16

دستمزد خروج یازده تن اورانیوم غنی شده به دولت تدبیر پرداخت شد /تحریم این هفته واشنگتن علیه ایران مشخص شد!/ یازده فرد و شرکت جدید ایران تحریم می‌شوند

اعلام تصمیم دولت آمریکا برای اعمال تحریم‌های جدید، دو روز پس از آن صورت می‌گیرد که ایران بیش از یازده تن اورانیوم غنی‌شده را به روسیه منتقل کرد. گفتنی است که این میزان غنی سازی حاصل زحمت ده ساله متخصصان اتمی کشورمان بوده است و خروج آن از کشور نوعی خلع ید و خلع قدرت محسوب می‌شود.

گروه سیاسی-رجانیوز: در ادامه تحریم‌های هفتگی آمریکا علیه ایران پنج کارمند وزارت دفاع در لیست تحریم‌ قرار می‌گیرند.
به گزارش رجانیوز وزارت خزانه‌داری آمریکا در نامه‌ای به کنگره این کشور اعلام کرده است که دولت قصد دارد تحریم‌های تازه‌ای علیه ایران اعمال کند. در همین راستا روزنامه وال استریت ژورنال  جزئیات بیشتری از  این تحریم‌ها که قرار است علیه برنامه موشکی ایران اعمال گردد، منتشر کرده است. برخی از یازده فرد و شرکت‌هایی که قرار است تحریم شوند به شرح زیر است:

–    شرکت بازرگانی « مبروکه » Mabrooka   مستقر در دوبی و «حسین پورنقش‌بند» بنیانگذار این شرکت به دلیل کمک ادعایی به ایران برای تهیه فیبر کربن برای استفاده در برنامه موشکی، در فهرست تحریم‌ها قرار گرفته‌اند.
–    شرکت « آنهوی لند گروپ » co  Anhui land Group مستقر در هنگ کنگ: این شرکت به ادعای واشنگتن با آقای پورنقش‌بند در ارتباط بوده، برای ایجاد خط تولید فیبر کربن استفاده شده است. فیبر کربن از جمله مواد مهم مورد استفاده در موشک برای ایجاد مقاومت در برابر گرمای شدید است.
–    « جواد موسوی » مدیر اقتصادی گروه صنعتی شهید همت
–    « محمد هاشمی » از مقامات پشتیبانی نیروهای مسلح
–    دو کارمند دیگر وزارت دفاع که نام‌های آن‌ها هنوز منتشر نشده است
براین اساس، دارایی این شرکت‌ها و افراد در بانک‌های آمریکایی بلوکه شده  و اتباع آمریکا یا خارجی از مراوده مالی با آن‌ها منع خواهد شد.
یک مقام آمریکایی گفته است که بر اساس توافق هسته‌ای وزارت خزانه‌داری حق تحریم‌ کردن افراد مرتبط با برنامه موشکی، تروریسم و حقوق بشر ایران را برای خود حفظ کرده و این مسئله از موضوع هسته‌ای جدا است.

پیش از این سامانتا پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل نیز گفته بود که واشنگتن در حال بررسی گزینه اعمال تحریم‌های جدید علیه برنامه موشکی ایران است.

گفتنی است که این اقدام به بهانه پاسخ به آزمایش موشک بالستیک عماد توسط ایران صورت می‌گیرد. پس از آزمایش موشک عماد کارشناسان شورای امنیت ایران را به نقض قطعنامه ۱۹۲۹ متهم کرده بودند.
اعلام تصمیم دولت آمریکا برای اعمال تحریم‌های جدید، دو روز پس از آن صورت می‌گیرد که ایران بیش از یازده تن اورانیوم غنی‌شده را به روسیه منتقل کرد. گفتنی است که این میزان غنی سازی حاصل زحمت ده ساله متخصصان اتمی کشورمان بوده است و خروج آن از کشور نوعی خلع ید و خلع قدرت محسوب می‌شود.

آمریکا در حالی مشغول اعمال تحریم‌های جدید است که مقامات این کشور پیش از این هم در اقدامی که به گفته کارشناسان ناقض متن صریح برنامه جامع اقدام مشترک است، قانونی تصویب کردند که بر اساس آن افرادی که در ۵ سال گذشته به ایران سفر کرده باشند، برای سفر به آمریکا حتما باید روادید دریافت کنند، حتی اگر تبعه یکی از ۳۸ کشوری باشند که واشنگتن با آن‌ها قرارداد لغو روادید دارد.  همچنین ۲۲۶  نماینده جمهوری خواه و دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا طرح دیگری را به تصویب رساندند که مطابق آن به دولت آمریکا اجازه می‌دهد یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار از دارایی‌های مسدود شده ایران را برداشت نماید.
گفتنی است که تحریم‌های جدید ایالات متحده آمریکا در دوران پسابرجام در مغایرت با شرط دوم مقام معظم رهبری در ارتباط با اجرای توافق هسته‌ای بوده و دولت یازدهم موظف به توقف تعهدات خود طبق آن  می‌باشد. در این قسمت از نامه مقام معظم رهبری آمده است:
در سراسر دوره‌ی هشت‌ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای (از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبه‌ی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند.
با این اوصاف مشخص نیست که دولت  تا چه زمانی خوش‌بینی خود به توافق هسته‌ای را ادامه داده و در برابر این همه اقدامات خصمانه آمریکا هر آن‌چه که دانشمندان متعهد کشور در طی سال‌های گذشته به آن دست یافته‌اند را به چوب حراج می‌زند.

روحانی

گزارش خبری تحلیلی از وعده‌ها و ادعا‌های دولتمردان در آستانه انتخابات/ کارناوال تبلیغاتی به جای کارنامه اقتصادی!

