومن موظف به تولید ۸۰ فروند جنگنده اف-۱۴ تامکت و تحویل آن به ایران شد. ایران همچنین سفارش خرید ۷۱۴ موشک فینیکس را نیز به آمریکا داد که تا زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، ۲۸۴ فروند از آنها به ایران تحویل داده شده بود. در حدود ۱۲۰ خلبان و ۸۰ کمک‌خلبان نیز دوره‌های آموزشی تخصصی این جنگنده را در پایگاه‌های هوایی مختلف در آمریکا و انگلیس سپری کردند. سرانجام اولین واحدهای عملیاتی این جنگنده در تابستان ۱۹۷۷ میلادی آماده فعالیت شدند.

درخواست آمریکا برای بازخرید اف-۱۴

در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، دولتمردان آمریکایی اعلام کردند از تحویل مابقی جنگنده‌های اف-۱۴ به ایران خودداری خواهد کرد و تلاش خواهد نمود تا جنگنده‌های فروخته‌شده را بازپس‌گیرد. طبق خبر روزنامه اطلاعات به تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ -یعنی درست یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی- رادیو لندن در گزارشی به نقل از منابع آمریکایی اعلام کرد که آمریکا، ۸۰ فروند اف-۱۴ به ایران فروخته که اکنون ٧٧ فروند آن در اصفهان موجود است. «مقامات آمریکایی از فروش این هواپیماها به ایران متأسفند و امیدوارند بتوانند این هواپیماها را از دولت انقلابی ایران بخرند.» بهانه آمریکایی‌ها برای بازپس‌گیری جنگنده‌های اف-۱۴، این بود که از آنجا که بجز نیروی هوایی آمریکا، تنها ارتش ایران بود که این جنگنده‌ها را در اختیار داشت، لذا بیم آن می‌رود که ایران تکنولوژی جنگنده یا خود آن را در اختیار شخص ثالثی همچون شوروی یا جنبش آزادی‌بخش فلسطین قرار دهد. البته پیش‌تر و در روزهای اوج‌گیری انقلاب اسلامی، مستشاران نظامی آمریکایی دستگاه‌های الکترونیکی و خودکار این هواپیماها را مختل و هواپیماها را زمین‌گیر کردند تا نیروهای انقلاب امکان استفاده از آنها را نداشته باشند.

به هر حال چند روز بعد و در روز ۳ اسفندماه، سیدمحمدولی قرنی، رئیس ستاد ارتش در گفت‌وگو با خبرنگاران اعلام کرد که ایران احتمالاً اف-۱۴ها را به شخص سومی تحویل نخواهد داد و تاکنون هم هیچ جنگنده‌ای به آمریکایی‌ها مسترد نشده است: «ایران احتمالاً موافقت‌نامه‌های این کشور با ایالات متحده در مورد عدم انتقال سلاح‌های پیچیده و مدرن خریداری‌شده از آمریکا را به کشورهای ثالث و یا جنبش‌های آزادی‌بخش مانند چریک‌های فلسطینی یاسر عرفات محترم خواهد شمرد… هیچ یک از جت‌های اف-۱۴ و یا سلاح‌های مدرن و پیچیده تولیدی آمریکا از کشور خارج نشده است.»

البته سخنان رئیس ستاد ارتش باعث نشد آمریکایی‌ها از طرح مجدد درخواستشان چشم بپوشند. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷، اسوشیتدپرس ادعا کرد مقامات وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در حال حاضر بررسی این مسئله را آغاز کرده‌اند که اگر جنگ‌افزارهای متعلق به ایران از جمله اسرار فناوری‌های جت‌های اف-۱۴ به دست روس‌ها افتد چه میزان لطمه به امنیت آمریکا وارد خواهد آمد. پنتاگون در عین حال گزینه‌های واکنشی‌ای را نیز بررسی کرد که میزان این لطمه و خسارت را به حداقل کاهش دهد. البته به عقیده این مقامات، برخی از اسرار جت‌های اف-۱۴ ساخت آمریکا که در اختیار نیروی هوایی ایران است، ممکن است مورد مطالعه قرار گرفته باشد.

