زکزاکي

گفت‌وگو با دانشجوی نیجریه‌ای که به واسطه آیت الله زکزکی شیعه شد

روایت خواندنی یک شاهد عینی از تلاش سی ساله «شیخ زکزکی» برای ترویج «اسلام ناب محمدی » در نیجریه/ ما شیعیان برای خودمان مدرسه، بیمارستان، بنیاد شهید و نشریه داریم / شیعیان خوشنام ترین افراد در نیجریه هستند/ برای برگزاری مراسم روز قدس هر سال شهید داده ایم

حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده.
گروه بین‌الملل رجانیوز – حنیف‌رضا جابری‌پور: بیش از سه سال پیش زمانی که در مالزی دانشجو بودم، با جوانی برخورد کردم که او نیز در یکی از دانشگاه‌‌‌های کوالالامپور تحصیل می‌‌‌کرد. یک روز در نماز جماعت کنار یکدیگر قرار گرفتیم و هر دو متوجه شدیم که نحوه ایستادن و قرار دادن دستهایمان شبیه یکدیگر است. بعد از نماز با هم دست دادیم و مشغول گفتگو شدیم. بعد از چند دقیقه متوجه شدم که از ماجرایی حرف می‌‌‌زند که من هیچ اطلاعی از آن ندارم. صفای باطن و صداقت گفتارش جذبم کرد و موجب شد تا از او درخواست کنم که گفتگوی مفصل تری داشته باشیم و من آن را ضبط کنم. متن زیر پیاده شده ترجمه این گفتگو است که اکنون پس از بیش از سه سال مرا به خود فراخوانده و شرایط امروز نیجریه مرا بر آن داشت تا برای انتشار آن قدمی بردارم.
معمولا اینگونه است که ما جذب گفتگوهایی می شویم که مصاحبه شونده یا فردی سرشناس باشد یا تحلیل گری متخصص. متن زیر گفتگویی است با یک دانشجوی گمنام که در فن تحلیل صاحب تخصص نیست. او یکی از تازه شیعه های نیجریه است که آنچه که در آن دیار گذشته را با گوشت و پوست لمس کرده. این ویژگی باعث می شود تا او موضوع را از زاویه ای شرح دهد که احتمالا تحلیل گران مسایل آفریقا آن را اینگونه ندیده اند. بیان او ساده و بی آلایش و خالی از ملاحظات و ظرایف و پیچیدگی های سیاستمداران است. لذا کل گفتگو را بدون هرگونه دخل و تصرف و تغییر پیاده و ترجمه کرده‌ام.
امروز نمی‌‌‌دانم مختار کجاست و چه می‌‌‌کند. اگر سالم و در قید حیات است برایش آرزوی طول عمر و عزتمندی دارم و اگر همراه صدها هموطنش بر خاک افتاده از خداوند می‌‌‌خواهم با سالار شهیدان همنشینش بفرماید. (آذرماه ۹۴)
بسم‌الله الرحمن الرحیم، خوشحالم که امکان این گفتگو فراهم شد و از تو ممنونم که به اینجا آمدی و این زمان را اختصاص دادی. من در مورد سه موضوع اصلی کنجکاوم که از تو بشنوم. یکی شخص یا جریانی که عامل اصلی حرکت شیعی در نیجریه بوده و دیگری داستان گرایش خودت به این مذهب و دیگری چالش ها و برخورد هایی که با دوستان قدیمی، خانواده و دیگر افراد اهل سنت داشتی و داری. خواهش می کنم از هر جا که مناسب می‌‌‌دانی شروع کن، من هر جا سوالی داشتم می پرسم.
مختار: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد، شخصی که می خواهم درباره او صحبت کنم ابراهیم یعقوب زکزاکی است. همزمان با انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ او دانشجوی رشته اقتصاد در یکی از دانشگاه‌های نیجریه و رئیس انجمن دانشجویان مسلمان آنجا بود. در آن زمان هر دانشگاهی یک انجمن دانشجویان مسلمان داشته که تمامی آن انجمن ها با یکدیگر مرتبط بودند و زکزاکی رئیس گروه مرکزی و به عبارتی منتخب تمامی آن انجمن ها بود و در حقیقت رهبر تمام آن گروه ها بود. در آن زمان اخبار انقلاب ایران در تمام دنیا پخش می شد و همه خبردار شده بودند که یک انقلاب به نام اسلام در ایران در حال وقوع است.
در اینجا بود که نمایندگان انجمن دانشجویان مسلمان به این فکر افتادند که ما باید یک نماینده داشته باشیم که به ایران برود و از طرف دانشجویان مسلمان نیجریه شاهد این انقلاب باشد. دانشجویان از میان خودشان پول جمع کردند و ابراهیم یعقوب زکزاکی را به نمایندگی از جامعه اسلامی نیجریه به ایران فرستادند. در خلال این سفر بود که او با تشیع آشنا شد و با علما و محققان شیعی گفتگوکرد و تمامی اطلاعات لازم در مورد تشیع را کسب کرد و با حقایقی تازه از باورهای شیعی روبرو شد. اودر حالی به نیجریه برگشت که آدم جدیدی بود با اهداف جدید و باورهایی جدید. او با تعداد بسیار زیادی از پوستر های آیت الله خمینی به نیجریه برگشت و آنها را میان مردم توزیع کرد. در آن زمان بسیاری از مردم از آنچه که در جریان انقلاب ایران اتفاق افتاده بود خوشحال بودند و فکر می کردند از این راه است که همه دنیا می تواند تغییر کند. در آن زمان افکار زکزاکی به حدی سریع میان مسلمانان در حال پخش شدن بود که وارد هر خانه‌ای که می شدی از او صحبت بود و نشانه‌اش هم تصویری بود از آیت‌الله خمینی.
همزمان با این گسترش، دولت عربستان فعال شد. آنها به محض اینکه متوجه شدند زکزاکی طرفدار پیدا کرده و مورد توجه جامعه مسلمانان نیجریه قرار گرفته، در رسانه ها به او حمله کردند، از گروهی از دانشجویان برای تحصیل در وهابیت حمایت مالی کردند. آنها به سرعت کتاب هایی با مضامین حمله به تشیع منتشر کردند. برای مثال شایع کردند که شیعیان معتقدند که جبرئیل [امین] خیانت کرده و به جای وحی به علی(ع) به محمد(ص) وحی کرده است. آنها حکم بر کافر بودن شیعیان می‌‌‌دادند و ادعا می‌‌‌کردند که شیعیان به کامل بودن قرآن اعتقاد ندارند. آنها تعداد زیادی کتاب، مجله، نوارهای صوتی و تصویری منتشر کردند تا عموم مردم را نسبت به تشیع بدبین کنند. همه اینها در حالی بود که زکزاکی در بدو بازگشت از ایران، در معرفی باورهای جدید خود نامی از تشیع نمی برد و همه حرف ها و دعوت هایش را تحت عنوان “برادری اسلامی”  مطرح می‌‌‌کرد.
“برادری اسلامی” به سرعت در میان مسلمانان ریشه دواند و پرطرفدار شد. دولت نظامی نیجریه از همان دهه هشتاد (میلادی) بارها او را دستگیر کرد. او دو سال دستگیر بود، آزاد شد، مجدد دستگیر شد، یک سال زندانی بود، آزاد شد، دوباره به مدت سه سال دستگیر شد… در زندان شکنجه می شد تا حرف-های پیشین خود را نقض کند. هوادارانش که برای آزادی او تظاهرات می کردند به راحتی توسط نیروهای نظامی و پلیس کشته می‌‌‌شدند. در اینجا اعلام هوشمندانه آخرین جمعه ماه رمضان توسط آیت‌الله خمینی به عنوان روز قدس خیلی موثر واقع شد. این راهپیمایی که تا همین امسال هر ساله در نیجریه برگزار شده، در آن زمان بسیار جدی توسط هواداران زکزاکی برگزار می‌‌‌شد و البته هر بار توسط نیروهای نظامی سرکوب می شد. آنها مقابل مردم می‌ایستادند و شلیک می‌‌‌کردند. پیروان زکزاکی که می‌‌‌دانستند راه پیروزی همین است ادامه می دادند.
جریان دیگری که در این میان پیش آمد از این قرار بود که به مرور زمان توجه افراد به این نکته جلب شد که عناصر تبلیغی زکزاکی عمدتا معارف شیعی است و فقط تحت نام برادری اسلامی مطرح می شود. در این زمان سران گروه های برداری اسلامی گرد هم جمع شدند و صراحتا از زکزاکی پرسیدند که آیا تو مبلغ تشیع هستی و خودت را شیعه می دانی؟ در این زمان بود که او علنا تصدیق کرد که خود شیعه است و آنچه را تبلیغ می کند تشیع است و اعلام کرد که او تشیع را به عنوان باور راستینی می شناسد که پایه اش را پیامبر (ص) گذاشته اند و توسط امام علی (ع) ادامه پیدا کرده است.
- پس از چند سال از بازگشت او به نیجریه این اتفاق افتاد؟
تقریبا ده سال بعد از بازگشتن به نیجریه.
این یادآور دعوت علنی پیامبر (ص) پس از سه سال دعوت در خفی است.
درست است. در این زمان هواداران او دو دسته شدند. گروهی گفتند که این مرد مروج تشیع است و ما هرگز از او پیروی نخواهیم کرد و او دیگر نمی‌تواند رهبر ما باشد. این باعث شد که برادران اسلامی به دو دسته تقسیم بشوند. گروهی جدا شدند و گروهی به حمایت از او ادامه دادند. گروهی که از او جدا شدند مورد حمایت عربستان سعودی قرار گرفتند و از آن پس به شدت به حمله به او پرداختند. از آن به بعد اگر تو شیعه بودی دیگر نمی توانستی شغل دولتی داشته باشی. تمام کسانی که شغل دولتی داشتند از کار خود کنار گذاشته شدند. زندگی برایشان سخت شد و درآمدشان کاهش پیدا کرد. بعضی از آنها به کسب و کار پرداختند و بعضی برای ادامه زندگی مجبور به کارگری شدند. چه می‌‌‌شد کرد! حکومت نظامی بود و تمام قدرت را در دست داشت و با مخالفانش هر چه می‌‌‌خواست می‌‌‌کرد. اما به خاطر آگاهی‌‌‌ای که به وجود آمده بود، تشیع به رشد خود در نیجریه ادامه داد.
در ادامه گروهی از پیروان زکزاکی دست به تحقیق زدند. آنها می‌‌‌گفتند اگر هر آنچه که او می گوید درست است و عقاید شیعی را می توان حتی از کتاب های اهل سنت استخراج کرد، چرا نرویم و با چشم خود نبینیم؟ علاوه بر آن اگر واقعا اینطور باشد، چه حجتی از این قاطع تر در گفتگو با سنی ها؟ حال گروه های مختلفی مشغول به مطالعه و تحقیق و بررسی ریشه های تشیع شدند و حتی گروهی از آنان به ایران سفر کردند و معارف شیعی را در آنجا مستقیما فراگرفتند. به نیجریه بازگشتند و اعلام کردند که این مرد (زکزاکی) درست می گوید. تشیع دین دیگری نیست و عین اسلام است و اسناد عقاید شیعه در کتاب‌های اهل سنت موجود است، خصوصاً “صحاح سته”  که مجموعه ایست از مهم ترین کتاب های اهل سنت.
با بازگشت این گروه قدرت تبلیغی شیعیان نیجریه افزایش پیدا کرد، اما دولت تا به امروز به آنها اجازه داشتن حتی یک رسانه خصوصی مستقل را نداده است. البته خوشبختانه آنها اجازه‌‌‌ی انتشار یک مجله را داده اند. اگر در اینترنت جستجو کنی می توانی نامش را پیدا کنی: “المیزان” . این مجله سهم زیادی در اگاهی بخشی به شیعیان نیجریه داشت. اما همین مجله هم در بعضی از دوران تحمل نمی‌‌‌شد. در زمان یکی از رئیس جمهورهای نیجریه به نام “ژنرال ثانی آباچا”  مجله المیزان زیر ذره بین قرار گرفت. او می خواست بداند که این مجله کجا منتشر می شود. قصدش ویران کردن آن مکان و حتی از بین بردن متولیان انتشار و توزیع آن بود. او همه نیجریه را جستجو کرد، اما محل نشر را پیدا نکرد، چراکه در آن زمان تمام کارهای مربوط به چاپ و نشر المیزان در یک خانه معمولی بدون هیچ نشان و اثری انجام می شد. اهالی آن خانه در یک اتاق زندگی می کردند و مابقی خانه پر بود از ماشین های چاپ. همچنین در میان نیروهای نظامی کسانی بودند که عقاید شیعی داشتند. آنها نیز کمک می‌‌‌کردند و برای مدتی مجله را مخفیانه در یکی از چاپخانه های ارتش چاپ می کردند! البته این پیش از این بود که شیعیان ماشین‌های چاپ خود را داشته باشند.
در سال ۱۹۹۸ ثانی آباچا فوت کرد و قدرت در نیجریه جابجا شد و این مقدمه ای بود برای اینکه زکزاکی بعد از نه سال –که زمان واقعا زیادی بود- از زندان آزاد شود. از سال ۱۹۹۹ تا کنون او دیگر دستگیر نشده و به کار خود ادامه داده است. او الان به عنوان رهبر تمامی شیعیان بخشهای غربی آفریقا شناخته می‌شود. تمامی شیعیان نیجر، غنا، کامرون و چاد او را رهبر خود می‌دانند. این مختصری بود در مورد مردی که تشیع را به نیجریه آورد. او در این راه چالش‌‌‌های فراوانی را از سر گذراند. مشکلاتی که عمدتا برای او از طرف عربستان سعودی و حتی از طرف آمریکا ایجاد می شدند.
می‌شود یک نمونه را بازگو کنید؟
یک بار از او دعوت شد تا برای چند سخنرانی به آمریکا برود. محافظانش او را تا در هواپیما همراهی کردند، اما به محض اینکه وارد هواپیما شد توسط ماموران “سی آی ای” و ماموران امنیتی نیجریه “اس اس” مستقیما به زندان برده شد. این در حالی بود که پیروان او تصور می کردند او در انگلستان است. بعد از گذشت دو هفته دیدند که هیچ خبری از او منتشر نمی‌‌‌شود و گویا مفقود شده است. آنها تماس‌‌‌هایی با انگلستان برقرار کردند و متوجه شدند که او در آنجا نیست. بعد از جستجوی فراوان به زندانی بودن او پی بردند. این را می گویم تا بدانی که او برای آنچه که ما امروز داریم خیلی سختی کشیده است. اما امروز شکر خدا ما میلیون‌ها شیعه در نیجریه داریم.
میلیون‌ها شیعه در سی سال؟
دقیقاً. در کمتر از سی سال. او الآن یک دانشمند و عالم بسیار مطرح است. حتی توسط مسیحیان بسیار مورد احترام است. حتی افراد غیر مذهبی نیز او را محترم می‌‌‌دانند چرا که او با افراد یکسان برخورد می‌‌‌کند و حقوق همه –حتی وهابی‌ها – را محترم می شمارد. او گروه‌‌‌های مختلف، از وهابی گرفته تا فرقه های صوفیه چون قادریه و تیجانیه، را برای گفتگو و تبادل نظر دعوت می‌‌‌کرد، آنها دعوت او می پذیرفتند و متقابلاً از او دعوت می‌‌‌کردند. او از فرصت هفته وحدت بهترین استفاده را برا ی ایجاد این نوع ارتباط ها می‌‌‌کند. او افرادی از مذاهب و ادیان و نژادهای مختلف دعوت می‌‌‌کند و گرد هم می آورد. او مسیحی و صوفی و وهابی و سلفی و شیعه را دعوت می‌‌‌کند و به همه فرصت می دهد تا در مورد وحدت با هم صحبت کنند. این سنت هر ساله اوست و آخرین آن همین سال گذشته بود که با موفقیت انجام شد.
همچنین راهپیمایی روز قدس – در اخرین جمعه ماه رمضان- هر سال در پانزده شهر نیجریه با شرکت میلیونی شیعیان برگزار می شود. حتی در پایتخت نیجریه! به جز پایتخت شهری دیگری هست در نیجریه به نام کانو  که حدود دوازده میلیون نفر جمعیت دارد و شهر بسیار مهمی است. ما سالهای اخیر در آنجا هم راهپیمایی روز قدس داشتیم. در این راهپیمایی‌‌‌ها شما می توانید پرچم های ایران، فلسطین و حزب الله لبنان را ببینید. آمریکا اصلاً این اتفاقات را دوست ندارد. از طرف دیگر دولت نیجریه کاملاً متمایل و وابسته به آمریکاست. حتی تعدادی از نیروهای پلیس نیجریه در اسرائیل تعلیم دیده اند. دموکراسی نیجریه خیلی مورد پسند آمریکاست!
بگذریم، تعداد پیروان شیخ زکزاکی در حال حاضر آنقدر زیاد شده که او نیجریه را به بخش های مختلفی تقسیم کرده و برای هر بخش یک نماینده تعیین کرده تا به امور شیعیان آن منطقه رسیدگی کند. شیعیان در هر کدام از این بخش‌‌‌ها بیمارستان و حتی مدارس خاص خود را دارند. شیعیان و در راس آنها شیخ زکزاکی زمان طولانی ای را صرف کرده اند تا شیعیان به منزلت مناسب شأن خود در نیجریه برسند. پیش از این اگر شما پیرو تشیع بودید، دیگران نه تنها با شما ازدواج نمی‌‌‌کردند و هیچ کمکی به شما نمی‌‌‌دادند بلکه حتی جواب سلام شما را هم نمی‌‌‌دادند. اما امروز به خاطر پایداری و ایمان قوی شیعیان اوضاع تغییر کرده است. در آن روزها شیعیان بسیار با هم متحد بودند. به محض اینکه یکی از آنها با مشکلی مواجه می شد، دیگران با هم همکاری می کردند، پول جمع می‌‌‌کردند تا مشکل او را حل کنند. نمونه‌‌‌ی دیگر در مورد سرپرستی خانواده‌‌‌ی کسانی بود که در راهپیمایی های گوناگون (مثل روز قدس، عاشورا، میلاد پیامبر) کشته می‌‌‌شدند. همسر و فرزندان کسی که در راهپیمایی کشته می شد، همان روز تحت تکفل شخص دیگری از شیعیان قرار می گرفتند. این تکفل شامل تمام نیازها از خوراک و پوشاک و مسکن گرفته تا تحصیل و سایر نیازها می‌‌‌شد. این عمل دقیقاً از روی عمل اصحاب پیامبر الگو برداری شده است. سنت دیگری که ما داریم این است هر مسلمان شیعی خود را موظف میداند تا در ماه دست کم یک نایرا (واحد پول نیجریه که هر ۱۶۰ NGN با یک دلار مبادله می‌شود) برای امور شیعیان کمک کند. تصور کن که به این ترتیب در ماه میلیون‌ها نایرا جمع می‌شود. البته بعضی هستند که خیلی بیش از این کمک می کنند، یک نفر صد نایرا کمک میکند و دیگری دویست نایرا و حتی بعضی تا هزار نایرا! علت این هم‌‌‌ بستگی شاید این است که حکومت هیچ کمکی به شیعیان نمی کند. به هیچ وجه. البته ما هم برای کمک گرفتن به حکومت مراجعه نمی کنیم. چون هنگامی که حکومت به تو کمک کند و تو محتاج او باشی، او می تواند تو را کنترل کند.
وجه دیگر این خودکفایی شیعیان، مدارس خانوادگی ما هستند. معلمین این مدارس عموماً از افراد داوطلب هستند. من خود معلم داوطلب یکی از این مدارس بودم و بر اساس برنامه هفتگی مدونی به بچه ها ریاضی و کامپیوتر درس می دادم. پایه دیگر این استقلال، گروه “عصمت” است. در این گروه پزشک ها، پرستارها و سایر داوطلبین واجد شرایط با یکدیگر برای حل مسایل پزشکی برادران اسلامی همکاری می کنند. اهمیت کار این گروه بسیار بالا بوده و هست. تصور کن وقتی که مثلاً در یک راهپیمایی شخصی توسط نیروهای حکومتی مجروح می‌‌‌شده، نمی توانستند او را به بیمارستان یا مراکز پزشکی دولتی ببرند. چون اولاً او را پیدا می‌‌‌کردند ثانیا به راحتی در پایان یا حتی اواسط مداوا او را دستگیر می‌‌‌گردند و چه بسا از بین می بردند. به همین دلیل ما بیمارستان های خودمان را با تمام تجهیزات پزشکی لازم داریم. فکر می‌کنم همین حد در مورد نهضت شیخ ابراهیم زکزاکی کافی باشد.
بار قبلی که صحبت می کردیم در مورد اطمینانی که در جامعه نسبت به شیعیان به وجود آمده می‌‌‌گفتی.
درست است. البته! مسئله باور و ایمان ما به حدیثی است از امام جعفر صادق (ع) که می فرمایند اگر در اطراف شما کسی پیدا شود که در اعمال و اخلاق و رفتار خود از تو بهتر عمل کند و به مردم مهربان‌‌‌تر باشد، تو یک شیعه واقعی نیستی. در حالی که اطراف ما اهل سنت فراوانند و بسیاری از آنها انسان‌‌‌های خوبی هستند، ما، برای اینکه یک شیعه واقعی بمانیم، وظیفه داریم از همه آنها بهتر باشیم. به همین دلیل الآن وضع طوری شده که هنگامی که افراد (عموم مردم) متوجه می شوند شما شیعه هستید، با احترام بسیار با شما رفتار می کنند. همه می‌‌‌دانند که مثلا شیعیان محال است دزدی کنند، یا دروغ بگویند یا هر جور خلافی از ایشان سر بزند.
اجازه بدهید در این مورد داستانی جالب و واقعی برایت نقل کنم: مردی که عرقچین بر سر داشته (عرقچین قرمز یا سیاه در نیجریه نشانه ای از شیعه بودن است) وارد خانه ای می‌‌‌شود و از آنجا یک بز دزدی می‌‌‌کند. مردم او را دستگیر می‌‌‌کنند و تحویل پلیس می‌‌‌دهند. هنگام بازجویی پلیس، آن مرد با آگاهی از احترام اجتماعی‌‌‌ای که شیعیان دارند، اعلام می‌‌‌کند که شیعه است. آنها که به سختی باور می‌‌‌کردند او شیعه باشد، دوباره و چندباره از او می‌‌‌پرسند و او هر بار تأکید می‌‌‌کند که شیعه است. نهایتا پلیس می‌‌‌گوید که چون تو شیعه هستی ما نمی‌‌‌توانیم به این پرونده رسیدگی کنیم و باید تو را به “امیر” بخش خودتان (نماینده شیخ زکزاکی) ارجاع دهیم. ما تو را نزد امیرتان می‌‌‌بریم و به او خواهیم گفت که یکی از پیروان شما یک بز دزدیده است.
یک نفر از ایستگاه پلیس نزد امیر آن بخش رفت و ماجرا را برای او شرح داد. او گفته بود غیر ممکن است که یک شیعه دزدی کند. شیعیان حتی اگر از گرسنگی در حال مرگ باشند دزدی نمی‌‌‌کنند. اما چون او ادعا می کند که شیعه است من همراه شما به ایستگاه پلیس می‌‌‌آیم تا مشکل را حل کنیم. در ایستگاه پلیس از او پرسید که آیا تو از مایی؟ تو از شیعیان هستی؟ مرد جواب مثبت داد. 
امیر بلافاصله گفت: بسیار خوب. قانون ما قانون اسلام است. بر اساس قوانین اسلامی مجازات کسی مثل تو قطع دست است.
مرد که دید اگر سر و کارش با پلیس‌‌‌ها باشد به نفعش است و حداکثر جریمه نقدی یا چند روزی زندان در انتظارش است، حقیقیت را گفت و حرفش را پس گرفت. اما حالا دیگر امیر اصرار می کرد که چون تو گفتی شیعه هستی باید بیایی و قطع ید شوی. مرد به گریه افتاد و التماس کرد و به خدا قسم خود که شیعه نیست. امیر او را رها کرد و بازگشت.
واقعاً اینگونه است. در حال حاضر، شیعیان در میان مردم نیجریه بسیار خوش نام هستند. هر جا که افراد با یک شیعه روبرو هستند می‌‌‌دانند که می‌‌‌توانند کاملاً به او اعتماد کنند. می‌‌‌دانند که دروغ، دزدی یا کار خلاف قانون برای آنها تعریف نشده است. جالب اینجاست که حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده. اکثر آنها توسط وهابیان عربستان شستشوی مغزی شده اند که شیعیان آدم‌‌‌های درستی نیستند، مسلمان واقعی نیستند، به قرآن باور ندارند. همین تلقین ها آرام آرام ذهنیت آنها چنان خراب کرده که وقتی با ما روبرو می‌‌‌شوند به سختی باور می‌‌‌کنند که ما مسلمانیم و آدم های خوبی هستیم.
این خوش‌‌‌نامی و دقت در رفتار رابطه‌‌‌ای با در اقلیت بودن شما دارد؟
طبیعی است. وقتی شما در اقلیت باشید، باید با هم متحد باشید، باید بهتر رفتار کنید، لازم است به تمام معنی شیعه باشید تا به مرور خود را به جامعه بشناسانید. توجه داشته باش که این خوش‌‌‌نامی در شرایطی است که شیعیان اصلاً رابطه خوبی با حکومت نیجریه ندارند. مردم نیجریه می‌‌‌دانند که شیعیان قابل اعتمادترین افرادند و آدم های بسیار با ایمانی هستند. آنها دیده اند که شیعیان برای حفظ ایمان و باور خود به راحتی از جانشان می‌‌‌گذرند. آنها دیده اند که جوانان شیعه چه طور از فدا کردن جانشان در راهپیمایی‌‌‌ها خوشحال‌‌‌اند. همه دیده‌‌‌اند که آنها در مقابل لوله تفنگ سربازان حکومتی چه طور بی پروا می-ایستند.
علت این ثابت قدمی این است که شیعیان عقیده دارند که حکومت نیجریه حکومت فاسدی است و مبانی و ساختارش غیر اسلامی است و الگوبرداری شده از جوامع غربی است. شیعیان اعلام کرده اند که بر اساس “لا حکم الا لله” حکومتی که اساسی‌ترین رکن اش الله نباشد حکومت فاسدی است. طبعاً حکومت نیجریه شیعیان را کسانی می داند که با او در جنگند. ما حتی در رویدادهای دموکراتیکی که در نیجریه وجود دارد شرکت نمی‌‌‌کنیم. چرا که به نظر ما این سیستم فاسد است، بنابراین کسی که با این سیستم همکاری کند یا وارد آن شود نیز فاسد می‌‌‌شود. ما نه نامزد انتخابات می‌‌‌شویم و نه رای می‌‌‌دهیم. کسی که به یک مجلس فاسد وارد شود، خود به زودی به فساد کشیده می شود.
پس شما هیچ نماینده ای در پارلمان ندارید.
نه! ما نماینده نداریم. اگر هم در انتخابات شرکت می‌‌‌کردیم نمی‌‌‌توانستیم به مجلس راه پیدا کنیم. چون ما در اقلیتیم و در عمل اهل سنت به ما رای نمی دهند. فکر می‌کنم وضعیت شیعیان را به خوبی شرح داده باشم!
بله، ممنون. امکانش هست حالا در مورد روند شیعه شدن خودت برایم توضیح بدهی؟