با گذشت دوسال و اندی از عمر دولت یازدهم، این‌گونه به نظر می‌رسد که دولتمردان اصلا دلشان نمی‌خواهد کسی به یادش بیاید که دوسال قبل آنها چه گفتند و مردم را به چیز‌هایی امیدوار کردند! آن‌قدر از این موضوع گریزانند که حتی هرگونه درخواست و مطالبه عادی مردم هم زیاده خواهی قلمداد می‌شود و معاون اول دولت معتقد است نباید توقعات مردم را بالا برد! او البته نگفت چه کسی زیاده خواهی کرده و چه کسی توقع زیادی داشته است اما مرور وعده‌های خوش آب و رنگ آن روزها و وضع موجود نشان می‌دهد که مردم توقع زیادی دارند یا کار نابلدی و بی‌برنامگی باعث بدتر شدن اوضاع مردم شده و به‌خاطر همین هر روز سرگرمی تازه‌ای برپا می‌شود تا کسی یاد وعده‌ها نیفتد!
رجانیوز – گروه سیاسی: همیشه همین‌طور بوده که در آستانه انتخابات، بعضی صدا‌ها بلندتر بوده و بر عکس تلاش بر این بوده که برخی صداها شنیده نشود! این وسط معمولا آن صدایی که قرار است شنیده نشود، صدای مطالبات مردمی است که چشم امیدشان به دست دولتمردان است. اینکه این نوع تفکر و زندگی از اساس درست است یا نه و اینکه باید از خودمان توقع داشته باشیم یا از دولتمردانی که سطح زندگی برخی از آنها، تفاوت ناچیزی در حد صدها میلیارد تومان با مردم عادی دارد، فعلا موضوع بحث ما نیست و یا اینکه اساسا می‌توان از کسی که کمترین تصویری از زندگی مردم عادی ندارد، انتظاری داشت یا نه! اما هرچه هست این نکته را نمی‌توان انکار کرد که مردم در اثر وعده‌ها و ادعا‌های نامزدها به آنها رای می‌دهند و اینکه از یک کاندیدا به دیگری میل پیدا می‌کنند براساس همین وعده‌هاست.
به گزارش رجانیوز، روزنامه کیهان در گزارش خبری امروز (یکشنبه) خود نوشت: خود اما امروزه و با گذشت دوسال و اندی از عمر دولت یازدهم، این‌گونه به نظر می‌رسد که دولتمردان اصلا دلشان نمی‌خواهد کسی به یادش بیاید که دوسال قبل آنها چه گفتند و مردم را به چیز‌هایی امیدوار کردند! آن‌قدر از این موضوع گریزانند که حتی هرگونه درخواست و مطالبه عادی مردم هم زیاده خواهی قلمداد می‌شود و معاون اول دولت معتقد است نباید توقعات مردم را بالا برد! او البته نگفت چه کسی زیاده خواهی کرده و چه کسی توقع زیادی داشته است اما مرور وعده‌های خوش آب و رنگ آن روزها و وضع موجود نشان می‌دهد که مردم توقع زیادی دارند یا کار نابلدی و بی‌برنامگی باعث بدتر شدن اوضاع مردم شده و به‌خاطر همین هر روز سرگرمی تازه‌ای برپا می‌شود تا کسی یاد وعده‌ها نیفتد! به عنوان نمونه، همین انتخابات مجلس را در نظر بگیرید. دولتمردان و رسانه‌های حامی آنها آن‌قدر از گسترش نشاط سیاسی سخن می‌گویند که گویی تاکنون در ایران دیکتاتوری بوده و اکنون به یمن حضور دولت یازدهم، دموکراسی تمام عیار در کشور حاکم است و به همین خاطر، روی ثبت نام بیش از ۱۲ هزار نفر برای انتخابات مجلس شورای اسلامی مانور می‌دهند. آنها نمی‌خواهند به یاد بیاورند که در جریان انتخابات گذشته مجلس، هزاران نفر داوطلب نمایندگی ثبت نام کردند و مردم از بین آنها براساس سلایق و باور‌های گوناگون دست به انتخاب زدند. اما دولتمردان علاقه‌ای به شنیدن حرفی به جز حرف خودشان ندارند وصد البته حرفهای امروزشان! وگرنه همه توان خود را به‌کار بسته‌اند که حرف‌های دیروزاصلا به یاد نیاید! کدام حرف‌ها!؟
ارزش از دست رفته!
مثلا نباید کسی به یاد بیاورد که در گرما گرم رقابت‌های انتخاباتی، همان روزهایی که حرف زدن هزینه‌ای نداشت و حتی احتمال ضرورت اجرای حرف‌ها و وعده‌ها هم به ذهن برخی نمی‌رسید، دکتر روحانی در استادیوم شهید شیرودی تهران در خیل انبوه حامیانش اعلام کرد «اگر می‌خواهید ارزش پول ملی باردیگر به جایگاه واقعی خود باز گردد، به من رای بدهید» این وعده با غریو خوشحالی حاضران روبرو شد. دولت زمانی مستقر شد که دلار ۲۹۰۰ تومان بود و همه وعده‌ها هم حاکی از تک نرخی شدن ارز«به زودی» بود. اکنون دلار حدود ۳۷۰۰ تومان است! تلاش دولت برای بازگرداندن ارزش پول ملی همچنان ادامه دارد تا آنجا که در بودجه سال آینده هم دلار دولتی ۲۹۹۷ تومان پیش بینی شده و البته این پیام به بازار کار خودش را کرد و همین دو روز قبل دلار ناگهان سی تومان گران شد! طبیعی است که در چنین شرایطی، دولتی‌ها سعی می‌کنند کسی این وعده را به یاد نیاورد!
اعتباری که بازنگشت!
همان ایام و اتفاقا همان روزی که پیش از این اشاره شد، از رفتار دولت پیشین در مناسبات بین الملل گلایه‌های آنچنانی می‌شد و این‌گونه به مردم گفته می‌شد که این رفتار‌ها باعث از دست رفتن اعتبار پاسپورت ایرانی در سراسر جهان شده و اکنون ایرانی‌ها در جهان بی‌اعتبارند! و اگر می‌خواهید اعتبار به پاسپورت ایرانی باز گردد، به من رای بدهید.این وعده هم مورد استقبال جوانان و حاضران در مراسم قرار گرفت و همه سر مست از اینکه به زودی و در اثر دوستی با کدخدا، اعتبار پاسپورت ایرانی بازمی‌گردد و با ثروت افسانه‌ای که در اختیارشان قرار می‌گیرد، می توانند تعطیلات آخر هفته را در هر کشوری که می‌خواهند بگذرانند، در انتخابات شرکت کردند. اندکی بعد آثار بازگشت اعتبار به پاسپورت‌ها معلوم شد و آمریکا نماینده معرفی شده دولت یازدهم برای تصدی کرسی نمایندگی ایران در سازمان ملل را راه نداد! آنها در حالی که پیش از این هر ایرانی آزادانه به هرکجای جهان سفر می‌کرد، به پاس احترام پاسپورت ایرانی، نماینده مارا به اتهام تروریست بودن راه ندادند! دولتمردان مدتی به روی خودشان نیاوردند و سرانجام و با طولانی شدن پروسه جلب رضایت کدخدا و بی‌نتیجه ماندن مذاکرات مربوطه، خیلی خونسرد و راحت، نماینده دیگری را معرفی کردند و چشم خود را به این گستاخی آمریکایی‌ها بستند! اما ماجرا به همین جا ختم نشد و تاثیر وعده بازگشت اعتبار آن‌قدر زیاد بود که سر ریز آن نصیب چهل کشور دیگر هم شد!یعنی آمریکا به اتباع چهل کشور اعلام کرد که در صورت سفر به ایران، برای سفر به آمریکا دچار مشکل شده و در فهرست امنیتی مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت! ۳۸ کشور از این کشورها، آنهایی بودند که پیمان ترک روادید با آمریکا داشتند و این بی‌سابقه‌ترین رفتار آمریکا با دوستان خودش بود! در چنین شرایطی، همه زیر ساخت‌های گردشگری کشور، بی استفاده و معطل می‌ماند و بالاتر ازآن ،هیچ شریک تجاری و بازرگانی نمی‌تواند برای یک مذاکره ساده، یک معامله معمولی یا یک سرمایه گذاری ناقابل، پایش را به ایران بگذارد! واقعا انتظار دارید دولت علاقه‌مند باشد مردم خاطره این وعده را هم به یاد بیاورند!؟
همه چیز می‌چرخد!
در یکی از مناظره‌های انتخاباتی، سخن از چرخیدن چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم به‌صورت همزمان به میان آمد وخوب چه بهتر از اینکه هم شرف و عزتمان حفظ شود و هم زندگی مردم آسان و راحت  بچرخد. هرکس به این وعده اعتماد کرده بود، با همین نگاه در انتخابات شرکت کرد. اکنون آن گونه که رسما اعلام شده، و آن گونه که دانشمندان سابق اتمی کشورمان می‌گویند، باد با سرعت زیادی در تاسیسات اتمی می‌چرخد، از این جهت وعده دولت محقق شده و اگر سانتریفیوژنمی چرخد، سرعت باد کم نیست و چرخش خوبی دارد!چرخ زندگی مردم هم که معلوم است و چنان می‌چرخد که هرچه مردم می‌دوند، به آن نمی‌رسند! شاید بهتر بود مسئولان در وعده خود تجدید نظر می‌کردند و اندکی سرعت چرخ زندگی را کم می‌کردند تا ازاین همه خوشی به عده بیشتری از مردم نصیبی برسد و جاماندگان و واماندگان،بی بهره نمانند! اکنون و با این سرعت، به نظر می‌رسد که دولت دوست ندارد مردم در خاطرات وعده‌های انتخاباتی بمانند و از پیشرفت و سرعت چرخ، عقب بمانند!
تورم تک رقمی، بنزین سه رقمی!
هنوز به یاد داریم که وعده داده شد که قرار است کاری کنند که به جای اینکه مردم دستشان را پیش دولت دراز کنند، دولت دستش را پیش مردم دراز کند و از مردم کمک بگیرد. چقدر این وعده شیرین و لذت بخش بود! یا مثلا تورم بالا در شان ملت فرهیخته ایران نیست و باید تورم را تک رقمی کرد و البته رئیس جمهور محترم افزوده بود: «معیار و ملاک تورم هم، آمار و ارقام نیست بلکه معیار جیب مردم است» حقیقتا چه وعده و قول و قراری از این بهتر!؟ مردم باور کردند و رای دادند. اکنون حسب اعلام مراکز آماری، تورم کم شده! آن‌قدر که احتمالا تا نوروز سال آینده دچارتورم منفی بشویم و ناچار، برای رفع مشکل تورم منفی، چند همایش بین‌المللی برگزار کنیم! چشم‌اندازهای کنونی که این‌گونه می‌گوید !مثلا تورم نقطه به نقطه –که معلوم نیست از کدام یک از اجرام آسمانی نازل شده-  یک رقمی و زیر ده درصد شده و در هر سخنرانی کمتر و کمتر هم می‌شود! تورم غیرنقطه به نقطه – همان تورم اصلی و واقعی- هم که زیر پانزده و چهارده درصد شده و آن هم هرروز کمتر می‌شود. این وسط یکی دو اشکال کوچک وجود دارد که بزودی برطرف می‌شود و اصلا جای نگرانی نیست! مثلا و از جمله این اشکالات کوچک، گرانی تقریبا فصلی شیر و محصولات لبنی است که مهم نیست و برطرف می‌شود! یا گران شدن پنج باره قیمت بلیط قطار که البته به قول جناب وزیر راه با مقاومت عده‌ای نامسلمان مارکسیست و… مواجه شده و هنوز به آزادی کامل نرسیده است! از جمله چیزهای بی‌ارزش دیگر هم موضوعاتی مثل گرانی آب و برق، یا اقلام خوراکی و مایحتاج مردم است که بنظر نمی‌رسد هیچ یک مهم باشد! آنچه اکنون مهم است، تک رقمی شدن تورم است که باید برای آن جشن گرفت! البته نباید بپرسیم چرا تورم و قیمت‌ها رابطه عکس دارند و هرچه این کمتر می‌شود، آن دیگری بیشتر و بیشتر!؟ نباید بپرسیم اگر تورم تک رقمی شده، اگر نفت یک سوم قیمت سال قبل شده، چرا باید بنزین- که به شهادت همه اندیشمندان و دانشمندان، یکی از مشتقات نفت است و قیمت آن ارتباط مستقیمی با بهای نفت دارد- هوس گران شدن بکند و ژنرال کابینه از یکی از بزرگ‌ترین طرح‌های ملی و حتی بین‌المللی برای فروش بنزین با سه نرخ سخن بگوید!؟ بنزین خالی! بنزین با طعم تنظیم باد و بالاخره بنزین با طعم تمیز کردن شیشه خودرو! آیا مسئولان محترم موفق شده‌اند همان اتفاق مذکور در بحث تورم- یعنی پایین آمدن نرخ تورم همزمان با بالارفتن قیمت‌ها – را در عرصه نفت هم تکرار کنند و کاری کنند که هرچه قیمت نفت پایین‌تر می‌آید، قیمت بنزین بالاتر برود!؟ این یعنی پیوند جدید علم اقتصاد دولت یازدهم با نفت که بی‌تردید جای تقدیر و ستایش دارد! صرف‌نظر از اینکه جیب مردم چه می‌گوید.
هوا خوب است، نفس بکشید!
مثلا وعده شده بود که با آمدن ما آسمان آبی‌تر می‌شود و این چیزهایی که به اسم بنزین به خورد ماشین مردم داده می‌شود را جمع می‌کنیم و به‌جای آن بنزین خوب و پاک تحویل می‌دهیم. چه کسی است که هوای خوب دوست نداشته باشد!؟ به این وعده هم اعتماد شد و به امید هوایی تازه و سالم، انتخابات برگزار شد و مردم رای دادند. دوسال گذشته و شهرها یکی پس از دیگری از نفس می‌افتند. تابستان‌ها ریزگرد ، زمستان‌ها آلودگی و وارونگی و مه دود فتو شیمیایی. نفس شهرهابه شماره افتاده و کسی حالی از مردم نمی‌پرسد! اوائل که همه گرم بودند،کلی هیاهو و جنجال شد بر سر بنزین پتروشیمی و آن‌قدر گفتند و نوشتند تا ریشه‌کن شد و خیال همه راحت شد. اما امروز کسی نمی‌پرسد شما که منشا آلودگی را حذف کردید و پا روی تولید ملی گذاشتید، حالا چرا آلودگی داریم!؟ صد البته معاون محترم رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست، در همین دوره تصدی خودشان خدمات زیادی داشتند که کوشیدند با سفر به قطب شمال، این تجربه را در اختیار مردم آن سامان هم قرار دهند!یا در همین ایام به شدت آلوده تهران، برای بررسی آب و هوای خلیج فارس، به جزیره زیبای کیش رفتند و از نزدیک با مشکلات اقلیمی آنجا و آب و هوای آن دیار در این فصل سال هم آشنا شدند! ایشان البته در ایام طوفان‌های تمام نشدنی که چهره استان کشور را درهم نوردیده بود، ترجیح دادند در تهران بمانند و با شیوه کنترل از راه دور امور را پیگیری کنند اما در همین ایام اخیر،آلودگی را ارث دولت قبل دانستند! به نظر میرسد عده‌ای چند بادکنک پر از هوای سالهای گذشته دارند که هر از گاهی برای بدنام کردن مسئولان دولت یازدهم ،آنها را در شهرها باز می‌کنند و هوا را آلوده می‌کنند! و معلوم نیست چرا مسئولان امنیتی با دارندگان این بادکنک‌ها برخوردی نمی‌کنند!
فراوانی اشتغال، پایان رکود
همان ایام وعده داده می‌شد که باید برای اشتغال جوانان کاری کرد و نمی‌شود ما با واردات گسترده از چین، برای کارگران آن سامان شغل ایجاد کنیم.این حرف منطقی و نوید بخش، بارقه‌هایی از امید در دل مردم و بخصوص جوانان ایجاد کرد. بالاخره سرکار بودن بهتر از بیکاری است و نمی‌توان تا همیشه بیکار بود، لذا به امید رفتن به سرکار، به این وعده هم اعتماد شد. اکنون معاون وزیر صنعت از تعطیلی هشتاد درصد صنایع سخن می‌گوید! واردات از کشور‌های دوست و برادر مثل آمریکا و چین، افزایش ناچیزی گاه تا حد صد در صد در اقلامی خاص داشته و دولت همچنان در حال اشتغال آفرینی است و حال اگر عده‌ای تنگ نظر ناراحتند، مشکل خودشان است! چه فرقی می‌کند کجا شغل ایجاد شده!؟ همه جهان وطن ماست و مرزهای جغرافیایی نباید ما را از برادران آمریکایی و اروپایی و چینی و…جدا کند! اینجا و آنجا ندارد، مهم اشتغال است که ایجاد شده. حال اگر جوان ایرانی بیکار است، لابد از بی‌هنری خودش است یا شاید به‌قول جناب معاون اول رئیس جمهور، توقع زیادی دارند و نمی‌دانند در این شرایط سخت، نباید از دولت توقع زیادی داشت! اکنون رکود پایان یافته، چهار وزیر نامه‌ای به رئیس جمهور ننوشتند و هشداری ندادند، صنایع بزرگ  و کوچک به یارانه تولید – که گفته می‌شود حتی یک ریال هم به کسی داده نشده- نیازی ندارند! و خلاصه تدبیر دولت درباره اقتصاد کاملا جواب داده است و اوضاع روز به روز بهتر می‌شود.
ده‌ها وعده دیگر را می‌توان برشمرد که هرگز عملی نشد و نخواهد شد، افتخاراتی که از دست رفت و می‌رود مثل رشد پر شتاب و تاریخی علمی کشور که با تدبیر مسئولان، معکوس شده است.
در چنین شرایطی، هر چه مردم چیزی به یاد نیاورند بهتر است، هرچه از گذشته و از آن همه وعده داده شده سخنی نگویند، بهتر است و هرچه سرشان به چیزهای دیگر گرم باشد، مطلوب‌تر است این روزها بهتر است به جای کارنامه اقتصادی، کارناوال انتخاباتی به راه‌ انداخت تا اصلاح طلبانی که موفق شدند در طول دوسال، این همه هنرنمایی در قوه مجریه بکنند، افتخار هنر نمایی در قوه مقننه را هم بدست بیاورند!
IMAGE634949838832656250 (1)

واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم/ تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!/ اصلی ترین علت آسیبها:‌ دشمن ناشناسی/ مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!