در عین حال یک منبع وزارت دفاع آمریکا گفت: «هنوز مدرک یا نشانه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم در دست نداریم که اسرار شکاری‌های اف-۱۴ (یا موشک فونیکس) به دست روس‌ها افتاده باشد.»

خبرگزاری فرانسه نیز به نقل از وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که ممکن است دفترچه‌های مربوط به طرز کار هواپیماهای اف-۱۴ و موشک‌های آنها که به ایران فروخته شده، به دست شوروی‌ها افتاده باشد. سخنگوی وزارت دفاع آمریکا گفت: «هیچ یک از آمریکاییانی که در ایران اقامت دارند نتوانسته‌اند از روز ۱۹ فوریه دفترچه‌های مربوط به این هواپیما را که در گاوصندوق‌ها نگهداری می‌شدند بازرسی کنند. این دفترچه‌ها می‌تواند اطلاعاتی را که شوروی‌ها درباره هواپیماهای اف-۱۴ لازم دارند در اختیار آنها بگذارد.»

در روز ۱۹ اسفندماه ۱۳۵۷ هم مطبوعات داخلی خبر دادند سناتور آمریکایی میلتون یانک به وزیر دفاع این کشور پیشنهاد کرده که هرچه زودتر، طرح بازخرید هواپیماهای اف-۱۴ آمریکایی را که محمدرضا پهلوی سفارش خرید آنها را داده و قرارداد خرید آنها منعقد شده، به ایران ارائه دهد. علت ارائه این پیشنهاد نگرانی آمریکا از فروش احتمالی این هواپیماها به کشور دیگر از سوی ایران و درز اطلاعات سری و حساس این هواپیما به اتحاد جماهیر شوروی اعلام شده است.

 مخالفان داخلی تجهیزات نظامی

این تقاضای مقامات آمریکایی که رفته‌رفته رنگ و بوی تهدید به خود می‌گرفت، در داخل کشور هم مدافعانی داشت و مسئله پس فرستادن اف-۱۴ها با لحن متفاوت و بر اساس دلایل دیگری بازگو می‌شد. دسته نخست دلبستگان به رژیم سابق بودند که به طریق اولی به آمریکا هم تمایل نشان می‌دادند. این دسته که مسئولیتی در امور اجرایی نداشتند و تنها در مطبوعات مکتوب ظهور پیدا می‌کردند، نگهداری جنگنده‌ها را مخالف مصالح ارتش می‌خواندند. به عنوان نمونه روزنامه آیندگان که به نوعی مولود روزنامه و حزب رستاخیز محسوب می‌شود، در روز ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ پابه‌پای مقامات پنتاگون نوشت:

«خریدهای نظامی سنگین‌قیمت و تجملاتی نظیر آواکس اشتباه محض است، زیرا خوب می‌دانیم که فروشنده چنین وسایل حساس و پرخرجی نه نقشه ساخت آن را به ما می‌دهد، نه اجازه تولید آن را و نه حتی آموزش نحوه استفاده از این وسایل را. بر همین اصل چنین سلاح‌هایی که همراه با کارشناسان مربوطه‌اش تحویل می‌گیرند ما را تا حد یک نگهبان بی‌جیره و مواجب سلاح‌هایی که خودمان پولش را داده‌ایم اما عملاً متعلق به دیگران است درمی‌آورد. تجهیز اصولی و منطقی ارتش آینده ایران بستگی به هوش و فراست نظامیان و نحوه بهره‌گیری از استعدادهای غیرنظامیان ایران دارد!»