بله، منشأ تشرف من به تشیع برادر کوچکم محمد جمیل بود. او چند سالی بود که شیعه شده بود، من هم می‌‌‌دانستم اما در این مورد با او صحبت نمی‌‌‌کردم و از او سوالی نمی پرسیدم. ما در خانه پیش از این همگی مالکی بودیم و در واقع به نوعی پیرو تصوف بودیم.
معذرت می خواهم حرفت را قطع می کنم. به نظر می‌‌‌رسد که اهل تصوف در مقایسه با اهل سنت وخصوصا وهابی ها انسانهای متعادلی هستند. به نظر تو این تعادل کمکی به بررسی تشیع بدون پیش قضاوت و تعصب کرده است؟
همینطور است، اما در سال ۱۹۹۹ که من به دانشگاه رفتم، تحت تاثیر دوستهای وهابی زیادی که در آنجا پیدا کردم تصوف را به کلی کنار گذاشتم. خصوصاً یکی از دوستانم که از عربستان آمده بود و در مدینه درس خوانده بود به شدت ما را تحت تاثیر خود قرار داد و مرا به وهابیت جذب کرد و من سلفی  شدم. الآن هم بسیاری از دوستان من کماکان وهابی هستند.
از زمانی که این دوست وهابی به ما اضافه شد، ما مرتب در جلسات مطالعه و توضیح “صحیح بخاری” او شرکت می‌‌‌کردیم. یک روز صحبت از این بود که چرا حضرا فاطمه(س) برای مطالبه حق خود نزد ابوبکر رفتند؟ می‌‌‌گفتند که این توهین به خلیفه بوده است. می گفتند که این از حرص و آز ایشان بوده که اینطور باغ فدک را مطالبه و پیگیری می‌‌‌کردند. اینجا نقطه‌‌‌ای بود که من شروع به تفکر کردم که چه‌‌‌طور می‌‌‌شود که اینها به این راحتی به دختر پیامبر حرص و طمع نسبت می‌‌‌دهند! عجیب است! کسانی که باغ را غصب کردند طمع‌‌‌کار نیستند اما او که اقدام به مطالبه حقش کرده طمع‌‌‌کار و حریص است؟
موضوع دیگر صحبت از اهل بیت پیامبر بود. او می‌‌‌گفت که اهل بیت واقعی پیامبر همسران ایشان بوده اند. او توضیح می‌‌‌داد که بعضی خانواده امام علی(ع) را اهل بیت می‌دانند، بعضی آل جعفر را و برخی آل عباس را و گروهی آل عقیل را. سپس در این میان تأکید می کرد شیعیان که اعتقاد دارند خانواده علی (ع) اهل بیت هستند اشتباه می‌‌‌کنند. من دوباره به فکررفتم که چرا او کاری با عقاید شافعی‌‌‌ها یا مالکی‌‌‌ها ندارد و فقط در هر موضوعی روی عقاید شیعیان تکیه می کند و آنها را غلط می‌شمارد؟
از همین‌جا بود که من شروع به مطالعه کردم. از آن به بعد شخصاً تمام کتاب‌هایی که آن دوست وهابی از انها صحبت کرده بود را خواندم و هم‌‌‌زمان تحقیقاتم را در مورد تشیع بیشتر کردم. البته از برادرم نمی‌‌‌پرسیدم، چون با خودم فکر می کردم که او شیعه است و فقط بهترین و بی نقص‌‌‌ترین عقاید تشیع را به من خواهد گفت. معمولاً این‌‌‌گونه است که وقتی شما پیرو آیینی هستید بهترین و جذاب ترین نکات آن را برای دیگران بازگو می‌‌‌کنید. همیشه دوستانم در حضور من به برادرم حمله می‌‌‌کردند و می‌‌‌گفتند او در حقیقت کافر است. او دائماً از علمای ما انتقاد می‌‌‌کند و نظرات آنها را رد می کند. من همیشه به آنها می‌‌‌گفتم چرا به من می‌‌‌گویید؟ چرا با خود او وارد بحث نمی‌‌‌شوید؟ این هم برایم جای سوال داشت و عجیب بود. من برادرم را می‌‌‌شناختم. ما هیچ بدی‌‌‌ای از او ندیده بودیم. همواره وقتی که دوستانم از کار برادرم یا حرف او به من شکایت می‌‌‌کردند، من نزد او می‌‌‌رفتم و از او توضیح می‌‌‌خواستم. توضیح او همیشه برایم قانع کننده بود.
تحقیقم را در مورد اهل بیت ادامه دادم. چون به زبان عربی چندان مسلط نیستم، تعدادی کتاب به زبان انگلیسی پیدا کردم. نویسنده یکی از آن کتاب‌‌‌ها دکتر تیجانی السماوی بود که خود مذهبش را از تسنن به تشیع تغییر داده است. در کتاب “آنگاه که هدایت شدم” او شرح می‌‌‌دهد که روابطش با تعدادی از شیعیان چگونه بوده و علت شیعه شدنش چه بوده. از اینجا بود که من شروع کردم به مقایسه آنچه که او به نام تشیع می‌‌‌گفت با کتاب‌‌‌های صحاح سته. عجیب بود! چون می‌‌‌دیدم که هر چه آنها می‌‌‌گویند در کتاب‌‌‌های حدیث ما هم وجود دارد. همین ها باعث می‌‌‌شد که من جدی تر و علاقه مند بشوم و به این نقطه برسم که لازم است تحقیق بیشتری در مورد تشیع انجام بدهم. لازم بود که قدم به قدم جلو بروم و مطمئن شوم که این (تشیع) آن راهی است که باید رفت.
در مورد دوازده امام، فهمیدم که در حالی که اهل سنت عقیده دارند که پس از پیامبر(ص) تنها چهار خلیفه یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) بوده‌اند، شیعیان به دوازده امام اعتقاد دارند که یکی پس از دیگری از زمان وفات پیامبر(ص) آمده اند. من در صحیح بخاری حدیثی پیدا کردم که از قول پیامبر (ص) نقل می کرد که اسلام کامل نمی‌‌‌شود مگر اینکه دوازده امیر پس از من بیایند. در حدیث دیگری دیدم که هم ایشان فرمایش مشابهی داشتند با این تفاوت که تاکید کرده بودند که آنها همگی از قریش هستند. این در حالی بود که در منابع اهل سنت هیچ حدیث مشابهی با تاکید بر چهار نفر بودن خلفاء ذکر نشده است. جالب بود! از آنها پرسیدم که پس شما چرا اینقدر روی چهار خلیفه تاکید دارید؟
دوباره روی اهل بیت پیامبر متمرکز شدم تا اینکه در کتاب “صحیح مسلم” حدیثی را پیدا کردم که شیعیان به ان حدیث کساء می‌‌‌گویند. در این حدیث جریان کاملاً روشن است. فاطمه (س) به پیامبر وارد می‌‌‌شود، پیامبر او را به نشستن زیر عبای خود دعوت می‌‌‌کنند، همین اتفاق برای حسنین (ع) و امام علی (ع) می‌‌‌افتد. در اینجا ام سلمه، همسر پیامبر (ص)، می‌‌‌پرسد که ای رسول خدا آیا من هم می‌‌‌توانم وارد شوم، پیامبر می‌‌‌فرماید “مکانکِ، مکانکِ” یعنی در جای خودت بمان! بعد می‌‌‌فرماید: پروردگارا، اینها اهل بیت من هستند. من تفسیرهای گوناگونی از اهل سنت دیدم که همگی این حدیث را نقل کرده اند. اما آنها این [حدیث را] نادیده می‌‌‌گیرند. نمی دانم چرا! واقعاً نمی‌‌‌فهمم چرا!
به نظر من وقتی کسی بخواهد راه هدایت را پیدا کند و حق را پیدا کند و بپذیرد، آن را پیدا خواهد کرد و حق خودش را به او نشان خواهد داد. اما نمی‌‌‌دانم چرا برخی مردم اینجا و آنجا، نمی‌‌‌خواهند ببینند. در عوض تبلیغات زیادی می‌‌‌کنند و به مردم هشدار می‌‌‌دهند که با شیعیان هم‌‌‌نشین نشوید، گمراهتان می‌‌‌کنند، آنها خیلی باهوشند و بلدند چه‌‌‌طور صحبت کنند. یعنی چه بلدند چه طور صحبت کنند؟ به نظر من حقیقت حقیقت است، هر طور که از آن صحبت کنی آدم ها را جذب می‌‌‌کند. برای همین است که آنها می‌‌‌گویند هرگز با ما حتی صحبت نکنند، هرگز!
کار تحقیقی بعدی من روی موضوع کربلا بود. بازدر کتاب‌‌‌های اهل سنت روایتی را پیدا کردم که مطابق آن جبرئیل به پیامبر(ص) خبر می‌‌‌دهد که نوه‌‌‌ ایشان حسین (ع) به دست مردم خودشان کشته خواهد شد و پیامبر (ص) هم این جریان را برای ام سلمه تعریف می کنند. جالب اینجاست که همه اینها در کتابهای اهل سنت وجود دارند.
با یافتن و روبرو شدن با اینگونه حقایق بود که من به مرور معتقد به تشیع شدم و رسماً شیعه شدم و تمامی اعمالم را مطابق فقه شیعه انجام دادم. از این زمان مرحله‌‌‌ی جدیدی از ارتباط‌های من با دوستانم شروع شد. یک روز مشغول وضو گرفتن بودم که یکی از دوستان وهابی‌‌‌ام آمد و از من پرسید که چرا اینطور وضو می‌‌‌گیرم و فقط مسح می‌‌‌کشم. من در جوابش توضیح دادم که خیلی ساده است برای اینکه اگر به قرآن رجوع کنی خواهی دید که قرآن در مورد وضو گرفتن به مسح کردن فرمان داده است. لزومی ندارد که شما به این طرف و آن طرف مراجعه کنید و بگویید که فلان حدیث و بهمان حدیث به ما می‌‌‌گویند که باید دست و پایمان را بشوییم. پیامبر فرموده که هرگاه گفتاری از من شنیدید که با قرآن تطبیق نمی‌‌‌کرد، آن گفتار من نیست. این روش شستن پا با قرآن در تناقض است، پس نمی‌‌‌تواند گفتار پیامبر باشد. دوستم خیره به من ماند و رفت.
من حتی کسانی را می‌‌‌شناسم که این حرف‌‌‌ها را پذیرفتند و بدون اینکه اعلام کنند، در خفا مطابق احکام تشیع زندگی می‌‌‌کنند. به این علت اعلام نمی‌‌‌کنند که می‌‌‌دانند که توسط اطرافیان و حتی خانواده‌‌‌شان تحت فشار قرار می‌‌‌گیرند و منزوی می‌‌‌شوند. [در نیجریه] تبلیغات فراوانی می‌‌‌کنند که اگر کسی شیعه شود باعث دردسر و در خطر افتادن خانواده می‌‌‌شود. البته در حال حاضر وضع بهتر شده، الآن تعداد بیشتری از شیعیان نیجریه برای تحصیل و تحقیق در مورد تشیع به ایران می‌‌‌روند و این خود باعث شناخت بیشتر تشیع در نیجریه می‌‌‌شود. نتیجه آن کم شدن بغض نسبت به تشیع میان مردم نیجریه است.
عنصر دیگری که به گرایش مردم نیجریه به تشیع کمک کرده این است که اکثر مسلمانان نیجریه مالکی  هستند. احکام مالکی‌‌‌ها بسیار به شیعیان جعفری نزدیک است: به عنوان مثال آنها هنگام نماز دستانشان را نمی‌‌‌بندند، مانند وهابی‌‌‌ها در نماز جماعت اصرار ندارند که انگشتان پاهای مأمومین به یکدیگر بچسبند و برای سجده مقید هستند که یا بر روی زمین یا بر روی فرشی سجده کنند که با الیاف طبیعی بافته شده باشد. نکته دیگردر مورد آنان این است که بیشتر مالکی‌‌‌ها صوفی هستند اصولاً صوفی‌‌‌ها با تشیع مشکلی ندارند.
گفتی که بیشتر مسلمانان نیجریه مالکی هستند، در این صورت بدنه حکومت چه مذهبی دارند؟
حکومت در دست سلفی‌‌‌هاست و آنها با آمریکا و عربستان متحد هستند.
عجیب است! در بسیاری از کشورهای اسلامی همین مشکل را داریم، گروهی که در اقلیت مذهبی قرار دارند، بر کل کشور حکومت می‌‌‌کنند.
بله، آنها می‌‌‌دانند کشورها را چطور اداره کنند. برای اینکه حکومت کنند ابایی از کشتن یا هر کار دیگری ندارند. ما این چیزها را دیده ایم! آنها هر کس را که لازم باشد می‌‌‌کشند تا خود بمانند. حمله می‌‌‌کنند، وارد خانه‌‌‌ها می‌‌‌شوند، دستگیر می‌‌‌کنند. آنها به حکومت حریص‌‌‌اند… بگذریم…
رابطه‌‌‌ات با خانواده‌‌‌ات چگونه است؟
در حال حاضر رابطه‌‌‌ام با خانواده بسیار خوب است. آنها می‌‌‌دانند من و برادرم شیعه هستیم و برادر کوچک‌ترمان که دانشجوست هم اخیراً شیعه شده است. مادربزرگمان هم سال گذشته، در حالی که شیعه بود فوت کرد. ما برای او روایت‌‌‌هایی از شهادت حضرت فاطمه (س) و عاشورا و زندگی امامان تعریف می‌‌‌کردیم و همین باعث گرایش او به تشیع شد. او روز عاشورا بیرون می‌‌‌آمد و مردمی که مشغول عزاداری بودند را تماشا می‌‌‌کرد. همین اتفاق برای دیگر مسلمانان نیز می‌‌‌افتد. آنها با کنجکاوی به خیابان می‌‌‌آیند و مراسم بزرگداشت عاشورا و میلاد پیامبر (ص) و روز قدس را تماشا می‌‌‌کنند و از ما در مورد جزئیات کارهایی که می‌‌‌کنیم می‌‌‌پرسند. مثلاً در روز عاشورا می‌‌‌پرسند چرا سیاه پوشیدید؟ چرا این کارها را می‌‌‌کنید؟ اینها چه هستند که بلند کرده اید؟ ما هم البته برای آنها توضیح می‌‌‌دهیم، پوسترها و برگه‌‌‌هایی را چاپ می‌‌‌کنیم و میان آنها توزیع می‌‌‌کنیم. نتیجه این است که الآن اکثر مسلمانان نیجریه در مورد واقعه کربلا آگاهند و بسیاری از آنها حتی به آنچه که در کربلا واقع شده، باور دارند. در حال حاضر در هر شهر بزرگ و کوچکی که بروی لااقل نشانه ای از عزاداری عاشورا خواهی دید.
چند سال پیش یکی از علمای اهل سنت در شهر ما به همراه گروهی از شاگردانش مشغول تماشا کردن مراسم عزاداری ما بودند. ما صحنه وقایع عاشورا را با اسب‌‌‌ها و مردان جنگی و شمشیرها (مانند تعزیه‌‌‌ی ایرانی) بازسازی کرده بودیم. یکی از شاگردان از استاد خود پرسیده بود که آیا واقعیت دارد که مسلمانان نوه‌‌‌ی پیامبرمان را در این روز این‌‌‌گونه کشته‌‌‌اند؟ استاد به گریه می‌‌‌افتد و تایید می‌‌‌کند. شاگرد با تعجب می‌‌‌پرسد: یعنی اینها درست می‌‌‌گویند؟ استاد دوباره تصدیق می‌‌‌کند. شاگرد می‌‌‌پرسد: پس چرا ما به آنها ملحق نمی‌‌‌شویم؟ چرا ما همراهشان عزاداری نمی‌‌‌کنیم؟! استاد جواب نمی‌‌‌دهد و سکوت می‌‌‌کند. یکی دیگر از علمای اهل سنت را می‌‌‌شناسم که مالکی و صوفی است. او حتی خود ماجرای واقعه عاشورا را برای شاگردان و مستمعینش می‌‌‌خواند و تعریف و تفسیر می‌‌‌کند. وهابی‌‌‌ها و سلفی‌‌‌ها چندان دل خوشی از او ندارند و پشت سرش نماز نمی‌‌‌خوانند. سلفی‌‌‌های مسجد خود را دارند و پشت سر صوفی‌‌‌ها نماز نمی‌‌‌خوانند. آنها صوفی‌‌‌ها را کافر می‌‌‌دانند. شیعیان را کافر می‌‌‌دانند. خلاصه اگر عقاید آنها را باور نداشته باشی کافری!
رابطه‌‌‌ شیعیان نیجریه با امام مهدی (عج) چگونه است؟
شیعیان نیجریه در این مورد مانند همه شیعیان دیگر نقاط جهان اعتقاد دارند و رفتار می‌‌‌کنند. ما همه باور داریم که امام پس از غیبت کوتاه اولیه، الآن در غیبت بلند خود هستند. ما هر روز بعد از تمامی پنج نمازمان، در سجده شکر برای آمدن امام مهدی دعا می‌‌‌کنیم.
چه دعایی است؟ به عربی می‌‌‌خوانید؟
دعایی است که در مفاتیح آمده و به زبان عربی است. اما من آن را حفظ نیستم. گفته‌‌‌اند که می‌‌‌توانیم به زبان خودمان نیز بخوانیمش. همچنین در صلواتمان می‌‌‌گوییم “اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم” که این هم دعایی است برای امدن امام مهدی. ما غدیر را نیز جشن می‌‌‌گیریم. لباس نو می‌‌‌خریم. جمع می‌‌‌شویم. اطعام می‌‌‌کنیم. نماز می‌‌‌خوانیم. به دیدار هم می‌‌‌رویم، به هم تبریک می‌‌‌گوییم و برای هم دعا می‌‌‌کنیم و یکدیگر را برادر و خواهر صدا می‌‌‌زنیم. جالبه در آن روز هیچکس اسم دیگری را صدا نمی زند و همه یکدیگر را برادر و خواهر خطاب می‌‌‌کنند.
شما به خاطر اینکه خودتان شیعه شده‌‌‌اید و به خاطر شرایط و سختی‌‌‌هایی که از سر گذرانده‌‌‌اید، احتمالاً بیش از هر کسی قدر نعمتی که در اختیارتان هست را می‌‌‌دانید. برای شکر این نعمت و تداوم آن چه کارهایی می‌‌‌کنید؟
ما شیعیان نیجریه فعالیت‌‌‌های متنوعی را برای تداوم تشیع‌‌‌مان انجام می‌‌‌دهیم. مثلاً شنبه‌‌‌ی هر هفته ما جلسه‌‌‌ای به نام “تعلیم” داریم. در این “تعلیم” یاد می‌‌‌گیریم که چگونه عبادت کنیم و چگونه وظایفمان را به عنوان شیعه انجام دهیم. معمولاً محتوای این جلسات کلی و برای عموم است. اگر کسی بخواهد جزئیات بیشتر یاد بگیرد به “مدرسه” می‌‌‌رود یا اینکه شخصا از شیخ می‌‌‌پرسد. اما اصل موضوع این است که در هر شهر شیعیان یک مسجد اصلی دارند که روزهای شنبه همگی در آن جمع می‌‌‌شوند و از احکام و تکالیف خود و حتی از تحلیل شرایط جهانی آگاه می‌‌‌شوند و در آنجا یکدیگر را می-بینند. این باعث شده که تک تک شیعیان نیجریه کاملاً در جریان آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد هستند، از فلسطین و ایران گرفته تا عربستان و افغانستان و پاکستان. بدون خبر داشتن از دنیا نمی‌‌‌توانیم به درستی بفهمیم که تکلیف‌‌‌‌‌‌مان چیست. ببین! همین که ما پایمان را از کشورمان بیرون گذاشتیم چه‌‌‌قدر دیدمان نسبت اسلام و تشیع وسعت پیدا کرده‌‌‌ است.
برای ما زنده‌‌‌ترین بخش جامعه شیعیان و آنچه که باعث ادامه حیات تشیع می‌‌‌شود جوانان هستند. به نظر من در نیجریه و ایران باید برای جوان‌‌‌ها کار کرد. ما تشکل‌‌‌هایی داریم که همگی به صورت داوطلب تنها برای خدمت به دین‌‌‌مان در آنها عضو هستیم. جوان‌‌‌ها در ایران هم ‌‌‌می‌‌‌توانند جدا از کارهایی که دولت برای آنها می‌‌‌کند، گروه‌‌‌های داوطلبی تشکیل دهند و با مایه گذاشتن از خودشان در راه خدا، به مردم و جامعه در مورد آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد و حقایقی که در حال اتفاق افتادن است آگاهی دهند. به این ترتیب مردم با حقایق تشیع و چالش‌‌‌هایی که پیش روی او هست، آشنا می‌‌‌شوند. تنها با قربانی کردن و فداکاری است که می‌‌‌توان پیام تشیع را گسترش داد.
برای من عجیب است که در حالی که ما در کشورمان داریم به مردم آنچه که از ایران یاد گرفتیم را تعلیم می‌‌‌دهیم و معارف شیعه را با ارجاع به ایران تبلیغ می‌‌‌کنیم، بعضی ایرانی‌‌‌ها را اینجا می‌‌‌بینیم و برایمان سوال پیش می‌‌‌آید که آیا اینها مسلمانند! خانم‌‌‌هایی که حجاب ندارند و شرایطی که خودت بهتر از من می‌‌‌دانی. حالا فکرش را بکن که کسانی باشند که به او بگوید که مسلمانان و شیعیانی هستند که به تو به عنوان یک ایرانی شیعه نگاه می‌‌‌کنند و می‌‌‌خواهند از ایرانی‌‌‌ها الگو بگیرند. پس تو مسئولی! اگر تو درست باشی، آنها نیز با الگو قرار دادن تو درست می‌‌‌شوند. البته من می‌‌‌فهمم که در هر کشوری کسانی هستند که طور دیگری رفتار می‌‌‌کنند و فکر می‌‌‌کنند. آنها چون در ایران به خاطر قوانین نمی‌‌‌توانند بعضی کارها را بکنند سعی می‌‌‌کنند از کشورخارج شوند تا آن کارها را بکنند! روشن است که آنها تحت تاثیر انگلیسی‌‌‌ها، آمریکایی‌‌‌ها و دیگر غربی‌‌‌ها هستند. علیرغم اینها اگر یک گروه جوانان داوطلب خالص و بی-چشم‌‌‌داشت وجود داشته باشد به نظر من آنها می توانند تاثیرگذار باشند. آنها باید مهربان و بدون پیش قضاوت باشند.
خود تو اینجا در مالزی، چه‌‌‌گونه با افرادی با مذاهب و ادیان متفاوت ارتباط برقرار می‌‌‌کنی؟
مختار: من در ارتباط با افراد، هنگامی که با کسی گفتگو می‌‌‌کنم بعد از چند دقیقه می‌‌‌توانم بفهمم که احتمالاً علایق و عقایدش چگونه است. اگر احساس کنم که ذهنش مشغول است و آماده پذیرش نیست، با او وارد گفتگو و صحبت از عقایدم نمی‌‌‌شوم. چون احساس می‌‌‌کنم تاثیر خاصی ندارد. گاهی اوقات می‌‌‌بینم که آنها شروع می‌‌‌کنند به محکوم کردن شیعه و بد گفتن از تشیع. با آنها وارد گفتگو نمی‌‌‌شوم. چون آنها از قبل تصمیم‌‌‌شان را گرفته‌‌‌اند و قضاوت‌‌‌شان را کرده‌‌‌اند. اما موقعیتی پیش می‌‌‌آید که شما می‌‌‌آیی و از من سوالی می‌‌‌پرسی. من با اشتیاق جواب می‌‌‌دهم. چون می‌‌‌دانم که دغدغه دانستن داری. می‌خواهی بشنوی.
یک روز در مسجد دانشگاه یکی آمد و از من پرسید چرا روی دستم سجده می‌‌‌کنم. من برایش توضیح دادم که ما باید بر خاک سجده کنیم، اگر خاک نبود بر چیزهایی که از خاک درست شده‌‌‌اند یا بر زیرانداز بافته شده از الیاف طبیعی. در هر مرحله از او تایید می‌‌‌گرفتم که اینکه حرف من از سنت پیامبر (ص) است، را قبول دارد. او تایید می‌‌‌کرد. او می‌‌‌گفت این فرش‌‌‌ها هم از کتان است. گفتم از کتان نیست، الیاف این فرش‌‌‌ها مصنوعی است! کاشی و موزائیک هم همینطور. درست است که اصلشان خاک است اما فرآیندی که روی آنها انجام شده و حرارتی که دیده‌‌‌اند دیگر آنها را از حالت طبیعی‌‌‌شان خارج کرده است. اما در عوض دست من بخشی از بدنم است و من فرزند آدم (ع) هستم که خداوند او را از خاک آفرید. پس وقتی سرم را روی دستم می‌‌‌گذارم مثل این است که بر خاک سجده کرده‌‌‌ام. او در جواب گفت که موافق است که بر خاک باید سجده کرد ولی نمی‌‌‌تواند بپذیرد که می‌‌‌شود بر دست نیز سجده کرد. می‌‌‌گفت اگر این‌‌‌طور است بنشین و دستت را بگذار روی پیشانی‌‌‌ات. گفتم برای سجده باید بدن را حرکت دهیم، این حالتی که تو می‌‌‌گویی که اصلاًسجده نیست.
خلاصه بیشتر از نیم ساعت با هم گفتگو کردیم. او از من پرسید که پیرو چه مذهبی هستم. من در جوابش گفتم مذهب جعفری. او نمی‌‌‌دانست جعفری چیست (و این باعث شد که مقاومتش در مقابل شیعه، مانع شنوایی اش نشود) به او گفتم برو تحقیق کن ببین مذهب جعفری چیست. می‌‌‌دانستم اگر بگویم شیعه هستم می‌‌‌خواهد شروع به جدل کند و من تمایلی به بحث و جدل نداشتم. نکته‌‌‌ی دیگری نیز به او گفتم: پیشنهاد دادم برود در کتاب‌‌‌های مذهب مالکی جستجو کند و ببیند که نظر فقه مالکی نیز مانند آن چیزی است که من گفتم و ببیند که این حکم منحصر به “جعفری”ها نیست. او تشکر کرد و گفت که حتماً می‌‌‌رود و تحقیق می‌‌‌کند و با روی خوش از هم جدا شدیم.
البته هنگامی که در محیط زندگی، افراد مختلف از مذاهب مختلف حضور داشته باشند گاهی باید تقیه کرد. در نیجریه افراد بسیار متعصبی هستند که شستشوی مغزی شده‌‌‌اند. آنها در مورد ما بسیار بد فکر می‌‌‌کنند. مثلاً تصور می‌‌‌کنند که ما در پایان نماز با سه بار بالا و پایین بردن دستمان سه خلیفه اول را لعن می‌‌‌کنیم. این تصور در حالی که ما فقط تکبیر می‌‌‌گوییم شگفت انگیز است! در این شرایط که ما می‌‌‌دانیم گوش شنوایی برای توضیح و شفاف‌‌‌سازی وجود ندارد، دیگر دستمان را بالا و پایین نمی‌‌‌بریم و فقط الله‌اکبر می‌‌‌گوییم.
اما مثلاً در میان دوستان غیر شیعه‌‌‌ام در نیجریه من به راحتی تمامی آداب و احکام را رعایت می‌‌‌کنم. چراکه به راحتی می‌‌‌توانم با آنها صحبت کنم و توضیح دهم. جالب است که بدانی که از وقتی من شیعه شده‌‌‌ام آنها به مرور از وهابی‌‌‌گری افراطی دست کشیده اند و الآن کمی متعادل شده‌‌‌اند. به خاطر اینکه از من جز خوبی و مهربانی ندیده‌‌‌اند و طبیعتاً جذب شده‌‌‌اند. آنها کاملاً به من اعتماد دارند. برای کارهای‌‌‌شان با من مشورت می‌‌‌کنند. حتی الآن که در مالزی هستم با من تماس می‌‌‌گیرند و مشورت می‌‌‌کنند. در مقابل هر گاه مشکلی داشته باشند، من با پولم یا توانم به آنها کمک می‌‌‌کنم. آنها بیش از هر زمان دیگری به من احترام می‌‌‌گذارند و اعتماد می‌‌‌کنند. حتی وقتی بعضی از وهابی‌‌‌ها به من حمله می‌‌‌کنند آنها مدافع من هستند. ما می‌‌‌دانیم که امام علی (ع) هم با این طور افراد چگونه رفتار می‌‌‌کرد.
خیلی ممنونم. هر بار که با هم صحبت می‌‌‌کنیم، من با خود فکر می‌‌‌کنم که شما شیعیان نیجریه که این‌‌‌گونه تلاش می‌‌‌کنید و ایستاده‌‌‌اید، از منتظران واقعی امام مهدی (عج) هستید.
خوب شد گفتی! در مورد انتظار باید بگویم که ما یک مدرسه داریم که بچه‌‌‌هایی که به آن‌‌‌جا می‌‌‌روند با این فرض می‌‌‌روند یا فرستاده‌‌‌ می‌‌‌شوند که می‌‌‌خواهند خود را برای یاری امام مهدی آماده کنند. آنها وارد “جیش المهدی” می‌‌‌شوند. به آنها گفته می‌‌‌شود که شما برای اینکه برای آمدن امام آماده باشید نباید فقط بخورید و بخوابید! باید از هر جهت، جسمی، فکری، علمی، اعتقادی و ایمانی خود را آماده کنید. و حتی باید بعضی وقت‌‌‌ها باید به خود سختی بدهید و خود را گرسنه نگاه دارید تا قوی شوید. بله. البته! همه می‌‌‌دانند، ما منتظر امام مهدی(عج) هستیم.
IMAGE635690950353568062

ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است

علامه مصباح یزدی در جلسه درس اخلاق در دفتر مقام معظم رهبری

ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است/ زبیر کسی بود که حضرت زهرا به امیرالمومنین فرمودند اگر تو توان انجام وصایای مرا نداری به زبیر بگویم

آیت الله مصباح یزدی در جلسه درس اخلاق در دفتر مقام معظم رهبری در قم گفت: اگر مال و مقام دنیا در نظر انسان جلوه پیدا کند کلام خدا و پیامبرش کنار گذاشته می شود و می توان ریشه تمام انحرافات و جنایات را از زمان بعد از رحلت پیامبر تا امروز دلبستگی به زخارف دنیوی دانست.

گروه معارف- رجانیوز: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) چهارشنبه شب در جلسه درس اخلاق خود که در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شد، با اشاره به حوادث ناگوار بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) و روی کار آمدن خلفا، اظهار داشت: رسم بدی که در آن زمان باب شده بود خلیفه کشی بود و مردم بعد از گذراندن دوران زندگی خود با سه خلیفه سراغ امیرالمؤمنین(ع) آمدند.

به گزارش رجانیوز به نقل از رسا، وی ادامه داد: مردم مثل مور و ملخ دور حضرت علی(ع) ریختند و نهج البلاغه هم در این باره تعبیرات عجیبی دارد که شارحان نهج البلاغه هم در تفسیر این عبارات با اختلافاتی روبه رو هستند؛ حضرت علی(ع) می فرماید: آن چنان مردم برای وادار کردن من به خلافت دور من ریختند که نزدیک بود حسن و حسین(ع) زیر دست و پا بمانند و لباس و عبای من نیز پاره شد.

رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به مخالفت های زود هنگام مردم با حضرت پس از بیعت با ایشان، ابراز داشت: خیلی عجیب است همین مردمی که چند روز قبل با این هجوم آوردن با حضرت علی(ع) بیعت کردند الان به روی او شمشیر کشیده اند و قصد کشتن او را دارند، بنابراین باید فلسفه این امر مشخص شود.

وی افزود: به عنوان نمونه یکی از افرادی که در برابر حضرت علی(ع) قرار گرفت، بیعت خود را شکست و جنگ جمل را به راه انداخت زبیر بن عوام است؛ زبیر کسی است که پیامبر(ص) برای شمشیر او دعا کرد، کسی است که در شورای سقیفه حاضر نشد، بزرگ خاندان بنی هاشم بود و آن قدر منزلت داشت که حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند اگر تو توان انجام وصایای مرا نداری به زبیر بگویم، حال چه می شود که کار او به این جا کشیده می شود.

آیت الله مصباح یزدی به جنبه دیگر عجیب بودن این قضایا یعنی قبح شکستن بیعت در نزد عرب اشاره کرد و گفت: بیعت حتی در نزد عرب جاهلی هم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و خلف بیعت از بدترین کارها شمرده می شد؛ اما حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید طلحه، زبیر و عایشه بیعت خود را شکستند و به ناکثین معروف شدند و از طرف دیگر همه این افراد از مسلمانان و حتی حافظ قرآن بودند.

وی با بیان این که جواب به این ابهام را خود حضرت علی(ع) در نهج البلاغه گفته اند، تصریح کرد: حضرت می فرماید اینهایی که پیمان خود را شکستند گویا این آیه قرآن را نشنیده اند«تِلکَ الدّارُ الآخِرَهُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ» یعنی سعادت اخروی از آن کسانی است که در دنیا دنبال برتری طلبی نباشند، بعد در ادامه حضرت می فرماید بله آنها این آیه را شنیده و به آن توجه هم کرده اند ولی دنیا در نظر آنها زینت داده شده است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پایان عنوان کرد: اگر مال و مقام دنیا در نظر انسان جلوه پیدا کند کلام خدا و پیامبرش کنار گذاشته می شود و می توان ریشه تمام انحرافات و جنایات را از زمان بعد از رحلت پیامبر تا امروز دلبستگی به زخارف دنیوی دانست.