صبح روز عاشورا عمر سعد اول، نماز جماعت خواند؛ شاید ده هزار نفر به او اقتدا کردند! یک نماز جماعت ده هزار نفری! یک چنین نماز جماعتی اقامه کردند بعد هم در تعقیبش رفتند تا امام حسین علیه السلام را بکشند که زودتر بروند بهشت!

گروه سیاسی- رجانیوز: رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در دیدار با تحریریه هفته نامه ۹دی اظهار داشت: باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد.

به گزارش رجانیوز، مشروح سخنان علامه مصباح یزدی در دیدار تحریریه هفته نامه ۹دی در ادامه آمده است.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین

«محمّد رسول الله والذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجَّداً»؛ امشب (شب بیست و هشتم صفر) یکی از بزرگ ترین شبهای سوگواری مسلمانان و اهل بیت علیهم السلام و دوستداران اهل بیت است و مناسب است  که هرکس بنا به موقعیت خود و شرایطی که برایش فراهم می شود در کنار عزاداری و عرض ارادت به پیشگاه پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) و سبط اکبر ایشان (علیهما السلام) تلاش کند که قدمی در راه پیشبرد اهداف و منویات آن بزرگواران بردارد.

اول تبرّی، بعد تولّی

آیه ای که در ابتدا تلاوت کردم و همه شما بارها شنیده اید و چه بسا در اطرافش هم بحث و گفتگو کردید در شأن پیغمبر اکرم و یاران آن حضرت است. برای یاران پیغمبر اکرم دو ویژگی ذکر می فرماید که با این تعبیر در جای دیگری سراغ نداریم. آن دو ویژگی این است: «اشداء علی الکفار»، «رحماء بینهم» خداوند می فرماید پیروان پیغمبر اعظم نسبت به کافران و معاندان خیلی سرسخت اند اما در میان خودشان با هم بسیار مهربانند. اگر بخواهیم با ادبیات خودمان صبحت کنیم باید بگوییم این آیه از بهترین آیاتی است که دلیلی است بر تبرّی و تولّی است و نشان می دهد ما غیر از انجام وظایف عینی و رفتارهای خارجی یک وظیفه قلبی هم داریم. در روایات زیادی روی این دو موضوع بیش از حتی نماز تکیه شده است. زیارتهایی که ما می خوانیم – مخصوصا زیارت سیدالشهدا صلوات الله علیه – پر است از مضامینی که دلالت بر تولی و تبری دارد؛ مانند «برئت الی الله عزّ و جلّ من اعدائکم» «اتولّی بولایتکم» و امثال این تعبیرات فراوان است. در آن روایت معروف هم به سند معتبر و با مضامین مشابه این مضمون تکرار شده؛ می فرماید اسلام بر پنچ پایه بنا شده است «بُنی الاسلام علی خمس»، نماز، روزه، زکات، حج و پنجمی هم ولایت؛ بعد می فرماید «و ما نودیَ احد بِشَیء کَما نودی بالولایه» به هیچ امری به اندازه ای که درباره ولایت تاکید شده تاکید نشده است!  اما نکته ای که در این آیه شریفه یک مقداری جلب توجه می کند این است که اول، تبرّی را ذکر می کند بعد تولّی را، نمی فرماید «رحماء بینهم اشداء علی الکفار»! اول می فرماید «اشدّاء علی الکفّار» بعد می فرماید «رحماء بینهم». یعنی از یک جهت شبیه همین کلمه توحید است: «لااله الّا الله» اول، نفی طواغیت است بعد اثبات توحید؛ یا آن آیه شریفه که خدای متعال می فرماید ما هر پیغمبری را فرستادیم سفارش کردیم که «اجتنبوا الطاغوت»؛ اجتناب از طاغوت جزو اولین شعارهای همه پیغمبران بود. این جای تامل دارد؛ قاعدتا باید بفرماید اول در میان خودشان با هم مهربانند و تولی دارند بعد بفرماید نسبت به کفار چه موضعی دارند. به هرحال اگر بر هیچ چیز دیگری این تعبیر دلالت نداشته باشد، اهمیت تبرّی را به هرحال اثبات می کند که البته مسئله مهمی است.

واجب است آنچه موجب خروج از دین می شود را بشناسیم

در روایتی است – که البته من یک روایت را یادم مانده و ظن قوی دارم که مضامینش مکرر در روایات دیگر آمده – که می فرماید چند علم و معرفت است که بر همه واجب است آنها را تحصیل کنند؛ معمولاً سه چیز را در روایات می فرمایند: اول اینکه خدا را بشناسد و بدانند که راه رسیدن به قرب خدا و اطاعت خدا چیست؛ دوم، راه عصیان و گناهانی که موجب دور شدن از خداست را بداند؛ اما در این روایت داریم چهارمین علمی که بر همه واجب است که بیاموزند، این است: «ما یُخرِجک عن دینِک»، یعنی غیر از اینکه باید یاد بگیرید که چه چیز واجب است و چه حرام؛ غیر از اینها واجب است هر فردی بداند که چه چیز باعث خروج او از دین می شود.

بزرگان توضیح داده اند که اهمیت این مسئله کمتر از بقیه نیست؛ برای اینکه اگر آمار بگیریم و تاریخ را بررسی کنیم، غالبا انحرافات در این بخش پیدا شده است! در اصل پرستش خدا خیلی مشکلی وجود نداشته؛ در قرآن هم به زحمت می شود آیه ای پیدا کرد که در مقام اثبات وجود خدا باشد. مرحوم آقای طباطبایی (رضوان الله علیه) می فرمودند که تلقی قرآن این است که وجود خدا بدیهی است و اصلاً احتیاجی به اثبات ندارد؛ به هر حال انحرافاتی که پیدا شده عمدتا در اثر این بوده که افراد در این امر که چه چیزی با دین نمی سازد مسامحه کردند. آنها خود دین را می شناختند؛ واجب و حرام را می شناختنداما اینکه چه چیز باعث می شود آدم بی دین شود؟ «ما یخرجک عن دینک»، این را نمی شناختند. اگر بخواهیم یک تعبیر عرفی بکنیم باید بگوییم این (بخش از روایت) جنبه دفاعی دین است. همانطور که هر فردی علاوه بر اینکه باید سلامتی خودش را بداند، این را هم باید بداند که چه چیز موجب بیماری و یا باعث مرگش می شود تا خودش را حفظ کند، باید بداند چه چیزهایی زهر است کشنده است تا از آنها اجتناب کند. این در زندگی فردی است، در زندگی اجتماعی هم آدم غیر از اینکه دوستان خود را می شناسد و با آنها ارتباط برقرار می کند، مهم ترش این است که بداند چه کسانی  دشمن اند و می خواهند او را از بین ببرند. اگر این گونه نباشد هر چقدر هم انسان دوستانش را بشناسد، در امان نیست. دوستان که خطری برای آدم ایجاد نمی کنند؛ این دشمن است که خطر ایجاد می کند ما باید مواظب باشیم دشمن را بشناسیم تا در دام او نیفتیم.

اینجاست که اهمیت دارد ما دشمنی را که می شناسیم در مقابلش موضع محکم داشته باشیم. «اشدّاء» (جمع) شدید؛ یعنی خیلی محکم، سخت و نفوذ ناپذیر و به تعبیر ادبیات امروزِ سیاسی، یعنی مقاوم! در مقابل دشمن باید مقاوم بود. با دوستان هم باید مهربان بود. غفلت از این نکته و همین طور آن نکته دیگر که باید «ما یخرجک عن دینک» را شناخت، برای خیلی ها اتفاق می افتد و همین باعث می شود در این جهات مسامحه کنند و یک وقت ناخودآگاه از دین خارج شوند.

تعقیب نمازشان کشتن اباعبدالله بود!

از بارزترین فتنه هایی که در صدر اسلام اتفاق افتاد و همه عالم آن را می دانند، داستان کربلاست. کسانی که تا دیروز در رکاب امیرالمومنین علیه السلام با معاویه می جنگیدند آمدند سیدالشهدا علیه السلام را به شهادت رساندند! توجه نداشتند این کار اصلا از دین خارجشان می کند؛ اتفاقاً نماز هم می خواندند؛ صبح روز عاشورا عمر سعد اول، نماز جماعت خواند؛ شاید ده هزار نفر به او اقتدا کردند! یک نماز جماعت ده هزار نفری! یک چنین نماز جماعتی اقامه کردند بعد هم در تعقیبش رفتند تا امام حسین علیه السلام را بکشند که زودتر بروند بهشت! به هر حال این مسئله مهمی است که خیلی ها آن را مورد غفلت قرار می دهند یا ذکری از آن نمی کنند یا از این سخن می گویند که اسلام دین رحمت است و ما با همه دوستیم، برای همه مهربانیم، با کسی دشمنی نداریم و با همه آشتی می کنیم، در اینجا غفلت می کنند و در دام دشمنان می افتد و اصل دینشان را از دست می دهند. شاید به همین مناسبت باشد که در این آیه شریفه، اول روی این نکته تکیه شده که «اشدّاء علی الکفار» باید دشمن را بشناسیم و نسبت به او موضع سخت داشته باشید، بعد نوبت می رسد به مهربانی و دوستی با خودی ها؛ آن یکی مهم تر است.