دسته دوم که پابه‌پای آمریکایی‌ها خواستار استرداد اف-۱۴ها بودند دولت موقت و شخصیت‌های نهضت آزادی ایران بودند. مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی به صورت خاص تأکید فراوانی بر پس فرستادن جت‌ها داشتند. مهدی چمران در خاطره خود از تصمیم بازرگان برای فروش جنگنده‌های اف-۱۴ در آن دوران خبر می‌دهد و می‌گوید: «شهید چمران به مهندس بازرگان به عنوان استادش احترام بسیار می‌گذاشت اما وقتی که مهندس بازرگان می‌خواستند هواپیماهای اف-۱۴ را بفروشند به شدت مخالفت کرد. این نکته در خاطرات مقام معظم رهبری نیز هست. اولین باری که مهندس چمران را دیدند در همان‌جایی بود که دکتر جلوی مهندس بازرگان استدلال می‌کرد که جنگنده اف-۱۴ را نفروشید. حتی برای این مسئله به خدمت امام رفت. مهندس بازرگان معتقد بود که ایران با کشوری جنگ ندارد! دکتر معتقد بود ایران جنگ ندارد اما دشمنان ایران با ایران جنگ دارند. بنابراین باید قدرت دفاعی داشته باشیم اگر این قدرت را نداشته باشیم حتما با ما می‌جنگند. دکتر با پافشاری روی مواضع خود نگذاشت مهندس بازرگان جنگنده‌ها را بفروشد. این نشانه تاریخی را گفتم تا رفتار دکتر را در مواجهه با مسائل را یادآوری کنم که دکتر حزبی فکر نمی‌کرد و تاریخی و ملی فکر می‌کرد.»

ابراهیم یزدی هم در توجیه این تصمیم اظهار می‌دارد: «ما با آمریکایی ها اختلافاتی داشتیم و نظر همه این بود که باید اختلافاتمان را با مذاکره حل کنیم. ایران ۵۰میلیارد دلار از آمریکا اسلحه خریده بود. این همه سلاح، لوازم یدکی می‌خواهد. ما چه کار باید می‌کردیم؟ باید برای اینها صحبت می‌شد. نمی‌توانستیم این هواپیماها را بلاتکلیف بگذاریم؛ فقط هواپیمای اف-۱۴ هم که نبود. به علاوه رژیم شاه یک حساب تنخواه گردان در وزارت دفاع آمریکا باز کرده بود به نام Iran Fund. هیأت مستشاران نظامی آمریکا در ایران -که بزرگ‌ترین هیأت مستشاری خارج از سرزمین آمریکا بود و سه ژنرال چهارستاره هم در میان آنها بودند- تصمیم می‌گرفتند برای ارتش ایران چه لازم است، طوفانیان فقط امضا می‌کرد و منابع آن از این حساب تنخواه گردان تامین می‌شد. علاوه بر این، در آخرین روزهای قبل از پیروزی انقلاب (در ۱۴ بهمن ۵۷، یک روز قبل از اعلام نخست‌وزیری مهندس بازرگان)، بختیار بدون هیچ زمینه‌ای ۱۱میلیارد دلار سفارش‌های نظامی ایران به آمریکا را لغو کرده بود…»

به هر حال در نهایت با مخالفت‌های دیگر سران کشور و ارتش و مخالفت برخی اعضای شورای انقلاب از جمله آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، فرآیند فروش جنگنده‌های اف-۱۴ متوقف شد و در جنگ ایران و عراق به کار گرفته شد. هرچند در همین دوران قرارداد خرید اف-۱۶هایی که تعداد آنان به ۳۰۰ فروند می‌رسید به صورت یکجانبه لغو و ایران حتی مجبور به پرداخت ۱۷درصد کل مبلغ به عنوان جریمه به آمریکا شد! در عوض، آمریکا این جنگنده‌ها را به عربستان و اسرائیل فروخت.