نبویان1

گزارش آمانو و سرانجام PMD در گفت‌وگوی رجانیوز با حجت‌الاسلام نبویان:

نتیجه «دیپلماسی لبخند» و دست دادن به شیطان بزرگ این شد که ایران ۱۲ سال دروغ می‌گفته و به دنبال سلاح هسته‌ای بوده است/ تأسف‌بارتر اینکه آقایان گزارش آمانو را «فراتر از انتظار» می‌دانند

جالب این است که تنها بندی که به نفع ایران آورده در بند ۹ است می‌گوید پرونده ابعاد احتمالی نظامی را می بندیم ولی قبلش گفته که ایران فعالیت نظامی هسته‌ای داشته است. این به چه معناست؟ به این معناست که ایران ۱۲ سال دروغ گفته است ولی ما از آن می گذریم. یک قتلی صورت گرفته. ایران گفته من قاتل نیستیم ولی ما اثبات کردیم که ایران، تو قاتلی اما از تو می‌گذریم، دروغگو هستی، پنهان کاری کردی و اطلاعات غلط دادی اما ما می گذریم و پرونده را می بندیم.

گروه سیاسی – رجانیوز: گزارش اخیر آمانو دبیرکل آژانس انرژی اتمی در خصوص پرونده ابعاد احتمالی نظامی ایران PMD و پیش نویس قطعنامه شورای حکام و اتهاماتی که در آن به ایران وارد شد، دلیلی بود تا به گفت‌وگو با روحانی برجسته سیاسی، حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود نبویان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بپردازیم.

 

به گزارش رجانیوز؛ دکتر نبویان در این گفت‌وگو به تحلیل جامع بندهای مهم و اساسی این گزارش و پیش نویس پرداخته است که مشروح آن را در از نظر می‌گذرانید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم. می‌خواهم در مورد پیش نویس قطعنامه و قبل از آن درباره گزارش دبیرکل آژانس اتمی در خصوص PMD و نکاتی که در آن هست تذکراتی بدهم.

یکی از چیزهای مهمی که مردم عزیز ما باید به آن توجه کنند این است که مطابق ماده ۴ NPT هر کشوری صاحب صنعت هسته‌ای حق دارد به هر میزان و هر درصدی که می خواهد به غنی سازی اورانیوم به شرط صلح آمیز بودن بپردازد، دشمنان ما از اول برای اینکه صنعت هسته ای کشور را از دست ما بگیرند، ادعا کردند که ایران انحراف به سمت نظامی داشته؛ بنابراین حق داشتن صنعت هسته‌ای را ندارد. آنها برای رسیدن به اهدافشان چاره ای نداشتند جز اینکه این دروغ رو نسبت به نظام جمهوری اسلامی داشته باشند. ۱۲ سال است که علیه ایران پرونده‌ای بصورت جدی مطرح شده و تمامی حرف‌های آنها این است که برنامه هسته‌ای ایران در زمان دولت اصلاحات و قبل از آن به سمت نظامی انحراف داشته است.

آقای روحانی که در سال ۸۲ مسئول رسیدگی پرونده هسته‌ای ایران شد در کتاب خودش امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای در صفحات ۶۱۴ و ۶۲۰ می‌گوید: از موفقیت‌های من در آن دو سال مسئولیت ۸۲ تا ۸۴ این است که برای آژانس و دنیا اثبات کردم که این حرف دروغ است. ما انحرافی به سمت نظامی نداشته ایم. همچنین ایشان در بند ۵ صفحه ۶۰۷ و پاراگراف دوم صفحه ۵۷۲ اشاره می کند که کار به اینجا رسید که شورای حکام در قطعنامه نوامبر ۲۰۰۴ یعنی آبان ۱۳۸۳ آورده است که برنامه هسته‌ای ایران مطلقا به سمت نظامی انحراف نداشته است.

این جزء موفقیت هاست. درست هم هست. آقای روحانی انجام داده است. الان در ژنو، لوزان، وین آقای روحانی، آقای ظریف، آقای عراقچی رفتند و این همه عقب نشینی کردند و بیش از ۹۰ درصد صنعت هسته‌ای کشور را تعطیل کردند و طرف مقابل نقشه راه طراحی کرد، بازدید از پارچین را خواستند و در اختیارشان قرار گرفت و دوباره بعد از ۱۰ سال و پس از این همه عقب نشینی و سابقه آژانس در گزارشی که برای شورای حکام در خصوص مسائل حال و گذشته PMD تهیه می کند بیش از ده‌ها مورد ایران را متهم به دروغگویی کرده که اطلاعات غلط به آژانس داده، پنهان کاری کرده، به دنبال فعالیت های نظامی هسته ای بوده است.
من بعضی از بندهای این گزارش را می خوانم.

در بند ۲ آمده که از سال ٢٠٠٢ به بعد “یعنی زمان دولت اصلاحات” ، آژانس به تدریج در مورد احتمال وجود فعالیت‌های افشا نشده هسته‌ای مرتبط با سازمان‌های نظامی، شامل فعالیت‌های مربوط به توسعه یک کلاهک هسته ای برای یک موشک نگران شد. گزارشات مدیرکل موضوعات باقیمانده مربوط به ابعاد احتمالاً نظامی برنامه هسته‌ای ایران را مشخص نمود و خواستار اقداماتی از سوی ایران برای حل و فصل آنها شد. این اطلاعات نشان داد که ایران فعالیت هایی در ارتباط با توسعه یک وسیله انفجاری هسته‌ای انجام داده بود. این اطلاعات همچنین نشان داد که پیش از پایان سال ۲۰۰۳، این فعالیت‌ها بر اساس یک برنامه  ساختاری، و اینکه برخی از فعالیتها ممکن است هنوز ادامه داشته باشد تحقق یافته است.

این یعنی ایران دروغ گفته است. آقای روحانی می گوید قطعنامه شورای حکام آمده است و در سال ۸۳ ایران ثابت کرده که برنامه نظامی هسته ای نداشته اما الان پس از این همه عقب نشینی ایران محکوم می شود که دروغگو بوده و به سمت مسائل نظامی هسته ای رفته است.

ما به چند بند دیگر گزارش آژانس اشاره می کنم.

در بند ۱۴ آمده است؛ آژانس مجموعه ای از اطلاعات را در اختیار داشت که نشان میداد ایران فعالیتهای مرتبط با توسعه یک وسیله انفجاری هسته ای را انجام داده بود و این اطلاعات نیز معتبر است.

در بند ۲۲ آمده است؛ اطلاعاتی که پیش از نوامبر ۲۰۱۱ در اختیار آژانس قرار داشت نشان می داد که ایران از طریق تعدادی از ساختارهای مدیریتی متفاوت و متغیر، تمهیدات لازم برای فعالیت هایی در پشتیبانی از یک جنبه نظامی احتمالی برای برنامه هسته ای خود را فراهم کرده است. بر اساس این اطلاعات، ساختارهای سازمانی بیشتر حوزه های فعالیت مرتبط با تولید یک ابزار انفجاری هسته ای را پوشش می داد.

اسم فرد محقق را هم می آورد و می گوید: یک سازمان جدید با عنوان سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی توسط محسن فخاری‌زاده تاسیس شده و در سایت مژده در نزدیکی دانشگاه مالک اشتر در تهران مستقر شد.

و در ادامه در بند ۲۳ اسم شرکتش را می آورد و می گوید در “دفتر ارکیده” بوده است و دقیق در گزارش می‌گویند که ایران دروغ‌گو است.

۱۲ سال است که نظام جمهوری اسلامی می گوید که ما تاکنون بدنبال برنامه نظامی هسته‌ای نبودیم و با آمدن آقای روحانی در لوزان و ژنو و وین این همه از منافع ملت عقب نشینی کردیم، می خواستیم اعتمادسازی کنیم؛ الان دوباره ایران دروغ‌گو شده و ادعا می‌کنند که ایران بدنبال سلاح هسته‌ای بوده است.

در ابتدای بند ۲۳ آژانس می گوید؛ «ایران اطلاعاتی در ارتباط با برخی از سازمان های ذکر شده در پیوست ۲۰۱۱ و ارتباطات آنها و کارکردهای آنها به آژانس ارائه کرد. در این ارتباط، ایران از جمله وجود یک برنامه هماهنگ شده با هدف تولید یک ابزار انفجاری هسته ای را رد کرد.» اینجا آژانس اشاره می کند که ایران برنامه نظامی هسته ای را رد کرده ولی در ادامه در بند ۲۴ آژانس می آورد که ایران دروغ گفته. در متن بند ۲۴ آمده است: «آژانس چنین ارزیابی می کند که، پیش از پایان سال ۲۰۰۳، یک ساختار سازمانی در ایران برقرار بوده که برای ایجاد هماهنگی برای طیفی از فعالیت‌های مرتبط با تولید یک ابزار انفجاری هسته‌ای مناسب بوده است.» معنی بند ۲۴ چیست؟ معنی آن این است که ایران اطلاعاتی را داده که کاملا کذب است. بعد از این همه که قرار شد اعتماد سازی کنیم به اینجا رسیدیم که دروغ‌گو شده‌ایم.

در بند ۲۵ آمده است: « تا پیش از نوامبر ۲۰۱۱ در اختیار آژانس بود، ایران قادر بود خریدهای خود را، عمدتا برای فعالیت های چرخه سوخت هسته ای خویش، از طریق شرکت هایی که مستقیما با سازمان انرژی اتمی یا وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ارتباطی نداشتند انجام دهد، و لذا مصرف کننده نهایی را پنهان کند.» آژانس در چند بند به صورت پشت سر هم اتهاماتی را به ایران وارد می کند.

در بند ۲۶ آژانس آورده است؛ « آژانس همچنین نشانه‌هایی در دست داشت از برخی نمونه های خرید و اقدام به خرید اقلامی که، علاوه بر سایر امور، به تولید یک ابزار انفجاری هسته ای مربوط می شد. آژانس اطلاعاتی در اختیار ندارد که اقدام به چنین خریدهایی پس از سال ۲۰۰۷ صورت گرفته باشد.»

در بند ۲۹ آمده که معدن “گچین” برای تولید اورانیوم فعالیت های هسته ای اعلام نشده بود. در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ ایران اورانیومی را که از آنجا استخراج می کرد را برای تولید کلاهک هسته ای اختصاص می داد.

در بند ۳۳ آمده است؛ « اطلاعاتی که پیش از نوامبر ۲۰۱۱ در اختیار آژانس قرار داشت نشان می داد که، در اوایل دهه ۱۹۹۰ “یعنی سال ۱۳۸۰ در دولت اصلاحات” ، ایران ممکن است اطلاعات مربوط به طراحی یک ابزار نظامی هسته ای را از طریق یک شبکه مخفی عرضه هسته ای دریافت کرده باشد. » یعنی تند تند و پشت سر هم آژانس دارد می گوید که ایران در این ۱۲ سال به ما دروغ گفته است. پس از این همه عقب نشینی هایی که آقای روحانی و ظریف انجام داده اند، دستمزدش می شود این گزارش.

در بند ۳۴ آمده است؛ «که ایران کارهای مقدماتی، بدون مواد هسته ای، برای تولید اجزاء اورانیومی برای یک ابزار انفجاری هسته ای صورت داده است.»

در بند ۳۷ و ۳۸ آژانس آورده است که اطلاعاتی که ایران در خصوص تولید چاشنی های EBW داده است با برنامه چاشنی ها همخوانی ندارد. ایران اینجا دروغ می گوید. در ادامه همین بحث در بند ۴۰ آژانس می نویسد؛ « آژانس چنین ارزیابی می نماید که چاشنی‌های EBW تولیدی توسط ایران دارای مختصاتی هستند که به ابزار انفجاری هسته ای مربوط می شود.»

در بند ۴۱ آژانس می گوید ایران در سال ۲۰۰۳ آزمایش بزرگی با مواد منفجره در مکانی به نام “مریوان” و نه در “منطقه” مریوان انجام شده است.

در بند ۴۶ آمده است؛ « فناوری MPI توسعه یافته توسط ایران ویژگی های مربوط به یک وسیله انفجاری هسته ای را دارد.»

در بند ۴۷ آمده است؛ « ایران اجزای شبیه سازی شده برای یک وسیله انفجاری هسته ای از مواد دارای چگالی بالا را تولید کرده است.»

شما هر چه به این بندها و موارد نگاه می کنید جز اثبات دروغ‌گویی ایران در این ۱۲ سال نیست. یعنی آقای روحانی دروغ گفته، نظام دروغ گفته، مقام معظم رهبری که فتوا داده سلاح هسته ای حرام است، همه این ها دروغ است و این دستمزد این همه اعتمادسازی ای است که آقای روحانی انجام داده است.

در بند ۴۸ آژانس آورده که ایران در سال ۲۰۰۰ یک سیلندر بزرگ برای مهار آثار انفجار تا ۷۰ کیلوگرم مواد منفجره با قدرت بالا در پارچین ایجاد کرده است.

در بند ۵۰ آورده که ایران هیچ توضیحی در خصوص فعالیت های مربوط به توانمندی های پژوهشی انفجاری به آژانس نداده است.

در بند ۵۱ آورده که با درخواست بازدید آژانس از پارچین، ایران سعی کرده است که مکان مدنظر در پارچین را تخریب و امکانات را ببرد. یعنی چی؟ یعنی ایران پنهان کاری می کند.

در بند ۵۳ دوباره در خصوص پارچین آژانس آورده است؛ « هنگامی که مدیرکل و معاون مدیرکل در امر پادمان ها از ساختمان اصلی مورد نظر آژانس در سایت پارچین در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵ بازدید کردند (۲ ماه پیش)، آنها یک محفظه یا هر گونه تجهیزات مربوطه را در داخل ساختمان مشاهده ننمودند. آنها از جمله نشانه‌های تازه‌ای دال بر  نوسازی داخلی، یک سقف با یک سطح مقطع غیر معمول و یک سامانه تهویه مطبوع که به نظر می رسید ناقص است را مشاهده نمودند.»

جالب هست. ما با وزیر دفاع و آقای صالحی صحبت کردیم، گفتند اینها کاری در اینجا انجام ندادند و بعد حالا ببینید آنها چه گزارشی تهیه کردند. کل گزارش علیه ایران است.

آژانس گفته که ایران ادعا می کرد ما از آن مکان در پارچین برای انبار مواد شیمیایی استفاده می کرده ولی در بند ۵۵ آژانس آورده که «آژانس نمونه های محیطی را تجزیه و تحلیل نموده است. آژانس ترکیبات انفجاری یا پیش‌سازهای آنها را که نشان دهد ساختمان برای انبار کردن بلند مدت مواد شیمیایی مربوط به مواد منفجره مورد استفاده قرار داشته است را پیدا نکرد.» این اثبات دروغگویی ایران هست.

در بند ۵۶ آژانس می گوید؛ «به دنبال تکمیل جلسه کارشناسی فنی در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۵ که در آن ایران با نشان دادن یک عکس هوایی گرفته شده توسط ایران، تصاویر ماهواره ای آژانس را مورد چالش قرار داد، آژانس از منابع مختلف از جمله یک منبع بازرگانی، تصاویر ماهواره ای جدیدی را به دست آورد که نشانه های قبلی مربوط به حضور یک شیء استوانه ای شکل بزرگ در محل مورد نظر آژانس در سایت پارچین در تابستان ۲۰۰۰ را حمایت می کرد.» آژانس دارد می گوید عکس های ماهواره ای ما در تناقض با عکس های هوایی ایران است و ادعای آژانس درست است.

در بند ۵۷ آژانس ادامه می دهد؛ «اطلاعات موجود نزد آژانس شامل نتایج تجزیه و تحلیل و تصاویر ماهواره ای، اعلام ایران در باره هدف (نوع کاربری) ساختمان را حمایت نمی کند. فعالیت های گسترده انجام شده توسط ایران از فوریه ۲۰۱۲ در محل خاص مورد نظر آژانس، توان آژانس برای انجام راستی آزمایی مؤثر را به صورت جدی تضعیف نمود. »

در بند ۵۸ آژانس آورده است؛ «ایران قبل از ۲۰۰۴ و بین ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ مطالعات مدل سازی رایانه ای ترتیبات اجزای متعددی را که فقط مختص تنظیمات انفجاری هسته ای مبتنی بر فناوری انفجار داخلی بودند را انجام داده است.»

در بند ۶۳ آژانس می گوید؛ «ایران اقدامات عملی برای تضمین آغازگر نوترونی یک وسیله انفجاری هسته‌ای از نوع انفجار داخلی را مورد توجه قرار داده بود.»

در بند ۶۴ می گوید که ایران منکر اقدام علمی برای تضمین آغازگر نوترونی یک وسیله انفجاری هسته ای شده که این انکار ایران کذب و غلط است.

در بند ۶۶ آژانس مدعی هست که « ایران ممکن است در ۲۰۰۲-۲۰۰۳ آزمایش های مقدماتی مربوط به آزمایش یک وسیله انفجاری هسته ای را برنامه ریزی کرده و انجام داده باشد.»

در بند ۶۹ آژانس می گوید در ایران طی سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۳ یک پروژه بزرگ برای بررسی چگونگی قرارگیری یک کلاهک کروی در داخل محفظه کلاهک موشک شهاب ۳ انجام داده است.

من تعجب می کنم. آقای ظریف! آقای عراقچی! چرا گزارش غلط به مردم می دهید؟ چرا صادقانه با مردم برخورد نمی کنید؟ شما می گویید این گزارش مثبت است. واقعا این گزارش مثبت است؟ این گزارش اثبات می کند که ایران دروغگو بوده و به سمت انفجار هسته ای رفته، پنهان کاری کرده است. ارزیابی نهایی این گزارش را هم می‌خوانم.

در بند ۷۹ آژانس آورده است؛ «آژانس ارزیابی می کند که چاشنی های انفجاری (EBW) توسعه یافته از سوی ایران مشخصاتی مرتبط با یک وسیله انفجاری هسته ای دارند. آژانس همچنین ارزیابی می کند که فنآوری آغازگر چند نقطه‌ای توسعه یافته از سوی ایران مشخصات مرتبط با یک وسیله انفجاری هسته‌ای و همچنین (مرتبط) با تعداد محدودی از کاربردهای جایگزین دارد.»

در بند ۸۰ آورده که «اطلاعات در اختیار آژانس در رابطه با آزمایش هیدرودینامیک نشان داد که ایران اتاقکی بزرگ را در مجتمع نظامی پارچین در سال ۲۰۰۰ ساخته و نصب کرده است.» این یعنی سال ۱۳۷۹. زمان دولت اصلاحات. یا راست هست و یا دروغ. من درباره این توضیح می دهم. در ادامه بند آمده؛ «  این اتاقک منطبق با پارامترهای یک اتاق آتش انفجاری ترسیم شده خارجی است. آژانس اظهارات ایران درخصوص منظور از این ساختمان را تایید نمی کند.» یعنی ایران دارد دروغ می گوید. در ادامه می‌گوید ایران این اتاقک را از بین برده و لذا راستی‌آزمایی از سوی آژانس را تضعیف می کند.

در بند ۸۱ آمده است؛ «آژانس ارزیابی می‌کند که ایران مدل سازی کامپیوتری از یک وسیله انفجاری هسته ای را قبل از سال ۲۰۰۴ میلادی و ما بین سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ میلادی انجام داده است.»

در بند ۸۴ آمده است؛ «آژانس ارزیابی می کند که، قبل از پایان سال ۲۰۰۳ میلادی، یک ساختار سازمانی در ایران مناسب برای هماهنگی طیفی از فعالیتهای مرتبط با توسعه یک وسیله انفجاری هسته ای وجود داشته است.» یعنی قبل از سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۱. در زمان دولت اصلاحات.

در بند ۸۵ و ۸۶ هم ادعای فعالیت نظامی هسته ای از سوی ایران قبل از سال ۸۱ را از سوی آژانس مطرح می کند.