اصلی ترین علت آسیبها: دشمن ناشناسی

در زمان خودمان هم اگر دقت کنیم از آن وقتی که – بیشتر از پنجاه سال قبل – امام نهضت را شروع کردند تا پیروزی انقلاب و در طول سی و شش سالی که از انقلاب می گذرد، آفت هایی که برای انقلاب واقع شده، اگر نگوییم همه اش، اکثر آن برای این بوده که عده ای در دام دشمن افتادند. شاید از همان روز اول پیروزی انقلاب و مسئله انتخابات ریاست جمهوری در دام دشمن افتادیم. مرم کسی را با اکثریت قابل توجهی انتخاب کردند که خود امام فرمود من به او رأی ندادم، اما یکی از بهترین مبلغین آن فرد از بیت خود امام بود. بچه های خود امام، دخترهای خود امام، دامادهای خود امام. خب، امام هم مصلحت نمی دیدند مخالفت کنند و بنابراین نبود که شخصاً در این کارها دخالت کنند، اگر می خواستند اقدام کنند آفات زیادی داشت؛ امام این همه آزادی به همه داد اما به دیکتاتوری متهم اش کردند! اگر در این کارها هم دخالت می کرد که دیگر حساب روشن بود. پس قدم اول ریاست جمهوری ما پایه اش سست بود و بالاخره طولی نکشید که آن فرد بعد از آن فسادها و خیانتهایی که انجام گرفت با لباس زنانه فرار کرد. در دوره های بعد هم کم و بیش ضعف هایی وجود داشته که البته حالا ما در مقام قضاوت نیستیم و بحث ما هم بحث تاریخی و تحلیل تاریخ نیست؛ اما اگر بررسی کنیم که چرا ما ضربه خورده ایم، شاید به همین نتیجه برسیم که به دلیل دشمن ناشناسی بوده است. دشمن را درست نشناختیم.

اگر یادتان باشد اوایل انقلاب بعضی افراد از بیت امام با رهبر مجاهدین عکس می گرفتند و عکس شان منتشر می شد و چنان وانمود می شد که مثلاً فرزند امام یا بعضی از بستگان امام همراه با طرفداران مجاهدین هستند. یا حتی بعضی از بزرگانی که سابقه انقلابی داشتند و واقعاً هم زحمت هایی برای انقلاب کشیده بودند و صادقانه هم زحمت کشیده بودند، به اشتباه مجاهدین را می گفتند اینها فرزندان ما هستند، نور  چشمان ما هستند! در حالی که از ناحیه اینها (منافقین) چه آفت هایی از همان اول که نظام هنوز سامانی نگرفته بود ایجاد شد و اینها چه ضربه هایی به اسلام زدند و چه کسانی را از ما گرفتند؛ کسانی مثل مرحوم آقای مطهری، آقای مفتح و دیگران. همین ها (منافقین) فرزندان عزیز این بزرگان بودند. و تا امروز وقتی شما حساب کنید، هرجا ما ضربه خورده ایم در راستای همین عامل بوده است که بنا به دلایلی توده مردم، دشمن را درست نشناخته اند و علت نشناختن شان هم بعضی خواص بوده اند که کار را مشتبه می کردند.

اگر دشمنان در لباس دوست را می شناختیم ….

بنابراین با درس گرفتن از این آیه شریفه و با الهام گرفتن از روح رسول الله (صلی الله علیه و آله)، ما باید به این مسئله اهمیت کافی بدهیم. باید سعی کنیم دشمن هایی که برای اسلام و انقلاب وجود دارند را خوب بشناسیم. گاهی دشمن خیلی آشکار است، شمشیر را از رو بسته و آماده جنگ است که همه می فهمند او دشمن است؛ تشخیص این، خیلی مشکل نیست؛ آدم در مقابلش موضع می گیرد؛ اگر هیچ کاری هم نتوانست بکند، فرار می کند؛ اما آن وقتی دشمن، خطرناک است که در لباسِ دوست باشد. ماسک دوست به چهره بزند اما باطنش دشمن باشد. تعبیری که در روایات وارد شده این است: «یَلبسون مُسوک الکِباش و قلوبُهم قلوبُ الذِّئاب» لباس میش می پوشند اما قلبشان قلب گرگ است. شناختن اینها واجب تر از شناختن دشمنانی است که با شمشیر برهنه به جنگ می آیند یا می گویند با بمب اتمی نابودتان می کنیم. آنهایی که در ظاهر، لباس دوست تنشان است و اظهار محبت و همراهی می کنند اما باطنشان خراب است را باید شناخت و به صورت صحیحی نیز کسانی که آنها را می شناسند باید به دیگران معرفیشان کنند؛ البته نه به صورتی که دشمنان بتوانند بهره برداری کنند. اگر این کار از صدر اسلام بوسیله خواص اصحاب انجام گرفته بود، ما امروز روزگاری دیگر داشتیم. در انقلاب هم اگر ما از روز اول دشمنان را خوب شناخته بودیم خیلی ضربه ها را نمی خوردیم. شهادت آقای مطهری و آقای بهشتی برای جامعه ما مسأله کمی نبود، هنوز هم ما ارزش اینگونه شخصیت ها را آنطور که باید و شاید نشناخته ایم، ولی آنها را براحتی از دستمان گرفتند. و همچنین بزرگان دیگری که در همان سالهای اول انقلاب در کوچه و خیابان به شهادتشان رساندند؛ اخیرا هم همان بلاها را بر سر دانشمندان هسته ای و دیگران می آورند.

راحت طلبی، علت عدم موضع گیری در برابر دشمن

در زیارت عاشورا که همه ما هم بلد هستیم و می خوانیم، اول، لعن است بعد سلام؛ این هم تطبیق می کند بر همان آیه قرآن که اول «اشداء علی الکفار» را بیان کرده، بعد «رحماء بینهم»، یا کلمه تحید که اول «لا اله» آمده، بعد «الّا الله».

خب؛ این نکته را همه ما می گوییم و هر عقلی هم می فهمد که همینطور است اما در عمل می بینیم که کوتاه می آییم؛ علی رغم اینکه قبول داریم باید این کار را انجام داد اما در عمل آنطور که باید و شاید به دشمن شناسی و موضع گیری در مقابل دشمن اهمیت نمی دهیم. این امر، دلایل زیادی دارد؛ اصولا اینطور موضع گیریهایی که – به تعبیر آقایون – خشونت در آن باشد با طبع آدمیزاد نمی سازد. انسان دلش می خواهد راحت و آرام و با همه دوست و صمیمی باشد؛ اینکه با کسی اخم کند و تند حرف بزند، بر خلاف خواسته اولیه آدم است. علاوه بر این، اینگونه اخمکردنها یک تبعاتی هم به دنبال دارد؛ فقط یک اخم کردن نیست؛ بعدش بالاخره زد و خورد و کتککاری دارد؛ تهمت شنیدن دارد؛ عوامل نفوذیای هستند که محرومیتهایی و مشکلاتی ایجاد می کنند و دردسر درست می کنند و طبع آدمیزاد به گونه ای است که دنبال دردسر نمی رود؛ آدم دلش می خواهد آرام باشد؛ حتی اگر دشمن هم باشد او دنبال کار خودش باشد ما هم پی کار خودمان؛ درگیریای نباشد. پس اینکه آدم بخواهد فکر کند که دشمنان را بشناسد و بفهمد چگونه در مقابلشان موضع گیری کند و عملاً رفتارها و برنامهای برای مبارزه با آنها داشته باشد، به این راحتی انجام نمی گیرد.

مسجد می سازند تا اسلام را نابود کنند!

یکی از مواردی که قرآن درباره اهمیت دادن به این مسأله به ما یاد می دهد، داستان مسجدی است که بعد از مسجد قبا عدهای در مدینه ساختند؛ کسانی به نام اینکه بالاخره در شهر مدینه یک مسجد، کافی نیست و کسانی هستند که راهشان دور است و به نماز نمی رسند، باید یک جایی باشد که به محلشان نزدیک تر باشد تا بتوانند نمازشان را اول وقت بخوانند، پیشنهاد کردند در آن طرف شهر مسجدی بسازیم تا مردم به نمازشان زودتر برسند و از نماز جماعت محروم نشوند. قرآن در این باره می فرماید اول، باید این مسجد را خراب بکنید؛ نمی گوید ابتدا نروید در مسجد، می گوید اصلاً مسجد را خراب کنید. و نه فقط خراب، بلکه بالاتر از این، آنجا را مزبله کنید! جایی که مسجد ساختند را شما باید مزبله کنید. اسم این مسجد را قرآن میگذارد مسجد ضرار؛ می گوید این مسجد را درست کرده اند برای اینکه «صدّ عن سبیل الله» کنند! اسمش مسجد است، ولی راه خدا را می خواهند ببندند. یعنی از همان اول به ما یاد می دهد حواستان جمع باشد. گاهی برای نابودی اسلام مسجد هم می سازند. نظایرش هم در تاریخ زیاد است؛ در همین دوران انقلاب ما چیزهایی داشتیم که حالا من دوست ندارم با یادآوری آنها خاطر شما را تلخ کنم. راجع به یک موضوعی بود بارها امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود آن آقا را نجاتش دهید، دولت (رژیم پهلوی) دارد فریبش می دهد و همینطور هم شد آخرش. ظاهرش آنقدر ظاهر فریبنده ای بود که یکی از بزرگان بسیار باتقوای متدین می گفت آخر آنجا شراب خانه که نیست چرا امام اینقدر حساسیت دارد؟! امام می گفت نگذارید این کار بشود اما علمای بزرگی – که بسیار باتقوا بودند و واقعا از افراد نمونه بودند در تقوا وحسن نیت و اخلاص و ارادت به امام – می گفتند چرا امام راجع این موضوع اینقدر حساسیت نشان می دهد؟! تعبیرشان این بود: آخَر شراب خانه که نیست! چرا امام مخالفت می کند؟ اما امام همینطور می فرمود که این آقا را نجاتش دهید، دربار دارد اینها را فریب می دهد.

رهبر انقلاب بصیرت را وارد ادبیات انقلاب کردند

درک کردن اینطور چیزها بسیار لطیف و پیچیده است و هر کسی براحتی درک نمی کند. خطر هم از همین جاها ناشی می شود. اینکه مقام معظم رهبری اینقدر کلمه بصیرت را بکار می برند و روی آن تکیه می کنند و به اشخاصی که به ایشان گاهی بیادبی هایی می کنند می گویند شما مشکلتان همین نداشتن بصیرت است، به همین دلیل است. و این در ادبیات ما قبل از این مطرح نبود؛ کسی که این را وارد ادبیات انقلابی کرد مقام معظم رهبری بودند و حالا مکرر روی آن تکیه می کنند. بزرگان از علمایی که واقعاً ما از عمق دل به اینها عشق میورزیدیم، نه تنها پشت سرشان نماز می خواندیم بلکه به آنها تبرک هم می جستیم، آنها می گفتند که امام چرا اینقدر مخالفت می کنند با این موضوع؟ آن آقا که شراب خانه درست نکرده، چرا امام مخالفت می کنند؟ اما امام می دانست این یک بذری است که بعدها چیزهای دیگری از درونش در می آید. از همینجا باید در نطفه خفه اش کرد و جلوی رشدش را گرفت هر چند  ظاهرش ظاهر مطلوب و دینی است.

سیاستمداری که ۴۰ سال است اشتباه نکرده!