نطق روحانی درباره فروش اف-۱۴ها

از جمله مسائل جالبی که در ماجرای تصمیم دولت موقت برای فروش جنگنده‌ها رخ داد، اعتراض حسن روحانی با این تصمیم جریان آمریکادوست آن زمان بود. یک سال پس از استعفای کار دولت موقت و در روز ۱۸ بهمن‌ماه ۱۳۵۹ حسن روحانی در دوره اول مجلس شورای اسلامی، نطقی در اعتراض به دولت موقت و نهضت آزادی ایراد کرد. حسن روحانی در این نطق به مسائل گوناگون از جمله عملکرد دولت موقت در غائله کردستان، برخورد با تسخیر لانه جاسوسی و مفقود شدن اسناد سری ارتش اشاره کرد. مسئله فروش اف-۱۴ها هم بخش دیگری از این نطق حسن روحانی بود. حسن روحانی که در دوره دولت موقت، در ساماندهی ارتش حضور داشت گفت:

«چه کسانی بودند که می‌خواستند اف-۱۴های ما را به آمریکا پس بدهند؟ همان اف-۱۴هایی که امروز حفاظت آسمان ایران را بعهده دارند. چه کسانی مخالفت کردند؟ چه کسانی اصرار داشتند بر این که اف-۱۴ که سرمایه‌ای بود برای نیروهای هوایی ما، و آن وقت من در ستاد ارتش بودم. افسرانی آمده بودند و گریه می‌کردند و می‌گفتند مبادا این توطئه تحقق پیدا بکند. و امروزه در این جنگ دیدیم که حتی حفاظت قسمتی از آسمان تهران به عهده همین اف-۱۴ها بود و اینها توانستند آسمان ما را حفاظت کنند. این مسأله مهم نیست؟ نباید اینها برای ما روشن بشود؟ از این گونه مسائل ما فراوان داریم. داستان بسیار پیچیده‌ای بود…»

13940920000192_PhotoA

اقتصاد مقاومتی نه به «تسلیم» و «تحریم» است/ به حکم قرآن باید قدرت دفاعی را افزایش دهیم/ چرا برخی افکار عمومی را مشوش می‌کنند؟

خطیب موقت نماز جمعه این هفته تهران با بیان اینکه اقتصاد مقاومتی نه به «تسلیم» و نه به «تحریم» است گفت: به حکم قرآن باید قدرت دفاعی را افزایش دهیم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،  به نقل از خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام کاظم صدیقی خطیب این هفته نماز جمعه تهران در خطبه‌های امروز خود، اظهار داشت: روز ۱۲ فروردین روز تولد پدیده جدید الهی و تحقق وعده خدا مبنی بر حکومت صالحان با انتخاب خود مردم و بدون هیچ تحمیلی است.

وی افزود: ۱۲ فروردین ۵۸ تحقق عرش خدا و بی‌سابقه‌ترین حضور جمعی مردم در طول تاریخ بود. در طول انقلاب امام (ره) تصمیماتی که بدون دخالت مشاورین انجام می‌دادند تصمیمات نورانی بود و معلوم بود کار خداست اما آنجاهایی که برخی امروز هم مدعی هستند مواردی را به ایشان تحمیل می‌کردند بعدها دچار مشکل می‌شد.

صدیقی ادامه داد: مردم می‌خواهند قوانین، اقتصاد و راه و روش زندگی‌شان الهی باشد. ادارات،‌ کانون‌های اقتصادی، دانشگاه‌ها و .. ما هنوز با نقطه‌ای که شهدا و امام شهدا و خلف آن بزرگوار و انسان‌های صالح انتظار دارند، خیلی فاصله دارد.

خطیب نماز جمعه این هفته تهران گفت: در این ۳۷ سال انتظار داشتیم دارای مدینه فاضله، ادارات و دولت اسلامی و مدارس دینی باشیم و دولت ما دولت مجری فرمان‌های خدا و ولایت فقیه باشد و از خودش مایه نگذارد و همه قوانین ما در چارچوب شئونی که خداوند نازل کرده، باشند و اینها نمی شود مگر اینکه امنیت دینی و اقتصاد دینی تامین شود. اقتصاد باید اسلامی باشد و دولت و دست‌اندرکاران اقتصاد امین خدا و مردم باشند.