این گزارش که ایران را محکوم می کند و می گوید انفجار هسته ای داشته است و دروغگو بوده و پنهان کاری کرده است؛ این گزارش راست است یا دروغ؟ اگر راست است در زمان دولت اصلاحات چرا اینکارها را انجام داده‌اند؟ مشکل برای مردم ایجاد کرده‌اند. همه قطعنامه‌ها زیر سر اینها است. اگر راست بوده مردم باید بدانند که قطعنامه‌ها همه زیر سر دولت اصلاحات انجام شده. زمان قبل از اصلاحات یعنی زمان هاشمی هم انجام شده. این گزارش به آن زمان‌ها بر می‌گردد. چرا انجام دادند؟ هاشمی و اصلاحاتی‌ها که حامی اصلی دولت فعلی به شمار می روند و این دولت در آن طیف سیاسی قرار می‌گیرد.

اما اگر این گزارش دروغ است؛ که ما هم می گوییم دروغ است و روحانی هم قبلا در کتابش نوشته که «من اثبات کردم دروغ است»؛ چرا علیرغم این‌همه عقب نشینی‌ها و گذشتن از منافع کشور و اعتماد سازی در ژنو و لوزان و وین و بعد اینکه این‌همه اطلاعات و امکان بازرسی از پارچین را در اختیار آنها قرار داده‌ایم و هیچ چیزی تقریبا نمانده بطوریکه فقط ۳۰۰ نفر را از تهران بردند تا سانتریفیوژها را در نطنز باز کرده و جدا و جمع‌آوری کنند. آمریکا این همه عجله ندارد ولی اینها عجله دارند و به قول خودشان دارند با از بین بردن صنعت هسته ای کشور اعتمادسازی می‌کنند. علیرغم این همه اقدامات سخیف این دولت، ایران چرا باید اینگونه در دنیا محکوم شود؟ یعنی ایران کشوری است که ۱۲ سال دارد دروغ می گوید؟ ۱۲ سال دارد پنهان کاری می کند و اطلاعات غلط به دنیا می دهد؟ آیا این دستمزد ملت ایران است؟ دستمزد آقای ظریف و آقای عراقچی است که از منافع ملت عقب نشینی کردند و در عوض دست‌شان به هیچ بند شد.
توجه بفرمایید اگر این گزارش راست است برای زمان اصلاحات و آقای هاشمی است. قطعنامه‌هایی که علیه ما صادر شده برای کارهای اینهاست و اگر دروغ است آیا با این گزارش ایران در دنیا اعتبار پیدا کرده است؟ ایرانی که به دروغگویی و همه چیز محکوم شده است.
اما در رابطه با پیش نویس قطعنامه شورای حکام که امروز قرار است تصویب شود. من به بندهای آن اشاره کنم.

در بند C اشاره می کند به گزارش های مدیر کل که یکی از آنها همین گزارش اخیر در خصوص PMD هست. یعنی از طرف شورای حکام پذیرفته شده پنهانکاری و دروغگویی ایران و این الان قرار است که مصوب شود.

در بند F استقبال از برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ می کند.

در بند I آورده است؛ «با وقوف به ماهیت درازمدت مفاد برجام و آثار آن برای آژانس» یعنی تایید اجرای طولانی مدت برجام.

در بند K تاکید می کند بر این زمان طولانی که معلوم نیست چند سال است، چند ده سال است؛ آژانس باید به شورای حکام گزارش بدهد.

در بند M آروده است؛ «توافق ایران مبنی بر اینکه این کشور وارد فعالیت‌هایی که می‌تواند باعث تولید بمب انفجاری اتمی شود». این به چه معناست؟ یعنی اینکه اقلام دو منظوره هم صادرات آن به ایران ممنوع می شود.

بند ۲ تاکید می کند که ایران در دنیا ویژه است. میگوید این در قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام آمده است. اینجا هم می آوریم که این احکامی که در خصوص بازرسی ها و نظارت و … فقط مختص ایران است و نباید به عنوان یک رویه درباره هیچ کشور دیگه ای در دنیا بکار گرفته شود.

در بند ۳ یک نکته اضافه می کند که خیلی جالب است. این نکته نه در برجام است و نه در ۲۲۳۱. اینجا فقط آمده است. تاکید می کند که ویژه بودنی که در بند ۲ گفتم کافی نیست. حتی نظارت ویژه ای که ما در نظر گرفته ایم برای آژانس که نسبت به ایران داشته باشد باید توجه کنید که این نظارت ها نباید یک عرف استاندارد لحاظ شود. این فقط مختص ایران است.

من نمی دانم این توهین به ملت ایران چگونه می تواند یک دستاورد باشد. تعجب می کنم که چگونه آقایان این را یک دستاورد می دانند. آقای عراقچی و آقایانی که می‌گویید این یک دستاورد است، به ملت ایران جواب دهید این چه دستاوردیست؟

نکته بعدی اینکه در بند ۴ می گوید این گزارش ها هم به شورای حکام و هم به شورای امنیت ارائه شود. ما با شورای امنیت چه کاری داریم که باید به آن گزارش داده شود؟

در بند ۶ آژانس باید با کمیسیون مشترک تبادل اطلاعات داشته باشد و باید به کشورهای امریکا، آلمان، چین، روسیه، انگلیس، فرانسه و نماینده اتحادیه اروپا گزارش دهد.

جالب این است که تنها بندی که به نفع ایران آورده در بند ۹ است می‌گوید پرونده ابعاد احتمالی نظامی را می بندیم ولی قبلش گفته که ایران فعالیت نظامی هسته‌ای داشته است. این به چه معناست؟ به این معناست که ایران ۱۲ سال دروغ گفته است ولی ما از آن می گذریم. یک قتلی صورت گرفته. ایران گفته من قاتل نیستیم ولی ما اثبات کردیم که ایران، تو قاتلی اما از تو می‌گذریم، دروغگو هستی، پنهان کاری کردی و اطلاعات غلط دادی اما ما می گذریم و پرونده را می بندیم. این قبل بند ۹ است. ولی بعد این بند ۹ جالب است. بلافاصله در بند ۱۰ می آورد البته ایران ملزم است که کاملا همکاری بکند با آژانس در زمینه دسترسی به تمام اماکن نظامی خود. بند Q از برجام که دسترسی به تمامی اماکن نظامی ایران در آن آمده است. جالب است. اول می گویند ایران محکوم است. در بند ۹ می گویند پرونده PMD را می بندیم ولی بعد آن ایران را الزام می کند که تمامی اماکن نظامی خود را در اختیار بازرسان آژانس قرار دهد.

در بند ۱۴ هم می گوید پرونده ایران تا ۱۰ سال در دستور کار شورای حکام باقی خواهد ماند.

سئوالم این است. از ملت می پرسم. از آقای روحانی و ظریف و عراقچی نمی پرسم. این‌ها حالا هر گرایشی دارند و هر کاری می خواهند بکنند. اطلاعات غلط هم متاسفانه به مردم می‌دهند. من سوالم این است. این چه نوع بسته شدن پرونده PMD هست که قبلش ایران را محکوم می‌کند و ایران را پنهان‌کار و دروغ‌گو می‌خواند و فتوای رهبر معظم انقلاب را نادرست خطاب می کند و بعد می‌گوید ما باید چند ده سال به اماکن نظامی ایران دسترسی داشته باشیم  و در بند آخرش هم می گوید ده سال هم پرونده ایران باید در شورای حکام باقی بماند. من نمی فهمم این چه بسته شدنیست. قضاوت با مردم ایران.
از مسئولین وزارت خارجه می خواهم خواهشا اطلاعات غلط به مردم ندهند. متاسفانه قرار است همین گزارش امروز با آرای بالا تصویب شود و این واقعا جای تاسف بسیاری دارد و این از دست دادن منافع ملت ایران است. بر اساس این گزارش الان ایران در دنیا محکوم شده است. نتیجه دیپلماسی لبخند و دست دادن به شیطان بزرگ این شد که ایران ۱۲ سال به تمام دنیا دروغ می‌گفته. ۱۲ سال اسرائیل درست می‌گفته که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای بوده است و تأسف‌بارتر آن این است که آقایان مسئول ما، آقایان عراقچی و ظریف می‌گویند این گزارش خوبی است و فراتر از انتظار ما بوده است. یعنی تایید ادعای اسرائیل چیز خوبی است و ایران یک کشور دروغ‌گو است.

photo_2015-12-19_09-05-37_0

سخنی کوتاه با سید حسن خمینی

بنیانگذار انقلاب اهل سهم خواهی نبود/ بزرگترین سهم انقلاب را برای پابرهنگان می دانست .

این بزرگترین زنگ خطر و انحراف است که جریاناتی که در فتنه ۸۸ جزء بازیگردانان اصلی بودند و تبر به ریشه انقلابی می زدند که خمینی کبیر آن را انفجار نوری در سراسر عالم هستی می نامید امروز در قامت دوست، شما را به عنوان بزرگترین سهامدار انقلاب اسلامی معرفی می کنند!!

به قلم سمیرا خطیب زاده

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،

سید حسن عزیز!

بدون شک ارادت و محبت قلبی شما به امام خمینی(ره) نه به عنوان پدربزرگ، بلکه به عنوان مردی تاریخ ساز در جهان، که با بنیانگذاری انقلاب اسلامی حرکتی مبارک را در پیروزی حق بر علیه باطل آغاز کرد از همه ما بیشتر است.

 شما یادگار امام روح الله (ره) هستید. همو که فارغ از همه ی جناح بندی ها و صف کشی های سیاسی بود و خود را متعلق به چپ و راست نمی دید و همه ی اقشار جامعه با هر نگرش و هر دیدگاهی او را متعلق به خود می دانستند.

همو که هر چند به اعتراف جهانیان بیشترین رنج و خون دل را برای پیروزی این انقلاب و بعد از آن به ثمر نشستن آن متحمل شد؛ اما هیچ گاه سخنی از سهم و سهم خواهی از انقلاب به میان نیاورد.

همو که با وجود عظمت روح معنوی و چهره شناخته شده و جهانی اش خود را خدوم و خدمتگزار مردم می دانست و رسیدگی به حال محرومان و پابرهنگان ایران و جهان را جزو وظایف ذاتی خویش و انقلاب اسلامی که بنیان نهاده بود بر می شمرد.

آری امروز بدون شک الگوی عملی و رفتاری شما، همان پدر بزرگی است که با کاخ نشینی و خوی استبدادی و سهم خواهی از مردم به شدت بیگانه بود و در عوض جانش را در راه احقاق حق کوخ نشینان عالم فدا می کرد.

اما امروز چه شده است که تا خبر اعلام حضور شما در انتخابات مجلس خبرگان در سایت ها و خبرگزاری ها می پیچد. اشرف بروجردی معاون وزیر کشور دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی حزب تازه تاسیس اتحاد ملت در مصاحبه با روزنامه وقایع الاتفاقیه می گوید: «سید حسن آقای خمینی کسی است که بیش‌ترین سهم را در این انقلاب دارد!»

اینکه امروز برخی افراطیون جبهه ی اصلاحات شما را خودی می دانند جای بسی تأمل است . کسانیکه عملا با آرمان های امام راحل بیگانه اند چگونه شما را ستایش می کنند؟!

 آنهایی که در جمع های خصوصیشان و صفحات شخصی فیسبوک و اینستاگرامشان پر از توهین به امام راحل و خاندان اوست برای رسیدن به چه هدفی امروز خود را سینه چاک خاندان امام(ره) می دانند؟!

مگذارید نااهلان و فتنه گران با نزدیک خواندن خودشان به شما چهره کریه خود را تطهیر کنند.

این بزرگترین زنگ خطر و انحراف است که جریاناتی که در فتنه ۸۸ جزء بازیگردانان اصلی بودند و تبر به ریشه انقلابی می زدند که خمینی کبیر آن را انفجار نوری در سراسر عالم هستی می نامید امروز در قامت دوست، شما را به عنوان بزرگترین سهامدار انقلاب اسلامی معرفی می کنند!!

بدانید و آگاه باشید که اگر تصور کنید دوستی این جماعت از روی صداقت و دلسوزی است است بسیار سده اندیشی و کوته بینی است.

این جماعت با نوع عملکرد و طرح دیدگاهشان مدت هاست نشان دادند که با امام روح الله (ره) بیگانه اند و ممکن نیست مسیر و هدفشان در طول مسیر انقلاب باشد.

ملت ایران اسلامی عاشق امام روح الله (ره) است و خاندان و اهل بیتش را نیز عزیز می شمارد. و مطمئن است شما هم دوستی فتنه گران که نه تنها به مبانی امام(ره) اعتقادی ندارند بلکه آرزویشان کمرنگ شدن و فراموشی آن آرمان هاست را باور ندارید و محبت ملت ایران که دلداده این مکتب و این راه هستند را در قلب خود جای داده اید.

 شنیدن و خواندن کلام نورانی امام خمینی(ره)، همیشه روح ملت ایران و بدون شک شما را زنده و بیدار می کند در گزیده ای از این بیانات گهر بار  را می خوانیم و مرور می کنیم.

« ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم.

اکثر این خوی های فاسد از طبقه مرفه به مردم دیگر صادر شده است.

طبع کاخ نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.

ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه می کنیم که فقه ما آن طور غنی است، و فلسفه ما آن طور غنی است، [می بینیم] اشخاصی که این فقه را به این غنا رساندند، و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند کاخ نشینان نبودند، کوخ نشینان بودند.

تزلزلی که در بین کاخ نشینها هست در بین کوخ نشینها نیست، آرامشی که این طبقه محروم دارند، آن طبقه ای که به خیال خودشان در آن بالاها هستند ندارند.

ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلی صدمه خوردیم. مجلس های ما مملو از کاخ نشین بود، و در بینشان معدودی بودند که کوخ نشینها بودند؛ و همین معدودی از کوخ نشینها بودند که از خیلی از انحرافات جلوگیری می کردند.

ما _ بحمدالله _ امروز همه دست اندر کارهایمان کاخ نشین نیستند، دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم.

آن روزی که رئیس جمهور ما _ خدای نخواسته _ از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای او و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود.

کاش کاخ نشینان حال دردمندان ما را مشاهده می کردند، تا به جنایات دولت جبار آمریکا دامن نزنند!

شما طبقه جوان برومند زاغه نشین، بر آن اشخاص کاخ نشین شرافت دارید، و شما هستید که اسلام را حفظ کردید.

یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ ها و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد.

این پایین شهریها و این پابرهنه ها _ به اصطلاح شما! _ اینها ولی نعمت ماها هستند.

اگر همراهی این توده های محروم نبود، حکومت نمی توانست بر قرار باشد.

اگر نبود / این / همت این محرومان و همت این روستاییان و همت این جنوب شهری ها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم مقاومت کنیم.

آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. »(۱)

photo_2015-12-19_09-04-38_0 photo_2015-12-19_09-05-25_0

غضنفر+رکن+آبادی+اصل

شهید رکن‌آبادی، دیپلماتی بود که بسیجی بودن همیشه در وجودش تفوق داشت

از جمله کارهای ایشان در لبنان ایجاد ارتباط با طوایف و جمعیت‌های لبنانی چون حزب‌الله ، حزب امل و سنی‌ها و شیعه‌ها و مسیحیان بود. به طوری که در اولین ماه ورودشان به لبنان بیش از ۱۷۰۰ ملاقات انجام دادند که بنابر قول کارمندان محلی سفارت ایران قبلا هیچ سابقه‌ای نداشته است.

به گزارش خبرنگار اعزامی پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس به مجمع عالی بسیج که در مشهد مقدس در حال برگزاری است؛ همسر شهید دیپلمات فاجعه منا، عذرا حاج علی گل، طی سخنانی به معرفی ابعاد شخصیتی این شهید پرداخت و گفت: صحبت ده دقیقه‌ای درباره شهیدی که یک لحظه از عمر خود را هدر نداد کار ساده ای نیست.

وی ادامه داد: دوران بلوغ شهید رکن‌آبادی مصادف با تشکیل بسیج مستضعفین  بود و ایشان از همان ابتدا در بسیج محله عضویت عادی و سپس عضوفعال بسیج شدند.

همسر شهید رکن‌آبادی با اشاره سه دوره ماموریت وی در سوریه و لبنان گفت: دو دوره از ماموریت شهید در لبنان و یک دوره آن در سوریه بوده است، در ابتدای ورود، اولین کاری که می کردند این بود که خانواده‌های ایرانی اعم از کارمندان،  خانواده های مقیم، تجار، دانشجویان را جمع کرده و پایگاه‌های بسیج خواهران، برادران، دانشجویان و حتی زنان خانه‌دار تشکیل می‌دادند.

وی ادامه داد از جمله کارهای ایشان در لبنان ایجاد ارتباط با طوایف و جمعیت‌های لبنانی چون حزب‌اله ، حزب امل و سنی‌ها و شیعه‌ها و مسیحیان بود.  به طوری که در اولین ماه ورودشان به لبنان بیش از ۱۷۰۰ ملاقات انجام دادند که بنابر قول کارمندان محلی سفارت ایران قبلا هیچ سابقه‌ای نداشته است.

همسر شهید رکن‌آبادی ادامه داد: سرکشی و دیدار با خانواده شهدای لبنانی و رفع مشکلات آنها از جمله مهم‌ترین کار شهید بود، همچنین برگزاری اردوهای شبانه روزی برای کارکنان سفارت و کارگزاران و خانواده‌های آنان در ایجاد روابط حسنه بینشان بسیار موثر بود.

حاج علی گل،  با بیان اینکه،  شهید دیپلماتی بود که همیشه بسیجی بودن در وجودش  تفوق داشت، گفت: شهادت آرزوی او بود و آن را در هر قنوت نمازش از خدا می‌خواست.

وی در ادامه با اشاره به انفجار شدید دو سال پیش در سفارت ایران در لبنان گفت: مدیریت ایشان بعد انفجار، لبنانی‌ها را انگشت به دهان کرد، آنها فکر می‌کردند با این اتفاق حداقل یک ماه سفارت تعطیل شود اما وقتی بعد از دو ساعت از انفجار با شهید صحبت کردند، گفته بود که حالم خوب است ولی ای کاش از شهدا بودم.

وی از دیگر اقدامات شهید رکن‌آبادی بعد از انفجار در سفارت را تشکیل جلسه قبول تسلیت با شرکت مسئولین لبنان به ویژه رئیس جمهور لبنان بر شمرد و گفت: در کنار این اقدامات شهید رکن‌آبادی در امر بازسازی مناطق جنگی لبنان در کنار شهید شاطری فعالیت گسترده داشت.

همسرشهید رکن‌آبادی به فعالیت های علمی وی اشاره کرد و اظهار داشت: تشکیل جلسات علمی مباحثه ای در جهت پیش‌برد اهداف انقلاب با جوانان نخبه، اساتید دانشگاه‌ها، دانشمندان و احزاب از دیگر اقدامات ایشان بود که به دلیل تسلط خوبشان به زبان عربی بسیار تاثیر گذار بود.

وی بیان کرد: شهید رکن‌آبادی، همچون خیل عظیم شهدا در هر سنگری مردانه و با همت و عزم آهنین حضور یافت؛ در زمان  جنگ تحمیلی در دفاع از حریم ارضی ایران و بعد آن درعرصه علم آموزی مدارج علمی را با موفقیت به پایان رسانید تا بتواند در جبهه دیپلماسی از کیان سیاسی کشور دفاع کند و دشمنان و مستکبران را از نفوذ به مرزهای سیاسی کشور ناامید کند.

وی با بیان اینکه، شهید رکن‌آبادی دیپلماتی بود که همیشه بسیجی بودن در وجودش تفوق داشت، گفت: نگاه تیزبینش  همواره به مقام معظم رهبری و ولایت بود و با ذکاوت و حساسیت ویژه‌ای منویات ایشان را اجرا می‌کرد.

عذرا حاج علی گل ادامه داد: خدمات ارزشمند شهید رکن‌آبادی در سوریه و لبنان مدنظر همه گروه‌ها و حتی مردم عادی است و این محبوبیت به خاطر تواضع و فروتنی بی‌حد و اندازه‌اش بود.

وی ادامه داد: در دوره فعالیتش در محدوده روابط دیپلماتیک نمی‌گنجید و ساعات اداری برایش معنا نداشت و شب و روزش را به حل مشکلات مردم می‌گذراند خواه مردم مظلوم جنوب لبنان، خواه دانشجوی هموطن یا آوارگان سوری و …

وی توجه به خانواده را از ویژگی‌های شهید رکن‌آبادی دانست و گفت: وی اهمیت فوق العاده‌ای برای امورات خانواده  قائل بود و نه تنها خانواده که هر کسی در حل مشکل به ایشان مراجعه می کرد تا حل شدن آن آرام و قرار نداشت.