قصدم این بود اشاره کنم که این موارد منحصر به زمان پیغمبر یا قضیه مسجد ضرار نبود؛ امروز هم می تواند مصداق داشته باشد. در این مسیر ما باید سعی کنیم از خدا بخواهیم، عقلمان را هم به کار ببریم، از تجربیات هم استفاده کنیم و بالاتر از همه از رهنمودهای مقام معظم رهبری بخصوص بهره بگیریم و فرمایشات ایشان قطب نمای ما باشد. ببینیم انگشت اشاره ایشان به کدام طرف حرکت می کند. ما کسی که بهتر از ایشان دارای بصیرت باشد، نمی شناسیم؛ نه این که یک ادعا باشد، زندگی چهل ساله ایشان این را نشان می دهد. شما تاریخ چهل ساله زندگی یک سیاست مدار را در نظر بگیرید، چند تا نقطه ضعف درونش پیدا می کنید؟ کجا کسی را پیدا می کنید که در طول چهل سال در مهمترین پست های کشور و در حساسترین دقایق تاریخ اشتباه نکرده باشد؟ دیگران اشتباه کرده اند اما ایشان اشتباه نکرده است؛ چند نفر  اینطوری سراغ دارید؟ واقعاً این چه نعمتی است خدا به ما داده؟! حالا (درست است) ما چشممان را ببندیم و بگوییم خب بالاخره معصوم که نیست اشتباه هم دارد؟! خب، پزشک هم معصوم نیست، وقتی چندتا پزشک یا پزشک حاذقی نسخه ای می دهد و می گوید این دارو برای شما کشنده است و از این نباید استفاده کنید، آنجا هم می گوییم پزشک که معصوم نیست! من اگر دلم بخواهد می خورم!! آیا از یک پزشک کمتر است کسی که چهل سال یک چنین تجربه ای دارد؟

ما کمک های الهی و غیبی را هم بگذاریم کنار، «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه» (را درنظر نگیریم)؛ قرآن تصریح می کند کسانی که در راه خدا فداکاری کنند و مطیع امر خداوند باشد، خداوند «أیّدَهُم بِروحٍ مِنه»؛ این تعبیری است که درباره حضرت عیسی آمده است، می گوید مومنینی که به درستی اطاعت پیغمبر کنند و در مقام بندگی باشند، خداوند اینها را با روح خاصی تایید می کند. همینطور روایات متعددی که با سندهای معتبر در اصول کافی و کتابهای دیگر آمده، با این مضمون که اگر کسی مقید باشد به دستورات خدا و واجبات و نوافلش را انجام دهد خداوند می فرماید: «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» من می شوم چشم و گوشش، خدا این را می فرماید. نمی گوید بینایی به او می دهم، یا نگهش می دارم تا اشتباه نکند، می گوید اصلا خودم می شوم گوشش، «کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ به و بَصَرُهُ الّذی یُبصِر به و یَدَهُ الّتی یَبطِش بِها» خود من می شوم دست او، حرکتی که او می کند حرکت دست من است. حال اگر از همه این ها هم صرف نظر کنیم، شما چهل سال زندگی یک فردی را ببینید چند اشتباه داشته است؟ کجا موضعی بوده که شما می توانید اثبات کنید اینجا او اشتباه کرده است؟ در حالی که در کنارش و دوستانش را ببینید؛ هر روز سخاوتمندانه اشتباه می کنند! به روی مبارکشان هم نمی آورند! امروز یک کاری می کنند بعد فردا ضدش را انجام می دهند؛ یک حرفی را امروز می زنند، فردا انکارش می کنند؛ انگار نه انگار که کسی حرفی زده، نه خانی آمده و نه خانی رفته!

کسی که در طول چهل سال در حساس ترین پست های دوران انقلاب، یک جا را نمی شود نشان داد که اینجا حتماً ایشان اشتباه کرده، این شخص را مقایسه کنید با کسانیکه عرض کردم هر روز اشتباه می کنند؛ اشتباهاتی که همه دنیا هم می فهمند حالا آنها روی مبارکشان به گونه ای است که به روی خودشان هم نمی آوردند آن یک حرف دیگری است، ولی همه دنیا می فهمند این کار تناقض یا اشتباه بوده است.

صدقه هر روزه برای شکر نعمت وجود رهبر انقلاب

به هر حال این درسی است که ما باید از این آیه شریفه بگیریم در این شب و فکر می کنم آن چیزی که قلب مقدس پیغمبر اکرم را شاد می کند این است که این درس را درست فرا بگیریم. به برکت پیغمبر اکرم است که فرزندشان، امروز راهگشای جامعه ماست و خدا به برکت او بلاها را از ما دور می کند، آبروی ما را حفظ می کند، اصلا کیان جامعه ما بستگی به این شخص پیدا کرده است. قدر این نعمت را بدانیم، هر روز برایش دعا کنیم، صدقه بدهیم، الحمدالله مردم ما واقعا قدردان هستند، مردم ما که می گویم یعنی همین توده های متدین؛ در همین قم کسانی هستند از قشر متوسط و ضعیف که هر ماه برای سلامتی مقام معظم رهبری یک شتر قربانی می کنند.

 ما هم سعی کنیم که به سهم خودمان شکر این نعمت را بجا بیاوریم و این نصیحت را – که بصیرت در دین داشته باشیم و برای کسب این بصیرت از رهنمودهای ایشان استفاده کنیم –  فراموش نکنیم، این مسئله ای حیاتی است.

کسانی هستند به احتمال قوی هیچ غرضی هم ندارند، صرف اشتباه است، اما بذری را می کارند که نتایج بسیار بدی به بار خواهد آورد خدا شرشان را کم کند و آفتشان را به خودشان برگرداند و مردم را از آفاتشان حفظ کند. و سعی کنیم دشمن را در قیافه های مختلف بهتر بشناسیم، گول قیافه های ظاهری را نخوریم.  گول سوابق گذشته را نخوریم، خب شما همه تان می دانید کسانیکه در تغییر مسیر حکومت اسلامی از روز رحلت پیغمبر نقش داشتند جزو اولین کسانی بودند که ایمان آوردند جزو هشت یا دوازده نفری بودند که قبل از همه ایمان آورده بودند به پیامبر. شمر بن ذی الجوشن از کسانی بود که در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام با معاویه می جنگید و امثال او کسان دیگری هم بودند. ما باید افراد را بهتر بشناسیم، انحرافات را بهتر بشناسیم و سعی کنیم خودمان مبتلا نشویم و دیگران را هم تا آنجا که می توانیم از این انحرافات بر حذر بداریم و روشنگری کنیم. وفّقنا الله و ایاکم ان شاءالله، والسلام علیکم و رحمه الله.

13921030000334_PhotoA

آقای هاشمی به قطار انقلاب بازگردید/ «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی شما بود/آتش فتنه‌ای که می‌افروزید، اول دامان شما را فراخواهدگرفت

حسین فدایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس در پی تندتر شدن مواضع اکبر هاشمی رفسنجانی، «رنجنامه تاریخی» خطاب به وی منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی «رنجنامه تاریخی»  منتشر کرد.

متن کامل این رنجنامه بدین شرح است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿۱﴾ مَلِکِ النَّاسِ ﴿۲﴾ إِلَهِ النَّاسِ ﴿۳﴾ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿۴﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿۵﴾ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ ﴿۶﴾

 رنج‌نامه

حضرت آقای هاشمی رفسنجانی

با عرض سلام

مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.»

آری؛ این حرف شما کلام حقی است که از آرمان­ های انقلاب اسلامی، امام راحل و رهبر معظم انقلاب و شهدا و مردم انقلابی ایران عزیز نشأت گرفته شده است.

با این حال، مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده­اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد.

این سطور را با ذکر خاطره ای مشترک از شما و خودم آغاز می کنم، به امید انکه برای همه ما عبرت آموز باشد. در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته­اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم.

با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. به ‌علت شرایط و سرعت زیاد حرکت انقلاب فقط از این رفتارها و عملکردهای شما متعجب و متحیر بودیم و روی این نکات تمرکز نمی‌کردیم (که ای‌کاش تمرکز می­کردیم).

آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند.

آقای هاشمی

 تئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید …  .

البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم …

جناب هاشمی

حضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.

سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و … رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و… امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!!

وای بر ما. این تذهبون؟

به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!

آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش می‌رسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )

در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد.

جناب آقای هاشمی!

برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟

توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟

وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می­شد می­گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می­کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین.

جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد!

آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!!

و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست.

شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.
شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.
شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.
شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.
شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند
شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند
شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.
شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.

اما در مقابل چه کردید؟

و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از:

اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.
برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.
بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.
در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.
در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!

و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.

پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و… زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند.

جناب آقای هاشمی

ملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا.

پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد.

القصه؛

ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد.

مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود.

جناب آقای هاشمی

چه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟!

به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن­چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید.

جناب آقای هاشمی

چه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و … .

و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود.

در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.

جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.»

البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم.

وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.

پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟!

آقای هاشمی

چه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده‌اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید.

خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود.

دردمندانه عرض می‌کنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد.

قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن­که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این­همه بر فرض این­که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان­ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان­هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان­ها، خیابان­ها و دانشگاه­ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می­گفتید چرا که فرزندانتان میدان­دار این صحنه­ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید:

سر چشمه شاید گرفتن به بیل                               چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

و حال آن­که شما از همه­ی این­ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه­گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می­سوزاندند و به سمتی می­بردند تا سوریه­ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه­ی قدرت­طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه­ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه­ی نظام بود.

فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم.

کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید.

در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند.

به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟!

آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می­داند!

قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟!

چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه­ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت­های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟!

همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و…اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟!

ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟

وقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد.

جناب هاشمی

متاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد.

جناب هاشمی

 چگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی­عصر(عج) هستید در صورتی­که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی­ها و جرم­های فرزندان شما شایسته­ی ملت مظلوم ایران است که این­گونه حامیشان هستید.

برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال­های اخیرتان دارم:

۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم.  برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود… یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.»

و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!)

با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع  حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست.

۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.»

تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟

۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.»

پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»

این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده می‌شد.

مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!»

و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»

امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟!

گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»

حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟!

و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند.

۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.»

ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید.

مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.»

و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند»

اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟

۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد… تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.»

این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟!

۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.»

چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟!

۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.»

این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!

حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند.

۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی “قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی” است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم».

حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که “عبدالحسین هراتی­فرد” فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند.

آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجانی شده‌اند.

البته ما قبول داریم اگر این انقلاب با اندیشه امام و رهبری پیش می رفت و برود دهها برابر این پیشرفت داشتیم. ولی چرا نمی شود؟ چه مانعی وجود دارد؟ به اعتقاد ما تردید اصحاب انقلاب مانع است. به نظر ما دشمنان خار شما و نظام سلطه مانع هستند. به نظر ما عناصر نفوذی و ضد انقلاب و فتنه گران مانع هستند. به نظر ما همان دشمنان دیروز امام(ره) و امروز رهبری که اطراف اصحاب انقلاب و بعضی خواص لانه کرده اند مانع تحقق آرمانهای امام و شهدا و رهبری هستند .

۹- مع‌الأسف باید گفت خاطرات و اظهارات شگفت‌آور و جنجالی شما، گاه در سطح بین‌المللی نیز برای جمهوری اسلامی ایران هزینه‌زا بوده است. برای مثال چندی پیش در مصاحبه با سایت امید هسته‌ای با طرح جملاتی دشمن‌شادکن مدعی شده‌اید: «در سفر پاکستان می‌خواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند» و یا در ادامه گفته بودید: «در سال ۶۱ ذهنیت ما این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و نیز از شما در این مصاحبه نقل شده است که «درست است که ما اجازه رفتن به‌طرف سلاح هسته‌ای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است.»

نیاز به یادآوری نیست که این گونه اظهارات موجب شوق و شعف رسانه‌های صهیونیستی شد، به‌طوری‌که آن‌ها مدعی شدند این سخنان سند تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای است.