صدیقی گفت: آیا امروز رئیس‌جمهور، وزرا و مسئولین راه سلیمان (ع) را می‌روند و از خود می‌پرسند این مسئولیت و آزمون بزرگی است و خداوند از ما امتحان می‌گیرد و یا مقصد و امانتداری را فراموش کرده و هر کسی درجزیره مسئولیت خود سازش را می‌زند. امیدوارم همه ما در انجام مسئولیت خود کوتاهی نکنیم.

وی در ادامه سخنان خود و در خطبه دوم نماز جمعه اظهار داشت: همه باید به دنبال حیات طیبه باشیم و این قشون‌کشی‌ها و مغرور شدن به رای زیاد و اینکه بگوییم ما رای آورده‌ایم و شما رای نیاورده‌اید «الهاکم التکاثر» است.

خطیب نماز جمعه این هفته تهران تاکید کرد: دشمن برنامه‌های خطرناکی را برای جوانان ما وضع کرده و شبکه‌های اجتماعی با تزریق‌های خود به جامعه آنان را هدف قرار دادند. باید در بنیان دانشگاه‌ها و مدارس تحول انقلابی صورت گیرد. دشمن در حال بمباران و موشک‌باران فرهنگی است و باید به داد جوانان برسیم.

صدیقی خاطرنشان کرد: دشمن می‌خواست با تحریم ملت ما را فلج کند تا مردم بگویند نباید انقلاب می‌کردیم. این القائات شیطان بزرگ است و شیطان‌های کوچک در کشور هم به این مسئله دامن می‌زنند و می‌‌گویند ما بر سر دو راهی تحریم و یا تسلیم هستیم. اما اگر تسلیم شویم باید تا آخر تسلیم شویم و دشمن کوتاه نمی‌آید.

وی افزود: البته مقام معظم رهبری راه سومی را پیش رو گذاشتند و آن اقتصاد مقاومتی است. یعنی نه تسلیم نه تحریم. ما نمی‌خواهیم با دنیا قطع رابطه کنیم و فقط این دولت نیست که می‌خواهد با دنیا رابطه برقرار کند. ما از ابتدای انقلاب جز با رژیم صهیونیستی به دنبال قطع رابطه با هیچ کشوری نبودیم و آمریکا هم خودش شیطنت می‌کرد.

صدیقی ادامه داد: اما برخی از مسئولین که این باور را دارند ما باید زیر یوغ دشمنان باشیم گویا آیات قرآن را نخوانده‌اند. برخی که می‌گویند فردا، فردای مذاکره است نه موشک خودشان می‌دانند دشمنان ما را در مسائلی که می‌خواهند متوقف کنند، متوقف نمی‌شوند و به سرعت به پیش می‌روند.

وی افزود:‌ مثلا در مسئله هسته‌ای که ما متوقف شدیم آیا آنها هم متوقف شدند؟ در مسئله توان نظامی و دفاعی هم همینطور است. آنها با سرعت در حال پیشرفت هستند لذا باید در امکانات دفاعی به قدری قوی شویم که دشمن توان جنگ با ما را نداشته باشد.

خطیب نماز جمعه این هفته تهران تاکید کرد: دشمن انقلاب دشمن خداست و این قراردادها برای آنها اعتبار ندارد لذا باید آماده و سنگرنشین باشیم و نمی‌دانم برخی چرا این حرف‌ها را می‌زنند و افکار را مشوش می‌کند. به حکم قرآن ما باید در قدرت دفاعی به حدی برسیم که دشمن جرات حمله نداشته باشد.

صدیقی در پایان اظهار داشت: ما باید یک انقلاب اقتصادی، اداری و اخلاقی داشته باشیم و اینها به تنهایی توسط دولت و مردم صورت نمی‌گیرد و همه باید پای کار بیایند.