همسر شهید رکن‌آبادی گفت: شهادت آرزوی دیرینه شهید رکن‌آبادی بود و ان را در هر قنوت نمازش از خدا می‌خواست و در منا در حالی که به گفته همراهانش مجال نجات جان خود را داشت به نجات جان دیگر حجاج همت گمارد و به شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در اربعین به میهن بازگشت.

flowers-background

بسیج جامعه زنان کشور دوره تربیت مربی سلاح و افسران میدان تیر برگزار می کند

سازمان بسیج جامعه زنان کشور با هدف ارتقای توانمندی فردی نظامی، از روز جمعه ۱۳ آذر ماه در مشهد مقدس، دوره تربیت مربی سلاح و افسران میدان تیر برگزار می کند.
به نقل از ایرنا از سازمان بسیج جامعه زنان کشور، این دوره ۱۵ روزه بصورت حضوری برگزار می شود و از ۳۳ استان کشور، ۲۴۰ نفر در آن شرکت می کنند که ۸۰ نفر موفق به راهیابی به دوره نهایی آموزش خواهند شد.

این افراد اغلب از اعضای گردان های کوثر و واکنش سریع بسیجیان فعال و موثر هستند و در پایان به آنها گواهینامه مربی سلاح و افسران میدان تیر همراه با آموزش های تئوری و نیمی دیگر عملی در میدان تیر و فوق برنامه از جمله کلاس های آموزشی تحلیلی سیاسی، مشاوره خانوادگی و مطالعات زنان ارائه می شود.
به گفته رییس بسیج جامعه زنان کشور، اکنون هفت میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از بانوان کشور عضو بسیج هستند.

Untitled-5

تلاش وام‌ داران فمنیست بین‌ الملل در زنانه کردن چهره مجلس!

بررسی برخی از جریان های زنان به خوبی نشان می‌دهد که مسئولین آنها بده بستانی با همتایان غربی خود داشته‌اند که حالا درصدد برآورده کردن قول‌های خود حتی از طریق بهره گیری از شبکه‌های اجتماعی در صدد جذب مخاطبان زن و تغییر چهره مجلس از مردانه به “زنانه” هستند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، مباحث “فمینیستی” از دیرباز در عرصه سیاست جهانی مطرح بوده و همیشه مخالفان و موافقان زیادی را به خود دیده است. همان کسانی که با شعار “برابری جنسیتی” تابلودار این تفکر هستند اما زمانیکه حرف از مشاغل سخت برای زنان میزنی، رگ کردنشان بیرون می زند که “زن را چه به کارگری معدن و حفاری و تونل و …”

هرچند ظهور و بروز این تفکر از غرب نشات گرفته و ریشه چنین تفکراتی از کشورهای لائیک و بیدین سرچشمه میگیرد اما همزمان با انقلاب اسلامی ایرانی و روی کار آمدن حکومت اسلامی، طرح مباحث “فمینیستی” یکی از راهکارهای غرب برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب و شبهه افکنی در تفکرات مذهبی ایرانیان بوده که تا کنون نیز ادامه داشته است.

 

اینکه حامیان “فمینیست” در گوشه و کنار جامعه هر از چند گاهی ابراز وجود کنند و با تابلوی “برابری جنسیتی” فریاد برآورند چندان دور از انتظار نیست اما دردآور زمانی است که چنین تفکری در عالیترین تشکیلات اجرایی کشور رسوخ کرده کند و از درون دولت جمهوری اسلامی ندای “برابری جنسیتی” و “سهم خواهی برای زنان” در پست های مدیریتی به گوش برسد!

کارنامه دولت اصلاحات پر است از اظهار نظرهای این چنینی و زنانی که فارغ از شایسته سالاری صرفا “زن بودن” را ارجح میدانستند و به واسطه جنسیت برای خود شان و منزلت قائل میشدند و اکنون با روی کار آمدن دولت تدبیر و گذشت بیش از دو سال از عمر جلوس روحانی بر کرسی ریاست جمهوری، بار دیگر “امید” فمینیست ها زنده شده و حالا از درون دولت اصوات فمینیست ها به گوش می رسد.

 

شهیندخت ملاوردی را شاید باید پرچمدار این رفتار و تفکر در دولت فعلی دانست. فردی که پس از انتصاب به عنوان معاونت رییس جمهوری در امور زنان و خانوده از هیچ تلاشی برای به دست آوردن دل “فمینیست‌ها” دریغ نکرد، هر روز حرف تازهای حول محور “زن سالاری” بر زبان جاری می کند و کارنامه خود را رنگین‌تر!

البته در این مجال به دنبال بررسی کارنامه “فمینیستی” معاون رئیس جمهور نیستیم چرا که به اندازه کافی در این باب سخن رانده شده است اما نکته قابل تامل، تشدید فعالیتهای فمینیستی همزمان با نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی است. انتخاباتی که حالا زنان از آن “سهم” می خواهند!

فاطمه هاشمی در این باره و در گفت و گو با جماران به زنان توصیه می کند: “زنان حتما باید فعالتر از گذشته در انتخابات مجلس هم کاندیدا شوند و هم رأی بدهند، زنانی که می خواهند رأی بدهند نیز اولویت اولشان زنان باشند و به نامزد های زن رأی بدهند.”

روزنامه اصلاح طلب قانون درباره این سهم خواهی می نویسد: “زنان فعال د‌‌‌‌‌ر حوزه سیاست نیز با نگاهی به عملکرد‌‌‌‌‌ زنان مجلس و چهره مرد‌‌‌‌‌انه‌ای که بر مجالس‌ایران حاکم است با ارائه مطالبه‌ای خواستار تغییر ترکیب فعلی مجلس شد‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌. طرح مطالبه سهمیه ۳۰ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی زنان از لیست‌های انتخاباتی که بر اساس یک سیستم جهانی برای برقراری تعاد‌‌‌‌‌ل بین زنان و مرد‌‌‌‌‌ان ارائه شد‌‌‌‌‌ه یکی از همین مطالبات است.”

معصمه رفیعیپور در این باره می نویسد: حضور زنان د‌ر مجلس باعث تغییر چهره مرد‌انه مجلس و  افزایش انگیزه د‌ختران جوان به آیند‌ه شد‌ه و مشکلات حد‌اقل نیمی از جامعه تحت عنوان مشکلات بیمه‌ای، د‌رمانی، اشتغال زنان، مشکلات زنان بد‌سرپرست و بی‌سرپرست وغیره را مورد‌ توجه قرار می‌ د‌هد‌. باید‌ توجه د‌اشت که حضور زنان د‌ر مجلس باعث تغییر نگرش از رای د‌هند‌ه به تصمیم گیرند‌ه می‌شود‌.  به این منظور بهتر است با توجه به اهمیت موضوع، راهکار‌های ذیل د‌ر د‌ستور کار قرار گیرد‌. اول: اینکه توسط احزاب و جریانات سیاسی زنان مستعد‌ و توانمند‌ د‌ر عرصه‌های مختلف د‌ر سراسر کشور شناسایی و به طیف رای د‌هند‌ گان معرفی شوند‌ د‌ر حال حاضر تعد‌اد‌ زیاد‌ی از زنان د‌ارای تحصیلات عالیه بود‌ه ومد‌ارج علمی را طی کرد‌ه‌اند‌ و د‌ر رد‌ه‌های مد‌یریتی با وجود‌ تعد‌اد‌  اند‌ک‌ شان کارنامه د‌رخشانی از خود‌ برجای گذاشته‌اند‌ که جا د‌ارد‌ از این ظرفیت به نحو احسن استفاد‌ه شود‌. د‌وم  حمایت از این بانوان د‌ر عرصه انتخابات می‌تواند‌ از چند‌ راه محقق شود‌   از جمله کسب سهمیه از لیست‌های انتخاباتی قد‌رتمند‌، توانمند‌ سازی زنان، استفاد‌ه از ظرفیت اطلاع رسانی آنان د‌ر جامعه، حمایت مشروط از احزاب و اخذ تعهد‌ آنان جهت تامین بستر مشارکت بیشتر زنان، مقابله با استفاد‌ه ابزاری از زنان د‌ر جهت جذب رای و عواملی از این قبیل. سوم  استفاد‌ه از تجربه کشور‌های موفق د‌ر زمینه افزایش نمایند‌گان زن همانند‌ پارلمان کشور عراق.

فاطمه راکعی فعالی زن اصلاح طلب نیز تاکید می کند که توان تامین جمعیت ۳۰ درصدی زنان را در انتخابات مجلس شورای اسلامی داریم!

دبیر کل جمعیت زنان مسلمان نواندیش با بیان اینکه گروه های بیست گانه و شخصیت های ممتاز اصلاح طلب  پذیرفته اند که در لیست های ائتلافی اصلاح طلبان ۳۰ درصد  جایگاه برای حضور بانوان در مجلس در نظر بگیرند گفت: اصلاح طلبان در این زمینه قول کمک دادند و در شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان آقای عارف به جایگاه سیاسی و اجتماعی زنان باورمند است.

فاطمه راکعی در گفتگو با ایسکانیوز پیرامون حضور زنان در انتخابات مجلس گفت: برای تصریح فعالیت سیاسی زنان شبکه های مجازی و رسانه ها می توانند با مصاحبه با اشخاصی که معتقد به حضور ۳۰ درصدی زنان در انتخابات و مشارکت سیاسی آنان در جامعه هستند به این پروسه کمک کنند.

 

راکعی در حالی سخن از تلاش های پشت پرده در بهره گیری از شبکه های اجتماعی برای فعالیت سیاسی زنان به میان می آورد که از این فضا خبر می رسد، یک کانال تلگرامی سعی دارد با جذب مخاطبان زن، چهره مجلس را از مردانه به “زنانه” تغییر دهد!

هرچند این کانال تلگرامی مدت زیادی است که راه اندازی شده و تلاش هایی را نیز برای تخریب چهره نمایندگان زن فعلی مجلس شورای اسلامی صورت داده، اما تعداد اعضای حدودا ششصد نفری این کانال به خوبی نشان از عدم تمایل جامعه زنان کشور با چنین تفکرات پوچ و بیاساسی است!

در توضیحات اولیه این گمپین آمده است: ترکیب فعلی مجلس شورای اسلامی به گونه‌ای است که فقط ۳ درصد نمایندگان آن را زنان تشکیل می‌دهند. یعنی؛ مجلس تقریباً در انحصار مردان است. پس جای تعجب نیست که در مراکز تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری کشور ما پیوسته نوای ناساز با حقوق برابر و انسانی زنان به گوش می‌رسد و ما با انفعال شاهد تصویب قوانینی هستیم که به جای توانمند کردن زنان،روزبه‌روز آنان را ناتوان‌تر می‌کند. زنان نیمی از جمعیت‌ کشورند و ترکیب مجلس باید به گونه‌ای باشد که بتواند قشرهای مختلف جامعه را نمایندگی کند. مجلس نباید در انجصار مردان باشد.

از این پس باید نمایندگانی را راهی  مجلس کنیم که با حقوق انسانی و برابر برای زنان و همۀ شهروندان موافق‌اند. از همین روست که «کمپین پیش به سوی تغییر چهرۀ مردانه مجلس» را به راه انداخته‌ایم تا خواست «حداقل ۵۰ کرسی برای زنان برابری‌طلب» در مجلس دهم را در میان افکار عمومی مطرح کنیم.

البته این کمپین صراحتا اعلام می کند که ما گوش به فرمان سران غربی خود هستیم و بر طبق نظر آنها باید در سال ۹۴، ۳۰ درصد مجلس مان را در اختیار زنان قرار دهیم: “یکی از اهداف «توسعه هزاره» که سند آن را در سال ۱۳۷۹ سران کشورها امضا کردند (و در سال ۱۳۸۴ نیز با حضور رئیس جمهوری ایران در اجلاس سران، بار دیگر دولت ایران بر آن مهر تأیید زد) برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان است؛ اهداف سند توسعۀ هزاره باید تا سال ۱۳۹۴  توسط کشورهایی که آن را امضاء کرده‌اند محقق شود. در «نقشۀ راه» این سند که «کوفی عنان» دبیر کل وقت سازمان ملل آن را پیشنهاد داده، به صراحت آمده است که همۀ کشورهای امضاءکنندۀ‌ سند هزاره ـ از جمله ایران ـ باید تا سال ۱۳۹۴ بالغ بر ۳۰ درصد کرسی‌های مجالس‌ خود را به زنان اختصاص دهند. پس چگونه است که دولت‌مردان ایران نسبت به سندی که آن را امضاء کرده اند، پایبندی نشان نمی‌دهند؟”

حال باید منتظر ماند و دید حامیان ششصد نفری این کمپین که در تلگرام راه اندازی شده است، طی ماه های آنیده به چند نفر خواهد رسید!

اینکه زنان مطالباتی دارند و مجلس به عنوان نهاد قانون‌گذار می بایست آنها را پیگیری کند مورد تایید همه تفکرات سیاسی است اما چند نکته:

اولا؛ مطالبات زنان باید در چارچوب آموزه های زن ایرانی و دین مبین اسلام نگاشته شود نه پیروی از خواسته غربی ها مبنی بر آزادی زنان و …

دوما؛ اگر طی این سال ها کمبودی در بررسی و رسیدگی به مطالبات زنان وجود داشته (که بنابر تفاسیر قانونی نمی توان زحمات و تلاش های مجلس و قوانین اختصاصی یافته در این باره را نادیده گرفت) راهش حضور زنان در مجلس است؟! راهش سهم خوانی زنانه برای لیست های انتخاباتی است؟!

علیایحال؛ به نظر میرسد عده ای بیش از آنکه به فکر مطالبات جامعه زنان باشند، میخواهند زمینه خوشنودی طرف های غربی و فمینیست خود را فراهم نمایند.

بیش از این نیز برخی اظهار نظرهای مسئولان دولتی در حوزه زنان که حالا می توان آنها را تابلوداران فمینیستی دولتی نیز نام نهاد، به خوبی نشان می دهد که گویا بده بستانی با برخی همتایان غربی خود داشته اند که حالا درصدد برآورده کردن قول های خود به آنها هستند. به عبارت دیگر، مسئولان دولتی مرتبط با نهاد زنان و خانواده، مایل نیستند تا شرمنده دوستان فمینیست و غربی خود شوند و برای اینکه زیر بار این دِین قرار نگیرند، از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند!

مصباح

علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛

این فکر که بالاخره آمریکا کدخداست و باید از او اطاعت کرد و نمی‌توان برای همیشه با او جنگید، همچنان وجود دارد/ «خطر فرهنگی» زیربنای همه خطرهای دیگر

بعد از شاه، خطر فرهنگی که زیربنای همه اینهاست، همچنان باقی است؛ یعنی این فکر که آمریکا کدخداست و باید از او اطاعت کرد و نمی‌توان برای همیشه با او جنگید، همچنان وجود دارد.
گروه سیاسی – رجانیوز: علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاه بین‌المللی امام خمینی قزوین خطر فرهنگی زیربنای همه خطرهای دیگر دانست.
مشروح این سخنرانی بدین شرح است:
فرض کنید کسی که پزشک است بگوید به من ارتباطی ندارد که چه کسی و چگونه کشور را اداره می‌کند یا با دشمنان خارجی و دوستان خود چگونه رفتار می‌کند؛ اما گاهی شرایطی پیش می‌آید که به دلیل خیانت مسئولان ـ مانند رژیم گذشته که همه سرمایه‌های ما در دست دشمنان قرار داشت ـ همه هستی انسان بر باد می‌رود؛ دنیا و آخرت او نابود می‌شود. برای مثال، همه، مرکز اسلام را مکه و مدینه می‌دانند؛ بیشترین منابع نفتی و ثروت‌ بادآورده در این منطقه قرار دارد؛ بگونه‌ای که حتی حساب آن نیز در دستشان نیست؛ اگر آنها می‌توانستند این ثروت خدادادی را خودشان استخراج و مدیریت کنند، اول کشور خودشان را آباد و بعد هم سایرعالم اسلام را مدیریت می‌کردند.
این، هم افتخاری برای خودشان بود و هم سعادت مردم تأمین می‌شد و با این ثروت هنگفت مسلمانان نیز ارباب می‌شدند و عزت پیدا می‌کردند. اما الان وضعیت چگونه است؛ دشمن این ثروت را با عنوان خرید، استخراج می‌کند و وقتی می‌خواهد پولش را بدهد، می‌گوید چون شما را خیلی دوست داریم، ‌در عوض پول آن، به شما اسلحه می‌فروشیم و با این کار بازار اسلحه‌سازی‌ خودشان را رونق می‌دهند. بعد از دادن اسلحه به آنها می‌گوید البته باید زیر نظر من از این اسلحه استفاده کنید و کارشناس آموزش آن را من به شما می‌دهم؛ یعنی رمز آن را فقط در اختیار خودشان نگه می‌دارند و بعد می‌گویند مسلمان‌های همسایه‌تان را بکشید. یعنی چه؟ یعنی با سرمایه خودتان برادران دینی، هم‌سنخ‌ و همسایه‌تان را با ثروت خودتان بکشید. آیا رسوایی از این بیشتر در عالم می‌شود؟ حماقتی بیشتر از این وجود دارد؟ امکان دارد که انسان ثروتش را به کسی بدهد و اسلحه بخرد تا دوست، همسایه، هم‌قوم و همزاد خود را بکشد؟!
نمونه‌ای از وابستگی به دلیل بی‌توجهی به مسیر درست انسانی
اگر بنا باشد در عالم دو کشور وجود داشته باشد که از نظر نژاد، فرهنگ و اقلیم نزدیکترین روابط را با هم دارند، این دو کشور حجاز و یمن است. اصل عرب این‌ کشورها هستند؛ شاید از یک نظر، یمنی‌ها در عربیت اصیل‌تر از حجازی‌ها هم باشند؛ آنگاه دشمن، سرمایه اینها را می‌گیرد و بعد هم منت بر سر آنها می‌گذارد که من در مقابل این دلارها، به شما سلاح می‌دهم و بعد هم می‌گوید برادرهایتان را بکشید! آنها هم قبول می‌کنند؛ چون به آنها می‌گویند اگر این کار را نکنید، فردا حکومتتان را ساقط می‌کنیم و پسرعموهای دیگر شما شاه می‌شوند و شما باید نوکری کنید؛ بدبختی از این بالاتر می‌شود؟
فساد بالاتر از این، آن است که افرادی دیگر که با اسلام سروکار دارند می‌گویند مسلمان‌ها عجب ملت احمقی هستند؛ اینجا که مرکز اسلام است، چه بلایی بر سر ثروت‌های خدادادی‌شان می‌آورند؛ اگر اینها عقل، فرهنگ و دین درستی داشتند، خودشان را اداره می‌کردند؛ اینها چطور می‌خواهند دنیا را اداره کنند؟! چرا؟ برای اینکه نفهمیدند برای چه آفریده شدند و دین برای چه آمده است؛ به خیالشان همه اینها آمده است تا آنها به هر شکلی اطفای شهوت و هوسرانی کنند و بعد هم هر چه می‌خواهد بشود. اگر از ابتدا درست می‌فهمیدند، برای چه آفریده شده‌اند و این جامعه، امکانات، ثروت‌ها و معادن برای چه در اختیارشان است، آنگاه عاقلانه‌تر برخورد می‌کردند و این همه زحمت هم برای مسلمانان دنیا درست نمی‌کردند.
اینها را نمی‌توان تقسیم کرد؛ نمی‌توان گفت من معدن نفت را استخراج می‌کنم، ولی کاری ندارم که پولش را چه کسانی می‌گیرند و با چه معامله می‌کنند و یا اگر به جای آن اسلحه دادند،‌ چه کسی می‌خواهد این اسلحه‌ها را آموزش دهد و اینکه چرا رموزش را به ما یاد نمی‌دهند؛ مهم نیست که هر اسلحه‌ یا هواپیمایی را برای تعمیر به آمریکا بفرستند؛ فعلا پولی بگیریم و چند روزی خوش باشیم و بعد هم هر چه می‌خواهد بشود، مهم نیست.
همه باید این را بدانند که برای چه آفریده شده‌اند، به کجا می‌روند و راه خوشبختی ابدی‌شان چیست؛ این همان اصول دین، یعنی توحید، نبوت و معاد است. ما برای کسانی که منکر دین هستند یا در اثر عوامل مختلفی دچار دین‌های انحرافی می‌شوند، ناراحت می‌شویم؛ اما بخشی از آن هم تقصیر خودشان است که همت نکردند.
شاه؛ ژاندارم منطقه
حدود چند قرن است که ما کمابیش به غرب وابستگی پیدا کرده‌ایم؛ از وقتی که اسلحه آتشین در اروپا ساخته شد، کشورهای اسلامی کمابیش وابسته شدند؛ چون اینها خودشان این تجهیزات را نداشتند و از آنها یاد گرفتند؛ بتدریج پیشرفت‌های صنعتی دیگر نیز به آن ضمیمه شد. این حرکت در کشور ما، بویژه از اوائل دوره قاجار و اندکی قبل از آن شروع شد. در بین کشورهای اسلامی، اولین کشوری که با اروپایی‌ها ارتباط پیدا کرد -به خاطر استفاده از توپ‌های آتشین- کشور ترکیه بود.
آنها اسلحه‌های آتشین را از اروپایی‌ها دریافت کردند و با ایران جنگیدند. بتدریج، ما در همه چیز احساس ضعف کردیم و کارمان در این اواخر به اینجا رسید که در همه چیز وابسته شدیم؛ یعنی عینا نقشی را که امروز سلطان عربستان ایفا می‌کند، سال‌‌ها پیش شاه ایران این کار را انجام می‌داد؛ نفت ایران را می‌خریدند و به‌جای آن اسلحه می‌دادند و می‌گفتند با خلق ظفار در عمان بجنگید! شاه می‌باید سلاح‌هایی را که در مقابل پول نفت ایران گرفته بود، به همراه سربازهای ایرانی به عمان می‌برد و با عده‌ای طرفدار کمونیسم و مخالف غرب می‌جنگید و ثروت و نیروهای خود را هدر می‌داد، چون آمریکا گفته بود. به تعبیر خودشان، آن روزها شاه ژاندارم آنها در منطقه بود؛ وقتی انقلاب اسلامی رخ داد، این معادلات را بر هم زد. آنها می‌پنداشتند بزودی می‌توان این انقلاب را کنترل کرد؛ بر این اساس می‌گفتند در طی شش ماه یا یک‌ سال فاتحه انقلاب اسلامی را می‌خوانیم؛ وقتی نتوانستند این کار را انجام دهند، گفتند تا دو سال آن را تمدید می‌کنیم. بعد هم دیدند این تو بمیری، غیر از آن تو بمیری‌هاست؛ بالاخره جنگ عراق را به‌وجود آوردند و هشت سال ما را درگیر جنگ کردند؛ اما ملت انقلابی ایران، به برکت راهنمایی‌های امام، روح اسلام، تشیع و آموزه‌هایی که از مکتب امام حسین فراگرفته بود، باز هم تسلیم نشد.
خطر فرهنگی؛ زیربنای همه خطرهای دیگر
بتدریج جایگاه شاه به دو کشور ترکیه و عربستان داده شد؛ ولی خطر فرهنگی که زیربنای همه اینهاست، همچنان باقی است. یعنی این فکر که بالاخره آمریکا کدخداست و باید از او اطاعت کرد و نمی‌توان برای همیشه با او جنگید، همچنان وجود دارد. وقتی از آنها می‌پرسید پس دین برای چیست، می‌گویند دین برای روابط انسان با خداست، اعتکاف کنید، در ماه رمضان روزه و احیا بگیرید، اینها برای دین است؛ اما مسائل سیاسی و روابط بین‌الملل و این نوع امور به شما ارتباطی ندارد و به تخصص خاص خودش نیاز دارد؛ کسانی که سی سال در آمریکا زندگی کردند و تربیت شدند، آنها بهتر این نوع مسائل را می‌دانند و باید این کارها را به آنها واگذار کنید. متأسفانه این‌ نوع مسائل هنوز در فرهنگ ما هست و امکان دارد به نسل بعد نیز انتقال داده شود. بخش اول هم که جزء ضروری‌ترین امور است، آنها نیز روز‌به‌روز در حال کمرنگ شدن است و به‌جای آن، مسائل اقتصادی و مادی و پیشرفت‌های صنعتی خیلی پررنگ می‌شوند و مسائل معنوی رنگ می‌بازد.
0616_A97