در همین راستا روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت: «رئیس‌جمهور پیشین ایران اعتراف کرد که ایران همواره، به‌طور پنهان‌کارانه‌ای به دنبال بمب اتمی بوده است. اکبر هاشمی هدف از برنامه هسته‌ای ایران را بازدارندگی در سایه جنگ طولانی‌مدت با عراق اعلام کرده است.»

پایگاه رادیو سراسری رژیم صهیونیستی نیز در گزارشی با عنوان «گزارش‌ها نشان می‌دهد یک رئیس‌جمهور سابق اعتراف کرده ایران به دنبال بمب هسته‌ای است» نوشت: «رفسنجانی در مصاحبه‌ای گفت که برنامه هسته‌ای ایران با قصد کسب قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای شروع به کارکرده است و گفته که «اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هسته‌ای استفاده کند، داشته باشیم.»

همچنین روزنامه صهیونیستی «تایمز اسرائیل» نیز با انتخاب این تیتر که «یکی از سران پیشین ایران اعتراف کرده ایران به دنبال سلاح هسته‌ای بوده» نوشت: «بر اساس گزارش‌های رسیده، آن‌ها، این برنامه را در حین جنگ با عراق برای ایجاد بازدارندگی شروع کردند.»

۱۰- در کنار تمام اظهارت فوق، شاید گفتگوی اخیر شما با روزنامه معلوم‌الحال آرمان و چندپاره کردن فضای آرام کشور و تهدید دوباره نظام اسلامی به بحران آتی، قدم دیگری در اجرای پازلی باشد که نشان می‌دهد هاشمی رفسنجانی در حال تکمیل آن است.

جنابعالی در این گفتگو با اشاره به اعتماد مردم به نظام اسلامی (که معلوم نیست منظور از این مردم چه کسانی هستند) و با پیش کشیدن رضایت مردم از نتیجه انتخابات و ربط ان به فضای امن کشور می‌گویید: «دلیل عمده این امنیت را باید در علاقه مردم به وطن و انقلابشان دید. چون اگر مردم علاقه‌مند نبودند، پنجره‌های زیادی برای حضور دشمن وجود داشت و دارد، علاقه مردم فضا را از نفوذ دشمنان تا حدود زیادی حفظ می‌کند. یکی از عوامل رضایت مردم این است که احساس می‌کنند، سرنوشتشان دست خودشان است. معنایش همان است که انتخابات پرشور و حضور هر چه بیشتر مردم، نشان علاقه و امید مردم به کشورشان است و این مسئله خیلی‌ها را مأیوس می‌کند.» حال آن­که در یکی از دیدارهای خود و جمعی از فعالان سیاسی به ما گفتید: « فرق من با رهبری در آن است که ایشان می خواهند مشارکت حداکثری باشد اما من می گویم اگر دموکراسی را قبول داریم نمی توان بدون دموکراسی مدیریت شده کار کنیم!» و اینقدر این موضع شما بین سیاسیون مشهور بود که جنابتان به انتخابات کنترل شده اعتقاد دارید و ما نمی­دانیم که چرخش مواضع شما را باید چگونه تحلیل کنیم؟!

شما در این مصاحبه همچنین پا را فراتر گذاشته و رسماً و علناً پروژه دو پاره سازی جامعه در آستانه انتخابات را کلید می‌زنید و با دسته‌بندی مردم به “این طرفی‌ها” (طرفداران دولت و نیروهای فرهیخته و جوانان و تحصیل‌کرده‌ها که مرجع شده‌اند!) و “آن‌طرفی‌ها” (که نیاز به حاکم‌شدن عقلانیت دارند! و فضای امن را ناامن می‌کنند!) می‌گویید: «آنچه که ما هم می‌فهمیم و گزارش‌هایی هم که به ما می‌دهند، این است که امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات دو سه دوره گذشته است؛ علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند و باید این را دلیل خوبی بگیریم. به‌علاوه خیال مردم جمع است. چون “طرفداران دولت” و “طرفداران نیروهای فرهیخته” می‌دانند که در “این‌طرف” اشکالی وجود ندارد و “دیگران” هم نمی‌خواهند در این بخش بیایند. البته آن‌ها هم نمی‌خواهند این کار بشود لذا در “طرف دیگر”، “محدودیت‌هایی” وجود دارد. امیدوارم در “آن‌طرف” هم “عقلانیتی” حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به جهت خیالات واهی “ناامن” نکنند و “بگذارند هر چه مردم می‌خواهند اتفاق بیفتد” چون اگر این اتفاق بیفتد، “امنیت” ما پایدار می‌شود».

یعنی اگر مردم مورد نظر شما که در نامه بدون سلام در سال ۸۸ به آن‌ها اشاره کردید، این بار هم از عملکرد شورای نگهبان و یا از نتیجه انتخابات احساس رضایت نکنند، بحران نه تنها در سطح داخل بلکه به سطح منطقه‌ کشیده می‌شود و این بار تکفیری‌ها و داعشی‌ها وارد کشور می‌شوند و شما از الآن در حال هشدار به تمامی نهادها هستید، حال‌آنکه باید از جنابعالی سؤال کنیم اگر این بار هم اطلاع شما از آتش بحران آینده درست از آب دربیاید، مردم و مسئولان نظام از خود نمی‌پرسند هاشمی رفسنجانی چه ارتباطی با تکفیری‌ها و داعشی‌های مورد حمایت عربستان، آمریکا، ترکیه و اسراییل دارد؟ و اساساً با خوش بینی به حرفهای شما نگاه کنیم چرا چنین در جامعه التهاب ایجاد می کنید؟ چرا می خواهید ناامنی مسئله و دغدغه شود؟!

آقای هاشمی

آنچه ذکر شد، گوشه‌ای از تطور جنابعالی در دهه هفتاد، هشتاد و نیم دهه نود بود، تطوری که می‌توان از آن به‌عنوان تغییرات نگرشی هاشمی رفسنجانی درگذر تاریخ، یادکرد حال‌آنکه شما ادعا دارید من تغییر نکردم.

به نظر می‌رسد جنابعالی، “سیاست تردید” را یک‌بار در دوران جنگ عملیاتی کردید و به‌واسطه اعتمادی که فرماندهان جنگ به شما داشتند، ماجرای قبول قطع‌نامه را کلید زدید، بعد از دوم خرداد و در میانه دهه هفتاد، توانستید آن‌هایی که معتقد به فرستادن اندیشه امام به موزه‌های تاریخ بودند و حتی دشمنی آشکار با شما داشتند را به‌گونه‌ای تحمل و جذب کنید تا در دهه هشتاد بتوانید به کمک آن‌ها، سیاست تردید نسبت به‌سلامت انتخابات را در سال ۸۸ کلید بزنید تا جایی که تردید در قشر نخبه کشور تأثیراتی داشت و همین تردیدها باعث شد تا نخبگان در حوادث ۸۸ و فتنه بعد از انتخابات، نمره قبولی کسب نکنند لکن مردم در نهم دی سال ۸۸ نشان دادند هنوز همان مستضعفینی هستند که با امام خمینی (ره) بر سر آرمان‌های این انقلاب بیعت ناگسستنی داشته و دارند.

در حوادث سال ۸۸، به‌غیراز فتنه‌گری دشمنان و فریب‌خوردگان داخلی، دشمنان خارجی و شناسنامه‌دار انقلاب نیز وارد میدان شدند و عملاً دشمن داخلی و خارجی بر یکدیگر منطبق شدند.

در انتخابات جدید و به‌واسطه مسئله هسته‌ای، همگان معترف‌اند مدعیان قانون مداری در سال ۸۸، بازهم نیاز به کمک و حمایت طرف خارجی دارند و طرف غربی نیز به‌خوبی می‌داند ضرباتی که در سال‌های اخیر و به‌خصوص در منطقه از محور مقاومت دیده است، متأثر از تدبیرهای ولی‌فقیه زمان است، لذا باید برای موفقیت و رسیدن به اهداف آتی، با جایگاه و شخص رهبری وارد جنگ شود، رقابتی که نیاز دارد به‌واسطه سرپل‌های ایجاد شده در داخل، عملیاتی شود.

بعید است شما ندانید که نفوذ آمریکایی و بزک کردن چهره آمریکا در این سطح با چه هدفی است. آنها در راهبرد خود باید سیاست تردید و اعتماد به آمریکا، از قشر نخبه را، وارد فضای مردمی و کوچه و بازار کنند و برای این مسئله، نیاز دارند تا انتخابات خبرگان رقابتی جلوه کند تا با استفاده از تاکتیک تحریم هراسی، به مردم بگویند مشکل اصلی در مدیریت کلان کشور است لذا باید برای رهبری تصمیم‌گیری شود و رقابت اصلی در مجلس خبرگان است، اینجاست که بحث شورای رهبری، بحث نظارت بر رهبری، بحث دوقطبی کردن فضای جامعه در نزدیکی انتخابات خبرگان، علامت سؤال‌ و نگرانی‌های جدی در ذهن دلسوزان ایجاد می‌کند و نمی خواهند هاشمی رفسنجانی بازی گر یا یکی از بازیگران این صحنه شود.

آقای هاشمی

هنوز فرصت باقی است. به پاس خدمات و مجاهداتی که داشته اید خواهش می­کنم بروید و پیام های تاریخی حضرت امام خمینی ( ره) در رابطه با آقای منتظری را مطالعه کنید. خصوصاً پیام به اولین خبرگان رهبری و پیام سال ۶۵ به آقای منتظری و پیام به ملت ایران ابتدای سال ۶۸ و پیام عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری در ۰۶/۰۱/۶۸ که سراسر درس و عبرت است، گویی برای امروز صادر شده.

 جناب هاشمی

شما که مرتباً دم از عقلانیت و دوری از ایجاد هزینه با اظهارات غیرلازم می‌زنید، چطور به خود اجازه دادید که با طرح چنین جملات نسنجیده‌ای برای دشمن مستندسازی کنید. هیچ بعید نیست که دشمنان قسم‌خورده این ملت چند صباح دیگر نظام اسلامی را با استناد به همین جملات شما به چالشی جدید وارد کنند؛ در آن صورت چه جوابی برای ملت ایران، تاریخ، آیندگان و از همه مهم‌تر در پیشگاه خداوند متعال خواهید داشت.

جناب هاشمی

آنچه تقدیم شد اشاراتی به مواضع و عملکرد شما بود و قطعاً همه ممکن است اشتباه کنند و متوجه شوند و جبران کنند و این اشکال ندارد . ولی آنچه مورد مذمت است، این است که فرد یا افرادی در شأن و منزلت شما مواضع یا عملکردی داشته باشند که، نقطه­ای نبوده بلکه دائماً تکرار شود و از حالت نقطه به خط تبدیل شود و بر آن اصرار ورزد. لذا از باب توصیه به حق از شما می خواهم بخاطر خدا با خدای خود خلوت کنید. به اهل بیت معصومین(ع) توسل جویید و مواضع خود را با امام(ره) عزیز و رهبر معظم انقلاب که هر دو نائب حضرت ولی­عصر(عج) هستند و شما از متصل شدن این انقلاب به نهضت جهانی ایشان سخن گفتید، مرور و مطابقت نمایید و با شهامت آنچه مغایر مبانی انقلاب و این دو بزرگوار در فکر و عمل شماست در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی و حضرات معصومین(ع) توبه کنید و در پیشگاه ملت ایران مواضع خود را اصلاح کنید و به قطار این انقلاب برگردید. والله امت حزب ا… و مردم انقلابی ایران از این بازگشت خشنود می شوند، روح امام راحل(ره) خشنود می شود، قلب رهبری شاد می گردد، دشمنان، نظام سلطه و ایادی داخلی و خارجی شان ناکام مانده و ضربه اساسی را می خورند و خط نظام سلطه، نفوذ، فتنه و انحراف در داخل کور می شود و قطار انقلاب به سمت آرمانهای بلندش با سرعت بیشتر به حرکت در خواهد آمد. ولی اگر چنین نکنید، خدایی ناکرده آتش فتنه­ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی­معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان « ظلم بزرگی » که به امام (ره) و شهدا و رهبری و ملت ایران در اثر فتنه سال۸۸ و بعد از آن شد تا اندازه ای جبران کنید.