63fe4f3c406352de4de0e20bcccb9aa1

پیروزی معنادار اصول گرایان در مشهد/ هر پنج نماینده منتخب اصول گرایان وارد مجلس شدند/ کریمی قدوسی و پژمانفر با رای بالای مشهدی ها در مجلس

لذا در مشهد مقدس اصول‌گرایان به پیروزی صد در صدی دست یافته اند. اما نکته جالب توجه این است که شکست اصلاح طلبان در مشهد در حالی رخ داده که حسین امینی سرلیست اصلاح‌طلبان از چهره های شاخص حامی دولت و از استانداران خاتمی می‌باشد که با تبلیغات وسبع در شهر مشهد و هزینه میلیونی و امضاء هاشمی و خاتمی در تبلیغات و دوپینگ حمایت اهل سنت در مشهد به میدان آمد اما در نهایت با ۱۸۶ هزار رای نتوانست در روهدهای اول قرار گیرد و بنابر آخرین اخبار جریان اصلاحات در دومین کلان سهر کشور کاملا شکست خورده است.
گروه سیاسی-رجانیوز: با پایان یافتن تدریجی شمارش آراء دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نتایج آراء به تدریج در برخی از شهرستان ها در حال مشخص شدن است.
به گزارش رجانیوز هر چند که برخی از رسانه های خارجی همچون بی بی سی فارسی سعی بر القاء پیروزی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی در کل کشور را دارند؛اما واقعیت آن است که نتایج فعلی، نشان می دهد که پیروزی اصلاح طلبان بیشتر محدود به شهر تهران و تعداد معدودی از حوزه ها بوده است و به علت  گسترده بودن حوزه‌های انتخاباتی در سراسر کشور و پخش بودن آراء در سطح استان‌ها به طور کلی همچنان اصولگرایان پیشتاز انتخابات در کل کشور هستند.
در همین راستا بررسی برخی از حوزه‌های انتخاباتی نشان از پیروزی  اصول‌گرایان دارد که در این گزارش برای نمونه به نتایج آراء حوزه انتخاباتی مشهد و کلات خواهیم پرداخت.
حوزه انتخاباتی مشهد و کلات دارای پنج کرسی در مجلس بوده که طبق اخبار منتشر شده تمامی این کرسی ها به کاندیدهای اصول گرا رسیده که نشان از پیروزی صد در صدی اصول‌گرایان در مشهدالرضا دارد. نمایندگان انتخاب شده به شرح زیر می‌باشند:
۱-  نصر الله پژمان‌فر
نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای؛ اصول‌گرا و عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی
طبق برخی اخبار با کسب ۲۶۳ هزار رای هم اکنون در جایگاه نخست در مشهد قرار گرفته و به مجلس دهم راه پیدا کرده است
۲- سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی
قاضی زاده هاشمی نماینده فعلی مجلس و سخنگوی جبهه پایداری انقلاب اسلامی
تعداد آراء: ۲۶۱ هزار رای؛ به عنوان نفر دوم وارد مجلس دهم شده است
۳- محمد حسین حسین زاده بحرینی
عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد، نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی؛ اصول گرا
تعداد آراء: ۲۴۶ هزار رای؛ به عنوان نفر سوم نماینده مردم مشهد در مجلس دهم شده است
۴- رضا شیران خراسانی
اصول گرا؛دانش آموخته دکترای تخصصی حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی تهران است که سمت های مختلفی همچون مشاور شهردار تهران و وزیر کشور را در کارنامه خود دارد.
تعداد آراء: ۲۳۸ هزار رای؛ به عنوان نفر چهارم وارد مجلس دهم از حوزه انتخابیه مشهد و کلات شده است.
۵- جواد کریمی قدوسی
اصول گرا و عضو جبهه پایداری؛ نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی
تعداد آراء: ۲۲۲ هزار رای؛ پنجمین فردی که از مشهد مقدس به مجلس دهم راه یافته است.
لذا در مشهد مقدس اصول‌گرایان به پیروزی صد در صدی دست یافته اند. اما نکته جالب توجه این است که شکست اصلاح طلبان در مشهد در حالی رخ داده که حسین امینی سرلیست اصلاح‌طلبان از چهره های شاخص حامی دولت و از استانداران دولت اصلاحات می‌باشد  که با تبلیغات وسیع در شهر مشهد و هزینه میلیونی و امضاء هاشمی و خاتمی در تبلیغات و تلاش برای جلب آراء اهل سنت  در مشهد به میدان آمد اما در نهایت با ۱۸۶ هزار رای  نتوانست در رویدادهای اول قرار گیرد و بنابر آخرین اخبار جریان اصلاحات در دومین کلان شهر کشور کاملا شکست خورده است.
13941207223647142_PhotoL