هاشمی و اصلاح‌طلبان دنبال ایجاد تفرقه در اصولگرایان هستند

زاکانی: گزارش اخیر آمانو سیاه‌ترین گزارش علیه ایران تاکنون است
نماینده مجلس گفت: هاشمی رفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات تدبیر کرده‌اند که اصولگرایان را از وحدت و انسجام خارج کنند و اینکه گفته شده، ناطق نوری به میدان بیاید، نقشه‌ای است که عناصر دوم خردادی برای اصولگرایان کشیده‌اند.
به گزارش فارس، علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با حضور در مراسم روز دانشجو دانشگاه تربیت مدرس که به همت بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد به سخنرانی پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود با اشاره به تاریخچه ظهور جنبش دانشجویی در ایران گفت: در دهه ۲۰ جنبش دانشجویی در ایران رنگ و لعاب مارکسیستی داشت که به دهه ۲۰ برمی‌گردد اما شرایط به سمت غلبه جریان ملی‌گرا رفت اما در دهه ۴۰ تا انقلاب اسلامی غلبه با جریان مذهبی و متأثر از انقلاب و امام بود.
زاکانی در ادامه تصریح کرد: این شرایط بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد که ماحصل آن خدمات خوبی در جنبش دانشجویی به نظام و انقلاب ارائه شد البته تجربه‌های تلخی هم وجود دارد که امروز همین تجارب در حال تکرار شدن است که هزینه‌های سنگینی را برای جنبش دانشجویی ایجاد می‌کند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس اولین تجربه تلخ را در دهه ۷۰ عنوان کرد و گفت: اولین تجربه تلخ گذشته نسبتی بود که گروه‌های سیاسی بیرون دانشگاه برای جبران خلأ‌های کاری خود از جنبش دانشجویی استفاده کردند و به دانشجو نگاه ابزاری داشتند که بنده معتقدم این نگاه بزرگترین توهین به جنبش دانشجوست و خود دانشجو باید مانع طمع‌ورزی جریانات سیاسی به خود شود.
نماینده مردم تهران در مجلس در ادامه خاطرنشان کرد: بر همین اساس آن التهابات دهه ۷۰ رقم خورد و ما رخوت، سرشکستگی و افول فعالیت‌ جریانات دانشجویی را مشاهده کردیم.
وی آفت دومی که جنبش دانشجویی با آن مواجه شد را حرکت جنبش دانشجویی علیه خود و از درون عنوان کرد و گفت: نمونه این آفت ابتدای دهه ۷۰ بود که ماحصل آن انشقاق و تشکل‌های دانشجویی و ایجاد شرایطی برای دگردیسی شد به طوری که سردمداران برخی تشکل‌های آن روز، در آمریکا هستند و علیه منافع ملی و مردم خود ایستادگی می‌کنند.
زاکانی تأکید کرد: منشأ این انحراف کاملاً حساب‌شده بود که هدف آنان در مقابل انقلاب قرار دادن جنبش دانشجویی بود که تبدیل به عناصری شدند که تنش و انسداد علمی را در دانشگاه‌ها دنبال می‌کردند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس در ادامه خاطرنشان کرد: اگر در آفت اول از نفوذ احزاب و اثرگذاری آنها به عنوان نگاه ابزاری و تشکل‌ها جلوگیری شود تجربه تلخ گذشته تکرار نخواهد شد. عدم تکرار آفت دوم نیز در عمق‌یابی دانشجوست که مانع از انحراف و دست‌اندازی گروه‌های سیاسی به تشکل‌ها شود.
نماینده مردم تهران در مجلس ایجاد تشکل‌های دولتی را آفت دیگر جنبش دانشجویی عنوان کرد و گفت: اواخر دهه ۷۰ شاهد بودیم که تمام تلاش وزارت علوم وقت به تکثیر تشکل‌ها و کمک به تشکل‌های همسوی با دولت وقت بود که این وضعیت به استقلال جنبش دانشجویی ضربه زد و نگذاشت جنبش دانشجویی رسالت اصلی خود را در مطالبه‌گری از دولت‌ها و سایر دستگاه‌ها به کار گیرد.
وی افزود: آفت سوم را باید با دقت‌نظر، حفظ استقلال، روحیه نقد و فعالیت در جامعه دنبال کرد تا ما‌به‌ازاء این حرکت دولت‌ها پاسخگوی جنبش دانشجویی شوند و نه تأثیرگذار بر آن البته هر سه آفت گذشته در حال تکرار است.
نماینده مجلس شورای اسلامی ادامه داد: باید جنبش دانشجویی از جریانات سیاسی فاصله معناداری داشته باشد نه اینکه ابزار آنان شود و باید به خود عمق ببخشد تا مانند برگی روی آب سرگردان نباشد، استقلال خود را حفظ کند تا نهایت اثرگذاری را روی مسئولین داشته باشد نه اینکه به عنوان عنصری خاموش باعث شود مسئولین پاسخگویی به دانشجو را فراموش کند.
نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به لزوم پیوستگی بهتر تشکل‌ها با خود، گفت: تشکل‌ها به جای رودررویی با یکدیگر باید به همراهی و تعامل با هم بپردازند البته یکی از کار ویژه‌های جنبش دانشجویی ارتباط عمیق با مجموعه جوانان دانشجوست تا بتواند از عقبه بالایی از همفکران دانشجو برخوردار باشد.
زاکانی در ادامه مراسم در پاسخ به سؤال دانشجویی مبنی بر چگونگی وضعیت PMD بر اساس گزارش آمانو، گفت: تمام رخدادهایی که در ۱۲ سال گذشته به بهانه هسته‌ای علیه ملت ایران رقم خورده بر اساس همین ادعا است.
رئیس کمیسیون برجام مجلس افزود: بر همین اساس غرب و آمریکا فشارهایشان را طبق همین ادعا علیه ملت ایران انجام می‌دادند و رفتار غیرقانونی خود را به بهانه PMD توجیه‌پذیر می‌کردند.
نماینده مردم تهران در مجلس با اشاره به سفر آمانو به ایران و حضورش در کمیسیون ویژه برجام مجلس، گفت: این هفته متن این گفت‌وگو پیاده و در اختیار رسانه‌ها قرار داده می‌شود تا سخنان ما و پاسخ‌های آمانو برای همگان مشخص شود.
وی افزود: در این جلسه آمانو گفت ما تا پایان سال میلادی پرونده PMD را خواهیم بست و سیاسی‌کاری در این پرونده نخواهد بود اما گزارش اخیر آمانو سیاه‌ترین گزارشی است که تا امروز علیه ما داده شده است.
زاکانی با اشاره به جزئیات گزارش اخیر آمانو گفت: آمانو در این گزارش آورده در ایران قبل از سال ۲۰۰۳ ساختاری برای رسیدن به بمب اتم و استفاده غیرصلح‌آمیز هسته‌ای شکل گرفته و اعلام کرده که محاسبات کامپیوتری و مدلسازی‌هایی انجام داده‌اند که در همین مسیر بوده است.
رئیس کمیسیون برجام مجلس افزود: آمانو بازدیدهایی در زمینه ادعای وجود مخزن انفجاری در پارچین انجام داده و سپس گفته با چنین چیزی مواجه نشده اما احتمال می‌دهد که بوده ولی جابجا یا منتقل شده باشد.
نماینده مردم تهران در مجلس تأکید کرد: آمانو ادعاهای گذشته خود را بار دیگر در گزارشی تلخ و نادرست مطرح کرده است بدون اینکه دلایلی را برای این گزارش ارائه کند. در بخش سفید این گزارش نیز گفته از سال ۲۰۰۹ به بعد هیچ انحرافی در فعالیت هسته‌ای ایران نبوده است.
وی در ادامه تصریح کرد: حال دوستان تیم مذاکره‌کننده مشتاقانه با این گزارش برخورد کردند و می‌گویند نشان تبرئه ما و بسته شدن پرونده ما است اما در این خصوص باید به ۵ نکته اشاره کنم.
نماینده مجلس شورای اسلامی در این رابطه گفت: در این گزارش صریحاً اعلام شده که تمام ادعاهای قبلی ایران دروغ بوده، تمام حدسیات و ادعاهای غرب و آژانس درست بوده. وقتی این ادعاها درست است همه اقدامات قبلی و تمام جنایات و تحریم‌های آنها توجیه‌پذیر می‌شود پس در برجام مواجهه سخت‌گیرانه و استثنا شدن ایران هم توجیه پیدا می‌کند. علاوه بر این اگر شورای حکام در ۱۵ دسامبر به جمع‌بندی برسد که پرونده ما را ببندد این اتهامات نقطه سیاهی در پرونده ما است که اگر آنان در آینده هر ادعایی کنند باعث تحمیل فشار بیشتری بر ما می‌شود.
زاکانی خاطرنشان کرد: این نوع نگاه آمانو مانند نگاه‌های قبلی با سوءظن است و مستقل نیست. بر همین اساس بود که در ایران از آمانو خواستیم متعهد باشد آنچه دریافته را منتشر کند و تحت تأثیر آمریکا و  اسرائیل عمل نکند اما آمانو به تعهد خود عمل نکرد.
رئیس کمیسیون برجام مجلس با بیان اینکه غرب به سمت بسته شدن پرونده هسته‌ای ایران خواهند رفت، گفت: چون علاقه‌ای ندارند انسدادی در مسیر جمع‌آوری سرمایه‌ها و داده‌هایی که از طریق برجام به دست می‌آورند، به وجود بیاید اما این نقطه سیاه را بدون دلیل در پرونده ما حفظ خواهند کرد تا در آینده بهانه‌هایشان را توجیه‌پذیر کنند
نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه مسئولین باید مقداری خویشتن‌دار باشند و منافع ملی را دستاویز بازی‌های سیاسی نکنند، گفت: اینکه ما سناگوی گزارش آژانس باشیم در حالی که ما را در مقام مجرم قرار داده، حرکت شتابزده‌ای است که برخی مسئولین انجام می‌دهند و این موضوع دوباره دارد فدای هیاهوهای سیاسی می‌شود.
وی افزود: معتقدم این الفاظ نادرست آمانو باید با مواجهه درستی از سوی دستگاه سیاست خارجی پاسخ داده شود و از شتابزدگی در مواجهه با ‌آن پرهیز شود.
نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه سخنان خود در پاسخ به سؤال دانشجویی مبنی بر لزوم بهبود عملکرد دولت در مواجهه با دشمن، گفت: بنا نیست مسئولین ما فحش بدهند، تندی کنند و یا حرکت‌های غیرمنطقی انجام دهند اما بنا است مسئولین مطالبات به حق را با منطق درست بیان کنند.
زاکانی تأکید کرد: ما نمی‌توانیم اتکا به دیپلماسی کنیم که با درخواست، التماس و ایجاد انفعال حقوق ملت را دنبال می‌کند. در حادثه منا وزیر خارجه ما زحمت کشیدند اما پیگیری‌هایشان از طریق امیر کویت بود تا با عربستان تماس گرفته شود از اینکه وزیر بهداشت ما را تحویل بگیرند که تحویل نگرفتند اما برخورد باصلابت رهبری باعث شد معادلات تغییر کند زیرا مواجهه همیشه از موضع پایین نیست و البته از موضع تند هم نیست بلکه جمع بین این دو است نرمی و شدت باید در کنار هم باشند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس اضافه کرد: اشکال دولت این است که فقط یکسونگری می‌کند و از همه ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کند و شرایط را به سمتی می‌برد که سایر ظرفیت‌های ما را هم محدود می‌کند.
نماینده مردم تهران در مجلس در پاسخ به سؤال دانشجویی مبنی بر اینکه آیا اصولگرایان در خصوص لزوم وحدت از انتخابات ۹۲ عبرت نگرفته‌اند، گفت: ما در سال ۹۲ و بی‌تدبیری دوستانی که در صحنه بودند و کسانی که از آنان حمایت کردند باختیم یعنی ۴ نفر اصولگرا در صحنه باقی ماندند و یک نفر با آنان رقابت کرد. عملاً این ۴ نفر نیز به یکدیگر پرداختند. این سناریو برای جریان اصولگرا طراحی شده بود الان هم همین سناریو در حال پیاده‌سازی است.
وی تأکید کرد: بنده خبر دارم که هاشمی و رئیس دولت اصلاحات تدبیر کردند که اصولگرایان را از وحدت و انسجام بیرون بکشند. این نقشه را بیان کردند تا آقای ناطق نوری را وارد میدان کنند؛ نقشه‌ای که عناصر دوم خردادی برای اصولگرایان کشیدند. این آقایان در سناریویی بازی می‌کنند که برایشان نوشته شده و ما این را دور از شأن این افراد می‌دانیم.
نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه تصریح کرد: هر فردی سبب شکاف در مجموعه اصولگرایی شود آب به آسیاب کسانی خواهد ریخت که فردا برای قدرت از روی همین افراد عبور خواهند کرد.
زاکانی با تأکید بر اینکه اصولگرایان به سمت وحدت حرکت می‌کنند، گفت: البته وحدت یکی از مؤلفه‌های پیروزی است. باید دقت کنیم که چه خصوصیاتی در ما باشد تا مورد اقبال مردم قرار گیرد. علاوه بر آن عنصر مفیدی را معرفی کنید تا مردم به آن اقبال کنند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس با بیان اینکه این اقدامات باید بدون التهاب صورت گیرد، گفت: ایجاد هر التهابی آب به آسیاب کسانی می‌ریزد که خلاف جریان اصولگرایی گام برمی‌دارند. البته بابصیرت و آگاهی که در مجموعه اصولگرایی وجود دارد در انتخابات پیش‌رو شکاف گذشته را نخواهیم داشت.
نماینده مردم تهران در مجلس تأکید کرد: اصلاح‌طلبان به دنبال القای تفرقه بین اصولگرایان هستند اما ما مسیر وحدت خود را دنبال می‌کنیم.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا برجام نرمش قهرمانانه بود یا خیر، گفت: ما در دو جا با عنصر سلطه‌گر مذاکره می‌کنیم زمانی که بخواهیم دفع شری کنیم مانند مذاکره‌ای که با آمریکا در عراق کردیم و یا در زمانی که بخواهیم مانع را دور بزنیم. در مذاکراتی که منجر به برجام شد نکاتی به ما تحمیل شد که خارج از نرمش قهرمانانه بود.
نماینده مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه می‌شد کار کاشناسی‌تری در خصوص مذاکرات صورت گیرد، گفت: برخی ضعف‌های برجام به خاطر عدم کار کارشناسی دقیق بود. آقای ظریف در جلسه غیرعلنی مجلس به ما گفت: ما در ژنو ۱۶ نفر بودیم اما آمریکایی‌ها ۱۴۳ نفر و انگلیسی‌ها نزدیک به ۵۰ نفر بودند و عدد و رقم ما کمتر از ۱۰ درصد افراد مقابل ما بود. همچنین صالحی گفت ما در مقابل مونیز دو نفر بودیم اما آنان مقابل ما گوش تا گوش آدم نشانده بودند.
زاکانی تأکید کرد: علاوه بر این خود تیم مذاکره‌کننده از برجام برداشت واحدی نداشت بلکه برداشت‌های متنوعی ارائه می‌کردند برای مثال در کمیسیون برجام آقای عراقچی یک صحبتی می‌کردند و آقای صالحی نقیض آن را می‌گفتند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس در ادامه با بیان اینکه تیم مذاکره‌کننده با ۴ پیش‌فرض به مذاکرات رفت گفت: اول آنکه معتقد بودند که اگر این کار را نمی‌کردند (مذاکره و رسیدن به برجام) طرف مقابل به ما حمله می‌کرد. این در حالی است که تمام افرادی که به کمیسیون برجام آمدند این سخن را نگفتند اما گفتند آمادگی و اقتدار کشور باعث شده که به ما حمله نکنند. همچنین اینکه ما از فصل ۷ بیرون ‌آمدیم چرا که تمام حقوقدانان می‌گویند این حرف نادرستی است.
نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: اینکه اگر ما این کار را نمی‌کردیم فروش نفت صفر می‌شد حرف کاملاً غلطی است چرا که بازار جهانی دیگر کشش ادامه آن وضعیت را نداشت. ما مجبور نبودیم که برجام را بپذیریم البته برجام برای ما هم فرصت و هم تهدید دارد.
وی با بیان اینکه در مجلس عده کمی به دنبال تأیید یا رد صد درصدی برجام بودند، گفت: اکثراً به دنبال مشروط کردن برجام بودند اما ما می‌گفتیم شروط جدی بر برجام بگذاریم تا در آینده کار به نفع ما پیش برود اما برخی دوستان دولتی می‌گفتند خیر که این باعث شد رهبری آن شرایط را بیان کند.
نماینده مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا شعار مرگ بر آمریکا در عرصه اقتصادی عملی نشد، گفت: در هیچ دور‌ه‌ای شعارها و اصول انقلاب در دولت‌ها به عنوان مبنای حرکت قرار نگرفته، ما قبل از جنگ و دولت موقت و بنی صدر را دیدیم بعد از جنگ هم تکلیف دولت آقای هاشمی و اصلاحات روشن است. اما در دولت نهم دولت با شعارهای اصولگرایی سر کار آمد اما ملتزم به آن شعارها نبود و به سمتی رفت که لایه‌های دوم و سوم به دست کارگزاران بود.
زاکانی در ادامه خاطرنشان کرد: متأسفانه نه در دوره قبل و نه در این دوره ملتزم به روشی در اقتصاد نیستیم که ایجاد مصونیت در داخل کشور کند. رهبری در ابتدای دهه ۷۰ بر اقتصادی که تکیه به نفت نداشته باشد تأکید می‌کرد اما مشاهده می‌کنیم عناصر دولت هاشمی و بعد از آن به این امر بی‌توجهی کردند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس با اشاره به دو نگاه برای توسعه و پیشرفت کشور، گفت: یک نگاه می‌گوید ما باید داخل کشور را بسازیم و این کار مبتنی بر توانمندی‌های داخلی باید صورت گیرد البته از فرصت‌های جهانی هم باید سود ببریم که این نگاه رهبری و نگاه اصیل انقلاب است.
نماینده مردم تهران در مجلس افزود: نگاه دوم می‌گوید ما برای رفع مشکلات چاره‌ای جز اینکه با آمریکا کنار بیاییم نداریم نگاهی که در دوم خرداد بود که در کتاب مبانی نظری برنامه چهارم توسعه نیز به آن  ذکر شده بود. امروز هم همین نگاه در اقتصاد ما نقش‌آفرینی ویژه‌ای دارد.
وی در خصوص سؤالی مبنی بر اینکه آیا اعضای کمیسیون برجام متن کامل برجام را خوانده‌اند، گفت: کمیسیون برجام چندین بار متن برجام را خوانده‌اند و حدود ۶۰ روز با این سند زندگی کردند اما متأسفانه خیلی از مسئولین کشور بی‌توجه به این سند بودند یکی از نکاتی که رهبری تأکید داشتند که سند برجام به مجلس بیاید این بود که ضمن رعایت قانون سند بیشتر بررسی شود و مردم از محتوای این سند باخبر شوند. اما مجلس در تصویب قانون خودش در این خصوص به درستی عمل نکرد.
نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه در پاسخ به سؤال در خصوص لزوم استمرار آمریکاستیزی گفت: ما در ۳۷ سال بعد از انقلاب آنجا که آمریکاستیزی کردیم منفعت بردیم و آنجایی توسعه یافتیم که مستقل از آمریکا عمل کردیم و هر جا غیر از این عمل کردیم آسیب خوردیم. مسئولین اگر قدر ظرفیت‌های انقلاب را بدانند می‌توانند برخلاف شرایط تحمیلی جهان پیش بروند.
زاکانی در ادامه تصریح کرد: نمونه سخنان بنده کشور سوریه است از اینکه در مورد سوریه دو نگاه وجود داشت، نگاه اول تأکید بر حقوق ملت سوریه و دفاع از حکومت مشروع سوریه و نگاه دوم تحت تأثیر قرار گرفتن هژمونی جهانی ‌آمریکا بود که هم احمدی‌نژاد و هم روحانی نگاهشان به سوریه نادرست بوده و است و خود را به نوعی تحت تأثیر هرم اثرگذار جهانی دیدند.
رئیس کمیسیون برجام مجلس در پایان تأکید کرد: آمریکا در سوریه با عنوان انقلاب مردمی این حوادث را آغاز کرد اما زود معلوم شد این گونه نیست. در نهایت نگاه نافذ رهبری کار را به جایی رساند که کشوری مانند روسیه هم منافعش را در همراهی با نگاه انقلاب اسلامی دید و سایرین مغلوب این نگاه شدند.
اربعین_0