به قول خودتان :

سر چشمه شاید گرفتن به بیل                               چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

خدایا به ما توفیق ده که یک لحظه از مسیر امام (ره) و رهبری و شهدا جدا نشویم.

خدایا به ما توفیق ده که یک لحظه از مردم مظلوم و محروم و مستضعف جدا نشویم.

خدایا ما را از شرّ ظواهر دنیا و قدرت طلبی و اشرافیت و تکبّر نجات ده.

خدایا ما را از شرّ ظواهر پرزرق و برق دنیا و قدرتهای جهانی نجات ده.

خدایا ما را از شرّ خنّاسان و دجّالها و شیاطین و نفس اماره و شبکه نفوذ نجات ده.

خدایا ما را از شرّ اطرافیان ناباب و خودخواه که حاضرند برای تأمین منافع خود ملّتی را به آتش بکشند نجات ده.

خدایا مپسند که اصحاب امام (ره) به ملت ایران، به شهدا، به رهبری و به اسلام عزیز خیانت کنند.

خدایا شک و تردید نسبت به مکتب نورانی امام (ره) و رهبری و شهدا را از ما دور کن.

خدایا دنیا و آخرت ما را در مسیر محمّد (ص) و آل محمّد (ص) قرار ده و یک لحظه ما را به خود وا مگذار.

خدایا امام(ره) و شهدا و رهبری و در رأس آن حضرت بقیه الله الاعظم (عج) را از ما راضی و خشنود گردان.

والسّلام علی من اتّبع الهدی

فرزند کوچک امام خمینی (س)

سرباز رهبر

خادم ملت

حسین فدائی

به مناسبت سالگرد بزرگداشت یوم الله نهم دی

دی ۱۳۹۴

 

h2

در حاشیه دعوت روحانی به اسلامِ رحمانی به جای اسلام ناب

چرا جریان تحریف امام به جای معرفی اسلام ناب از کلیدواژه اسلام رحمانی استفاده میکند؟/ تاکید رهبر انقلاب بر لزوم معرفی اسلام ضد ظلم به جوانان اروپایی/ اسلامِ رحمت به مستضعفین یا مستکبرین؟

رهبر انقلاب: اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟… همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده.
رجانیوز- گروه سیاسی:  استفاده از کلیدواژه های انحرافی توسط مسوولین جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی،بار دیگر زنگ خطر تحریف امام(ره) را به صدا درآورد.
به گزارش رجانیوز، رئیس جمهور امروز در همایش وحدت اسلامی گفت: «اگر ما امروز می‌خواهیم به ندای پیامبر اسلام(ص) پاسخ مثبت دهیم، همه باید در حد خودمان در این شرایط فریادمان فریاد وحدت و پایان خشونت و معرفی اسلام رحمانی و سیره پیامبر برای جهانیان باشد و درنهایت باید به یکدیگر نزدیک شده و برای آینده دنیای اسلامی که به نفع همه ملت‌های اسلامی باشد کار کنیم.»
جریان تحریف امام(ره) و ارائه اصول وارونه
ارائه تفاسیر عجیب و نسخه های تقلبی از بیانات حضرت امام(ره) ، مقام معظم رهبری و اصول انقلاب اسلامی و طرح آن در محافل حساسی چون اجتماعات بین المللی توسط جریان تحریف امام(ره)، مسئله ای است که آیت الله خامنه ای و دلسوزان انقلاب اسلامی بارها نسبت به آن هشدار داده اند. اصرار این جریان و اجتهاد در برابر نص آنها با تکنیک هایی چون خاطره گویی های دو نفره و بی سند  باعث شده که رهبر انقلاب امسال و در سالگرد ارتحال امام(ره) ضمن هشدار علنی و بی واسطه به عموم مردم در خصوص جریان تحریف امام گفتند:« دشمن با اسلام مخالف است، چون اسلام نیروی مقاوم در مقابل این توطئه است، آنها با ملت ایران هم مخالفند، چون ملت مقابل آنها مثل کوه استوار ایستاده است.»
اسلام ناب هم ضد تحجر و افراط است هم ضد سکولاریسم و استکبار
طرح دوگانه هایی چون اسلام رحمانی-اسلام خشن و افراطی ، اسلام مذاکره-اسلام جهاد و مبارزه و اسلام شیعه-اسلام سنی،دلخواه استکبار و تحریف طرح اولیه و اصیلی است که حضرت امام در خصوص تبیین جدال دو اسلام،یعنی اسلام ناب-اسلام آمریکایی مطرح کرده است. این جریان با استعانت از این دست ادبیات گمراه کننده در صددند تا با طرح مکرر «اسلام رحمانی»، تعریف ناقص و غلطی از اسلام ناب ارائه بدهند. شاخصه های چون مبارزه با استکبار، مقابله با ظلم و ترویج فرهنگ شهادت، از ویژگی های اصلی اسلام ناب محمدی(ص) است که در تعریف اسلام رحمانی،به خشونت و افراطی گری! تعبیر میشود.طبق نص قرآن کریم،اصالت تعامل با دیگران بر دو چیز است:”ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن”.اما طرحی چون اسلام رحمانی میکوشد تا مبارزه صحیح با ظلم را نیز در مقابل اصل گفتگو قرار دهد و مصادیقی چون داعش و دیگر گروه های تروریستی را به عنوان پیکارجو معرفی کند!
اما موضع صریح رهبر انقلاب در قبال مطرح کنندگان کلیدواژه «اسلام رحمانی» و پرده برداری از اراده باطل آنها برای طرح ناقص حقیقت و اسلام ناب محمدی(ص)، چیزی نیست که بر کسی و خصوصا شخص رئیس جمهور  پوشیده باشد.این در حالی است که دکتر روحانی در همایش بین المللی وحدت اسلامی به تکرار دوباره این مفهوم پوچ آن هم برای شرکت کنندگان بین المللی این همایش اهتمام داشت. او کوشید تا اسلام رحمانی سیره پیامبر اعظم معرفی کند:
« اگر ما امروز می‌خواهیم به ندای پیامبر اسلام(ص) پاسخ مثبت دهیم، همه باید در حد خودمان در این شرایط فریادمان فریاد وحدت و پایان خشونت و معرفی اسلام رحمانی و سیره پیامبر برای جهانیان باشد و درنهایت باید به یکدیگر نزدیک شده و برای آینده دنیای اسلامی که به نفع همه ملت‌های اسلامی باشد کار کنیم.»
همچنین بررسی سخنرانی رئیس جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل نشان میدهد که همین مشی در عرصه های بین المللی سرلوحه دولت تدبیر و امید است.او در این سخنرانی حتی یکبار از واژگانی چون اسلام،دین و انقلاب اسلامی سخن نگفت.
چرایی مردود بودن استفاده از این کلیدواژه به عقبه تئوریک آن برمیگردد. همچنین رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با دانشجویان به مذمت استفاده کنندگان و مطرح کنندگان اسلام رحمانی به جای طرح واقعی اسلام ناب میپردازند:
«گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای به‌ظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله‌ی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده. بعضی‌ها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژه‌ای است برای معارف نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود.»
بازیگران رسانه ای نیز سعی در آن دارند که مخالفت حضرت آیت الله خامنه ای  با طرح این دست تعاریف را نشان از مخالفت ایشان به عنوان رهبر دینی با عطوفت و رحمانیت اسلام،  و تاکید جریانات تحریفی و به کارگیری این ادبیات توسط مسوولین را به عنوان ویژگی مثبت جمهوری اسلامی معرفی کنند. چنانچه پس از گلایه رهبر انقلاب از طرح مسائل انحرافی و تقلبی چون اسلام رحمانی سایت ها و نشریات ضدانقلاب به تکاپو  افتادند تا ضمن حمایت از نسخه بدلی اسلام،اسلام نابِ مخالف با استکبار را اسلام خشن! معرفی کنند. این در حالی است که مقام معظم رهبری در آن دیدار دانشجویی، وجهه رحمانی،عادلانه و صحیح از اسلام در رابطه با غیرمسلمانان را همان رفتار و گفتار  امیرالمومنین(ع) در خصوص زن یهودی ای که بواسطه سپاه یه ظاهر مسلمان معاویه مورد تعرض و دزدی واقع شده بود معرفی میکنند و ضمن یادآوری مبانی دینی و آیات قرآن کریم در خصوص رفتار با دشمنان اسلام، دانشجویان را  از به دام افتادن در تعاریف و تفاسیر غلط پیرامون اصول انقلابی توسط جریان تحریف امام(ره) بازمیدارند.
اخیرا محمد خاتمی از سران فتنه در دیدار با اعضای موسسه امام موسی صدر، او را در حالی نماد اسلام رحمانی و عطوفت با مردم مسلمان معرفی میکند که ترجیح میدهد از شخصیت مبارز،ضدصهیونیست و ضد استکبار او به عنوان الگو حرفی به میان نیاورد.چه آنکه انذار و مبارزه با استکبار اولین گامی است که انبیاء عظام در جهت تحقق عدالت در جامعه خود برمیداشتند.
این در حالی است که طرح کلان نظام جمهوری اسلامی در جهت معرفی اصول انقلاب،تاکید بر مبارزه با ظلم و ترویج فرهنگ مبارزه برای جوانان اروپا و آمریکاست چنانچه رهبر انقلاب در دیدار با اعضای خبرگان رهبری در اسفند ۹۳ و در حضور روحانی اشاره داشتند که:
« باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرف‌دار مظلوم و ضدّ ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیّت مبتهج میشود، به هیجان می‌آید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزه‌ای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت میکند، برنامه دارد و این را وظیفه‌ی خودش میداند. »
اکنون نیز و با ظهور و رشد گروه های تروریستی در کشور های اسلامی،عده ای برآنند تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند و داعش را دشمن مشترک ما با آمریکا معرفی کنند.البته سابقه ی این رفتار ها همچون همگرایی با آمریکا علیه طالبان در افغانستان یا علیه صدام در آمریکا مثبوت در تاریخ است.
n00000346-b

آیت‌الله میرباقری کاندیدای مجلس خبرگان رهبری شد

نماینده آیت‌الله محمدمهدی میرباقری دقایقی پیش با حضور در فرمانداری قم، وی را برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبت‌نام کرد.

گروه سیاسی- رجانیوز: نماینده آیت‌الله محمدمهدی میرباقری برای ثبت نام در انتخابات مجلس خبرگان رهبری در ستاد انتخابات قم حضور یافت.