ترکیب خبرگان ثابت ماند/ برتری قطعی اصولگرایان در اکثر شهرهای کشور؛ شکست معنا دار در تهران/ لاریجانی در قم اول نشد! / با کارپردازی انگلیس، آیات مصباح و یزدی از ورود به خبرگان باز ماندند

بررسی ترکیب آراء نشان می دهد ترکیب خبرگان ثابت مانده، برتری قطعی در اکثر شهرهای کشور با اصولگرایان است اما در تهران این جریان شکستی معنا دار را متقبل شده است. لاریجانی در قم اول نشده و با کارپردازی انگلیس، آیات مصباح و یزدی از ورود به خبرگان باز مانده اند.

گروه سیاسی- رجانیوز: با پایان یافتن فرایند احذ رای انتخابات مجلس دهم و دوره پنجم خبرگان رهبری در سراسر کشور؛ شمارش آراء مشخص شد. بررسی ترکیب آراء نشان می دهد ترکیب خبرگان ثابت مانده، برتری قطعی در اکثر شهرهای کشور با اصولگرایان است اما در تهران این جریان شکستی معنا دار را متقبل شده است. لاریجانی در قم اول نشده و با کارپردازی انگلیس، آیات مصباح و یزدی از ورود به خبرگان باز مانده اند.

به گزارش رجانیوز بر اساس اخبار رسیده از شمارش آراء در سراسر کشور؛ نتایج به شرح زیر است:

 

مجلس خبرگان رهبری

ردیف

استان

تعداد کرسی

اسامی منتخبان

لیست

۱

کهگیلویه و بویراحمد

۱

سیدشرف‌الدین ملک حسینی

مشترک

۲

بوشهر

۱

سیدهاشم حسینی

مشترک

۳

هرمزگان

۱

سیدروح الله صدرالساداتی

مستقل

۴

خراسان رضوی

۶

سید احمد علم الهدی

جامعتین

سیدمحمود هاشمی شاهرودی

جامعتین

حسن عالمی

مشترک

سید احمد حسینی خراسانی

جامعتین

سید مجتبی حسینی

جامعتین

عبدخدایی

جامعتین

۵

آذربایجان شرقی

۵

محسن مجتهد شبستری

جامعتین

علی ملکوتی

مشترک

هاشم هاشم‌زاده هریسی

اعتدال

محدتقی پورمحمدی

مشترک

محمد فیضی سرابی

مشترک

۶

همدان

۲

سیدمصطفی‌موسوی فراز

مستقل

غیاث‌الدین طه‌محمدی

مشترک

۷

سیستان و بلوچستان

۲

علی احمد سلامی

عباسعلی سلیمانی امیرکلایی

مستقل

مشترک

۸

اصفهان

۵

سیدیوسف‌طباطبایی‌نژاد

مشترک

مرتضی‌مقتدایی

مشترک

عبدالنبی‌نمازی

جامعتین

سیدابوالحسن‌مهدوی

جامعتین

عبدالمحمودعبداللهی

جامعتین

۹

خراسان جنوبی

۱

سیدابراهیم رییس‌الساداتی(رئیسی)