بررسی مستندات حدیثی پیاده روی اربعین؛ آیا «پیاده‌روی اربعین» سنت و سیره معصومین است

پیاده روی ۲۰ میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت را تشکیل می دهد و این نیست مگر برافراشتن پرچم سیدالشهداء (ع) در میان همه قومیت ها، پیروان ادیان و مذاهب به منظور آمادگی برای ظهور آخرین ولی مطلق و ذخیره الهی و فرزند امام حسین، مهدی موعود و منجی مستضعفان جهان.

گروه معارف رجانیوز- مصطفی امیری*: روایات متعددی درباره پیاده رفتن (ماشیاً) به زیارت امام حسین(ع) وجود دارد و جالب آنکه این رسم از همان بدو وقوع واقعه عاشورا مرسوم شده که زیارت جابر و عطیه کوفی و بعد کاروان اسراء با حضور امام سجاد و حضرت زینب، شاهدی است بر این مدعا. بنابراین، بزرگداشت پیاده‌روی اربعین، هم توسط امام معصوم (امام سجاد)، تقریر شده است و هم به نوعی به عنوان شعائر الهی در میان شیعه و اصحاب معصومین (جابر بن عبدالله انصاری و عطیه)، مرسوم می‌باشد همچنانکه سیره علماء و فقهاء شیعه بر این امر، تاکنون و در طی قرن ها بر این مساله، مستمر بوده است. چنانکه در آداب تعلیمی امام صادق به شیعیان، زیارت روز اربعین، سفارش شده است.

اهمیت روز اربعین امام حسین

درباره منشأ اهمیت روز اربعین امام حسین در تاریخ شیعه، باید گفت که این روز (۲۰ صفر) از دو جهت کانون توجه قرار گرفته است: یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به کربلا در اربعین اول یا دوم و زیارت قبر مطهر امام حسین توسط امام سجاد و حضرت زینب، و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا† توسط جابر‌بن‌عبدالله انصاری یکی از اصحاب برجسته رسول‌ خداˆ و امیرالمؤمنین.

بنابراین، نخستین زائر اربعین از میان مردم، جابر بن عبد الله انصاری بوده است و نخستین زائر اربعین از میان خانواده امام حسین و بنی هاشم، کاروان اسراء اهل بیت پیامبر در هنگام بازگشت از شام، می باشد. چنانکه مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف لهوف، چنین می فرماید:

لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَینِ علیه السلام وعِیالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَى العِراقِ، قالوا لِلدَّلیلِ: مُرَّ بِنا عَلى طریقِ کَربَلاءَ، فَوَصَلوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیَّ رَحِمَهُ اللّهُ وجَماعَهً مِن بَنی هاشِمٍ ورِجالًا مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله علیه و آله قَد وَرَدوا لِزِیارَهِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام، فَوافَوا فی وَقتٍ واحِدٍ، وتَلاقَوا بِالبُکاءِ وَالحُزنِ وَاللَّطمِ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَهَ لِلأَکبادِ، وَاجتَمَعَت إلَیهِم نِساءُ ذلِکَ السَّوادِ، و أقاموا عَلى ذلِکَ أیّاما. (ابن طاووس، الملهوف، ص ۲۲۵)

الملهوف لابن طاووس: هنگامى که زنان و خاندان امام حسین علیه‌السلام از شام باز گشتند و به عراق رسیدند. به راه‏نمایشان گفتند: «ما را از راه کربلا ببر». آنان به قتلگاه [شهدا] رسیدند و جابر بن عبد اللّه انصارى که خدا رحمتش کند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله را دیدند که براى زیارت قبر حسین علیه السلام آمده بودند. پس در یک زمان، در آن جا گرد آمدند و با گریه و اندوه و بر سر و صورت‏زنان، به هم رسیدند و مجلس‏هاى عزایى بر پا داشتند که جگر را آتش مى‏زد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندین روز، همین گونه ماندند.

هم چنین علّامه مجلسى(ره) در کتاب زاد المعاد مى‏ نویسد: «مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز، آن است که امام زین العابدین علیه السلام با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن‌هاى ایشان ملحق کردند». (مجلسی، زادالمعاد، ص ۴۰۲)

استحباب زیارت اربعین

و اما درباره استحباب زیارت اربعین نیز، دو روایت بیان شده است: یکی روایتی است که در آن امام صادق†، زیارت اربعین را به صفوان‌بن‌مهران جمّال، تعلیم می‌دهد و همین تعلیم دادن، نشانه بزرگداشت زیارت اربعین است. (شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۸ـ۷۸۹؛ همو، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۵؛ سید‌بن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنه، ج۳، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۱ـ۳۳۲) و دیگری روایتی از امام حسن عسکری† که زیارت اربعین را در زمره نشانه‌های پنج‌گانه مؤمن بیان می‌کند :

عَلامَهُ ‌المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاهُ ‌الاِحْدَی وَالْخَمْسِینَ، وَزیاره‌ُ الاربَعین، وَالتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ، وَتَعفِیرُ الْجَبِینِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. (شیخ مفید، المزار، ص۵۳؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۷ـ۷۸۸؛ ابن‌فتال نیشابوری، روضه ‌الواعظین، ص۱۹۵؛ سیدبن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنه، ج۳، ص۱۰۰)

مصباح المتهجد: مؤمن پنج نشانه را باید دار باشد: اقامه پنجاه رکعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، در سجده پیشانی بر خاک نهادن و بسم الله الرحمن الرحیم را (در نماز) بلند گفتن.

تفسیر اجمالی حدیث علامات مومن

و اما حدیث نشانه های مومن توسط امام حسن عسکری، به چه منظوری بیان شده است؟ تفسیر این روایت، به طور اجمال چنین است: درباره انگشتر به دست راست کردن باید گفت که این مسئله، سفارش امامان معصوم‰ است که درواقع، یک نوع مبارزه با سیره خلفای بنیامیه است؛ چراکه به ‌گفته زمخشری، نخستین کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار خود قرار داد و برخلاف سنت عمل کرد، معاویه بود (عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۲۱۰). شیعه بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نمازهای صبح، مغرب و عشا واجب، و در نمازهای ظهر و عصر مستحب میداند و این امر نیز به دستور و سفارش ائمه‰ بوده است؛ زیرا چنان‌که فخر رازی گفته است، آهسته خواندن بسم الله را بنیامیه رواج دادند تا آثار ولایت† را نابود کنند (برای آگاهی بیشتر درباره تفسیر این روایت، ر.ک: قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا†، ص۳۹۰ به بعد).

زیارت اربعین، عصاره و ستون ولایت

باید توجه داشت اینجا و در این حدیث از امام حسن عسکری، تأکید بر زیارت اربعین است وگرنه زیارت عاشورا توصیه می شد، یعنی رازی در زیارت اربعین است که آن را همردیف نماز و نشانه مومن، قرار می دهد، بنابراین، اربعین امام حسین (ع) موضوعیت دارد. آیت الله جوادی آملی معتقد است:

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است؛ بلکه طبق این روایت، در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بنابراین همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است، امّا مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کند. به دیگر سخن، بر اساس فرموده رسول خدا(ص) عصاره رسالت نبوی(ص) قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتی أهل بیتی». عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری(ع) در کنار هم ذکر شده است. (شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص ۲۲۷-۲۳۴)

ترسیم حق و باطل در زیارت اربعین

علاوه بر حدیث امام حسن عسکری، در آداب تعلیمی زیارت اربعین از طرف امام صادق به شیعیان، امام حسین به عنوان ولی خدا و نماینده جبهه حق و حقیقت، ، با عناوینی همچون ولیّ خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، برگزیده خدا، شهید مظلوم، گرفتار رنج ها و مصیبت ها و کشته اشک ها:… السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات. …معرفی میشود و در مقابل در فرازهای دیگر زیارت اربعین، ویژگی های گروه های باطل بر ضدّ ولیّ خدا را که در حقیقت بروز بغض و کینه های دیرین شان از صدر اسلام بود، به عنوان: فریب خوردگان دنیا: «غَرَّتْهُ الدُّنْیا»؛ فروشندگان آخرت به بهای ناچیز دنیا: «وَشَری آخِرَتَهُ»؛ و هواپرست: «وَتَرَدّی فی هَواهُ»؛ معرفی می کند.

پیاده روی زیارت اربعین، جزو شعائر الهی است

اکنون و در عصر معاصر، زیارت اربعین از استحباب فردی فراتر رفته و به عنوان شعائر الهی محسوب میشود که تکریم و بزرگداشت شعائر الهی از واجبات مومنین است. چنانکه مقام معظم رهبری، چنین می فرمایند:

ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگی‌های منحصر به‌فرد مکتب اهل‌بیت است و حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف جهان در زیارت اربعین، بدون تردید از جمله شعائر الهی است. … حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوه‌ای از ویژگیهای برجسته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج می‌زند و هم «عشق و محبت». (بیانات رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه درباره‌ی زیارت اربعین)

همچنانکه آیه الله مکارم شیرازی فرموده‌اند:

پیاده روی روز اربعین از سوی زائران حسینی در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسین(ع) مطرح است؛ زیرا عیناً در روایات و سیرۀ ائمۀ اطهار بر سنت پیاده روی به ویژه برای زیارت امام حسین(ع) و امام رضا(ع) تأکید و تصریح شده است. (بیانات آیت الله مکارم شیرازی در دیدار نمایندگان هیأت های دانشجویی عازم پیاده روی اربعین حسینی)

چنانکه ابن قولویه در کتاب ارزشمند کامل الزیارات از امام صادق در فضیلت پیاده روی برای زیارت امام حسین، چنین، نقل می کند:

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَهً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً. (ابن قولویه، کامل الزیارات ص۱۳۴)

کامل الزیارات: على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى‏ دارد، یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو مى ‏فرماید، و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى‏ فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏ باشد را ننویسند. و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.

اربعین، پیوند حماسه حسینی با مهدویت

و اما پیوند نهضت امام حسین با نهضت امام زمان علیهما السلام به سبب زیارت اربعین، چنان است که امام عصر، هنگام ظهور و قیام، خویشتن را با امام حسین، معرفی می کند. گویی امام حسین، جهانی است و همگان وی را می شناسند. و پیاده رویی بیست میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین اجتماع بشریت در عصر معاصر، گویای چنین واقعیتی است. چنانکه (وقتی) امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که ظهور فرمود، پنج ندا می‌کند به اهل عالم، ازجمله: اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا. (حائری یزدی، الزام الناصب فى اثبات الحجه الغائب، ج ۲، ص ۲۸۲). آیت ‌الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه دراین باره چنین، می فرمایند:

… امام زمان خودش را به واسطه امام حسین علیه السلام به همه عالم معرفی می‌کنند … بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین علیه السلام را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین علیه السلام را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا علیه السلام طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین علیه السلام به عالم است. (ر. ک: محمدحسین رخشاد، در محضر بهجت)

جاماندگان زیارت اربعین، به این دستور امام صادق عمل کنند

و اما وظیفه کسانی که در روز اربعین، نمی توانند امام حسین را در کربلا و در کنار مرقد شریف ایشان، زیارت کنند، چیست؟ امام صادق، دراین باره، چنین، می فرمایند:

یا سَدیرُ، تَزورُ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ یَومٍ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! لا، قالَ: فَما أجفاکُم! قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ جُمعَهٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ شَهرٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ سَنَهٍ؟ قُلتُ: قَد یَکونُ ذلِکَ. قالَ: یا سَدیرُ، ما أجفاکُم لِلحُسَینِ علیه السلام! أما عَلِمتَ أنَّ للّهِ عَزَّ وجَلَّ ألفَی ألفِ مَلَکٍ شُعثٍ غُبرٍ یَبکونَ ویَزورونَ لا یَفتُرونَ، وما عَلَیکَ یا سَدیرُ أن تَزورَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ جُمعَهٍ خَمسَ مَرّاتٍ وفی کُلِّ یَومٍ مَرَّهً؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! إنَّ بَینَنا وبَینَهُ فَراسِخَ کَثیرَهً. فَقالَ لی: اصعَد فَوقَ سَطحِکَ، ثُمَّ تَلتَفِتُ یَمنَهً ویَسرَهً، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَکَ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ انحو نَحوَ القَبرِ، وتَقولُ: السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، تُکتَبُ لَکَ زَورَهٌ، وَالزَّورَهُ حُجَّهٌ وعُمرَهٌ. قالَ سَدیرٌ: فَرُبَّما فَعَلتُ فِی الشَّهرِ أکثَرَ مِن عِشرینَ مَرَّهً. (کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۵۸۹)

الکافى کلینی: «اى سَدیر! قبر حسین علیه السلام را در هر روز، زیارت مى‏کنى؟». گفتم: فدایت شوم، نه! فرمود: «چه قدر جفاکارید!». فرمود: «او را هفته‏اى یک بار، زیارت مى‏کنید؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه.

فرمود: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنین مى‏شود. فرمود: «اى سَدیر! چه قدر به حسین علیه السلام جفا مى‏کنید! آیا نمى‏دانى که خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پریشان غبارآلود دارد که مى‏گِریند و زیارت مى‏کنند و خسته نمى‏شوند. چه مى‏شود اى سَدیر که قبر حسین علیه السلام را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، یک بار، زیارت کنى؟». گفتم: فدایت شوم! میان ما و او فرسنگ‏ها راه است. امام علیه السلام به من فرمود: «به بالاى بام خانه‌‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسین علیه السلام رو کن و بگو:” السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ : سلام بر تو، اى اباعبداللّه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!”. برایت، یک زیارت نوشته مى‏شود و زیارت، [معادل‏] یک حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام مى‏رساندم.

نکته پایانی

زیارت اربعین، نوعی «تجدید میثاق» با امام حسین(ع) و اهل بیت و امامان معصوم(ع) است. ابراز وفاداری نسبت به آنان و راه و مرامشان، ابراز عداوت و برائت نسبت به قاتلان و دشمنان آنان، تولّی و تبرّی، اعلام آمادگی برای جان فشانی در راه مقدّس آنان، بیان مواضع و همبستگی با خطّ نورانی اهل بیت پیامبر، تبعیّت و تسلیم و نصرت، شناخت چهره های حق و باطل و رهبران «نور» و «نار» و مسئله جهاد و شهادت و خطّ ایثارگری در راه مکتب و عقیده، که دستاورد شناخت فلسفه عاشورا و قیام حسینی است.

این مشی پیاده روی، نوعی اعلام آمادگی جانفشانی در راه امام حسین (ع) است چه جانی و مالی، چه قدمی و چه قلمی؛ به عبارت دیگر، آنهایی که در این ایام به زائران حسینی خدمت کنند و از جان و مالشان بذل می کنند به نوعی آمادگی دارند اگر امام حسین (ع) به این دنیا آمده و نیاز به کمک داشتند جانی و مالی ایشان را یاری کنند همانطور که منتظر ظهور فرزند ایشان و یاری آن حضرت (عج) هستند.

پیاده روی ۲۰ میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت را تشکیل می دهد و این نیست مگر برافراشتن پرچم سیدالشهداء (ع) در میان همه قومیت ها، پیروان ادیان و مذاهب به منظور آمادگی برای ظهور آخرین ولی مطلق و ذخیره الهی و فرزند امام حسین، مهدی موعود و منجی مستضعفان جهان.

پیام اربعین، پیام پیروزی حق بر باطل و آغاز شکل جدیدی از نبرد فرهنگی با طاغوت‌های زمانه است. و مختص زمان خاصی نیست و این است راز معرفی امام زمان در عصر ظهور.