 

وی رئیس فرهنگستان علوم اسلامی و از نظریه‌پردازان در باب نسبت بین علم و دین است و رویکردی نو در پایگاه وعظ و دلالت‌های زبانی، جهت‌داری علوم از منظر معرفت‌شناختی (مناظره)، گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی، بینش تمدنی، تقریری از کلام اجتماعی سید محمدمهدی میرباقری، جستارهایی در مبانی ولایت فقیه، نسبت اخلاق و فناوری اطلاعات، هنر، دین، تجدد از جمله تالیفات او است.

 

به گزارش تسنیم، آیت‌الله میرباقری داوطلب نمایندگی مجلس خبرگان رهبری از استان البرز است که ثبت‌نام خود را در قم انجام داد.

photo_2015-12-21_13-39-28

حجج اسلام آقاتهرانی و حسینیان در انتخابات خبرگان حضور می‌یابند/ «فتنه اکبر» در انتخابات خبرگان است نه مجلس!

انتخابات خبرگان این دوره از حساسیت ویژه ای برخوردار شده است. آگاهان سیاسی، فتنه پیش رو در این انتخابات را فتنه اکبر می بینند، برای همین معتقدند که هر کس توان دارد، باید خود را عرضه کند.
گروه سیاسی – رجانیوز: حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
انتخابات خبرگان این دوره از حساسیت ویژه ای برخوردار شده است. آگاهان سیاسی، فتنه پیش رو در این انتخابات را فتنه اکبر می بینند، برای همین معتقدند که هر کس توان دارد، باید خود را عرضه کند.
بالاخره بعد از اصرار دوستان، دو عزیز دیگر به جمع کاندیداهای انتخابات مجلس خبرگان اضافه می شوند. واقعا اگر برخی از کسانی که در طول ۳۷ سال بعد از انقلاب در کار اجرایی بوده اند و هیچ سابقه علمی شناخته شده ای هم قبل از آن ندارند و حتی سو سابقه سیاسی هم پیدا کرده اند و در این سالها با اغماض شورای نگهبان در مجلس خبرگان بوده اند، یا برخی از کسانی که در راستای فتنه اکبر شال و کلاه کردند که بیایند، مجتهد به حساب می ایند، چطور چهره های باسابقه علمی و سیاسی روشن نباید حضور پیدا کنند؟
واقعا اگر کسانی که شانیت و توان این کار را دارند، خود را کنار بکشند و میدان را در برابر فتنه اکبر خالی کنند، در برابر خدا حجت دارند؟ به سهم خودم از حضور این عزیزان تشکر می کنم.
779728_0

سخنان مهم آیت الله یزدی درباره مجلس خبرگان

مجلس خبرگان مهمترین بخش تشکیلاتی نظام جمهوری اسلامی است/ تعداد زیاد کاندیداها به نظر می‌رسد اهداف دیگری را دنبال می‌کند .

آیت‌الله محمد یزدی پیش از ظهر پنجشنبه در نهمین کمیسیون مشترک هیات رئیسه و روسای کمیسیون‌های مجلس خبرگان رهبری در قم اظهار داشت: از صدر اسلام تاکنون اقدامات خشونت‌آفرینی و خلاف‌هایی صورت گرفته که پشت سر این‌گونه اقدامات تضعیف اسلام است.

گروه سیاسی – رجانیوز: آیت‌الله محمد یزدی پیش از ظهر پنجشنبه در نهمین کمیسیون مشترک هیات رئیسه و روسای کمیسیون‌های مجلس خبرگان رهبری در قم اظهار داشت: از صدر اسلام تاکنون اقدامات خشونت‌آفرینی و خلاف‌هایی صورت گرفته که پشت سر این‌گونه اقدامات تضعیف اسلام است.

امروز اسلام از فراز و نشیب‌های مختلفی عبور کرده و در وضعیت حساسی قرار گرفته است که در بین مراکز علمی و نخبگانی جهان مطرح است و دشمنان نیز از این اسلامی که از خاندان عصمت و طهارت نشأت گرفته، هراس دارند.

به گزارش رجانیوز به نقل از مهر، رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت: دشمنان به دنبال تحریف ماهیت اسلام ناب هستند و قصد دارند چهره‌ای خشونت‌آمیز از آن به جهان ارائه دهند، چرا که موضوع خشونت مورد تنفر همگان است. آیت‌الله یزدی در ادامه با اشاره به در پیش بودن دو انتخابات مهم در کشور اظهار داشت: با ادله‌هایی تصمیم گرفته شد تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری با هم برگزار شود.

وی با بیان اینکه کلید جمهوریت و اسلامیت نظام در دست مجلس خبرگان رهبری است، افزود: شرایطی که برای مجلس خبرگان رهبری در قانون به آن اشاره شده است، هم جمهوریت و هم اسلامیت را در نظر گرفته و این مردم هستند که می‌بایست افراد واجد شرایط را انتخاب کنند.

آیت‌الله یزدی همچنین عنوان داشت: همزمانی برگزاری انتخابات مجلس خبرگان با انتخابات مجلس شورای اسلامی نباید موجب فراموشی اهمیت مجلس خبرگان شود، چرا که مجلس خبرگان مهمترین بخش تشکیلاتی نظام جمهوری اسلامی ایران است و از این مجلس است که رهبری تعیین می‌شود. رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: اعضای خبرگان با انتخاب مردم و بر اساس سهمیه هر استان معرفی می‌شوند که مهمترین وظیفه آنها تعیین رهبری است.

وی افزود: در ابتدای انقلاب، مردم امام راحل را به رهبری انتخاب کردند و امام خمینی(ره) نیز قبل از پیروزی انقلاب مسئله ولایت فقیه را در حوزه نجف تدریس می‌کرد و بعد از انقلاب نیز به آن امر کرد و سپس این مجلس خبرگان بود که رهبر معظم انقلاب را برای رهبری انقلاب برگزید.

آیت‌الله یزدی در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از نحوه ثبت‌نام برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: قانون انتخابات نام‌نویسی را برای همگان آزاد گذاشته است و متاسفانه می‌بینیم خانمی با یک وضعیت نامناسب و با بدحجابی برای مجلس خبرگان ثبت‌نام می‌کند و بعد هم مطرح می‌شود که ثبت‌نام که مشکلی ندارد و برای همگان آزاد است.

وی افزود: تاکنون نزدیک به ۸۰۰ نفر برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبت‌نام کرده‌اند که از این میان ۸۸ نفر به این مجلس راه می‌یابند که این تعداد زیاد کاندیداها به نظر می‌رسد اهداف دیگری را دنبال می‌کند.

آیت‌الله یزدی با بیان اینکه نظارت بر عمل و بقای شرایط موجود در رهبری از دیگر وظایف مجلس خبرگان است، افزود: تحقیقات و بررسی‌های کمیسیون مربوطه نشان می‌دهد نظام اسلامی تاکنون به بهترین وجه ممکن رهبری شده و از فراز و نشیب‌های مختلفی عبور داده شده است.

رئیس مجلس خبرگان رهبری تاکید کرد: جامعه را نباید در آستانه انتخابات دوقطبی و آن را تکه‌تکه کرد و می‌بایست از همه اقشار برای پیشبرد اهداف مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی استفاده کرد. وی در ادامه تصریح کرد: ملت ما نباید اهمیت مجلس خبرگان را فراموش کند و در این راستا باید تحقیقات و بررسی‌های خوبی برای انتخاب خود داشته باشند.

رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: گروه‌بندی‌های سیاسی را باید کنار گذاشت و تنها برای رضای خدا و آینده کشور و آرمان‌های امام راحل وارد صحنه شد و امیدواریم که انتخابات خوبی را در اسفندماه داشته باشیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حوادث جهان اسلام، حادثه کشتار شیعیان نیجریه را موجب نگرانی دانست و افزود: ما این‌گونه اقدامات را محکوم می‌کنیم و توجهیات در این زمینه قابل قبول نیست و گروه حقیقت‌یابی باید در این زمینه تشکیل شود تا علت چنین برخوردهایی با مسلمانان و شیعیان مشخص شود.

علامه مصباح یزدی

علامه مصباح یزدی کاندیدای انتخابات مجلس خبرگان شد

ایشان در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایى(رحمه الله)کسب فیض کرد. وى حدود پانزده سال در درس فقه آیت الله بهجت مدظلّه العالى شرکت داشت.

گروه سیاسی – رجانیوز: نماینده آیت الله مصباح یزدی قبل از ظهر دوشنبه با حضور در فرمانداری قم، ثبت نام رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) برای شرکت در پنجمین دوره انتخابات خبرگان را انجام داد.

آیت الله مصباح یزدی هم اکنون نماینده مجلس خبرگان رهبری، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) است.

 

به گزارش مهر، حجت الاسلام ابوالحسن حقانی عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره)، به نمایندگی از آیت الله مصباح یزدی وظیفه ثبت نام را بر عهده داشت.

گفتنی است محمد تقى مصباح یزدى در سال ۱۳۱۳ هجرى شمسى در شهر کویرى یزد دیده به جهان گشود. وى تحصیلات مقدماتى حوزوى را در یزد به پایان رساند و براى تحصیلات تکمیلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشکلات فراوان مالى، بعد از یکسال براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد. از

 

سال ۱۳۳۱ تا سال ۱۳۳۹ ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایى(رحمه الله)کسب فیض کرد. وى حدود پانزده سال در درس فقه آیت الله بهجت مدظلّه العالى شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسى ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقیق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامى، پرداخت. وى در مقابله با رژیم معدوم پهلوى نیز حضورى فعّال داشت که از آن جمله، همکارى با شهید دکتر بهشتى، شهید باهنر و حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانى است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نام هاى “بعثت” و “انتقام” نقش داشت که تمام امور انتشاراتى اثر دوم نیز به عهده معظّم له بو

 

د. سپس در اداره، مدرسه حقّانى به همراه آیت الله جنتى، شهید بهشتى و شهید قدوسى فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوه مند اسلامى با حمایت و ترغیب امام خمینى (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى کرد که از مهم ترین آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.

ایشان هم اکنون ریاست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) را از جانب مقام معظّم رهبرى برعهده دارد. ایشان داراى تألیفات و آثار متعددى در زمینه هاى فلسفه اسلامى، الهیّات، اخلاق و عقاید مى باشد.

3918631_320

پزشکی قانونی تکذیب کرد: هنوز علت فوت مرحوم رکن‌آبادی مشخص نیست

رییس سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: هنوز جوابی در مورد علت فوت مرحوم رکن آبادی نداده‌ایم.
 به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ رییس سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: هنوز جوابی در مورد علت فوت مرحوم رکن آبادی نداده‌ایم.

احمد شجاعی با بیان این مطلب اظهار کرد: هنوز نتایج آزمایشات در رابطه با علت فوت مرحوم غضنفر اصل رکن‌آبادی مشخص نشده است.

وی درباره اعلام علت فوت رکن آبادی توسط یکی از مقامات وزارت خارجه مبنی بر اینکه وی بر اثر گرمای شدید هوا و عدم رسیدگی مناسب در آن شرایط و تشنگی مانند سایر حجاج جان خود را از دست داده است، گفت: این موضوع صحت ندارد.

وی تصریح کرد:ما نمی دانیم که بر اساس کدام سند این مطالب بیان شده است؛ زیرا قاعدتا برای علت فوت مرحوم رکن آبادی باید نتایج آزمایشات مشخص شود که هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است.