جامعتین

۱۰

قم

۱

محمد دانش‌زاده (مؤمن)

مشترک

۱۱

گلستان

۲

سیدکاظم نورمفیدی

اع. روحانیت

عبدالهادی مرتضوی شاهرودی

اع. روحانیت

۱۲

خراسان شمالی

۱

حبیب‌الله مهمان نواز

جامعتین

۱۳

سمنان

۱

سیدمحمد شاهچراغ

مشترک

۱۴

خوزستان

۶

محسن حیدری آل‌کثیری

جامعتین

سیدمحمدعلی موسوی

مشترک

عبدالکریم فراحانی

جامعتین

عباس کعبی‌نسب

جامعتین

محمدحسین احمدی

اعتدال

سیدعلی شفیعی

مشترک

۱۵

مرکزی

۲

محسن محمدی عراقی

جامعتین

احمد محسنی گرکانی

جامعتین

۱۶

یزد

۱

ابوالقاسم وافی

مشترک

۱۷

مازندران

۴

نورالله طبرسی

مشترک

صادق اردشیر لاریجانی

جامعتین

سید رحیم توکل

جامعتین

علی معلمی

جامعتین

۱۸

چهارمحال و بختیاری

۱

علیرضا اسلامیان

جامعتین

۱۹

گیلان

۴

علی حسینی اشکوری

اع. روحانیت

زین العابدین قربانی

مشترک

احمد پروایی

مستقل

رضا رمضانی

مشترک

۲۰

کرمانشاه

۲

امان نریمانی

اعتدال

محمود محمدی عراقی

مشترک

۲۱

اردبیل

۲

سید حسن عاملی

مشترک

سید فخرالدین ننه کران

اعتدال

۲۲

آذربایجان غربی

۳

علی اکبر قریشی

جامعتین

عسگر دیرباز

جامعتین

جواد مجتهد شبستری

مستقل

۲۳

فارس

۵

علی‌اصغر دستغیب

مشترک

احمد بهشتی

مشترک

اسدالله ایمانی

مشترک

سید محمد فقیه

اعتدال

علی اکبر کلانتری

مستقل

۲۴

ایلام

۱

سیدمحسن سعیدی گلپایگانی

جامعتین

۲۵

قزوین

۲

علی اسلامی

جامعتین

مجیدتلخابی

اعتدال

۲۶

کرمان

۳

سید احمد خاتمی

جامعتین

محمد بهرامی خوشکار

جامعتین

امان الله علیمرادی

جامعتین

۲۷

کردستان

۲

ماموستا انور آدمی

مستقل

ماموستا فایق رستمی

اعتدال

۲۸

البرز

۲

سید محمدمهدی میرباقری

جامعتین

محسن کازرونی

مشترک

۲۹

لرستان

۲

احمد مبلغی

اع و ج.روحانیت

هاشم نیازی

ج.روحانیت

۳۰

زنجان

۱

ابوالقاسم دولابی

جامعتین

۳۱

تهران

۱۶

اکبر هاشمی بهرمانی

اع و ج. روحانیت

محمد امامی کاشانی

مشترک

حسن روحانی

اع و ج.روحانیت

محسن قمی

مشترک

محمد علی موحدی کرمانی

مشترک

قربانعلی دری نجف آبادی

مشترک

سید ابوالفضل میرمحمدی

مشترک

محمد محمدی ری‌شهری

مشترک

ابراهیم حاجامینی

اع و ج. روحانیت

سید محمود علوی

اعتدال

نصرالله شاه‌آبادی

اعتدال

محمدعلی تسخیری

اع و ج. روحانیت

محسن اسماعیلی

اعتدال

محمد حسن زالی

اعتدال

احمد جنتی

جامعتین

سید هاشم بطحایی

اعتدال